مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
لیبرال دموکراسی
حوزه های تخصصی:
جان رالز را بی تردید باید مهمترین فیلسوف سیاسی انتهای قرن بیستم دانست . وی تمام عمر فلسفی خویش را صرف تفکر و مطالعه در بنیان های فلسفه ، اخلاق و پرداختن به پرسشهای عدالت نمود . جان رالز پیش از هر چیز به خاطر کتاب بی بدیل « نظریه عدالت » (1972) شهرت یافته است به همین خاطر عنوان فیلسوف عدالت ، حقیقتا شایسته اوست . این کتاب به 27 زبان ترجمه شده است ...
اساسی سازی حقوق فرانسه
حوزه های تخصصی:
ین مقاله پدیده اساسی سازی حقوق در فرانسه را بررسی می نماید . پس از اشاره به مساله انباشت هنجارهای اساسی و سپس انتشار آنها به عنوان عناصر سازنده فرایند اساسی سازی نظم حقوقی ، نویسنده تلاش می نماید تا اثرات مستقیم و غیر مستقیم این پدیده را بر شمارد . او از اساسی سازی - قضایی شدن ، اساسی سازی - ارتقاء دادن و اساسی سازی - تغییر شکل دادن به عنوان اثرات مستقیم و از نو سازی حقوق ، اتحاد نظم حقوقی و تسهیل نظم حقوقی به عنوان اثرات غیرمستقیم پدیده اساسی سازی حقوق نام می برد ...
آزادی بیان
حوزه های تخصصی:
آزادی بیان را باید به عنوان سنگ بنای اصول مردم سالاری و حقوق بشر دانست . این حق تا آنجا مهم است که در رویه قضایی شورای قانون اساسی فرانسه از آن به عنوان آزادی اساسی که آنقدر واضح است که وجود آن را می توان یک تضمین اساسی نسبت به احترام به حقوق و آزادی دیگران و تضمین حاکمیت ملی دانست . در این مقاله ما با ابعاد آزادی بیان در فرانسه آشنا می شویم که مورد مناسبی جهت مطالعه تطبیقی محسوب می شود چرا که در آن نویسنده ابتدائا به بررسی سیر تاریخی موضع حکومت نسبت به این حق اساسی با تاکید بر انقلاب فرانسه نموده و در خصوص هر دوره به شرح حدود مداخله مقامهای عمومی در آزادی بیان نسبت به رسانه های دیداری - شنیداری و بحث های آزاد اجتماعی می پردازد ...
مدیریت دولتی و عدالت اجتماعی
حوزه های تخصصی:
انسان و نحوه شکل گیری دولت ها در عرصه جوامع انسانی؛ به نظر می رسد که تحقق عدالت اجتماعی؛ مبنای توجیه حیات دولت و سنگ پایه مشروعیت اقدام آن در عرصه های سیاسی اقتصادی و فرهنگی جامعه است. تلاش نوع بشر در تمنای عدالت در چالش دنباله دار صاحبنظران برای مفهوم پرداز آن انعکاس یافته و در سیر تاریخ روایت های گوناگونی از عدل را فرا روی مشتاقان عدالت قرار داد هاست به طوری که در یک دسته بندی از مکاتب فلسفی سیاسی؛ جیمز پی؛ استربا؛ آرمان سیاسی نهایی آموزه های لیبرالیسم؛ سوسیالیسم؛ لیبرال دموکراسی؛ اجتماع گرایی؛ فمنیسم و فرانوگرایی را نیل به مطلوب هایی چون آزادی؛ برابری؛ آمیزه آزادی و برابری؛ نفع عمومی؛ برابری زن و مرد و نفی فرا روایت ها و نظریه های کلان فرض کرده اتس؛ گویا جوامع بشری فراخور بلوغ و نیاز خود تعاریفی را بر مفهوم حقیقی عدل تحمیل کرده اند از این رو تامل بر تضارب آرای طرفداران مکاتب فوق ذهن را به جستجوی سرشت حقیقی عدل رهنمون می سازد سرشتی که با نفی نسبی انگاری در مفهوم پردازی عدالت بر مدار حق و تعهد به آن قابل تعریف است واسوه هایی چون عدالت احمد ی(ص) و علوی (ع) را به جهان بشریت عرضه می دارد. دیگر آنکه تمایل به عدل حق مدار و تلاش برای تحقق آن در گرو بلوغ عدل پذیری و حق گرایی عامه مردم است. از این رو می توان گفت که تحقق " جامعه عدل" متضمن "مفهوم پردازی حق مدار" و "پذیرش مشتاقانه" آن توسط اکثریت جامعه است.
