مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
واژه
منبع:
ادبیات پایداری سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
59 - 83
حوزه های تخصصی:
شعر آیینی یکی از گونه های شعری رایج در دوره دفاع مقدس است. شاعران متعهد این دوره در قالب های متنوع به توصیف وقایع دینی و مدح و مرثیه اهل بیت (ع) پرداخته اند. با بررسی ویژگی های سبکی این اشعار در سه سطح زبانی (موسیقایی، واژگانی)، ادبی و فکری می توان دریافت که شاعران دوره مذکور برای توصیف وقایع دینی کدام یک از قرائت های حماسی، عاطفی و عرفانی را انتخاب کرده اند. با بررسی ویژگی های سبکی، ضمن مرور اشعار مدایح و مراثی دینی این شاعران می توان به تأثیر دفاع مقدس در سروده های آیینی آنان نیز پی برد. این پژوهش موجب توجه بیشتر به سروده های دینی در شعر معاصر شده و بر ارتباط دوسویه شرایط جامعه و فضای ادبی کشور تأکید می کند. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و تحلیل محتوا انجام شده است. ابتدا شاعران آیینی برجسته دفاع مقدس شناسایی شده اند. سپس ویژگی های سبکی اشعارشان استخراج شده است و در پایان، این ویژگی ها مورد تحلیل قرار گرفته اند. با بررسی ویژگی های زبانی اشعار آیینی این دوره می توان گفت که بسیاری از این اشعار در اوزان سنگین و فاخر سروده شده اند. همچنین شاعران برای افزایش استحکام لحن از تکرار واج های سخت، سایشی و انسدادی بهره گرفته اند. استفاده از واژگان کهن و مربوط به جنگ نیز به ارتقای بار حماسی کلام افزوده است. در حوزه ادبی نیز شاعران از آرایه هایی مانند تشبیه مرکب، اضافه تشبیهی و تشخیص بهره زیادی گرفته اند که موجب پویایی شعر و طمطراق سخن شده است. در زمینه فکری نیز شاهد نگاه افتخارآمیز و حماسی به مفهوم عاشورا و انتظار هستیم. بنابراین می توان دریافت که بسیاری از اشعار آیینی در دوره دفاع مقدس دارای لحن و سبک حماسی است و این مسئله نشان دهنده تأثیر جریان دفاع مقدس بر فکر و کلام شاعران این دوره است.
قدرت «تکیه» هجایی در تغییر معانی واژگانی قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۵
193 - 216
حوزه های تخصصی:
تحلیل زبانِ گفتاری قرآن کریم، معانی متفاوتی از زبان نوشتاری را نشان می دهد. در این میان، تأثیرگذاری «تکیه» (فشار صوتی هجایی مقابل هجای دیگر)، به عنوان یک عنصر تمایزدهنده معنایی، گاهی نقش مهمی در استنباط مفاهیمِ درست یا نادرست قرآنی ایفا می کند. قدرت تکیه در سطح هجایی درون واژگانی صرف نظر از اینکه در چه مرتبه ای از قوت و ضعف قرار دارد، موضوع اصلی این پژوهش است که واژه های قرآنی را مستقل از عناصر دیگر آوایی، چون درنگ و آهنگ به نمایش می گذارد. فرض بر این است که نقش ممیزی تکیه در سطح واژگان قرآنی و نه در سطح جمله موارد مختلفی هرچند اندک ولی قابل توجه را نشان می دهد. به همین منظور با توجه به ظرفیت این پژوهش، نمونه های مختلفی از این نقش ها انتخاب شد تا کارکرد تطبیقی آن در دگرگونی معانی واژگانی روشن شود که مهم ترین آن ها عبارت اند از: نقش ممیزی برخی از انواع فعل مانند مؤنث و مذکر، مفرد و مثنی، ثلاثی مضاعف و ثلاثی مزید؛ نقش ممیزی برخی از انواع اسم مانند ثلاثی مزید و ثلاثی مجرد، مفرد و مثنی و جمع؛ نقش ممیزی بین انواع حروف معنا و حروف مبنا مانند ممیزی بین «واو» حرف معنا و «واو» حرف مبنا، ممیزی بین «فاء» حرف معنا و «فاء» حرف مبنا، ممیزی بین «أو» حرف معنا و «أو» حرف مبنا؛ مواردی از ممیزی بین منادی و ضمیر متصل، و موارد مشابهی که به شیوه توصیفی، تطبیقی به تحلیل گذاشته شده است، به گونه ای که برای مخاطب، ارزش واجی تکیه به خوبی روشن می شود، هرچند که درصد ارزش واجی تکیه نسبت به ارزش غیر واجی تکیه در زبان عربی به مراتب کمتر است.
