مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
نشانه شناسی فرهنگی
حوزههای تخصصی:
نقاشی قاجار در آستانه عبور از سنت های پیشین، نقاشی ایران را تحت تأثیر فرهنگ تصویری تازه ای قرار می دهد. بانفوذ فرهنگ و هنر غرب به مثابه فرهنگ دیگری، موضوعات نقاشی تغییر پیداکرده و تک چهره و تک پیکره اهمیتی ویژه می یابند. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل تک چهره ای از یک زن قاجار و نگاه زنانه به عنوان بخشی از عملکرد بدن با استفاده از نشانه شناسی فرهنگی است. تصویری که چند ژانر نقاشی را در خود جای داده است و از این منظر اثری ویژه محسوب می شود. ازاین رو نمونه مطالعاتی، اثری با عنوان " طوطی با ظرف میوه و تک چهره زن" متعلق به نقاشی دوره نخست قاجار است. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی تحلیلی است و بر مبنای تغییرات اجتماعی و فرهنگی شکل گرفته در این دوره؛ مسئله، نحوه حضور بدن و نگاه زنانه در این اثر چند تصویری است. به این صورت که چه نسبتی میان عناصر تصویری این اثر و درواقع میان بدن و فرآیند نگاه زن جوان با دیگر عناصر تصویر وجود دارد و به چه میزان کنش نگاه زنانه در این اثر در پیوند با دیگر نشانه های تصویری برآمده از فرهنگ دیگری تعریف می شود و متمایز از نگاه قدرت نمای مردانه به تصویر کشیده شده است. نتیجه تحلیل حاکی از این است که تک چهره زن جوان در این اثر با تصاویر زن در آثار دیگر این دوره مفهوم متفاوتی را در برمی گیرد. پیوند میان عناصر درون تصویر با بدن زن، نشان گر نگاه مقتدر زن درباری در کشاکش این دوران و تحولات برخاسته از فرهنگ دیگری است و او در آستانه ورود به چنین معنایی، به تصویر کشیده می شود.
مقایسه «هویت یابی» در سه داستان کودک با موضوع مشترک مدادرنگی: از منظر نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۳
73-116
حوزههای تخصصی:
از شگردهای داستان های کودک جهت عینی سازیِ روابط انتزاعی، استفاده از استعاره «رنگ» است. از آنجا که از یک طرف استعاره «تغییر رنگ» در سه داستانِ قرمز: داستان یک مدادشمعی ، روزی که مدادشمعی ها دست از کار کشیدند و مداد بنفش بر «انقلاب هویت» دلالت دارد و از طرف دیگر دو داستان اولی امریکایی و داستان مداد بنفش ایرانی است، لذا این مقاله داستان های مذکور را انتخاب کرده تا دیدگاه دو گفتمان فرهنگی مذکور را درباره معنای «هویت آرمانی» مقایسه کند. در همین راستا، برآن است که به روش تحلیلی توصیفی و در چارچوب «نظام های معنایی لاندوفسکی» به سه پرسش پاسخ دهد: با توجه به اینکه سه م تن مذکور کودک را به هویت یابی تشویق می کنند، هرکدامشان چه تفسیری از هویت ایدئال دارند؟ و چگونه کودک را به آن فرامی خوانند؟ ایدئولوژیِ پنهان در هر متن کدام نهادهای مرتبط با سوبژکتیویته را غیریت سازی و کدام را غیریت زدایی می کند؟ پژوهش حاضر برای نخستین بار در ایران، پارادایم هویت یابی را در داستان های کودک بررسی می کند. از منظر ن ش انه شناسیِ فرهنگی هر متن به مثابه یک فرهنگ است و ترجمه ها ایدئولوژیِ نهفته در متون را از سپهر نشانه ایِ مبدأ به سپهر نشانه ایِ مقصد انتقال می دهند. بی توجهی مترجمان متون کودک به تسرّی شیوه هستی در جهانِ دو متن ضرورت تحقیق را انکارناپذیر می نماید.
نشانه-معنا شناسی مکان در داستان زادن زال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه تاثیر و کارکرد مکان ها، حاوی اطلاعات و معانی است که موضوع بحث دانش نشانه شناسی و بخصوص نشانه شناسی فرهنگی است. اصول نشانه شناسی که در بسیاری از دانش های ادراکی ریشه دارد، با تکیه بر مفهوم نشانه، و بررسی عوامل نشانگی با وجوه مختلف معنایی، می تواند گامی در جهت معنا بخشی به این پدیده برای مخاطب باشد. در این راستا، این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مکان ها در داستان زادن زال در شاهنامه فردوسی پرداخته، تا با دیدگاهی معناگرا و تحلیل نقش نشانه های مکانی، انواع مکان را نمایان سازد، و با تکیه بر اصول علم نشانه-معناشناسی به بررسی فرآیندهای تاویل مکان ها در این داستان بپردازد. نتایج نشان می دهد، بیشتر رویدادهای داستان در کوه البرز که مکانی اساطیری است صورت می گیرد. حتی اکثر مکان های روایی این داستان نیز در کوه البرز قرار دارد و مکان های دیگر، بیشتر به فضا شدگی تمایل دارند و از مکان بودگی خود دور می شوند و جنبه تخیلی آنها نیرومندتر می گردد و نشانگی جدیدی را می پذیرند که ریشه در تجربیات ذهنی، همچون اسطوره ها، تاریخ، فرهنگ و خاطرات جمعی یک ملت دارد. مکان ها جنبه اسطوره ای داستان زادن زال را تقویت می کنند.
