مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
عکاسی
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم مرداد ۱۳۹۸ شماره ۵ (پیاپی ۶۹)
39-60
در این متن تلاش شده است، براساس ساختار تعیین شده، به تحلیل و تفسیر شکلی و محتوایی کتاب صحنه آرایی در عکاسی بپردازیم. روش این نوشتار توصیفی تحلیلی است و با مراجعه به فصول چهارگانه کتاب سعی می شود خاستگاه، اثرگذاری، فواید، و کاستی های کتاب بررسی شود. در مسیر تحلیل و تحقیق مشخص می شود که این کتاب به مناسبت برگزاریِ نمایشگاه عکسی در کشور کانادا منتشر شده است، و فصل های چهارگانه کتاب هریک از منظری خاص به موضوع صحنه آرایی در عکاسی نگریسته اند. مواردی چند مانند نقش های سه گانه بازیگر، روایت گر، و هنرمند برای عکاس، و عکاس به مثابه داستان پرداز، توضیحِ عکاسی زنده، و نمونه هایی از صحنه آرایی برای عکس های بسیار معروف در حوزه مستند اجتماعی درزمره نوآوری های کتاب به حساب می آید. بااین وصف، تجمیع آرای گوناگون مطرح شده درقالب یک کتاب هم گون نیست، و بدون نتیجه گیری نهایی به پایان می رسد. کتاب به صورت مراجعه موردی و موضوعی به ابعاد سبکی و تاریخیِ عکاسی صحنه آرایی شده موفق عمل می کند، اما به تنهایی نمی تواند تمامی موارد تاریخی و سبکیِ این حوزه از عکاسی را نمایندگی کند. ترجمه، ویرایش، کیفیت چاپ، و صفحه آراییِ کتاب از وضعیت مطلوبی برخوردار است. در نبود منابع مناسب و کافی از این دست در جامعه فارسی زبان، این کتاب برای علاقه مندان و دانش جویان عکاسی مفید است.
بررسی نقش زوایای عکاسی در درک و دریافت مفهوم هنر محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
83 - 99
حوزه های تخصصی:
هنرمندان هنر محیطی برای خلق آثارشان ظاهر، ساختار و مواد موجود در طبیعت و محیط پیرامونشان را تغییر می دهند. در این صورت، ارائه این نوع از آثار در مفهوم واقعی هنر محیطی برای نمایش در فضای بسته گالری غیرممکن است. بنابراین، رسانه عکاسی در کنار ویدئوهای ضبط شده از روند شکل گیری آثار هنر محیطی همواره در کنار هنرمندان بوده است و گواهی بر اثبات وجود آثار اجراشده توسط آنان است. هدف این پژوهش بررسی نقش عکاسی به عنوان رسانه ای مهم در ثبت هنر محیطی در بین دانشجویان هنر است. سؤال های اصلی پژوهش پیش رو عبارتند از: 1- آیا عکاسی، به عنوان یک رسانه، می تواند عملکرد مناسبی برای معرفی آثار هنر محیطی به مخاطب داشته باشد؟ 2- کدام زاویه عکاسی می تواند بیشترین تأثیر را در درک و دریافت مفهوم پیام اثر هنر محیطی و نشانه های موجود در اثر، در بیننده ایجاد کند؟ 3- آیا در دریافت مبانی، مفاهیم و نشانه های تصویری در آثار هنر محیطی از طریق عکاسی در بین دانشجویان دختر و پسر رابطه معناداری وجود دارد؟ روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات از نوع پیمایشی است. محقق، برای پاسخ به سؤال های تحقیق به جمع آوری اطلاعات از دانشجویان دختر و پسر چهار دانشگاه از دانشگاه های دولتی در رشته گرافیک در تهران اقدام نموده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در پروژه های هنر محیطی تنها دیدن یک فریم عکس ثبت شده از پروژه هنرمند، برای درک و دریافت مخاطب، کافی نیست. بنابراین، نمایش عکس هایی با هر دو زاویه باز و بسته و حتی نمایش عکس هایی با زاویای بیشتر و در موقعیت های جوی متفاوت و نیز ساعات مختلفی از شبانه روز، به مخاطبان این اجازه را می دهد تا برای شناسایی و درک کاملتر نشانه ها و مفاهیم موجود در عکس های نمایش داده شده، کمتر دچار سردرگمی شوند. همچنین، نتایج این پژوهش نشان داد که در درک، دریافت مفهوم و شناخت نشانه های تصویری و پیام های موجود در عکس های نمایش داده شده در آثار هنر محیطی بین دانشجویان دختر و پسر رشته گرافیک، تفاوت معناداری وجود دارد، بدین معنی که دانشجویان دختر قادر به درک و تشخیص ویژگی های اثر و دریافت پیام هنرمند با دیدن هر یک از دو فریم عکس ارائه شده بصورت جداگانه بوده اند. در صورتی که، دانشجویان پسر بر خلاف دانشجویان دختر، بر اساس ساختار ذهنی و شناختی خود برای شناخت مفاهیم ارائه شده در عکس های هنر محیطی نیازمند دیدن عکس های نمایش داده شده از هر دو زاویه باز و بسته بصورت همزمان بوده اند.
