مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
هنر
حوزه های تخصصی:
زیبایی شناسی به دانش چگونگی استفاده از حس ها برای دانستن اشاره دارد. هدف از نگارش این مقاله، بررسی و معرفی دیدگاه ماکسین گرین درباره هنر و زیبایی شناسی و استخراج اشارات وی در تربیت زیبایی شناسی است. بدین منظور، هدف پژوهش این است که گرین درباره هنر و زیبایی شناسی چه آموزه هایی دارد؟ برآیند توجه به این آموزه ها در آموزش وپرورش چیست؟ برای پاسخ به سؤالات، نخست با استفاده از روش های تحلیل و نوشتن، برخی از مقالات و مصاحبه های گرین درباره این موضوع مطالعه شد؛ آنگاه بر اساس دیدگاه ایشان درباره هنر و زیبایی شناسی، اشارات و راهبردهای کلیدی در تربیت زیبایی شناسی استخراج شد. او زیبایی شناسی را یک صفت برای تجربه زیبایی شناسی و نامی برای درک تبعیض ها و فهم هنرهای مختلف می داند. گرین به سه دلیل اصلی و کلیدی تربیت زیبایی شناسی را در دوره معاصر مهم می داند: 1) بازنمودن فضاهای ذهنی، 2) هوشیاری گسترده و 3) کشف اهمیت تخیل. از دیدگاه گرین آنچه زیبایی شناسی را اعتلا می بخشد، هنر است. تمام سعی گرین این است که متصدیان آموزش وپرورش را از غفلت فزاینده ای که راجع به آموزش عمومی هنر و زیبایی شناسی شده است، آگاه کرده و اهمیت آن را در زندگی گوشزد کند.
هستى و چیستى زیبایى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیستى زیبایى از یونان باستان و حتى پس از تأسیس علم زیبایى شناسى تاکنون به عنوان موضوعى حل ناشده، سخت معرکه آراى اندیشمندان است؛ اما انسان ها فارغ از این کشاکش به زیباسازى محیط و ابزار، و حتى با خطرپذیرى به زیباسازى وجود خود مى پردازند. واقعا زیبایى چیست که انسان تا پاى جان آن را پاس مى دارد؟ و از چگونه وجودى برخوردار است؟ این پژوهش با استفاده از روش کتابخانه اى و گردآورى اهم آراى محققان این حوزه و تحلیل منطقى آنها، درصدد یافتن پاسخ براى پرسش هاى پیش گفته و برخى دیگر از پرسش هاى مربوطه است. تأکید بر عینیت زیبایى و رد ذهنى بودگى آن، رد نظریه تعریف ناپذیرى زیبایى و ارائه راه حل براى تعریف آن در قالب تثبیت یا تقویت تعریف پیشین و یا پیشنهاد تعریف جدید با استفاده از جنس و فصل مرکب، از جمله یافته هاى این تحقیق است.
تقریر هایدگر از ایدئالیسم افلاطونی به عنوان خاستگاه استتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هشتم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
121 - 138
حوزه های تخصصی:
یونانیان هرگز واژه ای مطابق با آنچه ما به معنی دقیق کلمه از واژه هنر مراد می کنیم نداشتند اما دو مفهومpoiesis و techne را که معنایی گسترده تر از هنرهای زیبای امروزی داشتند برای اشاره به این معنا به کار می بردند. poiesis به معنی فرا-آوردن یا ساختن بود که در آن to on یعنی امر حاضر یا هستنده، به حضور می آمد که به دو طریق اساسی techne و physis روی می داد. در که امروزه آن را به طبیعت ترجمه می کنند اما نزد یونانیان واجد دلالتی گسترده تر از این بود چرا که خدایان نیز در آن به سر می بردند موجودات از جانب خود و در techne از جانب دیگری یعنی technites به حضور می آمدند. اما تغییر جهتی که با افلاطون در تفکر یونانی پدید آمد در تفکر به هنر نیز قابل ردگیری است. چنانکه به گفته هایدگر نزد افلاطون وجود در نسبت ذاتی است و نیز بی گمان به همان اندازه معادل است با خود نشان دادن و پدیدار گشتن، با خود نشان دادن آنچه درخشنده است و نیز آنچه به راستی خود را نشان میدهد و درخشنده تر از هر چیز است امر زیباست. کار هنری، به واسطه idea می رود تا در مقام امر زیبا، به مثابه ekphanestatan پدیدار گردد. این را می توان یکی از مولفه های اساسی تفکر استتیکی به هنر دانست که هایدگر خود به آن اشاره کرده است. اما افزون بر این، دو رویداد دیگر نیز در تفکر افلاطون قابل تشخیص اند که می توان آنها را به عنوان خاستگاه دیگر مولفه های اساسی استتیک معرفی نمود. فاصله افتادن میان هنر و حقیقت و نیز جدایی زیبایی از حقیقت.