نشانه شناسی فرهنگی هسته بنیادین «هزار و یک شب» بر اساس متون هم ریخت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«هزار و یک شب» از رسته جامع الحکایات و متنِ تو در توی ادبیات عامیانه فارسی است. قصه بنیادین این کتاب بر پایه قصه گویی «شهرزاد» شکل گرفته است و بر گِرد هسته بنیادین، سایر قصه ها در کنار هم چیده شده اند. فضای نشانه ای این کتاب همسان با سایر متون هم ریخت فرهنگیِ ایران قدیم است. این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی در متون هم ریخت فرهنگی، بر پایه نظریه نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان: مطالعه ارتباط دوسویه و نقش مند میان نظام های نشانه ای متفاوت، به بررسی خاستگاه نشانه های فرهنگی «هزار و یک شب» و خویشاوندی آن با متون هم ریخت در سپهر نشانگانی ادب عامیانه فارسی می پردازد و از نشانه شناسی فرهنگی «هزار و یک شب» و بررسی آرای پژوهشگران «هزار و یک شب» با تکیه بر قصه بنیادین آن و همسانی با متون هم ریخت نتیجه می گیرد: ساختار کتاب، ترجمه، بازتولید معنا و محتوای آن در گستره سپهر نشانگان فرهنگی و هویت ایرانی شکل گرفته است و «هزار و یک شب» بازتاب دهنده مناسبات اجتماعی فرهنگیِ بستر تولیدکننده ایرانی خود است. رابطه «خود» ایرانی با فرهنگ «دیگری» در گفتگومندی فرهنگ ها شکل گرفته است.
بررسی زمینه های فرهنگی و گفتمانی شکل گیری هویت در شعر عقاب خانلری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
157 - 174
حوزههای تخصصی:
پیوند دانش های متعدد علوم انسانی با یکدیگر، رویکردهای تلفیقی کارآمدی را در حوزه ی بینامتنیت طرح کرده است. مبحث هویت یکی از مقوله های مهمی است که پیوند اساسی با جامعه شناسی، نشانه شناسی فرهنگی، تحلیل گفتمان، انسان شناسی و حتی نقد ادبی دارد. پژوهش حاضر کوشیده است تا با رویکردی بینامتنی، عناصر مشترک نشانه شناسی، گفتمانی و انسان شناسی را در پیوند با عنصر هویت به کار گیرد تا به بازنمایی هویت «عقاب» در شعر عقاب خانلری بپردازد. دراین میان، نظریه ی آلوده انگاری ژولیا کریستوا و مبحث «خود» و «دیگری» در حوزه ی نشانه شناسی فرهنگی، به عنوان ابزار و پشتوانه های اصلی تفسیر، گزینش شده اند تا به بازنمایی فرایند شکل گیری هویت عقاب، در تعامل و تضاد با فرهنگ بیگانه و رانه های آلوده بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مرگ درابتدای روایت به عنوان رانه ای آلوده، سوژه را به چاره جویی وامی دارد؛ اما پس از تعامل با بیش فرهنگ (فرهنگ زاغ) و مشاهده ی رانه های آلوده، ازجمله از محیط زندگی و خوراک زاغ، به هویت اجتماعی خود بازمی گردد و با تلقی مرگ به عنوان امر مطلوب، به طرد رانه های آلوده و ترک سرزمین بیگانه دست می زند.
تحلیل کارکرد سلبریتی در گذار از نشانه شناسی ایدئولوژی به نشانه شناسی فرهنگ (مورد مطالعه: لایو اینستاگرامی حسن آقامیری و احلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با مروری بر آثار ترجمه ای و تألیفی فارسی در باب فرهنگ شهرت، بر تفوق نگاه های انتقادی پی می بریم؛ از منظر نشانه شناختی موضع انتقادی رولان بارت نسبت به نظام های نشانه ای درون فرهنگ به مثابه نظام های ایدئولوژیک و اسطوره ای تلقی رایج و کارویژه نشانه شناسی، افشای دلالت های پنهان و عمدتاً سرکوب گرانه آن هاست؛ در حالی که ادعای مقاله وجود کارکردهای فرهنگی سلبریتی به مثابه یک نظام نشانه ای و فرهنگ شهرت به مثابه یک سپهرنشانه ای است که با استفاده از نظریه و روش شناسی یوری لوتمان پایه گذار مکتب نشانه شناسی فرهنگی تلاش شده است تا تحلیلی تازه از فرهنگ شهرت ارائه شود. نتیجه گیری نظری این مقاله بر این شد که فرهنگ شهرت به عنوان یکی از سپهر های نشانه ای درون فرهنگ قرار داشته و در فرایند های تعیین مرز کردن سپهر فرهنگ مشارکت دارد. سپس با استفاده از نشانه شناسی فرهنگی لوتمان، لایو اینستاگرامی حسن آقامیری ( سلبریتی روحانی) با احلام( سلبریتی زن خواننده) که یک پدیده سلبریتی محور از دو صنف متضاد بوده ، به مثابه پیکره مطالعاتی مورد تحلیل قرار گرفته است. نتیجه این تحلیل مشخص نمود که دو سلبریتی نهایتا در یک توافق مرز موسیقی حلال و حرام را در لایو اینستاگرام مشخص می نمایند. حسن آقامیری به عنوان مرز در سپهر دین، احلام را که یک عنصر نه-دین محسوب می شود به داخل سپهر دین ترجمه می کند. در طرف مقابل آقامیری خود نیز به وسیله احلام به سپهر موسیقی راه می یابد. در نهایت همخوانی این دو سلبریتی بایکدیگر منجر به انفجار در سپهر نشانه ای می شود.
