مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
معلولیت
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۱
207 - 243
گروه های اجتماعی مختلف هرکدام تلاش هایی در جهت رسیدن به سلامتی اتخاذ می کنند و با توجه به موقعیت اجتماعی خود با موانعی نیز در جهت تحقق سلامتی مواجه هستند در این میان زنان نابینا و کم بینا نیز تجربیات منحصر به فردی در این زمینه دارند. این پژوهش با روش پدیدار شناسی، به واکاوی تلاش های زنان نابینا و کم بینا در بستر تجربه زیسته ی شان و همچنین موانع پیش روی آنان در شهر کاشان می پردازد. دراین راستا با استفاده از نمونه گیری هدفمند با ملاک اشباع نظری 25 نفر از زنان نابینا و کم بینا برای انجام مصاحبه های عمیق انتخاب شده اند. سپس با استفاده از تحلیل تماتیک براون و کلارک مصاحبه ها تحلیل گردید. پس از استخراج کدهای مناسب، دو تم اصلی با عناوین عاملیت سلامت محور و موانع ادراک شده ی تحقق سلامت به دست آمده است. عاملیت سلامت محور، شامل کنش ها و اقداماتی است که در حیطه ی آگاهی افراد است و جهت حفظ، بهبود و یا ارتقای سلامت بروز می کند. و دارای تم های فرعی پیش فرض های اولیه سلامتی، پیشگیری آگاهانه در راستای حفظ سلامت، بازسازی و درمانگری و اقدامات مخل سلامتی است. موانع ادراک شده ی سلامت نیز به مقوله های کلان اجتماعی اشاره دارد که خارج از اراده افراد تحقق سلامتی را در زنان نابینا و کم بینا محدود می نماید و حاوی تم های فرعی سلامت اقتصاد محور، رفتارهای آزار دهنده ی جامعه، بستر اجتماعی ناتوان کننده و چالش با نهاد درمان و خانواده ی منفعل می باشد.
بررسی جامعه شناختی ارتباطِ انزوای اجتماعی و سلامت معنویِ نابینایان (جامعه نابینای شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
اهداف: پژوهش حاضر با هدف سنجش میزان انزوای اجتماعی و سلامت معنوی و همچنین ارتباط این دو متغیر در افراد با آسیب بینایی انجام شد. جامعه آماری این تحقیق نابینایان شهر شیراز تحت پوشش بهزیستی بودند. روش نمونه گیری اتخاذشده، نمونه گیری تصادفی بود. برای تحلیل آماری این پژوهش از نرم افزار SPSS استفاده شد. دو دسته پردازش اصلی روی داده ها انجام شد و برای این کار از آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شد. یافته ها نشان داد که انزوای اجتماعی پاسخگویان در حد متوسط به بالا است. همچنین یافته ها نشان داد که در سطح تحلیل استنباطی، آزمون های بین متغیرهای سن، جنسیت، شدت معلولیت، علت معلولیت و مدت معلولیت با انزوای اجتماعی معنادار نیست. ولی آزمون های بین متغیرهای درآمد، وضعیت اشتغال، وضعیت تأهل، سطح تحصیلات، حمایت اجتماعی و سلامت معنوی با انزوای اجتماعی معنادار است. همچنین در تحلیل چند متغیره مشخص شد که تنها سه متغیر سلامت معنوی، درآمد و اشتغال، تغییرات انزوای اجتماعی نابینایان را تبیین می کند. در مجموع، نتایج این پژوهش نشان می دهد که در تبیین انزوای اجتماعی افراد دارای آسیب بینایی در شیراز، سطح تبیین کنندگی عوامل اجتماعی اکتسابی بسیار بیشتر از سایر عوامل است و از این رو، سیاست گذاری ها بایستی به سمت بهبود شرایط اجتماعی زندگی این قشر پیش رود.