هنر بدون متافیزیک: خوانشی پساساختارگرایانه از هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
37 - 58
حوزه های تخصصی:
هنر مدرن منادی دوران جدیدی است، دوران تعلیق و وانهادگی؛ دورانی که در حوزه های عمومی تر پست مدرن نامیده می شود. پساساختارگرایی اندیشه ی چنین دورانی است، دورانی که انسان به سرشت تاریخی خود پی می برد و از بند لوگوس می گسلد. اما این وانهادگی، برخلاف تصور رایج، زندگی را با نسبیت محض و بی معنایی مواجه نمی سازد. می خواهیم ببینیم در اندیشه ی پساساختارگرا چه بر سر هنر می آید. در واقع «هنر بدون لوگوس» موضوع اصلی این مقاله است. در این مقاله با معرفی و نظریه پردازی پیرامون مفهوم «فدرالیسم زبانی» تلاش می کنیم خوانشی متفاوت از هنر در پارادایم پساساختارگرایی ارائه دهیم. با کنار گذاشتن لوگوس، بار تعهد هنر بر دوش «دیگری» قرار می گیرد. در این معنا هنر اساساً متعهد است، اما نه دیگر تعهد به امری متافیزیکی، که تعهدی زمینی و این جهانی. در این مقاله با معرفی و نظریه پردازی پیرامون مفهوم «فدرالیسم زبانی» تلاش می کنیم خوانشی متفاوت از هنر در پارادایم پساساختارگرایی ارائه دهیم. با کنار گذاشتن لوگوس، بار تعهد هنر بر دوش «دیگری» قرار می گیرد. در این معنا هنر اساساً متعهد است، اما نه دیگر تعهد به امری متافیزیکی، که تعهدی زمینی و این جهانی.
مفهوم جنگ در فلسفه هنر نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ به مثابه پدیده ای ناشی از ارادة معطوف به چیرگی، بر اصل محوری تفکر نیچه یعنی ارادة معطوف به قدرت استوار است. انحاء چیرگی، ناظر به وجود انواع جنگ در حوز ههای گوناگون زندگی است. در حوزة هنر، ارادة معطوف به چیرگی به دو مرتبه تقسیم م یشود: 1) مرتبه خلق اثر، که ناظر به چیرگی بر شیئ به عنوان ماده اثر و تحمیل کمال بر آن است 2) مرتبه کارکرد فرهنگیِ اثر که ناظر به ظهور و دعوت به حضور در میدان ستیزه است. در میان اَشکال و گون ههای هنری، هنر تراژدی، « وتکامپف » هنر ستیزه محوری است که قابلیت انجام وظایف مشتمل بر دو مرتبه فو قالذکر را بهتر از هر هنر دیگری دارد.
