مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
روایت
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل زمان در دانش روایتشناسی در سه بخش نظم (order)، تداوم (duration) و بسامد (frequency) انجام میشود. تداوم، نسبت میان طول مدت داستان و طول مدت بیان آن است که در سه شکل، نمود مییابد: شتاب ثابت؛ شتاب مثبت و شتاب منفی. گذشته از بخش «تداوم»، در دو بخش «نظم» و «بسامد» نیز میتوان ردپاهایی از عوامل ایجاد شتاب ثابت، مثبت و منفی روایت را به دست آورد. کتاب «کلیله و دمنه» - به قلم نصرالله منشی– به دلیل داشتن نثر فنی، همواره یکی از آثار مطنب دانسته شده است. بررسی حکایتهای فرعی این کتاب بر پایهی عوامل سببساز شتاب مثبت و منفی روایت، نشان میدهد از میان حالتهای سهگانهی تداوم زمان روایت، سهم عوامل ایجادکنندهی شتاب مثبت در این حکایتها، بیش از دیگر عوامل است و روایت کلیله و دمنه با وجود برخورداری از نثر فنی، همچنان رنگ و بوی ایجاز و اعتدال را در حکایتهای خود حفظ کرده است.
بررسی عنصر روایت در قصه حسین کرد شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصه حسین کرد شبستری از معروف ترین داستان های عامیانه فارسی، متعلق به اواخر دوره صفوی و پدیدآورنده آن نامعلوم است. مضمون داستان زورآزمایی پهلوانان شیعه مذهب ایرانی است که در زمان حکومت شاه عباس، با دشمنان دین و مملکت می جنگند. در مقاله حاضر، ویژگی های روایت در این داستان بررسی شده و با ذکر شواهدی از متن نشان داده شده است که روایت آن به شیوه دانای کل و از زاویه دید بیرونی و دارای بسیاری از مختصات زبانیِ روایت شفاهی و نقالی ایرانی است. کانون توجه راوی بیشتر اتفاقات و کنش های داستان است و طبعاً گفتگو و توصیف کمتر در روایت این قصه دیده می شود. راوی به شخصیت اصلی داستان توجه ویژه دارد، در قبال شخصیت های مثبت و منفی موضع گیری می کند و گاه به شیوه راویان قدیم برای پیشبرد روایت از دخالت در متن و برخی شگردهای دیگر استفاده کرده است.
نظام داستان پردازی در حکایت های کوتاه کشف المحجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به شناخت بهتر بخشی از ادبیات داستانی گذشته فارسی می پردازد؛ بخشی که در متون عرفانی بازتاب یافته و از ویژگی ایجاز و سادگی بیان برخوردار است. هدف آن نیز تشریح و تبیین ساختار روایی حکایت های کوتاه کشف المحجوب هجویری است. برای این منظور، 160 حکایت کوتاه از این کتاب انتخاب شد. سپس، با درنظر گرفتن ویژگی های داستان های مینی مالیستی، میزان توجه هجویری به عناصر داستانی در حکایت پردازی، مورد بررسی قرار گرفت. در این نوشتار، شیوه هجویری در داستان گویی، شخصیت پردازی، صحنه پردازی، انتخاب زاویه دید، ایجاد گفت و گو، لحن، درون مایه و... بررسی و تحلیل شده است.
این پژوهش نشان می دهد که در بسیاری از حکایت های کوتاه عرفانی کشف المحجوب، می توان ویژگی هایی را یافت که با ویژگی های سبک مینی مالیسم معاصر همخوانی دارد. گزینش لحظه ای خاص از هر موقعیت و روایتِ بُرشی از آن لحظه، طرح ساده، ایجاز و کوتاهی روایت، محدودیت صحنه پردازی، کم بودن تعداد شخصیت ها، محدودیت تعداد وقایع، روایت به زبان ساده و پرهیز از عبارت پردازی، از جمله این ویژگی هاست.
