مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۹.
۲۰.
روایت
حوزه های تخصصی:
داستان کوتاه کوتاه یا داستانک دردهه های اخیر مورد توجه داستان نویسان فارسی زبان قرار گرفته و در ایران رواج و گسترش یافته است. رواج داستانک نویسی ریشه در گرایش به کیمنه گرایی یا مینی مالیسم در دنیای معاصر دارد که جنبشی در هنر به شمار می رود و بر دو پایه سادگی و ایجاز بنا شده است. نویسندگان این گونه آثار با حذف عناصر غیرضروری، می کوشند اثر ادبی را در کمترین حجم و کوتاهترین شکل عرضه کنند. آنان با استفاده از شگردهایی، از جمله گزینش برشی از لحظه های جذاب زندگی، مقدمه گریزی، استفاده از ارجاعات بین متنی، گزینش کلمه ها، جمله ها و بندهای کوتاه، گنجاندن پایان پرکشش و ... تلاش می کنند داستانهایی ساده و اثرگذار بیافرینند. در این مقاله، ضمن نگاهی به زمینه ها و عوامل گرایش به کمینه گرایی در گذشته و امروز، دیدگاه های منتقدان درباره آن توضیح داده می شود و ویزگی های داستانهای کوتاه کوتاه و شگردهایی که نویسندگان در خلق این گونه آثار به کار می برند، معرفی می شود و برای نمونه، داستانک «شمع ها خاموش نمی شوند» بر اساس مباحث مطرح شده، تجزیه و تحلیل می گردد.
راوی در رمان «آتش بدون دود»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله از میان عناصر داستان، به بررسی راوی، ویژگیها و زاویه دید وی در رمان آتش بدون دود، اثر «نادر ابراهیمی» پرداخته می شود. براین اساس، ابتدا تعریفی از روایت ارایه شده، پس از تعریف راوی -که از کلیدی ترین عناصر داستان به حساب می آید و سازمان بندی داستان تا حد زیادی در گرو آن است - از میان انواع زاویه دید، «تک گویی درونی» و انواع آن - که از راههای دسترسی به ذهن شخصیت های داستان است - بررسی می گردد. از آن جا که رمان آتش بدون دود را راوی «دانای کل» روایت می کند، ویژگیهای این راوی در رمان بیان شده است و سپس به چگونگی استفاده راوی دانای کل از انواع تک گویی ها و تغییر کانون دید به روایت داستان پرداخته و ویژگیهای خود را همچون یک شخصیت داستانی، آشکار ساخته است و آمیخته ای از روایت کلاسیک و مدرن را به صورتی به نمایش می گذارد که گاه، «آتش بدون دود» را به رمانهای پست مدرن نزدیک می کند.
بررسی روایت در بوف کور هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به واسطه وجود برخی شباهت ها میان روایت بوف کور و شیوه جریان سیال ذهن و به خصوص به دلیل وجود گونه ای از تک گویی در این رمان، ممکن است تصور شود-چنان که برخی تصور کرده اند-که این رمان یک رمان جریان سیال ذهن است. هدف ما در این مقاله معرفی شیوه جریان سیال ذهن و تک گویی درونی و بررسی رمان بوف کور بر اساس معیارهای آن بوده است. بر مبنای ویژگی های مشترکی که در رمان های معروف جریان سیال ذهن دیده می شود و نیز بر اساس تعاریفی که صاحب نظران بر جسته برای این شیوه ارایه کرده اند، تلاش کرده ایم تا در تعریفی دقیق، شاخصه هایی را برای این گونه از رمان شناسایی کنیم که رمان جریان سیال ذهن را از غیر آن جدا می کند. سپس بر اساس این معیارها به بررسی رمان بوف کور پرداخته ایم تا روشن شود که این رمان به شیوه جریان سیال ذهن نوشته نشده است .
