مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۲۱.
۵۲۲.
۵۲۳.
۵۲۴.
۵۲۵.
۵۲۶.
۵۲۷.
۵۲۸.
۵۲۹.
۵۳۰.
۵۳۱.
۵۳۲.
۵۳۳.
۵۳۴.
۵۳۵.
۵۳۶.
۵۳۷.
۵۳۸.
۵۳۹.
۵۴۰.
علم
منبع:
پژوهشنامه قرآن و حدیث دوره ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
77 - 107
حوزه های تخصصی:
خداوند حق مطلق است و عالم را به حق آفریده است. از سوی دیگر انسان نیز به واسطه فطرت خدایی خود ذاتا حق طلب است و با ابزار عقل و علم در پی کشف آن است. بنابراین کلید واژه «حق» حلقه واصلی میان توحیدی بودن عالم و علوم کشف شده توسط انسان است. با بررسی آیات قرآن کریم درمی یابیم که به حق بودن عالم یعنی اینکه دارای قوانینی ثابت، پایدار، منشأ منفعت، هدفمند و هماهنگ است. اینکه آفریدگاری یکتا جهان را با این ویژگی ها آفرید که همچون پیکره ای واحد در جهت هدفی والا که همان بازگشت به سوی خداوند است در حرکت هستند، نشان دهنده توحیدی بودن عالم است. علوم حق مدار و حق گرا به واسطه کشف قوانینی که خداوند یکتا در عالم قرار داده است در راستای توحید قرار می گیرند و یا به عبارت دیگر توحید سر منشأ تمام این علوم است. با توجه به تأکید ادیان الهی بر توحید باید گفت علم حق مدار که در کشف راز توحیدی بودن عالم مؤثر است، یاور دین و در جبهه اوست، نه اینکه در مقابل یا رقیب او باشد.
پرسش ها و چالش های پیش روی ایران شناسی
منبع:
مطالعات ایران شناسی سال ۱ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۱
126 - 136
حوزه های تخصصی:
سخن گزافی نیست اگر گفته شود، تمام علومی که اکنون به عنوان شاخه ای از علم، در مفهوم Science جایگاه دانشگاهی و نهادینه شده ای دارند، برای اثبات علم بودنشان به تناسب پیدایش و سیر تاریخی خود بارها مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. در این راه پرفراز و نشیب، علوم انسانی مسیر ناهموارتری را طی نموده و بیشتر مورد انتقاد و واکاوی قرارگرفته تا به جایگاه کنونی خود رسیده اند. با وجود این درباره رشته، حوزه یا گرایش ایران شناسی، بعنوان شاخه ای از علوم انسانی، این نقد و بررسی ها انجام نشده و این رشته از علوم انسانی برای یافتن جایگاه علمی خود سخت نیازمند این کنکاش هاست. نویسنده در این مقاله با طرح برخی پرسش ها و چالش های موجود درباره ایران شناسی و مسائل آن، تلاش کرده است، گامی اولیه در وادی نهادینه کردن علم ایران شناسی بردارد و امید دارد با یافتن پاسخ مورد قبول، در آینده ای نزدیک بتوان جایگاه علمی ویژه ای را برای آن تعریف کرد.
نگرشی فلسفی بر تخصص گرایی یا تجمیع علم جغرافیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله ی حاضر در پی بررسی بخشی از مسائل پیش آمده در دهه های اخیر در علم جغرافیا با نگاه آسیب-شناسانه است؛ ازاین رو چون علم جغرافیا حوزه ی مطالعاتی کلانی دارد، این دیدگاه نزد اکثر پژوهشگران وجود دارد که جغرافیا علمی میان رشته ای است و همین زمینه، چالش های اساسی را در دهه های اخیر در قالب تخصص گرایی یا تجمیع این علم نزد جامعه ی جغرافیایی فراهم آورده است. ازاین رو، مقاله با نگرشی فلسفی در پی پاسخی منطقی به سؤالی پیش آمده در علم جغرافیاست که کدام اقدام (1- تجمیع گرایش های رشته ی جغرافیا 2- تخصص گرایی گرایش های مختلف به رشته ی جغرافیا) با فلسفه و ماهیت وجودی علم جغرافیا سازگار است؟ و کدام یک علم جغرافیا را در گام شناخت (توصیف و تحلیل مسائل) و گام بهبود (ارائه ی راه حل برای مسائل) تواناتر می سازد؟ در این مقاله جهت تحلیل اطلاعات بیان شده، از روش تحلیل محتوا بهره گرفته شده است؛ بنابراین، این مقاله تلاش دارد تا با نگرشی فلسفی و نگاهی سنجش گرایانه (انتقادی) به آن ها، راه را برای «تجمیع یا تخصص گرایی» علم جغرافیا باز کند. به هرروی، نتایج تحقیق نشان می دهد چون موضوع اصلی علم جغرافیا «فضای جغرافیایی» است، بر این مبنا نمی توان گفت که جغرافیا به عنوان علمی میان رشته ای است؛ زیرا جغرافیا دارای موضوعی واحد است که جغرافی دانان آن را مطالعه می کنند. نتایج پژوهش به وحدت کلان-گرایانه در عین کثرت [سیطره ی وحدت بر کثرت] در علم جغرافیا قائل است.
