مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
داستان معاصر
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۸ شماره ۶
حوزه های تخصصی:
روایت را میتوان همچون جنبههای درهم بافتهای از متن و اثر ادبی به شمارآورد که به همراه زبان، یکی از مهمترین حوزههای نظریه ادبی به شمار میرود. روایتشناسی، در باره شیوههای مختلف بیان رویدادها و تحلیل ادبیات روایی نظیر رمان، داستان کوتاه و حماسه به بحث میپردازد. هر کدام از این شیوهها، متن ادبی را از زاویهای خاص بررسی میکند. شناخت روایت به منتقد، در نقد و تحلیل داستان و عناصر داستانی و نیز به آفریننده داستان در فرایند آفرینش داستان کمک میکند. پژوهشگران از راه روایتشناسی داستان، ساختار و مناسبات درونی نشانهها را در متن باز مییابند. در این مقاله کوشیده شده است به بررسی روایت در سه داستان کوتاه نادر ابراهیمی (خانهای برای شب، دشنام و صدا که میپیچد) و مسائلی را که در خواندن داستان اهمیّت دارند، امّا از جهتی به قدری آشکارند که گاه دیده نمیشوند، پرداخته شود؛ درک شیوههایی که ما را به برداشتی تازه و نو از داستان میرساند و ارائه تفسیری بهتر از داستان که بهسادگی از روساخت متن، قابل درک نیست.
تداعی و روایت داستان جریان سیال ذهن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اینکه ارتباط خاطرات در لایه های پیش گفتاری ذهن با تداعی برقرار می شود، یکی از شیوه هایی که در نمایش ذهنیات شخصیتها مورد استفاده نویسندگان قرار می گیرد، استفاده از تداعی است تا به وسیله آن بتوانند بین جهان عینی و جهان ذهنی شخصیتها ارتباط برقرار، و سیلان مداوم ذهن از خاطره و ذهنیتی به خاطره و ذهنیتی دیگر و از تصویری به تصویر دیگر را ترسیم و توجیه کنند. مساله اساسی این مقاله بررسی تداعی و ویژگیهای آن در لایه های پیش گفتاری ذهن و کیفیت آن در داستانهای جریان سیال ذهن و تطابق آن با ساز و کارهای ذهن است. به این منظور ابتدا تداعی و قوانین حاکم بر آن بیان، و اهمیت تداعی در روایت این گونه رمانها و تفاوت آن با «بازیابی» تبیین شده است. در ادامه، نحوه ارایه ذهنیات در شیوه های مختلف روایت با ذکر نمونه هایی از این رمانها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این بررسی در رمانهای موفق جریان سیال ذهن نشان می دهد که در میان شیوه های مختلف روایت، شیوه تک گویی درونی بیش از سایر شیوه ها تداعیها را در خود شکل می دهد و با تداعیهای فراوان گسترش می یابد. علاوه بر این، استفاده از بازیابی خاطرات و ذهنیات در تک گویی درونی به دلیل تناقض با ماهیت لایه های پیش گفتاری ذهن، ضعف شیوه به شمار می رود.
