مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
وجود
حوزه های تخصصی:
در دو مقاله «حکم ناپذیرى وجود» (1389)، و «موانع حکم پذیرى حقیقت هستى» (1393) نویسنده محترم، در پى اثبات این نکته است که حقیقت هستى، حکم ناپذیر است؛ یعنى محال است که بر حقیقت هستى، احکام و اوصافى بار شود. در مقاله اول براهین بدین قرارند: 1. نه موجود و نه معدوم بودن وصف، 2. نه وجود ناب و نه نقیض وجود ناب بودن وصف، 3. نه حقیقت وجود مطلق و نه مصداق آن بودن وصف، 4. متفاوت بودن تعاریف اوصاف با تعریف وجود مطلق. همچنین در مقاله دوم، موانع چهارگانه 1. کثرت ناپذیرى وجود، 2. امتناع عروض بر حقیقت هستى، 3. امتناع عروض واجب بالذات و ممتنع بالذات بر هستى، 4. بى مرزى حقیقت هستى بر حکم ناپذیرى هستى اقامه شده است. این مقاله درصدد نقد براهین حکم ناپذیرى وجود و نیز نقد موانع حکم پذیرى آن است. به نظر مى رسد روح هر دو مقاله و جان ادله و موانع یک چیز است و کشف مغالطات اصلى مى تواند اعتبار هر دو مقاله را مخدوش سازد. مقاله پیش رو به دنبال این است که با اختصار و ایجاز، نقاط ضعف هم براهین و هم موانع مطرح شده در دو مقاله را روشن سازد.
بررسى دیدگاه هایدگر درباره ماهیت تفکر و فلسفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله براى شناخت چیستى تفکر و فلسفه از نظر هایدگر، ابتدا به تمایز میان تفکر و فلسفه اشاره شده است. موضوع فلسفه موجود است و موضوع تفکر، وجود. وجود به خلاف موجود امرى پیش نهاده و تصورشده نیست. تفکر، تذکر نسبت به وجود و یادآورى آن است. وجود از سویى از ما مى گریزد و از سوى دیگر ما از او غافلیم. غفلت از وجود در فلسفه، آن را دچار انحراف ساخته است. موجود از سویى حجاب وجود و از سوى دیگر نشانه آن است. براى تفکر باید به وجود نزدیک شویم؛ اما این امر چگونه ممکن است؟ تنها دروازه گشوده به سوى وجود، دازاین است. ویژگى ترس آگاهى دازاین، شرط عدمیدن عدم است. هنگامى که عدم بر دازاین ظهور مى یابد، هستى مى هستد و ما به وجود، تذکر مى یابیم. البته وجود حتى در حال غفلت از آن با ما نسبتى دارد. در پرتو نسبتى که وجود با انسان دارد، ذات فلسفه، ماهیت انسان، ذات هنر و ذات تکنیک تقرر مى یابند. در پایان مقاله به نقد و بررسى آراى هایدگر مى پردازیم.
نوع و گستره نقش وجود در حمل های ماهوی از منظر علامه طباطبائی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از اثبات اصالت وجود، بررسی نقشی که وجود در حمل های ماهوی ایفا می کند، خود اهمیتی در حد مسئله «اصالت وجود» دارد و به نوعی تکمیل پروژه اصالت وجود است. علامه طباطبائی در آثارش به حل این معما همت گمارده است اما به نظر می رسد شارحان، این بیانات را از جنبه نو آوری انداخته اند. در این نوشتار دیدگاهی نقد می شود که طی آن، وجود در قالب جزئی از موضوع نقش آفرینی می کند؛ به گونه ای که شکل گیری حملی ماهوی با موضوع واقع شدن ماهیت به قید وجود، محقق می گردد. در ادامه از دیدگاهی دفاع می شود که وجود را تمام الموضوع می انگارد. بر اساس این دیدگاه، اگر محمولات ماهوی، در قالب جمله ای درست ساخت ارائه شوند، در واقع محمولات وجود به شمار می آیند. از سویی به طور مطلق نمی توان از تمام الموضوع بودن نقش وجود دفاع کرد، بلکه این حکم به آثار خارجی ماهیت اختصاص می یابد و وجود به آثار ذهنی ماهیت متصف نمی شود.