اسطوره و ابرقهرمان سازی سینمایی مدرن از منظر مطالعات فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۳
۴۲-۳۱
حوزههای تخصصی:
ابرقهرمانان سینمایی را میتوان پدیده های فرهنگی و اسطوره ای مدرن قلمداد نمود که مانند اسطورههای فرهنگهای باستان، توابع و مفاهیم مختلف فلسفی را در چندلایگی خویش جای دادهاند. اشکال متنوع ژانر ابرقهرمان، بخش مهمی از محیط و فرهنگ رسانهای را شکل داده است. هدف از تحقیق پاسخ به این سئوال است که چگونه اسطورههای مدرن سینمایی، اهداف متنوع ایدئولوژیک از منظر مطالعات فرهنگی را محقق میسازند؟ مطالعات فرهنگی در صدد تحلیل شرایطی است که منجر به تولید و تعیین نقش نیروهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و همچنین ساختارهای قدرت است. در چارچوب مطالعات فرهنگی به دلیل تعاریف نوآورانه رولان بارت از اسطوره، به نشانهشناسی فرهنگی وی استناد شده است. نتایج حاصل نشان داد که ابرقهرمان خود به عنوان استعارهای از جهان واقعی بهسادگی قادر است به تجسم معناهای استعاری بیشماری بینجامد؛ چراکه فیلم را به عرصه کشمکش تناقضها و تجسم معانی فرهنگی، رسوم اجتماعی و تصورات سیاسی مبدل میسازد. هدف اسطورهسازی مدرن فراتر از مصرفگرایی، درصدد دستیابی به جامعهای همگن با سبک زندگی لیبرال است. همچنین روایت قهرمان سازی در سینما، بویژه سینمای هالیوود در خدمت ایجاد مفهوم مرکزی ایدئولوژیک سرمایهداری امریکا است که براساس تطابق با هنجارهای رایج به انتقال مفاهیم و تجسم معانی فرهنگی می پردازد و اهدافی مانند امنیت ملی، جنگ سرد، تغییر نقش های جنسیتی، کلیشه های نژادی و مسائل زیست محیطی را مدنظر قرار میدهد.
تحلیل گفتمانی نحوه قرارگیری بدن فتحعلی شاه و بدن ناصرالدین شاه در سپهرِ نشانه ای قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی هنر سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
۱۳۵-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
نقاشی قاجار در دوره متلاطم و آشفته تشکل انقلاب های سیاسی، اجتماعی و تاریخی در مواجهه با هنر و فرهنگ غرب، از عناصر کهنه و نو عبور کرده و در گستره مفاهیمی چالش برانگیز و تازه ساکن می شود. یکی از این مفاهیم، کارکرد بدن است که در برخورد با "نَه- فرهنگ"، همچون یک نظام نشانه ای قدرتمند در نقاشی قاجار و در جهت تولید معنا عمل می کند. "نَه- فرهنگ"، یکی از اصطلاحات کاربردی و اساسی در رویکرد نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان است که در برابر فرهنگ قرار می گیرد. محوری ترین مفهوم نزد لوتمان، سپهرِ نشانه ای آغشته با فضایی دوگانه است؛ به گونه ای که از تقابل مفاهیم دوتایی در این فضا، معنا زاییده می شود. از این رو، این پژوهش در نظر دارد تا با هدف بهره گیری از "تَن- نشانه ها" در رویکرد نشانه شناسی فرهنگی لوتمان، به بررسی و مقایسه نوع کارکرد و جایگاه تصویر بدن فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه در تقابل با "نَه- فرهنگ" بپردازد. مسئله ای که هدف این مقاله را در بر می گیرد، بر این مبنا است که نحوه نمایش بدن هر دو پادشاه به مثابه تنِ خود درون فرهنگ در مواجهه با تنِ دیگری درون "نَه- فرهنگ" چگونه تبیین می شود. روند بررسی این رویارویی، با استفاده از روش تطبیقی- تحلیلی انجام می گیرد. نتیجه تحلیل گویای این است که تنِ فرهنگی هر دو پادشاه در نظام گفتمانی سپهرِ نشانه ای در مواجهه با "نَه- فرهنگ"، از جایگاه نابرابری نسبت به یکدیگر برخوردار هستند. تصویر تن ناصرالدین شاه پیوسته به سوی تنِ دیگری درون "نَه- فرهنگ" نمایان شده و در دیالکتیک تن خود/تن دیگری، "تن- نزدیک" به شمار می آید؛ علی رغم فتحعلی شاه که از آن دوری می گزیند. در نتیجه با نفوذ "نَه- فرهنگ"، تصویر تن ناصرالدین شاه بیش از تن فتحعلی شاه در معرض تغییر و استحاله قرار گرفته و تنِ فرهنگی شاه به تدریج کم رنگ می شود.