پست کلنیالیسم به مثابه فرضیه تصویری؛ تبیین آثار عکاسانه میترا تبریزیان در گفتمان پسا استعماری (پست کلنیالیسم)
مطالعات پسا استعماری (پست کلنیالیسم) می کوشد با مطالعه و تحلیل گفتمان استعماری به نقد تاریخ استعمار و دانش غربی بپردازد تا از این طریق در کلیت و انسجام مفروض روایت های غرب درباره تاریخ جهان و بازنمایی اقتدارطلبانه غرب از خود و دیگران، شکاف و گسست ایجاد کند. با چنین زمینه ای تحلیل گفتمان استعماری نشان می دهد تصویری که غرب در سه سده اخیر با عنوان شرق شناسی از بقیه جهان بر ساخته و عرضه کرده است، تصویری منفی، هژمونیک و در خدمت فرایندها و اقدامات استعماری بوده است. میترا تبریزیان، هنرمند ایرانی الاصل مقیم انگلستان می کوشد تا تصاویرش، آیینه زندگی و دغدغه های پیرامون وی باشد و به گونه ای تصنعی و از روی فریب و ریا از گذشته ی شرقی نداشته خود دنیایی بر ساخته و نئولوژیک نمی سازد. تبریزیان در راستای نقد جامعه مصرفی و اخلاقیات تجاری، آثار خود را با سبکی بسیار فرمالیستی و مدرنیستی در هیئتی گزارش گونه همراه با ایماژهای کنایه آمیز حاکی از مفاهیم پست کلنیال، ارائه می کند و با به زیر سؤال بردن واقعیت این ایده به نمایش آثار خود می پردازد. پژوهش حاضر با رویکرد پسا استعماری به تحلیل و تبیین آثار این هنرمند پرداخته است.
واکاوی پیوند ادبیات و عکاسی در شعر هایکو (پژوهشی میان رشته ای)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال دوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴
28 - 45
حوزه های تخصصی:
ایماژیسم یا تصویرگرایی در ادبیات قرن بیستم، تحت تأثیر شعر تصویرگرای ژاپن موسوم به هایکو ایجاد شد. این مکتب با اولویت قرار دادن انعکاس تصاویر واقع گرا به دور از انتزاعات پیچیده متون گذشته به فعالیت پرداخت. هایکو به عنوان مشخص ترین نمونه آثار ایماژیستی، به دلیل کاربرد فراوان تصویر برای انتقال مفاهیم ذهنی شاعر، بیشترین تطابق و همگونی را با فن عکاسی از میان سایر هنرهای تجسمی دارد. این پژوهش با قرارگیری در حوزه مطالعات بین رشته ای به بررسی آنالوژیک ساختار و عملکرد هایکو در مقایسه با تکنیک های عکاسی از طبیعت می پردازد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی برخی از اشعار کتاب «هایکو شعر ژاپنی از آغاز تا امروز» را که برگردان احمد شاملو و ع.پاشایی است به عنوان مرجع تحلیل و تطبیق خود قرار داده و وجوه مشترک این سبک شعر را با مؤلفه های مهم در شکل گیری یک عکس مقایسه نموده است. این پژوهش کوشیده است با بررسی تأثیرات متقابل و تطبیق مفاهیم دو رشته ادبیات و عکاسی در هایکو به نمایش اندیشه و نگاه مشترک بشر به پدیده های واحد و شیوه های بیان مختلف آن ها دست یابد. برآیند این مطالعه شناخت هرچه بیشتر غنای تصویری سبک شعر هایکو، درک شباهت ها و تفاوت های نحوه بیان در ادبیات و عکاسی و جلوه های ارتباط این دو حوزه است.
رتوش، مواد و فنون آن در نگاتیوهای عکاسی پایه شیشه ای کاخ گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گنجینه اسناد سال بیست و نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۶)
186 - 205
حوزه های تخصصی:
هدف : انواع رتوش در نگاتیوهای عکاسی پایه شیشه ایِ کلودیونی و ژلاتینی در قرن 19 و ابتدای قرن 20 رایج بوده است. در این مقاله شیوه ها، ابزار، و مواد این کار بررسی شده است. روش/ رویکرد پژوهش : این مطالعه بر روی آثار موجود در آلبوم خانه مجموعه کاخ گلستان انجام شده است. یافته ها و نتیجه گیری : رتوش در نگاتیوهای عکاسیِ پایه شیشه ای با استفاده از مواد و ابزارهایی مانند، گرافیت (مداد)، بُرنده ها و ساینده ها، رنگ های مختلف، کاغذ، صمغ و... انجام می شده است. همه فنون رتوش زیرمجموعه دو گروه اصلیِ افزایش و کاهشی قرار می گیرد.
