مطالب مرتبط با کلیدواژه
۳۲۱.
۳۲۲.
۳۲۳.
۳۲۴.
۳۲۵.
۳۲۶.
۳۲۷.
۳۲۸.
۳۲۹.
۳۳۰.
۳۳۱.
۳۳۲.
۳۳۳.
۳۳۴.
۳۳۵.
۳۳۶.
۳۳۷.
۳۳۸.
۳۳۹.
۳۴۰.
وجود
حوزههای تخصصی:
محقق فرغانی به «علم»، «وجود»، «نور» و «شهود» به عنوان چهار لحاظ اصلی، که ابتدا، در تعین اول به نحو اندراجی و بدون تمایز تفصیلی، مطرح اند و سپس نقش حلقه های واسط میان احدیت تعین اول و کثرات تفصیلی در مراتب بعدی را به عهده دارند، توجه نشان داده و آن را به طور منسجم و منقح بیان کرده است. این چهار لحاظ، در ویژگیِ ذاتیِ «کاشف مستور بودن» مشترک اند و از این جهت، تعین اول را به سوی ظهور در مراتب تنزلی، سوق می دهند. البته ریشه های این مبحث را می توان در آثار استاد او، محقق قونوی نیز مشاهده کرد. تبیین فرغانی از چهار لحاظ اصلی «علم»، «وجود»، «نور» و «شهود» پس از او مورد توجه بزرگان فن همچون فناری، صائن الدین ابن ترکه، محقق جامی و ... قرار گرفته است و به این ترتیب، مسأله فوق، به عنوان یکی از مباحث علم عرفان نظری از سوی عارفان، پذیرفته شده و آن را در آثار خود منعکس کرده اند.
تاثیر پیش سقراطیان بر تفسیر هایدگر متأخر از ماهیت زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همکلامی با متفکران پیش ازسقراطی و تأمل در اقوال به جای مانده از ایشان تأثیر فراوانی بر اندیشه ی هایدگر گذاشته است. هایدگر در بحث از حقیقت زبان به تجربه ی یونانیان از لوگوس بمنزله ی ذات زبان، نظر دارد. لوگوس که مقام جمعِ نسب و روابط است، همچون فعلی است که سبب ظهور هر آنچه هست می گردد. در کلام متفکران یونانی ظهور موجودات بر آمده از لوگوس است و اندیشیدن نیز گوش سپردن به کلام آن. در ابتدای این مقاله نسبت میان هایدگر و پیش از سقراطیان و دلیل اهمیت ایشان به اجمال بررسی و سپس حقیقت زبان در اندیشه ی هایدگر متأخر با نظر به مفهوم لوگوس شرح داده می شود.تاثیرپذیری هایدگر از متفکران پیش از سقراطی در موضوع زبان، در دو سطح قابل تحلیل است؛ مرحله اول توجه به لوگوس در اندیشه آنان و مرتبه بعد نسبت میان لوگوس با وجود که البته مرتبه دوم در ضون مرحله اول مستتر بوده و از آن حاصل آمده است.
دگردیسی در هستی شناسی معرفت در سنت فلسفی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
51 - 77
حوزههای تخصصی:
وجود و معرفت به عنوان دو مؤلفه اصلی در فلسفه، دارای نظام معنایی و روابط خاصی هستند. در هریک از نظام های فلسفی، نظر به معنا و مصداق خاصی که از وجود یا معرفت مدنظر است، نوساناتی در رابطه دو جانبه این دو ایجاد شده است. این پژوهش درصدد بررسی تاریخی و طبقه بندی سطوح مختلف رابطه وجود و معرفت، نیز، فراز و فرودهای آن در حکمت متعالیه است. ماهیت تحقیق بنیادی بوده و به صورت توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از روش فراترکیب نگاشته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد از ابتدای حکمت مشاء تا حکمت اشراق و سرانجام در حکمت متعالیه، نسبت وجود و معرفت یک سیر را از تباین مطلق تا تساوی مطلق طی نموده است، بلکه با تتبع متوجه یک سیر ترقیق مى شویم و این، نه در مکتب مشا و اشراق، که قایل به تباین محض اند، بلکه از همان حکمت متعالیه شروع شده است که از بررسی سطوح نظریات ملاصدرا در ماهوی بودن یا وجودی بودن علم روشن می شود.
