مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
تحلیل انتقادی گفتمان
منبع:
مطالعات کاربردی در علوم اجتماعی و جامعه شناسی سال پنجم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۹) جلد اول
17-26
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مفهوم تربیت شهروندی در کتب درسی مدارس بین سال های 1380 تا 1400 می پردازد. در این پژوهش محقق بر آن است تا با استفاده از روش تحلیل انتقادی گفتمان به شیوه فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین نشان دهد که کتب درسی مدارس چه برداشتی از مفهوم تربیت شهروندی دارند و از این طریق به بازنمایی مفهوم تربیت شهروندی بپردازد. جامعه آماری شامل 20 کتاب درسی مرتبط با تربیت شهروندی می باشد. که بصورت هدفمند انتخاب گردیده اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتمان مسلط تربیت شهروندی در نظام آموزش و پرورش کشور با توجه به کتب بررسی شده، گفتمان شهروند اخلاقی- قانون مدار می باشد. کتابهای درسی مورد بررسی از ارائه تصویری متوازن و همه جانبه از تربیت شهروندی ناتوان بوده اند و قادر نیستند رفتارهای شهروندی را به طور مطلوب در دانش آموزان شکل دهند. و این امر موجب عدم توسعه شهروندی گردیده است. بنابراین هرچه زودتر باید نسبت به فعال کردن «شهروند» در کتب درسی اقدام کرد.
بازتولید انگاره های گفتمان سنتی جنسیت در نوشته های کودکان و نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازتولید انگاره های گفتمان سنتی جنسیت در نوشته های کودکان و نوجوانان
فاطمه فرشچی*
قدرت اله طاهری**
چکیده
نشریه ی عروسک سخنگو از سال ۱۳۶۸ در لابه لای مطالب فرهنگی ادبی خود اقدام به انتشار دست نوشته های کودکان و نوجوانان در قالب داستان و انشا با محوریت موضوعات معین کرده است. در این نوشته ها، خوانندگان کودک در هیأت نویسنده ظاهر شده اند. این متن ها از ابعاد گوناگون درخور تحلیل هستند. در پژوهش حاضر، به این مسئله پرداخته شده است که کودکان در روایات و داستان های خویش هویت جنسیتی شان را چگونه بازتاب می دهند. با استفاده از رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف متن های خودنوشت کودکان در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین برای نشان دادن چگونگی بازنمایی هویت جنسیتی آنان بررسی و تحلیل شده اند. یافته های پژوهش بیانگر آن است که با وجود تحولاتی که در لایه های آشکار و پنهان جامعه ی ایرانی به وجود آمده و تا اندازه ای انگاره های جنسیتی را تغییر داده است، همچنان هویت جنسیتی کودکان و نوجوانان بیشتر متأثر از کلیشه های سنتی بازتولید می شود. به عنوان نمونه، پسران در نوشته های شان هویت برتر اجتماعی را به نمایش می گذارند و دختران نیز احساس فرودستی را در مقایسه با پسران بازتاب می دهند. پسران خود را در موقعیت های کنشگرانه به تصویر می کشند و دختران، تمایل دارند نقش های جنسیتی تعریف و تثبیت شده ی اجتماعی از زنان را بروز دهند. این نمونه ها خود تابعی از اثرات ایدئولوژی های پنهان و آشکار مردسالارانه ی حاکم بر جامعه و خانواده های ایرانی است.
واژه های کلیدی : انگاره های جنسیتی، ایدئولوژی، تحلیل انتقادی گفتمان، فرکلاف، عروسک سخنگو، نویسندگان کودک و نوجوان.
* کارشناس ارشد ادبیات کودک و نوجوان دانشگاه شهید بهشتی fatima.farshchi@hotmail.com (نویسنده ی مسئول)
** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی ghodrat66@yahoo.com
تاریخ دریافت مقاله: 18/4/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 6/3/1400
واکاوی نشانه های کنشگری زن در مرزبان نامه برمبنای رویکرد فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به رغم به حاشیه رانده شدن زنان، سایه آنان در متون کهن باقی است. هدف این مقاله، بازنمایی نقش زن و نشانه های کنشگری او در سه حکایت از مرزبان نامه برمبنای رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان، با تکیه بر نظریه فرکلاف، و یافتن پاسخ این پرسش است که آیا زنان، با توجه به حاکمیت مردسالارانه در جامعه، وضع موجود را پذیرفته اند، یا به نحوی آن را به نفع خود تغییر داده اند. اگر چنین است، چگونه این مهم را انجام می دهند و مؤلفه های این کنشگری چیست. در پژوهش حاضر، مرزبان نامه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده، و نشانه های قدرت زن و چگونگی عاملیت او بازنمایی شده است. نتایج نشان داد که با توجه به اوضاع فرهنگی و اجتماعی ایران در زمان نگارش کتاب، زن در این حکایت ها به نوعی از قدرت نهفته دسترسی دارد و با حضور فعال، نقش تأثیرگذاری در روند حکایت ایفا می کند. زنان در مرزبان نامه، اغلب، با نماد تدبیر، حکمت و اخلاق، کنشگرانه نقش ایفا می کنند. اگرچه در این اثر، با توجه به اوضاع اجتماعی زمان تألیف یا بازنویسی، نابرابری قدرت میان زنان و مردان مشهود است، زنان درقالب فرمانروایان خاموش از قدرت برخوردارند و نقش فاعلی آنها در شکل گیری روند داستان مشهود است. درمجموع، در این حکایت ها نشانه های فراوانی از قدرت و عاملیت زن، ازجمله داشتن حق انتخاب، تدبیر و قدرت تصمیم گیری به دست آمد.