نظام معنایی سلامت در بستر تجربه ی زیسته ی زنان نابینا و کم بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
سلامت و مفهوم سازی آن در بین نابینایان و کم بینایان به علت درهم تنیدگی سلامت و معلولیت و نیز تجربیات منحصربه فرد آنها، موضوع مهمی است. این پژوهش با روش پدیدارشناسی، مفهوم سلامت در بستر تجربه ی زیسته ی زنان نابینا و کم بینای شهر کاشان را بررسی می کند. در این راستا با استفاده از نمونه گیری هدفمند با ملاک اشباع نظری، 25 نفر از زنان نابینا و کم بینا برای انجام مصاحبه های عمیق انتخاب شده اند. سپس با استفاده از تحلیل کلایزی و استخراج کدهای مناسب، دو مضمون اصلی با عناوین ادراک چند ساحتی سلامت و راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه به دست آمده است؛ به طوری که مضمون ادراک چندساحتی سلامتی نزد زنان نابینا و کم بینا، مضامین فرعی روان سالم، بهزیستی اجتماعی، معنویت گرایی و سلامت جسمانی را دربر دارد. مضمون راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه نیز حاوی مضامین فرعی مدیریت بدن و آراستگی، تلاش برای نشان دادن استقلال در امور فردی و اجتماعی، خود اثبات گری، تلاش برای کارآمدی، ابراز نکردن بیماری و درد در اجتماع و مدیریت روابط (هاله پوشی، تعامل سازنده) است. ادراک چندساحتی سلامتی، بیانگر مفهوم سلامت نزد زنان نابینا و کم بیناست که پس از پذیرش نابینایی یا کم بینایی و توجه به سایر ابعاد سلامت شکل می گیرد و ادراک زنان نابینا و کم بینا از سلامتی نشان گر مساوی نبودن مفهومی معلولیت و سلامت است. همچنین راهکارهای ابراز سلامتی در مواجه با ناسالم پنداری جامعه نشان دهنده ی اقدامات و تلاش های این زنان برای نشان دادن توانایی و سلامتی شان در جامعه است.
واکاوی موانع سفر نابینایان
حوزههای تخصصی:
امروزه گردشگری از حقوق مسلم شهروندی به شمار می رود. بااین حال، گروه هایی در جامعه نمی توانند از این حق مسلم به سادگی بهره ببرند. سالمندان، افراد ناتوان جسمی و حرکتی، افراد با آسیب ها و ضعف های بینایی یا اختلالات ذهنی از جمله این گروه ها هستند که در بهره مندی از خدمات فعلی گردشگری و سفر با مشکلات بی شماری مواجه اند. در پژوهش پیش رو، موانع گردشگری برای نابینایان بررسی شده اند. واکاوی نیاز ها و موانع گردشگری و سفر برای این گروه جمعیتی از راه مصاحبه نیمه ساختار یافته با ایشان یکی از روش های متقن برای نیاز سنجی و برنامه ریزی متناسب با نیاز های ویژه این گروه است. ازاین رو، درباره موانع سفر با نوزده نفر از نابینایان کشور مصاحبه نیمه ساختار یافته صورت گرفت. داده ها با روش تحلیل تماتیک و به وسیله نرم افزار تحلیل داده های کیفی اطلس تی آی تحلیل شده است. بنابر یافته های پژوهش، موانع گردشگری نابینایان را می شود در قالب موانع فرهنگی، مالی و اقتصادی، فردی و فیزیکی دسته بندی کرد. همچنین، برای برون رفت از این موانع و تحقق گردشگری در دسترس، لازم است حوزه های فردی، اجتماعی، فیزیکی، فرهنگی و زیرساختی در قالب برنامه ای منسجم مورد توجه برنامه ریزان و سیاست گذاران قرار گیرد.
انعکاس معلولیت در آثار سینمایی بر مبنای الگوهای معلولیت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۷ پاییز ۱۳۹۲ شماره ۲۱
77 - 94
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: سینما، به عنوان یک منبع بزرگ اطلاعات در مورد معلولیت برای میلیون ها نفر از بینندگان عمل می کند و نمایش و بازنمایی معلولیت نیز نقش اساسی در چگونگی موقعیت افراد معلول در جامعه و درک و آگاهی جامعه از معلولیت دارد.
در دهه های اخیر در سایه پیشرفت فرهنگ و علوم، افزایش آگاهی های عمومی و تخصصی، انقلاب اطلاعات و ارتباطات و تلاش های انجمن های حامی افراد معلول شاهد تغییراتی در زمینه الگوهای نگرشی حاکم نسبت به مقوله معلولیت بوده ایم. به طوری که امروزه برنامه ها و اقدام های مربوط به احقاق حقوق افراد معلول یکی از شاخص های رشد فرهنگی و اجتماعی جوامع محسوب می شود و الگوی موجود کنونی تفاوت عمیق و اساسی با الگوهای پیشین کرده است.
روش پژوهش: در تحقیق حاضر سعی بر این بوده است که منتخب آثار سینمایی مربوط به دو دهه گذشته ایران و خارج در رابطه با معلولیت، از نظر محتوایی مورد تحلیل قرار گرفته و میزان انطباق آن با الگوهای معلولیت و کلیشه های رایج در این حوزه بررسی شود.
