مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
هنر
تئاتر مجموعه ای از نظام های نشانه ای است. بنابراین این نشانه ها هستند که نمایش را از یک شکل اجرایی عادی و معمولی به اثری اندیشه ای و مورد نظر مخاطب تبدیل می کنند. نمایش امروز در زندگی و فرهنگ مردم جایگاه ویژه ای پیدا کرده است اگرچه در گذشته بیشتر در جشن ها یا مراسم ها برای توده مردم اجرا می شد اما امروز به یکی از اشکال هنرهای ارتباطی و اندیشه ای تبدیل شده است که رفتارهای انسان امروزی را در اجتماع که پایه های فرهنگی آن جامعه است تحت تأثیر قرار می دهد. در این مقاله نگارنده پس از بررسی تاریخچه و ریشه شناسی این هنر در قسمت دوم این مطالعه نیز، با مد نظر قرار دادن اطلاعات در قسمت های اول به بحث شناخت نشانه در عناصر نمایش اشاره شده و عناصر مختلف را تمرکز بر ارکان واقع گرایی و رئالستیک از منظر نشانه شناسی مرور می کند.
نسبت یابی عرصه هنر با حوزه فرهنگ و ارتباطات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش از آغاز دوران مدرن و توسعه اعجاب آور فنّاوری ارتباطات جمعی، مقوله هنر در کانون توجه اهالی اندیشه بود. اما پس از بسط رسانه های جمعی و توسعه ادبیات حوزه فرهنگ و ارتباطات، نسبتِ مقولاتی از قبیل هنر، فرهنگ و ارتباطات مغفول ماند و همین مسئله معضلات فراوانی را موجب شد. این پژوهش بر آن است که، با بررسی برخی از سازه های مفهومی و نظری موجود، به بررسی رابطه سه مقوله هنر، فرهنگ و ارتباطات بپردازد. ابتدا مفاهیم «هنر»، «فرهنگ»، «ارتباطات» و «فرهنگ و ارتباطات» واکاوی شدند و سپس آرا و دیدگاه های متفکرانی همچون هایدگر، بنیامین، نصر، آوینی و مددپور در حوزه نسبت بین این مقولات بررسی شدند و جمع بندی با دو رهیافت توصیفی و تجویزی صورت گرفت و اتخاذ رویکرد «ارتباطات هنرمندانه فرهنگ ساز» به مثابه نسبت مطلوب بین مقولات پیشنهاد شد.
برنامه درسی آموزش هنر در دوره ابتدایی از دیدگاه معلمان شهرستان مهاباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره هفدهم بهار ۱۴۰۰شماره ۱
183 - 218
حوزه های تخصصی:
هدف نوشتار حاضر، بررسی برنامه درسی آموزش هنر در دوره ابتدایی از دیدگاه معلمان شهرستان در مدارس ابتدایی است. برای نیل به این هدف، از روش پدیدارشناسی استفاده شده است. جامعه این پژوهش، همه معلمان مقطع ابتدایی شهرستان مهاباد و نمونه آن 15 معلم دوره ابتدایی این شهرستان است. یافته ها حاکی از آن است که کدهای انتخابی مربوط به اهداف برنامه درسی آموزش هنر با عنوان های 1 توجه به حوزه شناختی اهداف آموزش هنر 2 توجه به حوزه عاطفی اهداف آموزش هنر 3 توجه به حوزه مهارتی اهداف آموزش هنر، در مورد محتوای برنامه درسی اموزش هنر کد های انتخابی 1 استفاده از جلوه های طبیعی محیط دانش آموز در تولید محتوای تربیت هنری 2 رعایت اصول حاکم بر انتخاب و سازماندهی محتوا در تولید محتوای نقاشی 3 رعایت اصول حاکم بر انتخاب و سازماندهی محتوا در تولید محتوای کاردستی 4 استفاده از محتوای موسیقی برای آموزش هنر 5 استفاده از داستان در تولید محتوای آموزش هنر و رعایت اصول حاکم بر انتخاب و سازماندهی محتوا، در باب روش های یاددهی-یادگیری برنامه درسی هنر در دوره ابتدایی سه کد انتخابی باعنوان های 1 روش فعال آموزش مهارت های هنری 2 روش فعال و غیر مستقیم آموزش مهارت های هنری 3 روش تعاملی و فعال آموزش مهارت های هنری، در خصوص دیدگاه معلمان در باب شیوه های ارزشیابی برنامه درسی هنر در دوره ابتدایی سه کد انتخابی باعنوان های 1 ارزشیابی توصیفی 2 آزمونهای عملکردی 3 سنجش مشاهده ای