نظم نوین جهانی در قرن 21 ؛ دموکراسی های غیر لیبرال یا لیبرال دموکراسی در خاورمیانه و شمال آفریقا
حوزه های تخصصی:
استراتژی ایالات متحده آمریکا و اروپا برای ایجاد تغییرات اساسی در خاورمیانه و شمال آفریقا به طور خاص و جهان اسلام به نحو عام ، شامل ابعادی چون ملت ساز ی ، دولت سازی ، فرهنگ سازی ، مذهب سازی و نخبه سازی می شود . این ابعاد در قالب یکی از دو رویکرد « القاعده - قاعده » و « قاعده - القاعده » و یا ترکیبی از این دو با الویت های متفاوتی پی جویی می شود . رویکرد نخست بر اولویت تخریب ساختارهای موجود و پس از آن ایجاد هنجارها و ارزش های لیبرال بنا شده و رویکرد دوم نیز جا به جایی این اولویت را مد نظر دارد ..
نظریه انتقادی نو ، نظم دموکراتیک مشورتی و الگوی مردم سالاری دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الگوی مردم سالاری دینی از ظرفیت انتقادی خاصی نسبت به الگوهای نظری نظام سیاسی برخوردار می باشد. مقاله حاضر، با الهام از آموزه های نظریه انتقادی نو و تبیین ظرفیت انتقادی الگوی نظم دموکراتیک مشورتی به مثابه حاصل نظریه انتقادی نو، ابتدا به تبیین همسویی ها و قرابت های نظری الگوی نظم دموکراتیک مشورتی با الگوی مردم سالاری دینی پرداخته، سپس با مقایسه الگوی مردم سالاری دینی با چهار الگوی نظم سلطانی، سکولار اسلامی، لیبرال دموکراسی و نظم دموکراتیک، بر ظرفیت انتقادی الگوی مردم سالاری دینی و افزون بودن آن نسبت به نظم دموکراتیک مشورتی، استدلال نموده است. هدف اصلی مقاله افکندن پرتوی روشن بر ایده «ضرورت» مردم سالاری دینی برای کشور های اسلامی در شرایط کنونی جهان اسلام است.
بررسی تطبیقی نظریه های لیبرال دموکراسی و مردم سالاری دینی از منظر امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی در این مقاله بررسی تطبیقی مبانی، اصول و شاخصه های اصلی نظریه های مردم سالاری دینی از منظر امام خمینی و لیبرال دموکراسی از منظر متفکرین اصلی آن، به عنوان مهم ترین الگوهای نظری رقیب برای حکومت در جهان معاصر است. این هدف در سه گام دنبال می شود: معرفی مؤلفه های اصلی نظریه لیبرال دموکراسی، معرفی مؤلفه های اساسی نظریه مردم سالاری دینی با ارجاع به آرای امام خمینی، و نهایتاً بررسی تطبیقی دو نظریه سیاسی رقیب از زوایای گوناگون، جهت تشخیص نقاط تلاقی و تضاد آنها با یکدیگر.
انقلاب مشروطه و رویارویی ایرانیان با چهره ژانوسی تجدد؛ پژوهشی در باب شکل گیری نخستین جریان های فکری و سیاسی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان شکست ایرانیان در جنگ با روسها و شکل گیری ذهنیت عقبماندگی در ایران تا کنون، پاسخ به مسأله عقب ماندگی، علل پیدایش و نحوة رفع آن مهم ترین دغدغة جامعه و نیروهای فکری و سیاسی آن بوده است. در حالی که مجموع عوامل داخلی و خارجی مانع از نیل به موفقیت میگردید، برداشتهای متعدد و گاه متعارض از نحوة پاسخگویی به مسأله عقبماندگی، کلید اصلی این ناکامیها بود. این برداشت ها که پس از انقلاب مشروطه برای نخستین بار در تدوین قوانین و استقرار نهادهای مدنی و سیاسی به وجود آمدند، چالش هایی عمده را میان سنت و تجدد پدید آوردند.
