مطالب مرتبط با کلیدواژه

مکتب فرانکفورت


۲۱.

نقد جامعه مدرن در رمان «آواز کشتگان» از منظر نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت با تأکید بر دیدگاه هربرت مارکوزه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آواز کشتگان مکتب فرانکفورت نظریه انتقادی هربرت مارکوزه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۱ تعداد دانلود : ۳۰۲
رمان «آواز کشتگان» به نقد ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه روزگارش پرداخته است. در این مقاله کوشش شده تا این اثر از منظر نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و با تأکید بر نظریات هربرت مارکوزه (۱۸۹۸-۱۹۷۹) نقد و تحلیل شود. مارکوزه فیلسوف و جامعه شناس آلمانی، پدر معنوی جنبش های اعتراضی دهه 1960 شناخته می شود. نویسنده رمان «آواز کشتگان» با توصیف مبارزه فرهنگی قشر دانشگاهی و روشنفکر و همچنین ابزارهای نظام حاکم در سرکوب و ایجاد سلطه بر مردم، نظم موجود روزگار خود را به پرسش کشیده و سعی می کند گامی در جهت بهبود اوضاع جامعه خود بردارد. دستاورد پژوهش، ناظر بر این است که این رمان، به نقد جامعه آن زمان در سه حوزه تسامح سرکوبگر، جامعه جایگزین و صنعت فرهنگ به نقد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه پرداخته است. محتوای رمان در حرکت به سمت جامعه اتوپیایی ایده آل با دیدگاه نظریه پردازان مکتب فرانکفورت سازگار است.
۲۲.

نقد ادبی مارکسیستی

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نقد ادبی مارکسیستی مارکس مکتب فرانکفورت گرامشی ژیژک نظریه گفتمان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۵ تعداد دانلود : ۳۱۱
این فصل، نقدِ ادبی مارکسیستی، از چهار بخش اصلی تشکیل شده است. بخش آغازین با سیری در آراء کارل مارکس آغاز می شود. نویسنده پس از طرح نسبتاً طولانی نظراتِ مارکس به سروقتِ نظرات اعضایِ مکتب فرانکفورت می رود. مکتب فرانکفورت در سال 1923 رسماً به عنوان موسسه تحقیقات اجتماعی در دانشگاه فرانکفورت پایه ریزی و سازماندهی شد. اکثرِ اعضای این گروه فرهیخته متفکّران مارکسیستی بودند که در واقع برخی از برجسته ترین متفکّرانِ زمانه خود هم محسوب می شدند. نویسنده در ادامه به پسامارکسیسم و نظریه گفتمان و تفکّرات آنتونیو گرامشی، مارکسیست بلندآوازه ایتالیایی، می پردازد که نشانگر شکافی جدّی با آراءِ پیشین است. او اَعمال اجتماعی و فرهنگی را به اقتصاد (یا بر عکس) کاهش نمی دهد. نویسنده در پایان این فصل آراء اِسلاوی ژیژک، فیلسوفِ متنفد اسلوونیایی، را عرضه می کند که به مفهوم خاصی نمایانگر بازگشت به اندیشه های کارل مارکس است.
۲۴.

کارکرد اخلاقی هنر در کارزار صنعت فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیالکتیک روشنگری صنعت فرهنگ فرهنگ عمومی مکتب فرانکفورت هنر و اخلاق