بررسی تطبیقی اشتراکات خدا در عرفان اسلامی و نورالأنوار در حکمه الإشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
221 - 235
حوزههای تخصصی:
مقایسه شهودات و اندیشه های عرفای مسلمان و شیخ اشراق در باب وجود خدا و نورالأنوار و استخراج وجوه افتراق و اشتراک آن ها یکی از زمینه های مهم ترویج اندیشه های آنان و نیز زمینه سازی برای استفاده بهینه از آثار آن ها است؛ لذا، در این مقاله سعی شده است به اثبات مراتب احدیت و واحدیت در ذات نورالأنوار و اثبات اصالت وجود در حکمه الإشراق سهروردی به روش تحلیلی و توصیفی پرداخته شود. در این مقاله دو مسئله پیش روست: اول اینکه آیا مراتب شهودیِ احدیت و واحدیت خدا علاوه بر خدای عارفان در وجود نورالأنوار سهروردی نیز، هرچند همانند عرفاء به مراتب واحدیت و احدیت اشاره نکرده است، مشاهده می شود؟ مسئله دیگر اینکه آیا با توجه به دیدگاه اصالت وجودی سهروردی، وجود خدای عارفان با وجود خدای اشراق عین هم هستند و با توجه به دیدگاه اصالت ماهوی اش متقابل اند؟ نتیجه اینکه سهروردی در لابه لای کتب خویش به صورت نامحسوس، به احدیت و واحدیت مورد تأکید عرفاء اشاره کرده است و وجود خدا را با وجود نورالأنوار یکی می داند نه با ماهیت آن ها.
اثرپذیری کیرکگور از کانت در معرفت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
132 - 152
حوزههای تخصصی:
میان کانت و کیرکگور در حوزه های گوناگون شناخت، اخلاق، ایمان و هنر می توان مطالعه ای مقایسه ای انجام داد. در این مقاله به مقایسه ی آرای این دو فیلسوف در مبحث معرفت شناسی می پردازیم. بنیاد اساسی اشتراک هر دو در زمینه ی شناخت، باور ایشان به گسست میان نظر و عمل است که مبنای نگاهشان به شناخت انسانی را شکل می دهد. در این جا نشان داده می شود که معرفت شناسی کانت، بستری را ایجاد کرده است که در آن نظر کیرکگور درباره ی گسست وجود و اندیشه شکل گرفته است و همین نگاه باعث می شود تا هر دو معتقد به محدودیت شناخت انسان باشند. در ادامه مشخص می شود که کیرکگور به پیروی از کانت وجود را متمایز از ماهیت می داند. در آخر نشان می دهیم که ستیز کانت با براهین سنتی اثبات وجود خداوند، زمینه ای را ایجاد کرد تا کیرکگور مخالفت خود با خداشناسی استدلالی را بر آن بنا کند و آن برهان ها را برای یک مومن ناکارآمد بداند.
خوانش فارابی از اوسیای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
235 - 255
حوزههای تخصصی:
فارابی در ده اثر خود از جوهر و مشتقات آن به صورت پراکنده سخن گفته است. در این آثار، پی در پی به نقل قول هایی از ارسطو و تفسیر فارابی از آن نقل قول ها برخورد می کنیم. فارابی انتخاب لفظ جوهر برای اوسیا را فرض گرفته است؛ به این معنی که بر سر ترجمه آن به موجود، عین، ماهیت و ذات دعوایی ندارد و معنای آن را حمل بر جوهر می کند. این مقاله می کوشد شباهت ها و تفاوت های فارابی با ارسطو در بحث از مفهوم جوهر را تقریر کند و سپس از دل آن به دو نظریه ابتکاری فارابی پل بزند. آن دو نظریه یکی در بحث تقسیم موجود ظهور می کند و دیگری در نگرش فارابی به واقعیت. هرچند در این میان به چند ناسازگاری در کلام فارابی برخورد می کنیم که زبان فلسفی او را حتی بیشتر از زبان فلسفی ارسطو در متافیزیک ابهام آلود می کند. همین امر عاملی می شود که کلام فارابی قابلیت تفسیرهای متفاوتی داشته باشد. در نهایت درباره ارتباط مفهوم جوهر با مفاهیم شئ و تشخص بحث می گردد.