به سوی «توسعه غوطه ور در اخلاق» (تغییر مسیر آینده برنامه ریزی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشته رویکردهایی در مورد توسعه و نیز امکان رهایی از فقر الگو و منطق سخت افزاری را در چند بخش و لایه مرتبط و متداخل بررسی می کند. روش مورد استفاده، بداهت زدایی از مفاهیم رایج و نگاهی تاریخی به طرح مسئله است. بدین ترتیب، ترکیبی انتقادی از سازه های مرتبط ارائه شده که مبتنی بر خوانشی انتقادی از ساختارها و عاملیتِ کنشگران فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است. مطابق یافته های پژوهش، برای رفع انسداد عاملیتِ عام گرایانه و به منظور طراحی توسعه، می توان شیوه تفاهمی، میانجیگرانه و وفاق محور را پیشنهاد نمود. مسیر مورد نظر، یک الگوی هنجاری و تجویزی بدیل و تلفیق عمل و نظر هنرمندانه مورد توافق کنشگران، جهت رهایی از آثار توسعه ناموزون و طی کردن مسیر به سوی «جامعه مهربان» است. کنشگری زنده، هنرمندانه، مبتکرانه و ایجابی، نیاز به شناخت گسست ها و حلقه های مفقوده، کاهش خشونت ساختارها و گسترش امکان تأثیرِ عامل برساختارها از نتایج تحقیق است. این فرایند به تحول نهادی هم راه می گشاید، زیرا امکان درک رابطه سازنده بین دو مؤلفه نظم دموکراتیک و وفاق تفاهمی هم افزا را که شاخص آن امکان اخلاقی تر زیستن است فراهم می آورد. بر این مبنا شاهراه توسعه غوطه ور در اخلاق را با شاخصی به نام وجد (عشق و شور وجودیِ برآمده از شخصی شدن آرمان های بزرگ برای کنشگران) می توان توصیه کرد. آموزه های تاریخیِ سنت تفهمی و تفسیری، سنت اثباتی، رویکرد مابعد ساختارگرا، پسا توسعه و هوش مصنوعی ممکن است الهام بخش و عبرت آموز برای توسعه غوطه ور در اخلاق باشد.
شناسایی عوامل فرهنگی مؤثر بر مدیریت کارآمد بقاع متبرکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود هزاران بقعه مبارکه در ایران و اعتقاد عمیق ایرانیان به مقام و منزلت مدفون شدگان در آن و همچنین وجود فرهنگ زیارت و اعتقاد به فرهنگ غنی معارف اسلامی ظرفیت بالایی بوجود آورده که بقاع متبرکه به واسطه آن خواهند توانست تبدیل به کانون های فرهنگی شوند لذا هدف این پژوهش شناسایی عوامل فرهنگی موثر بر مدیریت کارآمد بقاع متبرکه بود. بدین منظور مولفه های ارزش ها ، هنجارها ، اداب و رسوم ، هنر و میراث فرهنگی، باورها و مذهب مورد مطالعه قرار گرفت. این تحقیق به روش توصیفی پیمایشی عوامل فرهنگی در ابعاد ( ارزش ها، هنجار ها، هنر و میراث فرهنگی، باورها، مذهب،) مورد بررسی قرار داد. نمونه آماری پژوهش 150 نفر از مدیران اوقاف ، متولیان بقاع و امامزادگان شهر اصفهان بود. ابزار جمع اوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بود. در این پژوهش جهت اطمینان از ابزار تحقیق روایی محتوایی با نظر اساتید و متخصصان فرهنگی انجام شد و به منظور بر آورد پایایی از فرمول آلفای کرونباخ استفاده و ضریب پایایی 85/0 محاسبه گردید. تجزیه و تحلیل حاصل از این پژوهش با استفاده از نرم افزار آماری spss در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام شد.در بخش آمار توصیفی مشخصه های آماری مانند: فراوانی،درصد،میانگین، انحراف معیار و در بخش آمار استنباطی آزمون tتک متغیره،آزمون فریدمن، تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که ارزش ها با میانگین 49/20، ومذهب با میانگین 53/19 بیشترین تأثیر و هنجارها با میانگین 18/13 و آداب و رسوم با میانگین 98/12 کمترین تاثیر را داشتند و باورها با میانگین 89/16 و هنر و میراث فرهنگی با میانگین 93/17 در حد متوسط تاثیر قرار داشتند. بر حسب عوامل دموگرافیک نتایج پژوهش حاکی از آن است که بین نمرات مولفه های فرهنگی بر حسب سن تفاوت معناداری وجود ندارد. ولی بر حسب تحصیلات وجنس تفاوت معناداری وجود دارد.