بررسی روابط بینامتنی در ترجمه بینانشانه ای فیلم " کنعان" از داستان کوتاه " تیر و تخته"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر با نگاهی گسترده به مفهوم ترجمه که عملی بینانشانه ای، بینامتنی و بینافرهنگی است، به بررسی اقتباس سینمایی– نوعی از ترجمه بینانشانه ای- فیلم نامه و فیلم ایرانی «کنعان» از داستان کوتاه کانادایی «تیر و تخته» پرداخته شده است. درواقع، هدف از این مقاله آن است که با تکیه بر نظریه ی بینامتنیت و بسط آن با توسل به رویکردهای نشانه شناسی فرهنگی و ترجمه بینانشانه ای گذر داستان کوتاه کانادایی را از یک نظام نشانه ای به نظام نشانه ای دیگر و از فرهنگ دیگری به فرهنگ خودی بررسی کنیم و چگونگی بازنمایی آن را در ساختار چندلایه ای و چندرسانه ای سینما مورد مطالعه قرار دهیم. یافته ها حاکی از این است که فیلم ساز/ اقتباس کننده برخی از وقایع و کنش های متن پیشین را که در سطح جهانی بینشان بودند، در متن پسین تکرار کرده ولی آنها را از لحاظ داستانی و فرهنگی تغییر داده است و بخش هایی را بهصورت خلاقه به متن پسین افزوده است که عبارتاند از خلاقیت های بی نشان جهانی، خلاقیت های نشان دار فرهنگی و نقش های نشانه ای. در نهایت، نتایج نشان می دهد که اقتباس سینمایی فرایند تغییر و تبدیل خلاقانه ای است که در آن تکرار محض وجود ندارد چرا که تکرارهای بی نشان جهانی و نشان دار فرهنگی در ساختاری سلسلهمراتبی از نشان داری روابط بینامتنی را در فرایند اقتباس سینمایی تحت تأثیر قرار میدهند و ماهیت دوبخشی- تکرار و خلاقیت- آن را بر هم میزنند.
نشانه شناسی فرهنگی در آثار هنر محیطی
حوزههای تخصصی:
هنر محیطی به عنوان یک جنبش هنری که به نظر می رسد سعی دارد راه حلی برای بحران و معضلات زیست محیطی که امروزه جهان را در برگرفته مطرح کند، برای رسیدن به اهدافش با مدد ازتمامی شرایط خارجی، فیزیکی، اجتماعی و فرهنگی که می توانند فرد یا گروهی را تحت تاثیر قرار دهند در مسیر اهدافش گام بر می دارد. به تعریفی، هنر محیطی که یکی از شاخه های هنر جدید است، سعی دارد با نگرشی نو به رابطه انسان با طبیعت بپردازد و راهکارهای جدیدی را برای همزیستی با محیط اطراف در اختیارمان بگذارد. با نگاهی دقیق تر به هنر محیطی و زیر شاخه های آن و هنرمندانی که به نوعی در این عرصه گام نهادند، ابعادی آشکار خواهد شد که به همان اندازه ای که طبیعی هستند ، فرهنگی نیز هستند. بنابراین با توجه به نقش علم نشانه شناسی که در این میان سهم بسزایی را در معرفی فرهنگ ها و جهان امروز ایفا می کند؛ و از آنجا که در حوزه نشانه شناسی هیچ چیز خالی از نشانه نیست و از طرفی در هم آمیختگی جهان نشانه و نانشانه موضوعی است قابل تأمل، به همین سبب در این پژوهش، نشانه شناسی فرهنگی، در خصوص رابطه موجود بین "فرهنگ، طبیعت و آثار هنرمحیطی" پرداخته و همچنینبررسی سه اثر از سه هنرمند شاخص هنر محیطیو بررسی نشانه ها در این آثار از طریق رویکرد نشانه شناسی فرهنگی و لایه های زیرین معنایی اثر مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد. روش تحقیق در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است، که بر این اساس ضمن دیدن اشتراک هایی در استفاده از عناصر طبیعت از قبیل (سنگ، چوب، ....) و میرا بودن آن ها به تفاوت های بیانی و نوع بکارگیری عناصر در زیر شاخه های هنر محیطی و آثار این هنرمندان می توان پی برد. علاوه بر آن می توان نتیجه گرفت، این آثار که در طبیعت شکل می گیرند جزئی جدا ناپذیر از طبیعت و فرهنگ انسانی در مناطق مختلف و یا فرهنگ های فراگیرتر هستند. نشانه ها در این آثار دارای بار معنایی فرهنگی –اجتماعی می باشند، چرا که در ابتدا به حفظ محیط زیست و زندگی بشر در سطحی وسیع و در کنار آن به بیان فرهنگ های مشترک جهانی می پردازند.