واکاوی تلقی هوسرل از وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
109 - 128
حوزههای تخصصی:
بحث وجودشناسی و چگونه عیان شدن وجود بر آدمی، از مهم ترین و بنیادی ترین مباحث فلسفی بوده است اما در دوره جدید به دست فراموشی سپرده می شود و محور اصلی فلسفه از وجودشناسی به معرفت شناسی تبدیل می گردد. سئوال اصلی این مقاله آن است که هوسرل، بنیانگذار پدیدارشناسی در دوره معاصر که عصر غفلت از وجود است، چه تلقی و برداشتی از وجود دارد؟ آیا در مباحث پدیدارشناسی که شعارش «به سوی خود چیزها» ست و به مطالعه تقوّم جهان در آگاهی می پردازد، می توان اثری از وجودشناسی و تلقی هوسرل از وجود پیدا کرد؟ این نوشتار با روش تحلیلی توصیفی به این یافته ها دست می یابد که در آثار هوسرل هیچ بحثی به طور مستقیم از وجود و وجودشناسی نمی توان یافت. با این حال، در ضمن تحلیلهای او، مثلاً، از شهود مقولی و دو رویکرد طبیعی و پدیدارشناسانه، یا در مباحث ابژه های التفاتی و طرح وجود در بافتار باور و نیز در اِعمال اپوخه می توان تلقی ضمنی وی را از وجود فهمید. نتیجه بحث مهم اپوخه، اثبات من محض و آگاهی مطلق است و این آگاهی به منزله وجود مطلقْ معیار قرار می گیرد. نزد هوسرل از کانال آگاهی، وجود معنا پیدا می کند. آگاهی برای وجود داشتن به چیزی نیاز ندارد؛ بنابراین فقط آگاهی می تواند وجود جهان را که حالت تلاقی با آگاهی است، برای ما معلوم سازد. بالاخره اینکه جهان تا جایی وجود دارد که به ساحت آگاهی وارد می شود.
نسبت هنر با زندگی در تفکّر هیدگر: هنر به مثابه راه نجات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
419 - 447
حوزههای تخصصی:
نسبت هنر با زندگی همواره از مهمّ ترین مسائل مورد توجّه فیلسوفان هنر بوده است. مارتین هیدگر از فیلسوفان بزرگی است که هنر در اندیشه اش نقشی محوری به عهده دارد و، بنابراین، در جستار حاضر به کاوش در باب نسبت هنر با زندگی در اندیشه او پرداختیم و کوشیدیم با استفاده از تحلیل فلسفی، هرمنوتیک و تحلیل گفتمان دریابیم که هیدگر قائل به چه نسبتی میان هنر و زندگی بوده است.باری، هیدگر هنر را به مقام راه نجات آدمی آدمی برمی کشد و معتقد است که هنر می تواند در مواجهه ما با مسائل وجودی مان کمک کار ما باشد. و به گمان او، البتّه، این نجات بخشی تنها از عهده هنر بزرگ برمی آید، هنری که بتواند از پس وظایفی در قبال زندگی بشر بربیاید.کار دوم این جستار کشف و احصاء این وظایف از دل فلسفه هنر هیدگر بود. به نظر می رسد که هنر این وظایف را در قبال زندگی بشر دارد: برگشودن عالم، تقدیس آن، فهم چگونه زیستن، آفریدن قوم، آزادی، بیرون کشیدن از روزمرّگی، ایجاد تفاوت وجودشناسانه، و زایش عالم معنادار از دل یک زمینه بی معنا و رازآمیز.و در نهایت، کار سومی که بدان پرداختیم این بود که، از نظر هیدگر، هنر چگونه و از چه راه هایی می تواند این وظایف را به انجام برساند و، به تعبیری، آدمی را نجات دهد. بر طبق آراء او، هنر از طریق موضوع قراردادن، تکرار، نشان دادن وجه دیگر امور، فراهم آوردن تجربه شورمندی، پرداختن به جزئیّات، نشان دادن خطوط ساده و اساسی عالم، و فاصله گرفتن از امور می تواند از عهده وظایف پیش گفته بربیاید.
