مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
جهان بینی
حوزه های تخصصی:
حرفه معماری و به تبع آن آموزش معماری فرایندی است که به شدت متأثر از عوامل فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی هر سرزمین است. یکی از مهم ترین اهداف آموزش معماری، باید پرورش معمارانی باشد که بتوانند بر پایه شناخت ویژگی های فرهنگی سرزمین خود، به امر معماری در ایران بپردازند. بنابراین این پرسش مطرح است که آیا نظام آموزش معماری در ایران، معمارانِ جوان را برای حل مسائلِ بومی منطقه ای شان و طراحی هوشمندانه در بستر فرهنگی سرزمینشان آماده می کند؟ در این مقاله برای ارزیابی آموزش معماری از منظر توجه به مؤلفه های فرهنگی، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. بنابراین، نخست فرهنگ به طور عام تعریف شده و سه مولفه اصلی آن در قالب جهان بینی و باورها، جغرافیا و تاریخ تببین شده اند. سپس موضوعات مؤثر بر معماری در هریک از این سه حوزه، به روش دلفی مشخص شده اند. در بخش دوم با تکیه بر مؤلفه ها و موضوعات تعیین شده، برنامه آموزش فعلی معماری در کشور ارزیابی شده است. در این ارزیابی سه برنامه آموزشی مصوب شورای عالی برنامه ریزی، برنامه های بازنگری شده دانشگاه شهیدبهشتی و تهران بررسی شده است تا میزان توجه به مؤلفه های فرهنگی در اهداف و متن طرح دروس این برنامه ها در چهار حوزه کلی دروس طراحی معماری، دروس تاریخ و مبانی نظری، دروس فن ساختمان و در نهایت دروس اختیاری ارزیابی شود. نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که میزان توجه به موضوعات سه حوزه جهان بینی، تاریخ و جغرافیا در طرح دروس مختلف سه برنامه بررسی شده همسان نیست و در محتوای مصوب برای دروس آموزش معماری، به اندازه کافی از ظرفیت های هر حوزه برای توجه به مؤلفه های فرهنگ استفاده نشده است. به عبارتی هریک از سه حوزه اصلی دروس آموزش معماری ظرفیت مناسبی برای پرداختن به مؤلفه های فرهنگی حوزه تاریخ، جغرافیا و جهان بینی فراهم می کند که لازم است در تدوین طرح درس ها به طور مشخص به آن ها اشاره شود. بازنگری برنامه های آموزش معماری با رویکرد تحلیل محتوا و تدوین دروس جدید فرصت مناسبی برای جبران کمبودهای موجود در آموزش معماری منطبق با بستر فرهنگی ایجاد می کند.
تطبیق جهانبینی مولانا و فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان بینى نگر شکلّى انسان به هستى وخویش است که پاسخگوى سؤال های اساسى وی نیز هست؛این پرسش ها شامل جهان و چگونگی پدیدآمدن آن تا جایگاه موجودات و چگونگی هست شدن آنها و به ویژه نگاه به انسان و جایگاه او در هستی، تا تشریح جهان بعد از مرگ و در نهایت نگاه به پایان هستی است. فلوطین از اندیشمندان قرن دوم میلادی و از شاگردان افلاطون، با اندیشه خاص خود راه جدیدی در فلسفه گشود. مولانا جلال الدین بلخی، شاعر و عارف بزرگ فارسی زبان قرن هفتم هجری قمری نیز با عرفان عاشقانه خود نگاه خاصی به هستی داشته است. پرسش اصلی که این پژوهش در پی پاسخ به آن است، چگونگی نگاه این دو اندیشمند به هستی است. برای یافتن پاسخ با توجّه به روش تطبیقی، به تحلیل تطبیقی شاخصه های جهان نگری در آثار فلوطین و مولانا پرداخته ایم و با بررسیوتجزیهوتحلیل،ارتباطهاوشباهت هایو تفاوت ها بین جهان شناسی آنان مشخص گردیده است. نتیجه کلام آنکه هستی شناسی مولانا و فلوطین به هم نزدیک است؛ با این حال تفاوت هایی هم در این مورد دیده می شود.