نشانه شناسی ارتباطات بینافرهنگی صفویان و گورکانیان با استناد بر آثار نگارگران مهاجر ایرانی در دربار گورکانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران و هند سابقه طولانی در تعاملات فرهنگی دارند، ولی مهاجرت تعداد زیادی از هنرمندان و نخبگان صفوی به دربار گورکانی در خلال قرن های دهم و یازدهم هجری، نقطه عطفی در تاریخ این ارتباطات فرهنگی به شمار می رود. اهمیت این تعاملات فرهنگی در بهره گیری از زبان فارسی به عنوان زبان رسمی دربار گورکانی و انتقال کانون نوآوری های ادب فارسی از ایران صفوی به هند گورکانی به وضوح نمایان است. بر مبنای این پیشینه موجود، هدف پژوهش حاضر آن است که با واکاوی ویژگی های سبکی و عناصر بصری آثار نگارگران ایرانی در دربار گورکانی و پیگیری سیر تحول سبک و نقش مایه ها در آثار این هنرمندان و پروژه های تحت نظارتشان، به تبیین جایگاه هریک از فرهنگ های دخیل و قابل رؤیت در این آثار بپردازد. بر این اساس نمونه های پژوهش با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی مورد مطالعه قرار گرفتند. در این رویکرد، نگارگری دربار گورکانی به عنوان «متن بینافرهنگی» و فرهنگ گورکانی به عنوان مرکز یا به عبارتی «خویشتن» در نظر گرفته شدند، درحالی که فرهنگ ایرانی و فرهنگ هندو «دیگری» محسوب گشتند. نتیجه آنکه گورکانیان با آرمانی سازی فرهنگ فارسی که در آن زمان مقبولیت و جایگاه خاصی در جهان اسلام داشت، سعی داشتند بر تمایز خود با فرهنگ دیگری هندو تأکید کنند. این فرایند به جذب کامل فرهنگ فارسی و طرد کامل دیگری هندو در نگارگری گورکانی منجر نشد تا آنجا که به رغم غلبه عناصر و ترکیب بندی های ایرانی، نگارگری گورکانی بسیار طبیعت گراتر از همتای پارسی اش می باشد. نگارگری گورکانی یک متن بینافرهنگی است که در آن فرهنگ ایرانی و به تبع آن فرهنگ مغولی (به واسطه همزادپنداری خودش با فرهنگ ایرانی) در مرکز و فرهنگ هندو در حاشیه است، ولی این متن هویتش را از جابه جایی مداوم مرزهای مرکز و حاشیه می گیرد.
بررسی و تحلیل سرگذشت بهرام چوبین، در بستر تاریخ و شاهنامه براساس ناهم گونیِ رفتاریِ «خود و دیگری»، ازمنظرِ نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی فرهنگی یکی از مهم ترین رویکردهای علم نشانه شناسی است. یوری لوتمان از بنیانگذاران نشانه شناسی فرهنگی است که فرهنگ و روابط بینافرهنگی را مبتنی بر شیوه تعامل «خود» و «دیگری» در چارچوبِ سپهرِ نشانه ای مشخصی تعریف می کند. برپایه این الگو، نویسندگان این مقاله در بخش نخست، با توجه به آگاهی های تاریخی و روایت شاهنامه ، تحلیل رابطه بهرام چوبین را با هرمز و خسروپرویز مدّنظر قرار می دهند؛ سپس انواع رابطه های این افراد را از منظر «خود/ دیگری» و «مرکز/ حاشیه» با تکیه بر نشانه شناسی فرهنگی بررسی می کنند. در بخش دوم نیز با تبیین نقشِ هژمونیک برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی در دیگری سازی از بهرام چوبین، به نتیجه مفروض دست می یابند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که با توجه به سپهرِ نشانه ای روزگار ساسانیان و روایت شاهنامه از عملکرد بهرام چوبین و هرمز، بهرام به علت پیروزی اش در جنگ با ساوه شاه و به سبب پاسداری از ایران و فاداری اش به هرمز در مقامِ «خودی/ مرکزی» شناسایی شده است؛ هرمز نیز به علت سابقه رفتارِ ناپسندش با اشراف و بهرام، از مقام «خودی/ مرکزی» خارج شده و در مقام «دیگری/ حاشیه» قرار گرفته است؛ اما از زمانی که بهرام چوبین عزم تسخیر پادشاهی را جزم می کند، این روند برعکس می شود؛ زیرا خواسته ای مغایر با سپهرِ نشانه ای دستگاه مرکزی و مغایر با توده مردم و خویشاوندانش داشته است و این امر بهرام را از مقامِ «دیگریِ آرمانی» به «دیگری/ حاشیه» تنزل می دهد؛ ضمنِ اینکه هم زمان با قیام بهرام چوبین علیه دستگاهِ مرکزی، نقشِ برخی از کهن الگوها و اسطوره های تاریخی نیز در تثبیت نقشِ بهرام چوبین در مقامِ دیگریِ نافرهنگی بسیار مؤثر بوده است. روش پژوهش در این مقاله، ضمن استناد به تاریخ و شاهنامه و مستندات کتابخانه ای، مبتنی بر توصیف و تحلیل رابطه ها و حادثه های مربوط به شخصیت های یادشده در بالا بوده است.
نشانه شناسی حافظه فرهنگی «هزار و یک شب» و «هزار و یک روز»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۸
66 - 79
حوزههای تخصصی:
«هزار و یک شب» و «هزار و یک روز» از رسته ادبیات عامیانه فارسی و بخش معنادار حافظه تاریخی فرهنگ مردم ایران اند. این دو اثر که در بستر زبان فارسی و سپهر نشانگانی فرهنگ خودی (ایرانی) برای ایجاد هنجار و نظم سیستم فرهنگی ایجاد شده بودند در فرایند ترجمه موجب شگفتی فرهنگ دیگری شدند و در گذر زمان بر ادبیات جهان تأثیر بسزایی گذاشتند. این دو اثر با همسانی نشانه ها، چینش نشانه ای و دلالت معنایی در سپهر نشانگانی و متون همریخت قصه های ایرانی این پرسش را تولید می کنند که مناسبات این دو اثر در حافظه متن ادبیات جهان چگونه است؟ از این رو این پژوهش با رویکرد توصیفی- تحلیلی بر پایه نظریه نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان، مطالعه ارتباط دوسویه و نقش مند میان نظام های نشانه ای متفاوت، با بررسی ترجمه ها و متون تأثیرگرفته از این دو اثر در حافظه فرهنگی ادبیات جهان نتیجه می گیرد: نشانه های فرهنگی این دو کتاب بازنمونی از ستیز، مدارا و گفتگوی انسان ایرانی با طبیعت، جامعه و با فرهنگ های مجاور است. ترجمه این قصه ها گفتمان فرهنگ ایرانی با فرهنگ های دیگری بود. شروع این گفتمان با تکرار و تسلسل تولید ترجمه همراه بود، سپس با تأثیرگذاری بر شیوه تولید متن های جدید بر پایه الگوی قصه های ایرانی، خودکارشدگی و بازتاب آن در فرهنگ های دیگری موجب تحول آن فرهنگ ها شد.