یافته ها: نتایج حاکی از آن است که انعکاس معلولیت در فیلم های ایرانی مورد تحلیل این پژوهش در حال عبور از الگوی فردی به الگوی اجتماعی معلولیت است ولی این امر تحقق کامل نیافته است. بازنمایی مبتنی بر کلیشه نیز، همچنان در این فیلم ها به چشم می خورد. انعکاس معلولیت در فیلم های خارجی مورد بررسی نیز انطباق زیادی با الگوی اجتماعی معلولیت داشته و میزان بازنمایی افراد معلول به صورت کلیشه ای کم بوده است.
نتیجه گیری: میزان انطباق فیلم های خارجی مورد تحقیق با الگوی اجتماعی معلولیت بیشتر از فیلم های ایرانی است در این فیلم ها کلیشه سازی از معلولیت کمتر به چشم می خورد.
مطالعه تطبیقی وضعیت مدیریت منابع مالی ورزش های پارالیمپیکی ایران و کشورهای منتخب: با رویکرد جبر بولی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت ورزشی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۶۰)
264 - 248
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در تحقیق حاضر وضعیت مدیریت منابع مالی در ورزش های پارالمپیکی ایران با کشورهای بریتانیا، آمریکا و استرالیا (به عنوان کشورهای موفق در بازی های پارالمپیک)، مقایسه شد. روش پژوهش: روش تحقیق کیفی-مقایسه ای با رویکرد جبر بولی است؛ همچنین روش نمونه گیری هدفمند است. بنابراین با استفاده از مصاحبه و مطالعه کتابخانه ای تمامی روش ها و شروط تحقق مدیریت منابع مالی در مجموعه اداره کننده ورزش های پارالمپیکی ایران و کشورهای منتخب بررسی شد. برای بررسی صحت نتایج تحقیق، کفایت شروط و روش های درآمدزایی از تقلیل داده ها استفاده شد تا کالیبراسیون روند تحقیق محقق شود و پایایی آزمون از روی حذف عدم توافقات کل آیتم های مورد بررسی، انجام پذیرد. روایی تحقیق با بررسی خبرگان تحقیق کیفی و تطبیقی تأیید شد. یافته ها: نتایج نشان داد درحالی که کشورهای مورد بررسی از 25 روش درآمدزایی در هر پنج شرط علی به شرح (تأمین مالی از منابع داخل سازمان، تأمین منابع خارج از سازمان (داخل کشور)، منابع مالی خارج از کشور، حمایت مالی و تأمین مالی عمومی در ورزش) به عنوان منابع مالی جهت اداره ورزش های پارالمپیکی استفاده می کنند، ایران تنها از هشت روش درآمدزایی که عمده آن در دو شرط علی «منابع داخل سازمان و تأمین منابع خارج سازمان (داخل کشور)» قرار دارد، به عنوان منابع درآمدی بهره می برد. نتیجه گیری: بررسی ها نتایج نشان می دهد هیچ یک از شروط تأمین منابع مالی به تنهایی شرط کافی جهت «موفق قلمداد شدن» در مدیریت منابع مالی به شمار نمی آید، بلکه تمام شروط در کنار یکدیگر شروط لازم برای موفقیت در مدیریت منابع مالی به حساب می آیند.
