مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
رضوی عاشور
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل روایت شنو شالوده ای است برای شناخت فرم و چگونگی ارائه حوادث داستانی به نحوی که مفهوم تازه ای را به مخاطب القا کند. این حوزه از دانش تا جائی پیشرفت نموده که می توان آن را به عنوان یک شاخه علمی از روایت، بررسی نمود. رمان الطنطوریه، اثر رضوی عاشور، نویسنده ی معاصر مصری به دلیل ظرفیت، پتانسیل و تکنیک های خاص روائی، گزینه ای مناسب برای مطالعات روایت شناسی محسوب می شود. نویسنده در این رمان نشان داده است که راوی برای آفرینش جهان روایی خود، روایت شنو خاص خود را مخاطب قرار داده است. روایت شنو در این داستان ضروری است؛ طوری که نبود آن به معنای نیستی روایت است. روایت شنو در این رمان، جزو شخصیت ها(حسن) و درون داستانی است و در کنش بخش های مختلف روایت، دخیل است. نگرش او همسو با جهان بینی راوی است. علاوه بر روایت شنو اصلی، شخصیت های دیگر و از جمله راوی در موقعیت های کوتاه برای واقعی و ملموس نشان دادن حوادث، درجایگاه روایت شنو نقش ایفاکرده اند و همچنین در برش های کوتاهی از رمان، روایت شنو در مقام راوی جلوگرشده است. نویسنده در این رمان، نکاتی را بیان نموده که متوجه روایت شنو برون داستانی(خواننده) نیز می شود. این پژوهش با روش توصیفی -تحلیلی به بررسی ابعاد و موقعیت شناختی روایت شنو پرداخته تا با درک و فهم آن عناصر، عرصه برای کشف، شهود، درک عمیق و روش تولید معنا از متن رضوی عاشور فراهم کند.
بررسی و تحلیل تک گویی درونی و جریان سیال ذهن در رمان« الطنطوریه» اثر رضوی عاشور
حوزه های تخصصی:
جریان سیال ذهن شیوه ای نسبتا نوین در بازنمایی گفتار داستانی است که بیشتر در رمان هایی با تم روانشناختی کاربرد دارد. ویژگی این روش، ارائه ی جریانی از اندیشه و تصاویر ذهنی است که اغلب فاقد یک پارچگی و ساختار نسبتا مشخصی است و به خاطر آن که احساسات و اندیشه ی شخصیت همان گونه که در ذهن جریان دارد، بیان می شود، نقش نویسنده به حداقل می رسد. نویسندگانی مانند جیمز جویس، ویلیام فاکنر(ادبیات غرب) حلیم برکات، نجیب محفوظ و...(ادبیات عربی) در این زمینه قلم فرسایی کرده اند. این پژوهش برآن است که با روش توصیفی-تحلیلی و با کمک معیارهای جریان سیال ذهن و تک گویی به تحلیل رمان الطنطوریه، اثر رضوی عاشور، نویسنده معاصر مصری بپردازد. رهیافت پژوهش نشان می دهد که در رمان فوق، پریشانی و اغتشاش در زمان و مکان روایت وجود ندارد، راوی با تکیه بر لایه های گفتاری به صورت هدفمند و با بستر سازی مناسب به گزارش رویداد ها می پردازد و با ملموس و واقعی نشان دادن حوادث و در نظر گرفتن مخاطب درون داستانی از شیوه ی روایت تک گویی نمایشی استفاده کرده است. بر این اساس برخلاف آنچه برخی تصور می کردند، رمان الطنطوریه در حیطه جریان سیال ذهن نیست.