نظریه شرِّ انتقال یافته در نظام حقوقی انگلستان و قابلیت تسری آن به حقوق کیفری ایران
منبع:
تعالی حقوق سال چهاردهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
129 - 155
حوزه های تخصصی:
تئوری شرِّانتقال یافته نخستین مرتبه در سال 1576 میلادی در پرونده انگلیسیRegina v. Saunders & Archer مطرح گردید و در حال حاضر نیز در رویه قضایی انگلستان بدان استناد می گردد. علت ابداع این نظریه، عمدی تلقی نمودن قتل ناشی از اشتباه مرتکب در شخصِ مقتول بوده است. به نحوی که مرتکب، قصدِ قتلِ شخصِ معیَّنی را داشته و در جهت به قتل رساندن وی عملاً تلاش نموده، لکن به دلیل خطای مادی، شخص دیگری را به قتل می رساند. این نظریه، بر محوریت انتقال قصد از شخص مقصود به شخص نامقصودِ قربانی شده، استوار است. در کتاب تاریخچه ی تاج گذاری پِلیس اثر سِر متیو هیل که رساله ای تاثیر گذار، در حقوق کیفری انگلستان محسوب می شود، تنصیص گردیده که علت انتقال قصْد، صرفاً حقوق یا عدالت است. علی ایِّ حال، فلسفه ی تحقیقِ حاضر قابلیت تسری این نظریه به حقوق کیفری ایران می باشد. برخی از حقوق دانان مدعی تجلّی این نظریه در تبصره ماده 292 قانون مجازات اسلامی 1392 هستند؛ در حالی که این ادعا قابل پذیرش نیست. زیرا تبصره یاد شده فارغ از قصد مجرمانه به عنوان چهره ای از سوء نیَّت بوده و محور اصلی آن چهره دیگر سوء نیَّت یعنی علم به تحقق نتیجه مجرمانه می باشد. این درحالیست که در نظریه شرِّ منتقل شده، علم یا آگاهی به محْصولِ مجرمانه جایگاهی نداشته و حتی قابلیت یا عدم قابلیت پیش بینی مجنی علیه مطرح نمی شود.
رابطه متقابل معنویت و علم با تأکید بر آراء علامه حسن زاده آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از پرسش های اساسی در فلسفه علم آن است که چه ارتباطی بین معنویت و علم وجود دارد؟ نوشتار حاضر کوشیده است با روش کتابخانه ای در گردآوری اطلاعات و روش توصیفی تحلیلی در تحلیل محتوا پاسخ این سؤال را با تأکید بر آراء علامه حسن زاده آملی دریابد. حاصل بحث در دو محور «نقش معنویت در تولید و تقویت علم» و «نقش علم در تولید و ارتقای معنویت» به نتایج ذیل دست یافت: در محور اول، ویژگی های شخصیتی بر علم تأثیر وافری دارد. معنویت بر قوای دراکه تأثیرگذار است. مرتبه ای از تزکیه در تولید مرتبه ای از علم نقش دارد. در محور دوم، علم نافع علمی است که هدف نافعی در جهت تکامل معرفتی و معنوی انسان پیگیری کند و به چنین سرانجامی منتج شود. علمی که اسباب تخلق به اخلاق الهی را فراهم نمی کند حجاب و رهزن است. الگوی علم در سنت اسلامی الگوی نور است. بنابراین، علم، هدایت، روشنایی و آگاهی نسبت به مسیر است.