دولت وابسته به طبقات در تفکر مارکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه مارکس نسبت به دولت ها همواره بحثی مناقشه انگیز بوده است. او درباره دولت های موجود از منظر جامعه شناسی سیاسی 2 نظر مطرح دارد یکی اینکه آنها را وابسته به طبقات می داند و دیگر اینکه آنها را دارای نوعی استقلال نسبی از طبقات می داند. در این مقاله سعی شده است صرفاٌ دیدگاه نخست مارکس یعنی وابسته بودن دولت به طبقات مورد بررسی قرار گیرد و اینکه مارکس ریشه دولت را در کجا می داند و چرا آن را وابسته به طبقات می داند؟ و اساس این دو نظریه او چیست، زیرا استقلال نسبی دولت به طبقات نیز امری موقتی است. برای روشن شدن بحث تحلیل های مارکس از جامعه سرمایه داری و لیبرال دموکراسی به عنوان شکل موجود دولت در زمان او را (که او آن را هم وابسته به طبقات می داند) در این مقاله آورده ایم.
مک فرسون و دنیای واقعی دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر بر بررسی رویکرد انتقادی مک فرسون به نظریه لیبرال دموکراسی و نیز بازسازی وی از این نظریه و نقد آن متمرکز شده است. مک فرسون ضمن استدلال در اثبات ابتنای شالوده این نظریه بر دو ادعای حداکثری (ادعای حداکثرسازی منافع فردی و قدرت فردی) و یا در واقع، بر دو مفهوم از ذات انسان (مفهوم ذات انسان به مثابه مصرف کننده و تصاحبگر مرزناشناس و مفهوم ذات انسان به مثابه رشددهنده و به کارگیرنده استعدادهای انسانی اش)، بر روی تناقض (غیرمنطقی بودن) این دو ادعا یا دو مفهوم از ذات انسان تاکید می ورزد و معتقد است نظریه لیبرال دموکراسی نمی تواند به ادعای دوم خود که مبنای هر نظریه ای در باب دموکراسی است، جامه عمل بپوشاند. از این رو، ابتدا استدلال مک فرسون در این زمینه تبیین خواهد شد و سپس ویژگی ها و خصوصیات بازسازی وی که مبتنی بر طرد مفهوم بازاری ذات انسان است، توضیح داده می شود و در پایان نیز، ضمن نقد رویکرد انتقادی مک فرسون به مهم ترین عاملی که قدرت نقد وی را از مفهوم «اصالت فرد انحصارطلبانه» کاهش می دهد، اشاره می شود.
بازسازی مناظره لیبرال ها و جماعت گرایان بر مبنای انتقادات سندل بر لیبرال دموکراسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
متفکرانی چون چارلز تیلور، مایکل سندل، السدیر مکینتایر و مایکل والزر که «جماعت گرا» نامیده می شوند بر این اعتقادند که نگرش لیبرالی به فرد به مثابه سوژه ای خود بنیاد و ماهیتا انتخابگر نمی تواند شان ارتباطی و پیوندی فرد را با سنن و فرهنگ اجتماعی بدرستی فهم کند. ارایه تصویری مغشوش از نسبت فرد و جامعه باعث ضعف و نارسایی در تعریف ارزش های انسانی نظیر عدالت، آزادی، برابری و فضیلت های اخلاقی شده است. همچنین متفکران جماعت گرا ایده هایی نظیر مفهوم خود غیر زمینه مند، بی طرفی دولت، جهانشمول دانستن ارزش های لیبرال را مورد نقد و ارزیابی قرار داده اند؛ به عنوان نمونه، سندل ریشه زوال جمهوریت گرایی آمریکایی را در لیبرالیسم رویه مند به عنوان نتیجه طبیعی چنین ایده آل هایی جستجو می کند. در مقابل لیبرال ها هم تلاش کرده اند جواب شایسته ای ارایه کنند که منجر به بحث و نزاع آکادمیک بین این دو گروه شده است. این مباحثات ذیل مناظره جماعت گرایان و لیبرال ها تداوم یافته است. نوشتار حاضر به بازسازی انتقادات سندل بر لیبرالیسم اختصاص یافته است.
بررسی مبانی فکری روشن فکری سکولار در ایران امروز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله ابتدا بستر تاریخی تجدد را در مغرب زمین و سپس مبانی فکری روشن فکری سکولار ایران را بررسی و اثبات میکند که این نحله، پدیده ای استعماری بوده و بدین منظور، استراتژیهای گوناگونی از جمله پروتستانیزم اسلامی یا اسلام اصلاحی را اجرا کرده است.