رابطه کارکردهای زبانی با تیپ های شخصیّتی در داستان نون و القلم جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبقات مختلف اجتماع، صاحبان حِرَف و مشاغل گوناگون و مردمان شهر و روستا هر کدام تحت تأثیر ویژگی های طبقاتی، تحصیلی، جنسیتی، اقلیمی، دینی، سنی و روانی متفاوت، نوع سخن گفتن و به عبارتی کارکردهای زبانی ویژه ی خود را دارند. انعکاس تنوّعات زبانی جامعه در فضای آثار داستانی یکی از ویژگی ها و به عبارت درست تر از امتیازات داستان نویسی معاصر است. عدم توجّه به این امر و تحمیل خواست نویسنده بر زبان اشخاص داستان، نادیده انگاشتن استقلال شخصیت های داستان، ایجاد اختلال در عنصر گفت و گو و تقلیل آن به ابزاری جهت انتقال آراء نویسنده، و در نهایت مخدوش کردن وجه هنری و زیبایی شناختی اثر است. برقراری تناسب میان کارکردهای زبانی اشخاص داستان با تیپ شخصیّتی آن ها هم از نظر توفیق نویسنده در شخصیّت پردازی و هم از نظر ایجاد پندار واقعیّت که هر دو از اصول داستان پردازی اند لازم و ضروری است. مقاله ی حاضر داستان بلند نون و القلم آل احمد را از این منظر بررسی کرده است. روش پژوهش کیفی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به روش کتابخانه ای و سند کاوی بررسی می شود. نتیجه نشان می دهد میان کارکردهای زبانی اشخاص با تیپ های شخصیتی آنان تناسب چندانی وجود ندارد که دلیل آن را می توان تحمیل بینش و بیان نویسنده بر قهرمانان داستان دانست. به عبارت دیگر به نظر می رسد آل احمد این داستان را عرصه ی ترویج اندیشه های سیاسی خود و انتقاد از اندیشه های مخالف قرار داده است.
هویت، فردیت و نمایش امر بدنی در داستان های یکی بود و یکی نبود جمال زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنا به پس زدگی فردیت در جهان قدیم، بدن و امر بدنی به مثابه عنصری هویت ساز در نظم نشانگانی متون ادبی کلاسیک فارسی نقش چندانی ندارد؛ در مقابل با فراهم آمدن پشتوانه های اجتماعی و فرهنگی در جهان معاصر، بازنمایی هویت سوژه های ادبی با تکیه بر بدن و ملزومات آن رایج شد. در این نوشتار بازنمایی بدن محورانه هویت سوژه - ابژه های داستانی مجموعه یکی بود و یکی نبود جما ل زاده از منظر«بدن به مثابه موضوعی نمادین- جامعه شناختی»، با تکیه بر آرای تورستین وبلن 1 و پی یر بوردیو 2 دلالت یابی، تحلیل و تفسیر شده است. نتایج نشان می دهد که در روایت پردازی رئالیستی راویِ جما ل زاده از سوژه- ابژه های مذکور، سه طبقه بازنمایی شده است: الف) طبقه بالا دستی که با انواع سرمایه فرهنگی همچون سواد، زبان، لباس و فاصله بدنی نیز انواع مصرف نمایشی، اقتدار خود را به نمایش می گذارد و هم زمان با انواع طنز و گروتسک از آن ها اقتدارزدایی می شود. ب) طبقه فرودست با سرمایه فرهنگی دریغ شده و غیرمتظاهرانه ای که در زبان، لباس نیز خود کم بینی ای در فاصله بدنی آنان با دیگران مشاهده می شود. ج) دسته ای دیگر به مثابه طبقه محذوف یا خاموش، خلاف دو طبقه قبلی، بیشتر از سامان یابی بر مبنای سرمایه فرهنگی و انواع سلیقه و مصرف، بر اساس جنسیت طبقه بندی شده است. همین طبقه بندی، سلیقه و مصرف آن ها را متأثر کرده است. چنین روایت پردازی ای ضمن هم سویی با بافت اجتماعی- فرهنگی و بازنمایی فردیت سوژه ها بر مبنای امر بدنی، از یک سو از تشخّصِ متورم گفتمان های غالب، اقتدارزدایی می کند واز سویی دیگر تشخص بدنیِ به حاشیه رفته صداهای خاموش را یادآوری می کند .
