مقالات
حوزه های تخصصی:
توانایی های رو به افزایش کامپیوتر، هنر دیجیتال و اینترنت مانند تعامل، گستردگی، سرعت، امکان حضور همزمان در مکان با استفاده تکنولوژیک از رسانه های جدید برای به تعامل کشیدن مخاطب در بیان معنا و مسائل فرهنگی اجتماعی است. در این مقاله تحلیلی گفتمانی بر دو نمونه از هنر تعاملگرای مبتنی بر رسانه های جدید دیجیتال"نمونه 01" اثر نادعلیان و "ترافیک احساسی" اثر بنیون صورت میگیرد. با استفاده از منابع کتابخانهای مکتوب و دیجیتال و روش تحلیل محتوا با بهکارگیری نظریه "پیوستار زمانی- مکانی" باختین به بررسی تحلیلی و تطبیقی دو اثر ذکرشده پرداخته شده است. در ابتدا با تحلیل تعاملهای صورتپذیرفته در نمونه ها، روابط گفتمانی حاکم بر آنها استخراج شده، سپس روابط زمانی و مکانی موجود در آنها تجزیه و تحلیل شده و در نهایت با بررسی تطبیقی این دو نمونه به وجوه اشتراک، افتراق و نیز چگونگی استفاده از ویژگیهای تعاملی رسانه اینترنت پرداخته شده است. نتیجه این بررسی نشان میدهد که هر دوی این آثار ویژگیهای گفتمان مکالمهای دارند و این دو نمونه بهخوبی توانستهاند "حضور خود در دیگری باختین" را که یکی از ویژگیهای ساختاری هنر جدید نیز محسوب میشود در معرض نمایش قرار دهند. پیوستار زمانی- مکانی در هردو اثر، با حفظ روابط همان زمان- همان مکان، زمان دیگر- همان مکان، همان زمان-مکان دیگر و زمان دیگر- مکان دیگر منطبق با نظر باختین مشاهده میشود و نشان میدهد که به چگونگی استفاده از رسانه اینترنت و امکانات تکنولوژیک فرهنگی وابستگی نزدیک دارد.
بررسی تطبیقی اندیشه های بنیادین پدیدارشناسی (با رویکرد هوسرلی) با مضامینی چند در شعر سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهراب سپهری از جمله شاعران ایرانی است که در شعر خود مضامینی را خلق کرده است که میتوان آنها را از جهاتی با اصول و قواعد اصلی پدیدارشناسی تطابق داد. آنچه در اشعار این شاعر از درونمایه های اصلی به حساب میآید، یکی شدن و آمیختگی سوژه درک کننده1 و ابژه درکشده2 است، درونمایهای که از جهات گوناگون و در نفی دکارتگرایی، با اصلی در پدیدارشناسی تطابق داده میشود که سوبژکتیویته (ذهنیت) را از ابژکتیویته (عینیت) جدا نمیداند، و «نگاه» به عنوان یک فعلِ ارتباطی، وحدت و آمیختگی سوژهای را که نگاه میکند با ابژهای که به آن نگاه میشود را تحقق میبخشد، و میدانیم که «نگاه» از جمله مضامینی است که بهشدت مورد نظر مرلوپونتی بوده است. هدف اصلی در این مقاله این است که با تکیه بر چهار دیوانِ آخرِ شاعر ویژگیهای نگاه و بینش او که قابل مقایسه با برخی اصول اندیشه پدیدارشناسی است، مطرح شود. برای عملی شدن این هدف غایی، ابتدا مفاهیم و مبانی اصلی پدیدارشناسی و به خصوص مفاهیمی مطرح میشوند که در راستای هدف این مقاله باشند، هرچند در این مجال کوتاه پرداختن به جزئیات این مفاهیم میسر نیست. سپس به تفصیل به یکی از درونمایه های اساسی شعر سپهری، که از مفاهیم اصلی پدیدارشناسی نیز هست یعنی پرسشانه نگاه و مسئله ثقل حضور اشیاء میپردازیم. در