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۵ تعداد دانلود : ۱۰۷
ایده پردازانِ دیالکتیک روشنگری با وضع اصطلاحِ اینک مشهورِ صنعت فرهنگ آن را به عنوان وصفی جامع از فریبِ توده ای، رایج و البته مکتوم در نظام سرمایه داری مطرح کرده اند؛ صنعتی فراگیر، با ملغمه ای از حبس، تحریک و انحراف افکار عمومی در جامعه به ظاهر عقلانی و هوادار آزادی. با پیگیری راه علاج از دو مجرای هنر و اخلاق، طرحی استنباط می شود که می تواند امید به مهار امواجِ صنعت فرهنگ، یا ایمنی در برابر سیطره فراگیرش را برانگیزد. مقاله حاضر ضمن تحلیل این مسیر مطلوب و امیدبخش، از منظر موسسان مکتب فرانکفورت، ابتدائا رابطه آرمانی میان هنر و اخلاق را با چشم انداز خروجِ موفق از حصارِ صنعت فرهنگ تشریح می کند. اما، و از پی ملاحظه انتقادی در خصوص پیامدهای اخلاقی- هنری مورد بحث، به نظر می رسد مسیری که در تأملات طولانی آدورنو و هورکهایمر به عنوان راه رهایی از صنعت فرهنگ ترسیم شده در مقام عمل ناموفق مانده و حتی از جهتی که انتظار آن نمی رود، خودشکن یا متناقض است. چرا که: الف) پناه جستن به اخلاق سلبی و هنرِ مفهومی به قطع ارتباط با فرهنگ عمومی خواهد رسید. ب) ثمره این گوشه نشینیْ به جنبش های محفلی محدود می ماند. ج) این زیست جهانِ ایمن، همچون جزئی منفصل از صنعت فرهنگ، همچنان مدیون مناسبات سرمایه داری است.
۲۵.

پناهندگی به مثابه اعتراض؛ تحلیلی بر رمان هیچ دوستی بجز کوهستان از منظر نظریه ی زیبایی شناسی انتقادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: نظریه زیبایی شناسی انتقادی مکتب فرانکفورت مهاجرت و پناهندگی هیچ دوستی بجز کوهستان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۹ تعداد دانلود : ۱۴۰
ادبیات همواره بخشی از مبارزه با ساختارهای قدرت بوده است. با ظهور مکتب فرانکفورت، مبحث انتقاد و نگاه سلبی به اکنونیت جامعه بشری بُعدی جدی تر و منسجمتر به خود گرفت. دستاورد مکتب فرانکفورت «نظریه زیبایی شناسی انتقادی» است، این نظریه، هنری را اصیل می داند که مستقل بوده و در پی رد وضعیت موجود و تغییر آن باشد. رمان«هیچ دوستی بجز کوهستان» مبتنی بر نوعی رئالیسم انتقادی است که ساختارهای قدرت را به چالش می کشد. هدف از این پژوهش، خوانشی از وضعیت مهاجرت و پناهندگی با استفاده از رُمان « هیچ دوستی بجز کوهستان» بهروز بوچانی است. مهاجرت و پناهندگی دستاویزی برای انتقاد از وضع موجود در کشورهای لیبرال دموکراتیک است که این رمان با استفاده از شیوه بیان و لحن اعتراضی و استفاده از نمادها و استعارات سعی در روایت وضعیت زندان«مانوس» دارد. این امر ظهور شکل های نوینی از سرمایه داری و استعمار را به چالش می کشد که در سوژه پناهنده و موقعیت پناهندگی خود را نشان می دهد.
۲۶.