پدیدارشناسی انسان و کیهان پیش و پس از انقلاب کپرنیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله چهار دیدگاه را درباره کیهان از اندیشه های روزگارِ باورهای اساطیری، روزگار پیدایش فلسفه در یونان باستان، منظومه ماندگار بطلمیوس در قرون وسطا و پیدایی علم جدید از یافته های نیکولاس کوزایی، کپرنیک، کپلر و گالیله بازجسته ایم و دلالت های اسطوره شناختی آن ها را در شش محور ارتباط خدا و کیهان، حیات انسان و جهان، انس انسان با کیهان و حیرتش از آن، گفت وشنود انسان با کیهان، طول و عرض کیهان و سرانجام رابطه علم و تجربه زیسته تبیین کرده ایم. ما بر حتمی بودن تأثیرات متافیزیکی و اسطوره شناختی هر نظریه علمی تأکید کرده ایم و با شواهد تاریخی نشان داده ایم این تأثیرات تابع اراده یا آیین و جهان بینی نظریه پرداز نیست.
روشی برای تولید علوم سیاسی اسلامی مطالعه موردی: دلیل بنیادین خط مشی گذاری عمومی در جهان بینی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
بی توجهی به ماهیت فرهنگی علوم اجتماعی، مسئله مزمن جامعه معاصر ایران است. بسیاری از علوم اجتماعی معاصر در مفروضات لیبرالی ریشه داشته و لیبرالیسم را ترویج فرهنگ می کند و ماهیت فرهنگی علوم اجتماعی، فرهنگ بومی و به تبع آن انسجام اجتماعی جامعه ایران را به چالش می کشد. این مقاله تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد که چگونه می توان در عین توجه و تقید به ویژگی های فرهنگی جامعه ایران، از علوم اجتماعی معاصر بهره گرفت. برای این منظور ابتدا با استفاده از روش هرمنوتیک نشان می دهد که دلایل بنیادین خط مشی گذاری عمومی در جهان بینی لیبرال (اصول منفعت و ضرر) از باورهای فایده گرایانه در مورد انسان و حکومت استنتاج شده است. سپس با استفاده از تحلیل محتوای کیفی جهت دار، باورهای اسلامی در مورد انسان و حکومت را آشکار می کند. در پایان با استفاده از باورهای اسلامی و الگوبرداری از مکانیسم استنتاج دلیل بنیادین خط مشی گذاری عمومی در جهان بینی لیبرال، نتیجه می گیرد که دلیل بنیادین خط مشی گذاری عمومی در جهان بینی اسلامی، اصل حق/ عدل است.
انسان در جهان بینی شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان بینی فردی یا گروهی، به طور کلی، مجموعه نگرش های فرد یا گروهی خاص، در باب جهان هستی، خالق هستی و انسان را در بر می گیرد. اهمیت بررسی جهان بینی از آنجا سرچشمه می گیرد که اعمال انسان ها بر اساس جهان بینی آنها صورت می پذیرد. در سخنان باقی مانده از شمس تبریزی در مقالات، نکته ها و موضوع های فراوانی بیان شده است که با بررسی دقیق آنها می توان جهان بینی شمس تبریزی را دریافت. هدف این مقاله تبیین نگرش شمس در باب انسان - به عنوان یکی از مبانی شناخت جهان بینی وی- است. به منظور حصول نتیجه ای استوار و دقیق، در این پژوهش، همه مطالب وسخنان شمس تبریزی در کتابِ مقالات، مورد بررسی قرار گرفته و استدلال ها و شواهد مبتنی بر مجموعه سخنان وی است. با توجه به آنکه عارفان، اغلب به انسان، در سه ساحت «انسان و خویشتن، انسان و خدا، و انسان و همنوعان» توجه می کنند، مباحث این پژوهش نیز، غالب سخنان مهم شمس را در سه زمینه فوق در بر می گیرد. در این مقاله، مقام و جایگاه برجسته انسان در نگاه این عارف که براساس نگرش وحدت وجودی وی بوده است و توجه جدّی و مسئولانه شمس در برابر همه انسان ها (و نه فقط انسان کامل)، نشان داده شده است.