ویژگی های معرفت شناختی هنر به منزله فرم سمبلیک در اندیشه کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تأکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر از علم و اخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که می کوشید هنر را به واکنش های روان شناسانه تقلیل دهد، بر بی همتا بودن و بی نظیر بودن هنر تأکید می کند. یکی از ویژگی های فلسفه کاسیرر این است که با نقد صورت های عقلی شناخت و با گسترش شناخت شناسی به حوزه هایی از تجربه که قبلاً در نظریه شناخت نادیده گرفته می شدند، توانست به توسعه صورت های شناخت کمک نماید. کاسیرر مجموعه فعالیت های بشر را فرهنگ نامیده، تجزیه و تحلیل این صورت های فرهنگی را برای شناخت انسان ضروری می داند. او هنر را یکی از این صورت های انسانی می شمارد. کاسیرر با معرفی هنر به منزله یکی از فرم های سمبولیک، تلاش دارد تا نشان دهد که هنر نوع خاصی از معرفت را به ما نشان می دهد، معرفتی که در آن انسان با تأکید بر وجه احساسی و عاطفی به خودآگاهی دست می یابد. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که اولاً وجه معرفتی ای که کاسیرر برای هنر ترسیم می کند قابل حصول با هیچ یک از انواع دیگر اشکال سمبولیک نخواهد بود و ثانیاً تنها در فرم سمبولیک هنر است که انسان به خود آگاهی زیباشناسانه می رسد. در همین راستا و به منظور روشن ساختن مفاهیم مورد اشاره کاسیرر، ابتدا به تبیین مفهوم اصلی اندیشه کاسیرر یعنی «فرم سمبلیک» پرداخته، سپس هنر به منزله یکی از صورت های سمبلیک مورد مطالعه قرار می گیرد و در نهایت ویژگی های معرفت شناختی آن مورد بحث و بررسی قرارخواهد گرفت.
ویژگی های معرفت شناختی هنر به منزله فرم سمبولیک دراندیشه کاسیرر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازمهمترین ابعاد فلسفه کاسیرر، تاکیدی است که وی همچون کانت بر استقلال هنر ازعلم واخلاق دارد. کاسیرر برخلاف دیدگاه پوزیتیویستی که می کوشید هنر را به واکنش های روانشناسانه تقلیل دهد، بر بی همتا بودن و بی نظیر بودن هنر تاکید می کند. یکی از ویژگی های فلسفه کاسیرر این است که، با نقد صورتهای عقلی شناخت وبا گسترش شناخت شناسی به حوزه هایی از تجربه که قبلا در نظریه شناخت نادیده گرفته می شدند، توانست به توسعه صورتهای شناخت کمک نماید. کاسیررمجموعه فعالیتهای بشر رافرهنگ نامیده، تجزیه وتحلیل این صورتهای فرهنگی را برای شناخت انسان ضروری می داند. او هنر را یکی از این صورتهای انسانی می شمارد. کاسیرر با معرفی هنر به منزله یکی از فرم های سمبولیک، تلاش دارد تا نشان دهد که هنر نوعی خاصی از معرفت را به ما نشان می دهد، معرفتی که در آن انسان با تاکید بر وجه احساسی وعاطفی به خودآگاهی دست می یابد. ما دراین مقاله نشان خواهیم داد که اولا وجه معرفتی ای که کاسیرر برای هنر ترسیم می کند قابل حصول با هیچ یک از انواع دیگر اشکال سمبولیک نخواهد بود وثانیا تنها درفرم سمبولیک هنر است که انسان به خود آگاهی زیباشناسانه می رسد. درهمین راستا وبه منظور روشن ساختن مفاهیم مورد اشاره کاسیرر، ابتدابه تبیین مفهوم اصلی اندیشه کاسیرر یعنی «فرم سمبلیک» پرداخته، سپس هنر به منزله یکی از صورتهای سمبلیک مورد مطالعه قرار می گیرد ودر نهایت ویژگی های معرفت شناختی آن مورد بحث وبررسی قرارخواهد گرفت.
