فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۶۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
تجربه عشق ورزی از مهم ترین و پیچیده ترین روابطی است که انسان ها در طول زندگی خود تجربه می کنند و از دیرباز موردتوجه جدی فلاسفه و اندیشمندان بوده است. نظریه مثلث عشق رابرت. جی استرنبرگ یکی از آرایی است که به بررسی این مقوله از دیدگاه روان شناسی پرداخته است و در تحلیل متون داستانی، کاربرد فراوان دارد. بر اساس این نظریه، عشق دارای سه جنبه: صمیمیت، اشتیاق و تعهد است که از ترکیب این سه جنبه، هفت گونه عشق ورزی پدیدار می شود. نوشتار حاضر با روش تحلیلی تطبیقی می کوشد تا با تکیه بر نظریه مثلث عشق استرنبرگ، به تبیین و تحلیل کنش های عاشقانه آن دسته از خدایان اساطیریِ هند، یونان و میان رودان بپردازد که روایاتی از آن ها برجای مانده است. پس از تطبیق روایات ایزدان و ایزد بانوان با انواع هفت گانه عشق در نظر استرنبرگ، دانسته شد که فراوانیِ عشق شیفتگی بی خردانه در یونان و نیز عشق تهی، شراکتی و کامل در هند، به نسبت دو حوزه دیگرِ فرهنگی پژوهش، بیشتر است. در حوزه فرهنگی میان رودان، عشق شاهد مثال های کمتری دارد. این موضوع می تواند بازتابی از تلقی و تصور رایج مردم این مناطق از مفهوم عشق نیز باشد. این پژوهش نشان از ذهن پیچیده انسان های نخستین در مسائل احساسی و انتزاعی دارد.
تحول و کارکرد اسطوره و حماسه در کتاب های تاریخی عهد مغول و ایلخانی (با تکیه بر تاریخ جهانگشای جوینی، جامع التورایخ رشیدالدین فضل الله و تاریخ وصاف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۷
99 - 130
حوزههای تخصصی:
شرایط سیاسی و اجتماعی عهد مغول ایلخانی با حضور گسترده اساطیر و حماسه های ایرانی در کتاب های تاریخی این عهد پیوند دارد. اهداف متفاوت مورخان سبب تحول در کارکرد اسطوره و حماسه شده است. ازاین رو بررسی تحول در کاربرد اسطوره و حماسه در این منابع و شناخت ظرفیت های آن ضروری است. نتایج پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، به شرح ذیل است: الف) جوینی با الهام از شاهنامه، در پی خلق حماسه ای منثور بوده و برای تحقق اندیشه های مغول ستیزانه و ایران گرایانه خویش از شخصیت ها و فضای حماسی بهره برده است. او با زیرکی به تشبیه خوارزمشاهیان به ایرانیان و مغولان به تورانیان، تاریخ را بر مبنای حماسه تأویل کرده و به بازآفرینی نبردهای حماسی ایرانیان پرداخته است؛ ب)رشیدالدین فضل الله جایگاه بسزایی در آشنایی بیگانگان با مفاهیم و اندیشه های ایران شهری دارد. او در پی بسترسازی برای بازآفرینی اندیشه های سیاسی ایران باستان از جمله شاه و ایران شهر است؛ ج) وصاف با بیان شیوه حکمرانی شاهان اساطیری و تاریخی ایران درصدد فرهنگ پذیری و کاهش بدخویی مغولان و ایلخانان است تا از آنان شاهانی با آیین ایرانی تربیت کند. همچنین، وصاف اسطوره و حماسه را برای تفاخر به هنر نویسندگی خویش به خدمت گرفته است.
