مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
هنر محیطی
منبع:
منظر خرداد ۱۳۸۹ شماره ۷۷
حوزه های تخصصی:
گونه شناسی هنر شهری در منظر شهری هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هنر شهری، سبک هنری مستقلی است که توسط هنرمندان در زندگی شهری در سطح شهر اجرا میشود. این هنر خیابانی با بیان فرهنگ یک ملت، در حوزه هنرهای تجسمی، معماری و شهرسازی استفاده میشود. هنر شهری در هند با مکان یا همان فضای عمومی شهر مشخص می شود. به نظر میرسد که هنر شهری در فضاهای عمومی هند، تابع زمینه بومی و مذهبی آن است و این هماهنگی سبب هویت بخشی به آن شده است. آمیزش ادیان مختلف و نیز رفتارها و آیینهای متفاوت، بخش اعظم و اصلی تشکیل دهنده زندگی اجتماعی در هند به شمار میروند. شاخصترین سمبل گروههای مذهبی، که تجلی باورهای مردم است؛ مجسمه و نوع چیدمان و آرایش فضایی است که به آنها معنایی فراتر از زیبایی کمی و تزیینی میدهد. این هنرها ، هر کدام معرف آیین خاصی در هند و پاسخگوی بخشی از نیازهای فرهنگی و آیینی جامعه خود است.
هدف اصلی در پژوهش حاضر، بیان مبانی ومفاهیم مذهبی و آیینی متبلور در هنر شهری هند است که در دوران حیات خود، تفکرات آیینی متفاوتی در آن جلوهگر بوده است. در این مقاله سعی بر آن است که با بررسی نمونههای مشاهده شده و منتخب در هند و بررسی مصادیق فرهنگی-آیینی در آن، بدین مفهوم تأکید شود که هدف اصلی و میراث موجود در هنر شهری، ریشه در تفکرات آیینی مردم این سرزمین دارد. پیوند گسترده مردم هند با مذهب و فرهنگهای برآمده از آن، نیازهای روحی و فیزیکی ساکنان آن را برآورده میسازد و همین امر باعث بقا و تداوم آن در طول زمان و شاخص شدن آن به صورت مجموعهای وحدت یافته از هنر شهری شده است. به کمک بازشناسی ساختار هنری هند در منظر شهری میتوان به دسته بندی درستی از جنبههای کارکردی و زیبایی این هنر در منطقه شهری هند دست پیدا کرد.
بررسی تطبیقی نقشمایه «مارپیچ» در هنر اسلامی و هنر محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۲۴)
53 - 64
حوزه های تخصصی:
«مارپیچ» از جمله شکل های موجود در طبیعت است که در درون خود رازهای نهفته بسیار دارد. در حیوان، نبات و جماد، از کهکشان گرفته تا اتم، طبیعت، سرشار از شکل های مارپیچی است. انسان ها، همواره به این نقش مایه نمادین و اسرارآمیز توجه داشته اند و برای آن مفهومی مقدس قائل بوده اند. هنر، همچون زندگی به مارپیچ روی می آورد و هنرمند با الهام از طبیعت، از این نقش مایه نمادین برای خلق اثرش بهره می گیرد. در این مقاله، قرابت معنایی و صوری نقش مایه مارپیچ، به صورت تطبیقی بین هنر اسلامی و هنر محیطی بیان می شود؛ هم چنین رابطه زیبایی نقش مایه مارپیچ و نقطه مشترکی که بین هنر شرق و غرب بنیان نهاده، و مفهوم نمادین آن در این هنرها، مورد بررسی قرار می گیرد. با بررسی نمونه های تجلی این نقش مایه در آثار هنرمندان هنر محیطی، همچون اسکله حلزونی رابرت اسمیتسون، در تطابق با نمونه ظهور این نقش مایه در هنر اسلامی که همان «اسلیمی» به مثابه یک نوع هنر محیطی است، این نتیجه حاصل شد که: مارپیچ، به عنوان نقش مایه ای ملهم از طبیعت و نمادین، زبان مشترک بین هنر اسلامی و هنر محیطی است که نهایتا، به وحدت معنا و صورت می رسد. توازن، آرامش، پویایی و هماهنگی این نقش مایه، باعث شده تا هنرمندان، همواره از آن برای رسیدن به مفاهیم تقدس، وحدت و زیبایی در آثارشان بهره گیرند. نوع این تحقیق، کیفی و روش پژوهش توصیفی-تطبیقی است. جمع آوری اسناد نوشتاری و تصویری، به صورت کتابخانه ای بوده و چارچوب نظری تحقیق بر آراء فلاسفه سنت گرا تکیه دارد؛ که در پی پرسش های چیستی تقدس، وحدت و زیبایی بوده اند.