مناسبات اسطوره و هنر در تفکر ارنست کاسیرر، والتربنیامین و تئودورآدورنو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مدرنیسم اسطوره هنر ارنست کاسیرر مکتب فرانکفورت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۱۳۱
هنگامی که در نیمه نخست قرن بیستم بحث از لغزش عقل مدرن شد، اسطوره شناسی به شکلی جدّی مورد توجه قرار گرفت. تعاریف متنوعی برای اسطوره از سوی اسطوره شناسان و حتی برخی فلاسفه مطرح شد. دامنه ی این اسطوره شناسی ها در سال های پس از آن، به گستره ی نقد ادبی نیز کشیده شد و ترجیحات کارکردگرایانه ی متفاوتی در هنرها پدیدار شدند که از همین جریانات نشأت می گرفتند. ازجمله برخی از اعضای مکتب «فرانکفورت» همچون تئودور آدورنو، رویکردشان به نقد خردگراییِ پدید آمده در عصر روشنگری بود. در سوی دیگر، ارنست کاسیرر از طریق «فلسفه ی انتقادی» به ویژه تلاش کرد جایگاه اسطوره را از سایر صورت های سمبلیک همچون زبان و هنر، خودبسنده و مستقل تعریف کند. در بررسی آرای کاسیرر، آدورنو و نیز والتر بنیامین- با وجود تمایزات فکری ایشان در باب مناسبات میان اسطوره و هنر- به نظر می رسد آن چه که می تواند مرور عوالم گوناگون فکری ایشان را در کنار هم توجیه کند، اولاً: تمرکز و عزمی است که این اندیشمندان برای شناساندن و کنترل اسطوره همچون قدرتی تأثیرذار بر افکار بشر به خرج دادند. درثانی، شرایط اجتماعی و سیاسی تقریباً مشترکی است که ایشان در آلمان جنگ های جهانی و سال های پس از آن تجربه نمودند. در این مقاله مناسباتی که متأثر از رویکرد متفکران مورد نظر به اسطوره، میان اسطوره و هنر ترسیم شد، از تطبیق آرای ایشان مورد تحلیل قرار گرفته است.
۲۷.

ادبیات دوره ویکتوریا و مولفه های ادبیات عامه پسند در رمان پنجره فهیمه رحیمی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۵۰
در مورد ادبیّات عامّه پسند روی کردهای متفاوتی وجود دارد. یک روی کرد که نماینده آن ماتیو آرنولد است ادبیّات عامّه پسند را به این دلیل رد می کند که فرهنگ طبقه کارگر است و باید توسط اقلّیّت نخبه جامعه کنترل شود تا به هرج و مرج منتهی نشود . طرفداران مکتب فرانکفورت نیز ادبیّات عامّه پسند را رد می کنند اما به این دلیل که این یک صنعت فرهنگ است که توسط نظام سرمایه داری به طبقه کارگر تحمیل می شود. روی کرد دیگر، که بر اساسِ نظریّات آنتونیو گرامشی شکل گرفته است، بر مصالحه گری استوار است. از این منظر انسان نه تنها توسط فرهنگ ساخته می شود بلکه خود نیز فرهنگ را می سازد. روی کرد سوم، که مربوط به منتقدین پسا مدرن است، پذیرشِ کاملِ فرهنگ عامّه است. در این نگرش فرهنگ عامّه ابزاریست برای مقاومت نرم در مقابل نظام حاکم. در این جُستار با استفاده از منابعِ کتاب خانه ای و روشِ تحلیل محتوا و سندکاوی، کتاب پنجره فهیمه رحیمی، به عنوان یک رمان عامّه پسند، که به شدّت وامدار ادبیّات دوره ویکتوریا است، مورد بررسی قرار گرفته است و نگارندگان با بررسی مؤلّفههای ادبیّات عامّه پسند از جمله احساسات گرایی، شخصیّت-پردازیِ سطحی، لحن پرتکلّف و شعار گونه، غالب بودن عنصر شانس و تصادف، استفاده نابه جا از ماوراءلطّبیعه، تکرار و ترویج تفکّر کلیشهای نشان داده اند که بر اساس نظریّات طرفداران مکتب فرانکفورت، ادبیّات عامّه پسند نه تنها نشانه مقاومت در برابر نظام حاکم نیست بلکه خواننده را برای پذیرشِ باورهایِ رایج و هم رنگ شدن با جماعت آماده می کند و با ترویج اخلاقیّات بورژوایی بر خواننده تأثیر منفی می گذارد.
۲۸.

