مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
حماسه
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، محقق تلاش نموده با بررسى نمونه اى از ادب متعهد عرب ضمن پرداختن به خصائص آن گونه ادبى جلوه هاى تجدید و نوآورى را در آن به بحث نشیند. نمونه منتخب اختصاص به ادبیات عاشورا و امام حسین (ع) در جلوهء نظم آن دارد. بخشى از پژوهش به مقایسة گذرى این شعر با اشعار حسینى دوره هاى گذشته مى پردازد و بخش عمده جستار به فنون و شیوه هاى نو در این شعر همت مى گمارد. اشعار قصصى و شعر آزاد از این زمره محسوب مى شوند که ضمن تکیه بر چارچوبهاى اصلى که برخى از ادب غربى به ادبیات عرب واردگردیده است، به دلیل آمیختگى با مایه هاى عربى و ارزشها و فرهنگ اسلامى جلوه اى نو از این فنون را به جهان عرب عرضه داشت.
حماسه، اسطوره و تجربه عرفانی خوانش سهروردی از شاهنامه
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.
آمیزش اسطوره و حماسه در روایتی دیگر از بانوگشسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بانوگشسب تنها زن پهلوان ایرانی است که درباره او و کردارهای پهلوانی اش، منظومه ای مستقل شکل گرفته است. در میان منظومه های پهلوانی که پس از شاهنامه فردوسی به نظم درآمده اند، دو منظومه برزونامه و بانوگشسب نامه در منطقه کوهمره سرخی رواج یافته است. روایت شفاهی موجود در این منطقه، آمیزشی از حماسه و باورهای اساطیری ساکنان آن است که واکاوی آن، افزون بر ثبت روایتی که پیش از این در هیج منبع و ماخذی بررسی و ثبت نشده است، بخشی از باورهای اساطیری مردم این منطقه کهن مسکونی را نشان می دهد.
در این جستار، نخست روایت شفاهی رایج در منطقه کوهمره سرخی را براساس تحقیقات میدانی گزارش کرده ایم و سپس به واکاوی شباهت ها و تفاوت های آن با روایت مکتوب پرداخته ایم. علاوه بر این، کوشیده ایم تاثیر باورهای اساطیری و افسانه ای بومیان منطقه را در سیر روایت بررسی کنیم.
رویکردی انتقادی به رای باختین در باب حماسه با محوریت شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازان ادبی معاصر، از چشم اندازهایی مختلف ژانرهای ادبی را مورد نقد و بررسی قرار داده اند. دراین میان، میخائیل باختین نظریه پرداز بزرگ روس، جایگاه ویژه ای دارد. وی با تاکید بر اصطلاح کلیدی «منطق مکالمه» درمیان انواع ادبی، تنها نوع ادبی رمان و آن هم رمان های داستایفسکی را واجد ماهیت گفتگویی و چند آوایی می شمرد. بر همین اساس، باختین آثار حماسی و تراژدیک را فاقد خصلت مکالمه ای می داند. در نظر وی، تک آوایی و تک صدایی برچنین آثاری حاکم است و صدای راوی بر فراز صداهای شخصیت های داستان شنیده می شود. ما در این مقاله برآنیم تا با استناد به آراء و اندیشه های باختین، و با محوریت شاهنامه فردوسی این مدعا را مورد نقد و بررسی قرار دهیم و با ذکر پاره ای از داستان ها و مولفه های بنیادین شاهنامه، بر منطق گفت و شنودیِ آن، تصریح و تاکید نماییم.