نسبت تاریخ نگاری با مسئله مرجع در عکاسی نزد رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
273 - 296
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری عینی، به تعبیر دیگر، عینیت گرایی در تاریخ نگاری و مسئله وجود مرجع واقعی در عکاسی به ظاهر پیوند آشکاری با هم ندارند، چنان که بیشتر جستارهای معاصر که درباره نسبت تاریخ و عکاسی نگاشته شده اند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسی و بدون توجه صریح به جریان های تاریخ نگاری نوشته شده اند؛گرچه همگی در نقد بازنمایی عکاسانه به آثار رولان بارت و دیگر هم عصرانش، به عنوان متون کلاسیک این حوزه، ارجاع داده اند. اما نکته ای که کمتر بدان پرداخته شده است آن است که توجه بارت به مسئله مرجع در عکاسی فراتر از ساختارگرایی صرف است و بازخوانی آراء بارت در دو حوزه به ظاهر متفاوت تاریخ نگاری و عکاسی نشان می دهد که نگرش انتقادی او به سنت تاریخ نگاری عینی در تمام مسیر فکری اش، از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی، در حوزه های مختلف از جمله عکاسی حاضر بوده است. به عبارت دیگر، آنچه بارت در واکاوی مسئله مرجع در عکاسی جستجو می کند در اصل همان مسئله تاریخ نگاری عینی و نسبت آن با واقعیت است، همان واقعیتی که از نگاه او قابل بازنمایی نیست. بارت، که در واکاوی ساختار روایت های تاریخی بر امکان عینی گرایی در تاریخ نگاری تردیدهای جدی وارد می کند، در جستجو برای یافتن مرجع عکس ها در حوزه نشانه شناسی، اسطوره «عکس مساوی با واقعیت است» را به چالش می کشد و بدین ترتیب رویکرد واقع گرایی را در تاریخ و عکاسی از منظر نشانه شناسی به پرسش می گیرد.
مفهوم حقیقت در عکاسی از دیدگاه سه نظریه پرداز عکاسی در مقایسه با مفهوم حقیقت در هنر از منظر افلاطون
منبع:
رهپویه هنر/ هنرهای تجسمی دوره اول زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱
33 - 43
حوزه های تخصصی:
ظهور طغیانگر عکاسی و مباحث نظری و انتقادی که به دنبال آن در جهان شکل گرفت، بی تردید رویکردها و نگاه های جدیدی را در مورد مفهوم هنر، چیستی آن، رابطه اش با جهان پیرامون و مباحث فلسفی دیگر مطرح نمود. این مقاله در صدد است تا ضمن توصیف و تفسیر سه رویکرد نو و البته غالب در دوران معاصر در مورد عکاسی و ماهیت آن، به مقایسه آنها با مفهوم حقیقت نزد افلاطون بپردازد. ازاین رو، ابتدا آراء صاحب نظران این تفکرات جدید یعنی «جان سارکوفسکی»، «سوزان سانتاگ» و «رولان بارت» را درباره عکاسی و رابطه آن با حقیقت و واقعیت بررسی کرده و نظریات هر یک را با توجه به زمینه فکری شان تحلیل می کند؛ سپس دیدگاه افلاطون درباره هنر و ارتباطش با حقیقت معقول که در رساله «جمهور» بدان پرداخته را بیان کرده و در آخر با مقایسه نگرش این سه نظریه پرداز با آراء افلاطون به روش توصیفی-تحلیلی نسبت عکاسی و حقیقت مثالی را روشن می سازد. در این مقاله سعی شده است که خود عکاسی به عنوان یک پدیده مستقل با استناد به نظریات سارکوفسکی، بارت و سانتاگ تعریف و تأویل شود. چرا که در عین یکسانی موضوع، آنچه که سه منتقد بدان می پردازند در سه بستر مختلف مطرح گشته که در عصر حاضر، جامع تمامی نظریات بیان شده است.