نئولیبرالیسم به مثابه صنعت لیتوگرافی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۵ تعداد دانلود : ۱۰۲
این جستار کوشیده است تا با رویکرد بین رشته ای ، نئولیبرالیسم را به مثابه لیتوگرافی، صنعت نشر و سطحی کردن، به بوته نقد بگذارد. در بعد زیبایی شناسانه، لیتوگرافی، اثر هنری را از ذات تهی و راز زدایی کرده و به امر اقتصادی تقلیل می دهد. در بعد اقتصادی، با اختراع پول قابل چاپ به جای سکه، قدرت انتشار و اشغال سطوح را به دلیل عدم محدویت سکه های فلزی از حیث میزان موجود در عالم خارج، به دست آورده و ماهیتی همه گیر و توتالیتر می یابد. در امر سیاسی نیز، دولت نئولیبرال به عنوان نظامی سراسربین و یا مکانیزم کنترل نامحسوس، آزادی را به گونه ای نامحسوس تحدید می کند. روند «سکولاریزاسیون یا عرفی کردن» روندی است که ذات زدایی و راز زدایی را خودآگاه و ناخودآگاه در دستور کار قرار داده است. این ذات زادیی و تهی کردن محتوای خویش، قدرت «انتشار» در سطح و اشغال وسیع تر را به نئولیبرالیسم می دهد و بدین طریق، نوعی توتالیتاریسم و فراگیریِ سراسری و ذات زدوده را به رخ می کشاند. این مقاله، با نقد بر تکنولوژیک شدن هنر، سیاست و اقتصاد، به منزله بدیل، رویکرد بینا رشته ای و بازگشت نگاه قدسی را پیشنهاد داده است. در پی این مدعای اصلی که نئولبیرالیسم، لیتوگرافیک کردن فرهنگ (صنعت نشر، کپی گرایی و سطحی کردن مفاهیم در سه عرصه سیاست، هنر و اقتصاد) است، پرسش اصلی مبنی بر این که چه نسبتی میان نئولیبرالیسم و تکنولوژی وجود دارد، مورد مداقه و امعان نظر قرار گرفته است. نوآوری این مقاله، نشان دادن زنجیره هم پیوند سطحی شدن از خودبیگانگی در همه عرصه های حیات اجتماعی مدرن، از جمله هنر است، هنری که کسانی چون هایدگر و مکتب فرانکفورتی ها آن را عامل رهایی می دانند
۲۹.

بررسی اشعار شفیعی کدکنی بر اساس نظریه زیبایی شناسی انتقادی مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۸ تعداد دانلود : ۱۲۹
ادبیات معاصر فارسی از نظر بینش عمیق اجتماعی و سیاسی و وسعت دید انسانی و اهداف مردمی، که در گذشته ادبی ایران کمتر امکان بروز یافته بود بی مانند است. شاعران و نویسندگان این دوره همگام با دیگر افراد جامعه، مظاهر زشت اجتماع را به باد انتقاد می گرفتند و ادبیات که پیش از این به سبب ترتیب نظام اجتماعی نمی توانست از حکومت ها انتقاد به سزایی بکند در این دوره چون سلاحی برای کسب آزادی و ابزاری برای بیان انتقادهای سیاسی و اجتماعی به کار آمد. محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) از شاعران برجسته معاصر محسوب می گردد. او شعر نیمایی را با گونه ای تعهد اجتماعی و نگرش انتقادی درآمیخت. موضوع اجتماعی «انتقاد» با ظهور مکتب فرانکفورت شکلی منسجم تر و علمی تر یافته است. هدف پژوهش حاضر بررسی اشعار شفیعی کدکنی بر اساس نظریه زیبایی شناسی انتقادی مکتب فرانکفورت است. نوع نگاه شفیعی به کیفیت پیوند هنر با اجتماع حاوی رویکردی انتقادی است. رویکردی که به تعبیر متفکران فرانکفورت در هنر اصیل مدرن به خوبی قابل مشاهده است. مطابق با این دیدگاه، هنر مدرن بی آنکه به تصویر گر واقعیت های اجتماعی فروکاسته شود و در دام تفنن جویی مفرط بیفتد به صورتی غیرمستقیم به نفی وضعیت حاضر می پردازد. نتایج نشان می دهد که در شعر شفیعی مناسبات انتقادی هنر با جامعه به شکلی عالی نمایان می شود، انتقاد  با استفاده از شگردهای خاصی چون طبیعت گرایی، نمادپردازی، قالب های خاص انتقادی و... در شعر او نمایان است. علاوه بر این مضامین انتقادی در بافت شعری، امکان جالبی در حوزه نقد سیاسی و اجتماعی در اختیار او نهاده است.
۳۰.