ارتباط با همین درونمایه ها به مسئله بازگشت به ریشه ها و ازسرگیری زمان کودکی انسان میپردازیم، یعنی زمانی که انسان بدون هیچ پیشفرضی و به شکلی پیشاتأملی جهان را بهشکلی شهودی درک و با آن ارتباط برقرار کرد. نگاه شهودی سپهری به جهان که در نفی همه پیشفرضها شکل میگیرد و او را در ارتباطی ناب و بدیع با جهان قرار میدهد. با نگاه بدون پیشفرض به ابژه ها و چیزها تطابق داده میشود. در پدیدارشناسی، نتیجه این ارتباط مبتنی بر نگاه شهودی به جهان، نگاهی عاری از هرگونه پیشفرض علمی و فلسفی است که مسئله اساسی «حیرت» را مطرح میکند، مسئلهای که در شعر سپهری از جمله درونمایه های بنیادی به شمار میرود و با بحث «حیرت» در پدیدارشناسی تطابق پیدا میکند. در نهایت، با تکیه بر مباحث مطرحشده پس از پرداختن به مسئله خواست و تمایل پروسواس شاعر برای ماندن در لحظه و کسب تجارب هستی در حال و مقایسه این خواست مبنی بر فراتر نرفتن از چهارچوب لحظه با تعلق پدیدارشناسی به معنای رخدادی دفعی و آنی که در «حال» شکل میگیرد، به توجیه نفیِ زبان میپردازیم که مانعی جهت ارتباط شهودی و بیواسطه شاعر با جهان است.
مطالعه تطبیقی نقش شکار در هنر ایران باستان با هنر بین النهرین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی بر این است که شباهتها و تفاوتهای نقش شکار در هنر ایران باستان از دوره هخامنشی تا ساسانی با هنر بینالنهرین با تأکید بر دوره آشور بررسی شود. پژوهش به روش تحلیلی- تطبیقی درجهت بررسی نقش شکار در این تمدنها و معرفی برخی مفاهیم نمادین نهفته در آنها از طریق گردآوری اطلاعات کتابخانهای و اسنادی صورت گرفته است. هدف از این پژوهش جست و جوی نقش شکار و همچنین معرفی مفاهیم نمادین شکار در این تمدنهاست. در این پژوهش تلاش شده است تا حد امکان انگیزه ها و دلایل به تصویر کشیدن نقوش شکار بیان شود. با توجه به اینکه نقش و صحنه های شکار از کهنالگوهای بشر هستند، پس از یکجانشینی و شکلگیری تمدنها اینگونه تصاویر وجوه نمادین خود را حفظ کردند. ابزاری نمادین در جهت نمایش پرشور قدرت و تسلط بشر (اغلب پادشاهان) بر نیروهای طبیعی و حتی مافوق طبیعی که در قالب حیواناتی قدرتمند چون شیر یا گاو و جانوران اسطورهای تصویر میشدند. وجوه اشتراک و تفاوتهایی درصحنه های شکار بر آثار هنری برجای مانده نظیر مهرها، ظروف، نقش برجسته ها، سلاحها و... در ایران و بینالنهرین مشاهده میشود. از جمله وجوه اشتراک این صحنه ها در تمدن ایران باستان و بینالنهرین میتوان، شکار گاو توسط شیر را نمادی از تغییر فصول یا غلبه نیروی خیر بر شر و نیز تصویر سمبلیک پادشاهان در صحنه های شکار همچون سمبلی در نمایش توانایی ایشان برای دفع نیروهای شر و دشمنان از سرزمین و مردمان تحت سلطه آنان ذکر کرد. تفاوت و افتراقی که میان تمدن ایران باستان و بینالنهرین میتوان مشاهده کرد این است که در بینالنهرین صحنه شکار جانوران اساطیری به خدایان و پهلوانان اسطورهای اختصاص دارد، در حالی که در ایران برخی پادشاهان خود منشأ خیر و برکت و قدرت الهی محسوب میشوند.