بررسی سازوکار نظریه لحظه قطعی هنری کارتیه برسون با تأکید بر تأثیر سوررئالیسم بر نگاه هنری او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی سازوکار «لحظه قطعی» هنری کارتیه برسون بر پایه دو المان «آنیت» و «مواجهه تصادفی» می پردازد. این دو المان دو مفهوم سوررئالیستی بوده که اولی بیان می دارد راه اکتشاف برای هنرمند از طریق ارتباط با ناخودآگاه او میسر می شود و دومی مطرح می کند که مواجهات روزمره انسان با پیرامونش بی معنی و اتفاقی نبوده، بلکه بر اساس خواست و نیاز درونی هر کس روی می دهد و به موجب آن اشیا اطراف هر فرد می توانند سطحی از اکشتاف و یا آشکارسازی را برای او به همراه داشته باشند. این تحقیق، پژوهشی کیفی بوده و با رویکرد تحلیلی-توصیفی بر اساس گردآوری کتابخانه ای اطلاعات تلاش کرده با بررسی مؤلفه های «هندسه» و«اصول گشتالت» در کنار «آنیت» و «مواجهه تصادفی» سازوکار این شیوه عکاسی را به طور واضح تبیین کند. نتیجه این تحقیق نشان می دهد لحظه قطعی برخلاف برخی تفاسیر نامفهوم پیرامون آن شکلی از کاربرد سوررئالیسم در عکاسی مبتنی بر ساختاری هندسی و هدفمند در راستای ارتباط میان ناخودآگاه و درونیات عکاس با جهان پیرامون و مواجهات او می باشد که عالی ترین سطح آن در هماهنگی میان هندسه و شکلی از تجلی درونیات عکاس در جهان بیرون روی خواهد داد.
مطالعه تطبیقی عکس و تاریخ مکتوب جنگ تحمیلی عراق بر ایران در فاصله سال های 1361-1359(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی بررسی مضامین و مفاهیم موجود در عکاسی جنگ تحمیلی و مقایسه آن با تاریخ مکتوب است. رویکرد نظری بینشی در این مطالعه بر مبنای دیدگاه تاریخ تحلیلی کالینگوود شکل گرفته و روش تحلیل محتوای تجمیعی در حکم رویکرد نظری روشی مقاله به کار رفته است. بازه زمانی موضوع مقاله از آغاز جنگ تا فتح خرمشهر یعنی حدود 22 ماه است و 667عکسِ مورد مطالعه از مجموعه مجلدات«جنگ تحمیلی» انتخاب شده است. در بخش تاریخ مکتوب نیز مجموعه مجلدات «تقویم تاریخ دفاع مقدس» نیروی زمینی ارتش در قالب 17039 صفحه، مرجع بررسی قرار گرفته است. پس از شناسایی و استخراج مقولات تصویری و متنی، تاریخ مصور و تاریخ مکتوب جنگ با هم مقایسه شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که هم عکس ها حاوی برخی مفاهیم و پیام های مستقل از متن مکتوب هستند و هم برخی اطلاعاتی که متن مکتوب ارائه می دهد در عکس ها نه وجود دارد و نه قابل ارائه در قالب تصویر است. به طور کلی عکس های جنگ تحمیلی عمدتاً قلمرو مفاهیم متعین و آشکارسازی احساسات و درونیات هستند و متن مکتوب در بیشتر موارد از قابلیت پردازش اطلاعات تاریخی و طرح مفاهیم نامتعین بهره می برد.
بررسی نظام نشانه ای وانمودگی از نظر بودریار و تطبیق آن بر گستره عکاسی پسامدرن با تاکید بر آثار شری لواین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژان بودریار فرهنگ پسامدرن را چیزی نمی داند جز سیطره وانموده ها و آفرینش فضای فراواقعی. به تعبیر بودریار تصاویر دیگر واقعیت را نمایندگی نمی کنند، بلکه خود تبدیل به واقعیت می شوند و واقعیت وانموده پدید می آورند؛ امروزه تصاویر واقعی تر از واقعی جلوه می کنند. وی یکی از متفکرانی است که در اندیشه های خود به خوبی این وضعیت دوگانه میان واقعیت و وانموده را مورد پرسش قرار می دهد و سعی در تبیین وضعیت تازه ای دارد؛ وضعیتی که در آن دو مولفه ایماژ (تصویر) و بازی نشانه ها حیات اجتماعی بشر را تحت کنترل دارند. به موازات اندیشه های بودریار، عکاسان پسامدرن سعی دارند وضعیت مذکور را به واسطه آثار خود نمایش دهند. از جمله این هنرمندان شری لواین است که بر سرشت بازتولید پذیری رسانه عکاسی تاکید می کند و بر آن است که همه چیز قبلا دیده شده است. از آنجایی که مفاهیم وانمایی و فراواقعیت به شالوده بیشتر پژوهش ها درخصوص بودریار و امر بصری تبدیل شده است، پژوهش حاضر تلاش دارد که ضمن بررسی چرایی نظر بودریار در مورد بی اعتباری هنر معاصر، آن را با شاخه عکاسی پسامدرن تطبیق دهد و به روش توصیفی و تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که این هنرمندان چگونه از هویت تصویر به مثابه وانموده بهره گرفته اند. دستاوردهای حاصل از تطبیق نمونه حاضر و اندیشه های بودریار نشان داد که لواین با ارائه تصاویر فراواقعی، در پی بازتولید کنایه آمیز وانموده ها برآمده است.