کاربرد رمز در شعر خزعل الماجدی و نسیم شمال بر اساس نظریه زیبایی شناسی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خزعل الماجدی نسیم شمال مکتب فرانکفورت زیبایی شناسی انتقادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۶ تعداد دانلود : ۱۴۷
ادبیات هر دوره ای متأثّر از اوضاع و شرایطی است که با آن تعامل دارد. شعر خزعل ماجدی (متولّد 1951) و نسیم شمال (1313- 1249) نیز متأثّر از شرایطی است که از دیرباز، دشمنان برای عراق و ایران پدید آورده بودند. این دو شاعر در ابعادی گسترده و با نگرشی سلبی نگر، وضعیت جامعه خود را نقد کرده اند. نظریه زیبایی شناسی انتقادی به عنوان محصول مکتب فرانکفورت در قرن بیستم پا به عرصه وجود گذاشت و عمده ترین هدفش را می توان مخالفت با وضعیت موجود و درنهایت رهایی انسان معاصر به عنوان موجودی آزاد دانست. جریان ادبی شعر عربی و فارسی به دلیل اشتراک در شرایط اجتماعی – فکری - سیاسی، تجربه های مشترکی را رقم زد که این تحوّل تقریباً هم در محتوا و هم در فرم آثار ادبی دو ملّت قابل مشاهده است. یکی از مهم ترین عناصر شعری مشترک خزعل ماجدی - به عنوان شاعر عراقی - و نسیم شمال - شاعر ایرانی - روح و فضای انتقادی است که بر اشعارشان سایه افکنده است. شیوه به کار گرفته شده در نوشتار پیش رو، تطبیق اشعار دو شاعر ایرانی و عراقی براساس مکتب آمریکایی و برمبنای تحلیل و تفسیر کتابخانه ای است. این دو ادیب همچون نظریه پردازان مکتب فرانکفورت و نظریه زیبایی شناسی انتقادی، ایدئولوژیکی بودن هر نوع اثر ادبی و غیر ادبی را نفی می کنند و اصالتش را در استقلال آن می دانند. پژوهش حاضر بر آن است تا اصلی ترین دغدغه های فکری هردو شاعر را از چهار جنبه مشترک: رمز سیاسی، رمز اجتماعی، رمز اسطوری و رمز تاریخی که دارای بار نمادین است؛ ازنظر زیبایی شناسی انتقادی مقایسه و تحلیل کند. از تحلیل اشعار ایشان چنین استنباط می شود که ریشه تمام مشکلات ایران و جهان عرب براساس این نظریه، سلطه سیاسی حاکم است و راه ایجاد آزادی در جامعه، حذف سلطه گری در کشور است. خزعل ماجدی و نسیم شمال به طور رمزی اندیشه های ضدّ استعماری خود را بیان نموده و برای تجسّم بخشیدن به واقعیت کشور و تهییج جامعه از رمزهای اجتماعی و سیاسی و اسطوری و تاریخی کمک گرفته اند تا بدین وسیله اهداف و ارزش های مورد نظر خود را رواج دهند.
۳۱.

