مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
تجدد
حوزه های تخصصی:
تصویب قانون جدید ازدواج در ایران در سال 1310 ش. نقطه عطفی در تحول و تجدد امر ازدواج در ایران بود. این پژوهش در پی آن است تا سیر تاریخی تصویب این قانون و تأثیر آن بر زندگی دختران، زنان و خانواده های ایرانی را بررسی کند. فرضیه تحقیق حاضر آن است که آنچه در سال 1310 ش. به اجبار و با دخالت دولت رخ داد، بر پایه تغییر ذهنیت عمومی از دوره قاجاریه به این سوی استوار بود که در آن دو مفهوم مهم و بنیادین کودکی و ازدواج تغییر کرده و میزان تأثیر سبک و شیوه زندگی کودک و زن ایرانی بر سرنوشت وطن مورد توجه قرار گرفته بود. این قانون گرچه بنیان شرعی ازدواج را تغییر نداد اما تغییراتی اساسی در روند زندگی روزمره خانواده ایرانی ایجاد کرد. افزایش مدت زمان کودکی برای دختران که زمینه ساز فرصت بیشتر برای آموزش آنان بود، حفظ سلامت و تندرستی کودک و مادر ایرانی و افزایش جمعیت متعاقب آن در کنار امکان حضور فعال زنان در اجتماع و اقتصاد ازجمله پیامدهای ملموس این قانون بود. با این حال اعمال سخت گیرانه قانون جدید، امر ازدواج را به محلی برای نزاع نابرابر میان دستگاه قضایی به نمایندگی از حکومت و خانواده های ایرانی تبدیل کرد.
زنان و برنامه تجدد عصر ناصری (مطالعه موردی سفرنامه های ناصرالدین شاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوران قاجار اقدامات گسترده ای برای جبران عقب ماندگی ایرانیان از تمدن غربی صورت گرفت. ابتدا اصلاحات نظامی و در ادامه اصلاح دیوانسالاری و انتظام دولت در دستور کار قرار گرفت. مرحله سوم، اصلاحات اجتماعی بود که در دوره ناصری اجرا شد. به سیاق برنامه های پیشین، برنامه تجدد اجتماعی نیز اصلاح از بالا به پایین بود و اجرای آن به حمایت طبقه حاکمه و شخص شاه نیاز داشت. به همین منظور مصلحان اجتماعی، طرح سفرهای شاه به غرب را تدارک دیدند. این اصلاحات باید منجر به تحول اساسی در بافت جامعه و شیوه زیست مردمان اعم از زن و مرد می شد اما در عمل آنچه که اتفاق افتاد نادیده گرفتن زنان در این پروژه بود. این مقاله با روش توصیفی–تحلیلی و از خلال مطالعه موردی سفرنامه های ناصرالدین شاه می کوشد به این سوالات پاسخ دهد زنان چه نسبتی با برنامه تجدد عصر ناصری داشتند و چرا از این پروژه حذف شدند؟ مقاله استدلال می کند که دیدارهای شاه و نوشته های وی موید این نکته است که تغییر وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان از رئوس برنامه تجدد بوده اما عواملی مانند عرف مردسالار، شریعت حامی این عرف، ذهنیت سنتی زنان آن دوره و تربیت و باورهای شاه در نهایت به حذف زنان از این پروژه منجر شده است.