بررسی روایت، داستان و پیرنگ در «گلدسته ها و فلک» جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی روایت، داستان و پیرنگ در «گلدسته ها و فلک» جلال آل احمد اختصاص یافته است. مطلب مقاله، پس از مقدمه که اشاره ای به جلال و آثار اوست و نقل چکیده داستان، عمده شامل دو بخش است: در بخش اول، عناصر پنج گانه روایت و در بخش دوم، داستان و پیرنگ در گلدسته ها و فلک بررسی شده. در این داستان که رخدادهای آن از زبان شخصیت اصلی که کودک دبستانی است، نقل می شود، شخصیت اصلی در پی دست یابی به هدفی خاص - بالا رفتن از گلدسته های مسجد معیرالممالک - است. وی در راه رسیدن به هدف با موانعی روبه روست، ولی با طرح نقشه ای موفق می شود موانع را پشت سر بگذارد و به هدفش برسد. در کنار رخداد اصلی داستان - بالا رفتن از گلدسته ها - رخدادهای دیگری نیز نقل می شود که با توجه به این امر، پیرنگ داستان از دو «پی رفت» تشکیل شده است. راوی در نقل رخدادها از شیوه «بازگشت به گذشته» بهره برده است. پاره ای از رخدادها و توصیف ها به تفصیل نقل شده اند و پاره ای از آنها به اختصار. نکته آخر این که در این داستان، راوی هم به عنوان راوی حضور دارد و هم به عنوان شخصیت اصلی.
از تاریخ روایی تا روایت داستانی (مقایسه شیوه های روایتگری در اسکندر نامه های فردوسی و نظامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
اسکندر شخصیتی تاریخی است که زندگی و کشور گشایی های او، در شاهنامه فردوسی و منظومه های شرفنامه و اقبالنامه نظامی دستاویزی شده است برای نقل روایت. روایت های جهان بی شمارند اما علی رغم گوناگونی شکل های روایت، هر متن روایی نیاز به واسطه ای دارد که آن را روایت کند. این واسطه راوی است و دیدگاه و شیوه های روایتگری او یکی از مهم ترین عواملی است که باعث تمایز شکل های گوناگون روایت می شود. در این نوشته، روایت های فردوسی و نظامی از داستان اسکندر، از نظر شیوه های روایتگری مورد بررسی قرار می گیرد. به این منظور، ابتدا ضمن تعریفی از روایت، به تفاوت های روایت داستانی و تاریخ روایی اشاره می شود. سپس دو متن از نظر تفاوت های راوی در دیدگاهی که انتخاب کرده اند و شیوه هایی که برای واقع نمایی داستان از آنها بهره جسته اند، مورد بررسی قرار می گیرد و نهایتا بر اساس چگونگی استفاده از گفت و گوها، توصیف ها، شیوه های انتقال در هر داستان و نیز مطابقت هر متن با قواعد ژانر، میزان توفیق راویان این روایت ها در واقع نمایی داستان سنجیده می شود.
تحلیلی از هفت روایت «استن حنانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دخل و تصرف در روایت ها و خلق روایت های جدید و احیانا پیچیده تر، شیوه ای است که سنت روایی فارسی بر پایه آن شکل گرفته است؛ از این رو، بسیارند روایت هایی که از رهگذر جرح، تعدیل، حذف و اضافه کردن عناصر و اجزای روایت، صورتی دیگر و گاه کاملا متفاوت یافته اند. بررسی اینکه « چگونه روایتی تاریخی و ساده، به روایتی داستانی و پیچیده، تبدیل می شود»، « دست کاری های قصه پردازان در روایت، غالبا از چه سنخی است»، «ساختارهای روایی فارسی، در روند تکاملی خود، از چه الگویی تبعیت می کنند» و نیز « روایت های مشابه، در طول زمان، بر پایه چه عناصر و جزییاتی شکل گرفته اند»، موضوع گفتار حاضر است؛ پژوهشی که اگر بدرستی انجام پذیرد، زمینه را برای استنباط نظریه های روایت فارسی فراهم خواهد ساخت. روشی که در این گفتار به کار بسته ایم، مبتنی است بر مقایسه تحلیلی نمونه هایی از چند روایت مشابه، از منظر روایت شناسی، ریخت شناسی، معنی شناسی، نشانه شناسی، بینامتنیت، گفت وگو.