گفتمان کاوی آیات 83 تا 98 سوره کهف با استناد بر تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هشتم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۴
119 - 140
حوزه های تخصصی:
سؤالی که از دیرباز تا کنون مورّخان و عالمان دینی نتوانستند درباره مصداق آن به پاسخ قانع کننده ای برسند، ماجرای ذوالقرنین است که هم در تورات، انجیل، و هم در قرآن از آن سخن به میان آمده است. برخی او را پادشاه یمنی، بعضی اسکندر مقدونی و بسیاری معتقدند او کوروش، پادشاه ایرانی است. نام «ذوالقرنین» سه بار در هجدهمین سوره قرآن (کهف، آیات 83 تا 98) آورده شده است که همواره ماجرا و هویت ایشان محل سؤال است. این مقاله با هدف شناسایی «ذوالقرنین» کوشید با روش توصیفی تحلیلی و با استناد بر رویکرد سه سطحی انتقادی فرکلاف (توصیف، تفسیر و تبیین)، به تحلیل و تبیین سازه های گفتمانیِ آیات فوق الذکر (واژه ها و جملات) بپردازد. رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف بر لزوم توجه به حفظ و رعایت تمام جوانب زبانی، بافتی و گفتمانی تأکید دارد. پژوهش حاضر در فرایند تحلیل انتقادی گفتمان آیات مربوط به سرگذشت ذوالقرنین به این نتیجه دست یافت که ذوالقرنین پادشاه یمنی، اسکندر مقدونی و کوروش پادشاه ایرانی که همگی کشورگشا بوده اند، نیست. ذوالقرنین، پیامبری است از جانب خداوند متعال با رسالتی برای اصلاحگری و یاری رساندن به بندگان خدا که در عصر آهن قبل از تولد حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد (ص) می زیسته است.
تحلیل انتقادی گفتمان جایگاه معشوق در غزل معاصر (دهه های هفتاد، هشتاد، نود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۷
۲۸۴-۲۵۵
متون به دلیل انعکاس ساختارهای اجتماعی، ایدئولوژی و کارکرد قدرت، زمینه ای مناسب در مطالعات تحلیل گفتمان و نقد زبانشناختی است. غزلهای عاشقانه نیز از چنین دیدگاهی دلالتهای ضمنی مهمی دارد و بخشی از واقعیت های زمان خود را آشکار می کند؛ لذا با به کارگیری برخی از ابزارهای رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان، جایگاه «معشوق» در غزل سه دهه اخیر بررسی شد؛ بدین منظور از نظریه های مایکل هالیدی برای تحلیل متن، و نورمن فرکلاف برای تبیین ابعاد اجتماعی آن استفاده گردید. از میان ابزارهای تحلیل متن، فرانقش اندیشگانی با تمرکز بر فرایندها و نامگذاریها انتخاب شد تا آشکار شود که معشوق به عنوان اصلی ترین مشارکِ گفتمان عاشقانه غزل سه دهه اخیر با چه نامها، صفتها و القابی خطاب و توصیف می شود؛ این نام دهی ها از جهتِ مثبت یا منفی بودن، چه بار معنایی ای القا می کند؛ و نیز معشوق، عاملِ چه فرایندها یا کنشهایی است. نتایج پژوهش نشان می دهد شاعران این دوره علاوه بر نامهای عام و خاص از نامهای دیگری نیز برای نامیدن معشوق استفاده کرده اند؛ ازجمله: نامهای خاص و نشاندارِ تلمیحی و نمادین، صفتهای جانشین اسم، نام شهر و منطقه جغرافیاییِ محل سکونت معشوق نامهای استعاری برگرفته از عناصر طبیعی، اعضای بدن به علاقه جزئیه و عبارتهای تشبیهی که برای توصیف ویژگیهای جسمی و روحی معشوق به کار می رود. معشوق این غزلها بیشترین نقش را در قالب فرایندهای رابطه ای (۴۳٪)، مادی (۳۹٪) و ذهنی (۱۲٪)، برعهده دارد. او در این فرایندها در نقشهای کنشگر (۳۵٪)، حامل (۲۰٪) و شناخته (۱۵٪) ظاهر شده است. هم چنین (۷۱٪) از فرایندهایی که معشوق در آنها شرکت داشته از نظر ارزشیابی مثبت است.