چیستی غرب و مدرنیته در اندیشه شریعتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان ایرانی به فراخور زمانه و زمینه، هر کدام رویکردی متفاوت در برخورد با غرب و مدرنیته برگزیدند. هدف این پژوهش، فهم نگرش شریعتی نسبت به غرب و مدرنیته بوده و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و با استناد به آثار ایشان و بر اساس چارچوب نظری مکتب فرانکفورت به دنبال دست یابی به این هدف و پاسخ گویی به این سؤال است که موضع و دیدگاه شریعتی نسبت به چیستی غرب و مدرنیته چیست؟ به نظر می رسد ایشان با نگاهی گزینشی و انتقادی به چیستی غرب و مدرنیته، بر لزوم استفاده ی صحیح از مدرنیته و حفظ هویت در برابر چیستی غرب اصرار می ورزید. بنا بر شواهد، نگرش شریعتی به چیستی غرب از منظر تمدن و استعمار است. وی به جنبه های مثبت و علمی تمدن غرب، به دلیل تناسب با جوامع جهان سوم تمایل نشان می داد، و به استعمار از آن جهت که از خود بیگانگی را بر جوامع جهان سوم تحمیل می کرد، نگاه منتقدانه ای داشت. زاویه ی دید او به مدرنیته نیز، به دو وجه تمدن و تجدد تقسیم می شود. وی علی رغم آن که تمدن را امری مثبت می دانست، بر تجددی هجوم می برد که ما را مقلّد و مصرف زده می کرد.
نظریه های تجدد، از عقل خود بنیاد تا عقل ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
89 - 107
حوزه های تخصصی:
نظریه های تجدد (مدرنیته) در دنیای دانش پژوهی و نظریه پردازی گستره شایان توجه و دامنه وسیعی را در برمی گیرد. این گستره از رویکردهای فلسفی، تا رویکرد تاریخی- تمدنی، رویکرد جامعه شناسی تاریخی و سرانجام جامعه شناسی دین را در بردارد. در درون هریک از این رویکردها نیز شیوه های تحلیل و نظریه هایی با نام و هویت خاص خود ظهور یافته است. پژوهش پیش رو از این باور آغاز کرده است که تمام این گستره بزرگ از نظریه ها را می توان حول دو مفهوم کنش و هم کنشی از یک سو و عقل خودبنیاد و عقل ارتباطی از سوی دیگر، مفهوم بندی و از یکدیگر متمایز کرد و بر این مبنا نقد و تحلیل کرد. فرضیه پژوهش این است که نگرش به مفهوم تجدد از عقل خود بنیاد و کنش خودآیین آغاز شد و تا عقل ارتباطی و همکنشی امتداد یافت و طی این مسیر، توضیح سرشت تجدد در قالب صورت بندی فرایند عقلانی شدن جامعگی از فلسفه به جامعه شناسی منتقل شد، درحالی که مفهوم بندی عقل از عقل استعلایی به عقل ابزاری و از آنجا به عقل ارتباطی گذر کرد. تمرکز این نوشته بر پی یابی این مسیر گذار با رهیافت تاریخی- تأویلی است.
ترسیم جایگاه «فقه سیاسی» در اسلامی سازی «علم سیاست»
منبع:
صلح پژوهی اسلامی سال اول پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳
۱۵۸-۱۲۹
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو در صدد ترسیم نسبتی واقع بینانه مابین دو گزاره مورد مطالعه (فقه سیاسی و علم سیاست اسلامی) است و سعی کرده است با ترسیم شکلی واقع نگر از فقه سیاسی به عنوان گزاره ای عینی تر نسبت به گزاره دیگر، به ترسیم جایگاه و حتی مسیر مورد نیاز علم سیاست اسلامی به عنوان گزاره ای که در حال شکل یابی علمی است، کمک کند. تحقیق در ترسیم گزاره اول (فقه سیاسی) از روش پژوهش کیفی داده بنیاد بهره جسته است. پژوهش در ترسیم نسبت دو گزاره آن دو را هم تراز و همراه هم دانسته اما هر یک را دارای مسیری و مأموریت ها و توانایی هایی متفاوت می داند. مسیر ترسیم نسبت از گزاره اول و در نگاه به فقه سیاسی شکل گرفته و پژوهش در واقع با ترسیم جایگاه فقه سیاسی موجود سعی در کشف جایگاه علم سیاست اسلامی دارد و در عین حال نیز به تفاوت های این دو توجه کرده است، تفاوت هایی که معتقد است در صورت کشف نسبت منجر به قوام جایگاه علمی هر دو گزاره خواهد شد.