* این مقاله در همایش «فلسفه معنویت با تأکید بر آراء علامه حسن زاده آملی» پذیرش شده است.
بررسی حکمت بیان طبیعیات در قرآن براساس دیدگاه حداکثری قلمرو دین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال ۳۲ مهر ۱۴۰۲ شماره ۳۱۰
63 - 74
حوزه های تخصصی:
بسیاری از آیات قرآن به امور طبیعی اشاره می کنند. پرسشی که مطرح می شود این است که آیا قرآن از بیان این حجم از آیات، فقط درصدد بیان اهداف خاصی، مانند توجه به مبدأ و معاد است؛ یا اهداف دیگری، همچون تولید علم دینی در امور طبیعی، سرپرستی دین در همه حوزه های بشری و... را نیز در نظر دارد؟ این مسئله را می توان در نسبت با دیدگاه ها در باب قلمرو دین مورد بررسی قرار داد. یکی از دیدگاه ها در باب قلمرو دین، دیدگاه حداکثری است؛ که در این پژوهش با تفکیک رویکردهای مختلف آن، با روش تحلیلی و مقایسه ای سعی شده است پاسخ مسئله مذکور داده شود. ازاین رو هر رویکرد 1) دینی دانستن همه ابزارها و منابع معرفتی بشر منتسب به آیت الله جوادی آملی، براساس برداشت رایج از بیانات ایشان؛ 2) شمول حداکثری متون دینی؛ 3) مدیریت و سرپرستی دین در تمام شئون انسان، متعلق به فرهنگستان علوم دینی؛ به طور جداگانه بیان و مورد ارزیابی قرار گرفته است. در تبیین رویکرد های پیش رو، روشن شد که هدف و حکمت آیات طبیعی در قرآن، علاوه بر معارف اصیل دین، ترغیب، تشویق و تولید دانش تجربی است. لکن در ارزیابی صورت گرفته این رویکردها در بیان حکمت های مزبور ناتمام هستند.
بررسی چالش های دین شناختی درباره امکان تولید علوم انسانی اسلامی براساس دیدگاه های آیت الله مصباح یزدی
حوزه های تخصصی:
علوم انسانی نرم افزار هر تمدنی است. علوم انسانی موجود متناسب با بافت فرهنگی و ایدئولوژی جهان غرب است. با وجود نیاز منطقی تمدن نوین اسلامی به اسلامی سازی علوم انسانی، برخی همچنان در امکان علوم انسانی اسلامی تشکیک می کنند. بدین روی، لازم است چالش های نظری اسلامی سازی علوم انسانی شناسایی، تحلیل و ارزیابی گردد. پژوهش حاضر با محوریت دیدگاه های فیلسوف برجسته جهان اسلام، علامه مصباح یزدی درصدد است با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد انتقادی، چالش های دین شناختی امکان علوم انسانی اسلامی را بررسی کند. گرایش به دین حداقلی یا به تعبیر دیگر سکولاریسم و ادعای عدم کفایت داده های متون دینی برای تولید علم از مهم ترین چالش های دین شناختی امکان علوم انسانی اسلامی است. آیت الله مصباح یزدی با تبیین مبانی لازم برای اسلامی سازی علوم انسانی، از جمله مبانی دین شناختی، هم به این چالش های یادشده پاسخ گفته و هم با تأکید بر ضرورت علم دینی، راه را برای ارائه نمونه های عینی علوم انسانی اسلامی نشان داده است.