بررسی مسأله خلاقیت در هنر سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خلاقیت از مفاهیم رایج در مباحث هنری است. امروزه خلاق بودن و هنرمند بودن یکی انگاشته می شوند و اغلب، خلاقیت با نوآوری یکسان دانسته می شود. از طرف دیگر باور غالب این است که هنر سنتی، با موضوعات تکراری و کهنه، فاقد خود جوشی و بدیع بودن است. اما بر خلاف نگاه مدرن که خلاقیت و حتی حقیقی بودن را با نو بودن یکی فرض کرده و هنر سنتی را فاقد آن می داند، نویسندگان و متفکرانی همچون آناندا کوماراسوامی، تیتوس بورکهارت،[i] رنه گنون،[ii] سید حسین نصر و آن ماری شیمل[iii] نه تنها هنر سنتی را هنری خلاق می دانند بلکه تنها اینگونه آفرینش ها را شایسته اطلاق مفهوم خلاقیت می دانند. سؤالی که مطرح می شود این است که آیا اساساً در هنر سنتی می توان از خلاقیت به معنای واقعی کلمه سخن گفت؟ در واقع یک مکتب هنری چارچوب های آموزش، تولید اثر، و نیز خلاقیت را انتقال می دهد و با این کار هویت و اصالت تولیدات هنری را تضمین می کند. نتایج به دست آمده در این مقاله نشان می دهد که هنر سنتی دارای اصولی است که بر اساس آن می توان از خلاقیت به معنی خاص آن سخن گفت.
مسأله هنر نزد افلاطون با تأکید بر شهود مثال خیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خود را در هنر نیز آشکار می سازد. در تفکر افلاطون اولاً فلسفه یک کموا نظری در حد طاقت بشری است؛ ثانیاً راه نشان دادن این معرفت نظوری بوه اخلاق سیاست و هنر این است که هم برای حکیم و هم برای آحاد جامعوه یک کما عملی باشد. افلاطون غایت حکمت را شووود ماوا خیور و ایون شوود را شرط انجام هر کار شخصی یا اجتماعی دانست از این رو هر چیو ز از جمله هنر تابع غایت تحقق ماا خیر است. به اعتقاد افلاطوون هروونوه هنری که به حقیقت بیاعتنوا باشود فاقود ارزس اسوت؛ زیورا خیوری در آن نیست و هر اندازه هنوری بوه حقیقوت نزدیوک تور باشود بوه هموان نسوبت ارزشمند است. هرچند در آثار افلاطون چنین مطلبی به صراحت ذکر نشوده است؛ اما می توان وفت نفسِ هنرمندی که به مقام شوود ماوا خیور رسویده است با خلق اثر هنری مظور و جلوه صفاتی نظیور خلاواق مبودب بودیع و مصوّر میشود و با فعل هنری خود به مبدأ عالم شباهت مییابد.
مبانی فلسفی هنر در آثار ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلفه های اصلی هنر، زیبایی است. به نظر ابن سینا زیبایی به معنای عام (محسوس و نامحسوس)، کمال اخیر یا داشتن همه اوصاف شایسته و بایسته است. به نظر او عناصر زیبایی محسوس، نظم، تقارن، حُسن تألیف، اعتدال، وحدت و اتّفاق در یک شیء است. منشاء نهایی زیبایی، جمیل مطلق است. لذت بخشی، ایجاد دوستی و عشق، اِعجاب و تحسین برانگیزی از جمله آثار زیبایی بر روی نفس مُدرِک اند. زیبایی امری عینی و آفاقی است. هنر طبق مبانی ابن سینا قابل تعریف به «فعل صورت بخشی زیباست». محاکات که در نزد افلاطون و ارسطو اساس هنر تلقی می شد، در نزد ابن سینا معنای عامی دارد و با محاکات مدّ نظر افلاطون و ارسطو متفاوت است. طبق دیدگاه شیخ الرئیس، خیال مبدأ قریب همه آثار هنری است. ابن سینا دربارة قوّه خیال و متخیّله به وجه مبسوط بحث می کند که در آفرینش هنری، نقش مهمّی ایفا می کنند. منشأ بعید هنر در نزد شیخ الرئیس میل غریزی به محاکات، میل فطری به زیبایی جویی است.
تأملی درباره چیستی هنر از نگاه هیدگر
هیدگر در کانون فلسفه قاره ای قرار دارد. وی همچنان که در آثار فلسفی خود، سعی در گذشت از متافیزیک دارد؛ در رساله سرآغاز اثر هنری نیز سعی دارد از هنر و سنت زیبایی شناسی که به باور وی دارای مبانی متافیزیکی است، گذر کند. هیدگر با استفاده از روش پدیدارشناسی- هرمنوتیک که از ویژگی های بارز تفکر وی است به تأمل دربارة ذات هنر و اثر هنری می پردازد و در این راستا با بررسی مفاهیم چیز، ابزار، حقیقت، عالم، زمین و شعر که تلقی ما از هنر و اثر هنری بر این مفاهیم استوار است، تلقی های رایج و مشهور دربارة هر یک از این مفاهیم را نقد می کند و در پایان بیان می دارد که ذات هنر شعر است. در این مقاله که با روش توصیفی و تحلیل محتوا گرداوری شده به ارزیابی رویکرد متفاوت هیدگر به هنر و مؤلفه های آن و ارتباط آن با شعر می پردازیم.