تعبدستیزی به بهانه دفاع از عقلانیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه تعبد و عقلانیت از مسائل چالشی و اثرگذار در بسیاری از حوزه های معرفتی و ارزشی بوده و نگاه بسیاری از اندیشمندن را به خود جلب کرده است. یکی از اندیشمندان صاحب نظر در این بحث، مصطفی ملکیان است. ایشان در بعضی عبارات و نوشته هایشان تعبد را جوهره دینداری سنتی دانسته و آن را خلاف عقلانیت مدرن معرفی کرده اند؛ زیرا عقلانیت مدرن اقتضا می کند برای پذیرش هر قضیه ای، آن را با ترازوی درونی بسنجیم؛ اما در بخشی دیگر از سخنانشان می گویند: اگر اثبات شود که شخص مورد تعبد در تمام سخنانش یا آن دسته از سخنانش که به مسئله مربوط است، هیچ گاه اشتباه نمی کند، تعبد با عقلانیت سازگار است. تقسیم بندی معرفت به دو دسته «معرفت از راه دلیل» و «معرفت از راه گواهی» توسط ایشان نیز در تعارض با بخش اول سخن ایشان درباره عدم عقلانیت تعبد است. ایشان در مواردی دیگر نیز تصریح می کنند که تمام حقایق عالم در حیطه ادراک عقل و سنجش ترازوی درونی قرار ندارد.
نواندیشان دینی جهان عرب (2): آدونیس و نقد بنیادین سنت اسلامی
حوزه های تخصصی:
وجه تمایز آدونیس از هم نوعانش در جهان عرب و ایران، توجهش به ابعاد گوناگون سنت اسلامی و بستر شکل گیری شعر عربی است. وی هرگونه نقد بنیادین بر ساختار شعر را نیازمند آگاهی از سرچشمه هایی می داند که الهام بخش آن بوده اند. نگارنده، نوشتار حاضر را با هدف آگاهی مخاطبان از اندیشه های آدونیس در زمینه فرهنگ اسلامی به رشته تحریر درآورده است. وی در راستای تحقق این هدف، پس از معرفی آدونیس، مقصود از «ثابت» و «متحول» در اندیشه او را تبیین می کند. بعلاوه، جلوه هایی از تقلید و نوآوری در فرهنگ اسلامی را در آراء آدونیس در عرصه سیاست، شعر و ادبیات، و ... ارائه می دهد. در انتها، با بیان این مسئله که نقدهایی بر دیدگاه های آدونیس در زمینه سنت و فرهنگ اسلامی، به نگارش درآمده است، به نکاتی که در نقدهای رایج مورد توجه قرار نگرفته اند، اشاره می نماید.
صوفیان در عصر روشنگری ایرانی (پژوهشی درباره ریشه های معرفتی، اقتصادی و اجتماعی صوفی ستیزی در دوره مشروطه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۱۱
105 - 122
حوزه های تخصصی:
تصوف یکی از بحث برانگیزترین جریانات فکری در ایران بوده ، بنیان های معرفتی تصوف و رفتارهای صوفیان، همواره محل نقدِ منتقدان و مخالفان قرار گرفته است. نزاع با صوفیان غالباً بُعد شرعی و گاه نیز بُعد فقهی داشته است. اما دوره مشروطه، جریان خاصی از نقد تصوف پدید می آید که با همه ادوار پیشین نقد تصوف تفاوت دارد. منتقدانِ این دوره، از طبقه فقیهان و متکلمان نیستند و انتقاد آنان از تصوف نیز پیرامون سازگاری/ناسازگاری تصوف و شریعت اسلام نیست؛ بلکه این منتقدان، روشنفکرانی هستند که به دلیل آشنایی با دانش های جدید رفتارها و باورهای صوفیان را به نقد می کشند و صوفیان و باورها و رفتارهای آنان را مانعی در جهت تحقق هدف خود، یعنی تجدد ایران قلمداد می کنند. در مقاله حاضر، ضمن بررسی انتقادات این روشنفکران بر تصوف در سه بُعد معرفتی، اقتصادی و اجتماعی، نشان می دهیم که تضاد معرفتیِ عمیقِ روشنفکرانِ لیبرال دوره مشروطه با صوفیان برخاسته از جهان نگری لیبرالیستی آنان است که مفاهیم بنیادین آن عبارت اند از: خودآئینی، تقسیم کار اجتماعی، تولید و ….