تحلیل دگرگونی شخصیت شیرین از روایت فردوسی تا روایت نظامی با تکیه بر عناصر گفتمان مدار شاهنامه و خسرو و شیرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تلاش می شود تا شخصیت شیرین و دگرگونی آن در دو روایت داستانی شاهنامهو خسرو و شیرینبه روش تحلیل گفتمان بررسی شود. نویسندگان می کوشند تا نشان دهند چگونه عوامل زبانی و فرازبانی مانند شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی و نیز جهان بینی فردوسی و نظامی در بازنمایی این شخصیت مؤثر بوده است. در این جستار افزون بر تغییر گفتمان سیاسی فرهنگی عصر سامانی و غزنوی به گفتمان عصر سلجوقی، نگرش فردوسی و نظامی به زن نیز بررسی می شود تا دریافته شود که این نگرش ها تا چه اندازه در دگرگونی شخصیت شیرین تأثیر داشته اند. برپایة این پژوهش شیرین در شاهنامهدو چهرة متفاوت منفی و مثبت دارد که به سبب جهان بینی طبقاتی و روابط قدرت حاکم بر متن شکل گرفته است. شیرین در خسرو و شیرینبه سبب تغییر نوع ادبی متن و برخورد جهان بینانة نظامی با این شخصیت، هویّتی متفاوت می یابد و از کنیزکی رومی به شاهدختی ارمنی تبدیل می شود.
سیر تحول از علوم رشته ای تا علوم میان رشته ای و علوم یکپارچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نظرارسطو و فلاسفه اسلامی و فلاسفه قرون وسطی همه علوم زیر چتر فلسفه قرار می گرفت و فلسفه عمدتاً به فلسفه نظری و فلسفه عملی تقسیم می شد ، که فلسفه نظری شامل متافیزیک ، ریاضیات و طبیعیات بود. قبل از تکون علم جدید، دانشمندان درپی آن بودند که تصویر یکسانی از کل جهان به دست آورند. تمام بخش های دانش، بایستی در یک چارچوب کل نگرانه فلسفی قرار می گرفت. پس از تکون علم جدید کم کم فلسفه های تجربه گرا ، که فقط به تجارب حسی توجه داشتند، نضج گرفت و این منجر به کنار گذاشتن فلسفه ، علی الخصوص متافیزیک ، شد، و عالمان دیدگاه کل نگر را کنار گذاشتند. در نیمه دوم قرن بیستم ، با ظهور چند مکتب در فلسفه علم و روشنگری درمورد فارغ نبودن علوم از متافیزیک و چند بعدی بودن بعض از مسائل علمی ، چند جریان زیر براه افتاد: (1) عده ای از بزرگان علم ، قادر نبودن علم تجربی به پاسخگوئی به همه سؤالات انسانی را دلیل بر این دانسته اند که علم باید در یک چهار چوب جامعتر ( یک متافیزیک) قرار گیرد. (2) مطالعات میان رشته ای براه افتاده ، که به تاسیس گروههای پژوهشی میان رشته ای و براه افتادن دوره های آموزشی میان رشته ای منجر شده و باعث توجه به فلسفه در علوم گشته است . (3) پوزیتیویستهای منطقی دنبال این بودند که همه علوم را به یک علم، مثلاً فیزیک ، برگردانند. اما این جریان در دهه های اخیر تضعیف گشته ، گرچه در خود فیزیک عده ای دنبال " نظریه همه چیز" بوده اند . (4) بعضی از دانشمندان تاکید کرده اند که تخصصها باید در پرتو یک دیدگاه کل نگر دنبال شود ، ولذا حاکمیت یک جهان بینی جامع نگر را بر همه علوم توصیه کرده اند. به طور خلاصه می توان گفت که در دهه های اخیر در راستای کل نگری توجه به فلسفه در علوم به نحو محسوسی درغرب بیشتر شده است.
ارتباط معماری و نقاشی در مصر باستان با جهان بینی آنها
منبع:
هنر و تمدن شرق سال پنجم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۶
53 - 60
حوزه های تخصصی:
مصر باستان، از اولین تمدن های بزرگ بشری است که آثار باستانی و نقاشی های فراوانی از آن بجای مانده است. معماری مصر باستان دارای ویژگی های منحصربه فردی بوده که برجسته ترین آن ها، وجود مقابر و معابد عظیم سنگی و به دور از شهرها است؛ در حالی که از شهرها و کاخ های آن ها، بدلیل استفاده از مصالح کم دوام، بجز چند مورد محدود که به شدت ویران شده اند، اثری باقی نمانده است. این روند در تمام دوره های تاریخی معماری مصر باستان دیده می شود. هدف از این مقاله، پیدا کردن ارتباط بین ویژگی های بارز معماری و هنر مصر باستان و جهان بینی مردم این سرزمین است. در این مقاله که به روش کیفی انجام شده، ابتدا به کمک روش مطالعه کتابخانه ای، به گردآوری اطلاعات مربوط به مفاهیم زمان، مرگ و دین در مصر باستان، جهت فهم جهان بینی آن ها، پرداخته شده است، سپس به کمک داده های بدست آمده و مشاهده آثار معماری و نقاشی، به تحلیل ارتباط میان این آثار و جهان بینی مردم این سرزمین پرداخته شده است. دو دیدگاه اصلی در جهان بینی مصریان باستان شامل نگاه مادی به این جهان و جهان پس از مرگ و همچنین اعتقاد به برتری و جاودانگی جهان پس از مرگ نسبت به این جهان وجود دارد که نحوه ارتباط این دو تفکر با هنر نقاشی و معماری این سرزمین بررسی و تحلیل شد.
