زبان به عنوان یکی از نظام های نشانه ای از یک سو رو به فرهنگ دارد و از سوی دیگر رو به جهانِ مردمی که در آن جامعة زبانی زندگی می کنند. بنابراین یکی از روش هایی که می توانیم به ریشه، عمق فرهنگ و جهانِ مردم یک جامعة خاص پی ببریم، مراجعه به زبان آنها در چارچوب نشانه شناسی فرهنگی است. نیازهای جدید و رشد سریع علوم و فنون، باعث ورود یکبارة نظریه ها و عناصر کالبدی بسیاری به حوزة شهرسازی شده است. در این ارتباط دو سهل انگاری عمده صورت گرفت؛ یکی فراموشی میراث غنی و سرمایه ای که از گذشته به ما رسیده و دیگر عدم برنامه ریزی قابل قبول برای تحولات جدید و تنها وارد کننده بودن که گاه حتی منجر به کژفهمی در درک و به کارگیری عناصر ذهنی و عینیِ وارداتی شده است.
هدف این پژوهش، کنکاشی در میراث غنی فرهنگ ایرانی و اثبات فرضیة خاص بودن مفاهیم در این فرهنگ، از طریق بررسی واژه های زبان فارسی برای حوزة معنایی ""فضاهای ارتباطی"" است؛ تا مفاهیم موجود در مورد این پدیده را پیدا کرده و آنها را (چه از لحاظ کالبدی و چه زبانی ـ فرهنگی) با درک کلیت شان در نظام نشانه ای غنا بخشد و بستر مناسبی برای به کارگیری در آینده فراهم آورد. بدین منظور از نظریه های موجود در علم نشانه شناسی و به ویژه زبان شناسی برای نشان دادن چگونگی این رابطه کمک گرفته شده است شیوة مورد استفادة این پژوهش را می توان در حوزة پدیدارشناسی و از نظر روش شناسی در چارچوب تحلیل محتوا دانست.
بر اساس یافته های پژوهش، در زبان فارسی واژه های بسیاری برای اشاره به حوزة معنایی فضاهای ارتباطی استفاده می شود که به ابعاد و جنبه های گوناگونی اشاره دارد. این مفاهیم به شش دسته قابل تقسیم است. مفاهیم جدید و امروزی می توانند با توجه به این الگوها بومی سازی شوند و مورد استفاده قرار گیرند.