واکاوی و تحلیل باورهای اساطیری موجود در داستان ها و افسانه های سیستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
115 - 144
حوزههای تخصصی:
باورهای اساطیری، مجموعه دیدگاه هایی هستند که عمری به درازای تاریخ بشر دارند و سرچشمه بسیاری از آداب و سنّت هایی که انسان امروزی، تعاملات و روابط خود را با سایرین، براساس آن تنظیم نموده است. این باورهای اساطیری از لحاظ مردم شناختی بسیار اهمیّت دارند ودر بسیاری از عرصه های جامعه شناختی، هنری و ادبی متجلّی شده اند؛ لذا می توان به راحتی، نشانه های آن ها را در میان پدیده های مختلف انسانی یافت. اصلی ترین تجلّی گاه های باورهای اساطیری، افسانه ها و داستان های بومی و محلی است؛ عناصری که با توجه به ارتباط تنگاتنگی که با اسطوره ها دارند، نیازمند توجهی جدّی می باشند؛ مسئله ای که در این پژوهش نیز مورد توجه قرار گرفته و براساس آن نگارنده کوشیده است تا با روش توصیفی تحلیلی، به واکاوی و تحلیل باورهای اساطیری در داستان ها و افسانه های سیستانی بپردازد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که باورهایی همچون اعتقاد به ثنویّت و ستیز ناسازها، تقدّس و قداست خواب و رؤیا، فرّه ایزدی، باور به آرمان شهر و تقدّس استخوان مردگان، از جمله مهم ترین معتقدات اساطیری موجود در داستان ها و افسانه های سیستانی است که خود حاصل پیوند ناگسستنی مردمان سیستان با فرهنگ کهن ایران باستان و همچنین فرهنگ سکایی است.
نقد اسطوره شناختی کهن الگوی همزاد (آنیما) در داستان عروسک پشت پرده اثر صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۷
131 - 160
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه نقد اسطوره شناختی کارل گوستاو یونگ، در ضمیر ناخودآگاه جمعی هر مردی، همزاد زنانه ای وجود دارد که تصویری ازلی از میراث روانی زنانه یک مرد در طول قرون و اعصار است؛ یونگ این کهن الگوی همزاد را آنیما می نامد. آنیما مانند سایر کهن الگوها، در قالب نماد، قابلیت تجلی و به تصویر کشیده شدن را دارد و به صورت الگوهایی جهانی می تواند در اساطیر، و متون ادبی مطرح شود. یکی از جمله آثاری که کهن الگو آنیما در قالب همزادی زنانه در آن مطرح شده داستان کوتاه عروسک پشت پرده اثر صادق هدایت است. در پژوهش حاضر که به شیوه توصیفی تحلیلی و با تکیه بر نظریه نقد کهن الگویی انجام شده است، نگارنده به دنبال پاسخ به پرسش ذیل است: کهن الگوی همزاد یا آنیما در این داستان چگونه مطرح شده است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که زیرساخت داستان یاد شده، بن مایه ای اساطیری دارد و کهن الگوی آنیما در قالب همزادی زنانه به هر دو صورت مخرب و مثبت، نمودی از روح ناخودآگاه زنانه مهرداد، شخصیت اصلی داستان است.
مکان های اسطوره ای در طومارهای نقالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
79 - 114
حوزههای تخصصی:
مکان، یکی از بن مایه های اساطیری است که بشر همواره با آن ارتباطی فرامادی دارد. پذیرفتن نقش اسطوره ای بعضی مکان ها و قداست آن ها، مضمونی است که در روایت های اساطیری، حماسی و نقالی دیده می شود. این مضمون به صورت کوه، غار، چاه، چشمه، دخمه، دژ، باغ، مکان طلسم شده و... نمود یافته است. در باور اساطیری، مکان با آنچه در محیط کیهانی و مادی تعریف شده، متفاوت است؛ اشیا و پدیده های مادی و دنیوی به امور ماورایی و قدسی تبدیل می شوند و قهرمان با قرار گرفتن در مکان اسطوره ای، به بلوغ و تکامل می رسد و به تحول روحی و نیز جاودانگی دست می یابد. این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی در نظر دارد که به معرفی مکان های اسطوره ای و واکاوی کارکرد و کیفیت آن ها در روایات طومارهای نقالی بپردازد تا پس از مطالعه در روایات حماسی شاهنامه و طومارها، نمونه هایی از این بن مایه های مهم مکان های اسطوره ای بررسی و تحلیل شوند. نتایج پژوهش حاضر پس از تحلیل کیفیت اسطوره ای مکان ها در طومارها حاکی از آن است که کوه به دلیل جایگاه بلند و نزدیکی اش به آسمان، از مقدس ترین این مکان هاست و دیگر مکان های اساطیری و مقدس چون چشمه، قلعه، دخمه و باغ نیز اغلب بر فراز کوه ها هستند.