نگاه تعلیمی اسدی طوسی در کتاب حماسی گرشاسب نامه و برخی از اندیشه های مذهبی و اندرزهای وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در کنار انواع ادبی حماسی، غنایی و نمایشی، ادبیات تعلیمی قرار دارد که دارای قدمت زیاد و اهمیت فراوانی است. ادبیات تعلیمی همچون آسمانی نورانی بر دیگر انواع ادبی نور افشانی می کند. شاعران فارسی زبان از قرن چهارم هجری به بعد، نسبت به بیان اندرزها و حکمت ها در شعرشان همت گماشتند که کسایی مروزی و ناصرخسرو از این دسته محسوب می شوند. فردوسی نیز در «شاهنامه» به حکمت ها و مواعظ توجه وافر نشان داده و به تبع وی اسدی طوسی در «گرشاسب نامه» توانسته است آموزه های دینی، اخلاقی، اجتماعی، علم تدبیر منزل و سیاست مدن و... را وارد این متن حماسی کند. در «گرشاسب نامه» میزان حضور اشعار حکمی و اندرزی (ادبیات تعلیمی) برجسته تر از سایر جنبه ها چون حماسه، اسطوره و رزم پهلوانانی مانند گرشاسب و نریمان یا عجایب بر و بحر است. این پژوهش نشان خواهد داد که بعد تعلیمی «گرشاسب نامه» همچون دو جنبه اسطوره ای و حماسی آن مهم است و جای بحث و فحص دارد. همچنین اسدی متاثر از تعالیم دینی و اندرزی اسلام به بیان اندرزهایی روی آورده است که ما آنها را به دست خواهیم داد، هرچند که توجه وی به میراث فرهنگی ایران باستان نیز با توجه به منابع کار او در اندرزهایش نمایان است.
بررسی فرامرزنامه و داستان فرامرز در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرامرزنامه یکی از منظومه های حماسی ایران است که به یکی از جریانات زندگی فرامرز، فرزند رستم، در هندوستان پرداخته و این منظومه که تقریباً1550 بیت دارد، توسط سراینده ای ناشناس، که احتمالاً، از فرس آباد مرو بوده، در قرن پنجم سروده شده است و شرح جنگ آوری ها و دلاوری-های فرامرز را در هندوستان پیگیری می کند. سراینده فرامرزنامه، سعی بر این داشته که خود را پیرو فردوسی نشان دهد، و حتی خود را غلام فردوسی دانسته؛ ولی نتوانسته به اندازه فردوسی و شاهنامه تاثیر گذار باشد و نبردهای فرامرز، چون نبردهای پدرش اصلاً جنبه ملی و پهلوانی ندارد و برای رهایی پادشاه هند از چنگ دشمنانش است؛ اما این منظومه به دلیل ساختار زبانی و فکری دلنشینش، شایسته بحث و بررسی است و در این پژوهش برآنیم که علاوه بر نشان دادن تفاوت های فرامرزنامه با شاهنامه، به بررسی ابعاد این منظومه بپردازیم .
تحلیل نوع ادبی سمک عیار
حوزه های تخصصی:
سمک عیار، ازآثار ادبی قرن ششم است که فرامرز بن خداداد الارجانی آن را از زبان یکی از قصه پردازان زمان ـ صدقه بن ابی القاسم شیرازی ـ تحریر کرده است. محققان ادبیات، دربارة نوع ادبی سمک عیار، نظر واحدی ندارند؛ گروهی آن را حماسه می دانند و برخی دیگر رمان و عده ای نیز آن را رمانس به شمار می آورند. در این پژوهش، افزون بر تعریف حماسه، رمان، رمانس و قصه و برشمردن ویژگی های این انواع و سنجش تطابق سمک عیار با هر کدام از آنها، مشخص خواهد شد که اطلاق حماسه، رمانس و رمان بر سمک عیار نادرست است و باید آن را قصه پهلوانی ـ تخیلی نامید که با آرمان ها و آرزوهای بشر پیوند خورده است.
