یان مسئله: طی دوران پهلوی، مدرنیزاسیون آمرانه با حمایتِ حاکمیت تمام حوزه های فرهنگ، هنر و جامعه را دربرگرفته بود. در این دوران همان طور که تهران سیمای جدیدی به خود گرفته و دستاوردهای شهرسازی قاجار را نادیده و شهرسازی مدرن را جایگزین آن می کند، نقاشی نیز سنت تصویری بازنمای کمال الملکی را پشت سر گذاشته و رویکرد نوگرای را در پیش می گیرد. سعی این مطالعه، تطبیق نقاشی نوگرا و شهرسازی مدرن در بستر مدرنیزاسیون و رواج رویکردهای مدرنیستی دوران پهلوی از نقطه نظری جدید است. این مطالعه موازی و بیناحوزه ای بیانگر رخدادهای ا ست که در یک لحظه کوتاه از تاریخ براساس بنیان های نظری یکسان شکل گرفته و به پیدایش فرم ها و همچنین محتوای یکسان در شهرسازی و نقاشی دوران پهلوی منتهی شده اند. هدف: هدف اولیه تحقیق بررسی تطبیقی تشابه ها و تفاوت های الگوی هندسی حاکم بر شهرسازی و نقاشی عصر پهلوی ا ست. اما هدف کلی این پژوهش، شکل دادن به مطالعه ای بیناحوزه ای ا ست، با این فرض که مطالعه شیوه مند و بیناحوزه ای از نقطه نظر جدید بتواند به افق ها و تفسیرهای تازه ای راه پیدا کند. روش تحقیق: مقاله به شیوه تئوری زمینه ای و با نگاهی توصیفی - تحلیلی و با رویکردی تطبیقی، دو حوزه شهرسازی و نقاشی را مورد مطالعه قرار خواهد داد و هندسه شطرنجی به عنوان اصل صوری مشترک در شهرسازی و همچنین آثار نقاشان نوگرایی چون «جلیل ضیاءپور» و «مارکو گریگوریان» مورد بررسی قرار خواهد گرفت. نتایج: می توان مدرنیزاسیون و رواج مدرنیسم هنری را سبب ساز شکل گیری فرم و محتوای جدید طی دوران پهلوی در شهرسازی و نقاشی دانست. دست یافتن به تفسیرهای جدید از آثار نقاشی و اشتراکات فی مابین دو حوزه شهرسازی و نقاشی همچون جدای از تاریخ، توجه به تازگی و امر نو و همچنین رواج فرم های تازه از یافته های این مقاله به شمار می روند.