معناداری وقایع زندگی از دیدگاه قرآن و روان شناسی وحدت مدار: مبنایی برای طراحی تمرین های هنری مؤثر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
37 - 54
حوزه های تخصصی:
درک و شناسایی معناداری وقایع زندگی، یکی از اساسی ترین موضوعات در کیفیت و تحول مثبت زندگی انسان است و همواره در سلامت روانی و رضایت مندی او از زندگی نقش مهمی داشته است. این پژوهش بر آن است تا با بررسی معناداری وقایع زندگی در قرآن و روان شناسی وحدت مدار، به ساختاری مفهومی برسد تا بر اساس آن، تمرین ها و برنامه های هنری مؤثر برای استفاده در مداخلات روان شناختی طراحی شود؛ بنابراین، با بررسی مسئله معناداری وقایع زندگی در قرآن و روان شناسی وحدت مدار، مفهوم نگرش وحدانی در تجربه ها و رخدادهای زندگی استنباط شد که به منظور عینی سازی، ملموس کردن و انطباق بهتر با رویدادهای زندگی، به ترتیب، سه شاخص شناخت و پذیرش وحدت مدار وقایع زندگی، پیوستگی کثرت های متضاد و معنابخشیدن به کثرت های زندگی از آن استخراج شد و هریک مبنای طراحی تمرین هایی هنری قرار گرفت تا با استفاده از هنر وحدت مدار، وقایع زندگی معنادار شوند و با از بین بردن بار منفی برخی وقایع، نقش مثبت آنها در رشد و تعادل زندگی جستجو شوند؛ به طوری که فرد باروایت وحدانی زندگی خویش و با انجام تمرین های هنری وحدت مدار، منطبق با مفاهیم استخراج شده، به همراه تفسیر آن با دیدگاه قرآنی و روان شناسی وحدت مدار، به خوبی هر آنچه از وقایع زندگی برداشت کرده است ، شرح و با مثال های زندگی خود انطباق دهد.
نقش هنر و جایگاه هنرمند در شهر خدای آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آگوستین، نخستین متفکر سنت مسیحی است که توجه ویژه ای به هنر و زیبایی نشان داد و اقدام به تدوین نظامی جامع در این حوزه کرد که بعدها تأثیر شگرفی بر اندیشمندان پس از خود، به ویژه در قرون وسطی گذاشت. اهتمام ویژه او به هنر و زیبایی، در کنار وفاداری کامل او به آموزه های مسیحی، که نمود کامل آن در کتاب شهر خدا و دفاع از کیان مسیحیت و تقسیم انسان ها براساس باورهایشان، به حضور در شهر خدا و شهر زمین تبلور یافت، این مسئله را پیش روی محقق قرار می دهد که آگوستین چه جایگاهی برای هنرمند در کتاب شهر خدای خود داشت. بدین منظور، این پژوهش با رویکرد تحلیلی و بررسی اسنادی، ضمن توجه به باور عمیق آگوستین به آموزه های مسیحی، به بررسی اندیشه های او درباره زیبایی پرداخته و تلاش می کند دیدگاه او نسبت به انواع هنرها را تبیین کند و بر اساس تلقی آگوستین از انواع هنرها، جایگاه هنرمند در نظام فکری ارائه شده در کتاب شهر خدا معرفی می گردد.