نقش های سکوت ارتباطی در خوانش متون ادبیات داستانی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نقش های مختلف سکوت بلیغ در چارچوب نظری میشل افرات (2008) را به مثابه بخشی از ارتباط کلامی و به معنای غیاب هرگونه عنصر زبانی مورد بررسی قرارمی دهیم که با توجه به تقسیم بندی رومن یاکوبسن (1956) از اجزاء کلام و نقش هایی که برای هر کدام از انواع کلام قائل است، صورت می گیرد. برای ملموس شدن مبحث سکوت ارتباطی و چگونگی کارکرد آن، که مبحثی نو در زبانشناسی ادبی به شمار می آید، به مطالعه متون مختلف ادبیات داستانی و همچنین تاثیر کاربرد هر نقش سکوت در روایت داستان می پردازیم که به عنوان شگردی به منظور چگونه گفتن مطلبی به واسطه نگفتن آن برای ایجاد ارتباط موفق مطرح می شود. پرسش این پژوهش، چگونگی عملکرد نقش های ششگانه سکوت در برابر گفتار است و هدف آن دست یافتن به شگردهای روایی است که به واسطه نگفتن ایجاد می شود. نتیجه حاصله نشان می دهد که سکوت نقش مهمی در فعال سازی نقش خواننده در خوانش متن برعهده دارد.
بررسی زمان روایت در نمایشنامه زنان مهتابی، مرد آفتابی
حوزه های تخصصی:
در چند دهه ای که روایت شناسی به عنوان علم مطرح شده است، روایت شناسان کوشیده اند تا با دست یافتن به الگوهای روایتی مشخص درباره مقوله های مختلف روایت، به کشف ساختار جهانی آن نائل شوند. از جمله مهم ترین این مقوله ها، مبحث زمان در روایت است که نظریه پرداز فرانسوی، ژرارد ژنت، نظریه مستقلی درباره «عامل زمان و نقش و جایگاه آن در روایت» مطرح کرده است. از نظر ژنت، زمانمندی روایت با در نظر داشتن سه محور: نظم، تداوم و بسامد شکل می گیرد که پژوهشگر با بررسی ترتیب، طول و تناوب زمان روایی در مقایسه با زمان واقعی، به جایگاه عنصر زمان در روند گسترش طرح داستانی دست می یابد.
بررسی زمان روایت در نمایشنامه «زنان مهتابی، مرد آفتابی»، نشان می دهد که یثربی با بر هم زدن نظم منطقی عنصر زمان و در حرکت از زمان تقویمی به زمان متن به گزینش های مختلفی دست یازیده و به نقل روایت های گذشته نگر و آینده نگر پرداخته است. کارکرد این گزینش ها و نوع خاص زمانمندی آنها در طراحی اجزای پیرنگ و بویژه ارائه عنصر تعلیق، نقش بسزایی دارد. علاوه بر این، بررسی تداوم و بسامد نقل وقایع در این نمایشنامه، روشـن می سازد که کنش های آن از ضرباهنگ و شتابی متناسب با مقصود نویسنده برخوردار است. از نظر اصول داستان-پردازی، شتاب روایت رخدادها و تکرار و بسامد آنها ارتباط مستقیم و معناداری با محتوای نمایشنامه برقرار کرده است.