تحلیل انتقادی گفتمان قدرت در دو فصل از سیاست نامه خواجه نظام الملک توسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره دوم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳ (پیاپی ۵)
89 - 108
مهم ترین شرط باز تولید سلطه و اقتدار سیاسی، دسترسی به گفتمان هایی است که سلطه حاکمان سیاسی را در افکار عمومی مشروعیّت بخشد. رسانه های جمعی، مراکزآموزشی و دانشگاهی، نهادهای مدنی، اجتماعی، مذهبی در باز تولید سلطه و اقتدار در جامعه مهم ترین نقش را ایفا می کنند. تحلیل انتقادی گفتمان به عنوان یکی ازرویکردهای تحلیل، لایه های پنهان زبان را در متون شفاهی و کتبی به منظور نشان دادن چگونگی شکل گیری و بازتولید گفتمان های قدرت و سلطه می کاود و روابط پنهان قدرت را آشکار می سازد و نقش آن را در بازتولید روابط سلطه نشان می دهد.خواجه نظام الملک توسی، یکی از مقتدرترین نخبگان عرصه سیاسی، در مدّت وزارت سی ساله خود با طراحی گفتمان عقیدتی و سیاست مذهبی برای استحکام و استمرار و تداوم حکومت سلجوقیان در ایران کوشید. کتاب سیاست نامه در واقع یکی از رسانه هایی است که به منظور شکل گیری و تداوم همین گفتمان تدوین شده است. در این تحقیق با استفاده از تحلیل انتقادی گفتمان نشان داده شده است که خواجه نظام الملک چگونه با توجّه به پیش زمینه های معرفتی که بر جامعه حاکم بود، در سیاست نامه با بهره گیری از واژگان و جمله بندی ها و روایت ها و فراروایت ها،گفتمان عقیدتی خود را طرّاحی می کند و با کنترل افکار عمومی به طرد و حذف مخالفان می پردازد و نهایتاً سیاست تبعیض مذهبی خود را در جامعه دین مدار ایرانی مشروعیّت می بخشد و موجّه می کند
رمزگان تولید معنا در قصه «سندباد بحری» بر پایه تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
39 - 58
برپایه رویکرد فرکلاف، متن های روایی می توانند در بازآفرینی ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و تولید معنا سهم مهمی داشته باشند. قصه های هزار و یک شب نیز بافتی مبتنی بر تولید معنا در ساختار متن و فرامتن دارند. همچنین قصه سندباد بحری نمونه ای است که رابطه تغییرپذیر عمل گفتمان را پنهان کرده است. این پژوهش، قصه سندباد بحری را برپایه نظریه تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به روش توصیفی تحلیلی بررسی کرده و لایه های معنایی پنهان و آشکار متن قصه را کاویده است. دستاورد این پژوهش نشان می دهد در این قصه، در سطح توصیفْ بیشترِ فعل ها وجه خبری دارند و فعل های منفی به ندرت دیده می شوند؛ زیرا وجود فعل های مثبت و خبری، نمایان گر همه چیزدانی و حرکت راوی در بطن داستان است. همچنین گونه ای از اسم سازی در قالب «نام گزینی» رخ می نماید که دربردارنده ایدئولوژی پنهان مدّنظر راوی است و همگی آشکارکننده ترس و نشان دهنده خارق العاده بودن ماجراهاست. در سطح تفسیر، این قصه بیانگر روح فردگراییِ اقتصادی در جامعه ای استبدادی است که بنیان های اشعریّت و استبداد، مانع از احساس وظیفه حکومت برای برقراری حداقل رفاه اقتصادی می شود و هیج راه اعتراضی به جز گلایه به درگاه خداوند باقی نمی گذارد. زاویه تبیین نیز نشان می دهد کارکرد ایدئولوژیک جبرگرایی با هدف پردازش و تولید معنا در قصه، از عنصر ترس بهره می برد که ابزار نابرابری قدرت در جامعه حاکم بر قصه و نیز نشانه تبرئه طبقه حاکم در جوامع سنّتی در برقراری عدالت اجتماعی است.