بازخوانی دوگانه علم و دین از دیدگاه علامه جعفری و الهیات عصب شناسی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دوگانه علم و دین، از مباحث مطرح بین رشته ای است که حاکی از تنش طولانی میان طرفداران آن ها در طول تاریخ بشر است. در چند دهه اخیر نیز با رشد چشمگیر علم و نیاز بشر به بازیابی مجدد دین همچون سایبان مقدس، تبیین نسبت میان علم و دین بیش ازپیش احساس شده است. هدف این پژوهش، بازخوانی این نسبت در تفکر علامه جعفری و الهیات عصب شناسی با روش اسنادی است. الهیات عصب، به عنوان شاخه ای از علم، بیانگر ایده جدیدی برای حل ناسازگاری و تنش میان علم و دین است. مطابق ادعای الهیات عصب، می توان با تبیین رابطه علم و دین، به اثبات همبستگی میان تجارب و پدیده های دینی افراد، به کشف زمینه های همسان و مشترک در زندگی معنوی آن ها دست یافت. جعفری در پرتو حیات معقول، ضمن توجه به اهمیت و جایگاه دانش در تفکر اسلامی، به تبیین نسبت این دو پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از این است که الهیات عصب همچون اندیشه علامه جعفری، ضمن نفی تضاد میان علم و دین، بر وحدت و یکپارچگی این دو معتقد است. افزون براین، با وجود اشکالات مبنایی و روش شناسی در الهیات عصب، همچون خلط روش میان علوم طبیعی و علوم انسانی، ابتنا بر الهیات طبیعت و نارسا بودن تعریف دقیق علم و دین، می توان بر زمینه های تقریب این دو اندیشه تمرکز داشت؛ بدین معناکه الهیات عصب هم سو با اندیشه جعفری، می تواند با پرهیز از فروکاستن دین و پدیده های دینی در ترازوی علم تجربی، توجه به محدودیت های علم، از تعمیم ناروای یافته های علم تجربی جلوگیری کرده، تنها به عنوان روش جدیدی در تبیین ارتباط های چهارگانه، بشر را به درک تازه ای از مباحث دینی و معنوی برساند.
بررسی رابطه علم و دین از دیدگاه جامعه شناسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با توجه به انواع رابطه علم و دین (تعارض، تمایز، تلاقی و سازگاری)، به بررسی آرای تعدادی از جامعه شناسان پرداخته شده است. نظریه پردازانی مثل کنت، مارکس، دورکیم، وبر و... دارای دیدگاه تعارض هستند و معتقدند باگذر جوامع از سنتی به مدرن و چیرگی علم تجربی و شیوه تفکر مدرن، جایگاه دین در دوران مدرن تضعیف شده و علم جای آن را می گیرد. برخی دیگر از جامعه شناسان مانند اسپنسر اعتقاد به تعامل و برخی دیگر مانند زیمل معتقد به جدایی (استقلال) بین علم و دین هستند. راهبرد هابرماس تعامل علم و دین است و زندگی اجتماعی جوامع مدرن در غیاب دین و اخلاق دینی را غیرممکن می داند. گیدنز نیز مخالف کاهش نفوذ دین با پیشرفت مدرنیته در دنیای مدرن است، اما بازاندیشی دینی را مطرح می کند. یافته ها بازگوی آن است که دیدگاه یکتایی در جامعه شناسی وجود ندارد که بتواند به طور کافی، همه پیچیدگى های مرتبط با رابطه علم و دین را پوشش دهد. اما می توان گفت تغییر دیدگاه های جامعه شناسان کلاسیک مبتنی بر تعارض، به سوی دیدگاه های مبتنی بر تعامل علم و دین در نظریه های متأخر جامعه شناسی است که به نوعی هم زیستی مسالمت آمیز میان مدرنیته و علم از سویی و دین از سویی دیگر است.
تبیین و تحلیل آثار و نتایج ایمان به علم الهی بر سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن با تأکید بر خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
247 - 255
حوزه های تخصصی:
توجه به اسماء و صفات الهی یکی از مفاهیم حیات بخشی است که ایمان به آن برنامه ای جامع و کامل به منظور تعامل سازنده با خدا و خود و سایر افراد بشر در اختیار انسان قرار می دهد. در جای جای تعالیم دینی، معارف والایی پیرامون تبیین وتحلیل آثار و نتایج ایمان به اسماء و صفات الهی بر سبک زندگی انسان ها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از جمله اسماء و صفات الهی که مورد توجه دانشمندان اسلامی بوده، علم الهی است. در این پژوهش سعی می شود با روش توصیفی تحلیلی ابتدا به تحلیل سبک زندگی، سپس تبیین اوصاف الهی و بعد از آن به تبیین و تحلیل تأثیر باور به علم الهی در سبک زندگی و در نهایت تحلیل این تأثیرات از منظر مفسر بزرگوار حضرت علامه محمدحسین طباطبایی در دستور تحقیق قرار گیرد.بر این اساس در پژوهش حاضر سعی بر آن شده تا آراء و برداشت های علمی حضرت علامه محمدحسین طباطبایی را که جزء عالمان برجسته و از تأثیرگذاران بر جامعه علمی زمان خود بوده اند، پیرامون تبیین و تحلیل آثار و نتایج ایمان به علم الهی بر سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن استخراج شود. علامه طباطبائی در اثر مهم خود بر این نکات تاکید داشتند که انسانها با رعایت تمامی ابعاد مختلف معنویت در روابط فردی و بین فردی شان می توانند به خوبی سبک زندگی اسلامی سالم را پیاده سازند.