آسیب های اجتماعی برآیند شکاف مسجد و جامعه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار درصدد پاسخ به نسبت آسیب های اجتماعی با مسجد به مثابه نماد دین است؟ آسیب های اجتماعی در ایران معاصر، استمرار آسیب های جهانی هستند که تجدد منجر به آن شده است و لذا دین و مسجد که نقشی پیشگیرانه در مواجهه با آسیب های اجتماعی داشتند، با کمرنگ شدن حضور در دوره معاصر، کارویژه دفع آسیب ها را از دست داده و به کارکردهای رفع آسیب ها تقلیل یافته اند. هدف از این مقاله، ترسیم رویکردی پدیدارشناختی نسبت به مساجد در دوران معاصر است و روش تحقیق اسنادی و توصیفی - تحلیلی می باشد. نتایج نشان می دهد، مساجد اگرچه در طول تاریخ با فقدان نهادهای تخصصی مدرن و یا اختلال کارکردی ساختار جامعه، نقش جهادی و مدنی مطلوب را ایفا کرده اند، اما با گستره و هجوم تمدنی و فرهنگی و رسانه ایِ آسیب ها، اولاً نیاز به پاسخ مطلوب از سوی همان نهادهای تخصصی، البته با مدلی ایرانی- اسلامی است و در صورت اضطرار و نیاز به نقش مسجد، تقویت امکانات، تجهیزات و بودجه مناسب در مساجد یک ضرورت و مقدمه است تا مواجهه ای <br /> متوازن برقرار شود و الا این انتظار رفع و درمان آسیب ها از مساجد، بدون منطق بوده و مستلزم تبرئه مدرنیته است.
زبان و ادب فارسی، بستر نواندیشی و تجدد در تاجیکستان
بیداری، نواندیشی و تجدد خواهی در کشور تاجیکستان تحت تأثیر آراء احمد مخدوم دانش(1828-1897م) و کتاب نوادرالواقایع او، با جنبش معارف پروری آغاز شده، تا امروز ادوار گوناگونی را پشت سر گذاشته و رویکردهای مختلفی؛ همچون نواندیشی دینی، سکولار، مارکسیستی، ملی گرا و ... داشته است. در تمامی ادوار یاد شده زبان و ادبیات فارسی به مثابه محمل یا زمینه ای برای تکوین تجددطلبی، نواندیشی و موضوعات مرتبط با آن یا ابزاری برای انتقال مفاهیم و آراء نواندیشان این سامان به کارگرفته شده و حتی در برخی مقاطع تاریخی، مقوله زبان، خط یا ادبیات فارسی/ تاجیکی فی نفسه به عنوان عنصری هویت بخش برای روشنفکران تاجیکستان موضوعیت یافته است. با عنایت به این موضوع، پژوهش پیش رو با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی، کوشیده است تا مسأله نقش و تأثیر زبان و ادبیات فارسی در شکل گیری و استمرار نواندیشی و تجدد یا دگرگونی و تطور آن در تاجیکستان را بررسی و تحلیل نماید. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که زبان و ادبیات فارسی در ارتباط با جریان نواندیشی و تجدد در این کشور و استمرار تاریخی آن، گاه طریقیت و گاه موضوعیت یافته است؛ به گونه ای که در دوران معارف پروری بیشتر آثار روشنفکران و آرمان های تجددخواهانه ایشان در ژانرها و قالب های ادبی عرضه شده اند. افزون بر این در ادوار بعد و در تقابل با ظهور و قدرت یافتن پان ترکیسم و نادیده انگاشتن هویت و حضور تاریخی تاجیکان در فرارود یا در ماجرای تغییر خط فارسی به روسی یا سیرلیک، مقوله زبان مادری و ادبیات فارسی و حفظ نوامیس زبانی و مواریث ادبی، خود؛ همچون آرمانی مقدس به دغدغه اصلی روشنفکران تاجیک در مبارزه اجتماعی ایشان بدل شده است.