تحلیل انتقادی گفتمان لالایی ها براساس نظریه فرکلاف با نگاه جنسیتی (مورد مطالعه: لالایی های یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
177 - 210
حوزه های تخصصی:
شناخت ایدئولوژی ها و جهان بینی های مؤلف، هدف تحلیل انتقادی گفتمان متون است که از تحلیل و بررسی سازمان های کلامی بالاتر از جمله، حاصل می شود. تحلیل انتقادی گفتمان رویکردهای مختلفی دارد که یکی از معروف ترین و کاربردی ترین آنها، رویکرد فرکلاف است. در این پژوهش، لالایی های مورد مطالعه را بر اساس رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف، بررسی کرده ایم. در سطح توصیف لالایی ها، ساختارهای گفتمان مدار و کاربردهای زبانی دارای بار ایدئولوژیک مورد مطالعه قرارگرفتند. در سطح تفسیر، به تحلیل بینامتنی و بافت موقعیت اعم از موقعیت های مذهبی، جغرافیایی و تاریخی و اجتماعی و فرهنگی پرداختیم. در این پژوهش، سطح تبیین لالایی ها دربرگیرنده تحلیل روابط قدرت و دو جنس و توزیع نابرابر آن و تأثیر هژمونی ایدئولوژیک در تفکّر زنان با نگاه انتقادی است. برآیند پژوهش نشان می دهد که تفکّر غالب جامعه، تفکّری زن ستیزانه است و بنابراین، زنان نیز نسبت به جنس مؤنث تفکّری مردانه دارند و هویتی سوای هویت مرد برای خود قائل نیستند. البته، سطح آگاهی زنان و فعالیت های اجتماعی آنان در عصر جدید، باعث شده تا در گفتمان لالایی های جدید، از زبان مادران جوان تر امروزی، دیگر شاهد چنین ایدئولوژیی نباشیم و زنان به حقوق، توانایی ها و منزلت اجتماعی خود بیشتر از پیش واقف هستند.
تحلیل و بررسی زبانی جایگاه زن در ضرب المثل های فارسی از منظر طبیعی سازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل ها بخشی از نثر موجز و گزین گویه ها در ادبیات فارسی هستند که علاوه بر بازتاب فرهنگ جامعه به دلیل ساختار و فرم روایی شان بسیار رایج و تاثیرگذارند. این تحقیق با خوانش انتقادی از مجموعه ضرب المثل های داستان نامه بهمنیاری و فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی با رویکرد زبان شناسی شناختی و تحلیل گفتمان، کوشیده است نگرش طبیعی سازی باورهای نادرست در شکل گیری جایگاه زن در خانواده و جامعه را نشان دهد. تشدید نگرش دو قطبی مرد/ زن در جامعه مردسالار با بار ارزشی، به دوگانگی فرادست/ فرودست دامن می زند. آسیب چنین نگاهی با پذیرش بدیهی و طبیعی آن، زمانی بیشتر نمایان می شود که معیاری برای سنجش رفتار به هنجار و عقل سلیم عرفی شود و کسی درمورد نادرستی و غیرطبیعی بودن آن تردید نکند. از میان انواع کنش های گفتاری و فرم های بیانی، ضرب المثل ها به عنوان کنش گفتمانی پذیرفته شده، فرایند طبیعی سازی این نگرش استعلایی را بدیهی تر جلوه می دهند. باورهایی چون بی وفایی و عدم رازداری زنان، حقیر و ناقص عقل بودن آنان، مترصد فرصت بودن برای خودنمایی، ساخته شدن آنها تنها برای خدمت در مطبخ، فرزندآوری و مسئولیت بزرگ کردن آنان، لزوم زیبایی ظاهری به عنوان امری واجب برای زن و لزوم زود به خانه بخت فرستادندن دختران و موارد متعدد دیگر که در مقاله حاضر فرایند بازتولید و طبیعی سازی شان بررسی و بازبینی می گردد.
تحلیل انتقادی گفتمان آثار دوره پس از انقلاب اسلامیِ چهار طنزپرداز زن براساس الگوی ون لیوون (1996م) (رباب تمدن، آذردخت بهرامی، رؤیا صدر و نسیم عرب امیری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
1 - 25
حوزه های تخصصی:
موضوع این پژوهش تحلیل انتقادی گفتمان آثار دوره پس از انقلاب اسلامی چهار طنزپرداز زن براساس الگوی ون لیوون است. این مطالعه برروی اشعار رباب تمدن در نشریه «آهنگر»؛ کتاب «آهن قراضه، نان خشک، دمپایی کهنه!» از آذردخت بهرامی؛ «ه ، مثل تفاهم» از رؤیا صدر و «نامه به دزد» از نسیم عرب امیری انجام شده است. مسئله پژوهش این است که جریان های سیاسی و اجتماعی، قدرت ها و ایدئولوژی های چهار دهه اخیر چه تأثیری بر گفتمان طنز زنانه و میزان صراحت و پوشیدگی کلامِ طنزپردازان زن داشته است؛ دیگر این که کنشگران «مرد» در آثار آنان چگونه بازنمایی شده اند. غالباً در حوزه پژوهش به آثار طنزپردازان زن بی توجهی شده است؛ این مقاله بر آن است تا با بررسی آثار شاخص طنزپردازان زن، این کوتاهی را جبران کند. در این پژوهش با کاربرد مؤلفه های الگوی ون لیوون شامل طبقه بندی، تشخص زدایی، نام دهی و...، ارتباط شیوه های بازنمایی کنشگران در آثار طنزآمیز با ایدئولوژی ها و مناسبات قدرت تبیین و تحلیل شده اند. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که طنزپردازان زن با محافظه کاری در حوزه طنز سیاسی به پوشیده گویی تمایل دارند. «صدر» در بسیاری از نمونه های مؤلفه طبقه بندی، کنشگران را براساس جنسیت، بازنمایی و مردان سلطه جو را ارزش دهی منفی می کند. «بهرامی» با کاربرد مؤلفه طبقه بندی، نوع ارجاعی، پیوند زدن و تفکیک کردن از نظام مردسالاری انتقاد می نماید. «عرب امیری» از زیرمجموعه وارونگی برای تحقیر معشوق استفاده می کند. «تمدن» برخلاف سه طنزپرداز دیگر کمتر به دغدغه های زنان می پردازد.