بررسی رابطه وجود و ماهیت در اندیشه صدرایی معاصر با محوریت سه تفسیر «حدی، عینی و تصوری» از ماهیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه وجود و ماهیت یکی از مسائل مهم وجودشناختی در اندیشه فلسفی معاصر به شمار می آید. آیت الله مصباح یزدی، استاد فیاضی و استاد عبودیت، از فیلسوفان صدرایی معاصر هستند که هریک در این باب دیدگاهی ویژه دارند. براساس دیدگاه استاد فیاضی، ماهیت، متن وجود است. استاد عبودیت معتقد است که ماهیت، تصور وجود است و آیت الله مصباح یزدی ماهیت را حد وجود می داند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به تبیین، مقایسه و بررسی سه دیدگاه مزبور پرداخته و به این نتیجه دست یافته که ماهیت صرفاً حد وجود است، نه متن وجود. ازاین روست که می توان ماهیت را تصور یا خیال وجود هم دانست. براساس دیدگاه برگزیده، اعتباریت ماهیت مستلزم عدم صدق ماهیت بر واقعیت خارجی نیست. توجه به تمایز میان حقیقت فلسفی و ادبی، نشان دهنده برتری دیدگاه آیت الله مصباح یزدی بر دیدگاه های رقیب در مسئله رابطه وجود و ماهیت است.
بازخوانی انتقادی دیدگاه قیصری درباره ماهیت زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث اختلافی در باب زمان، حقیقت و ماهیت آن است. مشهور فلاسفه مسلمان به تبع ارسطو، زمان را از مقوله کمّ می دانند و عدمِ قرار را به عنوان ذاتی زمان برمی شمارند. قیصری در رساله ای با عنوان نهایه البیان فی درایه الزمان با این رأی مخالفت می کند و بعد از نقل اقوال مختلف در این باب و نقد آنها، به تبیین دیدگاه خود می پردازد. قیصری زمان را به «بقای وجود» یا «مقدار بقای وجود» تفسیر می کند و آن را حقیقتی عرضی که لازمه ذات حق تعالی و متأخر از وجود اوست، معرفی می نماید که در عینِ معیتِ وجودی با حقایق عالم، بر همه آنها، تقدم ذاتی دارد. در این نوشتار که به شیوه کتابخانه ای در جمع آوری مطالب و با روش توصیف و تحلیل عقلانی داده ها به نگارش درآمده، ضمن تبیین دیدگاه قیصری و تأیید آن، نظر مشهور ارسطوییان مبنی بر اینکه زمان کم متصل غیرقارّ است، پذیرفته می شود و براساس مبانی قویم فلسفی و عرفانی، عدم تنافی این دو نظریه با یکدیگر تبیین می گردد و در تأیید این ادعا، به کلماتی از بیانات صدرالمتألهین استناد می شود.
هستی شناسی فضای سایبر؛ ماهیت و مختصات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پرتو پیشرفت فناوری و دیجیتالی شدن اطلاعات، قلمرو نوینی از وجود (هستی)، که از آن به "فضای سایبر" تعبیر می شود، به دست انسان مدرن گشوده شد که در عین بنیاد داشتن در جهان مادی، به گونه ای موازی در کنار آن جریان داشته و زیست جهان دومِ انسانِ معاصر را رقم زده است. تأمل در باب این که این فضا چه جایگاه و شأنی در عالَم هستی دارد و ویژگی های هستی شناختی آن کدامند، از بایسته های پژوهشیِ روز به نظر می رسد. هستی- شناسی فضای سایبر که از سنخ مطالعات نظری این حوزه است، می تواند نقشی تعیین کننده در شناسایی، ذهنیت و سو گیری فکری و رفتاری ما در تعامل با این فضا ایفا کند. پژوهش حاضر با روش کتابخانه ای و با رویکرد فلسفی و عقلی، به تبیین سنخ وجود فضای سایبر و مهم ترین مختصات هستی شناختی آن پرداخته است. یافته های پژوهش حاضر عبارتند از: اشیاء موجود در فضای سایبر، اولاً "واقعی "اند، نه موهوم و خیالی؛ ثانیاً از سنخ "وجود عینی" هستند؛ ثالثاً هویتی "مثالی گونه" دارند و رابعاً از سنخ وجود "حقیقی" هستند، نه اعتباری. همچنین ازآنجاکه امروزه فضای سایبر، قلمروهای پیشینِ وجود را درنوردیده و بر آنها سیطره یافته، این فضا همچون "واقعیت حاد" رخ نموده است. همچنین اهم مختصات هستی شناختی فضای سایبر عبارتند از: دیجیتالی بودن، ابدیت نسبیِ زمانی، گسستگی مکان از زمان و طرح مسأله فضای بی مرز، حافظه مجازی، فرامتنی یا هایپرتکست بودن، شبکه ای و تعاملی بودن.