نشانه شناسی فرهنگی نقوش خالکوبی زنان بختیاری ساکن خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هنرهای بومی و قومی، بخش تحسین برانگیز میراث فرهنگی هستند در این میان خالکوبی، رسمی دیرینه محسوب می شود که در سراسر جهان عملی رایج به شمار می رود. در کشورمان ایران نیز، عمل خالکوبی میان اقوام گوناگون قدمتی دیرینه دارد. در بین اقوام بختیاری نیز این عمل مرسوم بوده است. خالکوبی زنان بختیاری ساکن خوزستان جلوه ای از فرهنگ اقوامی است که باورها و اعتقاداتشان را به صورت نقش بر متن بدنشان متجلی می سازند. این پژوهش با استفاده از روش مردم نگاری و نشانه شناسی فرهنگی به ارزیابی نقوش خالکوبی زنان بختیاری ساکن خوزستان می پردازد. هدف از پژوهش حاضر این است که با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی و با تاکید بر آرای یوری لوتمان، نقوش خالکوبی حک شده بر متن بدن زنان بختیاری منطقه خوزستان، معنای آن و همچنین تاثیر فرهنگ، باورها و اعتقادات این مردمان را واکاوی کند. روش تحقیق توصیفی تحلیلی است وگردآوری اطلاعات علاوه بر منابع کتابخانه ای، از طریق مصاحبه و مشاهده ی میدانی صورت گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که خالکوبی زنان بختیاری به دلایل گوناگونی چون تزیین و آراستن، درمان و شفا یافتن، خاصیت جادویی و مقابله با نیروهای مافوق طبیعی و همچنین محافظت زن باردار در برابر موجود آل به کار می رود. هنرمند بختیاری آثار خود را با الهام از طبیعت و جهان موجود می سازد که در این میان نقوش کیهانی، هندسی انتزاعی، جانوری، گیاهی، زیورآلات، اشیا و در برخی مواقع نقوش انسانی قابل توجه است. برخی از نقوش مانند خورشید، ستاره، چلیپا، بز کوهی، آل باوری و ... نمادین هستند و حضوری دیرینه در فرهنگ کهن ایل بختیاری دارند.
مطالعه ارتباط «اساطیر ترکی- مغولی و شمنیسم» با «اسب سفیدِ» نگاره های شاهنامه بزرگ ایلخانی (با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
121 - 140
مطالعه نگاره های شاهنامه بزرگ ایلخانی، صرفاً با تکیه بر متن ادبی شاهنامه، در برخی موارد، درک چندان درستی از نشانه های موجود در نگاره های مذکور را به دنبال نداشته است. شاهنامه فردوسی، یک متن ادبی، با محوریتِ زبان شعری و متعلق به گفتمان ایرانی است؛ درصورتی که شاهنامه بزرگ ایلخانی، یک متن هنری، با محوریتِ زبان تصویر و متعلق به گفتمان ایلخانی است. تحلیلِ نگاره های شاهنامه بزرگ بهتر است براساس سپهرنشانه ایرانِ دوره ایلخانی صورت بگیرد؛ آن سپهر نشانه ای که روایت های شاهنامه را به عنوان «نه متن» وارد «متن» تصویری نگارگری ایلخانی کرده است. این پژوهش با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان و به روش توصیفی– تحلیلی انجام شده است. اصلی ترین یافته پژوهش حاضر این است که سفید، رنگ مقدس خدای اولگئن (خدای آفریننده) در شمنیسم و اساطیر ترکی - مغولی است؛ به همین دلیل در فرهنگ ترکی- مغولی، فقط حاکمان و در مرحله بعدی شمن ها، بر اسب سفید سوار می شده اند و بقیه افراد حق استفاده از آن را نداشته اند. بنابراین در مصورسازی روایت های شاهنامه فردوسی، تحت تأثیر سپهر نشانه ای دوره ایلخانی، حاکمان را سوار بر اسب سفید، نشان داده اند. هرچند حاکمان سوار بر اسب با رنگ های دیگر نیز می شدند. اهداف پژوهش: مطالعه دلایل استفاده رنگ سفید برای اسب حاکمان و سلاطین در نگاره های شاهنامه بزرگ ایلخانی براساس سپهر نشانه ای دوره ایلخانی. شناخت ارتباط رنگ سفیدِ مورداستفاده برای اسب در نگاره های شاهنامه بزرگ ایلخانی با اساطیر ترکی-مغولی و شمنیسم. سؤالات پژوهش: علت کاربرد رنگ سفید برای اسب حاکمان و سلاطین در نگاره های شاهنامه بزرگ مغول چیست؟ کاربرد رنگ سفید برای اسب های نگاره های شاهنامه بزرگ ایلخانی چه ارتباطی با اساطیر ترکی-مغولی و شمنیسم دارد؟