بنت الشاطی و تفسیر بیانی سوره علق از نظریّه تا عمل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۷
125 - 147
حوزه های تخصصی:
در دوران معاصر، تفسیر بیانی، مکتبی نوین در روش تفسیر قرآن و دنباله رو شیوه کلاسیک و کهن ادبی در تفاسیر قرآن است. گر چه سلسله جنبان اندیشه های این مکتب تفسیری، سیّد جمال الدین اسدآبادی و پس از او، به طور ویژه، شیخ محمّد عبده بوده است، لکن پایه گذار و نظریّه پرداز این مکتب تفسیری را امین خولی(1895– 1966م.) می شناسانند. همو بود که مبناها و قواعدی کلّی را در معناشناسی واژگان و آیات قرآن مطرح ساخت که هدف عمده و نخستین تفسیر را که فهم ادبی خالص و محض قرآن، بدون در نظر داشتن هیچ پیش شرط دیگر است، تحقّق بخشد. شاگرد، همراه، همسر و پیرو وی، بنت الشاطی در دیباچه التفسیر البیانی ، خود را به عملی ساختن مبانی امین خولی ملتزم دانسته و تلاش نموده تا آنها را در تفسیر به کار گیرد. در پژوهش حاضر، بازخورد و نتیجه این التزام، همسویی ایده و عمل و تطبیق تفسیر با آن مبانی را –تنها در سوره «علق»- بررسی خواهیم کرد. در پایان روشن خواهد شد که وی در مواردی همچون تفسیر بر اساس ترتیب نزول، تفسیر موضوعی، معناشناسی یک واژه از رهگذر استقصای واژگان مشابه و... مبانی خود و خولی را در تفسیر عملی نساخته است و این موارد، از حدّ نظریّه خارج نگشته است.
اهمیت آموزش و ارزشیابی واژگان در یادگیری زبان دوم/خارجی
حوزه های تخصصی:
برای یادگیری زبان تسلط بر چهار مهارت اصلی زبانی مهم است. پایه و اساس این مهارت ها یاددهی و یادگیری واژه است. زیرا واژگان مهم ترین بخش زبان آموزی است. آنچه در دنیای امروز بسیار اهمیت دارد، انتقال معناست که نیازمند بهره مندی از دانش واژگانی است. یکی از دلایل آموزش واژه، گسترش مفهومی دایره واژگان و همچنین جهانی شدن و گسترش ارتباطات جهانی است. در دوره های آموزشی می کوشند بخش واژگان به نحو کارآمدی طراحی بشود و شامل ارزشیابی دانش واژگانی زبان آموزان نیز باشد. در آموزش واژگان، انتخاب لغاتی که باید آموزش داده شوند، شیوه تدریس آنها و ارزشیابی دانش واژگانی و روند رشد یادگیری واژه مهم اند. پیشرفت مهارت های زبانی بر اساس نتایج آزمون ها مورد سنجش قرار می گیرد. ارزشیابی صحیح واژگان نقاط قوت و ضعف موجود در آموزش مهارت های زبانی و میزان آمادگی زبان آموزان را برای کسب آموزش های بعدی روشن می سازد. در این مقاله با روش تحقیق کتابخانه ای و موردی با تکیه بر تجربه کار در آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان، اهمیت آموزش واژه برای کسب مهارت های زبانی نشان داده شده و همچنین به اهمیت ارزشیابی و سنجشِ میزان یادگیری زبان آموزان، به عنوان نمایانگر موفقیت یا عدم موفقیت برنامه ی آموزشی، پرداخته می شود. در پایان به این نتیجه می رسیم که یکی از مهم ترین حوزه های آموزش، آموزش واژگان و بالا بردن دایره لغات زبان آموز است که باید با استفاده از هر چهار مهارت زبانی به آن دست یافت.