فراترکیب مطالعات ناتوانی در زمینه الگوی زندگی اجتماعی افراد دچار ناتوانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۸
۱۴۸-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
مقدمه: با وجود پیشرفت علم پزشکی، هنوز ناتوانی کاهش چشم گیری نداشته است به طوری که امروزه اندیشمندان اجتماعی ناتوانی را به عنوان یک مسئله جهانی مطرح کرده اند. الگوی زندگی اجتماعی نرمال/ سالم افراد دارای ناتوانی یکی از مسائل بسیار پیچیده و چندبعدی در حیطه مطالعات ناتوانی است که توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده و با انفجار تولیدات علمی روبه رو شده است به گونه ای که تسلط بر تمام ابعاد مسئله تا حدودی امکان ناپذیر شده است. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر سنخ شناسی از الگوهای زندگی نرمال/ سالم افراد دارای ناتوانی و علل آن بر اساس مطالعات و پژوهش های خارجی انجام شده در این زمینه است. روش: این پژوهش با استفاده از پارادایم تفسیری، رویکرد استقرایی و روش فرا ترکیب اجرا شده است. مشارکت کنندگان شامل تمام پژوهش های انگلیسی زبان منتشر شده مرتبط با ابعاد زندگی اجتماعی افراد دارای ناتوانی در بازه زمانی 2021-2000 بوده است که بر اساس ملاک و معیار پژوهش 75 مقاله کیفی انتخاب و با کدگذاری مجدد مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: بر اساس یافته ها سه نوع الگوی زندگی مستقل (استقلال نسبی)، الگوی زندگی حمایتی و الگوی زندگی کنترلی/ حفاظتی استخراج شد؛ الگوهای زندگی از شش بعد شامل تعامل اجتماعی، مشارکت، تغذیه مناسب، سلامت روحی و روانی، فعالیت بدنی و تفریح و اوقات فراغت تشکیل شده است. هم چنین در بخش علل و زمینه ها، 14 مقوله استخراج شد که در شش دسته کلی تقسیم شدند: عوامل اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و سازمانی/ مدیریتی، قانونی، بهداشت و درمان، فناوری هوشمند و عوامل روانی. بحث: زندگی اجتماعی نرمال افراد دارای ناتوانی به نگرش جامعه و سیاست های اجتماعی که خود از شرایط تاریخی-اجتماعی جامعه اقتباس می شود، بستگی دارد. در چنین شرایطی لازم است با رویکردی تعاملی، زمینه های ساختاری و فرهنگی زندگی سالم/ نرمال افراد دارای ناتوانی فراهم گردد.
رابطه خدمات بهداشتی و درمانی با وضعیت معلولیت در استان های کشور(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۳ پاییز ۱۳۹۲ شماره ۵۰
۳۵۱-۳۳۳
حوزههای تخصصی:
مقدمه: شهر سالم شهری است که تمام شهروندانش را می بیند و نیازهای همه گروه ها و مردمش را برآورده می کند. امروزه، به معلولان به عنوان عضوی از جامعه که بخش عظیمی از نیروی فعال آن را نیز تشکیل می دهند و سالیانه بر جمعیت آن ها افزوده می شود، در برنامه های توسعه و کارشناسانه کم تر توجه می شود و شایسته است تحلیلی درخور، از چگونگی اوضاع و کمبودها و ویژگی های آن ها در استان های کشور صورت پذیرد. روش: این مقاله از نوع کاربردی و با هدف بررسی و مقایسه وضعیت معلولیت، کشف ارتباط معلولیت با وضعیت شاخص های بهداشتی درمانی در استان های کشور، رتبه بندی آن ها و مقایسه کمّی و کیفی آن میان گروه های سنی مختلف انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش را همه معلولان استان های کشور تشکیل می دهند. روش جمع آوری داده ها به صورت اسنادی است. تحلیل های این پژوهش شامل آزمون های توصیفی، تحلیل های مقایسه ای، آزمون رتبه بندی TOPSISو آزمون ناپارامتریک هم بستگی است. یافته ها: با توجه به نسبت جمعیت کل هر استان، استان خراسان جنوبی و گیلان بیش ترین درصد معلولیت و استان های تهران و قزوین و قم کم ترین درصد معلولیت را دارند و بیش ترین درصد معلولان کشور مبتلا به اختلال ذهنی و نقص پا و کم ترین درصد آن متعلق به قطع دست هستند. همچنین، بیش ترین درصد انواع معلولیت مانند نابینایی، ناشنوایی، اختلال ذهنی و... نیز برای همه استان ها محاسبه و رتبه بندی شده است. درنهایت، میان خدمات بهداشتی درمانی و شیوع معلولیت در کل استان های کشور هم بستگی به عمل آمد و یافته ها نشان داد میان شاخص های بهداشتی درمانی و شیوع معلولیت در استان های کشور رابطه معنی داری وجود ندارد. بحث: بررسی رابطه بین توسعه مراکز و شاخص های بهداشتی درمانی در استان های کشور با معلولیت، نشان می دهد تفاوت های منطقه ای شیوع معلولیت در استان های کشور ممکن نیست از توسعه یافتگی یا توسعه نیافتگی استان ها نشئت گرفته باشد و علل و تعدد پراکنش آن را باید در مسائلی فراتر از توسعه شاخص های مختلف توسعه یافتگی جست وجو کرد؛ لذا می توان گفت میان کاهش تعداد معلولیت و میزان توسعه یافتگی شاخص های بهداشتی درمانی رابطه معنی داری وجود ندارد. به عبارت دیگر، با افزایش مراکز بهداشتی و درمانی، تعداد معلولان استان ها کاهش پیدا نکرده است