شیئیت و تحقق عدم با تاکید بر نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷
۳۶۸-۳۴۵
حوزههای تخصصی:
از مسائل پیچیده و مهم در فلسفه، عدم و احکام آن است. این مقاله سعی دارد به یکی از پرسش های بحث برانگیز در این باب، یعنی تحقق و شیئیت داشتنِ عدم، از نظرگاه برخی فلاسفه بپردازد و دست آخر با مبانی ملاصدرا به آن پاسخ دهد. در نظر ملاصدرا عدم گاهی مقابل وجود است و گاهی مقارن وجود. آن عدمی که در مقابل وجود قرار دارد، نیستی و بطلان محض است؛ اما آن دیگری به معنای فقدان کمال، مقارن و همراه وجود، موجود است؛ لذا در میان حکمای متقدم و متاخر، هر دو معنا طرفداران خاص خود را دارد که به باور نگارنده می توان تئوری بنیادین دوگانه وجود و ماهیتِ ملاصدرا را فصل الخطاب این نزاع دانست. بنابراین رهیافت جدیدی که نگارنده در این مقاله در صدد اثبات آن است نقد و بررسی نظرات تعدادی از موافقان و مخالفان تحقق و شیئیتِ داشتن عدم با محور قرار دادن نظرات ملاصدرا، با روش توصیفی-تحلیلی، خواهد بود.
امکان انتزاع مفاهیم متعدد از حیثیت واحد بما هو واحد و نتایج فلسفی آن (با تأکید بر دیدگاه ملاصدرا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد یکی از مسائلی است که در موضوعات و استدلال های فلسفی مورد استفاده قرار می گیرد. آیا انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق واحد امکان پذیر است؟ برخی قائل به امکان و برخی قائل به امتناع این موضوع هستند. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی- عقلی به این نتیجه می رسیم که انتزاع مفاهیم متکثر از واحد من حیث هو واحد، امر ممکنی است و انتزاع مفاهیم متعدد از مصداق بسیط از آن حیث که دارای حیثیت واحد است در برخی موارد اتفاق می افتد و این خاصیت از خواص ذهن است که مفاهیم متکثر ایجاد می کند؛ البته از حیثیاتی که در بیرون وجود بالعرض دارند و باعث ایجاد تکثر در موضوع خود نمی شوند. هرچند این فرآیند بستگی به درجه و مرتبه ی وجودی مصداق دارد؛ یعنی هرچند مصداق کامل تر و قوی تر باشد، ذهن مفاهیم بیشتری از آن انتزاع می کند تا جایی که در مورد کامل ترین مصداق مفاهیم متضادی؛ مانند اول و آخر و ... را می توان انتزاع و به آنها متصف کرد. این دیدگاه برگزیده دارای آثار و نتایجی است که در مقاله به آنها اشاره می شود.