پژوهشی پیرامون مفهوم واژه حجت الله و تبیین ویژگی های آن با تکیه بر آیات و روایات
منبع:
کلام و ادیان سال ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
7 - 47
حوزه های تخصصی:
عنوان «حجه الله» از عناوینی است که در روایات پرکاربرد بوده و امامان خود را با آن وصف کرده اند. بر اساس متون وحیانی «حجه الله» با صِرف حجت متفاوت بوده و هر یک بار معنایی خاصی دارد. معنای حجت در لغت و اصطلاحِ علوم مختلف و نیز در روایات متفاوت است. بر اساس روایات به هر چه بیان کننده و طریق به سوی مقصود باشد اطلاق شده و حجت خدای والا آن چیزی است که طریق به خدای سبحان و وسیله قرب به ایشان خواهد بود. نتیجه وجود چنین حجتی بسته شدن عذر مکلفان است. ولی عنوان «حجه الله» تنها بر افرادی اطلاق می شود که علاوه بر جایگاه تبیین و طریق برای ق رب به الله، دارای ویژگی هایی هم چون جعل و نصب الهی، حیات، علم، عصمت و سخنگویی از سوی خدای والا است. این پژوهش تنها بر متون وحیانی تکیه کرده و به تحلیل روایات اهل بیتD پرداخته است. پیرامون این موضوع گرچه در حد اندک پژوهش صورت گرفته ولی به گونه ای که در این نگارش تحقیق شده سابقه ندارد.
جایگاه علم و عقل در تصوف
منبع:
کلام و ادیان سال ۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴)
37 - 70
حوزه های تخصصی:
جدال پیروان راه عقل و اصحاب طریقت، از کهن ترین نزاع های موجود در عالم اسلام است که زبانه های آتش این نزاع تاکنون فرونکشیده است. اما علت اصلی این منازعه را باید در اصول معرفت شناسی صوفیان ردیابی کرد. اهل تصوف معرفت شهودی را برترین و والاترین راه برای کشف حقایق عنوان می کنند و پای عقل و استدلالیان را در این مسیر چوبین و سخت بی تمکین می دانند. از جانب دیگر، آموزه ها و دعاوی برخواسته از مکاشفات غالباً با تعالیم برآمده از برهان و سنت دینی توافق نداشته و عقل فطری و سنت، نافی اصول و مبانی عرفان نظری مانند وحدت شخصیه وجود و فناء فی الله و ... بوده است. اهل تصوف، تنها به آن معلوماتی که از خواب و مکاشفه و شهود به دست می آورند ارزش نهاده و براهین کلامی و فلسفی و علوم نقلی و عقلی را در مقایسه با علوم شهودی، یکسره بی ارزش و بلکه بزرگ ترین حجاب برای رهروان طریقت عنوان می کنند چراکه به خوبی می دانند قدم نهادن در مسیر تعقل، پای آن ها را از وادی تخیل و توهم کوتاه کرده و سالک را از گرداب خیالات و اوهام خارج می کند؛ بنابراین حتی جهل به احکام فقهی و شرعی را جهلی مقدس و ستودنی خوانده و تا توانسته اند در مذمت تفقه و خردورزی شعر ستوده و قلم زده اند. البته بخشی از اصحاب عرفان نظری همواره دستی در علوم عقلی و فلسفه داشته اند اما چنان چه خود اعتراف کرده اند، پرداختن به این علوم عقلی و نقلی نه از باب ارزش نهادن به آن ها، بلکه صرفاً برای اسکات خصم و اثبات حقانیت تعالیم خود با ابزار مورداستفاده رقبای خود بوده است. در این بین، دوگانه عقل و عشق دوگانه ای مشهور در تمام آثار صوفیان است و همواره به این مسئله تأکید می کنند که اولین شرط سیر و سلوک، قربانی کردن عقل بر پای عشق و کوتاه کردن دست آن از سنجیدن و محک زدن تعالیم عرفانی است.