تحلیل رفتار متقابل شخصیت ها در داستان شیر و گاو از کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل رفتار متقابل نظریه ای برای شناخت رفتار، احساس و ذهنیت افراد در بستر روابط شخصیت هاست که در آن تصویری از ساختار روانی انسان ها ارائه می گردد و از الگوی سه گانه حالات نفسانی؛ یعنی والد، بالغ و کودک در تجزیه و تحلیل رفتارهای آدمی استفاده می شود. در این مقاله با روش تحلیل محتوا و رویکرد میان رشته ای مؤلّفه هایی، چون ابعاد سه گانه ساختار شخصیت، زنجیره روابط بین شخصیت ها و سازکارهای دفاعی که شخص برای دوری از تنش های روحی و رفتاری به کار می گیرد، با تعمیم به جامعه داستانی، در داستان شیر و گاو از داستا ن های کلیله و دمنه، توصیف و تحلیل می شود. در این بررسی معلوم می شود که افراد این داستان در موقعیت های مختلف چگونه عمل می کنند و به چه روشی خود را در قالب رفتارهایشان آشکار می نمایند و رفتارهای آنان ریشه در چه تنش های روحی و روانی دارد. هدف از این پژوهش گونه شناسی رفتارهای شخصیت های داستان شیر و گاو و تحلیل آنها بر اساس الگوی اریک برن برای دستیابی به خصوصیات روحی و روانی شخصیت هاست. نتایج بررسی مؤلّفه های تحلیل رفتار متقابل در داستان شیر و گاو نشان می دهد که روابط میان شخصیت های آن از پیوستگی برخوردار است و از میان جنبه های سه گانه ساختار شخصیت، رفتارهای کلیله، دمنه و شیر بترتیب در قالب شخصیت های بالغ، والد و کودک قابل ارزیابی است. روابط متقابل میان این شخصیت ها در آغاز از نوع مکمّل و سازنده است؛ امّا در ادامه داستان به تعامل از نوع متقاطع می انجامد و موجب بروز اختلال در رفتار می شود.
بررسی وجوه روایتی در حکایت های مرزبان نامه بر اساس نظریه تزوتان تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی وجوه روایتی در حکایت های مرزبان نامه بر اساس نظریه تزوتان تودوروف می پردازد. بر این اساس، وجوه اخباری، خواستی و فرضی و زیر مجموعه آن ها چون وجوه الزامی، تمنّایی، شرطی و پیش بین، در این اثر بررسی می گردد. شناسایی نوع روابط میان شخصیت ها، کشف ساختار نهایی داستان ها بر اساس بسامد وجوه روایتی و شناخت عوامل بنیادینِ شکل گیری و حرکت منطقی داستان های مرزبان نامه، از اهداف این پژوهش به حساب می آیند. براساس پژوهش حاضر، روابط شخصیت ها در داستان های مرزبان نامه بر مبنای روش منطقی و استوار بر کنش مثبت و خردمندانه است. بنابراین شخصیت ها از کنش منفی و توسل به فریبکاری جـهت تحـقّق خواسته های خویش، کم تر سـود می جویند. وجه الزامی و شرطی از کمترین بسامد و وجه تمنایی و پیش بین از بیشترین بسامد برخوردار می باشند. تقابل وجه تمنایی با وجه الزامی، شالوده شکل گیری و حرکت منطقی بسیاری از داستان ها محسوب می شود.