بررسی نقش زوایای عکاسی در درک و دریافت مفهوم هنر محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
83 - 99
حوزه های تخصصی:
هنرمندان هنر محیطی برای خلق آثارشان ظاهر، ساختار و مواد موجود در طبیعت و محیط پیرامونشان را تغییر می دهند. در این صورت، ارائه این نوع از آثار در مفهوم واقعی هنر محیطی برای نمایش در فضای بسته گالری غیرممکن است. بنابراین، رسانه عکاسی در کنار ویدئوهای ضبط شده از روند شکل گیری آثار هنر محیطی همواره در کنار هنرمندان بوده است و گواهی بر اثبات وجود آثار اجراشده توسط آنان است. هدف این پژوهش بررسی نقش عکاسی به عنوان رسانه ای مهم در ثبت هنر محیطی در بین دانشجویان هنر است. سؤال های اصلی پژوهش پیش رو عبارتند از: 1- آیا عکاسی، به عنوان یک رسانه، می تواند عملکرد مناسبی برای معرفی آثار هنر محیطی به مخاطب داشته باشد؟ 2- کدام زاویه عکاسی می تواند بیشترین تأثیر را در درک و دریافت مفهوم پیام اثر هنر محیطی و نشانه های موجود در اثر، در بیننده ایجاد کند؟ 3- آیا در دریافت مبانی، مفاهیم و نشانه های تصویری در آثار هنر محیطی از طریق عکاسی در بین دانشجویان دختر و پسر رابطه معناداری وجود دارد؟ روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات از نوع پیمایشی است. محقق، برای پاسخ به سؤال های تحقیق به جمع آوری اطلاعات از دانشجویان دختر و پسر چهار دانشگاه از دانشگاه های دولتی در رشته گرافیک در تهران اقدام نموده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در پروژه های هنر محیطی تنها دیدن یک فریم عکس ثبت شده از پروژه هنرمند، برای درک و دریافت مخاطب، کافی نیست. بنابراین، نمایش عکس هایی با هر دو زاویه باز و بسته و حتی نمایش عکس هایی با زاویای بیشتر و در موقعیت های جوی متفاوت و نیز ساعات مختلفی از شبانه روز، به مخاطبان این اجازه را می دهد تا برای شناسایی و درک کاملتر نشانه ها و مفاهیم موجود در عکس های نمایش داده شده، کمتر دچار سردرگمی شوند. همچنین، نتایج این پژوهش نشان داد که در درک، دریافت مفهوم و شناخت نشانه های تصویری و پیام های موجود در عکس های نمایش داده شده در آثار هنر محیطی بین دانشجویان دختر و پسر رشته گرافیک، تفاوت معناداری وجود دارد، بدین معنی که دانشجویان دختر قادر به درک و تشخیص ویژگی های اثر و دریافت پیام هنرمند با دیدن هر یک از دو فریم عکس ارائه شده بصورت جداگانه بوده اند. در صورتی که، دانشجویان پسر بر خلاف دانشجویان دختر، بر اساس ساختار ذهنی و شناختی خود برای شناخت مفاهیم ارائه شده در عکس های هنر محیطی نیازمند دیدن عکس های نمایش داده شده از هر دو زاویه باز و بسته بصورت همزمان بوده اند.