تصور خدا در تأملات در فلسفه اولی دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
47 - 62
حوزههای تخصصی:
دکارت گرچه در همه جای تأملات از وجود خداوند و اثبات او خداوند سخن می گوید منظورش نه وجود خداوند در الهیات و حتی فلسفه سنتی که بازتعریف خدا و رسیدن به مفهومی تازه از خداست که به کار دستگاه معرفتی اش بیاید. دکارت در تأملات دو هدف را با هم به پیش می برد: نخست، ساختن دستگاه فکری تازه خویش بر اساس بازتعریف انسان، خدا و جهان؛ دوم، پرهیز حداکثری از درافتادن با کلیسا و الهی دانان مسیحی تا جایی که حاضر است دست از اندیشه اش بردارد ولی با کلیسا درنیافتد. برای او هدف نخست، اصلی و هدف دوم فرعی نیست چراکه فلسفه ورزی را در فضای چالشی و بی آرامش، دست یافتنی نمی داند. در تأملات، از سویی، نخست باید تعریف تازه ای از خدا طرح گردد که در آن اصالت سوژه دکارتی و استقلال من اندیشنده لحاظ شده باشد، و از دیگر سو، باید از این خدای بازتعریف شده، در قالبی سنتی و به زبان متعارف چنان سخن به میان آید که مخالفت کلیسا و الهی دانان را برنیانگیزد. در خدای دکارتی آنچه اصل است تصور خداست ولی در خدای سنتی آنچه اصل است اثبات وجود خدای بیرونی است. از اینرو گرچه دکارت در سرتاسر تأملات از وجود خدا سخن می راند و در پی اثبات وجود اوست او این کار را با استناد به تصور خداوند پیش می برد و کاری به وجود بیرونی خدا و مخلوقات ندارد. او در این راه پیوسته تصور خداوند را بازتعریف می کند تا به تعریف مدنظر خویش از خداوند برسد و سرانجام در «تأمل پنجم» است که این تعریف آشکار می گردد.
بررسی اشتراک لفظی متشبح وجود از دیدگاه علیقلی بن قرچغای خان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ۸ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۵
87 - 106
حوزههای تخصصی:
اشتراکِ لفظی و معنوی وجود در فلسفه متأخر اسلامی (از زمان میرداماد تا عصر حاضر) همواره یکی از بحث برانگیزترین مسائل فلسفی بوده است. عده ای همچون ملاصدرا و شاگردانش به اشتراک معنوی وجود و عده ای همچون تبریزی و برخی از شاگردانش به اشتراک لفظی وجود قائل شدند. در این میان یکی از فیلسوفان گمنام عصر صفوی یعنی علیقلی بن قرچغای خان که از شاگردان ملارجبعلی تبریزی است، دیدگاه سومی را در این باره با عنوان اشتراک لفظی مُتَشَبَّح مطرح کرده است. وی کوشیده است با توجه رابطه مدرَک و مدرِک و علم الهی این نظر را به اثبات برساند. مسئله اصلی در این مقاله توصیف و تحلیل نظریه اشتراک لفظی مُتَشَبَّح وجود به عنوان قول سوم در بحث اشتراک لفظی و معنوی وجود است که البته از جنبه های انتقادی خالی نخواهد بود. هدف از این مقاله، بحث درباره این نظریه ابداعی و شناساندن آن به جامعه دانشگاهی و اندیشمندان است. روش مقاله، توصیفی تحلیلی خواهد بود. نتیجه اجمالی که نویسندگان در مقاله به آن دست یافته اند این است که هر دو استدلال قرچغای خان برای اثبات اشتراک لفظی مُتَشَبَّح وجود به دلیل ابهام، نقص استدلال، پیش فرض های نادرست، تقریر غیرروش مند به هدف خود دست نمی یابند و نظریه تا حد قابل توجهی مبهم و غیرموجه است.