سیدجمال، سلفی گرایی و نواندیشی غربگرایانه: نگاهی آسیب شناسانه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیست و چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۹۳
113 - 128
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تشریح ابتکار راه سوم سیدجمال الدین اسدآبادی در راهیابی جامعه اسلامی به عصرجدید به نگارش درآمده است. او با توجه به اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی زمان خود، سعی نمود تا راه سومی را از بین دو راه سنت گرایان سلفی و نوگرایان غرب گرا به سوی عصر جدید بگشاید. سیدجمال تلاش کرد تا با مرجعیت دین، یک نسخه اسلامی از تجدد تدوین و برای جوامع مسلمان ارائه نماید. ابتکار اصلی سیدجمال در این راه، تفکیک بین مفهوم «دین» و «سنت» از سویی و تمایز میان مفهوم «فرهنگ» و «علوم و تکنولوژی» غربی از سوی دیگر بود. ولی علی رغم خواست سیدجمال، راه سوم درنهایت باعث تقویت سلفی گرایی و بنیادگرایی در جهان اسلام گردید. در این نوشته، با استفاده از روش های زمینه گرا به ویژه تاریخ مفاهیم، دلایل و علل چنین امری بررسی شده است. عمده ترین دلیل چنین اتفاقی عدم توجه سیدجمال به تأثیرات مفاهیم مدرنی بود که در منظومه فکری خود به کار برده بود. تفکیک دین از فرهنگ و سنت جوامع اسلامی در آن زمان برای ارایه نسخه ای جهانی از دین، باعث تقویت مفهوم سلفی گرایی و درنهایت تقویت دوگانه مفهومی سکولاریسم و سلفی گرایی گردید که به بنیادگرایی ختم شد.
تحلیل تطبیقی تاریخی چگونگی مواجهه ایرانیان با فناوری های نوظهور در تاریخ معاصر و تأثیر آن بر نظام خط مشی گذاری کشور (موردهای مطالعه: قاجاریه و پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال هفدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
433 - 464
حوزه های تخصصی:
سیاست گذاری خردمندانه برای استفاده حداکثری از فرصت ها و به حداقل رساندن تهدیدهای حاصل از فناوری های نوین در کشور، نیازمند توجه به شرایط محیطی به عنوان بستر اساسی برای توسعه و فراگیری این رخدادها است. مطالعه چگونگی مواجهه تاریخی ایرانیان (حاکمیت، عامه مردم و جریان های اثرگذار) با فناوری های نوظهور مسئله ای است که به تبیین هر چه بهتر شرایط زمینه ای حاکم بر جامعه کمک نموده و درس آموزی های مغتنمی برای سیاست گذاری این حوزه دارد. این پژوهش با بهره گیری از رویکرد تطبیقی تاریخی و تمرکز بر روش های درس آموزی از خط مشی و همچنین استفاده از منابع کتابخانه ای و اسنادی، به دنبال آن است که چگونگی مواجهه ایرانیان با فناوری های جدید در دوران پهلوی و قاجار را تحلیل نماید. برای این منظور در انتهای پژوهش یافته های محققان در قالب سه دسته خط مشی های حاکمیت، شرایط زمینه ای جامعه و وضعیت بازیگران کلیدی ارائه شده است.