تحلیل انتقادی نظریه والتر بنیامین در باب زوال هاله هنر تجسمی در عصر بازتولیدپذیری تکنیکی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: والتر بنیامین هاله بازتولید تکنیکی فلسفه هنر هستی شناسی هنر مکتب فرانکفورت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۵ تعداد دانلود : ۱۸۲
مقاله حاضر به یکی از مهم ترین آثار نظری سده بیستم در حوزه فلسفه و هستی شناسی هنر می پردازد. ایده هایی که والتر بنیامین، نویسنده آلمانی از حلقه مکتب فرانکفورت، در مقاله مشهور خود با عنوان اثر هنری در عصر بازتولیدپذیری تکنیکی آن مطرح می کند، به رغم آن که تا حدی قبول عام یافته، مسئله برانگیز است. مهم ترین مسئله ای که بنیامین پیش می کشد طرح مفهوم «هاله» اثر هنری و زَوال آن با بازتولید تکنیکی آثار است. اما سؤال اصلی درباره ادعا و استدلال بنیامین، مبنی بر این که هاله آثار هنری در روزگار ما زوال یافته، این است که چه دلایلی له و علیه مدعای او وجود دارد؟ این پژوهش قصد دارد به تحلیل انتقادی نظریه «زوال هاله» بنیامین بپردازد، کاری که تاکنون کم تر در منابع فارسی انجام گرفته است. با توجه به این که این مقاله صرفاً عهده دار نقد آرای بنیامین در مقاله پیش گفته است، روش پژوهش بر مطالعه و تحلیل انتقادی متن، موشکافی استدلال های منطقی او، و نیز یاری گرفتن از حاصل پژوهش های پیشین محققان خارجی در خصوص مسئله «هاله» استوار است. بنابراین، مواد و منابع کتابخانه ای، به ویژه آثاری که به زبان انگلیسی درباره بنیامین تألیف شده اند، مبنای داده های کیفی ما را تشکیل می دهند. در تحلیل نهایی، می توان بر اساس دلایل متعددی که در متن مقاله ذکرشده نتیجه گرفت که نظریه پرداز «زوال هاله» گرچه اهمیت پدیده «بازتولید تکنیکی» را به خوبی دریافته، اما در ارزیابی پیامدهای آن خطاهایی جدی مرتکب شده است؛ به این معنا که به باور ما، هاله اثر هنری در دوران معاصر نه تنها زدوده نشده، که برعکس، ابعاد و دامنه تأثیر و نفوذ آن بیشتر و قوی تر شده است. هاله امروز نه فقط متعلق به شاهکارهای بزرگ هنری، بلکه از آنِ خود مفهوم «هنر»، و کیش و آئین هایی است که مناسبات سرمایه داری متأخر و اقتصاد هنر معاصر رقم زده اند.
۳۲.

بحران در کاربست مذهب به مثابه «صنعت فرهنگ» از سوی داعش(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت رهایی بخشی صنعت فرهنگ صنعت مذهب داعش

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۱ تعداد دانلود : ۶۲
داعش از آغاز شکل گیری و به ویژه از سال 2014 که رهبر آن، ابوبکر البغدادی در موصل اعلام خلافت کرد، رویکردی در پیش گرفت که متفاوت از اسلاف سلف گرای خود بود. آن ها در راه جذب نیرو و با تکیه بر ابزارها و فناوری های مدرن سعی کردند نمایه ای رهایی بخش به اقدامات و ایدئولوژی خود ببخشند. در این راه، بخشی از هدف گذاری آن ها شامل جوانان کشورهای مختلف دنیا به ویژه کشورهای غربی بود. این پژوهش با روشی توصیفی و تحلیلی به بررسی روندی پرداخته است که داعش در پیش گرفت تا هرروز برشمار افراد خود بیفزاید. در این راه تکیه و سامان این نوشتار بر استفاده از چارچوب نظری نظریه انتقادی و مکتب فرانکفورت برای مفهوم سازی واژه صنعت مذهب است و با به کارگیری مفاهیمی چون رهایی و رستگاری و مقوله صنعت فرهنگ که در راهبرد داعش به صنعت مذهب تعبیر شده است. پرسش پژوهش حاضر این است که کاربست مذهب به مثابه «صنعت فرهنگ» از سوی داعش با چه بحرانی روبروست؟ یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که داعش با به خدمت گرفتن مذهب، تکنولوژی و رسانه، به دنبال ایجاد آگاهی کاذب در میان جوانان بوده تا خود را پایگاهی رهایی بخش جلوه دهد این در حالی است که ظرفیت برای رهایی بخشی در دل مذهبی که داعش مبلغ آن است؛ وجود ندارد و این بحران عمده ای است که داعش با آن روبروست.
۳۳.