مفهوم خدا در اندیشه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا بر اساس وجودشناسی، خداشناسی را تبیین می کند و برای اثبات خدا استدلالی مبتنی بر وجودشناسی بیان می کند. اصل مهم وجودی او تمایز میان وجود و ماهیت است. بر اساس این تمایز، موجودات به دو قسم واجب و ممکن تقسیم می شوند. در واجب الوجود تمایز وجود و ماهیت بی معناست و در ممکنات چنین تمایزی برقرار است. پرسش اولیه این است که ابن سینا چه تصوری از خدا دارد؟ مفهوم خدا نزد او چیست؟ ویژگی های آن کدام است؟ مفهوم خدا نزد ابن سینا با دو بیان مطرح شده است «الحقیقه الأول الإنیه» و نیز «واجب الوجود ماهیته آنیته». حال پرسش اصلی این است که این دو عبارت در نتیجة بحث چه تفاوتی باهم دارند؟ آیا این که یک بار ابن سینا واجب تعالی را «انیّت محض» می داند و در جای دیگر از عینیت وجود و ماهیت او سخن می گوید به تناقض گویی دچار نشده است؟ در این نوشتار برآنیم پس از بررسی این دو عبارت به حل این مسئله بپردازیم و برای این امر، از تحلیل ویژ گی های واجب الوجود نیز بهره می گیریم.
تقریر هایدگر از ایدئالیسم افلاطونی به عنوان خاستگاه استتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هشتم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
121 - 138
حوزه های تخصصی:
یونانیان هرگز واژه ای مطابق با آنچه ما به معنی دقیق کلمه از واژه هنر مراد می کنیم نداشتند اما دو مفهومpoiesis و techne را که معنایی گسترده تر از هنرهای زیبای امروزی داشتند برای اشاره به این معنا به کار می بردند. poiesis به معنی فرا-آوردن یا ساختن بود که در آن to on یعنی امر حاضر یا هستنده، به حضور می آمد که به دو طریق اساسی techne و physis روی می داد. در که امروزه آن را به طبیعت ترجمه می کنند اما نزد یونانیان واجد دلالتی گسترده تر از این بود چرا که خدایان نیز در آن به سر می بردند موجودات از جانب خود و در techne از جانب دیگری یعنی technites به حضور می آمدند. اما تغییر جهتی که با افلاطون در تفکر یونانی پدید آمد در تفکر به هنر نیز قابل ردگیری است. چنانکه به گفته هایدگر نزد افلاطون وجود در نسبت ذاتی است و نیز بی گمان به همان اندازه معادل است با خود نشان دادن و پدیدار گشتن، با خود نشان دادن آنچه درخشنده است و نیز آنچه به راستی خود را نشان میدهد و درخشنده تر از هر چیز است امر زیباست. کار هنری، به واسطه idea می رود تا در مقام امر زیبا، به مثابه ekphanestatan پدیدار گردد. این را می توان یکی از مولفه های اساسی تفکر استتیکی به هنر دانست که هایدگر خود به آن اشاره کرده است. اما افزون بر این، دو رویداد دیگر نیز در تفکر افلاطون قابل تشخیص اند که می توان آنها را به عنوان خاستگاه دیگر مولفه های اساسی استتیک معرفی نمود. فاصله افتادن میان هنر و حقیقت و نیز جدایی زیبایی از حقیقت.
استدلالی نو برای موجودیت وجود در فلسفه صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال دو هدف است: نخست برقراری ارتباطی میان معنای «موجود» و موجودیت وجود؛ و دوم تنظیم استدلالی نو در دفاع از موجودیت وجود. استدلال خواهد شد که بنا بر فرض های معقولی که مورد قبول صدرا نیز هستند، میان ادعای اشتقاق معنایی «موجود» و موجودیت وجود رابطه نزدیکی وجود دارد. برای این کار ابتدا از این تز دفاع خواهد شد که در حضور فرض های معقول و مورد پذیرش صدرا، «موجود» به معنای اشتقاقی بر چیزی صدق می کند اگر و تنها اگر «وجود» بر چیزی صدق کند. سپس شواهدی ارائه خواهد شد که از نظر صدرا «وجود» بر چیزی صدق می کند اگر و تنها اگر وجود موجود است. نتیجه معادله ای است بین صدق اشتقاقی «موجود» و موجودیت وجود. پس از آن شواهدی ارائه خواهد شد که طبق نظر صدرا «موجود» به لحاظ معنایی مشتق است. حاصل، استدلالی خواهد بود برای موجودیت وجود بر پایه صدق اشتقاقی «موجود». این استدلال در متون صدرا یا شارحانش نمونه مشابهی ندارد.