راوی اول شخص در گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با وجود سنّت غالب کاربرد راوی سوم شخص (دانای کل) در حکایتهای فارسی، سعدی در حدود یک چهارم از حکایتهای کتاب گلستان (48 حکایت) از راوی اوّل شخص بهره گرفته است. پژوهش حاضر با هدف تحلیل چگونگی کاربرد شیوه روایت اوّل شخص در گلستان سعدی، به بررسی این حکایتها پرداخته است. این بررسی در سه بخش انجام گرفته است: نخست، حضور راوی اوّل شخص در جایگاه قهرمان، قهرمانیار، شخصیت فرعی یا شاهد در تمام حکایتها شناسایی و در قالب آمار دقیق ارائه شده و سپس به بررسی حکایتهای خودزندگینامهای سعدی در گلستان و سرانجام به تحلیل کارکردهای شیوه روایت اوّل شخص در این حکایتها پرداخته شده است. نتیجه این بررسی نشان میدهد، سعدی در بابهای «در ضعف و پیری» و «در تأثیر تربیت» بیش از تمام بابهای دیگر از روایت اول شخص استفاده کرده که میتواند نشان دهنده اهمیت این موضوع برای او و کثرت تجربههای وی در این موضوعات باشد. کمترین کاربرد نیز مربوط به باب «در سیرت پادشاهان» است که عدم دلبستگی سعدی به جایگاههای قدرت را نشان میدهد. شخص در کتاب گلستان، راوی اول شخص در سطوح و مراتب گوناگونی از قهرمان تا شاهد، حضور دارد. اغلب حکایتهای دارای را
بررسی و تحلیل ساختار روایی هفت خوان رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، داستان هفت خوان رستم از منظر ساختارگرایان، تحلیل و بررسی شده است. در بررسی ساختار روایت و داستان، ضمن پژوهشِ روابط حاکم میان اجزای روایت، به شناخت سازه های داستانی و دریافت الگوی مشترک و محدود می توان دست یافت. در این مقاله، داستان هفت خوان رستم از منظر سه تن از روایت شناسان ساختارگرا؛ یعنی پراپ، گرماس و تودوروف بررسی شده است. در روش پراپ جستجوی خویشکاری ها و حوزه های عمل اشخاص برجسته تر است. از نظر گرماس داستان ها دارای کنشگرهای شش گانه و سه زنجیره اجرایی، میثاقی و انفصالی هستند. تودوروف نیز در بررسی روایت، تمام داستان ها را به قضایا و جمله هایی تقلیل می دهد که شامل یک نهاد و یک گزاره است، نهاد نقش عامل را دارد و اغلب معادل یک اسم خاص است، گزاره نیز شامل یک صفت یا فعل است. هفت خوان رستم از منظر پراپ دارای مراحل آغازی، میانی و پایانی است و هفت حوزه عمل و خویشکاری های متعددی در آن دیده می شود؛ شش کنشگر مورد نظر گرماس عبارتند از: فرستنده: زال + فاعل: رستم+ هدف: نجات کیکاووس + یاریگر: جهان آفرین، رخش و اولاد( بعد از اسیر شدن) + رقیب: همه نیروهای شرور در هفت خوان اعم از شیر، اژدها، تشنگی، زن جادوگر، اولاد، ارژنگ دیو و دیو سپید +گیرنده: کیکاووس؛ از منظر تودوروف این داستان را به قضیه های زیر می توان تقلیل داد: Kشاه است؛ R پهلوان است؛ D دیو و نیروهای شرور است؛ K گرفتار D می شود؛ R، D را می کشد؛ R، K را از دست D نجات می دهد.
روایت جنگ ایران و عراق در رمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار با استفاده از نظریات و روش تحلیل روایت، به بررسی چگونگی روایت جنگ ایران و عراق در سه رمان «عقرب روی پله های راه آهن اندیمشک» نوشته حسین مرتضائیان آبکنار، «سفر به گرای 270 درجه»، نوشته احمد دهقان و «نه آبی نه خاکی» نوشته علی موذنی پرداخته ایم. بر مبنای الگوی ارتباط روایی در ابتدا، ساختار و روساخت این سه داستان را به دست آوردیم و بر اساس روساختار و ساختار روایی هر سه داستان به تحلیل ژرف ساختارهای آنها پرداخته ایم. ساحت مرگ و ساحت زندگی، دو مولفه ای بودند که در تحلیل ژرف ساختار های این رمان ها مورد بررسی قرار گرفتند. تشخیص این مولفه ها و دسته بندی آنها بر اساس بررسی متن، نوع روایت، عناوین ـ رخدادها و گزاره ـ رخدادهاست. بر این اساس در رمان سفر به گرای 270 درجه ساحت زندگی، ساحت مسلط بر ساختار و محتوای داستان را تشکیل می داد. در رمان نه آبی نه خاکی، ساحت مرگ و شهادت، ساحت مسلط در رمان بوده و در رمان عقرب بر روی پله های راه آهن اندیمشک نه ساحت مرگ و نه ساحت زندگی مسلط، بلکه داستان و ساختار روایی آن حد فاصل این دو را می پیماید و ساحت برزخی را شکل می دهد. همچنین به مولفه های دیگری چون رابطه روایت و واقعیت، زبان روایت و چگونگی آن پرداخته ایم.