سپهر نشانه ای نگارگری ایرانی در دوران پهلوی اول براساس نظریه یوری لوتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فروپاشی سلسله ی قاجار و برآمدن سلسله ی پهلوی شروع یک نظام جدید فرهنگی در ایران بود. تجدد گرایی و گفتمان های برآمده از آن مانند ملی گرایی، سکولاریسم و باستان گرایی منجر به تحولات متعدد فرهنگی شدند که بخش مهمی از آن گرایش به غرب بود؛ ولیکن با وجود تمایل به تجدد و غرب گرایی، این دوران شروع تازه ای برای هنرهای سنتی به ویژه نگارگری ایرانی بود. حال مسئله اینجاست که چه عواملی باعث شد تا در فضای تجددگرایانه ی فرهنگی پهلوی اول توجه به نگارگری شدت گرفته و موج تازه ای از تحولات سبک شناختی در آن شکل بگیرد؟ با این پرسش و با هدف شناخت سیر تحول و نوگرایی در نگارگری دوران پهلوی اول، این مقاله با روشی توصیفی-تحلیلی و اسنادی به مطالعه و بررسی عوامل تأثیر گذار در تحولات نگارگری دوران پهلوی اول می پردازد که برای این منظور از نظریه ی سپهر نشانه ای یوری لوتمان برای ترسیم سپهر نشانه ای استفاده می شود. آنچه منتج به طرح الگویی با هسته ی نگارگری مکتب اصفهان و لایه های تراوایی تأثیر پذیری از نقاشی اروپایی، فرد گرایی و قرار گرفتن در افق معنایی غالب آن دوران می شود. بر اساس این الگو نگارگران عصر پهلوی اول، با مرکز قرار دادن مکتب اصفهان به مثابه امر اصیل و ملی، مجموعه تحولاتی را در نگارگری آن دوران به وجود آوردند که همه ی آن ها مبتنی بر گفتمان های متعدد فرهنگی دوره ی پهلوی اول بود. در این میان همراهی با گفتمان تجدد گرایانه ی پهلوی در قالب تأثیر پذیری از نقاشی غرب، فردگرایی و هماهنگی با افق معنایی غالب آن دوران، باعث تحول در ساختار نگارگری شد، آنچه به مشروعیت و رونق بیشتر این هنر در عصر پهلوی اول منجر شد.
نشانه شناسی فرهنگی رمان های هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها و واحه غروب (خوانشی تطبیقی برپایه الگوی طبیعت و فرهنگ یوری لوتمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
1 - 18
حوزههای تخصصی:
یوری لوتمان نشانه شناسی فرهنگی را برپایه تقابل های تعاملی در سه الگوی طبیعت و فرهنگ، آشوب و نظم، خودی و دیگری تبیین کرده است، چنان که نشانه شناسی فرهنگی وی توانسته است پیوند ساختارهای مبتنی بر رمزگانی ویژه را در یک نظام تقابلی - تعاملی تفسیر کند. لوتمان تأثیر و تأثّر طبیعت، فرهنگ و رمزگان آن ها را روی شخصیت ها و کنش های آنان با سه الگوی یادشده نشان داده است. هدف نشانه شناسی فرهنگی، مطالعه مناسبات بینافرهنگی نظام تقابلی و تعاملی الگوی طبیعت و فرهنگ است که گستره فرهنگ خودی و رمزگان آن را دربرابر نافرهنگ یا فرهنگ دیگری تبیین می کند. رمان های مهاجرت گستره مناسبی برای مطالعه تقابل، تعامل، تنگناهای طبیعت و فرهنگ و رمزگان آن ها هستند. نوشتار پیش رو مؤلّفه های اساسی ساختار شخصیت ها و کنش های آنان را در رمان هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها از رضا قاسمی و رمان واحه غروب از بهاء طاهر برپایه الگوی طبیعت و فرهنگ لوتمان با خوانشی تطبیقی به روش توصیفی - تحلیلی بررسی کرده است. هدف پژوهش تبیین جایگاه شخصیت ها و کنش های آنان مبتنی بر تقابل و تعامل بینافرهنگی فرهنگ مبدأ و مقصد در رمان های مورد مطالعه است. دستاورد پژوهش نشان می دهد، این دو نویسنده فرهنگ خودی را در تلاطم مهاجرت شخصیت ها به فرهنگ میزبان مبتنی بر مؤلّفه های طبیعت و فرهنگ حفظ کرده اند، چنان که رمان های این دو نویسنده در مؤلّفه های اجتماعی جنسیت، ازدواج و غلبه قدرت (قتل) با الگوی نسبی طبیعت - فرهنگ هم خوانی دارند. بافت مکانی و فضاسازی واحه غروب با الگوی طبیعت سازگار است، امّا رمان هم نوایی شبانه ارکستر چوب ها با الگوی فرهنگ هم گرایی دارد.