بررسی قصه ها و اساطیر راه یافته در آن ها با تأکید بر رویکرد اکوفمینیسم (انتخاب موردی دوازده قصه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۷
161 - 192
حوزههای تخصصی:
اکوفمینیسم با دغدغه طرفداری از حقوق زنان، به دنبال پاسخی قانع کننده برای بحران های زیست محیطی و مصائب زنان در جامعه مردسالار است و اساس کار خود را بر پایه اشتراکات زن و طبیعت بنا نهاده است. این رویکرد نو، معتقد است مردان در پیوند با قدرت و همچنین با اتکا بر ابزارهای فرهنگی، رویکردی سلطه محور بر زنان و طبیعت دارند. اکوفمینیست ها با پیش کشیدن اساطیر و نمادهای کهن در جست وجوی مجموعه بینش های تاریخی مسلط بر ذهنیت جوامع اولیه هستند که نمایان کننده یگانگی طبیعت و زنان است. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی بر آن است تا روایات و اساطیر به کار رفته در دوازده قصه انتخابی را طبق رویکرد اکوفمینیسم بررسی کند و می کوشد با نگاهی به گذشته، اهمیت جایگاه زنان در جامعه و صیانت از طبیعت را به انسان ها یادآور شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که الگوهای نمادین موجود در قصه ها در رابطه با زن زمین، زن آب، زن درخت و زن حیوانات خبر از ریشه های در هم تنیده زنان و طبیعت می دهند. رویکرد رفتاری و نحوه نقش آفرینی قدرت مردان در جامعه مردسالار، موجب تسلط و سرکوب زنان و به حاشیه راندن شأن حضور زنان در اجتماع می شود.
بازتاب خویشکاری «وایو » در منظومه های حماسی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وایو یکی از مرموزترین خدایان هندوایرانی است است که برخلاف دیگر ایزدان مزدایی، حاملِ مفهومی از تقابل دوگانه ی حیات و مرگ است. از وی در ریگ ودا، اوستا و متون پهلوی یاد می شود. با بررسی انعکاس دو چهره ی متضادّ اهورایی و اهریمنی از او در متون نامبرده و به دنبال آن در حماسه های ملّی، می توان به قدرت ماندگاری این ایزد کهن در قالب الگوهای آیینی-اسطوره ایِ نیایش، رزم و مرگ پی برد.
در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای تلاش شده است نشان دهیم که علی رغم حضورِ واژه ی ساده ی باد در حماسه ها، باید به آن چه در لایه های زیرین این واژه و آن چه در بارِ معنایی–اسطوره ای آن وجود دارد، توجه بیشتر شود.
نگارندگان، ضمن بررسی شواهدِ مختلف در حماسه های منظوم بدین نتیجه رسیده اند که باد در این آثار نمایانگر یک پدپده ی صِرف طبیعی نیست، بلکه ایزد باد یا وایو، کارکردهای اسطوره ای خود را در حماسه ها به ویژه در شاهنامه حفظ کرده و در سه نقش اصلیِ خدای جنگ و جنگاوران با طیف متنوعی از اعمال از جمله نبرد باد با قهرمان، یاری سپاه، یاری پهلوان در گذر از دریا، سرنگونی درفش و حمایت از شاه، نیز نقش ِپیک مرگ و سرانجام، به عنوان همکارِ تیشتَر در اعمالی مانندِ جادویی کردن با باد و آزمون پهلوان با باد و سرما، خویشکاری های دیرین خود را انعکاس داده است.