بررسی تأثیر کیفیت های بصری محیط بر نقاشی دیواری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره نهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۹
42 - 55
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: نقاشی دیواری در ارتباط با سه عامل مخاطب، معماری و محیط پدید می آید. از میان این عوامل، محیط نقش اساسی در خلق اثر دیواری دارد؛ چرا که مهم ترین وجه تمایز نقاشی دیواری از دیگر انواعش، شکل یافتنِ آن تحت تأثیر شرایط و ویژگی های محیط است. محیطِ پیرامون اثر، به عنوان یک مجموعه بصری، عوامل و کیفیات گوناگونی را شامل می شود که در رابطه مستقیم یا غیرمستقیم با اثر دیواری بوده و شناخت آن ها ضروری به نظر می رسد. این پژوهش درصدد پاسخ به چگونگی رابطه و تأثیر کیفیت های بصری محیط بر نقاشی دیواری است. هدف: تبیین تأثیر کیفیات بصری محیط، به عنوان یکی از راهکارهای بهبود و ارتقای سطح کیفی نقاشی های دیواری در منظر شهری است. روش پژوهش: پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته و شیوه گرد آوری اطلاعات کتابخانه ای است. یافته ها: کیفیت های بصری محیط که عبارتند از شرایط اقلیمی ، فضای فرهنگی و هویتی ، موقعیت جغرافیایی ، شرایط نوری و رنگ حاکم بر فضای محیط، هر کدام ویژگی ها و محدودیت های مختص به خود را داشته که بسته به شرایط دیوار، تأثیراتی تعیین کننده بر فرایند طراحی و اجرای دیوارنگاره ها دارد؛ لذا بررسیِ آن ها، ضمن دستیابی به قابلیت های موجود در فضای محاط کننده اثر و به فعالیت درآوردن آن ها، به ایجاد فضایی هماهنگ و خلق آثار دیواریِ مطلوب تر می انجامد. از این رو نقاشی های دیواری را، ضمن حفظ عناصر بنیادین هنری، می توان تابعی از محیطِ حاکم بر دیوار و کیفیات بصریِ وابسته به آن دانست، که در تکنولوژی، فرم و محتوا نیز باید با آن در تناسب باشد.
هنرِ گفتگویی و کنشگری در حوزه عمومی: محیط زیست در آثار هنرمندان کنشگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره سوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
145 - 121
حوزه های تخصصی:
توسعه شتابان، نامتوازن و سیاست زده سبب شده است که در اغلب کشورهای درحال توسعه کنشگران محیط زیست با سیاستمداران در تعارض قرار گیرند؛ پروژه های هنر محیط زیستی نیز افشاگرانه بر کاستی ها و کم توجهی برنامه ها و سیاست-های آینده نگرانه تاکید می کنند. توجه هنرمندان به مسئله محیط زیست برخواسته از کلیشه های رایج درباره احساسی بودن هنرمندان یا رومانتیک بودن هنرمندان نیست، بلکه مساله برخواسته از آگاهی مدنی و مسئولیت اجتماعی هنرمندان است. در مقاله حاضر به بررسی تجربه های محیط زیستی هنرمندان می پردازیم و با مطالعه تجربه هنرمندان ایران به این پرسش می پردازیم که چگونه هنرمندان طرح مسئله محیط زیست در عرصه عمومی را توسعه می دهند؟ این کار از خلال صورتبندی ای از موضوعات محیط زیستی ارائه شده در آثار هنرمندان کنشگرا (اکتیویست) انجام شده است، آنچه در این میان مهم است نقش هنرمندان به عنوان کنشگران حوزه عمومی است که با خلق اثر زمینه ساز گفتگو در عرصه عمومی می شوند. این مطالعه با روش تحلیل مضمون و مفهوم هنر گفتگویی گرنت کستر انجام شده است و ضمن ارائه صورتبندی ای از آثار هنرمندان ایرانی فعال در زمینه هنر محیطی بر اساس مفهوم «هنر گفتگویی» گرنت کستر نشان می دهد که فعالیت های هنرمندان ایرانی چگونه زمینه ساز کنشگری آنها در حوزه محیط زیست شده است.