بازنمایی شیوه های گفتار روایی در رمان پایداری فلسطین (بررسی موردی: رمان «الطنطوریه» از رضوی عاشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانش روایت شناسی به دنبال استنباط کیفیت عناصر روایی، قواعد داخلی حاکم بر روایت و تأثیر این قواعد در زیبایی متن است تا به دنبال آن، میزان ظرفیت هنری متن را مشخص کند. در این میان بحث در مورد شیوه های بازنمود گفتار داستانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لیچ و شورت ازجمله پژوهشگران ساختارگرایی هستند که به صورت علمی و هدفمند به موضوع شیوه های گفتار داستانی پرداخته اند. ایشان در مطالعات روایی خویش، شیوه های بازنمایی گفتار را بر گفتار مستقیم، غیر مستقیم، غیر مستقیم آزاد، آزاد مستقیم و گزارش روایتی تقسیم کرده اند. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی وجوه بازنمایی گفتار در رمان الطنطوریه اثر رضوی عاشور، نویسنده معاصر مصری می پردازد تا با درک و فهم آن عناصر، عرصه برای کشف، شهود و روش تولید معنا از متن وی فراهم شود. رهیافت پژوهش نشان می دهد که نویسنده در این رمان برای کم کردن فاصله و واقعی و ملموس نشان دادن حوادث از گفتار مستقیم، گفتار مستقیم آزاد استفاده کرده و در مواردی برای ریتم سریع روایت و فاصله بیشتر بین خواننده و شخصیت از گفتار غیر مستقیم، غیر مستقیم آزاد و گزارش روایتی استفاده نموده است و به دلیل وجود مخاطب درون داستانی، تک گویی رمان «الطنطوریه» از نوع نمایشی است.
السیره الذاتیه النسائیه وملامحها فی تکوین الذات الأنثوی؛ «الصرخه» لرضوی عاشور نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
للسیره الذاتیه النسائیه دور بارز فی تجسید إیدئولوجیه الکاتبه. إنَّ کتابه المرأه تبرهن علی أنّها تهتمّ اهتماماً بالغاً ب قضایا هامّه فی المجتمع. والکاتبه تحاول أن تعزز مکانتها من حیّز الهامش إلی حیّز المرکز خلال سیرتها الذاتیه. بعباره أخری؛ السیره الذاتیه النسائیه تختلف عن الأنواع الأدبیه الأخری تؤکّد علی ذات المرأه وتدافع عنه تجاه المجتمع الذکوری وهی أفضل طریقه لتجسید هواجس النساء العربیات. تهدف هذه الدراسه باعتماد المنهج الوصفی-التحلیلی إلی تحلیل إیدئولوجیه المرأه فی سیرتها المعنونه ب "الصرخه" لرضوی عاشور؛ الکاتبه المصریه المعاصره، وذلک على ضوء النقد الثقافی. الصرخه هی الجزء الثانی من کتاب «أثقل من رضوی» لرضوی عاشور التی روت فیها تجربتها الخاصه والعامه؛ وهی عوده مرضها الصعب متزامناً مع ما کان یجری فی مصر خلال أعوام (2013-2010م). تهدف الدراسه إلى التعرف علی السمات البارزه لکتابه المرأه فی تمثیل فکرتها خلال السیره الذاتیه. وتوصّلت إلی نتائج أهمّها؛ إنّ رضوی -الکاتبه المثقّفه التی تتحدث عن النساء اللاتی أثّرن فی حیاتها- تطمح للإشاره إلی دور الثقافه والاجتماع فی تکوین هویه المرأه العربیه. وهی المثقّفه التی ترکّز علی حضور النساء ودورهنّ فی المجتمع العربی. أمّا هاجس رضوی الرئیس فی قضیه المرأه العربیه فهو الاهتمام ب تعلیم المرأه العربیه. رضوی هی التی تبیّن أفکارها الرئیسه بالنسبه إلی المرأه بصوره مکرره. وذلک للبحث علی إصلاح وتطوّر المجتمع العربی فی مجال قضیه تعلیم البنات وزواجهنّ المبکر، عدم الثقه بالنفس، غیاب النساء فی الکتب بسبب هیمنه الأدب الذکوری، وخوف المرأه العربیه من الإقبال علی الکتابه عن ذاتها بسبب الحرمان الذی قد أصاب المجتمع العربی.