مطالعه ی موردپژوهانه تحلیل دوگانه ی مباحث معرفت شناختی مبتنی بر تمایز میان ابن سینای متقدم و متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
29 - 48
حوزه های تخصصی:
مطالعه سیر معرفت شناسی در فلسفه اسلامی، نشانگر این است که گرچه مباحث معرفت شناسی به طور جداگانه و جدی مورد بحث واقع نشده و معمولاً به طور ضمنی تحت عناوین مرتبط با هستی شناسی مورد بحث قرار گرفته است، درعین حال مطالبی وجود دارد که می تواند راهگشای مشکلات موجود در مباحث معرفت شناسی باشد. در چنین فضای فکری مسأله پژوهش به طور مشخص این است که چگونه می توان با بررسی و استخراج موردپژوهانه برخی مسائل معرفت شناسی، رویکرد معرفت شناسانه در فلسفه ابن سینا را نشان داد. البته که دیدگاههای هستی شناختی ابن سینا بر مباحث معرفت شناسی وی مانند علم، ابصار، خیال، و ... سایه افکنده؛ اما باتوجه به اینکه مبانی معرفت شناسی در فلسفه اسلامی مبتنی بر سه پایه حس، عقل و یا شهود است، می توان به نظام معرفت شناسی فلاسفه اسلامی به طور عام، و حکمت مشاء به طور خاص (عمدتاً مبتنی بر عقل و استدلال) و حکمت سینوی به طور اخص (مبتنی بر عقل و استدلال به همراه عنصر شهود) پی برد. اهمیت مسأله پژوهش، درشرایطی است که تاریخ فلسفه یک کل به هم پیوسته است و نشان دادن این پیوستگی، زوایای گوناگون و بعضاً ناپیدای تفکر فلاسفه، به ویژه ابن سینا و پیروان او را نمایان می سازد. درواقع پژوهش پیش رو براساس تحلیل دقیق مسائل معرفت شناسی ابن سینا، از ابن سینای دیگری رونمایی می کند.
تأمّلی در مصادیق علم پیامبر(ص) بر اساس آیه 113 سوره نساء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفسّران در برداشت حقیقی از گزاره «وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ » در آیه 113 سوره نساء اختلاف نظر دارند. توجه به علم پیامبر (ص) به مثابه موضوعی مهم، قدمتی همزاد با نزول وحی دارد و همواره مورد توجه اندیشمندان قرآنی بوده است. رابطه"علم" پیامبر (ص) با مسأله وحی و اجتهاد آن حضرت محورهای قابل توجه در دیدگاه مفسران مسلمان در طول تاریخ به شمار آمده است. جستار پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی در پی واکاوی مراد خداوند از" علم " در گزاره مورد نظر است. با بررسی تفاسیر فریقین با گرایش ها و روش های گوناگون درباره مقصود خداوند از "علم" با دیدگاه های متعددی مواجه می شویم که می توان آنها را تحت 7 عنوان دسته بندی کرد که عبارت است از: علم اولین و آخرین، علم به امور پنهان، احکام الهی، قوانین شرع و مکنونات ضمائر، تعلیم ویژه، دریافت صحیح تطبیق قواعد کلی بر موارد جزئی، عدم اطلاع از نزول وحی، علم لدنی. با توجه به سیاق آیه 113 سوره نساء دستاورد پژوهش بیانگر آن است خداوند به پیامبر(ص) قدرت استنباط قضایای کلی و تطبیق آن بر جزیئات امور از جمله قضاوت برای حل و فصل مسائل میان امت و بیان احکام کلی شریعت که نوعی تعلیم ویژه به آن جناب از راه وحی بود عنایت نموده است و این غیر از کتاب قرآن و حکمت است که در آیه به آن اشاره شده است. یکی از مصادیق بارز این علم، بینش ویژه پیامبر(ص) و عصمت آن حضرت می باشد که رابطه ای تنگاتنگی میان این دو برقرار است.