منظومه استعاره های مفهومی لمعات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومه فکری مسلط بر هر اثر را می توان به کمک تحلیل استعاره های مفهومی آن توصیف کرد. هدف از پژوهش حاضر، یافتن ساختار برآمده از استعاره های مفهومی لمعات است که منظومه فکری مسلط بر این متن را نشان می دهد. به این منظور، ابتدا با بررسی دقیق زبان لمعات ، استعاره های مفهومی آن را مشخص کرده و در مرحله دوم با تحلیل استعاره ها و یافتن پیوند آن ها با یکدیگر، ساختار برآمده از استعاره های مفهومی متن را که آینه جهان بینی آن است، توصیف نموده ایم. چهار استعاره مفهومی خداوند عشق است، عشق پادشاه است، عشق خورشید است و عشق آینه است، ارکان اصلی جهان بینی لمعات را می سازند. علاوه بر پیوندی که این چهار استعاره با یکدیگر دارند، استعاره مفهومی عشق انسان است، در پیوند این چهار استعاره مفهومی با یکدیگر و ظهور سطح اندیشگانی لمعات در سطح زبان، نقش مهمی را ایفا می کند. در لمعات استعاره های مفهومی دیگری نیز وجود دارد که هر کدام گوشه ای از جهان بینی اثر را تبیین و در ساختار آن، ایفای نقش می کنند؛ اما نقش پنج استعاره گفته شده، محوری تر است.
سبک شناسی لایه ای سوره مبارکه «نبأ» (لایه نحوی، آوایی، واژگانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک شناسی لایه ای، روشی نوین در مطالعه مشخصه های سبکی یک اثر است که با طرح لایه ها و مؤلفه های مناسب متن به بررسی عملی و عینی سبک متون مختلف می پردازد. با تحلیل متن در پنج لایه آوایی، واژگانی، نحوی، معنی شناختی و بلاغی، مشخصه های برجسته سبک و نقش و ارزش آن ها در هر لایه مشخص شده و کشف و تفسیر پیوند مشخصه های صوری متن با محتوای آن آسان تر می گردد و هدف نهایی که کشف جهان بینی حاکم بر متن است، حاصل می شود. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی ویژگی های بارز سبکی سوره «نبأ» در سه لایه نحوی، آوایی و واژگانی پرداخته است تا چگونگی بازتاب اندیشه آخرت گرایی حاکم بر آن، با به کارگیری متغیرهای مناسب هر لایه نشان داده شود. این پژوهش در پی پاسخ به دو سوال ذیل می باشد: 1- هرکدام از متغیرهای موجود در لایه های سه گانه چگونه با موضوع اصلی سوره که پیرامون معاد است، ارتباط برقرار می کند؟ 2- کدام لایه نقش برجسته ای در ملموس نمودن مضمون اصلی سوره یعنی معاد دارد؟ در این مقاله، برای بررسی لایه نحوی، سه متغیر طول جمله، وجهیت و صدای دستوری؛ در لایه آوایی، ریتم و دلالت آواها و در لایه واژگانی رمزگان انتخاب شد. برآیند تحقیق حاکی از آن است که کوتاهی آیات با توجه به موضوع اصلی سوره که پیرامون قیامت است، اندیشه کوتاهی عمر و لزوم آمادگی برای زندگی اخروی را به انسان ها گوشزد می کند. غلبه وجه معرفتی- اخباری، اطمینان و قطعیت کلام خداوند را در مورد وقوع قیامت نشان می دهد و غلبه صدای دستوری منفعل، نشان گر حالت انفعالی جهان و آدمی است که با پیچیده شدن طومار هستی به سوی سرنوشت محتوم خویش حرکت می کند؛ سرنوشت شوم بدکاران و فرجام نیک پرهیزگاران. ریتم تند و کوبنده و استفاده بالا از آواهای مجهور و شدید که چونان فریادها و ضربه های بی امان بر حس آدمی فرود می آید، او را به اندیشه و تدبر در هستی فرا می خواند و این که در پس چنین تدبیر متقن و دقیقی، حتماً قیامتی و حسابی و بهشتی و دوزخی هست و حضور رمزگانی همچون «النبأ العظیم»، «یوم الفصل»، «نفخ الصور»، «جهنم»، «حمیم»، «طاغین»، «غساق»، «جزاء»، «عذاب»، «متقین»، «مفازاً»، «ذلک الیوم» و «عذاباً قریباً» اندیشه مزبور را تقویت می کند. در ضمن از بین لایه های مذکور، لایه نحوی به دلیل ظرفیت بالایی که در ایجاد معانی مختلف دارد، بیشترین نقش را در راستای خدمت به موضوع اصلی سوره ایفا کرده است.