اصل «تمایز وجود از ماهیت»: بررسی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
145 - 168
حوزههای تخصصی:
بر اساس اصل «تمایز وجود از ماهیت»، که از جمله مهم ترین اصول مابعدالطبیعه ابن سینا به شمار می رود، ماهیت فی حد ذاته فقط مشتمل بر ذاتیات خود است و برای موجود شدن باید عنصر مابعدالطبیعی وجود از خارج و از سوی علت موجِده بر آن عارض شود. ابن سینا بر مبنای این اصل، اصل مهم «تمایز واجب از ممکن» را نیز تأسیس می کند و بر مبنای این دو اصل، مسئله خلقت و اثبات وجود خدا را تبیین فلسفی می نماید. برخی عبارات ابن سینا در شرح و تبیین تمایز وجود بر ماهیت، موجب ایجاد خوانش های متفاوت از کلام او شده است. یکی از مهم ترین این خوانش ها، خوانش ابن رشد است که از طریق ترجمه آثار او و پیروانش در میان متفکران قرون وسطی نیز رواج پیدا کرده است. بر اساس دیدگاه ابن رشد، ابن سینا تمایز ماهیت و وجود را خارجی می داند و معتقد است که وجود همانند مقولات عرضی، بر ماهیت عارض می شود. اما دقت در عبارات ابن سینا نشان می دهد که مقصود او از عرضی دانستن حمل وجود بر ماهیت، به این معناست که وجود جزء ذات و ذاتیات نیست و از خارج بر ذات و ماهیت عارض می شود؛ نه اینکه وجود همانند اعراض مقولی بر ماهیت عارض شود. توماس آکوئینی نیز هرچند که تحت تأثیر ابن رشد، اصل تمایز خود را متفاوت از ابن سینا می داند و در برخی موارد جزئی از ابن سینا متفاوت است، ولی بررسی آثار او نشان می دهد که در چارچوب اصلیِ اصل تمایز، متأثر از ابن سیناست و در شرح و تبیین آن، تفاوت عمده ای با ابن سینا ندارد.
زمان هایدگری در نمایشنامۀ در انتظار گودو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
550 - 577
حوزههای تخصصی:
مسئلۀ زمان همواره در طول تاریخ یکی از بزرگ ترین سؤالات فیلسوفان و دانشمندان حوزۀ فیزیک بوده است. بدون شک هر تفکر فلسفی به اشکال مختلف در آثار ادبی و هنری نمود پیدا می کند و در این میان نویسندگان و هنرمندانی هستند که فلسفه را بن مایۀ آثار خود قرار می دهند. ساموئل بکت یکی از نویسندگان مؤثر در شکل گیری جریان فکری تئاتر ابزورد است که ریشه در فلسفه دارد. این مقاله سعی در بررسی و بیان مسئلۀ زمان در نمایشنامه در انتظار گودو با استفاده از نظریات مارتین هایدگر دارد. بر همین اساس در ابتدای سخن، تعریف و توصیف «زمان» از گذشته تا کنون بررسی شده و سپس دیدگاه هایدگر در باب زمان و تفاوت نگرش وی با فیلسوفان دیگر مورد مداقه قرار گرفته است. در ادامه با بررسی اجمالی مفهوم انتظار به رابطۀ آن با مسئلۀ زمان در نمایشنامۀ در انتظار گودو پرداخت شده و همخوانی های آن با نظر هایدگر بیان شده است. در نتیجه گیری مقاله، مسئلۀ اصلی مقاله که مسئلۀ مهم زمان در نمایش در انتظار گودو که به انتظاری ممتد انجامیده است به کمک زمان هایدگری تأویل و تفسیر شده است.
شواهدی بر «اصالت ماهیت» نزد غیاث الدین منصور دشتکی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۷۵)
1 - 20
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا «اصالت وجود» را به عنوان مبنای حکمت متعالیه با ادلّه محکم اثبات نمود و با بررسی حکمای پیش از خود، مشائیان را قائل به اصالت وجود و اشراقیان را اصالت ماهوی نامید. هرچند نزد حکمای متقدّم مسئله اصالت وجود یا ماهیت بدین گونه مطرح نبوده، لکن با بررسی آثار و عبارات ایشان می توان یکی از طرفین مسئله را به آنان نسبت داد. این پژوهش در پی یافتن نظر «غیاث الدین منصور دشتکی» در این باب است. با تدقیق در نصوص و عبارات وی به روش توصیفی – تحلیلی بر مبنای حکمت صدرایی؛ ضمن ارائه شواهدی متقن اعتقاد به «اصالت ماهیت» نزد غیاث الدین منصور قابل برداشت است؛ شواهد مذکور به فراخور این تحقیق ارائه و مدعا تبیین خواهد شد. غیاث الدین مفهوم «وجود» را جزء معقولات ثانی اعتباری و زائد بر ماهیت دانسته، تحقق هرگونه فرد و مصداق خارجی را برای آن انکار نموده است. وی بر همین اساس قائل به تشکیک در ماهیت، مجعولیت آن، تقدّم و تأخر بالتجوهر و وجود بالذات کلّی طبیعی در خارج شده است.