سفر شب و رجعت مسیح، طلیعه داستان نویسی پسامدرن در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طلوع داستان نویسی پسامدرن، اندکی پس از رشد داستان نویسی مدرن در کشورمان و تقریباً همگام با شروع داستان نویسی پسامدرن در جهان آغاز شد. اگرچه نخستین بارقه های پسامدرنیسم در ایران آشکارا در برخی از داستان های کوتاه دهه ی 40 به بعد مشاهده می شود، اما رشد رمان پسامدرنیستی فارسی را می توان ویژه دهه های 70 و 80 دانست. علیرغم مرزبندی دقیقی که بین رمان های مدرن و پسامدرن در کشورمان وجود ندارد، اما پس از بررسی رمان های فارسی، نخستین رمانی که برخوردار از نشانه های پسامدرنیسم باشد در سال های رشد مدرنیسم یعنی سال های دهه ی 40 یافته شد و این رمان، رمان فراموش شده «سفرشب» اثر بهمن شعله ور است. با آنکه مرزبندی قاطعی بین مدرنیسم، پسامدرنیسم و حتی پیشامدرنیسم در این رمان وجود ندارد، اما به وضوح می توان در طی فصول آن شاهد سیر تحول گرایانه ای از پیشامدرنیسم تا پسامدرنیسم بود؛ به طوری که فصل پایانی آن از مدرنیسم فاصله می گیرد و نخستین نشانه های پسامدرنیسم را به نمایش می گذارد. پژوهش حاضر به روش کتابخانه ای نگاشته شده است و پس از بررسی مهم ترین ویژگی های پسامدرنیسم به بازتاب این مؤلفه ها در فصل پایانی رمان سفرشب می پردازد تا این رمان را به عنوان نخستین رمان فارسی که نخستین نشانه های پسامدرنیسم را در خود دارد معرفی کند.
سنت و مدرنیته و در مساله هویت زنان با تکیه بر آثار هوشنگ گلشیری
حوزه های تخصصی:
حضور زن در جامعه از موضوعات بحث برانگیز عصر مدرن است که از دو رویکرد به زن؛ یعنی رویکرد سنتی و رویکرد مدرن و نقش و تأثیرگذاری آن در جامعه برخاسته است. هویت نیز جزئی انفکاک ناپذیر از وجود هر انسانی است که مفهومی جامعه شناختی است و دربرگیرنده فرآیندهای معناسازی و مفهوم بخشی براساس یک ویژگی فرهنگی و به هم پیوسته به انسان است. مسأله زن و نقش ها و موقعیت های فردی و اجتماعی او و باید و نبایدهای مربوط به آن یکی از موضوعات و مؤلفه های بسیار مهم در ادبیات معاصر است و با توجه به مؤلفه هایی چون زمینه، بطن فرهنگی و اجتماعی داستان ها، موازین و مؤلفه های حاکم بر مکتب ها و جریان های داستانی داستان نویسی و نوع نگاه و تجربه های فکری و اجتماعی هر نویسنده نقش و هویت زن در داستان ها شکل های مختلفی می تواند داشته باشد از این میان نقش زن در داستان های هوشنگ گلشیری با توجه به جایگاه مهم و اثرگذار او در داستان معاصر از اهمیت خاصی برخوردار است و شاخصه سبکی و فکری تقابل این موضوع در دو جریان ایرانی سنتی و ایران مدرن بسیار قابل توجه است. داستان های هوشنگ گلشیری با توجه به جایگاه مهم و اثرگذار او در داستان معاصر، از اهمیت خاصی برخوردار است و مشخص کننده شاخصه فکری این نویسنده در سیر داستان نویسی معاصر است.