معیار سنجش اثر هنری در نظر مارتین هایدگر بر مبنای رساله "سرچشمه اثر هنری" مطالعه موردی: تابلویی از سهراب سپهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۴
233 - 252
حوزه های تخصصی:
هایدگر در رسالۀ سرچشمۀ اثر هنری، با روش فلسفی به چیستی هنر و اثر هنری می پردازد. او شرط وجود اثر هنری و شرط مواجهه با آن را منوط به بحث هستی شناسانه دانسته و در این حالت، آن را گشاینده حقیقت هستی معرفی می کند، حقیقتی که حتی در دوران رونهان کنندگی هستی امکان گشایش را مهیا می کند. بر این اساس، اثر هنری زمانی که بتواند به پرسشگری از هستی بپردازد و خود را از بند هستنده رها سازد و به هستیِ هستنده معطوف سازد، امکان گشایش را برای خود مهیا می کند. اما چه چیز می تواند اثر هنری را در امکان پرسش گری از هستی قرار دهد و چه معیاری برای سنجش امکان ورود هر اثر هنری به دایرۀ هستی شناسی وجود دارد؟ معیاری که بتوان هر اثر هنری را با آن مقایسه نمود و مؤلفه های هستی شناسانه آن را از نظر هایدگر مورد واکاوی قرار داد. در این مقاله، سعی بر آن است تا با استفاده از معیاری که بر اساس رسالۀ سرچشمۀ اثر هنری هایدگر بدست می آوریم، تابلوی کفش های وان گوگ و نیز تابلویی از سهراب سپهری را مورد ارزیابی قرار دهیم، تا ابعاد نظر هایدگر پیرامون اثر هنری، دستِ کم، به بحث گذاشته شود.
علل تحول خوشنویسی و پیوند آن با هویت ایرانی در دوره صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۱ پاییز ۱۳۸۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۳)
159 - 184
انواع شاخه های هنری نظیر نقاشی، معماری، تذهیب، صحافی، منبت کاری، معرق و کتاب آرایی در طی حکومت تیموریان (912-771ق.) رشد قابل توجهی داشتند. چنان که این دوره را، دوره شکوفایی هنر می نامند. یکی از این شاخه های هنر، خط و خوشنویسی است که در مقاله حاضر سعی شده با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی بر مبنای اسناد و منابع باقی مانده از دوره تیموری و همین طور منابع امروزی به آن پرداخته شود. هنر خوشنویسی نیز به واسطه حمایت و علاقمندی شاهزادگان تیموری، سرمایه گذاری اقشار بهره مند جامعه، بهره گیری از تجارب مراکز علمی هنری دوره ایلخانی، و کارکردهای متعدد اداری، فرهنگی و اجتماعی خوشنویسان و کاربردهای متنوع خوشنویسی، از لحاظ روش و رویکرد متحول شد. ضرورت یادگیری آن تبدیل به نوعی فرهنگ در جامعه تیموری گردید.
یکی از دستاوردهای مهم این هنر در سده نهم ق. پیوند آن با هویت ایرانی و مؤلفه های تشکیل دهنده آن است. گسترش ادبیات منثور و منظوم فارسی طی قرون هفتم تا نهم ق. یکی از مواردی بود که ایرانیان را نیازمند خطوط مخصوص به خود می نمود. ابداع و تکامل خطوط تعلیق، شکسته تعلیق و به ویژه نستعلیق در فاصله قرن هشتم و نهم ق. و پیوند آنان با شاخصه های فرهنگی ایرانی و اسلامی نظیر شعر، زبان و ادبیات فارسی، مذهب تشیع (که از قرن دهم به عنوان یکی از مؤلفه های هویت ایرانی شناخته شد) و انواع شاخه های هنری که رویکرد ایرانی داشتند، باعث شد تا خط و خوشنویسی در این زمان جزء مؤلفه های اصلی هویت ایرانی قرار گرفته و در باروری آن نقش مهمی ایفا نماید.
چگونگی و علل تحولات این هنر، بررسی نحوه ارتباط آن با هویت ایرانی و کارکردها و موقعیت خوشنویسان در نظام سیاسی و اجتماعی عصر تیموریان، از مواردی است که مقاله حاضر به دنبال دستیابی به آن است.
بررسی نقش آفرینی فقه موجود در قوانین هنری
حوزه های تخصصی:
محور پژوهش در این مقاله، پی جویی و بررسی نقش «فقهِ موجود» در عرصه قانون گذاری هنر و باملاحظه مصادیق هنرها در حوزه حکومت، می باشد. نویسنده با طرح و تبیین «نقشِ فقه» در فرایند قانون گذاری در حقوق اسلامی و تعیین شاخص کیفی ارزیابی، تلاش کرده است با روش توصیفی تحلیلی؛ تصویر قابل قبولی از الگوی حضور و نقش آفرینی فقه در فرایند سیاست گذاری و قانون گذاری هنر، ارائه نماید. لذا موضوع از این حیث ماهیتی نوین دارد. روند حل مسئله با تکیه بر شاخص های کیفی تعیین شده، پیش رفته و در ادامه منطبق بر آن ها، نسبت فقه با قوانین موجود در رشته های مختلف هنری، مورد ارزیابی قرارگرفته و پاسخ نهایی ارائه شده است. اهمیت و ضرورت پاسخ به مسئله، گذشته از معرفت زایی اکنون آن، خود را در آینده پژوهی فقه هنر آشکار می سازد؛ به ویژه آن دسته که باهدف احصاء و تبیین آسیب های فقه موجود و همچنین بایسته های آن در نسبت با قوانین، نگاشته شده اند.