تحلیل تطبیقی اسطوره ضحاک ماردوش (براساس رهیافت های مبتنی بر سنت کهن قربانی برای خدایان ماردوش جهان زیرین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ضحّاک محوری ترین موجود اهریمنی شاهنامه و معادل اژی دهاک اوستایی و اژدهای سه سر هند و ایرانی است که یکی از بارزترین موجودات زیان کار در نوشته های مزدیسنا بشمار می رود. تفسیرهایی متعدّد از اسطورة ضحّاک انجام شده است که با توجّه به تازی بودن ضحّاک در شاهنامه و یک سان پنداشتن دشت سواران نیزه گذار با صحاری عربستان، برخی از تفسیرها اسطورة ضحّاک را یادمانی از پیکارهای مهاجران با تیره های سامی نژاد چون آشوری ها، سومری ها و بابلی ها دانسته اند. در این جستار، ضمن نقد تفسیرهای دیگر، نشان داده شده که اسطورة ضحّاک می تواند با اسطورة خدای ماردوش زیر زمین در فرهنگ های بومی فلات ایران و سرزمین های مجاور مربوط باشد. مطابق این اسطوره، بهترین جوانان، قربانی خدای مالک دوزخ (قعر زمین) می شدند و اسطورة اژدهاکشی، نه یادمانی از یک نبرد تاریخی، که نمادی برای پایان این سنت خونین پیشاتاریخی بوده است
نبرد قهرمان با اژدها در روایت های حماسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نبرد قهرمان با اژدها، یکی از عمده ترین مضامینی است که در اغلب اساطیر و حماسه های دنیا دیده می شود. اهمیت این نبرد آنچنان است که مکتب های گوناگون اساطیری، به بررسی و تحلیل آن پرداخته و هریک به زعم خود، اژدها را نماد برخی رویدادهای مربوط به زندگی انسان ها دانسته اند. در اساطیر ایران، نبرد ایزدان با اهریمن و آفریده های او، گونه های متفاوت اژدهاکشی به شمار می آید. این نبرد در بسیاری از روایات حماسی ایران نیز آمده است و جلوه هایی از آن، به گونة نبرد قهرمانان با دیوان و برخی پتیارگان دیده می شود. در بیشتر پژوهش هایی که در ایران درباره اژدها شده است، اغلب به بررسی قهرمانان اژدهاکش در منظومه های حماسی و شمار محدودی از روایات عامیانه ایران پرداخته اند و به آن دسته روایاتی که در طومارهای نقالی و یا روایات شفاهی- مردمی شاهنامه آمده است توجه چندانی نداشته اند. در این مقاله، به معرفی آن دسته از قهرمانان اژدهاکش، که در مجموعه روایات حماسی ایران آمده است، می پردازیم؛ سپس درباره نژاد این قهرمانان، چگونگی نبرد آنها با اژدها و همچنین پایان زندگی آنها بحث می کنیم.
بررسی و تحلیل ویژگی های محتوایی و زبانی اشعار حماسی سیاوش کسرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان ها و اشعار مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و بزرگی ها و افتخارات قومی را در تعریف سنتی، حماسه می گویند. شعر حماسی از جمله جریان های عمدة شعر معاصر است که ویژگی های حماسی آن متناسب با شرایط تاریخی دگرگون شده است. در این پژوهش برای توصیف حماسه، متناسب با نیازهای بیانی تازه، ابتدا به روند تطور تعریف حماسه تا دوره ء معاصر اشاره شده و سپس نمودهای حماسی در شعرهای سیاوش کسرایی کاویده می شود. در این پژوهش اشعار حماسی سیاوش کسرایی در سه بخش بررسی وتحلیل شده است: ویژگی های محتوایی ( شکل روایی اسطوره و حماسه های مردمی )، موسیقی حماسی و ویژگی های زبانی ( بهره گیری از زبان و کاربردهای باستان گرایانه، ذکر اسامی اسطوره ای، ذکر ابزار جنگی، بهره گیری نمادین از عناصر طبیعت ). نتایج این پژوهش نشان می دهد که هرچند منطق رمانتیک ها در بخشی از شعر سیاوش کسرایی وجود دارد، اما او به اقتضای فضای سیاسی-اجتماعی روزگار خود به اشعار حماسی روی آورده است و در شعر و زبان وی می توان مضامین و رویکرد حماسی را مشاهده کرد.