شیوه های آغاز و پایان داستان در هزار و یکشب(مقاله علمی وزارت علوم)
هزار و یکشب با 251 روایت، نمونه عالی سبک خاص داستان پردازی در فرهنگ هند و ایرانی است و شاید بزرگ ترین مجموعه داستانی است که تا کنون توجه نظریه پردازان و پژوهشگران روایت شناسی را به خود معطوف داشته است. روایت شناسی، شعبه ای فعال از نظریه ادبی است و هدف نهایی آن، کشف الگوی جامع روایت است که تمامی روش های ممکن روایت داستان ها را در بر می گیرد. از دیدگاه روایت شناسی، روایت رشته بسته ای از حوادث است و به هر رو آن را انجامی است، همان طور که آن را آغازی است. شیوه های آغاز کردن و به پایان بردن داستان، در پیکر بندی روایت اهمیت بسزایی دارد. بسیاری از روایت شناسان، آغاز داستان را وضعیت ثابت اولیه ای می دانند که به واسطه نیرو یا نیروهایی به عدم تعادل می انجامد و در پایان با عمل نیرویی در جهت عکس به تعادل می رسد. صرف نظر از نود و یک حکایتی که ساختار داستانی ندارند، تقریبا تمام داستان های هزار و یکشب بر اساس چنین مدل روایتی آغاز می شوند و به پایان می رسند. تنها سه حکایت از وضعیت عدم تعادل آغاز می شوند و با وضعیت تعادل به پایان می رسند و یک حکایت در وضعیت عدم تعادل پایان می یابد. عبارتی نظیر «آورده اند که» سر آغاز 192 حکایت از مجموعه قصه های هزار و یکشب است که نقش عنوان داستان را هم بر عهده دارد. این عبارت ها، مخاطب (روایت گیر) درون متنی و بیرون متنی را در مورد نقش راوی در آفرینش و یا باز تولید روایت، در سطح یکسانی از آگاهی قرار می دهند و نیز، بر نوعی بی زمانی دلالت می کنند که خاص چنین قصه هایی است. عبارات پایانی بسیاری از حکایت ها نیز، کار کردی مشابه عبارت های سرآغاز داد.
تحلیل زبانشناختی سازمان متن روایی «تنگسیر» در چهارچوب الگوی حل مسأله مایکل هوئی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق به بحث در مورد سازمان متن روایی «تنگسیر» اثر صادق چوبک، می پردازد. سازمان این متن روایی منطبق با الگوی حل مساله مایکل هوئی (2001) است. مساله اصلی غارت پولهای قهرمان اصلی داستان توسط چهار فرد زورگو، ظالم و فریبکار است. پاسخهای زیادی برای حل آن پیشنهاد می شود. این پاسخها یا از سوی قهرمان ارایه می شود که اغلب ارزیابی آنها مثبت اما نتیجه آن منفی است، و یا از سوی سایر شخصیتها پیشنهاد می شود که ارزیابی آنها منفی و نتیجه نیز منفی است. طرح نهایی برای رسیدن به راه حل، پس از طی چرخه ای نسبتا طولانی، طرح انتقام و کشتن افراد است که با موفقیت انجام می شود و نتیجه آن نیز مثبت است. هرچند مساله نخست با انجام طرح فرار حل می شود، مساله دوم حل نشده باقی می ماند.
بررسی عنصر زمان در روایت با تأکید بر حکایت «اعرابی درویش» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولوی از بزرگترین داستانپردازان عرفانی ادب فارسی است که به قصد بیان نکات تعلیمی و عرفانی به داستانسرایی روی آورده است. تیزهوشی او در درک دغدغه ها و زوایای روح آدمی و آشنایی او با رفتارهای اجتماعی مخاطبان و چیره دستی وی در به کارگیری اصول دقیق فنون داستانپردازی، باعث شده است که مثنوی او به عنوان یک اثر مشهور، در جهان زنده و پایدار بماند. اشراف و تبحر او در هفت قرن پیش بر انواع شگردهای داستانپردازی، که ظرایف و فنون آن به تازگی بر منتقدان مکشوف شده، حیرت آور است. یکی از این شگردها چگونگی به کار گرفتن عنصر «زمان» در روایت است. یکی از محققانی که در چند دهه اخیر به چگونگی زمانمندی در روایت پرداخته، ژنت فرانسوی است که نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کرده و در این زمینه به شهرت رسیده است. نگارندگان در این مقاله کوشیده اند بر اساس نظریه ژنت، نشان دهنده که مولانا عنصر زمان را در روایت «اعرابی فقیر و زنش» چگونه به کار برده و به عنوان یک داستانپرداز در مسیر حرکتش از زمان تقویمی به زمان متن، چگونه و تا چه حد در عرصه زمان و کنش به گزینش های مختلفی دست یازیده است و این گزینش ها و نوع خاصی از زمانمندی که مولوی آن را در روایت اعرابی به کار بسته است از نظر اصول داستانپردازی چه ارتباط مستقیم و معناداری با محتوای حکایت دارد.