عکاسی خیابانی
حوزه های تخصصی:
عکاسی خیابانی، ژانری از عکاسی است که زندگی روزمره را در مکان های عمومی ثبت می کند. همین عمومی بودنِ صحنه به عکاس فرصت می دهد تا عکس هایی صادقانه از غریبه ها بگیرد که معمولا بدون آگاهی آنها صورت می گیرد. عکاسان خیابانی لزوماً هدفی اجتماعی در سر ندارند اما ترجیح می دهند لحظه هایی را جدا و ضبط کنند که در شرایط عادی ممکن است کسی به آن ها توجه نکند.
رابطه ادبیات و عکس از گذشته تاکنون
هرگاه به عکسی نگاه می کنیم درگیر مجموعه ای از خوانش های پیچیده می شویم، که به اندازه خود موضوع عکاسی، به انتظارات و پندارها در مورد تصویر مرتبط است. در واقع به جای مقوله ی نگریستن، که اشاره بر کنش منفعل شناخت دارد، باید تأکید کنیم که ما عکس را نه به عنوان یک تصویر، بلکه به عنوان یک «متن» می خوانیم. این خوانش (هر نوع خوانشی)، معناها و روابط پیچیده، مبهم و اغلب متناقضی میان خواننده و تصویر ایجاد می کند. عکس به واسطه ی چیزی که «گفتمان عکاسانه» زبانی رمزگانی با دستور زبان و نحو مختصّ خود خوانده می شود، معنای خود را می یابد. این زبان، به شیوه خود، همانند هر زبان مکتوب دیگری، پیچیده و غنی است و همان گونه که فکر می کردیم تاریخ و اصول قراردادی خاص خود را دارد.
نیروی احساس در آثار هنری معلولین عکاس با تاکید بر فلسفه ی بدن بدون اندام ژیل دلوز (مطالعه ی موردی آثار پیت اکرت و احمد زولکارنیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
204 - 222
حوزه های تخصصی:
خلق آثار هنری توسط افراد به عوامل مختلفی فردی و اجتماعی بستگی دارد. در این میان با توجه به ارتباط نزدیک آفرینش هنری با توانایی جسمی و روحانی مسائلی در خصوص امکان و چگونگی خلق آثر هنری توسط افراد دارای معلولیت مطرح می گردد. فلسفه ی دلوز مؤید این موضوع است که خلق اثر هنری نیازی به یک سازمان مندی خاص ندارد و برای آفرینش یک عکس هنری نیازی به تکامل جسمانی انسان نیست. می توان بدون یک جسم سازمان مند، دست به خلق اثر هنری زد. فرد معلول می تواند در این دیدگاه با استفاده از صیرورت احساس اثر هنری خلق کند. این پژوهش با روش کیفی و از طریق مطالعات کتابخانه ای صورت گرفت. روش مبتنی بر مطالعه بر آثار عکاسی افراد معلولی بوده است که با روش توصیف فلسفه ی بدن بدون اندام احساس را اصلی ترین مؤلفه ی هنر عکاسی برای انتقال نیروی هنر و آفرینش و تحلیل در عکاسی می دانسته اند. در این پژوهش آثار پیت اکرت و احمد زورکارنیان به عنوان افراد هنرمندی که دارای معلولیت هستند بررسی می گردد. یافته های پژوهش حاکی از این است که معلولین نیز با در نظر داشتن دیدگاه بدن دلوز می توانند دست به آفرینش هنری از هم گسیخته اما دارای کمال دست بزنند که استوار بر احساس است. با تکیه بر فلسفه ی بدن، ناتوانی جسمی مانع از خلق اثر هنری در عکاسی نیست. معلولین با درک مفهوم هستندگی و احساس در هنر می توانند به خلق و آفرینش آثار هنری زنده که از صیرورت برخوردار است، روی بیاورند. اهداف پژوهش: 1.بررسی امکان حذف ناتوانی جسمی در عکاسی با تکیه بر فلسفه بدن دلوز. 2.بازشناسی تأثیر عوامل جسمی و روحی در خلق اثر هنری. سوالات پژوهش: 1.احساس در آثار هنری معلولین عکاس بر طبق فلسفه ی بدن دلوز چه نقشی دارد؟ چه عوامل جسمی و روحی نزد هنرمند در آفرینش آثار هنری او نقش دارد؟
نورپردازی در عکاسی
از جمله مهمترین مواهب الهی که در زندگی بشر از ارزش بسزایی برخوردار است، نور می باشد که یکی از ملزومات اصلی برای درک و تجربه کردن محیط و همچنین وسیله ای برای شناخت رنگ، فضا و حجم است. عکاسی از جمله علوم و هنرهایی است که به جایگاه نور در آن توجه ویژه ای شده است. در هنر عکاسی، نور یکی از اجزایی است که در کنار عناصر و مفاهیم دیگر از قبیل ساختار، نظم فضایی، رنگ و غیره.. . مطرح می شود و در عکس باید همچون یک عنصر اثرگذار نقش خود را ایفا کند. با هدایت متفکرانه نور به عدسی و با ایجاد عرصه هایی از نور و تاریکی می توان فضایی شگفت از نور را بوجود آورد. نکته اساسی در یک نورپردازی موفق و خلاق فهم چگونگی کنترل ماهرانه است به آنچه که نور تابیده یا داده می شود و آنچه در سایه می ماند. نورپردازی تنها ایجاد روشنایی محیط برای کاربردی ویژه نیست بلکه عملی است مبتنی بر اصول ایجاد تیرگی و روشنی به منظور خلق فضا، حجم و ویژگی های زیباشناسانه ی عکس. در این مقاله که با استفاده از روش مطالعه کتابخانه ای صورت گرفته، برآنیم که اثرات نورپردازی در عکاسی را مورد پژوهش قرار داده و هدف از آن بررسی نقش و تاثیر نور در عکاسی به عنوان یک اصل اساسی و مفهوم بخش م ی باشد. نتایج حاصل شده نیز نشان می دهد که بی توجهی به کارکردها و کیفیات نور در نورپردازی، مهمترین مسئله در آسیب شناختی عکس ها حرفه ای است.