گفتمان روشن فکری که کانون توجه این مقاله است، روشن فکری مولود انقلاب اسلامی ایران که ما آن را روشن فکری اسلامی مینامیم نیست، بلکه گفتمانی غرب گرا و دین گریز است که با تابش پرفروغ اسلام در عصر حاضر، به گونه ای خودخوانده، از عنوان «روشن فکری دینی» سود جست تا بتواند توجه جوانان تشنه زلال اندیشه دینی را به خود جلب کند.
مهم ترین بحث در این مقاله، رویکرد گفتمان مزبور در مواجهه با انقلاب اسلامی است و این که برای استحاله تفکر ناب اسلامی، سیاست کهنه اسلام اصلاحی را در پیش گرفته است.
تحلیل مفهوم دموکراسی غربی و مردم سالاری دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مردم سالاری یکی از مهم ترین بحث های فلسفه سیاسی بوده و برداشت های متعددی از آن صورت گرفته است. بر اساس تحلیل فهم تاریخی از واژه دموکراسی و تبیین عناصر اصلی آن، میتوان چنین تعریفی از آن ارائه داد: حکومتی است که در آن مشارکت مردم در مسائل سیاسی، و آزادی و تساوی همه در برابر قانون و رضایت مردم نسبت به نظام سیاسی حاکم به رسمیت شناخته شده است. با بررسی آموزه های اسلامی، به این نتیجه میرسیم که تحقق عناصر موجود در مفهوم مردم سالاری مورد اهتمام اسلام نیز بوده است. همین نکته، زمینه مناسبی را برای ارائه الگویی جدید از مردم سالاری، پیش روی ما قرار میدهد؛ زیرا در طول تاریخ دموکراسی ناب و خالص وجود نداشته است، بلکه تمام دموکراسیها در چارچوب باورهای مختلفی محدودیت هایی را پذیرفته اند. بر این اساس، راهکارها و سازوکارهای تحقق آن تعریف شده است.
بنابراین، میتوان دموکراسی ناب را بر اساس آموزه های اسلامی، که مورد اعتقاد و باور مسلمانان است، تحدید کرده و سازوکارهای تحقق آن را مشخص نمود. به این ترتیب، الگوی جدیدی از مردم سالاری را تحت عنوان مردم سالاری دینی ارائه داد. این مقاله با رویکرد نظری به این موضوع میپردازد.
روش این تحقیق توصیفی ـ تحلیلی میباشد.
ریشه ها و پیامدهای لجام گسیختگی ایدئولوژی سرمایه داری
حوزه های تخصصی:
بحران کنونی اقتصادی غرب که از سال 2008 دامنگیر آن شده و در پی آن جنبش اشغال وال استریت در سال 2011 ، نتیجه فرایندهایی بوده که از سال های پایانی جنگ سرد آغاز شده و نظام سرمایه داری غرب را به یک ایدئولوژی لجام گسیخته تبدیل کرده است. الگوی اقتصادی نولیبرال، جهانی شدن اقتصاد، محدود شدن قدرت دولت های ملی، ظهور فناوری های نوین، فراوان شدن انواع مشاغل غیر مولد مانند سرمایه داری متکی بر فاینانس، موجب شدند تا قدرت جهانی در اختیار معدودی از سرمایه داران جهانی قرار بگیرد و در نتیجه اختلاف طبقاتی فاحش بیش از هر جای دیگر در غرب و به ویژه در جامعه امریکا شدت یابد. نهادهای دموکراتیک در غرب و رسانه ها که غالباً در اختیار ایدئولوژی سرمایه داری هستند نیز نه تنها نتوانستند از بروز این مشکل جلوگیری کنند بلکه خود به آن دامن زدند. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل موقعیت و با بررسی نهادهای تأثیرگذار و محیط اقتصادی و سیاسی موجود و نقش رقیبان نظام سرمایه داری، تلاش می شود فرایند تصمیم سازی دولت ایالات متحده امریکا به عنوان کنشگر اصلی در دوران قبل و بعد از جنگ سرد تحلیل شود. در پایان نشان داده می شود که در واقع دلیل اصلی لجام گسیختگی ایدئولوژی سرمایه داری، بیش از هرچیز، از بین رفتن ایدئولوژی رقیب در عرصه سیاسی بوده است.