بررسی نسبت میان هنر و تکنولوژی در اندیشه مارتین هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت سال سی ام آذر۱۴۰۰ شماره ۲۸۸
29-41
حوزه های تخصصی:
مفهوم هنر و تکنولوژی مفاهیمی هستند که مورد توجه هایدگر واقع شده و همچنین در مقالات جداگانه (سرآغاز کار هنری و پرسش از تکنولوژی) به آنها پرداخته است. این مقاله درصدد بررسی نسبت میان این دو مفهوم در اندیشه های هایدگر است. هنر در اندیشه مارتین هایدگر گونه ای از ظهور و نامستوری است که در آن حقیقت در کار است. او در بحث از تکنولوژی، فن و تکنیک را به میان می کشد و سپس مفهوم «تخنه» (techne) را در یونان باستان بررسی می کند، که ازیک سو، هنر و از سوی دیگر، تکنولوژی ریشه در آن دارند. در این مقاله نهایتاً روش تحلیل هایدگر که پدیدارشناسی هرمنوتیک است و از این منظر تحلیل او از حقیقت و نسبت هریک از مفاهیم هنر و تکنولوژی با آن در دوره یونان باستان و معاصر راهگشا بوده و نسبت میان هنر و تکنولوژی در پرتو حقیقت روشن می شود. روش تحقیق در این مقاله بنیادی است که به صورت تحلیل محتوا انجام گرفته است. هدف انجام این پژوهش چشم انداز جایگاه کنونی هنر در دوره تکنولوژی معاصر است.
نمودهایی از هنر اسلامی قرآنی در مساجد تاریخی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن، فرهنگ و تمدن سال اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۱
125 - 144
حوزه های تخصصی:
مساجد در طول تاریخ اسلام به عنوان مهم ترین و مؤثرترین نهادهای عبادی و معنوی مسلمانان به حساب آمده اند. اهمیت این نهادهای معرفتی که مزین به نمادهای روحانی از جمله آیات و روایات و کتیبه های مشحون از آموزه های وحیانی می باشد فضایی را ایجاد می کند که مؤمنین و حتی کسانی که در آن وارد و حاضر می شوند احساسی خاص و سرشار از لطف و بهره گیری مثبت دارند. مسجد به جهت اشتیاق مسلمین در شکوه هر چه بیشتر آن، پایگاهی برای کمال مطلوب و نیل به معانی است و بدین روی عرصه هنرهای منبعث از قرآن و عترت به ویژه کتیبه ها و جلوه-هایی از آیات و سور می باشد. در این نوشتار سعی بر آن است که با ترسیم وضعیت این اماکن مقدس که ملهم از تفکر و اندیشه اسلامی به ویژه نشأت گرفته از مضامین و معانی قرآنی می باشد فضای ظاهری و کالبدی آن مورد توجه قرار گیرد. و در واقع به این مسأله پاسخ گوید که هنر و معماری در خدمات ارزش های معنوی و قرآنی تا چه اندازه کارساز و اثرگذار است. بدین روی در مقاله حاضر به توصیف مساجدی از استان اصفهان به ویژه شهر تاریخی اصفهان پرداخته است. البته این مساجد به دلیل برخی ویژگی های معنوی و معماری نه تنها در ایران بلکه در عالم اسلام شهره و مورد توجه است.
نقش هنر در پیشگیری از حوادث و بلایا برای آموزش کودکان 6 تا 12 سال
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶
37 - 57
حوزه های تخصصی:
کودکان بزرگ ترین سرمایه های آینده جامعه هر کشوری هستند و مراقبت از آن ها برعهده خانواده ها و نظام آموزشی و دیگر نهادها می باشد. همچنین دوران کودکی سال های مهم و حیاتی برای رشد جسمی و فکری کودکان محسوب می شود. بنابراین آموزش های عمومی باید از همین سنین آغاز شود. هنر در آموزش و انتقال اطلاعات به کودکان نقش مهمی را ایفا می کند. بروز رخدادهای طبیعی در دنیا، مانند زلزله، سیل و... آسیب های مالی و جانی زیادی را در سال های اخیر به بشر وارد کرده است. امروزه اهمیت آموزش بلایا در برنامه های عملیاتی با رویکرد کاهش خطر و بلایا، ایجاد تاب آوری که می تواند سطح آسیب پذیری و اثرات ناگوار و مخرب حوادث را کاهش دهد، بسیار تأکید شده است. بنابراین کسب مهارت جهت پیشگیری عوارض ناشی از حوادث و بلایای طبیعی که جامعه بشریت را قرن ها تهدید می کند، امری ضروری است. همچنین نیازمند آموزش و انتقال دانش به کودکان، به عنوان گروه آسیب پذیر است. در این بین، هنر به عنوان ابزار سودمند در آموزش و پیشگیری می تواند مؤثر بوده و نقش آفرینی کند. بنابراین در این پژوهش، به بررسی نقش هنر در پیشگیری از حوادث و بلایا برای آموزش کودکان 6 تا 12 سال پرداخته شده است.