تبیین دیدگاه عبدالرزاق لاهیجی در باب اعتباری بودن تشخّص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تشخّص که نزد حکمای مشایی، اشراقی و متعالیه و نیز بین متکلمین امامیه و اشاعره از جمله مباحث مهم متافیزیکی است نزد لاهیجی نیز مهم است و آرای کلامی خواجه، ایجی، جرجانی و دوانی او را وا می دارد تا به تحلیل و ارزیابی دیدگاههای مشایین و متکلمین در این موضوع بپردازد. لاهیجی تشخّص را امری اعتباری می داند، به این معنا که وجود مستقلی در خارج ندارد و عین هویّت شخص و وجود خاص آن و همان ماهیت متشخّصه است و همچون وجود با ماهیت در خارج متحد است و تنها در تحلیل ذهن از ماهیت جدا و ماهیت متصف به آن می شود. در تعریف تشخّص و نحوه وجود آن در خارج و ما به التشخّص فرقی بین لاهیجی و ملاصدرا وجود ندارد و هر دو تشخّص و عامل تشخّص را همان وجود خاص شیء می دانند. وجودی که عین تحقق و عینیت است.
جعل و وجود: بررسی دیدگاه میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
167 - 185
حوزه های تخصصی:
از نظر میرداماد وجود وصفی در جهان برای موضوع خود نیست، بلکه همان موجودیت مصدری است؛ متعلق جعل بسیط ماهیت است و نه وجود یا اتصاف ماهیت به وجود؛ مفاد جعل بسیط تقرر ماهیت است و نه وجود یا موجودیت ماهیت؛ مطلب هل بسیط بر دو گونه است، هل بسیط مشهوری (پرسش از وجود) و هل بسیط حقیقی (پرسش از تقرر). در این نوشتار، نشان داده می شود که مجموع همه سخنان میرداماد در باب وجود، جعل، ماهیت و تقرر را نمی توان به نحو سازگاری فهمید. اصلاحی پیشنهاد خواهد شد که بر طبق آن در زبان متافیزیک، تنها جعل و ماهیت حضور داشته باشند.
استعاره وجود به مثابه امر سیال در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
187 - 205
حوزه های تخصصی:
در نظریّه شناختی استعاره، ادراک مفاهیم انتزاعی به واسطه استعاره های مفهومی میسر می شود به گونه ای که با حذف این استعاره ها، بخش بزرگی از معنای این مفاهیم نیز از دست می رود. با فرض پذیرش این نظریه، وجود به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم در فلسفه ملاصدرا نیز به واسطه استعاره های مفهومی گوناگونی فهم می شود. استعاره «وجود به مثابه امر سیال» ویژگی های جسم سیال را به وجود در الهیات نگاشت می شود. جسم سیال قادر به شکل حفظ خود نیست و به شکل ظرف خود در می آید و همچنین جسم سیال پیوسته و یکپارچه به نظر می رسد. این دو ویژگی در مفهوم سازی وحدت وجود نقش بسزایی دارد. همچنین در دیدگاه وحدت وجودی، خلق عالم ممکن با دو اصطلاح سریان و انبساط وجود توصیف می شود. دو اصطلاح مذکور نیز ریشه در فهم وجود به مثابه امر سیال دارد. استعاره مذکور هم در نظریه وحدت تشکیکی وجود به عنوان دیدگاه متوسط ملاصدرا و هم در نظریه وحدت شخصی وجود به عنوان دیدگاه نهایی او مورد استفاده قرار گرفته است.