مطالعه، نیازهای انگیزشی هنرجویان دانش آموز، آموزشگاه های آزاد هنری اهواز در ایام تحصیل
منبع:
پیکره دوره ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۲
67 - 76
حوزه های تخصصی:
آموزش هنر در مدارس که به طور عمده متمرکز بر هنرهای تجسمی، چون طراحی ، نقاشی وخوشنویسی است، علی رغم این که سابقه ای طولانی دارد، اما به دلایل مختلف تاکنون چندان جدی گرفته نشده و در مواردی دیده شده که دانش آموزان در ایام تحصیل علائق هنری خود را در رشته های تجسمی نام برده در خارج از مدرسه پی گیری می کنند. با توجه به این مسئله، این پژوهش در نظر دارد، به سه سؤال بنیادی، چرائی عدم اتکاء دانش آموزان به آموزش رشته های هنری در مدارس و دلیل پی گیری آموزش آن در آموزشگاهای آزاد نسبت به مدارس و نیز هدف کلی دانش آموزان ازفراگیری دروس هنری در خارج از مدارس، پاسخ دهد. نمونه جامعه مورد مطالعه هنرجویان چند آموزشگاه آزاد اهواز است. فرض این است علت گرایش دانش آموزان به آموزش هنر در آموزشگاهای آزاد، نشأت گرفته از پی گیری یک تخصص هنری به صورت حرفه ای در آینده است. هدف این پژوهش، شناخت مهم ترین انگیزه دانش آموزان برای یادگیری مهارت های هنری در آموزشگا های آزاد هنری در طول سال تحصیلی است. روش این تحقیق پیمایشی است که با محور قرار دادن سه پرسش بنیادی اشاره شده و طرح سؤالاتی مرتبط با سه پرسش مطرح شده، براساس طیف لیکرت، نتیجه را ارائه می کند. یافته های این مقاله نشان می دهد، علت استقبال دانش آموزان از آموزش هنر فراتر از مدرسه و به طور خاص در آموزشگاهای آزاد، نشأت گرفته از علاقه آن ها به حرفه ای شدن در رشته ای خاص در آینده است.
تفکر ولایتمداری شیعه در هنر فلزکاری عصر صفویه
حوزه های تخصصی:
یکی از ارکان جدایی ناپذیر در زندگی شیعیان ایران از دیرباز تا به امروز مفهوم ولایت است؛ این سرزمین در بسیاری از ادوار اسلامی به عنوان کانون فعالیت و ترویج اندیشه های شیعی و ولایی شناخته می شده است و ولایت در بطن و متن زندگی و افکار آنان جاری است؛ این مفهوم در دورهٔ صفوی و همزمان با رسمی شدن مذهب تشیع در همه جنبه های زندگی مردم از جمله آثار هنری نمود پیدا کرده است. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی مبتنی بر مطالعات میدانی و کتابخانه ای در پی آن است که با شناسایی شاخصه های نمادین تفکر شیعی و تطبیق آن با عناصر تزئینی فلزکاری صفوی، برهم کنش شیعه و نمادهای ولایت مداری را در قالب هنر فلزکاری را در این دوران تبیین نماید و سپس به توصیف و طبقه بندی آثار فلزی دوران صفوی بپردازد. یافته های این پژوهش گویای آن است که کارکرد آثار هنری در تبلیغ دین و معرفی مذهب تشیع به عنوان منبعی تازه برای هنرمندان به ویژه فلزکاران در عصر صفویه مورد استفاده قرار گرفته است؛ به گونه ای که هنر فلزکاری صفوی نیز همانند بسیاری دیگر از هنرها تحت تأثیر نمادهای تفکر شیعی و ولایی قرار گرفت. .به نظر می رسد این تاثیر پذیری ناشی از حمایت های دولت و تلاش حکومت برای ترویج فرهنگ تشیع و ولایتمداری بوده است.