بررسی تطبیقی روش علامه طباطبایی و شیخ محمد عبده در حل تعارض قرآن و علم
حوزه های تخصصی:
با گسترش و پیشرفت علوم تجربی و قطعی تلقی شدن هر نظریه ای در این علوم و توارد این تفکر از سمت دنیای غرب به جهان اسلام، یکی از شبهات امروزی، شبهه تعارض علم و قرآن است به این معنا که گاهی بین گزاره های این دو در موضوع واحد، ناسازگاری ظاهری نه واقعی، وجود دارد؛ از آن جا که اندیشمندان اسلامی از جمله علامه طباطبایى و شیخ محمد عبده، برای رفع تعارض ظاهری علوم تجربی و قرآن راه حل هایی در نظر گرفته اند، پژوهش حاضر در صدد برآمد مبانی و روش این بزرگان را در حل تعارض، با روش توصیفی- تحلیلی، بررسی، نقد و مقایسه نماید. در این راستا، برخی از دیدگاه ها عبارتند از: از نظر علامه، علوم تجربی نمی توانند درباره آیات مرتبط با ماوراء طبیعت قضاوتی داشته باشند و در تطبیق بین علوم تجربی و آیات علمی قرآن نیز، باید تفکیک بین مسلمات و غیر مسلمات علمی مد نظر قرار گیرد. عبده معتقد است قرآن همگام با اندیشه بشری به تکامل می رسد؛ از این رو تغییر برخی احکام به اقتضای علوم تجربی، گریز ناپذیر است؛ چنان که به همین دلیل، تأویل برخی مفاهیم غیبی قرآن مجاز است
تحلیل قرآنی و روایی شبهات امکان علم غیب ائمه(علیهم السلام)
منبع:
مطالعات حدیث پژوهی سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۶
119 - 149
حوزه های تخصصی:
به لحاظ عقلی امکان دستیابی بشر به امور غیبی امری ممکن است و انسان می تواند به امور غیبی دست یابد و بر اساس آیات قرآنی، علم غیب به صورت تام و تمام فقط در اختیار خداوند است، زیرا تنها او است که احاطه همه جانبه بر تمامی عالم دارد. به همین جهت در تحقیق حاضر به تحلیل قرآنی و روایی شبهات امکان علم غیب ائمه(علیهم السلام) خواهیم پرداخت، یافته های تحقیق حاکی است که از دیدگاه اکثر اندیشمندان شیعه و اهل سنت، تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمیشود که برخی اشخاص، به تعلیم الهی و بر اساس شایستگی های نفسانی که از خود ابراز می دارند، به اسرار و علوم غیبی آگاهی یابند و این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده مانند پیامبران و اولیاء و ائمه عنایت می نماید از نظر علمای فریقین آیات دال بر علم غیب معصومان در تضاد با آیاتی نیست که علم غیب را تنها به خداوند اختصاص می دهد، بلکه این آیات، آنها را مقید می کند، یعنی معصومان می توانند علم غیب داشته باشند و این امر تنها با رضایت و اذن الهی انجام می شود و مستلزم استقلال و بی نیازی آنها از خداوند متعال نیست
ظرفیت شناسی مؤلفه های امامت در ایجاد نظم تمدنی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
61 - 90
حوزه های تخصصی:
نظم در شمار کارکردهای مهم تمدن است. برای اینکه قابلیت تمدن زایی یک فرهنگ و اندیشه معلوم شود باید نسبت آن با این کارکرد تمدنی واکاوی شود و میزان کارآمدی آن در نظم دهی و نظام سازی تبیین گردد. باتوجه به جایگاه انقلاب اسلامی که در شرف تمدن سازی و در آستانه خیز تمدنی است، باید برای رسیدن به تمدن نوین اسلامی، سرمایه های خود را در مصاف با رقیبان به میدان آورد و ظرفیت های آنها را بررسی کند. اندیشه امامت مهم ترین سرمایه نرم شیعه است که باید مؤلفه های اساسی آن برای ساخت تمدن نوین اسلامی ظرفیت سنجی و قابلیت های آن برای کارکرد تمدنی نظم معلوم شود. پژوهش حاضر با هدف تولید ادبیات نظری و بازتاب میزان کارآمدی اندیشه امامت در امتداد اجتماعی، به شیوه کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی پرداخته است. برخورداری انسان به مثابه محور تمدن، از ویژگی های مطلوبی، همچون علم مؤلفه اساسی تمدن و عامل سامان یافتگی و عصمت سبب نظام و قوام تمدن در فرایند طراحی، ساخت و مدیریت آن خواهد بود و خروجی آن، نظمی فراگیرتر از نظم قراردادی در اندیشه هابز و نظم اخلاقی در اندیشه دورکیم است.