مسئله مندی حق بر سلامت جسمانی زندانیان؟ تحلیل انتقادی گفتمان مقام های عدالت کیفری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محرومیت افراد از آزادی به حکم قانون، برانگیزنده این تعهد برای دولت ها است که سلامت جسمانی آنان را با فراهم آوردن امکانات و مراقبت های پزشکیِ هم تراز با استانداردهای پذیرفته شده درمانی برای دیگر افراد جامعه، تضمین کنند. این حقِ زندانیان در اسناد متعدد بین المللی مورد تأیید قرار گرفته است و امروزه در همه نظام های داخلی نیز دست کم در سطح قانونگذاری مورد پذیرش قرار گرفته است. مقاله حاضرتلاش می کند تا ضمن مقایسه تطبیقی قوانین و مقررات نظام عدالت کیفری ایران با اسناد بین المللی در خصوص حق برسلامت جسمانی زندانیان، گفتمان مقام های عدالت کیفری ایران را نیز در خصوص 8 مورد از پرونده هایی که حسب اظهارنظرهای رسمی، عامل بیماری موجبِ مرگ افرادی در زندان بوده است، مورد تحلیل انتقادی قرار داده و به این پرسش پاسخ دهد که پدیده مرگ در زندان آن گاه که در نتیجه بیماری زندانیان رخ می دهد، تا چه میزان به عنوان یک «مسئله» برای مقام های نظام عدالت کیفری ایران مطرح بوده است. به رغم شناسایی حق بر سلامت و مراقبت های پزشکی محکومان به حبس در نظام عدالت کیفری ایران، بررسی اسناد و گزارش های رسمی از پرونده های مربوط به این حق زندانیان نشان می دهد که دسترسی افراد بازداشت شده یا زندانی به مراقبت های پزشکی در عمل کمتر از میزان پذیرفته شده در آیین نامه ها و قوانین مرتبط است. علاوه بر این، تحلیل گفتمان مقام های رسمی حکایت از این موضوع دارد که در نگاه آنان به خطر افتادن حق بر سلامت جسمانی زندانیان، مسئولیتی برای مدیران و کارکنان زندان در پی ندارد.
بازنمایی جنسیت در گفتمان رمان (1375تا1384)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱ تابستان ۱۳۸۹ شماره ۴
55-74
حوزه های تخصصی:
در این مقاله در پی چگونگی بازنمایی زنان در دوره ی اصلاحات (1384تا1375) از طریق رمان های به نگارش درآمده توسط زنان هستیم. مهم ترین ویژگی برخی از آثار تولیدشده در این دوران، گفتگوی درونی راوی با خود است. از آن جایی که چنین عنصری در ادبیات ایران نوظهور است درصدد پاسخگویی به این سوال هستیم زنان در این دسته از رمان ها چگونه بازنمایی می شوند؟ فرکلاف از یک سو به قدرت توجه ویژه ای نشان می دهد و از سوی دیگر به سوژه ی خلاق اعتقاد دارد و مفهوم فاعل گفتمان را مورد توجه قرار می دهد. به همین منظور با استناد به نظریه ی وی کوشیده ایم به بررسی این مهم بپردازیم. با استناد به نظریه ی فرکلاف رمان های چراغ ها را من خاموش می کنم، انگار گفته بودی لیلی و پرنده ی من انتخاب و با استفاده از روش تحلیل انتقادی گفتمان مورد تحلیل واقع شدند. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد؛ شخصیت اصلی این رمان ها دو تصویر از خویشتن بازنمایی می نمایند. آنان ابتدا در جهت هماهنگی با فرهنگ سنتی عمل می کنند اما در میانه ی راه در اثر رویارویی با تضادها و حوادث بیرونی زندگی شان دگرگون می شود، در معرض انواع آشوب ها و تلاطم های درونی و بیرونی واقع می شوند، و از همین ره گذر شروع به بازاندیشی پیرامون دنیای اطراف خود می نمایند. پس از بازاندیشی موفق می شوند دنیایی جدید را بنا کنند، دنیایی که با فرهنگ سنتی بسیار متفاوت است.