مارتین لینگز و هنر نمایش: به سوی بوطیقای نمایش عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
149 - 159
حوزه های تخصصی:
مارتین لینگز به عنوان یکی از نمایندگان برجسته سنت گرایی متأخر، ادامه دهنده و تکمیل کننده کار اسلاف خود بوده و برخی از زمینه های ناکاویده سنت را مورد تحقیق و تحلیل قرار داده است؛ یکی از مهم ترین این زمینه ها، ادبیات نمایشی و نمایش است. پیش از لینگز، توجهی جدی از سوی محققان هنر قدسی به نمایش دیده نمی شد و پس از او نیز چندان مورد اعتنا واقع نشد؛ و او تا حد زیادی در کار خود درون جریان سنت گرایی، یگانه محسوب می شود. او در «شکسپیر در پرتو هنر عرفانی»، تلاش می کند زمینه های لازم برای خوانش قدسی – بخوانید درست – متون شکسپیر را فراهم آورد و الزامات عملی یک «اجرای موفق» از نمایشنامه هایی این چنینی را نشان دهد. بر این مبنا «مارتین لینگز و هنر نمایش: به سوی بوطیقای نمایش عرفانی» تلاشی در جهت نشان دادن ابعاد و دلالت های نظری و عملی خوانش نمایشنامه هایی با صبغه عرفانی توسط مارتین لینگز خواهد بود. کلمات کلیدی: مارتین لینگز، نمایش عرفانی، سنت گرایی، هنر.
جامعه شناسی به مثابه هنر: نگاهی انتقادی به طبقه بندی علوم اجتماعی ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شاید یکی از بزرگترین معضلات در فهم علوم اجتماعی، مسئله طبقه بندی دانش ها است. به عبارت دیگر، اگر ما بخواهیم علوم اجتماعی را به حسب رویکردها و بینش ها و چهارچوب ها و موضوعات آن ها طبقه بندی کنیم، آنگاه یکی از ضروری ترین پرسش ها این است که آیا «سوسیولوژی» همان جامعه شناسی یا شناخت جامعه است یا از اساس ما با پدیده ای دیگر روبرو هستیم گه ذهن ایرانی به محتوای آن هنوز پی نبرده است؟ به زبان دیگر، آیا سوسیولوژی یک بینش و آن هم از نوع «هنری» نیست؟ البته برای تمییز دادن این مفهوم ما نیازمند خوانش جدیدی از «سوسیولوژی» و «هنر» هستیم. زیرا فهم های متعارف از سوسیولوژی به مثابه جامعه شناسی دارای اشکالات بنیادی است که در حوزه نظری ایران به آن کمتر پرداخته شده است. از سوی دیگر، باید به این نکته توجه داشت که سوسیولوژی به مثابه «هنر» نیز مفهومی پروبلماتیک است، زیرا «هنر» در معنای مصطلح آن مقصود ما را نمی رساند بل باید «هنر» را به مثابه یک بینش و فراسوی معانی مصطلح آن مفهوم سازی کنیم. برای فهم این پرسش، تلاش کرده ایم جامعه شناسی را به مثابه «هنر» تقریر کنیم و نتایج این بحث شاید بتواند در رویکرد ما نسبت به مفهوم سازی «امر اجتماعی» یاری برساند.
تحلیل الگوهای بصری و مفهومی مرگ آزاده در ایران باستان، ساسانی و سلجوقی با رویکرد شمایل شناسی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۸
74 - 87
حوزه های تخصصی:
بررسی الگوهای بصری شکار بهرام گور و آزاده در سفالینه های مصور سلجوقی نشان می دهد که برخی از آنها، علاوه بر ترسیم چنگ نوازی و همراهی آزاده در شکار، به هلاکت رسیدن او به زیر پاهای شتر با جامه ای متفاوت را نیز مورد توجه قرار داده اند. تحقیق حاضر با هدف شناخت الگوهای بصری و مفهومی دو رویداد چنگ نوازی و مرگ آزاده با دو جامه متفاوت که در سفالینه های سلجوقی به تصویر کشیده شده اند، شکل گرفته و تلاش شده به این پرسش ها پاسخ داده شود: الف. اشتراک و تفاوت های الگوهای بصری و مفهومی دو رویداد چنگ نوازی و مرگ آزاده در ایران باستان، ساسانی و سلجوقی کدامند و بر استمرار کدام اندیشه دلالت دارد؟ ب. وجوه مشترک آثار هنری با موضوع آزاده و بهرام در آثار ساسانی و سلجوقی کدامند؟ روش تحقیق مقاله، توصیفی تحلیلی است و مطالب به طریق اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده اند. همچنین، تعداد هشت نمونه انتخابی از آثار برجای مانده از دو دوره تاریخی ساسانی و سلجوقی با محوریت داستان بهرام گور و آزاده با ﺭﻭیﮑﺮﺩ شمایل نگاری و شمایل شناسی ﭘﺎﻧﻮﻓﺴﮑی مطابقت داده شده است. نتایج نشان می دهد که الگوهای بصری و مفهومی مرگ آزاده، به گفتمان ادبی شاهنامه ارجاع دارد که خود برگرفته از یک حکایت شفاهی کهن ایرانی است و از منظر جهان بینی اسطوره ای ایران باستان؛ به نظر می رسد مرگ آزاده با جامه متفاوت به مرگ زهره، دلدار ورثرغنه (خدا- خورشید)، هنگام تولد خورشید و روزی نو دلالت دارد.
