در مقاله ی حاضر نتایج حاصل از یک مطالعه ی میدانی در باب بیگانگی فرهنگی و عوامل مؤثر بر آن در میان جوانان شهر تهران ارایه شده است.بنیان های نظری تحقیق بر نظریه ی انتقاد اجتماعی فیردنبرگ، فروم و هابرماس، نظریه انزوای ارزش سیمن، اسکلیر، هاینمن و نظریه ی آنومی (بی هنجاری) اسرول، نتلر و فئورلیچ استوار است. با استفاده از روش پیمایش و پرسشنامه ی محقق ساخته بر روی 384 نفر از جوانان واقع در سن 30-20 سال ساکن در شهر تهران که از طریق نمونه گیری خوشه ای با سطح خطای 5% و ضریب اطمینان 95 درصد انتخاب شده بود اطلاعات مورد نیاز برای این تحقیق جمع آوری گردید. جهت احتساب اعتبار(روایی) مقیاس ها و شاخص ها از روش اعتبار صوری و جهت تعیین پایائی (Reliability)آنها از ضریب آلفای کرونباخ با دامنه ی صفر تا یک استفاده شده است.نتایج به دست آمده از آزمون فرضیات تحقیق نشان می دهد که متغیرهای فردگرایی حاکم بر جامعه، ابزاری بودن تعاملات اجتماعی، ناکارآمدی نهادهای اجتماعی کننده، ناهمسوئی و تعارض اهداف و ارزش های فرهنگی و نوع طبقه ی اجتماعی رابطه ی معنی داری را با بیگانگی فرهنگی جوانان نشان داده است. مع الوصف رابطه ی معنی داری میان متغیر بیگانگی فرهنگی و متغیرهای جنس، سطح تحصیلات، وضعیت شغلی و نوع وسایل ارتباط جمعی به دست نیامد.نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه متغیر وابسته با هر یک از متغیرهای مستقل نیز مبین آن است که در مجموع متغیرهای فردگرایی، ابزاری بودن تعاملات اجتماعی، ناکارآمدی نهادهای اجتماعی کننده، نوع طبقه ی اجتماعی و ناهمسویی ارزش ها و هدف های فرهنگی 81 درصد از واریانس و تغییرات بیگانگی فرهنگی جوانان را تبیین می کند