مقاله، ابتدا رفتار مبلغان دینی را بر روی طیفی قرار می دهد که در یک سوی آن، تحریک شدید عواطف مخاطبان و در سوی دیگر، قراردادن آنان در مسیر تفکر و تعقل است. سپس با مروری کوتاه بر دو روند «فکرکردن» و «تحریک هیجان»، یادآوری می کند که استفاده از شیوه تحریک عاطفه به منظور تقویت معرفت دینی، عملا مخاطب را به حاشیه دین خواهد کشاند و همان خواهد شد که به آن دین عوامانه می گویند. سپس پاسخ دو سوال را دنبال می کند: 1) آیا در ایران صدر اسلام، دین پذیری از طریق تعقل انجام گرفت یا تحریک عاطفه؟ و 2) آیا شیوه مرسوم مبلغان دینی معاصر از جمله رسانه ها، مبتنی بر تعقل است یا تحریک عاطفه؟
مقاله ضمن تبیین رابطه «تفکر» و نشانه ها، توضیح می دهد که چون فکرکردن، نوعی تحریک شدن یا ظاهرشدن متوالی نشانه هاست و انسان، بخش عمده ای از فکر کردن را با آنچه از یادگیری قبلی در حافظه خود نگاه داشته انجام می دهد، بنابراین از طریق مراجعه به اطلاعات مربوط به ایران صدر اسلام، به صورتی ذهنی، توالی نشانه ها در حافظه ایرانیان صدر اسلام را شبیه سازی و پاسخ سوال نخست را به صورت یک حدس، ارایه می دهد.
آخرین بخش مقاله به پیامدهای تبلیغ دین پذیری از طریق تحریک عاطفه، در ایران معاصر اختصاص دارد. مقاله توضیح می دهد که مشارکت رسانه ها و دامن زدن به دین عوامانه، پدیده ای معکوس مارپیچ سکوت را به وجود خواهد آورد که نجوای مخالفت نخبگان را در خود حل و مضمحل خواهد کرد.