تحلیل انتقادی گفتمان آثار طنزآمیز «آسمون ریسمون» از ایرج پزشکزاد و «یادداشت های بدون تاریخ» از جواد مجابی بر پایه الگوی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ی این پژوهش این است که جریان های سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیکی و مناسبات قدرت، چه تأثیری بر گفتمان آثار طنزپردازان برگزیده و میزان صراحت و پوشیدگی کلام آنان داشته است. این آثار طنزآمیز در برهه ی زمانی 1357-1332 ه.ش. به نگارش درآمده اند. هدف این پژوهش نیز، بررسی تأثیر وقوع رویدادها و جریان های گوناگون این دوره ی زمانی چون کودتا، رواج گفتمان مدرنیسم مطلقه پهلوی و گسترش محدودیت های سیاسی بر گفتمان طنز و میزان صراحت و پوشیدگی کلام طنزپردازان مذکور است. در این مقاله با کاربرد مؤلفه های الگوی ون لیوون چون طبقه بندی، تشخص زدایی، نام دهی و...، شیوه های بازنمایی کنشگران در آثار طنزآمیز بررسی و ارتباط آنها با قدرت ها و ایدئولوژی های حاکم تبیین و تحلیل شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که مؤلفه ی پوشیده گوییِ طبقه بندی در تمام آثار بیشترین بسامد را دارد؛ چنان که طنزپردازان، بیشتر کنشگران را بر اساس شغل، منصب اجتماعی، جنسیت و... بازنمایی می کنند. آنان با کاربرد مؤلفه ی حذف از انتقاد نسبت به نهاد سلطنت و روحانیت اجتناب می نمایند. این امر را می توان با عواملی چون رواج گفتمان مدرنیسم مطلقه ی پهلوی و مقاومت شیعی، عدم توسعه ی سیاسی، بیم از خطر تکفیر روحانیون و احتیاط اندیشی این طنزپردازان توجیه کرد. صراحت گویی و کاربرد مؤلفه ی نام دهی نیز غالباً در حوزه ی طنز فرهنگی، ادبی و اجتماعی بازتاب می یابد.
تحلیل انتقادی گفتمان عرفانی در غزلیات حافظ با تکیه بر فرانقش متنی زبان در زبان شناسی سیستمی- نقشی هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۵۵)
83 - 118
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های کارآمد برای مطالعه ی زوایای معناشناختی زبان عرفانی در متون ادبی، تحلیل گفتمان انتقادی است که رویکردی جدید از تحلیل گفتمان در مطالعات زبان شناسی به شمار می رود و به تجزیه وتحلیل متون در پیوند با زمینه و بافت فرهنگی و اجتماعی می پردازد. در پژوهش حاضر با روشی توصیفی- تحلیلی و مطابق با الگوی سه سطحی فرکلاف، به تحلیل معناشناختی زبان عرفانی حافظ پرداخته می شود. بدین منظور پس از توصیف غزل های عرفانی حافظ مطابق با چارچوب زبان شناسی سیستمی- نقشی هلیدی و با تکیه بر فرانقش متنی زبان در آن چارچوب، با عنایت به بافت درون زبانی و برون زبانی غزل ها و با تحلیلی بینامتنی، به تفسیر و تبیین ایدئولوژیک آن ها پرداخته می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که ویژگی های عرفانی شاخص در زبان عرفانی حافظ، ویژگی هایی است که با دیگر متون عرفانی اشتراکاتی دارد و ضمن ارائه ی مختصات بینامتنی و قواعد عام گفتمان عرفانی، منعکس کننده ی دیدگاه های شخصی و ایدئولوژیک حافظ در ارتباط با اوضاع فرهنگی-اجتماعی زمانه ی اوست. دستاورد تحقیق، توجیه و تبیین علمی، نظام مند و الگومدار زبان عرفانی حافظ و بیان چگونگی و چرایی شکل گیری، تولید و درک گفتمان عرفانی او با استفاده از معیارها و ابزارهای دقیق تحلیل انتقادی گفتمان است که نتایج پژوهش را بر پایه های مستدل و موثق زبان شناسی، استوار و از برچسب کلی گویی و خطاهای حاصل از آن مبرّا می کند.