بررسی و تحلیل نسبت انسان با طبیعت در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه ملاصدرا انسان از جایگاه ویژه ای برخوردار است. انسان تنها موجود ممکنی است که دارای حدّ وجودی مشخص و معینی نبوده و مراتب وجودی او متناظر و مطابق با عوالم و مراتب وجودی آن است. اصول و قواعد تأسیس این نظام فلسفی از قبیل اصالت وجود، تشکیک در وجود و به ویژه دو اصل حرکت جوهری و اتحاد عالم و معلوم و همچنین مراحل تکوین نفس و نسبت آن با بدن می تواند مبنای فلسفه زیست محیطی را شکل دهد که به واسطه آن بتوان راهکارهایی برای تبیین نسبت انسان و طبیعت ارائه نمود و براساس آن بحران زیست محیطی که طبیعت از آن رنج می برد، مدیریت شود. در نظام فلسفی حکمت متعالیه، طبیعت به عنوان مرتبه ای از مراتب وجود به تناسب بهره ای که از وجود دارد؛ واجد علم، ادراک و شعور است بنابراین تعامل انسان با این موجود زنده به کلی با آنچه در فلسفه زیست محیطی مبتنی بر فلسفه غرب تعریف شده، متفاوت است. تبیین و تحلیل معنای انسان و طبیعت در فلسفه ملاصدرا و بیان نسبت آن دو از اهداف اصلی این مقاله است.
احسایی: قول به اصیلین یا اصالت ماهیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
167 - 191
حوزه های تخصصی:
چکیده
با توجه به ظاهر برخی کلمات احسائی، قول به اصالت توأمان وجود و ماهیت را به او نسبت داده اند. اما به راستی آیا احسایی قائل به اصالت وجود و ماهیت با هم بوده یا اصالت ماهیتی بوده است؟ آیا تصور وی از اصالت با تلقی ملاصدرا از این واژه یکی بوده است یا این که دو تصور جداگانه از اصالت داشته اند. اگر متفاوت بوده است آیا باز هم می شود گفت که احسایی قائل به اصیلین به معنای صدرایی بوده است؟ با توجه به اینکه وجود و ماهیت از نظر احسایی معنای خاصی دارد و چنانکه خواهیم دید در جایی وجود و ماهیت را همان ماده و صورت می داند، به قول اصالت ماهیت نزدیک می شود و با تفسیری که از وجود ارائه می کند معلوم می شود که منظور او از وجود معنای اسم مصدری وجود نیست لذا نسبتی که سبزواری به احسایی داده است و وی را قائل به اصالت وجود و ماهیت با هم دانسته، نسبتی صحیح نمی تواند باشد. ما در این نوشتار این مسأله را مورد واکاوی قرار داده ایم و نشان دادهایم که با تامل بیشتر در آثار احسائی نمی توان این نسبت را مورد تأیید قرار داد
<br /> کلید واژگان: احسایی، وجود، ماهیت، اصیلین، اصالت، ملاصدرا.
موضوع مابعدالطبیعه؛ ارسطو، ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه روایت عام و فراگیر دربارة وحدت و ثبات، و کثرت و تغییر در عالم و ذهن انسان است. ارسطو، ابن سینا و توماس آکوئینی به تبیین آن در موضوع مابعدالطبیعه پرداختند. اگرچه به نظر می رسد که هر سه متفکر موضوع مابعدالطبیعه را موجود بماهو موجود دانسته اند، اما معنا و سپهر موجود نزدشان متفاوت است. ارسطو در موضوع مابعدالطبیعه وحدت و ثبات را در سه حوزه دیده است؛ به عنوان حکمت در چهار علت طبیعی، به عنوان فلسفة اولی در موجود، که محمول نیست، و به عنوان الهیات در مبدأ و علت العلل. ابن سینا با دوری جستن از نظر ارسطو، وحدت و ثبات را در وجود مطلق دید و مبدأ و دیگر موجودات را از عوارض و اقسام وجود در نظر گرفت. نزد او وجود محمول، واحد، مطلق و مشترک معنوی است. توماس آکوئینی با بازگشت به ارسطو و دیگر یونانیان، و به عنوان یک متکلم مسیحی، وحدت و ثبات را در مبدأ یا خدا جستجو کرد. وجودشناسی او قائم به دو جوهر سرمدی و مخلوق است و به نوعی، جوهرشناسی ارسطو و افلاطونیان میانه را پی گرفته است. هر جوهر موجودی ذاتاً متمایز از دیگری است. وجود در این دو جوهر متشابه است و موجود بماهو موجود در جوهر مخلوق است. این دو متفکر با دو رأی متفاوت دربارة وحدت و ثبات، دو سرنوشت مختلف در هستی شناسی در غرب و عالم اسلامی رقم زدند.