نشانه شناسی فرهنگی کشف المحجوب؛ بررسی فرایندهای معناورزی و الگوهای معنا ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
149 - 181
حوزههای تخصصی:
در نسل سوم نشانه شناسی، توجّه خاصی به نظام های معناورزی، تولید و انتقال معنا شده و با رویکردهای مختلف، سازوکارهای معناپردازی مورد مطالعه قرار گرفته است. یکی از این رویکردها، نشانه شناسی فرهنگی است که با تمرکز بر نشانه های یک فرهنگ، فرایندهای فرهنگیِ معناساز را بررسی می کند. در این پژوهش با معرفی ابرالگوی معناساز «فرهنگ طبیعت »، سازوکارِ تولید معنا در متن عرفانی کشف المحجوب ، به روش توصیفی تحلیلی در چهارچوب دیدگاه نشانه شناسی فرهنگی تبیین می شود. نتایج حاکی از آن است که بنیان مطالب کشف المحجوب بر مدار ابرالگوی معناساز «فرهنگ طبیعت» و از عمق معتقدات ایدئولوژیکی و فرهنگی هجویری نشأت گرفته است. وی برای این کار از سه زیر الگوی «فرهنگ/ پادفرهنگ»، طرح «کوسموس» یا نظمی عرفانی در برابر غیاب یا نفی آن و «خود / دیگری» بهره برده است. به منظور تثبیت و هویت سازی، الگوی «فرهنگ/ پادفرهنگ» برای جناح بندی و ارزش گذاری دالّ های حوزه فرهنگ عرفانی و انباشت پدیدارهایی در قالب پادفرهنگ به کار برده می شود. چینشِ پرشمار دوگان های نظم مندی بی نظمی نیز در این متن، حکایت از غالبیّت و ارجمندی نشانه های حوزه عرفان داشته و حیطه مقابل را فضایی غیر اصیل و مغلوب نشان می دهد. همچنین از طریق ضبط کنش های مشایخ صوفیه در جایگاه آرمانی ترین «خود» و با برساختِ بیشترین میزان دشمنی با نفس انسانی و شرح دقایق شناخت و مواجهه با آن، دورترین دیگری در پرتو الگوی «خود/ دیگری» ساماندهی می شود.
ادراک معانی و عوامل معناساز خانه های سنتی دوره قاجار یزد با رویکرد نشانه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری فرهنگ دوره چهارم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۴
6 - 17
حوزههای تخصصی:
خانه اولین مکان در شکل گیری ابعاد وجودی انسان است که می تواند بستر اندیشه و فرهنگ آن جامعه باشد. در این راستا این وجوه هویتی در سیستم معنایی متن های معماری در خانه های سنتی ایران در ورای مشهودات قرار دارد که می توان این معنامندی را از طریق؛ خوانش و ادراک، تعمق و کنکاش در لایه های زیرین و نهفته این خانه ها پیدا کرد.این پژوهش براساس رویکرد نشانه شناسی فرهنگی شکل گرفته است و بر این اساس در تلاش است تا با اتکا بر روش نشانه شناسی فرهنگی به خوانش و ادراک ساختار ابنیه های سنتی بپردازد و با برداشت از مفاهیم نشانه ای به فرهنگ و سنت های مستتر در این خانه ها دست پیدا کند.این پژوهش در تلاش است تا به این سؤالات اصلی پاسخ دهد که در خانه های سنتی یزد معانی چگونه تولید می شوند و چه عواملی به تکوین معنا منجر می شوند؟روش تحقیق در این جستار به صورت توصیفی–تحلیلی است و براساس رویکرد نشانه شناسی فرهنگی از دیدگاه یوری لوتمان و رولان پوسنر تدوین یافته است. در این راستا نخست هم بستگی یا جدایی و تضاد میان نظام های نشانه ای در بافت خانه های سنتی یزد بررسی شده و سپس مروری بر تفاسیر متقدم از آن صورت می گیرد و در ادامه، کوشش شده است دگرگونی نشانه ای آن، با توجه به رویکرد نشانه شناسی فرهنگی لوتمان تبیین شود.نتایج پژوهش نشان می دهد معانی در خانه های سنتی، به صورت مجموعه ای از ورودی ها و حیاط مرکزی تعریف شده اند که به مثابه متن های متعدد و با هم بستگی کلیه شاخصه ها تکرار شده اند و این تشابه در نظام های نشانه ای، در کلیت و اجزا که مبتنی بر رابطه اُبژه و بافتار، وحدت و کثرت، هم ریختی، کرانمندی و تعامل هستند درهم تنیده شده اند و در چارچوب سپهر نشانه ای فضای فرهنگی شهر یزد تکوین یافته است.
نقد و بررسی کتاب هنر پیرا اسلامی: تحلیل انتقادی گفتمان های مسلط در مطالعات هنراسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۲)
233 - 261
حوزههای تخصصی:
مطالعات در حوزه هنرهای اسلامی با توجه به اینکه پیشینه زیادی دارد اما همواره با چالش هایی مواجه بوده است. یکی از این چالش های پیش رو خود واژه هنر های اسلامی است که در دوره معاصر نظر بسیاری از پژوهشگران داخلی و خارجی را به خود جلب کرده است. در این مقاله سعی شده کتاب هنر پیرااسلامی (تحلیل انتقادی گفتمان های مسلط در مطالعات هنراسلامی) نوشته صادق رشیدی مورد نقد و بررسی قرار گیرد، نویسنده با اشاره به دو گفتمان تاریخی و سنت گرا به نقد آنها پرداخته و بیان می کند که هنراسلامی پاسخ گوی نیاز مطالعات هنر در جامعه معاصر نیست و پیشنهاد می دهد که از گفتمان هنر پیرااسلامی به جای هنراسلامی استفاده شود. مقاله حاضر با بررسی و تحلیل گفتمان تاریخی و سنت گرا به نقاط قوت و ضعف این کتاب و دیدگاه منتقدان پرداخته است. اگر چه می توان گفت همراستا با نظر نویسنده کتاب گفتمان هنراسلامی پاسخ گوی جغرافیای گسترده سرزمین های اسلامی نیست، اما گفتمان هنر پیرااسلامی مطرح شده در این کتاب نیز باید روش شناسی واضح تری ارائه دهد.