تحلیل ویژگی های بصری و معنایی هنر در دوره عباسیان (با تأکید بر هنرهای معماری، نقاشی و منسوجات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
365 - 380
حوزه های تخصصی:
بعد از ظهور اسلام، این دین از نظر فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر جامعه ها اثرگذار بود. هنر نیز تحت تأثیر این دین در این جامعه ها دچار تحولاتی گردید و با نام جدید هنر اسلامی مشهور شد. بنابراین هنر اسلامی اغلب بر آفرینش زیبایی با نقش های انتزاعی و استفاده از حروف، تمرکز داشته است. در این مقطع زمانی به خاطر محدودیت نسبی سایر هنرها همچون نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی و حتی گاهی، حرام شمردن آن ها مسلمانان به گسترش شیوه های متنوع در زمینه هایی انتزاعی روی آوردند. در دوره عباسی، به عنوان یکی از درخشان ترین عصرهای تمدن و فرهنگ اسلامی، انواع هنرها شامل نقاشی خطاطی معماری و موسیقی و... مورد توجه بسیار قرار گرفته است؛ چنانکه قصرهای خلفا محل اجتماع آثار هنری و وجود هنرمندان بود. خلفای عباسی در همه زمینه ها تحت تأثیر فرهنگ ایرانیان بودند و به سبک شاهان ساسانی هنرمندان را حمایت می کردند و به آنان صله و پاداش می دادند. به نحوی که هنر در این عصر به کمال خود رسید. مؤلفه های هنر اسلامی در دوره عباسیان عبارتند از: شهرسازی، نقاشی در دوره عباسیان، خوشنویسی، موسیقی، نساجی، طراز. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای، انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که در این دوره نقاشی با مکتب بغداد به اوج رسید، در معماری نیز علاقه خلفای عباسی منجر به رشد آن شد و در منسوجات بازتاب تحولات سیاسی و اجتماعی منجر به رونق طراز (پارچه های دارای کتیبه) شد. اهداف پژوهش: 1.بررسی ویژگی های بصری هنر در دوره عباسی. 2.بررسی ویژگی های معنایی هنر در دوره عباسی. سوالات پژوهش: 1.در دوره عباسی چه ویژگی های بصری هنری در هنرهای نقاشی، منسوجات و موسیقی وجود داشته است؟ 2.ویژگی های معنایی هنر در دوره عباسی چه بوده است؟
هنر و صناعت صفوی از منظر مشائیان (با تأکید بر نظریه میرفندرسکی در رساله صناعیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
188 - 200
حوزه های تخصصی:
در دوره حکومت صفویه (907-1135ه.ق) هنر و صنایع وارد مرحله ای جدید از شکوفایی شد. با این حال هنرهای مختلف در این دوره تاریخی، فراز و فرودهای زیادی را تجربه کردند. این تحول از نگاه فلاسفه این زمان دور نماد و هر یک به بررسی این تغییرات و علل بنیادی آن پرداخته اند؛ لذا بررسی دیدگاه آنها درباره هنر و صنایع این دوره قابل تأمل است. روش انجام پژوهش حاضر توصیفی و تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که از نظر فلاسفه مشائی بقای اثر هنری با اندیشه پسِ پُشتِ آن و جاودانگی نام هنرمند با دانایی، خیالپردازی و توانایی در صورت پردازی معنا ممکن است. در این دوره تاریخی هنر به عنوان فضیلت، وجه مشترک همه افراد جامعه بدون توجه به طبقه آنهاست. در ایران اصل وظیفه شهریاران، حفاظت از ملک، دین، بسامانی سرزمین و نیل آن به سوی سعادت، تعالی و گسترش عدالت است. تعالی و تدانی امور سرزمین از جمله درستی انجام امور توسط پیشه وران تحت تاثیر عملکرد و تفکر شهریار صاحب فره یا شهریار است. میرفندرسکی در رساله صناعیه مدعی صناعت رو به زوال و کم فروغ شدن اشتداد آن است؛ به این معنا که شهریاران صفوی دچار خطا و اشتباه شده، فره خود را از دست داده و ظلم شان فراگیر شده است. یکی از مهم ترین عوامل نیل جامعه به سعادت؛ تفکر، خلاقیت، پشت کار و دوری از تن آسایی در کار بر مبنای نیاز زیر نظر حاکم حکیم است. اهداف پژوهش بررسی هنر و صناعت صفوی از منظر مشائیان؛ بررسی و مقایسه هنر دوران صفوری با نظریه میرفندرسکی. سؤالات پژوهش هنر و صناعت صفوی از منظر مشائیان چگونه است؟ هنر دوران صفوری براساس نظریه میرفندرسکی چگونه است؟