بررسی ماده اولی از منظر فلسفه اولای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موافقان و مخالفان ماده اولی به دو نحو در اثبات و نفی آن استدلال می کنند؛ یکی بر اساس آثار ارسطو و شواهد متنی و دیگر بر اساس تحلیل نقش ماده و صورت در فلسفه طبیعی. در این مقاله ماده اولی از منظری دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت، یعنی بر اساس نظام فکری ارسطو در فلسفه اولی. در فلسفه اولی ارسطو پرسش «جوهر چیست» را طرح می کند، زیرا جوهر آنی است که به حسب خود هست و بنابراین با تحلیل جوهر پرسش «موجود چیست» پاسخ داده می شود. او بین جوهر به عنوان موضوع و جوهر به عنوان ذات و ماهیت تمایز قائل است، اما معتقد است رابطه بین این دو رابطه ماده و صورت است و ماده و صورت را نیز بر اساس قوه و فعل توضیح می دهد. ماده بالقوه صورت است و صورت فعلیت ماده است. او بر این اساس از وحدت جوهر دفاع می کند. نزد افلاطون قابل یا موضوع فاقد هر نوع صورت و تعینی است، زیرا اگر تعینی داشته باشد، نمی تواند تعین و صورتی دیگر بپذیرد، چرا که هر تعین و وجودی در مقابل تعین دیگر است، اما ارسطو با طرح قوه و موجود بالقوه معتقد می شود که موضوع چیز خاص و متعینی است، اما قوه تعین و وجودی دیگر را نیز دارد. بنابراین برخلاف افلاطون که قابل وجود را لاوجود می دانست، در نظر ارسطو وجود است که قابل وجودی دیگر است. به عقیده ارسطو دیدگاه افلاطون منجر به جدایی هر چیز از وجودش و خودش می شود. بر این اساس نه تنها ماده اولی در نظام فلسفی ارسطو جایی ندارد، بلکه در تعارض با دیدگاه اوست. ماده اولی که از هر تعینی خالی است، منطبق بر دیدگاه افلاطون است نه ارسطو.
مراحل ادراک در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخچه معرفت شناسی نشان می دهد که متفکران مسلمان همواره به اهمیّت و ابعاد مختلف علم و معرفت توجه داشته و به فراخور نیاز، مطالبی را در این زمینه ضمن مباحث خود ارائه کرده اند و یکی از عوامل اصلی توجه متفکران مسلمان به علم و معرفت اهمیتی است که اسلام به مقوله علم داشته است. در نگاه اوّل در بسیاری موارد اثر یا فصل مستقلّی در این مورد دیده نمی شود؛ اما حکمای مسلمان گاه معرفت را از حیثیت هستی شناسانه و گاه از جنبه معرفت شناسانه مورد دقت قرار داده و نظرات مختلفی ارائه کرده اند. دیدگاه ملاصدرا درباره معرفت شناسی در میان فیلسوفان مسلمان جایگاه خاصی دارد؛ زیرا دیدگاه وی محل تلاقی معرفت شناسی و هستی شناسی است. توجه به دو مرحله ای بودن ادراک نزد ملاصدرا و بررسی جایگاه بحث اتحاد عالم و معلوم در مراحل ادراک و نحوه ظهور علم حصولی در این فرآیند راه گشای بسیاری از مسائل است. اما ملاصدرا درباره معرفت شناسی، خصوصاً دو مرحله ای بودن آن به طور منسجم بحث نکرده و حتی در مواردی دیدگاه هایی به ظاهر متناقض ارائه کرده است. در این مقاله سعی شده در حد امکان، مراحل ادراک از دیدگاه ملاصدرا بررسی شده و به چند اشکال مهم در این باره پاسخ داده شود.