فرایند شکل گیری و کارکرد هنجارهای اجتماعی از منظر قرآن و علم النفس فلسفی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هنجارها، از مهم ترین و بارزترین مولفه های فرهنگی و از مؤثرترین عوامل شکل گیری هویت فردی و جمعی می باشند. نوشتار پیش رو، فرآیند پیدایش هنجارها و نیز مهم ترین کارکرد های آن ها را با استفاده از روش تحلیلِ علم النفس (روان شناسی) فلسفی و استنطاق از قرآن کریم بررسی می کند.<br /> در این نوشتار، با تحلیل فرآیند صدور افعال اختیاری و آثار فکری و روحی آن، روشن شده که بر اساس علم النفس فلسفی و نیز آیات الهی، اولاً، آن عاملی که باعث می شود تا جامعه یا فرد، برخی رفتارها یا قالب های رفتاری را بهنجار به حساب آورده و بر دیگر قالب های رفتاری ترجیح دهند، اصول و مبانی ارزش شناختی بوده که خود نیز مبتنی بر جهان بینی و مُنتَجّ از آن هستند.<br /> ثانیاً، مهم ترین کارکرد هنجارها، تقویت و تثبیت همان مبانی ارزش شناختی و اندیشه های جهان شناختی است و البته این کارکرد اساسی، خود، واجد خُرده کارکردهایِ دیگری مانند؛ تثبیت ارزش ها در جامعه، رفع اختلافات و تحقق همبستگی است.
بررسی و مقایسه تطبیقی لایه های ایدئولوژی اشعار فرّخی یزدی و عارف قزوینی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
فرّخی یزدی و عارف قزوینی از چهره های شعری معروف دوره مشروطه اند که زندگی شان با حوادث و رخدادهای عصر خویش پیوند خورده است. آن ها با سلاح شعرشان علیه ظلم و ستم های روزگار و بیدادگری ها به مبارزه برمی خیزند. و از همان آغاز، طرف داری و حمایت خود را از نهضت مشروطه اعلام و در سروده هایشان بیان می کنند. بعد از برپایی نهضت مشروطه نیز، به مبارزه خود با عوامل استبداد داخلی و استعمار خارجی ادامه می دهند و در این راه سختی ها و رنج های فراوانی متحمل می شوند، ولی دست از مبارزه برنمی دارند. سرانجام فرّخی به دست دژخیمان در زندان کشته می شود و عارف در تبعید و تنهایی و انزوا جان می سپارد. وظیفه اصلی شعر فرّخی و عارف بیداری توده مردم است. ایدئولوژی آن ها براساس حوادث و مقتضیات زمان شکل می گیرد. مضمون اغلب اشعارشان در رابطه با مسائل اجتماعی و سیاسی است. مقایسه اندیشه های ایدئولوژیک آن ها نشان می دهد، که اندیشه هایشان به هم نزدیک است. در این پژوهش تلاش می شود؛ اندیشه های ایدئولوژیکی این دو شاعر برجسته عصر مشروطه در موضوعات سیاسی، اجتماعی و مذهبی با شواهد شعری نشان داده شود.