تحلیل ریخت شناسی روایت اسطوره ای «کتیبه» براساس نظریه ولادیمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی ریخت شناسانه شعر «کتیبه» اخوان ثالث پرداخته ایم. به این منظور، نخست به تعریف ریخت شناسی پرداختیم، سپس روایت اسطوره ای «کتیبه» را از منظر این نظریه، مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم و به خویشکاری ها، شخصیت ها و حرکت های روایت تقسیم کردیم. «کتیبه» از شعرهای روایی اخوان است که شکلی نمایشی و دراماتیک دارد. شیوه روایت و داستان پردازی در این شعر به گونه ای است که شاعر با توصیف های خود، فضایی می آفریند که خواننده از زاویه دید دلخواه او به اجزا و عناصر داستان بنگرد.
از بیست و سه خویشکاری موجود در «کتیبه»، هجده خویشکاری اصلی و پنج خویشکاری، فرعی است. خویشکاری های «خبردهی»، «خبرگیری»، «فریبکاری»، «فریب خوردن» و «غیبت» فرعی و بقیه خویشکاری ها اصلی هستند. خویشکاری های «مصیبت» و «عمل قهرمان» در کل روایت تکرار می شوند. در نگاهی کلی می توان جنس شخصیت های «کتیبه» را به دو دسته انسانی و طبیعی (تخته سنگ و زنجیر) تقسیم کرد. در شعر روایی «کتیبه»، پنج شخصیت انجام دهنده خویشکاری ها هستند. در این شعر روایی، سه حرکت وجود دارد که این حرکت ها با تعادل حکایت ها در پیوند هستند.
پیشگویه در داستان های واقعیت گریز تئوفیل گوتیه: مطالعه موردی قهوه جوش و شوالیه دوگانه (L’incipit dans les contes fantastiques de Théophile Gautier: Étude sélective de La Cafetière et Le Chevalier double)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونه باید شروع کرد ؟ این پرسش به همان اندازه که برای نویسنده مطرح می شود برای خواننده نیز اهمیت دارد. پیشگویه موضوع مطالعات متعدد ی بوده است که به بررسی جنبه های مختلف عمل کرد آن پرداخته اند. انتظاری که پیشگویه در آستانه داستان، باید به آن پاسخ د هد چند گانه است. پیشگویه باید در هر متن داستانی وظایف خاص ی را ایفا کند، وظایفی که استراتژی های خاص بیانی را طلب می کند . این مقاله در نظر دارد با یاد آوری نقشهایی که پیشگویه در یک اثر ایفا می کند و مطالعه این نقشها در دو داستان تخیلی تئوفیل گوتیه به سوالات مربوط به نقش پیشگویه با توجه به ساختار داستان و ارتباط متن و پیرامتن پاسخ دهد. مطالعه چگونگی ظهور قرارداد خوانش در پیشگویه نیز به ما امکان بررسی این مساله را میدهد که نویسنده چگونه از این موقعیت استراتژیک متن نه تنها فرصتی برای ثبت دنیای خیالی خود، بلکه جایی برای نمایش هنر نوشت اریش می سازد .