تحلیل عرفانی داستان ضحاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از داستان های مشهور و رازناک شاهنامه، داستان ضحاک است. از این داستان تحلیل های مختلفی صورت گرفته است که بیشتر جنبة سیاسی و اجتماعی دارند. با توجه به رمزی بودن این داستان، در این مقاله کوشیده شده است از منظر عرفانی به نبرد فریدون و ضحاک (نیکی و بدی) که دو روی یک سکه اند، پرداخته شود. فریدون (ثری تنین = سه اژدها، تنین به معنی مار و اژدها و ثری به معنی عدد سه است) ـ مردی که سه پسر دارد ـ با ضحاک (اژی دهاک) ـ ماری که سه سر (دو سر از آن ماران دوش او و یک سر از آن خود او) دارد ـ به مبارزه می پردازد. در نهایت خلافِ تمام نبردهای شاهنامه، فریدون حق کشتن ضحاک را ندارد و تنها باید او را محبوس کند. از آنجایی که در باورهای عرفانی اژدها نماد نفس اماره است، می توان بر این باور بود که فریدون نیز نماد روح (نفس مطمئنه) است که باید نفس را در کنترل خود در آورد و بر آن غلبه کند، ولی هیچ گاه نمی تواند برای همیشه آن را نابود کند.
داستان های شاهنامة فردوسی: از استقلال تا انسجام (بررسی و نقد آرای تاریخ محور و اسطوره محور در تحلیل ساختار روایی شاهنامه و ارائة طرحی الگویی از ساختار اثر با استفاده از رویکرد نقد توصیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های کلاسیک منظومه های داستانی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه شاهنامه پژوهی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اسطوره ای
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد ساختارگرا
- حوزههای تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای تاریخ بازتاب رویدادها و شخصیتهای تاریخی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد توصیفی
داستان های شاهنامة فردوسی در عین استقلال نسبی، در مجموعه ای منسجم، یک کل را تشکیل می دهند. این پیچیدگی روایی باعث شده است، شاهنامه پژو هان از دیرباز برای کشف پیوند هایی که داستان ها را به یکدیگر متصل می کند، کوشا باشند. در تحلیل ماهیت تاریخی یا اساطیری شا هان شاهنامه و خوانش محور طولی داستان ها، سه نوع دیدگاه وجود داشته است: تقسیم بندی سه گانه برتلس و پیروانش، چون صفا و استاریکف؛ تفسیر های تاریخ محور تاریخ گرایانی چون کریستن سن، بویس، هنینگ و خالقی مطلق از پیوند های تاریخی میان داستان های مستقل؛ تأویل اسطوره بنیاد اسطوره گرایانی چون دومزیل، ویکاندر، سرکاراتی و مختاری که انسجام محور طولی متن را بر ژرف ساخت اساطیری نظام مند آن مبتنی دانسته اند. در این جستار، ضمن بررسی و نقد این نظریات، کوشش شده، بر اساس رویکرد نقد توصیفی، دلایل انسجام روایی این اثر، تحلیل و محور طولی داستان های شاهنامة فردوسی به سه بخش اصلی که خاصیت الگویی دارند تقسیم شود: الگوی نخست: ""تاریخ اساطیری"" یا ""تاریخ نمادین انسان و ایران"" (از کیومرث تا کیخسرو)؛ الگوی دوم: ""تاریخ دینی"" یا ""تاریخ دین آوری"" (از لهراسپ تا بهمن کیانی) و الگوی سوم: ""تاریخ روایی"" (از بهمن هخامنشی تا انتها). این سه طرح، الگویی و تکرارشونده اند که با طبیعت چرخه و تسلسلی زمان در جهان اساطیر همخوانی دارند، در نتیجه می توان تجلیات ساختاری آنها را در پیکرة روایی شاهنامه مشاهده کرد.