جستاری بر مفهوم شناسی عرصه های عمومی شهری در بازخوانی نظریه انتقادی و مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت حوزه عمومی فضای عمومی شهری معیارهای پدیداری حوزه عمومی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۷ تعداد دانلود : ۵۹
امروزه طرح و تعمیم نظریه های انتقادی به شهر و منجمله «عرصه های عمومی شهری» در ادامه تلاشهای انسان معاصر برای دست یابی به شرایط زیستی مطلوب به عنوان یکی از مهم ترین آرمانهای جنبش های اجتماعی و همچنین حاصل «غنای تجربه های تاریخی و ثمره نظری انباشتگی معرفتها» است. حوزه عمومی در واقع ایده یا مفهومی هنجاری است که در چارچوب کلی نظریات کلی هابرماس درباره کنش ارتباطی و اخلاق گفتگو جای دارد. حوزه عمومی بخشی از حیات اجتماعی است که در آن شهروندان می توانند به تبادل نظر درباره موضوعات و مسایل مهم مربوط به خیر عمومی (مصالح عامه) بپردازند. نتیجه این امر شکل گیری افکار عمومی است. فیلسوفان دموکراتیک نیز بر این باورند که این فضاها تجلی کالبدی حوزه عمومی، عرصه فعالیت، ارتباط و گفتگوی انسانهای آزاد و گروه های مختلف و همچنین محل شکلگیری حیات مدنی است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی و روش اسنادی و استدلال منطقی و با ابزار گردآوری داده مشتمل بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی به بررسی برخی نظریه های انتقادی به شهر و مکتب فرانکفورت (بالاخص هابرماس، آرنت و هاروی) پرداخته است. در مرحله اول یافته های تحقیق نشان می دهد که نظریه پردازان مکتب فرانکفورت به دلیل تشابه در نظریه ها و آراء شان منجمله در انتقاد از نظام سرمایه داری متاخر و معاصر و پوزیتیویسم و مارکسیسم و انتقاد از مفاهیمی چون عقلانیت ابزاری، علم اثباتی و تجربی، شیء گشتگی انسان، از بین رفتن آزادی و استقلال انسان، که تحت نام اندیشمندان این مکتب قرار گرفته اند و در بعضی از مباحث و اندیشه های مطرح شان منجمله انقلاب و تغییر اجتماعی و کارگزاران آن در جامعه سرمایه داری و شیوه های آن، طرح یک نظام جانشین و آلترناتیو، شکل حکومت آینده بشر در شهرها و تغییرات عرصه های عمومی شهری در شهرهای آینده و غیره، با یکدیگر تفاوت دارند. در مرحله بعد نیز معیارها و مولفه هایی برای شکلگیری عرصه های عمومی در شهر مورد اشاره قرار گرفته است.
۳۴.