ایدئولوژی مبنایی برای عملکرد آموزش و پرورش: مقایسه پیامدهای ایدئولوژی لیبرال دموکراسی و نئولیبرالیسم بر تعلیم و تربیت در کشورهای غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی تأثیر نحله های مختلفی از ایدئولوژی لیبرالیسم بر آموزش و پرورش است. برای این منظور، با استفاده از روش تحلیلی – استنتاجی دو هدف اساسی را دنبال می کند: بررسی عرصه های حضور ایدئولوژی لیبرال دموکراسی در آموزش و پرورش و بررسی عرصه های حضور ایدئولوژی نئولیبرال در آموزش و پرورش. بنا بر یافته های به دست آمده می توان گفت ایدئولوژی لیبرالیسم تحت تأثیر لیبرال دموکراسی، پیامدهای مثبتی برای آموزش و پرورش به همراه داشته که از آن جمله می توان به توسعه آموزش و پرورش همگانی و مطرح شدن مفاهیمی نظیر برابری و دموکراسی در تعلیم و تربیت، آموزش صلح و توجه به آموزش های شهروندی اشاره نمود. همچنین، نشان داده شد که چگونه این ایدئولوژی در حال حاضر به تبعیت از آرمان های نئولیبرالیسم، با تاکید بر نخبه گرایی سبب به رسمیت شناخته شدن فاصله های طبقاتی شده و با ایجاد پدیده ای با عنوان «بازاری شدن تعلیم و تربیت» پیامدهای منفی فراوانی را بر تعلیم و تربیت تحمیل نموده است که از جمله این پیامدها می توان به تبدیل «دانش» به کالایی مصرفی، تغییر نقش دانش آموز از تولید کننده دانش به خریدار «کالای دانش»، افزایش رقابت بر سر کسب «سرمایه دانش»، کاهش بودجه رشته های علوم انسانی به نفع رشته های فنی و در نهایت باز تولید نابرابری ها اشاره نمود.
بررسی و نقد کتاب مطالعاتی نظری، تطبیقی و تاریخی در باب انقلاب ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به نقد و بررسی شکلی و محتوایی ترجمة این کتاب پرداخته ایم. کتاب علاوه بر یک پیش گفتار و یک مقدمه دارای نه فصل در دو بخش است. ترجمة کتاب، با توجه به اندک اشکالاتی که در چاپ آن مشاهده می شود، نه عالی بلکه خوب ارزیابی شده است. نظریه ای که بر اساس آن انقلاب ها را تفسیر می کند، بررسی شرایط دولتی و بین المللی، شرایط نخبگان، و شرایط مردم در سه مرحله ریشه ها، فرایندها، و پیامدها حرکت هایی انقلابی اند. در بررسی نمونه های عینی و تاریخی، با توجه به انقلاب های صورت گرفته در امریکا، فرانسه، و انگلستان این کتاب بر آن است که نظام لیبرال دموکراسی ساختار سیاسی غالب در جهان شده است و دیگر انقلاب های جهان کمابیش برای رسیدن به دستاورد های آنان شکل گرفته اند. البته برخی در این راه موفق و عده ای ناموفق بوده اند. به عبارت دیگر، می توان گفت این کتاب تحت تأثیر رشد تمدن مدرن و جریان های انقلابی صورت گرفته در آن، مفسر انقلاب های مبتنی بر ملی گرایی و لیبرال سرمایه داری است و انقلاب هایی را که به لیبرال دموکراسی نمی رسند، مانند انقلاب های اسلامی، نوعی ناهنجاری از حرکت های انقلابی قلمداد می کند. در نقد نظری کتاب باید گفت که خطی دیدن جریان انقلاب ها و جداکردن ریشه ها، فرایندها و پیامد های شرایط دولت و بین الملل، نخبگان و مردم از یکدیگر در عالم واقع امکان پذیر نیست، و به نظر ناقد می باید شرایط اجتماعی، ایدئولوژی، و کنش گران جنبش را به منزلة سه عامل درهم تنیده بررسی کرد تا تفسیر واقع بینانه تری از هر انقلاب به دست داده شود. در واقع، این کتاب مفسر و توجیه گر حرکتی است که می خواهد جنبش های دموکراتیزاسیون در کشورهای جهان سوم را به سوی لیبرال دموکراسی هدایت کند. اگر برعکس جریان ایدئولوژی کتاب از زاویة انقلاب اسلامی و مردم سالاری دینی، نه لیبرال دموکراسی، به این کتاب بنگریم، در واقع می توان گفت این کتاب کتابی ضد انقلابی با عنوان انقلاب هاست.