وجود و تفاوت؛ نظریه وجود افلاطون در جمهوری و سوفیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد آن است تا راه حلی متفاوت برای فهم نحوه وجود آنچه هم هست و هم نیست در کتاب پنجم جمهوری فراهم سازد، مفهومی که تاکنون بحث ها و اختلافات بسیاری را برانگیخته است. براساس این راه حل، نظریه وجود در جمهوری باید بر مبنای رابطه وجود و لاوجود با مفهوم «تفاوت» در سوفیست تفسیر شود. افلاطون در این رساله تلاش می کند وجود را از بند مفهوم «همسانی» رها سازد و آن را به «تفاوت» پیوند بزند. این پیوند به بهترین شکل به مفهوم تصویر و رابطه آن با اصل می انجامد و نحوه وجود یک تصویر به عنوان آنچه هم اصل هست و هم نیست، در حل مساله وجود و لاوجود کارساز می شود. به واسطه آنکه معتقدیم نظریه پولاخوس لگتای ارسطو در ساختار خود شبیه به این رابطه خاص مبتنی بر تفاوت میان اصل و تصویر در اندیشه افلاطون است، ضمن آنکه نظریه وجود افلاطون در جمهوری و سوفیست را پولاخوس استی می خوانیم، این نظریه را به عنوان راه حل پیشنهادی مان برای فهم وجود در کتاب پنجم ارائه می کنیم. آنچه هم هست و هم نیست قابل فهم خواهد بود چراکه این «هست» نه یکسان بلکه متفاوت است.
«موجود» و «وجود» در کتاب الحروف فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی در کتاب الحروفسه معنا برای موجود ذکر می کند که عبارت اند از «مقولات»، «صادق» و «منحاز بماهیة ما فی الخارج» و دو معنای آخر را به عنوان معانی اصلی موجود معرفی می کند. او جهت حفظ جایگاه فلسفی معنای اصطلاح «موجود»، کاربرد آن را به عنوان رابط بین ماهیت موضوع و محمول در قول جازمه موجبه، در زبان عربی جایز و هم ردیف افعال وجودی مانند کان یکون می داند. فارابی موجود -به معنای منحاز بماهیة ما فی الخارج- را دارای دو گونه ماهیت می داند؛ منقسم و غیر منقسم. در ماهیات منقسم، «موجود» بودن شیء به تمام ماهیت آن به نحو غیر تفصیلی است (مانند انسان) و «وجود» یا عبارت است از تمام ماهیت به نحو تفصیلی (مانند حیوان ناطق) و یا اجزای آن جدا از هم (مانند حیوان یا ناطق). او تمام این مباحث را در حرف سؤال «هل» جمع می کند. در فلسفه سؤال هل مقرون به «موجود» است و این «موجود» یا خودش محمول است یا رابط بین موضوع و محمول. با توجه به معانی اصطلاح موجود، در هر دو گونه سؤال در مرحله اول پرسش از صدق در میان است. پس از علم به صدق حرف هلِ مقرون به موجود برای پرسش از وجود (ذاتیات) موضوع که ذات و ماهیت آن را تشکیل می دهند و موجب انحیاز خارجی آن از دیگر موجودات می شوند به کار می رود.
معرفت ذات الهی از نظر شاه نعمت الله ولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظر شاه نعمت الله ولی، ادراک ذات الهی توسط حس، وهم، خیال و عقل ناممکن است. اما با کشف و مشاهده تام می توان به معرفت ذات الهی رسید. معرفت ذات فقط از طریق خود ذات امکان پذیر است؛ یعنی ذات الهی توسط غیر نمی تواند شناخته شود؛ زیرا غیری وجود ندارد تا بتواند عارف ذات شود. انسان با فنا از وجود مقید خود به ذات حق باقی می گردد. اما تعین از انسان کاملاً مرتفع نمی شود، فقط شاهد اتصال وجود مقید خویش به وجود مطلق می گردد. حاصل این شهود رفع دوئیت میان او و ذات است و چون ذات از خویش غایب نیست، عارف ذات می شود. اما این معرفت او از حیث بشریت و وجود مقید او نیست، بلکه از آن حیث است که به ذات واصل است. پس در واقع ذات است که عارف ذات است و انسان شاهد این معرفت می شود. در این صورت، هم عین انسان باقی است و هم معرفت ذات امکان دارد.