عامل زمان در رمان «سووشون»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان شاکله های روایی، عامل زمان در رمان سووشون، در اولویت قرار دارد و لایه های زمانی مختلف، در بطن روایت، با یکدیگر در تلاقی هستند. روایت در این رمان، بیشتر به گذشته باز می گردد و گاه نیز به شکل آینده نگر به پیش بینی وقایع می پردازد. این کار با مهارت تمام و به گونه ای انجام می شود که از چارچوب دنیای بازنمایی شده داستان فاصله نگیرد. تداوم داستان در رمان سووشون، هشتاد روز است و شتاب ثابت (معیار) بر اساس 3.17 صفحه در روز ارزیابی می شود. میانگین وزنی شتاب سووشون بر پایه 7.64 صفحه در روز به دست می آید که نشانگر ضرباهنگ شتاب منفی کل متن است و اینکه حداقل سرعت بر فضای داستان حاکم است. کارکرد انواع بسامد در این رمان متداول است. دانشور معمولا وقایع را با ذکر جزییات، به صورت مکث توصیفی می آورد.
تحلیل انتقادی نگاه نیما یوشیج به شعر کلاسیک در تبیین الگوی وصفی رواییِ شعر نو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۷ شماره ۴
حوزه های تخصصی:
نیما یوشیج دیدگاه ادبی خود را بر رویکردی انتقادی به شعر کلاسیک بنیان نهاد و آرای او به صورت گسترده و گاه تناقضآمیز بر پیروانش و نسلهای بعدی نوگرایان تأثیر گذاشت. اکنون پس از گذشت نیم قرن از مرگ نیما، با توجه به ظهور نظریههای جدید و گسترش امکانات متنوّع نقد ادبی، بازنگری دیدگاههای او و پیروانش ضروری مینماید. این مقاله بر آن است تا رویکردهای انتقادی نیما را نسبت به شعر کلاسیک در الگوی وصفی ـ روایی شعر نو بررسی و نقد کند. بررسی این الگو که کانونیترین بخش دیدگاه ادبی نیماست میتواند به رفع ابهامها و تناقضات درونی نظریة شعر نو کمک نماید و امکانات مغفولماندة شعر کلاسیک را فرا روی آن قرار دهد. مهمترین اشکالهایی که در احتجاجات نیما برای نقد شعر کلاسیک وجود دارد عبارتاند از: ذهنی تلقّی کردن شعر کلاسیک بهویژه غزل فارسی، بیتوجّهی به وجه روایی غزل در شعر کلاسیک، توجه به ویژگیهای داستان مدرن در نقد شعر کلاسیک، وفاداری به رئالیسم در شعر، تقلیل دادن امکانات شعری کهن به کاربرد تزئینی عناصر بلاغی، بیتوجهی به زمان ذهنی و درونی در روایت، و قرار دادن الگوی وصفیـ روایی در تقابل قطعی با شعر کلاسیک.
روایت و دامنة زمانی روایت در قصه های مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۷ شماره ۵
حوزه های تخصصی:
هر پدیدة نسبتاً دامنه¬داری که دارای سیری پیش¬رونده باشد، ساختار روایی ساده¬ای را در بطن خود میپروراند. در این ساختارِ ساده¬گویی، عناصر تشکیل دهندة پدیده از نقطة¬ A به سمت B ، از Bبه سمت C و ... حرکت می¬کنند؛ شبیه رشد تکاملی دانه تا مرحلة درخت شدن و میوه دادن. آنچه به ساختاری پیشرونده و روایی شکل داستانی می¬بخشد، گشتارهایی است که از سوی نویسنده/ راوی بر پیکرة موضوع تحمیل می¬شود؛ این گشتارها در توالی خطی- زمانی داستان قابل تحلیلاند. مقالة حاضر، در تحلیل ابعاد زمانی روایت داستانی، بر دو مدخل اصلی زمان روایت و دامنة زمانی روایتشدگی تأکید دارد: در مدخل نخست با سه گونة زمان تقویمی، زمان حسّی و زمان روایت مواجه می¬شویم. در مدخل بعدی مقاله نیز، پنج محور کلی صحنه، گسترش، چکیده، حذف و زمان حال اخلاقی مطرح خواهد شد؛ توضیـح اینکه ضمن تطبیق مباحث مطرح شده با نمونه¬هایی از رمانهای معاصر، در پایان هر مدخل، قصه¬هایی از مثنوی نیز، متناسب با موضوع، ارائه و تحلیل شده است.