نگرش ساختارگرایی به شخصیت بررسی موردی رمان الطنطوریه، اثر رضوی عاشور
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی با تحلیل ساختارها و توصیف قوانین و ویژگی های حاکم بر روایت استوار است و با واکاوی کلیت متون و ارتباط آن ها با یکدیگر برآن است تا به دستور زبانی دست یابد که در همه متون روایی کاربرد داشته باشد. عنصر شخصیت یکی از عناصر اساسی در ادبیات داستانی است که جهان بینی و اندیشه نویسنده را بازتاب می دهد. ساختارگرایی از جمله مکاتبی هست که به صورت علمی و هدفمند به موضوع شخصیت پرداخته اند. برخی از ساختارگرایان اهمیت شخصیت را در کنش های صورت گرفته توسط آن ها می دانند و عده ای چون ریمون کنان ارزشی فردگونه برای شخصیت قائل است. رمان تاریخی الطنطوریه، اثر رضوی عاشور، نویسنده ی معاصر مصری، گزینه ای مناسب برای مطالعات روایت شناسی (بررسی شخصیت) محسوب می شود. نویسنده در پرداخت به شخصیت از دو روش مستقیم و غیر مستقیم استفاده کرده است. روش مستقیم اگر چه سادگی و صرفه جویی در وقت را به دنبال دارد، اما امکان سپیدخوانی وکنجکاوی و لذت کشف را از مخاطب می گیرد. برای این منظور نویسنده از روش غیر مستقیم برای تقویت ساختار و انتقال بهتر معنا بهره جسته است..خواننده در این روش خود از طریق کنش ها، نام-گذاری اشخاص و گفتگوی بین افراد پی به شخصیت و خواسته ها، آرمان ها می برد و می تواند درباره شخصیت ها قضاوت کند و نظر بدهد. این پژوهش با روش توصیفی -تحلیلی به بررسی وجوه بازنمایی شخصیت در رمان الطنطوریه می پردازد تا با درک و فهم آن عناصر، عرصه برای کشف، شهود و روش تولید معنا از متن وی فراهم شود.
بناء المنظور الرّوائي في روايه «ثلاثيه غرناطه» لرضوى عاشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
279 - 302
حوزه های تخصصی:
لقد سعت هذه الدّراسه إلى تناول «بناء المنظور الرّوائی فی ثلاثیه غرناطه»، وقد شغلت «الثلاثیه» حیّزاً واسعاً فی الأعمال الرّوائیّه، ولهذا رأینا من المهم جدّاً التّرکیز على البنى الدّلالیه سیّما وأنها الأداه الرّئیسه للبحث فی الوقائع الماضیه والحاضره. بناء على ذلک سنخصّص الکلام فی «ثُلاثیّه غرناطه» على بنیه الموقع، والمستویین الإیدیولوجی والنّفسیّ، لتبیان أهمیّه البحث فی المنظور الروائی، وبنیه الموقع والدّور مع التّرکیز على المستوى الإیدیولوجی لنُظهر ما تحمله الأدیبه من فکر فذٍّ ونَفَسٍ طموح، وإظهار أهمّیّه ذلک من خلال ما تنطق به الشّخصیّات على لسان الرّواه. یتّضح لنا مما تقدم أنّ الأدیبه تُرکّز فی ثلاثیتها على راوٍ علیم مُتعدّد الظُّهور والغیاب فی الوقت نفسه، إلّا أنّ ظُهور الرّاوی هیمن على غیابه، فالمُستوى الإیدیولوجی فی الثُّلاثیّه یتمثّل بمحاور عدّه، کالدّین، السّیاسه، الاجتماع والتّاریخ، وجمیعها ارتبطت فیما بینها لتُشکّل النّصّ الرّوائی الّذی یُبلور بفکرٍ أخّاذ، فظهرت الکاتبه بوعی تام، وثقافه عمیقه لتاریخ العالم العربیّ، فالحاضر ما هو إلاّ امتداد للماضی، والبحث فی الماضی یُساعد المُتلقّی على فهم حاضره، ومُحاوله للمُحافظه على کیانه وعُروبته من أیّ اغتصاب أو اعتداء، وبالفعل هذا ما أرادته الرّوائیّه بحیث استمدّت من الأحداث التّاریخیّه رُؤیه فکریّه وفنّیّه مُعاصره لتخدم غایاتها السّیاسیّه، والاجتماعیّه والدّینیّه من ناحیه سیسیولوجیّه. وما رأینا ه فی روایه «رضوی عاشور» یُمثّل الوعی بحقیقه الأحداث والصّراع القائم فی غرناطه الّتی رُمز إلیها بفلسطین الیوم، وهنا إشاره إلى أنّ هذه القضیّه تثیر إشکالیه کبیره، سیّما وأنّ هناک إشکالیات حول القضیه، ولهذا تعدّ هذه المقارنه - فلسطین والأندلس-مرفوضه وغیر جائزه على الإطلاق؛ لأن فلسطین عربیه وهی لأبنائها العرب. أمّا الأندلس، فقد احتلها العرب وقام الإسبان باستعادتها. أمّا قضیه إعاده فلسطین إلى أهلها العرب فهو ما ترمی إلیه الأدیبه «رضوى عاشور»، ونعتقد أنّها تقصد هذه الاستعاده، وأنّ مقارنتها الأندلس بفلسطین جاءت عفواً منها على ما نظن. فقد اعتمدنا فی دراستنا هذه على المنهج البنیوی التکوینی لأنّ «ثُلاثیّه غرناطه» تحکی الوجع النّفسی والاجتماعی والفکری.