ترتیب سازه ای بند فارسی با تکیه بر دستور نقشگرا-گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش به دنبال معرفی روشی جدید برای توجیه ترتیب سازه ای عناصر بند در زبان فارسی هستیم. به این منظور دستور نقش گراگفتمانی (2008) به عنوان جدیدترین دستور نقش گراچارچوب اصلی این پژوهش را تشکیل می دهد. این دستور برخلاف اصول رده شناختی گرین برگ (1963) از روشی پویا برای تعیین ترتیب سازه ای استفاده می کند. روشترتیب قرارگیری سازه ها در این دستور به گونه ایست که هیچ جایگاهی از قبل برای عنصر خاصی از زبان تعیین شده نیست بلکه جایگاه هر عنصر براساس لایه ای که در آن تولیدمی شود، نقش کاربردی و معنایی آن (بافت زبانی)و با توجه به سایر عناصر بالادستی آن در سلسله مراتب لایه های دو سطح بینافردی و بازنمودی تعیینمی گردد. علاوه بر این، در این دستور قواعدی برای تعیین ترتیب سازه ها معرفی شده است که نه تنها به تعیین ترتیب عناصر بند کمک می کند بلکه برای تعیین عناصر تشکیل دهنده گروه و واژه نیز کاربرد دارد؛ با این وجود هدف پژوهش حاضر تنها تعیین ترتیب سازه های فارسی در سطح بند است. دستور نقش گرا گفتمانی چهار جایگاه مطلق آغازی، دومین، میانی و پایانی و تعدادی جایگاه نسبی را برای سازه-های تشکیل دهنده بند در نظر می گیرد؛ طبق روش بالا به پایین این دستور، هر زمان یکی از این چهار جایگاه مطلق اشغال شود جایگاه های نسبی آن می توانند پذیرای عنصر دیگری شوند. با درنظر گرفتن چهار جایگاه در این دستور شرایطی ایجاد می شود که در ازای هر روساخت دستوری طبق اصول رده شناختی گرین برگ، 14 ترتیب سازه ای محتمل وجود خواهد داشت. به عبارتی، در مقابل 6 ترتیب سازه ای گرین برگ یعنی SOV,SVO,OVS,OSV,VOS,VSO، در این دستور 84 احتمال وجود دارد. نتایج پژوهش حاکی از کارایی اصول این دستور برای تعیین ترتیب سازه ای بند فارسی به عنوان زبانی با ترتیب سازه ای آزاد است. از طرف دیگر، با توجه به آنکه در این دستور اعتقادی به وجود حرکت سازه ای نیست می توان -با استدلال های نقشی- آزادی سازه های بند فارسی را (به عنوان نتیجه نیت کاربردی گوینده) به صورت پایه زایشی توجیه کرد. به همین منظور، در بخش آخر این پژوهش یکی از انواع قلب نحوی نیز ( قلب تحوی کوتاه برد چپ گرای فارسی) به عنوان فرایندی پربسامد براساس این دستور و برمبنای ملاحظات کاربردی (نه نحوی) مورد برسی قرار می گیرد.
تحلیل ساختاری نقد نقاشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
5 - 12
حوزه های تخصصی:
نقد نقاشی، نوشتاری است مبتنی بر دو رکنِ «توصیف» و «تفسیر». توصیف بخش اصلی و اساسی هر نقد نقاشی را تشکیل می دهد و غایتش انتقال نشانه های تصویری به نشانه های زبانی است. فرضیه ی این مقاله مبتنی است بر این که بی وجود توصیف دقیق، تفسیر عمیق نقاشی ممکن نیست، زیرا مبنای گزاره های تفسیریِ یک نقد موفق توصیفاتی است که منتقد در نوشتار نقد ارائه می دهد. نخستین نقدهای نقاشی توصیفات ادیبانه ای بوده اند از آنچه روی تابلو بازنمایی می شده است. اما ویژگی مهم نقد نقاشی اتکاء به توصیف دقیق برای ارائه ی تفسیر عمیق است. هویت هر اثر تجسمی مبتنی بر تفسیری است که منتقد از آن ارائه می دهد. لذا ارزش گذاری یک تابلوی نقاشی مستلزم این است که منتقد، دیدگاه هایش را در قالب تشریح و تحلیل (توصیف) و توضیح و تبیین (تفسیر) صورت بندی کند. این مقاله با ارائه ی نمونه هایی نشان خواهد داد که اولاً، نگارش نقد نقاشی مستلزم پایبندی به این صورت بندی است؛ ثانیاً، توضیح و تفسیر بر مبنای نظریه و فلسفه ی منتقد صورت بندی می شود. روش به کار رفته عبارت است از مطالعه ی دو نمونه نقد نقاشی به منظور استخراج ساختار توصیفی تفسیری آنها.