تحلیلی بر نقش و جایگاه مدیریت یکپارچه شهری در ساماندهی بافت های فرسوده (مورد پژوهی: لات محله شهر رامسر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۳
598 - 616
حوزه های تخصصی:
گذشت زمان معماری شهرها را دستخوش تغییراتی می کند. یکی از مهم ترین این تغییرات، فرسودگی بخش هایی از شهر است که به دنبال ایجاد و تشدید فرسودگی، میزان کارآیی این بافت ها نیز کاهش می یابد. در این راستا، ساماندهی این بافت ها با بهره گیری از سیاست های مختلف مداخله در بافت فرسوده با لحاظ کردن یکپارچگی مدیران امر در سطح شهر می تواند تأثیر مثبت و سازنده ای داشته یاشد. پژوهش حاضر به بررسی نقش و جایگاه مدیریت یکپارچه شهری در ساماندهی بافت های فرسوده و به صورت موردی، به لات شهر رامسر پرداخته است. با توجه به موضوع، اهداف و فرضیات تحقیق، پژوهش حاضر از نوع توسعه ای و به لحاظ ماهیت و روش، توصیفی و تحلیلی است. روش گرد آوری داده ها اسنادی و میدانی و ابزار گردآوری داده ها در بخش اسنادی مشتمل بر مقالات و اسناد شهر رامسر مستخرج از شهرداری این شهر و در بخش میدانی مشاهده و پرسشنامه است که با بهره گیری از نظر 50 نفر از شهروندان در قالب ترسیم جدول و نمودار به تحلیل داده ها مبادرت شد. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که توجه به معیارهای مدیریت یکپارچه نقش تعیین کننده و مثبتی در ساماندهی بافت فرسوده لات محله رامسر داشته و با توجه به میزان فرسودگی در بافت و تنوع و پراکندگی در آن، بهره گیری از سیاست های بهسازی و نوسازی مناسب ترین سیاست ها جهت بهبود وضعیت و ساماندهی محله بوده تا از طریق همکاری و هماهنگی بین سازمان های دخیل در مدیریت شهر به این مهم دست یافت.
اهداف
بررسی نقش مدیریت یکپارچه شهری در ساماندهی بافت های فرسوده.
بررسی نقش مدیریت یکپارچه شهری در ساماندهی بافت های فرسوده و وجه هنری آنها.
سؤالات
نقش مدیریت یکپارچه شهری در ساماندهی بافت های فرسوده چگونه است؟
نقش مدیریت یکپارچه شهری در ساماندهی بافت های فرسوده و وجه هنری آنها چیست؟
مطالعه نادیده انگاری فلسفی هنر خورد و خوراک با رویکرد جنسیت گرایی و تأکید بر آراء کورسمیر
حوزه های تخصصی:
موضوع تحقیق پیش رو مطالعه نادیده انگاریِ فلسفی «هنر» خورد و خوراک با رویکرد جنسیت گرایی است. آنچه در این مقاله به آن توجّه شده آشپزی، آشپزخانه و خوراک به دلیل پیوند نزدیک آن با «زنان» و تأثیر جنسیت گرایی بر زیبایی شناسی خورد و خوراک به مثابه فرمی هنری است. تاریخ تفکّرات فلسفی به همراه دیدگاه هایِ سلسله مراتبی حواس در دفاع از حس چشایی برنیامده و اغلب آن را از دایره زیبایی شناختی بیرون رانده است. هدف اصلی مقاله، یافتن ارتباطات بین نادیده انگاشتن حس چشایی و خورد و خوراک به مثابه هنر و مقوله جنسیت گرایی است. به دلیل گسترده بودن تعداد اندیشمندان و محدودیّت زمانی از این میان دوگانه انگاری افلاطون و دیدگاهِ مبتنی بر سلسله مراتب حواس، سه گانه اشتراووس و تحقیقات کورسمیر در کنار رویکرد فمینیسم شالوده اصلی تحقیق را شکل داده است. در آخر به نظر می رسد کورسمیر جنسیت زدگی زیبایی شناسی خورد و خوراک را نپذیرفته و شایسته نمی داند بلکه به دلایل دیگر عدم حضور آن در دایره هنرهای والا را تأیید می کند. پرسش اصلی پژوهش این است که جنسیت گرایی چگونه بر زیبایی شناسی خورد و خوراک تأثیر گذاشته و آن را از دایره امر زیبا طرد کرده است؟ روش تحقیق پیش رو به لحاظ هدف، از نوع بنیادی است و به لحاظ ماهیت از نوع توصیفی است. شیوه گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر کتابخانه ای است و ابزار گردآوری اطلاعات، مطالعات کتابخانه ای و بررسی متون است. در این تحقیق، رویکرد کیفی استفاده شده است.