معلولیت؛ نیمه پنهان جامعه: رویکرد اجتماعی به وضعیت معلولین در سطح جهان و ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۵ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۵۸
۱۹۴-۱۵۹
حوزههای تخصصی:
مقدمه: معلولیت یا ناتوانی یکی از پدیده های پیدا و پنهان زندگی امروزه بشر است. پیدا از آن جهت که نرخ افراد دارای معلولیت بسیار بالا و در حال رشد است و پنهان از آن جهت که چندان مورد توجه جریان اصلی جامعه و سیاست گذاران اجتماعی نبوده است. در طول تاریخ بشر برخورد با معلولیت شکلهای متفاوتی به خود گرفته و از برخی جهات انسانی تر و از برخی جهات تبعیض گرایانه بوده است. این مقاله در نظر دارد با رویکرد جامعه شناختی به داده های موجود در دو سطح جهانی و ملی، پدیده معلولیت را مورد بررسی قرار دهد و به نوعی آن را به عنوان یک مسئله اجتماعی معرفی کند. مرور انتقادی منابع: آنچه که امروزه در تحقیقات مختلف مشاهده می شود به ویژه در داخل کشور نوعی رویکرد پزشکی و مدیریتی است که دارای نوعی التقاط گرایی است و به پدیده معلولیت به عنوان یک مسئله اجتماعی نظر ندارند. اگرچه اغلب آنها خواهان حل یک یا چند مشکل معلولین هستند اما نتوانسته اند وضعیت معلولین و آثار و پیامدهای مترتب بر آن را در درون نظام اجتماعی ترسیم نمایند. بحث: جمعیت معلولان در سرتاسر جهان رو به افزایش است و بر نیازها و مسائل آنها نیز روز به روز افزوده می شود. جامعه معلولین از حیث دسترسی به فضاهای اجتماعی، آموزش، اشتغال، برابری فرصتها، منابع اقتصادی و بسیاری موارد دیگر در رنج هستند و به کمک و توجه بیشتر مسئولان و سیاست گذاران اجتماعی نیازمندند. این افراد با وجود محدودیتهای مضاعف و متراکم نسبت به دیگر گروهها و اقلیتهای جامعه، در نظام سیاست گذاری و برنامه ریزی کمتر لحاظ شده اند و مسائل آنها به خوبی شناسایی نشده است
مبانی فقهی مناسبسازی برای معلولین(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۷ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۶۵
265-235
حوزههای تخصصی:
مقدمه: معلولیت به ناتوانی در انجام تمام یا قسمتی از فعالیتهای عادی زندگی فردی یا اجتماعی به علت وجود نقصی مادرزادی یا اکتسابی، در قوای جسمانی یا روانی اطلاق می شود. استیفای حقوق معلولین و توانمندسازی معلولان برای داشتن یک زندگی مستقل و مشارکت آنها در تمام جنبه های زندگی، متوقف بر مناسب سازی است. معلولیت و چالش مناسب سازی در عصر حاضر حقیقتی انکارناپذیر است و جوامع پیشرفته با این حقیقت به شکل واقعی مواجه شده و برای این اقلیت بزرگ حقوقی قائلند، و به ادای آن پایبند. مرور انتقادی منابع: این سئوال که آیا حاکمیت در تأمین دسترسی برابر، برای معلولین وظیفه ای برعهده دارد یا خیر؟ پرسشی است که در آثار به تحریر درآمده درباره حقوق معلولین، به آن پرداخته نشده است، و این موضوعی است که مورد نقد قرار دارد. سئوال بی پاسخ دیگر این که، آیا اینکه امکان استفاده معلولین از امکانات زیربنایی معمول در جامعه وجود ندارد، به دلیل نقصی است که در این افراد وجود دارد، یا آن که به دلیل نقصان در زیرساختهای شهری است؟ بحث: تحقیق پیرامون این موضوع بحث کرده که از آنجا که کشور ما ایران، مبتنی بر حکومت اسلامی است، آیا در مبانی فقه اسلامی، اعم از قرآن و سنت، دسترسی برابر برای معلولین به عنوان یک حق به رسمیت شناخته شده است؟ تا آنکه حکومت از یک سو و جامعه اسلامی از سوی دیگر نسبت به چنین حقی تکالیفی داشته باشند یا خیر؟ این تحقیق در پاسخ به این سئوال، و با روش توصیفی- تحلیلی، و با بهره گیری از قواعد و اصول تعریف شده در مسیر اجتهاد، به رشته تحریر درآمده است. آگاهی نسبت به رویکرد اسلام به پدیده ناتوانی، ضمن زدودن برخی تصورات نادرست، تأثیر به سزایی در بهبود نگرش افراد معلول، نسبت به خود و جامعه نسبت به آنها داشته و مبنای تقاضا و عرضه خدمات ویژه به افراد معلول و سایر حقوق اجتماعی آنان است. هم چنین با پیشتازی جوامع پیشرفته در ارائه و ارتقاء خدمات به معلولین چنانچه حکومتی دینی چون کشور عزیز ما ایران، نتواند در زمان حاضر-حد اقل در مبانی نظری- همپای این کشورها گام بردارد، به طور قطع در آینده نیز در این مسابقه عقب خواهد ماند. یافته های پژوهش، حاکی از آن است، که عمومات و اطلاقات ادله شرعی بر حق دسترسی برابر و وجوب حضور معلولین در جامعه دلالت دارد و حاکمیت نمی تواند، وچنین حقی ندارد که به دلیل وجود نداشتن شرایط و با مسکوت گذاشتن مناسب سازی و فرآیند دسترسی برای همه، همواره و برای همیشه معلولین را ازمسئولیت پذیری و تکالیف اجتماعی محروم نماید. بلکه مناسب سازی و حق تساوی دسترسی، حق مسلم معلولین و ادای این حق برحاکمیت واجب است.