تحلیلی تازه از تعامل معناشناسی و تفسیر قرآن به قرآن با الهام از دیدگاه ایزوتسو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«معناشناسی»، از علوم نوپا در دنیای غرب است که از زیرشاخه های زبان شناسی به شمار می آید و به دنبال فهم بهتر معنای سخن است. این علم در پی کشف سازوکارهای معنا با روشی علمی است. یکی از این نگاه های نو و کارآمد، نگاه معناشناسانة قرآن پژوه ژاپنی، توشیهیکو ایزوتسو، است. وی با به کارگیری معناشناسی قومی در متن قرآن، عملاً گونه ای از تفسیر «قرآن به قرآن» را عرضه کرده است. با این حال، دیدگاه وی دچار کاستی ها و ابهاماتی است. در واقع، وی تنها گام های اولیه را آغاز کرد و اکنون لازم است قدم های بعدی و تکمیلی طی شود. مقالة حاضر با روش «تحلیلی توصیفی» درصدد رفع نقاط ابهام این فرضیه و بسط و تکمیل آن است تا با رسیدن به یک معناشناسی تکامل یافته، بیشتر و دقیق تر تفسیر قرآن را یاری کند. نوشتار پیش رو پس از پیرایش مبانی معناشناسی قومی ، از دو عنصر «نسبیت زبانی» و «ترجمه ناپذیری» به مباحث «روش شناختی» می پردازد. ایزوتسو از تأثیر جهان بینی متکلم در فهم معنای واژگان سخن گفته است. در ادامه، نشان می دهد که می توان جهان بینی متکلم را به پنج ساحت تقسیم کرد تا تعامل جهان بینی و زبان بهتر و دقیق تر فهم شود. در مجموع، می توان گفت: توجه به پنج جهان بینی قرآنی را باید در فهم واژگان این کتاب دخیل دانست: جهان بینی تصدیقی در عرض معنای واژه؛ جهان بینی تصدیقی در طول معنای واژه؛ جهان بینی ترسیمی؛ جهان بینی تصوری؛ و جهان بینی لفظی
امکان سنجی بهره گیری از قرآن در بررسی مبانی علوم فیزیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۸ شماره ۷۷
85 - 126
حوزه های تخصصی:
در مطالعات میان رشته ای قرآن و علوم، نخستین پرسشی که به ذهن پژوهشگران خطور می کند این است که آیا اساساً بهره گیری از قرآن در بررسی امور مربوط به این علوم، چه در حیطه مبانی و چه در حیطه مسائل آن، امکان پذیر است یا نه؟ این تحقیق به دنبال امکان سنجی بهره گیری از آموزه های قرآن در حوزه مبانی علم فیزیک به عنوان پایه ای ترین علم در میان دیگرعلوم طبیعی است. به همین دلیل، ابتدا ماهیت متافیزیکی مبانی علوم فیزیکی در تلقی های مختلفی که از مفهوم متافیزیک وجود دارد، نشان داده می شود؛ سپس درباره جامعیت و منبعیت قرآن در مسائل متافیزیکی صحبت می شود و سرانجام با ارائه چند نمونه از مبانی متافیزیکی علوم فیزیکی که با بهره گیری از آموزه های قرآن مورد بررسی قرار گرفته اند، امکان بهره گیری از قرآن در واکاوی مبانی این علوم اثبات می شود<br />
روایت شنو و موقعیت آن در رمان «الطنطوریه» اثر رضوی عاشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل روایت شنو شالوده ای است برای شناخت فرم و چگونگی ارائه حوادث داستانی به نحوی که مفهوم تازه ای را به مخاطب القا کند. این حوزه از دانش تا جائی پیشرفت نموده که می توان آن را به عنوان یک شاخه علمی از روایت، بررسی نمود. رمان الطنطوریه، اثر رضوی عاشور، نویسنده ی معاصر مصری به دلیل ظرفیت، پتانسیل و تکنیک های خاص روائی، گزینه ای مناسب برای مطالعات روایت شناسی محسوب می شود. نویسنده در این رمان نشان داده است که راوی برای آفرینش جهان روایی خود، روایت شنو خاص خود را مخاطب قرار داده است. روایت شنو در این داستان ضروری است؛ طوری که نبود آن به معنای نیستی روایت است. روایت شنو در این رمان، جزو شخصیت ها(حسن) و درون داستانی است و در کنش بخش های مختلف روایت، دخیل است. نگرش او همسو با جهان بینی راوی است. علاوه بر روایت شنو اصلی، شخصیت های دیگر و از جمله راوی در موقعیت های کوتاه برای واقعی و ملموس نشان دادن حوادث، درجایگاه روایت شنو نقش ایفاکرده اند و همچنین در برش های کوتاهی از رمان، روایت شنو در مقام راوی جلوگرشده است. نویسنده در این رمان، نکاتی را بیان نموده که متوجه روایت شنو برون داستانی(خواننده) نیز می شود. این پژوهش با روش توصیفی -تحلیلی به بررسی ابعاد و موقعیت شناختی روایت شنو پرداخته تا با درک و فهم آن عناصر، عرصه برای کشف، شهود، درک عمیق و روش تولید معنا از متن رضوی عاشور فراهم کند.