بررسی تطبیقی آسمالیق های ترکمن و بافته های چیلکات آمریکای شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله پیشرو دو حوزه عمده تاریخی و فرهنگی در شرق (قبایل ترکمن) و غرب (بومیان غربِ امریکای شمالی)- با در نظر گرفتن یکی از تولیدات انحصاری آنها- مطالعه و پاره ای از وجوه اشتراک و افتراق آنها بررسی شده است. آنچه در این بررسی بیشتر مدّ نظر بوده، تأکید بر نوع خاصی از دست بافته ها به نام «آسمالیق» ترکمنی و «چیلکات» ساکنان مستقر در سواحل شمال غربی امریکای شمالی بوده، ویژگی های کیفی و بصری آنان با تأمل در خصایص فرهنگی و پیش زمینه های تاریخی و قومیِ اقوام بافنده و همچنین آداب و رسوم شان تحلیل شده است تا به یاری این مقایسه ها، زمینه های تشابه و افتراق روشن شود. حاصلِ تطبیق و نتیجه بررسی ها، حاکی از وجود مواردی مشابه در ساختار کیفی و بصری این بافته ها از قبیل فرم هندسی، تزئینات، طبیعت گرایی، ساده سازی نقوش، کاربرد (مراسم) و پاره ای موارد دیگر است. از طرف دیگر، بُعد مسافتی و تفاوت های اقلیمی، طبقاتی و عقیدتی و نوع نگرش ها نیز زمینه ساز مغایرت هایی همچون شیوه آماده سازی کار، انتخاب مواد و مصالح، نوع پوشش، ابعاد و ... ، در این دو حوزه شده است.
بررسی تضادهای هفتگانه رنگی در دو نگاره از نسخه (935 هجری) ظفرنامه تیموری شرف الدین علی یزدی محفوظ در کاخ- موزه گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه ظفرنامه تیموری موجود در کاخ-موزه گلستان، یکی از شاهکارهای ادبی و هنری ایران دوره اسلامی است، که نسخه اصل آن را شرفالدین علی یزدی شاعر و مورخ سده نهم هجری قمری به دستور ابراهیم سلطان در تاریخ 828 هجری قمری کتابت کرده و نسخه موجود در کاخ-موزه گلستان به دستور سلطان حسین بایقرا در تاریخ 935 هجری قمری مصور شده است. این مجموعه شامل 24 نگاره منسوب به کارگاه هنرپروری کمالالدین بهزاد هراتی، سرآمد نگارگران دوران تیموری و صفوی است.نگارگری ایرانی در دوران پرفراز و نشیب خود همواره اصول زیباییشناسی و مبانی خاص خود را داشته است که به نظر میرسد نگارگران این اصول را آگاهانه در نگاره های خود بهکار میبستهاند. حال سؤال این است که آیا اصول و مبانی زیباشناسانه غربی نیز با نگاره های ایرانی (از نظر نوع عناصر و چگونکی بهکارگیری آنها) قابل تطبیق است یا خیر؟ یکی از این اصول، تضادهای هفتگانه رنگی است که بهمنظور بهوجود آمدن ترکیببندیهای منسجم، ایجاد فضاهای پرنشاط و روابط مستحکم فرم و رنگ با موضوع اثر به کار گرفته میشود. در مقاله پی ش رو، با روش تحلیلی (تجزیه و تحلیل رنگی و بررسی نوع ، میزان و چگونگی کاربرد رنگ در آنها ) کاربرد تضادهای هفتگانه رنگی (ب راساس آموزه ها و نظریات یوهانس ایتن) در دو نگاره از این مجموعه به اثبات میرسد.