تحلیل انتقادی گفتمان های دخیل در قانون حمایت از حقوق معلولان در ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۲
۱۵۹-۹۵
حوزههای تخصصی:
مقد مه: حمایت قانونی از حقوق معلولان در ایران در دو دهه گذشته مورد توجه بخشهای دولتی و غیردولتی قرار گرفته است. در این مطالعه رویکردهای رایج پزشکی، اجتماعی و اخلاقی مربوط به معلولیت در متن قانون حمایت از حقوق معلولان مصوب سال 1396 بررسی شده است، هم چنین تلاش شده تا گفتمانهای دخیل در این قانون تحلیل شود. روش: با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف، متن قانون و مصاحبه های افراد دخیل در تدوین آن، در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین، تحلیل شده است. ابتدا جدول راهنمایی از مفاهیم مورد نظر فرکلاف تنظیم شده است. سپس واژه ها و عبارتهای مرتبط با مفاهیم فرکلاف و سه سطح تحلیل گفتمان از متن قانون و مصاحبه ها استخراج شده و در جدول دیگری قرار داده شده است. جدول دوم ارتباط سه بخش دستوری و معناشناختی، بینامتنی یا گفتمانی و ایدئولوژیک یا ساختاری را در یافته های تحقیق نشان می دهد. یافته ها: اطلاعات استخراج شده از متن قانون و مصاحبه ها در سه بخش زبان شناختی و معناشناسی، بینامتنی یا گفتمانی و ساختاری و ایدئولوژیک بررسی شده است. این بررسی، حضور و رقابت گفتمانهای دولتی، قانون گذاری، بخش اقتصاد خصوصی و فعالیت مدنی و نقش نابرابر آنها را در تدوین قانون نشان می دهد. در حقیقت گفتمان دولتی نقش کاملاً مسلط داشته است. گفتمان دانشگاهی در فرآیند غایب بوده و گفتمان بخش خصوصی فعالیتی پنهان، اما فعال داشته است. بحث: درنتیجه نظم گفتمانی یادشده، تغییر هدف اجتماعی تدوین قانون به معیشتی و حمایتی مشهود است. این امر هم بخش عمده مسائل اجتماعی معلولیت را بدون پشتیبان قانونی یا مبهم باقی گذاشته و هم از طریق بازتولید مفاهیم و مناسبات فرهنگی و اجتماعی رویکرد پزشکی و توان بخشی موجب استمرار و تشدید ناتوانی افراد دارای معلولیت در ایران می شود.
مقایسه تعادل عاطفی و حساسیت بین فردی در بین دانش آموزان عادی با دانش آموزان دارای معلولیت شهرستان گرمسار
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر مقایسه تعادل عاطفی و حساسیت بین فردی در بین دانش آموزان عادی با دانش آموزان دارای معلولیت شهرستان گرمسار بود. روش این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است. نمونه این پژوهش شامل 90 دانش آموز (45 دانش آموز دارای معلولیت و 45 دانش آموز عادی به شیوه همتاسازی) بود که به صورت نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های حساسیت بین فردی بویس و پاپکر و تعادل عاطفی برادبورن استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از شاخص های توصیفی و تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) تجزیه وتحلیل شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که بین دانش آموزان دارای معلولیت و عادی در حساسیت بین فردی و تعادل عاطفی تفاوت معناداری وجود دارد یافته های پژوهش حاضر حاکی از مشکلات دانش آموزان دارای معلولیت درزمینه مهارت های بین فردی-ارتباطی و کاستی هایی در رشد عاطفی است. ازآنجایی که عملکرد تحصیلی و مهارت بین فردی و عاطفی دانش آموزان ممکن است به طور متقابل بر هم تأثیر بگذارند، لذا شناخت ویژگی های اجتماعی و عاطفی دانش آموزان دارای معلولیت ازجمله گام های اساسی در فرآیند تشخیص و بازپروری این دانش آموزان است.