تشابهات ویس و رامین و بهمن نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهمن نامه یکی از منظومه های مهم حماسی پیرو شاهنامه است که در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم سروده شده است. این منظومه از چهار بخش تشکیل شده که بخش اول آن ماجرای بر تخت نشستن بهمن و ازدواج او با دختر پادشاه کشمیر است. بخش اول این اثر، منظومة عاشقانة مستقلی است که ویژگی های یک اثر غنایی برجسته را دارد. در این مقاله با مقایسة دو داستان نشان داده شده که این بخش منظومه در مواردی چون توصیف صحنه ها، شخصیت پردازی، استفاده از مضامین، نوع حوادث، شیوة روایت، ضرب المثل ها و.... تشابه بسیار زیادی به ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی دارد.
حماسه نو در شعر شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر نو حماسی از جمله جریان های عمدة شعر معاصر است که ویژگی های حماسی آن متناسب با شرایط تاریخی دگرگون شده است. احمد شاملو درخشان ترین چهرة این جریان است که ویژگی های حماسی شعرش چشمگیرتر از دیگرشاعران معاصراست. در این پژوهش برای توصیف دگرگونی حماسه، متناسب با نیازهای بیانی تازه، ویژگی های حماسی شعر شاملو به عنوان نمونه ای از حماسة نو، به دو دسته تقسیم شده است: ویژگی های محتوایی (بینش آرمانی، نگرش اومانیستی، عاطفة جمعی، شکل روایی، اسطوره پردازی، عنصر پهلوانی، درونمایه جدال خیر و شر) و ویژگی های زبانی (گزینش واژگان و ترکیبات متناسب با درونمایة حماسی، کهنگی ترکیبات و ساختارهای نحوی، تصاویر اسطوره ای، تصاویر جنگ افزارها، فضاسازی های حماسی، ایجاز، اغراق، تضاد، تناسب، موسیقی با شکوه حماسی). در این بررسی به این نتیجه رسیده ایم که شاملو با حفظ ماهیت خاص شعر خود، شعر حماسی سروده و ویژگی های شعر حماسی او می توانند شاخصه های مهمی در شناخت شعر نو حماسی باشند
کیخسرو در آیینه ادبیات شرق و غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیخسرو، شاه آرمانی ایرانیان، حضوری بس گسترده در اساطیر، تاریخ، حماسهٔ ملی، افسانه ها و باورهای عامیانه، و نیز فلسفهٔ اشراق و عرفان ایران زمین دارد، تا جایی که به یک «تیپ شخصیتی» بدل شده است. جستار حاضر، بر مبنای مطالعات اسنادی، در گام نخست در پی یافتن نمونه های این تیپ شخصیتی در ادبیات و فرهنگ دیگر اقوام به این نتیجه می رسد که در ریگ ودا، مهابهاراتا و افسانه های پهلوانی و دینی چین باستان نمونه هایی مشابه با کیخسرو یافت می شود. کیخسرو همچنین شباهت های قابل ملاحظه ای با برخی شخصیت های ادبی و تاریخی - اسطوره ای دیگر دارد. گام دوم یافتن علت همانندی هاست. مطالعات تطبیقی در وهلهٔ نخست این گمان را به وجود می آورد که شاید این شاکلهٔ واحد به ریشهٔ مشترکی در اساطیر هند و ایرانی بازگردد. به عبارت دیگر، شاید بتوان خاستگاهی شرقی برای اسطوره قائل شد که از طریق آیین مهرپرستی مسیری طولانی پیموده، و در هر مکان رنگ فرهنگ میزبان را به خود گرفته و سرانجام در مغرب زمین چهره ای غربی و در دوران متأخرتر سیمایی مسیحی یافته است. اما با تأمل بیشتر این احتمال قوی تر به ذهن متبادر می شود که علت وجود همانندی ها کهن الگوهایی است که زاییدهٔ ناخودآگاه جمعی بشر و در نتیجه نزد تمام اقوام مشترک است.