تبیین و بررسی کاوش های زبانی ویلیمیر خلبنیکوف، شاعر فوتوریست روسی(مقاله علمی وزارت علوم)
ویلیمیر خلبنیکوف یکی از شاعران برجسته روسی و از بنیان گذاران مکتب فوتوریسم در روسیه است. در ایران او را بیشتر به عنوان شاعر می شناسند و پژوهش های زبان شناسی او چندان موردتوجه و بررسی قرار نگرفته است. خلبنیکوف در نظام شاعرانه سمبولیست ها تجدیدنظر کرد. اگر در سنت سمبولیسم، واژگان چون نماد تصور می شدند و با زبانی شاعرانه در شعر نمود می یافتند و معنای پنهان آن ها ارزش داشت، در نظام شعری خلبنیکوف، واژه ها با ساخت آوایی خود، دارای مفهوم ذاتی و ارزش شاعرانه بودند و به این ترتیب وی توجهات را به گذشته زبان معطوف داشت و تصورات رایج پیشین درباره زبان را دچار تغییر و تحول کرد. جستار پیش رو، به شیوه توصیفی تحلیلی، و با هدف گشودن چشم اندازی به دستاوردهای فوریست های روسی، انجام شده است و به دنبال پاسخ به این پرسش است که کاوش های زبانی خلبنیکوف، به عنوان یکی از شاخص ترین چهره های فوتوریسم روسی، چه بوده و چه برآیندی برای زبان روسی داشته است. با بررسی نظریات زبانی شاعر، این نتیجه حاصل شد که تحقیقات زبانی او باعث گسترش سامانه واژگان در زبان روسی و ایجاد یک زبان جهانی با نام «زائوم/ فرامعنا» شده است. زبانی که در آن آوا خود مولّد معناست. همچنین این نتیجه حاصل شد که بدون تحقیقات زبانی خلبنیکوف، نظریات فرمالیست ها امکان بروز و ظهور نمی یافت. از نظر این شاعر همخوان ها در واژه نسبت به واکه ها اهمیت بیشتری دارند؛ به ویژه نخستین همخوان که معنای کل واژه را هدایت می کند. لذا از نظر خلبنیکوف واژگانی که با یک حرف همخوان مشابه آغاز می شوند، معانی مشابهی را حمل می کنند. متن خبر مورد نظر
تحلیل محتوای کتب مطالعات اجتماعی پایه ابتدایی به روش کمی هارتلی
منبع:
پیشرفت های نوین در روانشناسی، علوم تربیتی و آموزش و پرورش سال پنجم آبان ۱۴۰۱ شماره ۵۳
96 - 103
کتاب درسی یکی از رایج ترین منبع یادگیری دانش آموزان در سیستم های آموزشی محسوب می شود. تحلیل محتوا به عنوان یک ابزار پژوهش های علوم تربیتی در جایگاه پر اهمیتی قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر، تحلیل محتوا کتب مطالعات اجتماعی پایه ابتدایی براساس روش هارتلی می باشد. جامعه آماری این پژوهش، کل محتوای کتب مطالعات اجتماعی پایه ابتدایی می باشد و نمونه آماری هم از سه بخش اول، وسط و اخر کتب به صورت تصادفی انتخاب شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها هم از روش های آماری میانگین و جدول فراوانی و تعیین درجه دشواری متن هارتلی بهره گیری شده است. نتیجه پژوهش نشان داد که محتوا و متون کتب نسبت به سطح و سن فراگیران به ترتیب خیلی ساده، ساده، نسبتا ساده است و نیاز به تغییراتی احساس می شود تا از پیامدهای این گونه محتوا که می تواند شامل بی حوصلگی بی علاقگی فراگیران و کم رنگ تر شدن نقش معلمان در امر یاددهی_یادگیری می باشد جلوگیری به عمل آید.