بازنماییِ معلولیت جسمی به عنوان نمادی از اختلال هویت در فیلم های انیمیشن با تمرکز بر فیلم من بدنم را گم کردم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انیمیشن می تواند با خلق جهان هایی زنده یا تخیلی پیش تصورات اجتماعی را به چالش بکشد یا تقویت کند. این مقاله، با رویکردی کیفی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، پیش تصورات اجتماعیِ مربوط به معلولیت، و نحوه ی بازنمایی آن در فیلم های انیمیشن را بررسی می کند. در این مسیر، نحوه ی بازنماییِ معلولیت به عنوان نمادی از اختلال هویت در فیلم من بدنم را گم کردم ساخته ی جرمی کلاپین با استفاده از منابعِ کتابخانه ای، تجزیه وتحلیل فیلم به کمکِ مفاهیم مرتبط با معلولیت از منظرِ مدل اجتماعیِ معلولیت مایک الیور مطالعه و تحلیل شده، همچنین رابطه ی بین جسمیت و هویت مورد کاوش قرار گرفته است. نتایج حاصل از بررسی ها نشان می دهد، رابطه ی میان فرم بدن و هویت با ادراکات و نگرش های اجتماعی نسبت به ناتوانی درهم تنیده است. همچنان که در بررسی این رابطه در انیمیشنِ من بدنم را گم کردم نیز ملاحظه می شود که معلول شدنِ جسمی شخصیت اصلی داستان باعث شکل گیری هویتی جدید در او می شود؛ هویتی که الزاماً خدشه دار شده و منفی نیست، بلکه چیزی کاملاً متفاوت از زمانی است که بدن او کامل و یکپارچه بود. جداشدن بخشی از جسم او و سپس ادامه یافتنِ زندگی بدون آن، به وی نشان می دهد که می تواند گذشته را رها کند و مانند دست قطع شده، چیزی جدا از موجودیت پدر ومادرش باشد.
بازنمایی بیماری و معلولیت در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاخه ای از مطالعات معلولیت، بیش از آنکه ناظر به وجه زیستی بدن، بیماری و معلولیت باشد، با نحوه بازنمایی معلولیت، سیاست های مراقبتی و نظارتی بدن، قرائت سمپتوماتیک (درک و تفسیر و ارزیابی) و الگوهای پزشکی، اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی آن ها سروکار دارد. در گفتمان توانمند سالارانه، معلولیت اغلب با کلیشه های منفی نشان دار می شود. بخش عمده ای از ضرب المثل ها، کنایه ها، فولکلور و داستان ها دربردارنده طرحواره ها و استعاره های منفی در باب معلولیت هستند. در نظم های گفتمانی توانمند سالارانه، معلولیت، تحت تأثیر الگوهای اخلاقی و دینی (کیفر، گناه)، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک قرار می گیرد و با مفهوم هایی چون داغِ ننگ، اقلیت سازی، طَرد و آلوده انگاری، شرّ و زشتی و گناه همراه می شود. در حکایت های هزارویک شب، هویت معلولان به طور عام با مفهوم هایی چون شرارت، ترس، ننگ، ترحم، تحقیر، تمسخر و شوم انگاری، لمس تابو و دچاربودن به طلسم و جادو پیوند یافته است. در این اثر پیوسته با بدن های نشان دار و گروتسک مواجه می شویم. در اکثر قصه ها، شخصیت های مثبت و قهرمانان، از زیبایی و سلامت جسمی برخوردارند و درمقابل، شخصیت های منفی و ضدقهرمان ها و عفریت ها و اجنّه با نقص های ظاهری توصیف می شوند. روش پژوهش این مقاله، تحلیل گفتمان است، گرچه به اقتضای متن و مسئله از نظریه های معطوف به بدن، بیماری و معلولیت هم بهره گرفته شده است.