تحلیل گفتمان غزلیات حافظ با محوریت مفهوم گناه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
99 - 114
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی (CDA)، گرایش مطالعاتی بین رشته ای است که از اواسط دهۀ۱۹۶۰ تا اواسط دهۀ ۱۹۷۰ در پی تغییرات گستردۀ علمی و معرفتی در رشته های علوم اجتماعی و انسانی علاقه مند به بررسی و مطالعۀ ابعاد گفتمانی پرکتیس های اجتماعی به وجود آمد. این رهیافت از نظریات جامعه شناختی کارل ماکس، آنتونیو گرامشی، لویی آلتوسر و... در بررسی ایدئولوژی های اجتماعی بهره گرفته است. در پژوهش پیش رو، با بهره گیری از روش تحلیل محتوای کیفی، مفهوم گناه در غزلیات حافظ با استفاده از این رهیافت، تحلیل و چگونگی نگرش شاعر به این مفهوم ایستا از خلال اشعارش استخراج شده است. نتیجۀ پژوهش نشان می دهد که با انطباق نظریۀ تحلیل گفتمان با شواهد استخراج شده از اشعار حافظ، می توان با نگرشی متفاوت، به این شاعر شاخص نگریست. چون به دست آوردن حقایق تاریخی اگرچه غیرممکن نیست، اما بسیار دشوار است، باید متون به جامانده را با دیدی همه جانبه بررسی کرد. بدین ترتیب، این پژوهش در صدد است با نظریۀ انتقادی گفتمان به تحلیل داده های موجود بپردازد و در کنار انبوه تفاسیر به طبع رسیده، تفسیر و تبیین متمایزی را ارائه دهد.
خود بازتابی و بازنمایی اخلاقی دیگری در فرا فیلم های سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
279 - 304
حوزه های تخصصی:
در فیلم های جریان اصلی سینما یک واقعیت خیالی و درواقع یک ساختارایدئولوژیکی، طبیعی نشان داده می شود؛ اما فرافیلم ها با پرداختن به مسائل فیلم سازی، تخیلی یا تصنعی بودن خود را برجسته می کنند. تقابل و کشمکش شخصیت ها در آثار سینمایی، اهمیت مطالعه نسبت خود و دیگری را در آن ها به خوبی نمایان می کند. در تاریخ فلسفه در رابطه با این نسبت دو نگاه کلی حاکم است که توسط سارتر و لویناس نمایندگی می شود؛ سارتر هم ستیزی را روح حاکم بر نسبت خود و دیگری می داند. در این دیدگاه «خودآیینی» حاکم است. در مقابل، لویناس از احساس مسئولیت نامتناهی در مقابل «دیگری» و «دیگرآیینی» اخلاقی صحبت می کند. سینمای ایران دارای تعداد زیادی فرافیلم است که اغلب مشکلات کارگردان در فرایند خلق فیلم و نسبت او با دیگر عوامل ساخت فیلم را به نمایش گذاشته اند. با توجه به کارکردهای خودبازتابانه، آیا این آثار توانسته اند به ساختاربندی مجددی از نظم گفتمانی حاکم بر جامعه در نسبت خود و دیگری دست یابند؟ برای پاسخ به این پرسش ، فرافیلم های زیر درختان زیتون (1373) عباس کیارستمی، میکس (1378) داریوش مهرجویی، بوی کافور عطر یاس (1378) بهمن فرمان و وقتی همه خوابیم (1378) بهرام بیضایی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف بررسی شده اند. نتیجه ی تحقیق آنکه در فرافیلم های کیارستمی و بیضایی دیگرآیینی مشهود است اما نظم گفتمانی حاکم بر فرافیلم های مهرجویی و فرمان آرا در نسبت با دیگری، علی رغم ظاهر انتقادی و روشنفکرانه ، بازتولید گفتمان حاکم است، چراکه خودبازتابی در فرافیلم ها تنها در صورتی می تواند باعث دیگرآیینی اخلاقی شود که حاوی خودانتقادی بوده و خودارجاعی آن، از لاک خودشیفتگی و محافظه کاری بیرون باشد.
تحلیل انتقادی گفتمان خصوصی سازی آموزش و پرورش در گفتمان های پس از انقلاب اسلامی ایران: مطالعه موردی گفتمان های اصلاح طلب و اصول گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهداف: خصوصی سازی آموزش یکی از موضوعات پرمناقشه ای که در سال های اخیر در کانون توجه سیاست گزاران بوده است. خصوصی سازی آموزش و پرورش علاوه بر کاهش فشار بر بودجه دولت، ایجاد بازار رقابتی و یاددهی و یادگیری به کارآیی بیشتر در استفاده از منابع است. هدف از این پژوهش تحلیل انتقادی گفتمان خصوصی سازی آموزش و پرورش ایران پس از انقلاب اسلامی دولت اصول گرایی و اصلاح طلب می باشد. روش مطالعه: تحقیق حاضر یک مطالعه کیفی است که با استفاده از روش تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف به توصیف، تفسیر و تبیین ماهیت و عناصر گفتمانی آموزش و پرورش در این دوره های تاریخی پرداخته است. یافته ها: نشان داد در متون گفتمان اصلاح طلب، تأکید بر مشارکت مردم در آموزش و پرورش، شرایط بومی و توجه به اقلیت ها در عرصه تعلیم و تربیت و در متون گفتمان اصول گرایی تأکید بیشتری بر حمایت از مدارس غیردولتی، توجه به نیازهای محلی و منطقه ای، مشارکت گرایی، تمرکززدایی و شوراهای آموزش و پرورش است، مؤلفه هایی که در متون گفتمان رقیب نمود کمتری دارد هر گفتمان با طرد گفتمان پیشین و برجسته سازی و محوری نمودن نظرات و سیاست های مورد نظر، موجودیت خود را تحکیم و تثبیت نموده است. نتیجه گیری: گفتمان های بعد از انقلاب به همه مقوله ها و شاخصهای خصوصی سازی آموزش به صورت متوازن و متعادل نپرداخته اند. در غالب موارد، اسناد مورد بررسی از الگوی تک گفتمانی پیروی می کنند و علاقه ای به استفاده از عناصر گفتمان های رقیب ندارند.