نقد روایتشناختی سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۸ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
روایت را میتوان همچون جنبههای درهم بافتهای از متن و اثر ادبی به شمارآورد که به همراه زبان، یکی از مهمترین حوزههای نظریه ادبی به شمار میرود. روایتشناسی، در باره شیوههای مختلف بیان رویدادها و تحلیل ادبیات روایی نظیر رمان، داستان کوتاه و حماسه به بحث میپردازد. هر کدام از این شیوهها، متن ادبی را از زاویهای خاص بررسی میکند. شناخت روایت به منتقد، در نقد و تحلیل داستان و عناصر داستانی و نیز به آفریننده داستان در فرایند آفرینش داستان کمک میکند. پژوهشگران از راه روایتشناسی داستان، ساختار و مناسبات درونی نشانهها را در متن باز مییابند. در این مقاله کوشیده شده است به بررسی روایت در سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی (خانهای برای شب، دشنام و صدا که میپیچد) و مسائلی را که در خواندن داستان اهمیّت دارند، امّا از جهتی به قدری آشکارند که گاه دیده نمیشوند، پرداخته شود؛ درک شیوههایی که ما را به برداشتی تازه و نو از داستان میرساند و ارائه تفسیری بهتر از داستان که بهسادگی از روساخت متن، قابل درک نیست.
مؤلفههای زمان و مکان روایی در قصص قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله زمان و مکان روایی را در قصص قرآنی بررسی میکند. ابتدا به عنصر زمان روایی از دیدگاه ژنت اشاره میشود و بر این اساس رابطه میان زمان داستان و زمان متن، مفاهیم «نظم»، «تداوم» و«بسامد» را با ذکر نمونههایی از قصص قرآنی تبیین میکنیم. سپس به سنخشناسی، شاخصهای متنی و کارکردهای مکان روایی با اشاره به سوره یوسف (از میان سایر قصص) میپردازیم. میتوان گفت که تحلیل زمان و مکان روایی در قصص قرآنی اولاً، به بسط و گسترش پیرنگ قصص، ثانیاً، شخصیتپردازی و در نهایت، تفسیر و درک سورهها کمک میکند
فرهنگ و شخصیت ایرانیان در سفرنامه های خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"به سفرنامهها به عنوان یکی از منابع مهم شناخت ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع توجه شده، ولی این توجه همواره با محدودیتهایی در فهم، شناخت و تفسیر نیز قرین بوده است. سفرنامهها در واقع، نوعی روایت است، روایتی که قالبِ زمان، مکان، موقعیت و رخدادها، تنگناهایی را برای آن به وجود میآورد. روایت سفرنامهنویسان غیرایرانی درباره ایرانیان و ویژگی های فرهنگی ـ اجتماعی آنان موضوعی است که در مقاله حاضر به آن پرداخته شده است. در تاریخ غرب، یکی از رسانههای مهم در شناخت ایران و در کل، برای سایر دیگریها، سفرنامهها بوده است که بنیانهای اولیه تصاویر دیگران را در سنت غربی فراهم میکرده است .این روایت وجهی آسیبشناختی دارد، وجهی که در سفرنامههای خارجی شکلی غالب به خود گرفته است و قطعاً، برداشتی یک سویه و مبتنی بر پیش فرض های غربی از سابقه تاریخی ماست، اما درس آموز، تامل برانگیز و رفع شدنی است.
"
تفاوت شناخت حاصل از گردشگری واقعی و گردشگری مجازی بر پایه نظریه روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه تکنولوژیهای جدیدِ ارتباطی در سالهای اخیر، به حدی رسیده است که برای بهدستآوردن اطلاعات از سراسر دنیا، دیگر نیازی به سفری واقعی و حضور در محل احساس نمیشود. انسان در دنیای امروز، قادر است از درون خانه خود، با استفاده از امکانات فضای مجازی، در هر زمان که بخواهد، به مناطق دوردست سفر کند. گردشگری، در این اوضاع، دیگر وابسته به زمان و مکان و نیازمند برنامهریزی مالی و زمانی خاص نیست. در این زمینه، دو سؤال مهم وجود دارد. اولاً، آیا گردشگری مجازی ممکن است جایگزین گردشگری واقعی شود و نیاز سفر واقعی را مرتفع کند؟ ثانیاً، آیا نوع شناختی که گردشگری مجازی تولید میکند، با نوع شناختی که در اثر حضور واقعی گردشگر در مکان ایجاد میشود، یکسان است؟ در این مقاله، برای پاسخ به این سؤالها، ابتدا خصوصیات و ویژگیهای گردشگری واقعی و گردشگری مجازی توضیح داده خواهد شد. محور اصلی این مقایسه، حضور در مکان خاص و حس تجربی مکان در گردشگری واقعی و گزینشیبودن خصوصیات مکان و اخذ اطلاعات بستهبندیشده در گردشگری مجازی است. نویسندگان این مقاله عقیده دارند که گرچه گردشگری مجازی قادر است اطلاعات بسیار وسیعتر و کاملتری از گردشگری واقعی در اختیار افراد قرار دهد، در عمل، فاقد حس حضور در مکان و تجربه زیسته است. بههمینسبب، اولاً، نوع شناختی که بهدست میدهد، دستکاریشده و غیرواقعی است. ثانیاً، این نوع گردشگری، صرفاً، نقش مکمل برای گردشگری واقعی دارد. آن گردشگری که از فضای مجازی آغاز شده و به فضای واقعی ختم شود، آثار و نتایج مثبت هر دو نوع را در عرصه شناخت دربرخواهد داشت.