پایان بندی در داستان با رویکرد ادبیات تعلیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به طور کلی کنش روایتی یک داستان را می توان بین دو وضعیت آغازین و پایانی در نظر گرفت. با وجود اهمیتی که دو عنصر آغاز و پایان به ویژه در مباحث داستان نویسی مدرن دارند، در مقالات و گفتارهای مربوط به داستان نویسی فارسی تقریبا هیچ گونه توجهی به این موضوع نشده است. در این میان گفت وگو درباره پایان بندی داستان به طور کلی نسبت به گفتارهایی که آغاز روایت را مورد بررسی قرار داده است، بیشتر مورد غفلت واقع شده است. پایان بندی در حوزه های مختلف هنر، از سینما گرفته تا موسیقی و نقاشی و معماری تا برسد به داستان و شعر، به طور طبیعی مورد توجه هنرمند بوده است؛ اما در حوزه نظریه های نقد، اگرچه اصطلاح پایان بندی، اصطلاحی کهنه و قدیمی به شمار نمی آید، در گفتارها و مقالات فارسی، خصوصاً در حوزه داستان و روایت، تقریبا هیچ مقاله مستقلی را نمی توان یافت که به مقوله پایان بندی پرداخته باشد؛ در حالی که در میان مقالات جهانی، خصوصاً در زمینه ادبیات، موضوع پایان بندی، جزو مباحث رایج و گسترده نقد داستان است. بسیاری از شاهکارهای منظوم و منثور ادب فارسی جنبه تعلیمی دارند؛ به این معنا که هدف اصلی گوینده از داستان، بیان نتیجه است و ارتباط منطقی و تنگاتنگی میان داستان و نتیجه ای که از آن گرفته می شود، برقرار است. در نوشتار حاضر، بررسی این عنصر در روایت کلاسیک(قصه، حکایت، افسانه) و داستان مدرن و پیوند آن با پیرنگ داستان مورد توجه قرار گرفته است و تلاش شده است سیر تاریخی این عنصر و تحولات معنایی آن از منظر دیدگاه های مختلف منتقدان مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
گفتمان کاوی و کاربست آن در متون روایی
حوزه های تخصصی:
«گفتمانکاوی» به مثابه یک روش تحقیق در علوم انسانی در صدد بازگوکردن و نشان دادن معانی نهفته در متن است. در این روش، محقق برآن است که رابطه بین مؤلف، متن و خواننده را نشان دهد. با مطالعه زبان، عوامل متعددی در شکل گیری پیام کلام موثرند: برخی از این عوامل درون متنی و برخی دیگر برون متنی است. این روش، بر عوامل برون متنی تأکید ویژه دارد. مؤلفه های اصلی گفتمانکاوی عبارت اند از: تحلیل زبانی متن، بررسی انسجام متن، بررسی بافت متن، بررسی روابط بینامتنی، معنای مرکزی متن، و نگاه به کارکرد متن. گفتمان، معنا یا دال مرکزی نهفته در متن، و گفتمانکاوی، مبتنی بر توجه هماهنگ به همه عوامل شکل دهنده پیام است. در این مقاله، به تبیین کاربردی روش گفتمانکاوی و کاربست آن در متون روایی پرداخته شده است.
هرمنوتیک سهروردى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکماى مسلمان در سلوک معرفتى خود، همواره به دنبال حقایقى بوده اند که هرگونه شک و شبهه اى از آن زدوده شده باشد. در این مسیر، سرچشمه وحیانى کلام الهى و کلام اولیاى الهى راه گشا و مددرسان ایشان است. در این میان شیخ شهاب الدین سهروردى نخستین حکیم مسلمان است که با استشهاد و استناد به آیات و روایات، دیدگاه هاى خود را در مسیر نیل به حقیقت اعلا قرار داده است.
در این مقاله دیدگاه ویژه هرمنوتیکى سهروردى، که در حکمت اسلامى با عنوان تأویل از آن یاد مى شود، مورد تحلیل قرار گرفته است. سهروردى با اتکا به نظریه خیال در حوزه معرفت شناسى و جهان شناسى خود، فرایند تأویل را براى درک و شهود حقایق باطنى ضرورى مى داند و با ذومراتب دانستن این فرایند مشکل نظریه تأویل به رأى را با واحد بودن حقیقت، دفع مى کند.