ارتباط زبان فارسی با زبان های سامی پیش از اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه دانشگاه یزد ۱۳۸۶ شماره۱۵
113 - 126
حوزه های تخصصی:
زبان فارسی همان طور که بعد از اسلام با زبان عربی که یک زبان سامی است ارتباط داشته و دارد و الفاظ زیادی را با آن رد و بدل کرده است، پیش از اسلام هم با زبان های سامی دیگری که در بین النهرین رواج داشته اند، ارتباط و تبادل واژه ای داشته است، ولی چگونگی این مبادلات امروزه برای ما روشن نیست و تنها بعضی واژه های فارسی را مشاهده می کنیم که نوعی شباهت به الفاظ عربی دارند، ولی از زبان عربی وارد زبان فارسی نشده اند و بنابراین احتمال می دهیم که از زبان های سامی بین النهرین و پیش از اسلام وارد زبان فارسی شده باشند، ولی در زمینه نفوذ الفاظ فارسی آن زمان به زبان های سامی طرف مبادله آن تقریباً چیزی نمی دانیم.
واژه بست در گویش کُندازینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی و توصیف واژه بست های گویش کُندازینی است. کُندازی روستایی است کوهستانی و کهن که در دهستان اَبرَج و در بخش دُرودزَن شهرستان مرودشت قرار دارد. گویش کندازینی یکی از گویش های بازمانده از زبان فارسی میانه و گویشی از شاخه غربی-جنوبی زبان های ایرانی نو است که با گویش های دشتکی، امامزاده اسماعیلی، کوهمَره ای/ کُهمَره ای، اردکانی، خلاءری، قَلاتی، لارستانی، دَوانی و دشتی و پاره ای دیگر از گویش هایی شباهت و همانندی هایی دارد که دارای ساخت کنایی هستند. در این پژوهش، نخست هفت آزمون از آزمون های زوئیکی و پولوم (1983) که شقاقی (1374) برای بررسی و طبقه بندی تکواژهای وابسته در زبان فارسی اقتباس کرده است، در گویش کندازینی به کار گرفته می شوند. سپس انواع واژه بست در گویش کندازینی مشخص و هر واژه بست در چند جمله نمونه، آورده می شود. همچنین، هر جمله، جداگانه آوانگاری و تحلیل و در صورت نیاز، توضیحاتی برای تغییرات و دگرگونی آوایی و دیگر فرایندهای واژ-واجی در سطح واژه و جمله ارائه می شود. شیوه پژوهش در بررسی و مطالعه این گویش، میدانی و کتابخانه ای است. بر اساس مطالعه صورت گرفته، واژه بست های این گویش عبارتند از ضمیرهای پیوسته شخصی، فعل های پی بستی، نشانه مفعولی صریح، نشانه معرفه، نشانه نکره، نشانه اضافه، نشانه متمم ساز، نشانه هم پایگی، صورت مخفف قید افزایشی هم، نشانه تأکیدی. ضمیرهای پیوسته واژه بست های فاعلی نقش مطابقه را در جمله ایفا می کنند. داده های زبانی این گویش می تواند پرتویی بر دانش ایران شناسی، شناخت و مطالعه زبان های ایرانی و پژوهش های رده شناسی باشد. در این پژوهش، 16 نفر گویشور مرد و 4 گویشور زن در گروه های سنی 30 تا 80 ساله از افراد بی سواد، کم سواد و باسواد در گردآوری پیکره زبانی همکاری داشته اند.
بررسی نمود اخلاق و رفتار شهری در آثار داستانی احمد محمود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
215 - 234
حوزه های تخصصی:
احمد محمود یکی از نویسندگان پرکار و توانای خطّ جنوب کشور است. اکثر داستان های وی حول و حوش شهرهای جنوبی کشور است. او نویسنده ای واقع گراست و همین امر موجب شده است توجه فراوانی به محیط پیرامون خودش داشته باشد. هدف اصلی این پژوهش بررسی نمود اخلاق و رفتار شهری در آثار داستانی احمد محمود است. روش تحقیق به صورت توصیفی – تحلیلی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که امحمد محود در آثارش به شیوه های متنوع به زبان و گویش جنوب توجه داشته است. او در توصیف شهر و امکان خطه جنوب، محله ها، خیابان ها و... بسیار کوشا است و سعی دارد علی رغم حفظ هویت اصلی این مکان ها نام های جنوبی آن ها را نیز یادآور شود. اما عمده کاربرد زبان و گویش در داستان های محمود به واژه های متداول و رایج این خطه برمی گردد. همچنین وی سعی دارد در قالب داستان های خود انواع رفتارها و اخلاق های غذایی، ماهی ها و حتی اسامی انواع نخل ها را نیز که در جنوب متداول است، بازگو نماید.