نقش و نماد اژدها در نگارگری ایرانی
منبع:
پیکره دوره دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۴
43 - 58
حوزه های تخصصی:
اژدها از بن مایه های اساطیری است که در شعر و ادب ایران تجلی بارزی داشته و منجر به ظهور ایده ها و نقوشی ظریف و بی بدیل در نگارگری شده است. مقاله حاضر با بررسی خاستگاه ادبی و اساطیری اژدها و بنیان فکری ایرانیان مبنی بر دو قطبی بودن جهان به دلالت حضور آن در نگاره ها، به عنوان نمادی اهریمنی پرداخته و در صدد پاسخ به این پرسش ها برآمده است که اژدها و جدال با آن در حماسه و عرفان چه جایگاهی داشته و ویژگی های تصویری و زیباشناسانه این موجود افسانه ای در نگارگری ایرانی کدام است. این پژوهش با اتخاذ روش تحلیلی-تطبیقی و با بررسی منابع کتابخانه ای و نسخ حاوی نگاره های اژدها، در تبیین چگونگی بهره گیری نگارگر در بازنمایی و پردازش صحنه های مهیج و پرتحرک این رویارویی از چیدمان و صحنه آرایی خاص، ترفندهای رنگ و بافت و تناسبات اندامی است.
واکاوی نسبت جهان بینی با مسائل جنسی و عفاف در سینما؛ مطالعه موردی انیمیشن مهمانی سوسیس ها (2016)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در عصر اطلاعاتی امروز که زندگی فردی با رسانه ها عجین شده، یکی از جذاب ترین و سرگرم کننده ترین تفریحات، تماشای تولیدات انیمیشنی است. در دهه های اخیر انیمیشن های سه بعدی، به سبب ویژگی های تکنیکی منحصربه فرد و جذابیت های ظاهری و همچنین فراهم آوردن بستری مناسب برای انتقال محتواهای متنوع، منجر شده است که این فرم (قالب) رسانه ای به سرعت طیف گسترده ای از کودکان، نوجوانان و حتی رده سنی بزرگ سالان را به خود جذب نماید. آنچه در این میان حائز اهمیت است، اهتمام سازندگان انیمیشن، به جنبه های تربیتی و آموزشی در کنار ابعاد سرگرم کننده این نوع از رسانه است. از سوی دیگر، عجین شدن مضامین ناسالم و غیراخلاقی با این محتواها، و آموزش و انتقال آن ها به مخاطب، حوزه عفاف عمومی و اجتماعی را، با تهدیدهای جدی مواجه می کند. این پژوهش به دنبال آن است که برخی از پیام های موجود در انیمیشن سه بعدی مهمانی سوسیس ها، ساخت شرکت هالیوودی کلمبیا پیکچرز را استخراج نموده و محتوای موردنظر را با رویکرد تربیتی و استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، موردبررسی و واکاوی قرار دهد. در این روش مضامین موجود در این انیمیشن استخراج و مفاهیم مربوط به آن ها احصا شد؛ سپس مفاهیم به دست آمده، منجر به شکل گیری دوگانه ای در سه سطح «جهان بینی»، «باورها» و «رفتارها» شد. در پایان نیز مدلی ارائه گردید که نشان می دهد هر نوع جهان بینی، باورهای جنسی و به تبع، رفتار عفیفانه منحصر به خود را در حوزه مسائل جنسی تولید می کند.