مشابهاتِ حماسه ارمنیِ دلاورانِ ساسون و شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه دلاوران ساسون مهم ترین و معروف ترین اثر حماسیِ ارمنیان است که به رغمِ تأخّرِ زمانِ تدوینِ مکتوب آن (سده شانزدهم میلادی) ظاهراً سابقه هزار و صد ساله دارد و چندین سده به صورت شفاهی نقل می شده است. این اثر در چهار بخش به سرگذشت و روایاتِ چهار نسل از پهلوانان شهرِ ارمنیِ ساسون با نامهای ساناسار و باغداسار، مهر، داوید و مهرِ کوچک می پردازد. میان داستانهای این متن و شاهنامه فردوسی حدّاقل بیست و هشت بن مایه و مضمونِ مشترک و مشابه دیده می شود که عبارت است از: 1. آب چشمه مقدّس 2. آزمایش خردِ کودک 3. آزمون ازدواج 4. اسب مخصوصِ پهلوان 5. الگوی چند خان 6. بازوبندِ محافظ 7. بسیارخواریِ پهلوان 8. پانزده سالگی و بلوغ 9. پهلوان بانو 10. پیشگامی دختر در عشق ورزی 11. تن شویی در خون 12. خودکشیِ همسر پس از مرگ شوهر 13. دیو سپید 14. رزم افزارِ ویژه پهلوان 15. رشد سریع پهلوان 16. روییدن گل از خون 17. رویین تنی 18. فرو رفتن پای پهلوان در زمین 19. قدرت نمایی با فشردن دست 20. کام خواهی نامشروع 21. کشاندنِ زن، پهلوان را به سرزمین خویش 22. کشته شدن پهلوان به نیرنگ نزدیکان 23. نبرد پدر و پسر 24. نبرد پهلوان با اژدها و رهانیدنِ دختر 25. نبرد پهلوان با دیو در غار 26. نژاد آبیِ پهلوان 27. نعره سهمناک 28. نوشیدن خون دشمن. به استناد قراینی مانند پیشینه طولانیِ نفوذِ نامها و داستانهای شاهنامه ای در ارمنستان و آشنایی ارمنیان با حماسه ملّی ایران، ذکر نام دیو سپید در حماسه ارمنی، مشابهاتِ جزئیِ داستان داوید و مهر در این حماسه با رستم و سهرابِ شاهنامه و... احتمال دارد برخی از موضوعات و عناصرِ داستانیِ روایات ارمنی در فاصله مرحله تکوین و تدوینِ کتبی آنها از شاهنامه تأثیر پذیرفته باشد.
روایت دیگری از نبرد رستم با کک کوهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نبرد رستم با کک کوه زاد، یکی از چند داستان مشهور دوران کودکی رستم است که در آن از دلاوری های او سخن رفته است. از این داستان، دو روایت منظوم بلند و کوتاه در دست است. روایت بلند آن همان است که در بخش ملحقات شاهنامه چاپ کلکته دیده می شود و بارها در ایران به صورت جداگانه و یا در بخش ملحقات شاهنامه ها، انتشار یافته که مبنای همه این چاپ ها، همان چاپ کلکته بوده است. امّا روایت کوتاه داستان کک کوه زاد تاکنون پیرایش و تصحیح نشده است. در این مقاله پس از معرّفی روایت کوتاه این داستان که با عنوان «کک کوه زاد نامه» از آن نام می بریم، به بررسی چهره اسطوره ای کک کوه زاد می پردازیم. سپس با آوردن شواهدی چند، نشان می دهیم که روایت کوتاه نبرد رستم با کک کوه زاد، از روایت بلند آن کهن تر و متقدّم تر است.
بررسی ارجاع مشارکین در هفت خوان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان ها شیوه های گوناگونی از ارجاع را در نشان دادن مشارکین روایت ها بهکار می گیرند. این شیوه ها می توانند شامل حذف کامل مرجع، ارجاع تلویحی به صورت تصریف فعلی، بهکارگیری ضمایر منفصل و در نهایت بهکارگیری گروه اسمی کامل باشند. این ابزارهای گفتمانی با نیت نویسنده در نشان دادن موقعیت مشارکین و تأکید بر وقایعی خاص مرتبط اند. پژوهش حاضر براساس الگوی لوینسون، فراوانی بهکارگیری شیوه های گوناگون ارجاع مشارکین، روش های معرفی مشارکین اصلی و فرعی و همچنین چگونگی تأکید بر معرفی مشارکین داستان هفت خوان رستم را در شاهنامه بررسی و تحلیل می کند. براساس یافته های این پژوهش، فراوانی ارجاع مشارک اصلی بیشتر با تصریف فعلی، و فراوانی ارجاع مشارک فرعی بیشتر با گروه اسمی در هفت خوان رستم مشاهده شده است. افزون بر این، ضمایر متصل نیز به طور قابل ملاحظه ای برای ارجاع به مشارکین اصلی و فرعی به کار رفته اند.
