نویسنده ژانر 21 رمان عامه پسند ایرانی در دهه 70 را بررسی می کند و با استفاده از مدل شانس که بدوا برای بررسی سینمای آمریکا تدوین یافته بود همه ژانرهای موجود را به دو دسته نظم و سازگاری تقسیم می نماید. این مقاله با تلفیق مشخصه هایی که شاتس برای ژانر سازگاری و رادوی برای ژانر رمانس قائل شده بود، 14 مولفه را به عنوان شاخص های اصلی ژانر سازگاری در ادبیات، شناسایی و از یکدیگر تفکیک می کند. نتیجه آنکه عمده مشخصه های ژانر سازگاری در عمده آثار مورد بررسی تحقق یافته است. این یافته نشانگر آن است که زنان خانه دار به مقام رهبران فکری بازار ادبیات داستانی عامه پسند نائل آمده اند که این پیامد برای صنعت نشر و سیاستگزاران امور فرهنگی می تواند از اهمیت خاصی برخوردار باشد.