وجه اشتراک ما در منظر چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۱ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۹
58 - 65
حوزه های تخصصی:
تاریخ حاکی از آن است که «منظر»، نسخه ویژه ای از جهان بینی (نمودی از جهان در دید یک موجود به خصوص) است که مدت های مدید، امتیاز انحصاری قشر متخصص بوده است. اما در جهان کنونی، مفهومی مشترک میان گروه بزرگی از جامعه بشریت است. فیلسوفی چون جورجو آگامبن منظر را «پدیده ای که به صورت ذاتی به انسان مربوط می شود» دانسته و تا تسلط آن به جهان حیوانات نیز پیش می رود. نوشته حاضر تلاشی برای تبیین چند شاخص تاریخی و هستی شناسانه بر این ملغمه همگانی است.
تحلیل طرحواره های قدرتی در غزلیّات شمس و پیوندآن باالگوی جهان بینی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۴۲)
1 - 24
حوزه های تخصصی:
«طرحواره های تصویری» که در حوزه زبان شناسی شناختی، بر نقش تجربه در شناخت تأکید می ورزند، طرح هایی از تجربه های جسمانی هستند که در ذهن شکل می گیرند و انسان را قادر می سازند مفاهیم پیچیده و انتزاعی را درک کند، درباره آن ها بیندیشد و استدلال کند. پژوهش حاضر با بررسی طرحواره-های قدرتیِ «اجبار»، «مانع»، «نیروی متقابل»، «انحراف از جهت»، «رفعِ مانع»، «توانایی» و «جذب» در غزلیّات مولانا بر اساس نظر جانسون، در پی اثبات این فرضیّه است که طرحواره های قدرتی چگونه با الگوهای جهان بینی مولانا پیوند خورده اند. پژوهش نشان می دهد که بهره گیری از طرحواره های قدرتی در عرفان برای تبیین مفاهیم عرفانی اجتناب ناپذیر است و تفهیم عرفان در قالب نوعی حرکت با موانع خاص که کشش های متضادّی آدمی را به سوی خود می کشند، تنها در قالب طرحواره ها امکان پذیر است. همچنین طرحواره ها می توانند بر جنبه هایی از جهان بینی تأکید کنند، برای تبیین آن ها از طرح های جدیدی بهره گیرند و تفسیری از جهان بینی شاعر و جنبه های پراهمّیّت آن به دست دهند؛ جهان بینی عرفانی به همان میزان که برای تبیین خود به طرحواره ها نیازمند است، هدایت طرحواره ها را نیز در دست می گیرد و برای تبیین الگوهای خود دست به گزینش نوع خاصّی از آن ها می زند. در جهان بینی زمین گریز و آسمان گرای مولانا، وجود طرحواره هایِ «عمودی»، «کشش دو سویه»، «مانعِ محاصره کننده»، «مانعِ گذرگاهِ باریک» و «مانعِ دید»، در کنارِ طرحواره های مورد نظر جانسون، همه موارد بالا را تأیید می کند.
روش شناسی علوم اجتماعی در اسلام با نگاهی به دیدگاه مسعود العالم چودهاری(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف این مقاله طرح مؤلفه های اساسی روش شناسی علوم اجتماعی در اسلام است. به این منظور، با بهره گیری از روش اسنادی و در قالب مقایسه تطبیقی، دیدگاه های اندیشمندان غرب (کوهن و پوپر) و مسلمان (چودهاری) مقایسه می شود تا بتوان به چگونگی سلسله مراتب معرفتی، بر اساس جهان بینی اسلامی دست یافت. نتایج تحقیق نشان می دهد که جهان بینی اسلامی ماهیتاً توحیدی است؛ در حالی که اندیشه غربی مبانی دوگانه انگارانه دارد. انسان در جهان بینی اسلامی، بر اساس دانش الهی (لوح محفوظ) و با تکیه بر دو جنبه از توانایی های خود، یعنی عقلانیت و خلاقیت، جهان اجتماعی را می سازد. نظریه ای در این مسیر «اسلامی» است که جهان بینی آن را بازبینی و تأیید کند. بنابراین، نظریه پردازی، در جهان بینی اسلامی، با تکیه بر سطح جهان بینی انجام و واقعیت جامعه اسلامی، بر اساس نظرهای بنیادین در لوح محفوظ، تبیین و اداره می شود. این مطلب بر خلاف منطق اثباتی و دوگانه انگارانه غرب و به ویژه دیدگاه پوپر است که در آن، پارادایم و فلسفه به واقعیت اجتماعی توجه دارند و تغییر در واقعیت به تغییر پارادایم و فلسفه می انجامد.