بررسی رابطه حسن و عشق و هنر از منظر شیخ احمد غزالی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۰
73 - 96
حوزه های تخصصی:
تصوف شیخ احمد غزالی، تصوفی عاشقانه است که در آن، حسن و عشق از عناصر اصلی سلوک شمرده می شوند. حسن از پی تجلی و عشق از پی دیدن حسن می آید. با دیدن حسن، شور عاشقانه حادث می شود؛ پس عشق همواره پس از تجلی حسن است. در این مقاله ابتدا عشق و حسن را از منظر غزالی توضیح داده، سپس چند ویژگی اصلی آنها را در رابطه با هم بررسی کرده ایم که عبارت اند از: برای انسان بودن عشق، کرشمه حسن و کرشمه معشوقی، اشتقاق عاشق از عشق و اشتقاق معشوق از تجلی حسن، و تشکیکی بودن حسن و عشق. در نهایت به بحث هنر از نگاه غزالی پرداخته ایم. او هنر را با تشبیه مرتبط می داند. هنرمند حسن را می بیند و آن را در اثرش می نمایاند؛ پس هنرمند از آنجا که حُسن بین است، عاشق است و از آنجا که حسن را می نمایاند، اهل تشبیه است. در پایان به هنر مطلوب از دید غزالی می پردازیم؛ هنری که از بیخودی هنرمند برخاسته است و دراصطلاح آن را «هنر بی هنری» می نامند.
بررسی نظریِ مفهوم «هنرِ شیعی» با تأکید بر مطالعه رویکردهای شیعی در معماری عصر تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ اسلام و ایران دوره جدید تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۲ (پیاپی ۱۳۲)
101 - 126
حوزه های تخصصی:
سیاست تسامح گرایانه دولتمردان تیموری، پیوند تشیع با جریان تصوف و تلاش شیعیان به ویژه بعد از سقوط خلافت عباسی زمینه ای را فراهم ساخت تا مذهب تشیع در عصر تیموریان (771- 913ق) در ابعاد مختلف رشد پیدا کند. این موضوع سایر مؤلفه های هویت ایرانی و ازجمله هنر و معماری را هم تحت تأثیر قرار داد و از اسباب گسترش تدریجی رویکردهای شیعی در هنر و معماری ایرانی از این زمان گردید. در این ارتباط، تعریف و چگونگی شکل گیری این هنر به طورکلی و ارتباط معماری با مذهب تشیع در دوره تیموریان به صورت خاص، پرسش اصلی تحقیق حاضر است که به روش توصیفی- تحلیلی و با بررسی میدانی و استناد به منابع کتابخانه ای به آن پرداخته شده است. یافته های مبتنی بر فرضیاتِ تحقیق مؤید رواج مستمر و افزایش کاربرد نمادهای (بصری و نوشتاری حاوی مضامین و درونمایه های) شیعی در بناهایی نظیرِ بقاع امامزادگان، حرم امام هشتم(ع)، مساجد جامع، آرامگاه ها و دیگر بناها در قرن نهم ق بوده است. به عبارتی دیگر، تعریف هنر (معماری) شیعی در این زمان عمدتاً شامل مضامینِ مذهبیِ متبلورشده در کالبد هنر(معماری) اسلامی است.