تحلیل تاریخی- انتقادی دیدمان های غالب جنسیت در دوره پهلوی: یک روانکاوی اجتماعی
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۲ بهار ۱۴۰۰ شماره ۳
37 - 63
حوزه های تخصصی:
جنسیت، تأثیری پدیداری پیرامون جنس و سامانه ای است که در بافت فرهنگی یک جامعه و در طول تاریخ برساخته می شود. جنسیت، تماماً وابسته به خودآگاه یک جامعه نبوده بلکه ناخودآگاه جمعی، نقش مهمی در شکل گیری آن دارد. بازنمایی عکاسانه جنسیت می تواند نظرگاه مناسبی برای بررسی این موضوع باشد. می توان اینگونه پرسید که چه رابطه ای میان بازنمایی جنسیت در تصاویر عکاسی و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی یک جامعه وجود داشته است و چگونه این روابط در سطوح خودآگاه و ناخودآگاه جمعی، نوع نگرش افراد به مقوله جنسیت را سامان بخشیده اند؟ هدف این پژوهش، بررسی این مسأله در جامعه ایرانِ دوره پهلوی است. چارچوب مفهومی این نوشتار بر آراء تبارشناختی فوکو و نظریات روانشناختی فروید و لاکان استوار است و نگارندگان می کوشند به نوعی تحلیل گفتمان (دیدمان) در این باره دست یازند تا موضع متفاوتی را برای فهم دیگرگون موضوع فراهم آورند. بنابراین می توان مسأله را این گونه صورت بندی کرد که از طریق چه دیدمانی و چگونه، بازنمایی جنسیت در دوره پهلوی شکل گرفته و چگونه روابط قدرت این بازنمایی را کنترل کرده اند؟ نتایج پژوهش، نشان می دهند که جنسیت در دیدمان های سیاسی و اجتماعی، مورد بازنمایی عکاسانه قرار گرفته است و روابط قدرت مردسالار، نظم جنسی متفاوتی را نه در شکل، بلکه در محتوای آن پدید آورده است.
تحلیل و بررسی کتاب عکاسی؛ هنر میان مایه(مقاله علمی وزارت علوم)
پژوهش حاضر به دنبال تحلیل و بررسی کتاب «عکاسی؛ هنر میان مایه» به روشی ساختارمند است که با روشی توصیفی-تحلیلی بخش های مختلف کتاب را از منظرهای مختلف بررسی می نماید. این پژوهش با بررسی خاستگاه اثر و میزان تاثیرگذاری مطالب آن پس از گذشت بیش از نیم قرن از تالیفش، با مد نظر قرار دادن نسخه ترجمه فارسیِ کتاب، به فواید و کاستی های آن می پردازد. همچنین با مطابقت ترجمه فارسی با نسخه انگلیسی، به بررسی ترجمه اثر پرداخته شد که نهایتاً با این رویارویی مشخص گردید که کتاب در بخش هایی دارای نزول کیفیت ترجمه است و اشتباهاتی را در خود دارد. علاوه بر این نتیجه شد که با توجه به گذشت زمان طولانی از انتشار کتاب و سرعت تغییر حوزه های مورد مطالعه در آن، یعنی جامعه شناسی و عکاسی، امروز دیگر بخش اعظمی از کتاب، همانند سال های ابتدایی مورد توجه نیست و میزان ارجاع به مطالب آن کاسته شده است. همچنین به این دلیل که کتاب شامل مقالاتی ناپیوسته بوده و به تبع آن دارای نتیجه گیری مشخصی نیست، در حالت کلی وحدت مناسبی ندارد که ماحصل این شیوه چنین شده که هر بخش مستقل از سایر بخش ها قابل مطالعه است. کلیدواژه ها:
بررسی مفهوم سبک در عکاسی با تأکید بر جنبش پیکتوریالیسم
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال چهارم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۷
99 - 126