کیخسرو در آیینه ادبیات شرق و غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کیخسرو، شاه آرمانی ایرانیان، حضوری بس گسترده در اساطیر، تاریخ، حماسهٔ ملی، افسانه ها و باورهای عامیانه، و نیز فلسفهٔ اشراق و عرفان ایران زمین دارد، تا جایی که به یک «تیپ شخصیتی» بدل شده است. جستار حاضر، بر مبنای مطالعات اسنادی، در گام نخست در پی یافتن نمونه های این تیپ شخصیتی در ادبیات و فرهنگ دیگر اقوام به این نتیجه می رسد که در ریگ ودا، مهابهاراتا و افسانه های پهلوانی و دینی چین باستان نمونه هایی مشابه با کیخسرو یافت می شود. کیخسرو همچنین شباهت های قابل ملاحظه ای با برخی شخصیت های ادبی و تاریخی - اسطوره ای دیگر دارد. گام دوم یافتن علت همانندی هاست. مطالعات تطبیقی در وهلهٔ نخست این گمان را به وجود می آورد که شاید این شاکلهٔ واحد به ریشهٔ مشترکی در اساطیر هند و ایرانی بازگردد. به عبارت دیگر، شاید بتوان خاستگاهی شرقی برای اسطوره قائل شد که از طریق آیین مهرپرستی مسیری طولانی پیموده، و در هر مکان رنگ فرهنگ میزبان را به خود گرفته و سرانجام در مغرب زمین چهره ای غربی و در دوران متأخرتر سیمایی مسیحی یافته است. اما با تأمل بیشتر این احتمال قوی تر به ذهن متبادر می شود که علت وجود همانندی ها کهن الگوهایی است که زاییدهٔ ناخودآگاه جمعی بشر و در نتیجه نزد تمام اقوام مشترک است.
تحلیل کارکرد کهن الگوها در بخشی از داستان بهرام چوبین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سرگذشت قومی و ملّی ما شاهنامه فردوسی، نسیجی گرانقیمت، بافته از تار و پود اسطوره، حماسه و تاریخ است که برخی کوشیده اند آن را به سه بخش اساطیری، حماسی و تاریخی تقسیم کنند؛ اما در هم تنیدگی این سه قسمت چنان است که تعیین حدّ و مرز و جداسازی آن از یکدیگر امری ناممکن می نماید. برای نمونه آنچه ایشان آن را بخش تاریخی شاهنامه می دانند، مزیّن به طرازی زربفت از اندیشه اساطیری و مفاهیم نمادین و کهن الگویی قومی و بدوی ایرانیان و همچنین دارای رنگ و بویی حماسی است. یکی از این داستانها، داستان تاریخی- افسانه ای بهرام چوبین است که در بخشی از آن «کهن الگوی فرایند فردیت روانی» نمودی برجسته یافته است. در این بخش، بهرام به پیشروی گوری، وارد قصری نمادین می شود و با آنیمای پری پیکر مستور در ناخودآگاهی خویش ملاقات میکند و در پی این ملاقات، تحوّلی عظیم در شخصیت وی پدید میآید؛ چنان که سودای پادشاهی در سر میپروراند و به دنبال این سودا بر هرمزد شاه میشورد و چندگاهی نیز بر تخت حکومت ایران مینشیند. اما این پادشاهی دیری نمیپاید و بهرام محکوم به مرگ میشود؛ زیرا از یک سو به شاه که بن مایه ای مقدس و الهی در نظام فکری ایران کهن است، بیحرمتی کرده است و از دیگر سوی هنجار پهلوانی را شکسته و فراموش کرده است که پهلوان هرچند هم نیرومند باشد، تنها فرّه پهلوانی دارد و سریر پادشاهی از آن کسی است که از فرّه شاهی برخوردار باشد.