نشانه شناسی فرهنگی در آثار هنر محیطی
حوزه های تخصصی:
هنر محیطی به عنوان یک جنبش هنری که به نظر می رسد سعی دارد راه حلی برای بحران و معضلات زیست محیطی که امروزه جهان را در برگرفته مطرح کند، برای رسیدن به اهدافش با مدد ازتمامی شرایط خارجی، فیزیکی، اجتماعی و فرهنگی که می توانند فرد یا گروهی را تحت تاثیر قرار دهند در مسیر اهدافش گام بر می دارد. به تعریفی، هنر محیطی که یکی از شاخه های هنر جدید است، سعی دارد با نگرشی نو به رابطه انسان با طبیعت بپردازد و راهکارهای جدیدی را برای همزیستی با محیط اطراف در اختیارمان بگذارد. با نگاهی دقیق تر به هنر محیطی و زیر شاخه های آن و هنرمندانی که به نوعی در این عرصه گام نهادند، ابعادی آشکار خواهد شد که به همان اندازه ای که طبیعی هستند ، فرهنگی نیز هستند. بنابراین با توجه به نقش علم نشانه شناسی که در این میان سهم بسزایی را در معرفی فرهنگ ها و جهان امروز ایفا می کند؛ و از آنجا که در حوزه نشانه شناسی هیچ چیز خالی از نشانه نیست و از طرفی در هم آمیختگی جهان نشانه و نانشانه موضوعی است قابل تأمل، به همین سبب در این پژوهش، نشانه شناسی فرهنگی، در خصوص رابطه موجود بین "فرهنگ، طبیعت و آثار هنرمحیطی" پرداخته و همچنینبررسی سه اثر از سه هنرمند شاخص هنر محیطیو بررسی نشانه ها در این آثار از طریق رویکرد نشانه شناسی فرهنگی و لایه های زیرین معنایی اثر مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد. روش تحقیق در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است، که بر این اساس ضمن دیدن اشتراک هایی در استفاده از عناصر طبیعت از قبیل (سنگ، چوب، ....) و میرا بودن آن ها به تفاوت های بیانی و نوع بکارگیری عناصر در زیر شاخه های هنر محیطی و آثار این هنرمندان می توان پی برد. علاوه بر آن می توان نتیجه گرفت، این آثار که در طبیعت شکل می گیرند جزئی جدا ناپذیر از طبیعت و فرهنگ انسانی در مناطق مختلف و یا فرهنگ های فراگیرتر هستند. نشانه ها در این آثار دارای بار معنایی فرهنگی –اجتماعی می باشند، چرا که در ابتدا به حفظ محیط زیست و زندگی بشر در سطحی وسیع و در کنار آن به بیان فرهنگ های مشترک جهانی می پردازند.
مطالعه نحوه انعکاس آلودگی زیست بوم های دریایی جنوب کشور در بیستمین جشنواره هنر محیطی ایران
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴
64 - 75
حوزه های تخصصی:
در طی دهه های اخیر، در اثر ساز وکارهای بی حد و حصر انسانی و بهره برداری های نابخردانه، آلودگی اکوسیستم های آبی به وقوع پیوسته است که از جمله پیامدهای جبران ناپذیر این مخاطره زیست محیطیِ جهان صنعتی می توان نابودی تنوعات زیستی را برشمرد. در بین مناطق مختلف کشور، خلیج فارس که در زمره یکی از مهم ترین پهنه های آبی جهان به شمار می رود، به سبب آلاینده های مختلف زیست محیطی، لقب آلوده ترین محیط زیستِ دریایی را به خود اختصاص داده است. در این راستا، گروهی از هنرمندان معاصر با گرایش هنر محیطی، عکس العمل خویش نسبت به اهمیت و نقش ضروری آب در حیات جانداران و کنترل آلودگی آن را ابراز نمودند. این مقاله با هدف بررسی و شناخت چگونگی بازنمایی و انعکاس آلودگی محیط زیست دریایی جنوب کشور در آثار هنرمندان محیطی ایران، به طرح این موضوع پرداخته است که هنرمندان، جهت بازیابی ارزش ها و کارکردهای زیست محیطی دریاهای خطه جنوب ایران و به ویژه خلیج فارس، به لحاظ حیات گونه های جانوری چگونه آثار خویش را بر مبنای چالش آلودگی آب های این موقعیت جغرافیایی در جزیره هرمز خلق نمودند. پژوهش کیفی حاضر بر مبنای هدف از نوع پژوهش های بنیادی- نظری بوده که به روش توصیفی- تحلیلی به پردازش آثار هنر محیطی که مبیّن بحران آب ناشی از آلودگی ها می باشد، همت گماشته است. در این پژوهش به منظور گرد آوری اطلاعات و داده های موردنیاز، از منابع کتابخانه ای و پایگاه های معتبر مجازی استفاده گردیده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل یافته ها اذعان می دارد که هنرمندان محیطی، خطرات و پیامد های ناشی از آلاینده های مختلف زیست بوم خلیج فارس را با بهره مندی از نشانه های ساده و ادراکی زیست محیطی، تکنیک خاص اجرایی و نیز استفاده از مصالح طبیعی و مصنوعیِ منطبق با نوع آلوده کننده بازتاب دادند.