تردّد در ساحت ربوبی از منظر مکتب اهل بیت علیهم السلام
منبع:
کلام اهل بیت سال ۲ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
33 - 54
حوزه های تخصصی:
نسبت بین علم و مکتب در اقتصاد اسلامی؛ مقایسه تطبیقی دیدگاه شهید مطهری و شهید صدر به انضمام الگوی پیشنهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر، ارزیابی نسبت علم و مکتب در اقتصاد اسلامی در آرای شهید مطهری و شهید صدر و ارائه الگوی پیشنهادی در این زمینه می باشد. روش: روش مطالعه، اسنادی با رویکرد توصیفی- تحلیلی است. یافته ها: شهید مطهری با تمایز بین روابط اعتباری با روابط طبیعی در اقتصاد، معتقد است که روابط طبیعی راجع به قوانین عام اقتصادی اند که محدود به مکتب خاصی نیست؛ در حالی که روابط اعتباری یا قراردادی مرتبط با قوانین در مکتب یا فلسفه خاص است. شهید صدر نیز قائل به تمایز بین مکتب و علم در اقتصاد است؛ به طوری که مکتب، زیربنا و علم، سطوح روبنایی را تشکیل می دهد. وی الگوی منطقه الفراق را طرح کرده که مطابق آن، دولت اسلامی- در صورت تحقق- شرعاً می تواند اقدام به وضع قانون کند. نتیجه گیری: مکتب و جهان بینی، سطوح زیربنایی علم اقتصاد اسلامی را تشکیل می دهند که لایتغیّر و غیر قابل ابطال است. نظریه علمی نیز رو به واقعیت عینی دارد که متکی به دیدگاه شخص یا مجموعه ای از اندیشمندان است و خصلت تغییرپذیری و نیز ابطال پذیری تجربی دارد. اعتبار و کفایت یک نظریه علمی، بستگی به میزان اِشراف اندیشمند مسلمان به مفاهیم مکتبی خود از یک سو و نیز میزان برخورداری وی از دانش علمی لازم و آگاهی از مسائل روز از سوی دیگر دارد. همچنین نهاد اقتصادی در اسلام، یک وجه برجسته اخلاقی نیز دارد که استواری این نهاد بستگی به میزان جامعه پذیری و درونی سازی گزاره های اقتصادی- اخلاقی اسلام توسط کُنشگران در نظام اجتماعی دارد.
بررسی جامعه شناس بودن ابن خلدون با تاکید بر قواعد روش شناختی امیل دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از نگارش این مقاله، بررسی جامعه شناس بودن یا نبودن ابن خلدون است که علاوه بر روشن کردن یک حقیقت تاریخی، از حیث چیستی علم و روش دستیابی به آن، اسلوب درستی را برای قضاوت در مورد اینگونه مسائل به دست می دهد که از این منظر هم حائز اهمیت است. روش: در این تحقیق با رجوع به نظریات روش شناختی دورکیم، چارچوب مفهومی در تبیین نظری سؤال تحقیق ارائه شده است. ملاکها و معیارهای جامعه شناس بودن (موضوع، روش، سؤالات)، با توجه به این چارچوب مفهومی استخراج و سپس به روش کتابخانه ای در جهت یک تحقیق توصیفی- تحلیلی به طور اکتشافی داده ها را در جهت پاسخگویی به سؤال تحقیق، جمع آوری و به صورت کیفی تجزیه و تحلیل کرده ایم. یافته ها: یافته های تحقیق حاکی از این واقعیتند که سه معیار و ملاکِ جامعه شناس بودن(موضوع، روش و پاسخگویی به سؤالات اساسی مد نظر در علم جامعه شناسی/تغییر و نظم) در مطالعات ابن خلدون موجود است. نتیجه گیری: جامعه شناس بودن ابن خلدون بر اساس معیارهای طراحی شده بر اساس قواعد روش شناختی امیل دورکیم اثبات می شود.