بازتاب بحران هویت زن امروزی در رمان احتمالاً گم شده ام (از منظر نشانه شناسی اجتماعی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
برخی از زنان نویسنده معاصر ایرانی در مرحله ای از نویسندگی خود، به ماهیت و چیستی هویت زنان می پردازند. راوی رمان احتمالا گم شده ام نیز در پی خودآگاهی و کشف هویت فردی است و در این مسیر دچار بحران هویت شده و سعی در فائق آمدن بر این بحران دارد. نشانه شناسی یکی از روش های پژوهشی میان رشته ای است که به تحلیل نشانه ها می پردازد و در خوانش متون ادبی برای درک معانی نهفته در آنها کارگشاست. در این مقاله کوشش شده است با بهره گیری از رویکرد نشانه های اجتماعی، رمزگان های اجتماعی در رمان احتمالا گم شده ام اثر سارا سالار بررسی و تحلیل شود. بررسی رمان احتمالا گم شده ام از دیدگاه نشانه شناسی اجتماعی بیانگر آن است که نویسنده در بازنمایی و القای مفهوم مورد نظر خود یعنی بحران هویت موفق بوده است. سارا سالار حضور نشانه های اجتماعی را در رمزگان های هویتی مانند مکان، پوشاک، خوراک و نام به تصویر کشیده؛ بویژه از طریق تداعی مکان های گذشته و نیز بی نام بودن شخصیت اصلی، بر این مفهوم تاکید می کند. نشانه های آداب اجتماعی نیز در این رمان فراوان اند. نویسنده از روش های گوناگونِ ارتباط غیرکلامی (مانند لحن و اطوار) به عنوان بستری برای بازتاب مفهوم گم گشتگی هویت بهره برده است؛ به این صورت که لحن گفتاری توهین آمیز و غیر همدلانه در گفت وگوهای ذهنی راوی نیز در خدمت القای مفهوم بحران هویت است.
بررسی طنز در آثار بهرام صادقی بر اساس نظریه رابرت لیو با تأکید بر (سنگر و قمقمه های خالی و ملکوت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه طنز زبانهشناختی رابرت لیو، یکی از نظریات کامل زبان شناسی در باب طنز است که پیش از رابرت لیو تحت عنوان نظریه «انگاره معنایی» توسط ویکتور راسکین مطرح گردید و با واکاوی ها و نقد گوناگون مواجه شد که یکی از آنها الگوی رابرت لیو می باشد؛ لیو معتقد است طنز زبان شناختی از نوع غیر زبان شناختی آن متفاوت و جداست و این تنها ابهام است که سبب می شود طنزی، ویژگی زبان شناختی به خود بگیرد؛ این ابهامات در سه حوزه آوایی، واژگانی، نحوی و کاربرد شناختی رخ می دهد. بهرام صادقی برای طنز آمیز کردن حکایات خود از مجموع انگاره های زبان شناختی نیز بهره برده است. نتیجه این پژوهش که با روش توصیفی – تحلیلی به دست آمده است نشان می دهد نظریه انگاره معنایی رابرت لیو و چهارچوب نظری آن تا حدود بسیار زیادی با آثار طنز بهرام صادقی همخوانی دارد.
از گوتیک تا سوررئالیسم در داستان زن پشت در مفرغی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۷
۳۲۶-۲۸۵
«زن پشت در مفرغی» یکی از داستانهای مجموعه داستان «درها و دیوار بزرگ چین» نوشته احمد شاملو است. از خوانش داستان چنین برمی آید که شاملو در نگارش این داستان از شاخصه های دو مکتب گوتیک و سورئال بهره برده است به نوعی که می توان گفت از ویژگیهای مکتب گوتیک با نوعی دگردیسی هنرمندانه به سوی مکتب سوررئالیسم میل کرده است. این پژوهش بنا دارد تا با روش تحلیلی، مهمترین جلوه ها و ابعاد این دو مکتب را در داستان نشان دهد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که شاملو از طرفی با بهره گیری از فضایی سرشار از ابهام و رمز و راز، رخدادهای ماورایی همراه با اضطراب و هراس، مکان مخوف، سیالیت زمان، شخصیت پردازی بیمارگونه و آشفته حال، کابوس، باورهای خرافی و خیال پردازی بی حدومرز داستان گوتیکی تمام عیاری خلق کرده است و از طرف دیگر با خلق امری شگفت و خارق العاده، ضمیر ناخودآگاه، توهم، رؤیا و اشیاء سوررئالیستی، نگارش خودکار و عشقی سوررئال داستانی فراواقعی نوشته است. محتوای داستان آمیزه ای از رؤیا و واقعیت در فضایی پرالتهاب و مالیخولیایی است و درعین حال مرز این دو مشخص و معین نیست. بر این اساس می توان گفت، شاملو از رهگذر گوتیک به سوررئالیسم رسیده است و به اوج پیوند این دو مکتب دست یافته است و نوآوری وی در خلق اثری که ترکیبی از دو مکتب مذکور است در سنت داستان نویسی فارسی تجربه ای قابل تأمل است.