دراسهُ هویتی "المهجّن والتابع" فی روایه "ثلاثیه غرناطه" لرضوی عاشور علی ضوء آراء هومی بابا وسبیفاک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی العلوم الانسانیه دوره ۳۰ سال ۱۴۴۵ شماره ۴
107 - 132
یعدّ الأدبُ ما بعد الکولونیالی من المجالاتِ النقدیهِ الحدیثهِ التی ظهرت فی خمسینیات من القرنِ العشرین وبَلَغت ذروتُها فی أواخر السبعینیات. مِن أهمِّ دَوَاعِی هذا الحَقلِ من الأدبِ، عنایته ب آداب مستعمراتٍ واجهت تداعیات الاستعمار بأنواعها المختلفه. هویتا المهجّنه والتابعه من المفاهیم الرئیسه فی الدراسات ما بعد الکولونیالیه؛ فاهتمام رضوی عاشور ب جدلیه الأنا والآخَر، ظاهره الهُجنه وأزمه الهویه، صراع التابعات أمام الاستعمار المزدوج یبرهن علی مقاومه المثقّفه ضد الاستعمار فی الإطار الأدبی. أمّا الغرض الرئیس لإلقاء البحث فهو التعرّف إلی إیدئولوجیه الکاتبه فی صعید الملامح ما بعد الاستعماریه لأنَّها ترسم ظاهره الاستعمار ومدی إرهاصاتها علی المستعمَرین. ونظراً إلی أنّ السردیات ما بعد الکولونیالیه تدور حول هذه المحاور، اعتمدنا علی منهج النقد ما بعد الکولونیالی والمنهج الوصفی-التحلیلی ل تطبیقِ ملامحِ النقدِ ما بعد الکولونیالی علی روایه "ثلاثیه غرناطه" لرضوی عاشور حسباً لنظریات هومی بابا وسبیفاک مُنظری الأدب ما بعد الکولونیالی. أمّا فرضیه الباحِثَین؛ فهی العلاقه بین روایه "ثلاثیه غرناطه" والنظریه ما بعد الاستعماریه علاقه متبادله ورغم أنّ بینَ تاریخ الرّوایه وظهور النظریه مسافه من الزمن فإنّ الروایه تبدو وصفاً للإشکالیه التی یمثّلها هومی بابا وسبیفاک. أمّا أهم النتائج التی توصّلت الدراسه إلیها فهی؛ إنَّ الصراع الثقافیّ واللغویّ والدینیّ بین "الأنا والآخَر" تسفر عن ظهور ظاهره التهجین التی تتجلّی فی الطرد، والقبول، والتفکیک والمحاکاه. الاختلاط بین العرب والقشتاله یؤدّی إلی إیجاد لغه "البیدجین" فی الروایه. تتفق رضوی عاشور مع رأی سبیفاک القائل بأنّ التابعه لیست بإمکانها التّکلم إلّا إذا توفّر لها فضاء التعبیر الذی یتهیأ بواسطه المجتمع الاستعماری والذکوری.