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در پی رسیدن به تعریفی از سبک در عکاسی، به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از نظریات اندیشمندان، نخست به اهمیت دست یابی به یک نظام سبک شناسی می پردازد و ضرورت شناخت سبکِ آثار هنری مختلف را بررسی می نماید. سپس به تقسیم بندی سبک با استفاده از نظریه واقعیت روان شناختی پرداخته می شود که بر این اساس، سبک ها بر دو دسته کلی سبک عمومی و سبک فردی تقسیم می گردند. در ادامه این واکاوی ها، به تبیین تعریفی دقیق از هر کدام از انواع سبک در دو ساحت عمومی و فردی پرداخته شده و بر اساس نظریه واقعیت روان شناختی و بررسی آن در جنبش پیکتوریالیسم، نتیجه این می شود که اگرچه سبک عمومی، راهی به درونیت هنرمندان ندارد، با این حال، تُهی از مفهوم نیست و در تفسیر آثار، نقش به سزایی را ایفا کرده و امکان درک درست تصاویر، در جایگاه تاریخ هنر را فراهم می سازد. در پی رسیدن به تعریفی دقیق از مفهوم سبک فردی، تعاریف ارایه شده از آن، بر اساس تأکید بر مؤلفه های مختلف نظیر فرم، محتوا، موضوع و ویژگی های اثر بررسی گردیده که در نهایت، نتیجه این شد که سبک فردی متأثر از واقعیت روان شناختی است و همچنین رابطه ای درونی و عمیق تر با خود هنرمند دارد. این پژوهش در انتها با بررسی سبک عمومی در عکاسی پیکتوریالیستی هر منطقه، عوامل تأثیرگذار بر پیدایش سبک عمومی را بررسی نمود و نتیجه گرفت که علی رغم شباهت ها و تفاوت ها در سبک عمومی آثار عکاسانه در مناطق مختلف، هر عکاس متأثر از واقعیت روان شناختی، به سبک فردی در آثارش رسیده است.
مطالعه تطبیقی خوانش عکس های برتر خبری معاصر با استفاده از نظریه استوارت هال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
34 - 47
حوزه های تخصصی:
گسترش تکنولوژی، علاوه بر تسهیل ثبت وقایع، امکان اشتراک گذاری را فراهم و تعامل پیرامون آنها را نیز بیشتر و شدیدتر کرده است. شرایطی که می تواند منجر به آغاز جنبش های بزرگ اجتماعی، آگاهی عمومی و تحولاتی شگرف شود؛ ازاین رو، شناخت و بررسی خوانش های مختلف از یک عکس می تواند عکاسان، رسانه ها و تولیدکنندگان محتوا را در انتقال هرچه بهتر پیام مدنظر و محدودکردن سایر خوانش ها یاری دهد. در این پژوهش، اصلی ترین و اساسی ترین پرسش پیرامون چگونگی، تنوع و عوامل تأثیرگذار بر خوانش مخاطب از عکس های خبری است. در راستای این مهم ابتدا باید دانست که آیا یک عکس خبری، عکسی هنرمندانه است و این عکس ها تا چه اندازه می توانند روی مخاطب تأثیر بگذارند و شروع کننده جنبش های اجتماعی باشند، آیا این تصاویر می توانند خوانشی متفاوت با پیام مدنظر عکاس و رسانه منتشرکننده آن داشته باشند؟ ازاین رو، این پژوهش با روش تحلیلی و توصیفی و با بررسی پنج عکس منتخب از میان بحث برانگیزترین عکس های خبری یک دهه اخیر (۲۰۱9 - ۲۰۱0)، خوانش مخاطبان را با بهره گیری از نظریه دریافت استوارت هال، تحلیل کرده است. همچنین به جهت تحلیل محتوایی، نشانه شناختی و ترکیب بندی نیز از نظریات پیرس استفاده شده است تا عوامل مؤثر در تنوع و تکثر خوانش ها بررسی شود. نتایج به دست آمده از پژوهش شامل واکاوی اهمیت و تأثیر ترکیب بندی و مهارت عکاس در انتخاب عمق میدان و نقطه فوکوس، انتخاب برش مناسب در ویرایش تصاویر و عواملی مانند لحظه مناسب ثبت تصویر در جهت دهی به خوانش مخاطبان است.
