مطالب مرتبط با کلیدواژه

سلوک عاشقانه


۱.

شیطان گرایی در مکتب عرفان و تصوف

کلیدواژه‌ها: تقدیس ابلیس سلوک عاشقانه شهود شیطانی شیطان گرایی نور سیاه فنای در ابلیس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷ تعداد دانلود : ۲۹
یکی از بارزترین وجوه انحرافی در تصوف، دیدگاه منحصر به فرد صوفیان راجع به ابلیس است که مخالف با اعتقاد توحید بوده و دوری اندیشه آنان از باورهای اسلام را نشان می دهد. دیدگاه صوفیان در باب تقدیس ابلیس، مخصوص به فرقه خاصی از تصوف نیست و اعتقادی فراگیر به شمار می آید. در این نوشتار سیر تاریخی اندیشه تقدیس ابلیس و تطورات آن، از همان ابتدای پیدایش فرقه صوفیان توسط حسن بصری تا عصر ابن عربی واکاوی گشته و مبانی و پایه های نظری این اندیشه، مورد بررسی قرار گرفته است. صوفیان در اولین مواجهه با ابلیس، ابتدا بر پایه جبرگرایی اشعری، صفاتی مانند کفر، تکبر و ضلالت را از او زدوده و سرپیچی وی از فرمان خداوند برای سجده به حضرت آدم را، با مجبوربودن او توجیه کردند. در قرن سوم و چهارم، با پایه ریزی مبانی سلوک عاشقانه توسط حلاج و پیروانش، صوفیان با قداست بخشیدن به چهره ابلیس، در صدد معرفی او به عنوان یک الگوی طریقتی در سلوک به سوی خداوند برآمدند و عمل خلاف شرع وی را در چارچوب سلوک طریقتی، امری ممدوح و پسندیده دانستند. محیی الدین ابن عربی در قرن ششم، با طرح اندیشه وحدت شخصیه وجود، مسئله تقدیس ابلیس را در جایگاه منحصربه فردی در نظام معرفتی و جهان بینی صوفیان قرار داد و بر همین اساس، توجیهات جدیدی از جانب صوفیان برای ترک سجده ابلیس به حضرت آدم مطرح گردید. در نظام فکری وحدت وجود، ابلیس و شیاطین به عنوان بارزترین مظاهر برای برخی از اسما و صفات الهی، مورد تقدیس و تمجید قرار می گرفتند.
۲.

جایگاه علم و عقل در تصوف

کلیدواژه‌ها: علم عشق عقل تصوف عقل گریزی سلوک عاشقانه علم صوفیانه معرفت صوفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴ تعداد دانلود : ۲۸
جدال پیروان راه عقل و اصحاب طریقت، از کهن ترین نزاع های موجود در عالم اسلام است که زبانه های آتش این نزاع تاکنون فرونکشیده است. اما علت اصلی این منازعه را باید در اصول معرفت شناسی صوفیان ردیابی کرد. اهل تصوف معرفت شهودی را برترین و والاترین راه برای کشف حقایق عنوان می کنند و پای عقل و استدلالیان را در این مسیر چوبین و سخت بی تمکین می دانند. از جانب دیگر، آموزه ها و دعاوی برخواسته از مکاشفات غالباً با تعالیم برآمده از برهان و سنت دینی توافق نداشته و عقل فطری و سنت، نافی اصول و مبانی عرفان نظری مانند وحدت شخصیه وجود و فناء فی الله و ... بوده است. اهل تصوف، تنها به آن معلوماتی که از خواب و مکاشفه و شهود به دست می آورند ارزش نهاده و براهین کلامی و فلسفی و علوم نقلی و عقلی را در مقایسه با علوم شهودی، یکسره بی ارزش و بلکه بزرگ ترین حجاب برای رهروان طریقت عنوان می کنند چراکه به خوبی می دانند قدم نهادن در مسیر تعقل، پای آن ها را از وادی تخیل و توهم کوتاه کرده و سالک را از گرداب خیالات و اوهام خارج می کند؛ بنابراین حتی جهل به احکام فقهی و شرعی را جهلی مقدس و ستودنی خوانده و تا توانسته اند در مذمت تفقه و خردورزی شعر ستوده و قلم زده اند. البته بخشی از اصحاب عرفان نظری همواره دستی در علوم عقلی و فلسفه داشته اند اما چنان چه خود اعتراف کرده اند، پرداختن به این علوم عقلی و نقلی نه از باب ارزش نهادن به آن ها، بلکه صرفاً برای اسکات خصم و اثبات حقانیت تعالیم خود با ابزار مورداستفاده رقبای خود بوده است. در این بین، دوگانه عقل و عشق دوگانه ای مشهور در تمام آثار صوفیان است و همواره به این مسئله تأکید می کنند که اولین شرط سیر و سلوک، قربانی کردن عقل بر پای عشق و کوتاه کردن دست آن از سنجیدن و محک زدن تعالیم عرفانی است.