بررسی روابط بینامتنی در ترجمه بینانشانه ای فیلم " کنعان" از داستان کوتاه " تیر و تخته"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر با نگاهی گسترده به مفهوم ترجمه که عملی بینانشانه ای، بینامتنی و بینافرهنگی است، به بررسی اقتباس سینمایی– نوعی از ترجمه بینانشانه ای- فیلم نامه و فیلم ایرانی «کنعان» از داستان کوتاه کانادایی «تیر و تخته» پرداخته شده است. درواقع، هدف از این مقاله آن است که با تکیه بر نظریه ی بینامتنیت و بسط آن با توسل به رویکردهای نشانه شناسی فرهنگی و ترجمه بینانشانه ای گذر داستان کوتاه کانادایی را از یک نظام نشانه ای به نظام نشانه ای دیگر و از فرهنگ دیگری به فرهنگ خودی بررسی کنیم و چگونگی بازنمایی آن را در ساختار چندلایه ای و چندرسانه ای سینما مورد مطالعه قرار دهیم. یافته ها حاکی از این است که فیلم ساز/ اقتباس کننده برخی از وقایع و کنش های متن پیشین را که در سطح جهانی بینشان بودند، در متن پسین تکرار کرده ولی آنها را از لحاظ داستانی و فرهنگی تغییر داده است و بخش هایی را بهصورت خلاقه به متن پسین افزوده است که عبارتاند از خلاقیت های بی نشان جهانی، خلاقیت های نشان دار فرهنگی و نقش های نشانه ای. در نهایت، نتایج نشان می دهد که اقتباس سینمایی فرایند تغییر و تبدیل خلاقانه ای است که در آن تکرار محض وجود ندارد چرا که تکرارهای بی نشان جهانی و نشان دار فرهنگی در ساختاری سلسلهمراتبی از نشان داری روابط بینامتنی را در فرایند اقتباس سینمایی تحت تأثیر قرار میدهند و ماهیت دوبخشی- تکرار و خلاقیت- آن را بر هم میزنند.
مطالعه تطبیقی کیفیت زندگی در بافتهای خودرو و برنامه ریزی شده اسلامشهر (مورد پژوهی قائمیه و واوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم کیفیت زندگی با هدف ارتقاء زندگی ساکنان رویکردی است که طی سالهای اخیر در طرحهای شهری مورد توجه قرار گرفته است. هدف کلی از پژوهش حاضر، تبیین کیفیت زندگی شهری و بررسی آن در سکونتگاه هایی با بافت خودرو و برنامهریزیشده با مورد مطالعاتی قائمیه بهعنوان محله خودرو در اسلامشهر و واوان بهعنوان محله برنامهریزیشده در جوار آن بوده است. «کیفیت زندگی» مفهومی پیچیده و متأثر از عوامل گوناگون از جمله عوامل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، کالبدی و فضایی است و دو بعد عینی و ذهنی دارد. پایداری و بهزیستی از مؤلفه های مهم کیفیت زندگی هستند. مدل تحقیق بعد از طی چهار گام و با تأکید بر بومیکردن شاخصها از یازده مؤلفه اصلی مسکن، محله، آمد و شد، امکانات و تسهیلات، تفریح و فراغت، امنیت، فرصتها و تهدیدهای اقتصادی، بهداشت محیط زیست، روابط همسایگی، حس تعلق و مدیریت و حکمروایی شهری تشکیل شده است. مدل مفهومی تحقیق به کمک شیوه تحلیل عاملی رواییسنجی شد. این تحلیل نشان داد که شاخصهای مورد نظر 78% پراش جامعه آماری را بیان میکنند که این رقم مبیّن روایی مدل تحقیق است. در این پژوهش بعد ذهنی کیفیت زندگی با بررسی میزان رضایتمندی ساکنان دو محله از شاخصهای کیفیت زندگی با کمک طیف پنج گزینهای لیکرت مورد پژوهش قرار گرفت. جهت انجام این امر در هر محله 175 پرسشنامه به روش نمونهگیری تصادفی ساده تکمیل شد. برخی شاخصهای عینی نیز با روش مشاهده کارشناسی و مطالعات کتابخانهای سنجیده شد و در نهایت بهمنظور تحلیل همزمان شاخصهای عینی و ذهنی و نیز برای مطالعه تطبیقی دو محله از روش تحلیل سلسلهمراتبی(AHP) استفاده شد. در نتیجه بررسی درستی فرضیه تحقیق که کیفیت زندگی مطلوبتری را برای بافت برنامهریزیشده در نظر گرفته بود، تأیید و مشخص شد که واوان با 5118/1 امتیاز نسبت به قائمیه با 8014/0امتیاز،کیفیت زندگی مطلوبتری دارد. این برتری در زمینه هایی چون آمد و شد، امکانات و تسهیلات، تفریح و فراغت نمود بیشتری داشته است در حالی که در ارتباط با حس تعلق، روابط همسایگی و امنیت، وضعیت بافت خودرو (قائمیه) مطلوبتر ارزیابی شده است.