نقد و بررسی دیدگاه میرداماد در اصالت یا اعتباری بودن وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مسائل مبنایی در فلسفه اسلامی بحث اصالت وجود یا ماهیت است که ثمره آن در مباحث صفات، سنخیت و رابطه وجودی میان خلق و خالق است. مشهور برآن است که میرداماد از قائلین به اصالت ماهیت بوده است؛ اما شواهدی در آثار میرداماد از جمله مفاض بودن وجود از خداوند، هم سنخی وجود خدا و وجود ممکنات، بیان برهان صدیقین، تساوق وجود و تشخص، رابطی بودن وجود ممکنات، وعاء بودن دهر برای وجود، مجعول بودن وجود، نظام وحدانی عالم، انقسام موجود به واجب و ممکن وجود دارد که وی را جزء قائلین به اصالت وجود قرار می دهد. جمع بین دو بیان ما را به این نتیجه می رساند که: دعوای اصالت ماهیت یا وجود اختلافی لفظی است، در عبارات میرداماد باید بین اعتبارات مصدری و حقیقی وجود تمییز داده شود، در فلسفه میر تفاوتی بین وجود و تقرر مشاهده می شود تقرر در فلسفه میر همان وجود در فلسفه ملاصدرا است که با جایگزینی آنها اختلاف مرتفع خواهد شد .
تبیینی نو از «اصالت وجود و ماهیت» از منظر استاد خسروپناه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله «اصالت وجود» یا «اصالت ماهیّت»، یکی از مسائل مهمّ فلسفی است. برخی از فلاسفه به «اصالت وجود» و برخی به «اصالت ماهیّت» گرایش پیدا کرده اند. دیدگاه برگزیده در این مقاله، «اصالت وجود و ماهیّت» است، بدین معنا که «واقعیّت خارجی»، مصداق حقیقی، بالذات و بدون حیثیت تقییدیِ «محکی وجود» و «محکی ماهیّت» است. لازمه این دیدگاه چنین نیست که یک چیزِ خارجی، دو چیز بشود، زیرا شواهدی وجود دارد بر اینکه محکی های متعدّد، جهان خارج را به نحو عینیّت، نه اتّحاد، پر کرده اند. همچنین لازمه این دیدگاه این نیست که «وجود» و «ماهیّت» در یک رتبه قرار داشته باشند، زیرا جایگاه آنها از نظر حیثیت های مختلف و نیز از لحاظ تحلیل عقلانی و عقلایی، متفاوت است. «اصالت وجود و ماهیّت»، از قضایای فطری است که تصوّرِ صحیحِ مبادیِ آن، نتیجه را به همراه خواهد داشت. در پایان این مقاله، بعضی از نتایج هستی شناختی و معرفت شناختیِ این دیدگاه، در ارتباط با مسأله «جعل»، «معقولات اوّلی و ثانی» و نیز بحث «مطابقت»، ذکر شده است.
مفهوم یکه، مفاهیم تکه و نقش آن ها در تبیین اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان فلاسفه متأخر،آراء و اندیشه های ملاصدرا به ویژه نظریه اصالت وجود، تأثیر به سزایی در مباحث فلسفه به جای گذاشت. ساختار فلسفی پیشین را دگرگون ساخت و نظام ماهوی را کنار زد و در بسیاری از مسائل فلسفی از جمله: جعل ، علیت، حرکت، وحدت، کثرت و... سخنان بدیعی را به جهان فلسفه ارائه کرد.مسئله اصالت وجود، اگرچه در آثار صدرا و تابعین وی به کرّات درباره آن بحث شده است، همچنان از زوایایی اساسی دچار ابهام است. بازخوانی دقیق مسئله ما را به این نتیجه می رساند که اصالت وجود، همسایه بلافصل گزاره اول فیلسوف بلکه تفسیر دقیق تر آن است و پذیرش هر گزاره ای غیر از اصل واقعیت، پس از آن معنا دارد. بعد از پذیرش اصل واقعیت اولین مسئله به لحاظ منطقی، «یکه» یا «تکه» دانستن واقعیت است که تقسیمی ثنائی است و شق ثالث ندارد و اصالت وجود عبارت است از یکه دانستن واقعیت و لذا متعلق اصالت، وجود مطلق است.