زبان شناسى روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت اصطلاحى فراگیر براى ارجاع به انواع گسترده اى از نوشته ها و گفته هاست اما در تحقیق حاضر روایت در معناى ادبى آن مورد بررسى قرار مى گیردکه شامل انواع ادبى چون رمان، رمان کوتاه و داستان کوتاه است. روایت در معناى ادبى آن از دیرباز حوزة تحقیق و پژوهش مکاتب ادبى مختلف به خصوص ساختگر ایى روسى بوده است، اما فرضیه پردازان و منتقدان معاصر نیز روشهاى آن را در گرایش هاى مختلف و گاهأ متضاد خود به کارگرفته اند. در نو شته حاضر با طرح مفهوم "دیدگاه روایى "که عمدتأ از نظریات راجر فالر گرفته شده است، أنواع مختلفى از راویان یک داستان معرفى و ارائه مى شوند. راوى یک داستان مى تواند درونى باشد یعنى به درون افکار و احساسات شخصیتها نفوذ کند و یا برونى باشد یعنى مثل خواننده داستان فقط ظوإهر و رفتار شخصیتها را ببیند و به افکار و احساسات آنها دسترسى نداشته باشد. این درونى و برونى بودن نیز به بخشهاى دیگرى قابل تقسیم است. در دیدگاه روایى، به بررسى و نقد دیدگاههاى زمانى، مکانى و روانشناختى یک روایت و چگونگى تشخیص آنها پرداخته مى شود تا دیدگاه ایدئولوژیکى نویسنده یک داستان تعیین شود. در هر دیدگاه توانمندى و روشنگرى ابزارهاى زبانشناختى در نقد آثار ادبى به تصریرکشیده مى شود.
مبانى عقلى فهم روایات تفسیرى در المیزان
حوزه های تخصصی:
فهم گزارهها و مسائل هر علمى بر مبانى و قواعد خاصى استوار است که در اصطلاح، «منطق فهم» نامیده مىشود. پژوهش حاضر که درصدد بررسى منطق فهم روایات تفسیرى در المیزان است، آن را از نظرگاه مفسّر بزرگ، علامه طباطبایى(ره)، در بعد مبانى عقلى به تحقیق کشیده و منطق مذکور را در حوزه عصمت اهلبیت علیهمالسلام در فهم و تفسیر قرآن، عدم تعارض آن با مسلمات عقلى، زبان عرفى داشتن روایات تفسیرى، وحدت منشأ در آیات و روایات و عدم تناقض درونى روایات تفسیرى بررسى نموده است.
روایت و واقعیت
حوزه های تخصصی:
نوشته حاضر، نقدى است بر چهار تن از بزرگان اندیشه در حوزه فلسفه تاریخ با محوریت دو موضوع مهم و کلیدى در بحث روششناسى و فلسفه علم تاریخ؛ یعنى روایت و واقعیت. بهطور خلاصه در این بحث، ساختار روایت بهعنوان محورىترین عنصر در تاریخنگارى و ارتباطش با واقعیت و نیز این که چگونه روایت مىخواهد واقعیت تاریخى را براى خواننده تبیین نماید و اینکه آیا ساختار روایتىِ روش تاریخنگارى فعلى مىتواند تمامى هستى تاریخ را منتقل کند یا خیر، به اجمال بررسى شده است. ضمن این مبحث، آفتهایى که بر عنصر روایت در روش تاریخنگارى روایى مترتب است نیز ارزیابى شده است و در نهایت، این پرسش را در برابر ذهن خواننده قرار مىدهد که چه روش جامعى را مىتوان براى ثبت و ضبط کامل وقایع تاریخ، تدارک دید و ابداع نمود تا بتوان کوچکترین وقایع تاریخ را در جایگاه خودشان ثبت کرد.