بررسی نظریات مطرح پیرامون جنبش های سال 2011 در جهان اسلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تحولات سال 2011 در جهان اسلام، که چندین کشور را دربر گرفت، بار دیگر تحلیلگران و اندیشمندان را واداشت تا به بررسی و تحلیل ماهیت این تحولات بپردازند. پیرامون این تحولات، طیف وسیعی از نظریات ارائه شده است. در یک سو، تجددخواهی است که در قالب بهار عربی و لیبرال دموکراسی مطرح شده اند. از سوی دیگر، افراط گرایی است که در قالب سلفی گرایی مطرح شده است. در این میان، مقام معظم رهبری این تحولات را در قالب «بیداری اسلامی» و بازگشت به هویت اسلامی که متأثر از انقلاب اسلامی است، تحلیل می کنند. تحقیق حاضر، به دنبال این است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به ارزیابی نظریات مطرح پیرامون این تحولات بپردازد. یافته های علمی این تحقیق، حکایت از این دارد که نظریة بیداری اسلامی تنها نظریه ای است که می تواند واقعیت این تحولات از حیث اعتقادی، رفتاری و ساختاری تبیین نماید و اهداف واقعی این جنبش ها را تحلیل کند.
راهبردهای جامعه شناختی کاهش تروریسم جدید در نظام های دموکرات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله مقاله حاضر گسترش فزاینده جنبش های تروریستی جدید، همزمان با مسلط شدن گفتمان لیبرال دموکراسی در نظام جهانی است که مقاومتی جدی از سوی گروه های اقلیتی علیه روایت های جهان شمول ایجاد کرده است. دو راهبرد مجادله انگیز از سوی جامعه شناسان جهت کاهش تروریسم مطرح شده است که به وضعیت دموکراسی در جامعه جدید اشاره دارد: 1. تأکید بر الگوهای لیبرال دموکراسی جهت تأمین امنیت در جامعه جهانی و 2. دموکراسی خود عامل تنش زا و تولید کننده تروریسم در جامعه جدید است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که تروریسم جدید «دموکراسی حداکثری» و «روایت های جهان شمول» در دنیای مدرن که مهم ترین مفاهیم دموکراسی لیبرال هستند را به چالش کشانده است. بنابراین کاهش تروریسم جدید مستلزم تقویت «جهان حیاتی»، گسترش الگوی «دموکراسی مشورتی» و «عقلانیت ارتباطی» از طریق افزایش مشارکت سازمان های بین المللی و نهادهای مدنی است.
طراحی الگوی هستی شناسی و معرفت شناسی مردم سالاری دینی در مقایسه با الگوی لیبرال دموکراسی
حوزه های تخصصی:
تفکر اساس همه تمدن ها است و اساس تمدن جدید معرفت شناسی و هستی شناسی است؛ که امروزه به یکی از ویژگی های اصلی علم سیاست تبدیل شده است. براین اساس، برای درک مقایسه دو نظام سیاسی مردم سالاری دینی با لیبرال دموکراسی نیازمند نگاهی معرفت شناسانه مبتنی بر روش شناسی های جدید هستیم. فرض اساسی نوشتار حاضر بر این اصل استوار است که تحولات نظامهای سیاسی در ارتباط کامل با تحولات پارادایمیک معرفت شناسانه و هستی شناسانه است. لذا سوال اصلی بیان می دارد که طراحی الگوی معرفت شناسانه و هستی شناسانه مردم سالاری دینی چگونه تأثیری بر مقایسه آن با لیبرال دموکراسی داشته است؟ بی شک امروزه نمی توان بدون نگاه معرفت شناسانه، به مقایسه و درک صحیحی از نظامهای سیاسی دست یافت. لذا با توجه به بدیل بودن نظریه مردم سالاری دینی و رویارویی آن با لیبرال دموکراسی، فرضیه حاضر که به رئالیسم انتقادی نزدیک می باشد طراحی الگوی هستی شناسی و معرفت شناسی این دو ساختار سیاسی و مقایسه آن دو را منوط به نگاه روش شناسی رئالیسم انتقادی می داند.