مطالعه اقتباس سینمایی از عکاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
48 - 58
حوزه های تخصصی:
با توجه به رشد روزافزون تولید آثار سینمایی که امروزه محتوای بسیاری از آنها تکراری شده است، دستیابی به موضوعات جدید و منابع اقتباس مناسب، بسیار ضروری به نظر می رسد. ادبیات در آغاز بستری مناسب برای اقتباس در اختیار سینما قرار داد و داستان گویی و روایت پردازی در فیلم ها یکی از نتایج آن بود. سینما غیر از ادبیات از نقاشی، معماری و حتی موسیقی هم اقتباس کرد، اما آیا سینما می تواند از منابع دیگری مثل عکاسی اقتباس کند؟ آیا نمونه هایی از این نوع اقتباس در تاریخ سینما وجود دارد و اگر دارد، این اقتباس چگونه صورت گرفته است؟ اقتباس از عکاسی چه تأثیری در ساخت فیلم ها داشته و آیا توانسته مخاطب را جذب کند؟ در پژوهش پیش رو که به روش توصیفی تحلیلی و با شیوه جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای و مراجعه به سایت های اینترنتی و مشاهده فیلم های سینمایی و تجزیه وتحلیل آنها انجام شده، فیلم هایی بررسی شده که ارتباطی با عکس و عکاسی داشته و از آن اقتباس شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد، اقتباس از عکاسی در تاریخ سینما سابقه داشته و فیلم های متعددی با الهام از آن ساخته شده است. این فیلم ها در دو دسته جای می گیرند. یک دسته فیلم هایی که از ماهیت مفهومی عکس و عکاسی اقتباس کرده اند و دسته دیگر فیلم هایی که به ماهیت بصری عکس ها توجه کرده اند؛ اما اقتباس در دسته دوم تنها به واسطه نقد منتقدان یا اذعان عوامل فیلم سازی مشخص است. این شیوه از اقتباس جز در مواردی معدود، آن قدر پررنگ و اثرگذار نیست که تماشاگر عادی بتواند متوجه آن شود یا در روند موفقیت یک اثر تأثیر چشمگیری داشته باشد. به هرحال عکاسی می تواند تأثیر چشمگیری در خلق ایده های نو برای فیلم سازی داشته باشد و به عنوان منبعی مناسب برای اقتباس استفاده شود.
مطالعه مناظر شهری در آثار نقاشی محمود خان ملک الشعرا با تأثیرپذیری از عکاسی در دوره دوم قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۱
111 - 137
حوزه های تخصصی:
در زمان قاجار یکی از هنرمندان درخشان محمود خان ملک الشعراست که در نقاشی دورنماسازی از منظره های شهری از اساتید برجسته است. آثار او دارای زمینه های متفاوتی نسبت به زمانه خود است و محمودخان را می توان از پیشگامان هنر نقاشی مدرن در ایران دانست. دانش ریاضی بالا وکاربردی کردن آن درهنر نقاشی، سه بعدی یا چند بعدی دیدن یک موضوع مثلا"دیدن یک ساختمان از بالا، پایین و زوایای متعدد که در نقاشی های او دیده می شود. دانش رنگ گذاری،ذهن گرایی، نور پردازی، زاویه دید، پیوند هندسی میان سطوح از ویژگی های بارز نقاشی های او است. هدف از این پژوهش مطالعه ویژگی های بصری آثار مناظر شهری محمود خان ملک الشعرا با تأثیرپذیری از عکاسی بر است. منظره نگاری شهری و دورنماسازی در این آثار از این لحاظ حایز اهمیت است که او تهران و ساختمانهای جدید آن در دوره قاجار را به مخاطب نشان می دهد و آثارش نوعی مستند نگاری نقاشی گونه از ساختمان ها و چشم اندازهای تهران است. سوالات در این مقاله به شرح زیر است: 1-ویژگی های بصری منظره پردازی از مناظر شهری در آثار محمودخان ملک الشعرا کدام است؟ 2- آیا آثار محمودخان ملک الشعرا متأثر از عکاسی است؟ این تأثیرات در کدام بخش هاست؟ 3- تأثیر نقاشی غرب و ایران در کدامیک از بخش ها و عناصر بصری آثار محمودخان ملک الشعرا دیده می شود؟ روش تحقیق به شیوه توصیفی - تحلیلی و جمع آوری اطلاع به صورت اسنادی (کتابخانه ای) است. نتایج یافته ها در این پژوهش نشان می دهد محمودخان یکی از هنرمندان پیشگام در عرصه نقاشی نوین درایران دوره قاجار است. او در نقاشی های خود از عکاسی و نگاه عکاسانه برای تکمیل آثار خود استفاده می کند ولی تلاش ندارد موضوع را عین عکس نشان دهد و تفاوت تفکر نقاشی و عکاسی را به درستی می داند. درآثار او ذهن گرایی، خلاقیت هنری، دیگاه جلوتر از زمانه و بسیار مدرن در تمامی آثار نقاشی آبرنگ و رنگ و روغن با موضوعات مختلف دیده می شود. او نوع متفاوتی از نقاشی منظره سازی در دوره قاجار با تأثیر پذیری از عکاسی را در آثار نقاشی خود نشان می دهدکه دارای روحیه و هویت ایرانی است.