" صنعت فرهنگ" آدورنو و نسبت آن با موسیقی معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
495 - 521
حوزه های تخصصی:
ریشه تفکرات آدورنو را می توان در اعتقاد وی به نابودسازی آن دسته از ایده های فلسفی دانست که به دنبال ایجاد کلیات تغییرناپذیری در قالب نظام های فلسفی منجمد و متقن شده هستند. به عبارت دیگر، وی به دنبال نجات بخشی جزئیات دورمانده از ایده های مطلق و یکسان سازی است که خرد و کلان یا جزء و کل را به گونه ای مشابه، در خود می بلعند. آدورنو، رؤیای دست یازیدن به تفکری منظومه ای را در روش فلسفی خاص خود، تحت عنوان دیالکتیک منفی، جستجو می کند. در این روش، نااین همانی، دیگر در زیر چتر این همانی کاذب قرار نخواهد گرفت؛ چرا که سنتزسازی دیگر معنایی ندارد و حقیقت در لابه لای نفی و کشمکشی بی پایان، ردیابی می شود. لذا وی، هدف اثر هنری را در نوعی آشتی ناپذیری با هرکلیتی تعریف می کند. به باور آدورنو، این کلیت در عرصه فرهنگ و هنر با سویه ای پراگماتیک در پدیده ای تحت عنوان صنعت فرهنگ ظهور بیشتری می یابد؛ چراکه آثار هنری در مکانیزم بوروکراتیزه شده و یکسان سازی به واسطه نظام اقتصادی کالایی تولیدی، گرفتار می شوند که در آن سوژه فردی کمرنگ می شود. چنین خطری محصولات فرهنگی امروز جامعه ایرانی (به خصوص در حوزه موسیقی)، را بیش از پیش تهدید می کند؛ در این مقاله با توجه به نظریات انتقادی آدورنو و ساختار موسیقی کلاسیک ایرانی، این مسأله مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تلویزیون به مثابه شاعر، در بوته نقد افلاطونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
522 - 545
حوزه های تخصصی:
نزاع افلاطون با شاعران و حکم به اخراج آنها از مدینه فاضله را از مطالعه جمهوری به خوبی می توان دریافت. او در کتاب سوم جمهوری به تعیین بایدها و نبایدها در خصوص شعر می پردازد و تعیین می کند که چه اشعاری باید برای جوانان خوانده شوند و چه اشعاری نباید خوانده شوند. این نقد تند و تیز افلاطون به شعر و شاعری، امروزه به نوعی می تواند ساختار هنری رسانه های جمعی مانند تلویزیون و سینما را نیز دربرگیرد. به نظر افلاطون واکنش های ما در برابر اتفاقات مختلف زندگی روگرفتی از واکنش های ما در برابر شعر هستند. همین امر، امروزه درخصوص تلویزیون نیز صادق است. تلویزیون صرفاً یک ابزار انتقال و پخش است و هیچ وسیله تازه ای برای تفسیر هنری واقعیت ارائه نمی دهد. به عبارت دیگر، تلویزیون جهان را آن گونه که هست تصویر می کند و به ما ارائه می دهد، یا به تعبیر افلاطونی، صرفاً روگرفتی از صورت ظاهر آن را عرضه می کند و در نتیجه، چنانکه افلاطون درباره شعر تأکید می کند، در برنامه های تلویزیونی نیز تقلیدها بر جای واقعیت می نشینند. در این جستار تلاش خواهیم نمود تا با تبیین دیدگاه افلاطون در خصوص هنر شاعری، آنگونه که در جمهوری بیان شده است، به نقد افلاطونیِ رسانه های جمعی در روزگار حاضر بویژه تلویزیون بپردازیم.