بازخوانی وجود و ماهیت عقل در اثولوجیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله تمایز وجود و ماهیت در فلسفه اسلامی بطور آشکار مطرح شده است؛ اما درمورد ریشه های طرح این مسئله اختلاف نظر وجود دارد. این نوشتار مدعا بر این است در اثولوجیا در مبحث «عقل» می توان رگه هایی از طرح «مسئله تمایز وجود و ماهیت» را یافت. در میمر پنجم اثولوجیا اصطلاح «ماهو» را با «لم هو» در عقل یکی می داند و آنرا در موجودات دیگر در مقابل و متمایز از هم می داند. پرسش این است یکی دانستن «ماهو» و «لم هو» در عقل به چه معناست؟ آیا می توان از دو اصطلاح «ماهو» و«لم هو» در اثولوجیا در مبحث عقل تلقی «وجودی» داشت که بتوان ریشه مسئله تمایز «وجود و ماهیت» را در آن بررسی کرد؟ در این نوشتار برآنیم این مسئله را از حیث مفهومی-مصداقی و ابداع بررسی کنیم. از حیث مفهوم از طریق تعریف، و مصادیق آن در عالم عقل و ماده آنرا تبیین کنیم و از حیث ابداع هم با ابداع دفعی و تام مسئله را بررسی کنیم. براین اساس لازم است ابتدا اصطلاح و واژگانی که برای «وجود» و «ماهیت» در اثولوجیا بکار رفته است و تلقی ای که این کتاب ها از «وجود» و «ماهیت» دارند را تبیین کنیم سپس به بررسی «لم هو» و «ماهو» و مسئله وجود و ماهیت در عقل از حیث مفهوم و مصداق بپردازیم. روش این پژوهش توصیفی-تحلیلی است.
هستی شناسی وجود در سنّت پیشاصدرائی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۱
131 - 152
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان و متکلمان پیش از صدرالمتألهین در باره جایگاه هستی شناختی وجود دیدگاه های متنوعی داشتند. توجه به آرای آنان برای فهم اصالت وجود صدرائی بسیار مهم است. از سوی دیگر فیلسوفان و متکلمان در مواضع مختلفی به این مسئله پرداخته اند و در برخی موارد نوعی ناسازگاری ظاهری نیز به نظر می رسد. در آثار معاصر در باره این دیدگاه های متنوع بررسی مستوفایی یافت نمی شود. این مقاله در پی آن است که بر این مسئله پرتوی بیافکند. فیلسوفان مشائی وجود را موجود می دانستند و به احتمال زیاد آن را عرض قلمداد می کردند. شیخ اشراق و طرفدارانش بر این عقیده انتقاد کردند و وجود را معقول ثانی و غیر موجود دانستند. بسیاری فیلسوفان و متکلمان بعدی نیز در این مسئله دیدگاه سهروردی را ترجیح دادند. برخی متکلمان، در عین انکار عرض بودن وجود، آن را موجود در خارج اما هم مصداق با ماهیت دانستند. به عقیده آنها دیدگاهشان در برابر انتقادات سهروردی مصون است. بنا به این دیدگاه برای اینکه وجود، موجود باشد لازم نیست عرض در ماهیت باشد. مشکل دیگر مرتبط با این مسئله این بود که فیلسوفان معتقد بودند مفهوم عامّ وجود دارای افراد خارجی است و آنها را وجود های خاص می نامیدند. این دیدگاه با معقول ثانی بودن وجود ناسازگاری دارد و محقق لاهیجی در صدد رفع تعارض برآمده است. بنا به راه حلّ لاهیجی وجود، خارجی است اما موجود در خارج نیست. این راه حل خالی از اشکال نیست.