تحلیل انتقادی گفتمان رمان لم یزرع بر اساس رویکرد فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
111 - 134
حوزه های تخصصی:
در ادبیات معاصر، مقارن با جنگ ایران و عراق گونه ای به نام ادبیات دفاع مقدس در انواع و قالب های مختلف ازجمله «رمان» پدیدار شده و تا به امروز که چهار دهه از جنگ می گذرد، به رشد و ماندگاری خویش ادامه داده است. در رمان های دفاع مقدس، همسو با تغییراتی که در فرایندهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه صورت گرفته است، شاهد تحول تدریجی و پیدایش گفتمان های تازه ای هستیم. رمان لم یزرع محمدرضا بایرامی ازجمله این رمان ها است که با طرح گفتمانی کاملاً متفاوت نسبت به آثار پیشین، در دهه نود به نگارش در آمده است. این جستار در پی آن است که با بازخوانش رمان لم یزرع در قالب رویکرد انتقادی نورمن فرکلاف به شیوه توصیفی-تحلیلی، گفتمان های موجود در آن را مورد کاوش قرار دهد و پاسخگوی این پرسش باشد که آیا گفتمان حاکم بر فضای داستان در خدمت حفظ روابط قدرت ایدئولوژیک در لایه های ساختار اجتماعی صورت بندی شده یا در جهت تضعیف و دگرگونی آن است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که نویسنده رمان لم یزرع با بازنمایی تحولات ناشی از هژمونی گفتمان اعتدال در سطوح سیاسی- اجتماعی- فرهنگی جامعه ایران در دهه نود به ویژه تغییر در مرکز ثقل فرهنگی جامعه، درصدد انتقاد از نظام معنایی مسلط بر دوران جنگ و تضعیف روابط قدرت موجود در لایه های ساختار اجتماعی این دوره برآمده است. در این میان، مهم ترین مؤلفه ای که در گفتمان لم یزرع برجسته سازی شده و دیگر مؤلفه ها به حول آن مفصل بندی شده، اجتناب از ایدئولوژی های متعصبانه است که در هر شکل و در هر سطحی زاینده تنش و جنگ شناخته شده اند.
مقایسه گفتمان ارسطو، افلاطون و سقراط در اقبالنامه بر اساس رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نکات برجسته در آثار نظامی آن است که شخصیت های هر منظومه براساس ویژگی های فردی خاص خود سخن می گویند؛ به گونه ای که می توان از شیوه سخن گفتن آنها به ابعاد شخصیتشان پی برد. این مقاله اقبالنامه را از این منظر تحلیل کرده است. زمانی که اسکندر از سه حکیم خود ارسطو، افلاطون و سقراط درخواست تنظیم خردنامه می کند، هریک متناسب با موقعیت و جایگاه و ویژگی فردی خود خردنامه ای برای پادشاه ترتیب می دهند. در این پژوهش کوشش شده است تفاوت های گفتمان این سه حکیم براساس مدل سه بعدی فرکلاف تحلیل شود. نظریه فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی می شود. سطح توصیف تحلیل یک متن در قالب لغات، نحو، نظام آوایی یا سطوح بالاتر از یک جمله است. در سطح تفسیر محتویات متن براساس ذهنیت مفسر یا دانش زمینه ای ارزیابی می شود و به دو بافت بینامتنیت و موقعیت تقسیم می شود. تبیین گفتمان را به عنوان یک فرایند اجتماعی بررسی می کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که منطق گفت وگو و تنظیم خردنامه افلاطون با ظرافت و براساس ارزیابی جایگاه و موقعیت پایین خود نسبت به پادشاه تنظیم شده است. درحالی که گفتمان ارسطو و سپس سقراط در سطح تحکم و فرمان دادن است. شیوه سخن گفتن ارسطو به گونه ای است که خود را هم پایه پادشاه می بیند و سقراط نیز مقام و جایگاه خود را در مواردی فراتر از پادشاه می شمارد؛ به گونه ای که از دستور دادن به پادشاه و یا استفاده از الفاظ تحقیرکننده ابایی ندارد.