مطالعه نسبت هنر با پروبلماتیزه کردن در اندیشه های میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
135 - 149
حوزه های تخصصی:
پروبلماتیزه کردن مفهومی مهم در اندیشه های فوکو است که در سرتاسر تحلیل های تاریخی او نقش اساسی دارد. او پروبلماتیزه کردن را تفسیر خاصی از نشانه ها می داند. از سوی دیگر، او در تحلیل های خود، اهمیت هنر در تفسیر تاریخ را هم سطح با دیگر حوزه ها قرار می دهد. مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که پروبلماتیزه کردن در اندیشه های او چه نسبتی با هنر دارد. برای پرداختن به این مسئله ابتدا جایگاه این مفهوم در اندیشه فوکو بررسی شد و سپس با استفاده از بخش هایی که او به تحلیل آثار هنری پرداخته است رابطه هنر با این مفهوم مورد مداقه قرار گرفت. نتیجه حاصل شده اینگونه بود که فوکو به دو معنا مفهوم پروبلماتیزه کردن را استفاده می کند. در معنای اول به امری تاریخی اشاره دارد که به وسیله دانش و قدرت پروبلماتیزه شده و حقایقی پیرامون آن به وجود آمده است. در معنای دوم برای او، پروبلماتیزه کردن فعالیتی فلسفی- تاریخی است که به وسیله آن تاریخ اکنون تحلیل می شود. بررسی ها نشان داد که در تحلیل های تاریخی او، هنر در جایگاه استراتژی دانش یا تکنیک قدرت، موضوعات مختلف را پروبلماتیزه می کند. از سوی دیگر، تحلیل برخی آثار هنری برای فوکو به مثابه فعالیتی فلسفی است تا که تاریخ اکنون را پروبلماتیزه کند. بر همین اساس هنر با هر دو معنای پروبلماتیزه کردن رابطه مستقیم و درونی دارد.
هنر سلجوقی و شاهنامه "کاما"
منبع:
دانش هنرهای تجسمی دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۱
9 - 20
حوزه های تخصصی:
یکی از دوره های شکوفایی هنر ایران، دوران سلجوقی است؛ دوره ای که هنرهای گوناگون پس از ظهور اسلام، متناسب با تفکرات و اعتقادات اسلامی شکل گرفته، رشد کردو مراحل تحول و تطور خود را گذراند. در این دوره، علاوه بر تحولات هنری گوناگون، شاهد اوج گیری و گسترش زبان و ادبیات فارسی، همراه با اندیشه های فلسفی و عرفانی هستیم. درباره هنر عصر سلجوقی کتاب های بسیاری می توان یافت. هرچند تا کنون اثری با تمرکز بر مبانی و اصول حاکم بر طرح و نقش عصر سلجوقی نگاشته نشده است. این مقاله، ضمن نگاهی به ادبیات و هنر دوره سلجوقی، ویژگی ها و چگونگی شکل گیری آن، به بررسی یکی از آثار پر اهمیت و قدیمی ترین نسخه شاهنامه فردوسی، معروف به "کاما" می پردازد و این شاهنامه را به عنوان یکی از اولین نمونه های تصویرگری شاهنامه معرفی می کند. تا کنون درباره شاهنامه "کاما" تنها یک مقاله در سال 1352 توسط دکتر غروی نگاشته شده است که گرچه مفید است اما کافی نیست. شاهنامه "کاما" حداقل تا زمان نگارش مقاله دکتر غروی یعنی سال 1352 در مؤسسه کاما در شهر بمبئی نگهداری می شده، اما اکنون با توجه به پی گیری های انجام شده دیگر هیچ مدرک و نشانی از آن در دست نیست. متأسفانه تنها منابع موجود برای بررسی چند تصویر مربوط به کتاب "معرفی نسخه های شاهنامه فردوسی" است.
قیاس تطبیقی جایگاه زن در هنر هند و ایران باستان
حوزه های تخصصی:
فرهنگ و هنر ایران و هند دارای ویژگی های مشترکی بوده اند که هم به سبب ریشه های نژادی مشترک بعضی از اقوام ساکن در این دو سرزمین و هم به دلیل همسایگی دو کشور و تبادلات فرهنگی بین آن ها بوده است. این مشترکات البته باعث نشده است که اختلافات چشم گیری نیز در زمینه های مذهبی و اجتماعی وجود نداشته باشد. زنان در این دو فرهنگ یکی از نقاط اختلاف هستند. این اختلاف در هنر به شکلی و در جامعه به شکلی دیگر ظاهر می شود. هدف از انجام این پژوهش قیاس تطبیقی جایگاه زن در هنر هند و ایران باستان است. پرسش اصلی تحقیق این است که چه اشتراکات و چه افتراقاتی در این زمینه میان این دو فرهنگ وجود دارد؟ تحقیق بر این نظریه استوار است که آثار هنری مربوط به زنان، مشخص کننده ی نوع نگاه جامعه به ایشان است. روش تحقیق تاریخی - توصیفی است و نتایج تحقیق نشان می دهد که با وجود وفور تصاویر و آثار هنری زنانه در هند و پرستش ایزدبانوان بسیار، جامعه ی ایرانی احترام بیشتری نسبت به مقام زن داراست و تصویرگری زنان در هند نتوانسته به کسب حقوق اجتماعی برای ایشان کمک کند.