هم سنجیِ روایت «جم» در اسطوره و حماسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه به لطف پیشرفت مطالعاتِ ساختارگرا و نظریه های روایت شناسی، امکانِ بازشناسی گونه های مختلف روایی به شکل دقیق تری فراهم آمده است. شناخت قوانین روایی حاکم بر هریک از گونه ها و تفاوت های ساختاری میان آن ها، به درک بهتر تمایزهای میان ژانرهای گوناگون کلام کمک شایانی خواهد کرد. «حماسه» گونه ای است که بر اثر تکامل جنبه هایی از روایت اسطوره ای به وجود آمده است. هدف ما در این جستار، هم سنجیِ یک روایت اسطوره ای مشخّص (در اوستا و متون پهلوی) با ساخت همان روایت در شاهنامه است. مقصود از چنین مقایسه ای، بررسی این مسأله است که ساختِ این روایت اسطوره ای پس از انتقال و بازسرایی در شاهنامه، چه تفاوت هایی کرده است. با وجود شباهت برخی رئوس اصلی داستان جمشید در اسطوره و حماسه، تفاوت های مهمی نیز میان این دو وجود دارد که در این مقاله تلاش می کنیم به بررسی برخی از آن ها بپردازیم.
بنیادهای اساطیری و حماسی داستان دیوان مازندران در شاهنامه
حوزه های تخصصی:
این مقاله به شناسایی بنیادهای اساطیری و حماسی داستان دیوان مازندران در شاهنامه با توجه به پیشینة آنها در متون اوستایی، پهلوی، سغدی و ... می پردازد. نخستین سرچشمه های اساطیری و حماسی دیوان مازندران در متون اوستایی و پهلوی است. در این متون دیوان مازندران در دو ساختار مینوی و انسان گونه ظاهر شده و در برابر اهورامزدا، ایزدان و انسان ها قرارمی گیرند. اما داستانی مستقل در کتاب نهم دینکرد آمده که چارچوب حماسی داستان دیوان مازندران را بوجود آورده است. در این داستان دیوان مازندران انسان هایی غول پیکرند که در برابر فریدون قرارمی گیرند و این روایت به گزارش نخست کوش نامه منتقل می شود. انسان های غول پیکر در گزارش دینکرد و کوش-نامه با گذر از داستان های نریمان و دیوان مغرب، سام و نره دیوان مازندران و رستم نامة سغدی دارای گوهر اهریمنی شده و به دیوانی از تبار اهریمن با نیروهای جادویی و کردارهای فرابشری دگرگون می شوند. در پایان داستان دیوان مازندران پس از اسطوره زدایی به گزارش دوم کوش نامه انتقال می یابد.
بررسی جنبه های حماسی در شعر نیما(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان ها و اشعار مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و بزرگی ها و افتخارات قومی را در تعریفی سنتی، حماسه می گویند. اما این تعریف در دوره ی معاصر تطور یافته و به ویژه در شعر، بسیار متفاوت و گسترده تر شده است؛ زیرا با ایجاد دگرگونی های نوین در عرصه ی جوامع بشری و تحت تاثیر قرارگرفتن تدریجی جوامع سنتی، تحولی در نوع نگرش به همه ی مقولات زندگی بشری ایجاد شده و مبانی ادبیات حماسی نیز مانند سایر مقوله های علوم انسانی نیاز به بازشناسی و بازتعریف پیدا کرده است. نوشتار حاضر بر اساس چنین دیدگاهی سعی دارد جنبه های مختلف این دگرگونی مفهوم حماسه را در شعر نیما یوشیج، نشان دهد. برای رسیدن به این مقصود ابتدا به روند تطور تعریف سنتی حماسه تا دوره ی معاصر اشاره می شود و سپس نمودهای حماسی در شعرهای نیمایوشیج بررسی می گردد. برای انجام این کار، شعرهای حماسی نیمایوشیج به طور کلی به دو دسته تقسیم شده اند: دسته ی اول شعرهایی هستند که نیما درآن به پیکارها و حماسه های مردمی ملل مختلف از گذشته تا امروز پرداخته است؛ دسته ی دوم، شامل اشعاری ست که در آن ها دست کم سه مقوله ی جداگانه ی حماسه ی محلی، حماسه ی دینی و حماسه ی درونی را می توان تشخیص داد. نیمایوشیج این سه نوع شعر را به ترتیب در شعرهای «پی دار و چوپان»، «دانیال» و «خانه ی سریویلی» بازسرایی کرده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که با وجود این که در جوهر شعر و حتی در زبان نیما می توان روح و مضامین و رویکرد حماسی را مشاهده کرد، در اندیشه و شعر وی تعریفی تازه از حماسه و قهرمانان حماسی پدید آمده که آشکارا نشان و تاثیر اندیشه و ادبیات عصر نوین جهان و تجربیات زندگی شخصی و اجتماعی شاعر را می توان دید.