بررسی آیات ربا و احکام آن
حوزه های تخصصی:
مقالهای که پیش روی دارید به بررسی آیات ربا و بیان پارهای از احکام مستفاد از آن میپردازد. تبیین ترتیب نزول، شان نزول و سیر تحریم ربا در قرآن، معنای لغوی و فقهی ربا، علتها یا حکمتهای تحریم ربا -که در قرآن بدان تصریح شده و در روایات نیز مورد تاکید قرار گرفته- و همچنین توجه به نقطه نظر فقها و کیفیت استنباط احکام ربا از آیات و روایات از جمله مباحثی است که در این نوشتار مورد بررسی قرار گرفته است. استنباط اصل (قاعده) عدالت از این آیات نیز از نظر دور نخواهد ماند. روش تحقیق در این گفتار روش تحلیلی- توصیفی است که در آن سعی شده است با استفاده از منابع اصلی و با چینشی مناسب تحلیل متناسب ارائه گردد. نزول آیات ربا در چهار مرحله بیانگر اهمیت و نیز سختی مبارزه با پدیده شایع و همه جانبه ربا در عصر پیامبر اکرم(ص) است. پدیدهای که منحصر به عصر و زمان خاصی نیست و در همه زمانها کم و بیش قابل رویت است.
بررسی مبانی تفسیر قرآن کریم از دیدگاه امام محمدباقر (علیه السلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در حوزه علوم قرآنی و تفسیر، مسئله «مبانی یا اصول تفسیر» است. مبانی تفسیر که همان باورها و اصول پذیرفته شده و مسلّم نزد مفسّر است، در فرایند تفسیر وی، ایفای نقش می کند و پذیرش یا عدم پذیرش آنها، سبب رویکرد خاص در تفسیر می گردد. از آنجا که مبانی مفسران متفاوت است، لذا اختلاف در تفسیر پدید می آید. از امام محمدباقر (علیه السلام) روایات فراوانی در حوزه تفسیر آیات قرآن و علوم قرآنی باقی مانده است که با توجه به آنها برخی از مبانی تفسیری از دیدگاه امام محمد باقر(ع) عبارتند از: قدسی بودن قرآن کریم، سلامت آن از خطر تحریف، قرآئت واحد قرآن، امکان و جواز تفسیر آن، ساختار چند معنایی قرآن، حجیّت سنت رسول اکرم (ص) و اوصیای ایشان در تفسیر و ... .
راه شناخت علل الحدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از امور مهم در فقه الحدیث، توجه به روایات معلّل و تشخیص آن ها از روایات صحیح است. شناخت روایات معلّل نیاز به اطلاعات دقیق و تخصص لازم در حدیث شناسی دارد، و تنها استادان فن حدیث و خبرگانی که به اسناد و متون روایات آشنایی کامل داشته باشند، از عهده تشخیص روایات معلّل برمی آیند. در این مقاله، انواع علل الحدیث و راه شناخت آن ها مورد بحث قرار می گیرد، و نمونه هایی از احادیث معلّل معرفی می گردد. امور ذیل از نشانه های علت در حدیث است: 1. تفرد راوی در نقل؛ 2. حدیث به ظاهر دارای سند موصول است، ولی پس از تحقیق روشن می شود که برخی از افراد سند حذف شده است؛ 3. روایت در ظاهر مرفوع است ولی در واقع موقوف می باشد که در قالب مرفوع نقل شده است؛ 4. متن حدیث با متن روایت دیگری مخلوط شده یا سند حدیثی در ضمن سند روایت دیگری آورده شده است؛ 5. راوی در هنگام نقل دچار توهم و تحریف گشته است مثلاً کلمه یا جمله ای به روایت افزوده است؛ 6. تقطیع روایت در مواردی که بخش متروک با بخش مذکور دارای پیوند معنایی باشد.