بررسی تطبیقی رمزگشایی رنگ ها در آثار داستانی بوف کور و پیکر فرهاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۵۱
135 - 160
حوزه های تخصصی:
عنصر رنگ جزئی گسترده از جهان محسوس ماست و همانند موسیقی، زبان مشترک مردم دنیا محسوب می شود. رنگ ها اغلب مفاهیم نمادین دارند و نمود آن در آثار ادبی غیر قابل انکار است. پدیدآورندگان آثار با توجه به محیط زندگی، باورها و علایق خود از رنگ ها بهره برده اند. لذا از این طریق می توان بسیاری از راز و رمزها و حتی اوضاع اجتماعی عصر نویسنده را کشف نمود و به شخصیت، حالات روحی و افکار ذهنی آنان پی برد. در ادبیات داستانی معاصر به خصوص در «بوف کور» هدایت و «پیکر فرهاد» معروفی به دلیل درونمایه، ساختار و زبان پیچیده آن که در بستری از خیال و واقعیت شناورند، رنگ جایگاه ویژه ای دارد. این مقاله در نظر دارد با بررسی تطبیقی رنگ ها در آثار مذکور به درک بهتری از محتوای پیچیده و ابهام آمیز آن ها نایل شود. هدایت و معروفی با بکارگیری زبان نمادین رنگ ها، خود را از دسترس خوانندگان سطحی دور کرده اند. آنان نیت واقعی داستان را ورای محتوای رمزی رنگ ها پنهان داشته اند. با بررسی بسامد رنگ ها در این آثار می توان فضای ذهنی نویسندگان را درک و کشف نمود. در مجموع معانی پنهان رنگ های پرکاربرد و کم کاربرد در این آثار شامل مفاهیم مثبت و نیز معانی منفی است.
بررسی اختلال جنون عشقی در دو روایت داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش ها نشان می دهد مطالعه متن های ادبی با موضوع بیماری به ویژه با نگاه پدیدارشناسانه می تواند به درک بهتر بیمار و بیماری کمک کند و به شناخت زیست جهان و ذهنیت آدمی بینجامد. بدیهی است چنین رویکردی جذابیت مطالعه آثار ادبی و اقبال به آن را نیز در میان مخاطبان افزایش داده، افق های تازه ای در برابر آنها خواهد گسترد. ازسوی دیگر، در میان عواطف انسانی، عشق و رفتارهای مرتبط با احساسات عاشقانه در آثار ادبی به ویژه در آثار زنان داستان نویس بسامد بسیاری دارد و اختلال جنون عشقی یا روان پریشی عاشقانه یکی از اختلالات هذیانی انعکاس یافته در این آثار است. در این پژوهش توصیفی تحلیلی چگونگی توصیف علائم جنون عشقی یا اروتومانیا در دو داستان «رعنا» از مجموعه داستان نازلی نوشته منیرو روانی پور و «بعد از تابستان» از مجموعه داستان چهارراه اثر غزاله علیزاده با توجه به معیارهای تشخیصی DSM-5 بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد شخصیت های داستانی در آثار مورد بررسی، علائمی را بروز می دهند که با معیارهای تشخیصی بالینی اختلال موردنظر مطابقت دارد. در این داستان ها، نویسندگان در کنار توصیف نشانه های بالینی، عوامل جنسیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را هم درنظر داشته اند و این امر مهارت نویسندگان در ایجاد حقیقت نمایی و باورپذیری در پیرنگ داستانی را نشان می دهد که سبب ارتباط بهتر خواننده با متن و تأثیرپذیری از آن می شود. همچنین، توصیف احساسات و باورهای این شخصیت ها و تأثیر آن بر زندگی و روابط فردی و اجتماعی آنها می تواند به درک بهتر ذهنیت و تجربه زیستی این افراد و ایجاد تعامل برآمده از درک درست از فرد مبتلا در جهان واقعی، کمک کند.