جایگاه درفش کاویانی در شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درفش کاویانی همواره در کشاکش جنگهای ایران و انیران، جایگاه بسیار حیاتی و والایی داشت. اهمیّت این درفش تا حدّی بود که گاه ادامة نبرد بدون افراختن آن ممکن نبود و ایرانیان حتّی اگر به دندان هم شده، می کوشیدند تا آن را در جنگ افراخته نگه دارند. از دیگر سو، تورانیان نیز به خوبی با جایگاه خطیر آن آشنا بودند و با دیدن حتّی پاره ای از آن، آشکارا فریاد برمی آورند «که نیروی ایران بدو اندر است» و از این رو در پی آن برمی آمدند که با تصاحب درفش پاره، ایرانیان را کاملاً شکست دهند. به راستی درفش کاویانی چه اهمیّتی داشته که حتّی پاره ای از آن، سرنوشت جنگ را دگرگون می کرده است و ایرانی و انیرانی در تصاحب آن به جان می کوشیدند. در این جُستار، نگارنده ضمن بررسی شواهد مختلف در گسترة اساطیر جهان بدین نتیجه رسیده که تواند بود که درفش کاویانی پیوندی با کاوة آهنگر نداشته است و چیزی فراتر از یک درفش صِرف بود و به عنوان توتِم ایرانیان، با گذشته های بسیار دورتری پیوند دارد که انسان های بَدَوی جان خود را در یک شیء خارجی به ودیعه می گذاشتند و بدیهی بود تا زمانی که آن شیءِ خارجی پا برجا بود، آن انسان ها نیز از مرگ بیمی نداشتند، امّا به محض کوچک ترین آسیب بدان شیءِ خارجی، انسان های جان به ودیعت گذاشته در آن نیز می-پنداشتند که شکست و مرگ آنها محتوم است. از همین رو، پیروزی یا شکست ایرانیان در جنگ، در گِرو افراشتگی یا سرنگونی درفش کاویانی بود.
بررسی تطبیقی اهریمنان خشکی در شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو ملت ایران و هند سابقه مشترک قومی و نژادی دارند و در طول زمان از یکدیگر بسیار تأثیر پذیرفته اند. این اشتراکات و تأثیرپذیری ها در آثار ادبی دو ملت نیز بازتاب یافته است. پژوهش پیش رو با فرض وجود مضامینی مشترک میان شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا، به مقایسه تطبیقی دو شخصیت منفی کلیدی شاهنامه، ضحاک و افراسیاب، با راوانا، شخصیت منفی حماسه رامایانا، پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از وجود اهریمنان خشکی و کم آبی در این دو حماسه است؛ علاوه بر آن، کارکردهای مشابهی که میان این شخصیت ها دیده می شود، از ماهیت یکسان، اما تحول یافته اساطیر موجود در شاهنامه و رامایانا حکایت می کند.