انفعال مخاطب درنظریه صنعت فرهنگ و تقابل مکتب بیرمنگام با آن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خرده فرهنگ رمزگذاری/ رمزگشایی صنعت فرهنگ مکتب فرانکفورت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۰
مکتب فرانکفورت و در راس آن تئودورآدورنو و ماکس هورکهایمر ، درتبیین های نظری خود، براین اصل تاکید دارندکه عدم تحقق پیش بینی های کارل مارکس در مورد وقوع انقلاب های سیاسی و اجتماعی در کشورهای برجسته ی سرمایه داری به دلیل حاکمیت عقلانیت ابزاری و انحراف طبقه ی کارگر از منافع خود به واسطه ی صنایع فرهنگی است.مخاطب رسانه های ارتباط جمعی از نظر عمده ی اعضای مکتب فرانکفورت در برابر پیام های سلطه آمیز، بی دفاع و منفعل هستند و از این رهگذر آنان در فرهنگ توده ای ادغام می شونداما در مقابل، مکتب مطالعات فرهنگی بیرمنگام، بر امکان وجود صوری از مقاومت، توسط جامعه باور دارد. دیک هبدایج و استوارت هال، دو تن از پژوهشگران برجسته ی این مکتب هستند. هبدایج بر امکان مقاومت خرده فرهنگی در برابر طبقات مرفه از سوی طبقه ی کارگرتاکید می کند و مخاطب رسانه ها را برخلاف آدورنو، منفعل نمی داند. استوارت هال نیز در عین پذیرش وجود سلطه، به صوری از مقاومت در جامعه اعتقاد دارد.ازنظراو پیام های رسانه ها لزوما، به همان گونه که فرستنده ی پیام رمزگذاری می کند، رمزگشایی نمی شود.
۳۵.

تحلیل جایگاه زنان در رمان نانی روی میز دایی میلاد اثر محمد النعاس براساس مکتب زیبایی شناسی انتقادی فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جایگاه زن خُبزٌ علی طاوله الخال میلاد زیبایی شناسی انتقادی مردسالاری مکتب فرانکفورت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸ تعداد دانلود : ۱۲
انتقاد به جایگاه زنان در جامعه لیبی یکی از مشخصه های رمان نانی روی میز دایی میلاد، رمان برگزیده بوکر عربی 2022 و نوشته محمد النعاس نویسنده معاصر لیبیایی است. این رمان دربرگیرنده تعداد زیادی شخصیت زن و بیان شرایط و عقاید و افکار آن ها در جامعه ای با فرهنگ مردسالاری و نگاه جنسیتی به زن است. این اثر با توصیفات تلخی از زنان داستان و سرنوشت آنان، ریشه درماندگی هایشان را حاکمیت مردسالاری می داند که مانع از بروز استعدادهای آن ها می شود. به دلیل بازتاب دیدگاه انتقادی محمد النعاس در بستر رمان مذکور و تطابق با دیدگاه زیبایی شناسی انتقادی مکتب فرانکفورت نسبت به اینکه هنر و ادبیات باید با رویکرد سلبی و مخالف خوان به مبارزه با شرایط موجود برای رسیدن به شرایط مطلوب برآیند، بر آن شدیم تا رمان مذکور را براساس این نظریه با رویکرد تحقیق کیفی و با روش تحلیل محتوا بررسی کنیم. مقاله حاضر کوششی برای تحلیل و بررسی این دیدگاه انتقادی است. یافته های پژوهش بیانگر انطباق دیدگاه محمد النعاس با رویکرد انتقادی مکتب فرانکفورت است و نشان می دهد او با هدف آگاه کردن جامعه و بهبود جایگاه زنان، با دیدگاه مخالف خوان و سلبی به انتقاد از وضعیت آنان در جامعه پرداخته است. همچنین با ایجاد تقابل میان زنان سنتی و مدرن به انتقاد از نظام مردسالاری حاکم و ستم هایی که بر زنان روا داشته شده می پردازد و با کمک گرفتن از شخصیت های مرد علیه نظام مردسالاری، سعی در آگاه کردن زنان و مردان جامعه اش نسبت به جایگاه زن و نقش او در خانواده و اجتماع دارد.