تحلیل گفتمان فیلم میم مثل مادر با رویکرد لاکلا وموفه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۱)
97 - 109
حوزههای تخصصی:
هدف: سینما به بازنمایی واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میپردازد. تحلیل گفتمان بارویکرد لاکلا وموفه نیز واقعیتهای زبانی را با توجه به مؤلفه هایی همچون ایدئولوژی، اجتماع، فرهنگ و سیاست بازنمایی میکند. بازنمایی معلولیت در رسانه از این حیث حائز اهمیت است که رسانه در ایجاد نگرش و تغییر نگرش به معلولیت نقش مهمی ایفا میکند. هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد عناصر اجتماعی معلولیت چگونه در فیلم میم مثل مادر تقویت یا بازتولید شده است و چه نظام معنایی پیرامون معلولیت در این فیلم شکل گرفته است. روش: فیلم میم مثل مادر در دوسطح متنی و نمایشی با ابزارهای مفهومی و روش شناختی لاکلا و موفه مورد بررسی قرار گرفت. سپس داده های کامل فیلم با استفاده از مولفه های گفتمانی مطرحشده در نظریه آنها مورد توصیف وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: در این پژوهش به سه مفصل بندی و سه نظم گفتمانی دست یافته شد. مفصل بندی شخصیت مادر حول دال مرکزی مادران گی، شخصیت پدر حول دال مرکزی خودمحوری و شخصیت فرد معلول حول دال مرکزی آگاهی از ناتوانی است. نظم گفتمانی عقلانی، عاطفی، خشونت بار سه نظم گفتمان مسلط در این فیلم بوده است. بحث و نتیجه گیری: گفتمان عاطفی در این فیلم در مورد معلولیت برجسته سازی شده، نظم گفتمانی عقلا نیت طرد و نظم گفتمانی خشونت بار به حاشیه رانده شده است
بازنمایی معلولیت در فیلم سینمایی گل های داودی با استفاده از رویکرد گفتمانی لاکلا و موفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد بازنمایی معلولیت در فیلم سینمایی گل های داودی با استفاده از رویکرد گفتمانی لاکلاو و موفه است.از آن جایی که هویت از طریق تعاملات اجتماعی فرد با دیگران در فرایند اجتماعی شدن تکوین می یابد وافرادی که دارای معلولیتی هستند، اغلب در جامعه هویت تباه شده ای را تجربه می کنند.رویکرد این پژوهش به معلولیت متأثر از گافمن داغ ننگ اجتماعی است که بعنوان پدیده اجتماعاً برساختی تعریف شده است. روش تحلیل گفتمان با استفاده از رویکرد پساساختارگرایانه لاکلاو موفه به عنوان روش پژوهش مورد استفاده قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد گفتمان غالب در فیلم گل های داودی، گفتمان غالبِ محدودیت نداشتن فرد معلول است که حول دال های پذیرش، آموزش، تقدیرگرایی، عاملیت، استقلال و تصویر مثبت از بدن مفصلبندی شده است در کنار این گفتمان غالب، خرده گفتمان توانمندی نیز شکل گرفت. فیلم با مرکزیت گره گاه اصلی عاملیت و حمایت، انفعال و طرد اجتماعی را به حاشیه رانده و منجر به تسلط الگوی اجتماعی معلولیت شده است.
صدای خاموش دختران معلول یزدی: برساخت محدودیت و محرومیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
79 - 100
حوزههای تخصصی:
دختران معلول جسمی _حرکتی از آسیب پذیرترین گروه های جامعه اند که در زیست جهان خود با چالش های زیادی روبه رو هستند. بر همین مبنا، پژوهش حاضر با هدف واکاوی و تحلیل تجارب زیسته دختران دارای معلولیت جسمی-حرکتی در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی در شهر یزد انجام شده است. این تحقیق با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی انجام شده است. میدان تحقیق، شهر یزد و روش گزینش نمونه ، به صورت هدفمند و گلوله برفی با تعداد 18 نفر به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. مقوله های انگ هویتی، وازدگی، سربارگی، فوبیای تأهل، خانه نشینی اجباری، رنج تحصیل، نابرابری و محدودیت اجتماعی در مرحله کدگذاری استخراج شد. به روایت دختران، آنان جسم ناقص خود را در عین تحقیر، فرودستی و ناامیدی تجربه می کنند و معلولیت، تنها آنان را دچار مشکل نمی کند، بلکه خانواده، اطرافیان و جامعه در برساخت این چالش ها و تشدید آن، مشارکت بیشتری دارند که در یک پیوند نزدیک و نامناسب، چرخه معیوبی از محدودیت ها و محرومیت ها را برای آنان رقم می زند.