نگاهی انتقادی به نوع ادبی حَماسه در ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آیا تشریح و تبیین نوع حماسی در ادبیّات فارسی سابقه ای داشته است؟ در تعریف کلیشه ای، مکرّر و نسبتاً غربی این نوع در ایران، کلیّت و پیکره ی میراث ادب فارسی مورد توجّه بوده است؟ نگرش های شاهکاراندیشانه و نخبه گرای پژوهندگان تا چه میزان در تعیین مختصّات مطلق و تغییرناپذیر نوع حماسی اثرگذار بوده است؟ در پی پاسخ بدین پرسش ها، جُستار حاضر در دو بخش کوشیده، نگاهی انتقادی به نوع حماسی فارسی داشته باشد. بخش نخستین مروری بر توصیف نوع ادبی و چگونگی تکوین این دانش در غرب داشته و به دنبال آن نظرات مؤثّر و متفاوت ناقدان این رویکرد مطرح شده است. برآیندهای این بخش ناظر بر کارکردهای تنظیم کننده، تأویل گرا و معناساز انواع، تغییر و دگرگونی گونه ها و تعلّق ذاتی و همیشگی آثار به انواع مادر در عین تحوّل صوری و معنایی آن هاست. در بخش پسین، ابتدا به تحلیل ماهیّت حماسه پرداخته و وجوه اشتراک و افتراق تعاریف موجود از این نوع نشان داده شده، سپس دیدگاه جلال خالقی مطلق نسبت به نوع حماسی معرّفی و بررسی شده است. در فرجام نیز با تکیه بر همین دیدگاه اخیر و نظریّه ی انواع ادبی معاصر، از دو منظر ماهیّت زبانی و تأثیر نگرش شاهکاراندیشی و نخبه گرایی، نوع حماسی در بوته ی نقد قرار گرفته است.
تکوین و تحول قهرمانان در گذر از اسطوره به حماسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها همیشه به یک حال نمی مانند، بلکه با گذر زمان برخی از آنها با شکل جدیدتر به صورت داستان های حماسی نمودار می شوند. در این تغییر و تبدیل، دگرگونی هایی در داستان اسطوره ای صورت می پذیرد. دلایل گوناگونی برای تبدیل اسطوره به حماسه وجود دارد و داستان ها در طی تحوّل خود به جابه جایی، شکستگی، قلب، حذف و ... دچار می گردند. در ورود اسطوره به حماسه، قهرمان ها هم از این تغییر به کنار نمی مانند. در این جستار نگارندگان با بررسی الگوهای اسطوره ای و حماسی، این تغییر و تبدیل ها را بررسی کرده اند.
بررسی وجوه روایی در داستان های حماسی زبان بنیاد و مصور براساس «نظریة میک بال»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حماسه از قدیم ترین انواع ادبی است که صورت داستان دارد، زیرا همانند داستان دارای آغاز، میانه و پایان است. حماسه از یک سو زاده اسطوره است و از سوی دیگر داستان و رمان را در درون خود جای داده است. این مقاله به شناخت بهتر بخشی از ادبیات حماسی گذشته فارسی که در متون حماسی بازتاب یافته و از ویژگی روایی و سادگی بیان برخوردار است، می پردازد، هدف این نوشتار تشریح ساختار روایی حماسه مصور (پرده خوانی) و حماسه زبان بنیاد (داستان رستم و اسفندیار) با تکیه بر «نظریه میک بال» است. چون هدف این مقاله بیشتر نشان دادن ویژگی های متن روایی در قالب ادبی حماسه است، به همین دلیل داستان «رستم و اسفندیار» انتخاب شد، سپس با در نظر گرفتن ویژگی های متن روایی براساس نظریه میک بال، توجه فردوسی به عناصر داستان نویسی و ساختار متن روایی مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش نشان می دهد که داستان حماسی (اعم از مصور و زبان بنیاد) نیز مانند دیگر انواع داستان های زبان بنیاد دارای خط سیر داستان (شروع، حرکت داستان به سمت اوج، اوج، گره گشایی و نتیجه نهایی) است.