روایت در قصه های استاندل
حوزه های تخصصی:
در روایت یک قصّه، این موضوع که نویسنده کیست؟ چه تفاوتی با روایت گر قصّه دارد؟ قصّه با چه ضمیری روایت می شود؟ دیدگاه نویسنده چیست؟ سبک نوشتار او چگونه است؟ و پرسش هایی دیگر از این قبیل، از اهمیّتی اساسی برای موفقیت فنی قصّه، درک آن و ارتباطی که بطور مداوم با روند معنایی حفظ می کند، برخوردار است. استاندل از نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم میلادی در ادبیات فرانسه، صاحب رمان های موفق به خاطر شیوه روایت ویژه خود است. در این مقاله سعی شده تا جایی که امکان دارد به بحث و بررسی دیدگاه های مختلف روایت قصّه پرداخته و در یک مقایسه ساده آثار این نابغه قرن با آثار بالزاک، ابرمرد رمان فرانسوی، دلیل موفقیت و محبوبیت قصّه های استاندل بازگو شود و ارزش کار نویسنده نیز مورد بررسی قرار گیرد؛ یعنی کسی که قصّه را امضا می کند و به عنوان روایت گر در اندرون قصّه آن را روایت می کند، مورد شناسایی قرار خواهد گرفت. تقریباً اکثر مطالب، به وسیله علم نوین روایت شناسی (Narratologie) قابل توجیه و توضیح است.
تحلیل و مقایسه ساختار روایی قصه گنبدهای سیاه و صندلی هفت گنبد نظامی بر اساس الگوهای ریخت شناسی قصه های پریان«ولادیمیر پراپ»
حوزه های تخصصی:
عرصه بیکران ادبیات داستانی جهان در بر دارنده مضامین و عناصری گوناگون از انواع رایج ادبی (حماسی، پای داری، غنایی، عرفانی و...) است. در این میان ادبیات غنایی به عنوان یکی ازکهن ترین گونه شعر، طیفی وسیع از عواطف و احساسات بشری را دربر می گیرد. در نتیجه سخن ورانی بسیار در این عرصه داد سخن رانده اند. در میان ادیبان ما نظامی گنجوی به عنوان یکی از ستارگان درخشان ادبیات کلاسیک ایران از جهت سرودن داستان های عاشقانه، بزمی و ساقی نامه، از منزلتی والا برخوردار است. در میان آثار وی، سه منظومه «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون» و اثر گران قدر داستانی «هفت پیکر»، از جمله مهم ترین آثار غنایی ادبیات فارسی بشمار می رود که با توجه به ساختار و بن مایه های داستانی هر یک، می توان آن ها را مطابق با اصول و موازین ساختارگرایی مورد نقد و بررسی قرار داد. در این پژوهش، دو گنبد از منظومه هفت پیکر به عنوان نمونه ای از دل انگیزترین و زیباترین منظومه های حماسی- غنایی مورد تحلیل ساختاری قرار خواهد گرفت، برای این منظور ابتدا به مبانی نظری و تؤریک پیرامون مقوله روایت شناسی و ریخت شناسی یا مورفولوژی و کارکردهای پراپ در عرصه شکل شناسی می پردازیم و در ادامه پس از اشاره ای به منظومه هفت پیکر به تحلیل ساختار روایی این دو قصه بر اساس مدل روایی ولادیمیر پراپ (ریخت شناسی قصه) خواهیم پرداخت؛ بنابراین ابتدا قصة پیکر اول، یا «داستان شهر مدهوشان و پادشاه سیاه پوش»؛ و قصه پیکر ششم یا «داستان خیر و شر» را به لحاظ تحلیل ساختار روایی، ریخت شناسی، و نقش مایه ها و شخصیت های هر یک مورد بررسی قرار میدهیم و سپس به قیاس آن ها با هم از نظر بررسی کارکردها، نقش مایه ها و شخصیت های هر یک میپردازیم.