بررسی مفهوم بیوفیلیا (طبیعت دوستی) و گرایش خلّاق به طبیعت در هنر لندآرت
منبع:
بوطیقای معماری سال اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲
1-22
حوزه های تخصصی:
لندآرت به عنوان گرایشی جدید در پی جریان های هنری کمینه گرا و مفهومی در دهه 1960 میلادی شکل گرفت. همان نام آشنایی که در نهاد خود، در جستجوی خلق آثاری متفاوت از گذشته و درعین حال دستیابی به وحدت طبیعت بود؛ هنری که هنرمند را در تعاملی متعالی با سرشت و درونیات خود که بنا به فطرت در پی دستیابی به ماهیت خلاقیت وجودی در طبیعت است، قرار می داد. از سویی دیگر، نظریه بیوفیلیا، برای اولین بار توسط «ادوارد او. ویلسن» از اساتید زیست شناسی دانشگاه هاروارد در کتاب او به نام بیوفیلیا در سال 1984 چاپ شد. از جنبه واژه شناسی اصطلاح «بیوفیلیا» به معنی «دوست داشتنِ حیات یا سیستم های واجدِ حیات» می باشد و برای نخستین بار توسط «اریک فروم» برای تبیین یک گرایشِ روان شناختی در خصوصِ«جذابیت هر آنچه زنده است»، مورد استفاده قرار گرفت. از سویی دیگر، به نظر می رسد که بهترین تحلیل خلاقیت و ادراک انسان در محیط طبیعی را می توان با یافته های علوم اداراک و شناخت محیط در هنر زمین آرایی (لندآرت) مرتبط دانست و نوعی کالبدشکافی و جستجوی پیوند و این همانی انسان، خلاقیت و طبیعت (محیط) را در آن مشاهده کرد. روش تحقیق پژوهش حاضر، «توصیفی- تحلیلی» است که از ابزار گردآوری داده مشتمل بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی بهره برده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که لندآرت دیدی جدید از رابطه خلاق با طبیعت ایجاد می کند و راهکارهایی نو برای همزیستی با طبیعت و محیط اطراف در اختیار قرار می دهد؛ چراکه اثار لندآرت، گاه در مسیر احیاء و بازآفرینی محیط های آسیب دیده قرار می گیرد؛ لذا، برای نمونه، زیست بوم های آسیب دیده را به روش ها و میانجی های هنری و زیباشناختی احیاء و بازآفرینی می کند و لذا لند ارت برخلاف سمبولیسم کهن و احیای اسطوره ها در نقطه مقابل محدودیت های ناشی از دنیای عملکردگرا و منطق گرا قرار می گیرد.
بررسی عوامل تأثیرگذار در استفاده از بدن در آثار هنرمندان هنر اجرا و هنر محیطی (با تأکید بر آثار سه هنرمند زن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۱ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
567 - 597
حوزه های تخصصی:
جستار پیش رو به بررسی آثار هنرمندان فعال زن در حیطه «هنر اجرا» و «هنر محیطی» پرداخته است. مندیتا، وندرمولن و گودرزی، هنرمندان انتخاب شده در این پژوهش، بدن زنانه خود را به عنوان مدیوم اصلی برای خلق آثار هنری شان در طبیعت به کار گرفته اند. هدف کلی این پژوهش بررسی عوامل تأثیرگذار بر ایجاد شباهت ها و تفاوت ها در نحوه ارائه و استفاده از بدن زن در چیدمان ها یا اجراهایی است که هنرمندان هنر محیطی، در قیاس با حضور یا نقش بدن در هنر اجرا، در آثارشان استفاده کرده اند. پژوهش حاضر سؤالات در برگیرنده دو سؤال است: در نحوه ارائه عصر بدن در طبیعت چه شباهت ها و تفاوت هایی بین آثار هنرمندان مورد پژوهش وجود دارد؟ همچنین، نحوه ارائه و استفاده از عنصر بدن در آثار هنرمندان مورد پژوهش چگونه است؟ روش تحقیق به صورت توصیفی تحلیلی و شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و میدانی صورت گرفته است. در راستای اهداف پژوهش، مصاحبه و پرسش نامه هایی نیز انجام شده است. شیوه تجزیه و تحلیل مطالب به صورت کیفی و تحلیل محتوا انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد بدن در آثار هر سه هنرمند به عنوان یک ابژه و مدیوم اصلی به کار گرفته شده است، اما تفاوت های فرهنگی، جغرافیایی، خصوصاً باورهای مذهبی آن ها، توانسته تأثیر مهمی در نحوه ارائه متفاوت و سمبلیک هنرمندان از بدنشان در ارائه آثار هنری شان داشته باشد.