تأثیر بنیان های اجتماعی و سیاسی جامعه مدنی سنتی بر عملکرد احزاب سیاسی در ایران (1357- 1285)
منبع:
دانش تفسیر سیاسی سال دوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
169-191
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی جامعه مدنی سنتی بر عملکرد احزاب سیاسی در ایران از مشروطه تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است. در این راستا سؤال اصلی تحقیق این است که تأثیر بنیان های اجتماعی و سیاسی جامعه مدنی سنتی بر عملکرد احزاب سیاسی در ایران چیست؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران بیانگر وجود شرایطی است که بر شکل گیری و عملکرد احزاب سیاسی در ایران تأثیرگذار بوده است. مهم ترین زمینه سیاسی وجود حکومت مستبدان و قدرتمندان و ممانعت از شکل گیری نهادهای مدنی در طی تاریخ بوده است. بر همین اساس از یک سو نهادینگی و پذیرش تحزب، به عنوان نهادی مدرن، در بخش سنتی جامعه ایرانی با دشواری هایی نیز همراه بوده و از سوی دیگر بدبینی و ناآگاهی عمومی نسبت به جایگاه احزاب هم مانع رشد تحزب در ایران شده است که از دلایل این بدبینی ها می توان به فقدان همسویی عملکرد احزاب با سنن، آداب و اعتقادات عمومی و مذهبی، نبود طبقه اجتماعی در ایران، وابستگی به اجانب و بی توجهی به خواست عمومی و منفعت طلبی گروهی و حزبی در عمل اشاره کرد.
کنش پذیری و کنشگری زنانِ رمان طوبا و معنای شب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۶
133-157
حوزه های تخصصی:
در رمان طوبا و معنای شب، رویارویی سنت و تجدد در تاریخ معاصر ایران در نسبت با وضعیت و موقعیت زنان، مرکز توجه قرار گرفته است. در این مقاله، شخصیت های زن این رمان و به خصوص شخصیت اصلی آن یعنی طوبا از منظر عاملیت و کنشگری یا انفعال و کنش پذیری در تعامل با سنت تحلیل شده اند و نشان داده ایم که در جریان رشد زن، میل به خودمختاری سوژه و کنشگری در وجود او از طریق فرایندهای آموزش و تنبیه سرکوب می شود. این مقاله به حوزه تحلیل انتقادی گفتمان تعلق دارد. در اینجا آراء سیمون دوبووار در کتاب جنس دوم، مبنای نظری قرار گرفته و تحلیل های متنی به روش زبان شناسی نقش گرا انجام شده است. یافته های مقاله نشان می دهد در این رمان جفت تقابلی کنشگری (عاملیت) و کنش پذیری (انفعال)، در تناظر با دوگانه سنت و تجدد بازنموده شده و فرایندی که بووار آن را «انفعالِ آموخته» می نامد، توسط عاملان سنت، در نهادهای اجتماعی مختلف که مهم ترین آنها خانواده است، در وجود زن از کودکی نهادینه می شود. همچنین، تحلیل های متنی گویای آن است که این انفعال به بهترین وجه در سطح زبان متن نیز تجلی یافته است.
عوامل مرتبط با بروز تعارض بین زوجین بر اساس داده های پیمایش ملی خانواده در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۱ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
22 - 46
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با استفاده از داده های پیمایش ملی خانواده قصد دارد عوامل مرتبط با بروز تعارض بین زوجین را از نظرگاهی اجتماعی و در مقیاس کلان و کشوری مورد توجه قرار دهد. نتایج تحقیق حاکی از این است که هر چه میزان حق طلبی، سرمایه فرهنگی، متغیر نگرش به ازدواج، تحصیلات زوجین، نگرش جنسیتی، فشار شغلی، نگرش به اعتماد خانوادگی در جامعه و متغیر مشاهده خشونت بین والدین زیادتر شود، تعارض بین زوجین نیز افزایش می یاید و برعکس. علاوه بر این هر چه متغیرهای مستقل رضایت از زندگی، رضایت جنسی، تعداد سال های ازدواج و سن افراد افزایش یابد، میزان تعارض آن ها با همسرشان کاهش می یابد و بالعکس. از بین متغیرهای مستقل پژوهش به ترتیب حق طلبی با بتای (202/0) و مشاهده خشونت بین والدین با بتای (145/0) بیشترین تاثیر مستقیم را بر تغییرات متغیر تعارض بین زوجین دارند. نکته قابل توجه در مورد عوامل مرتبط با بروز تعارض بین زوجین این است که برخلاف تصور غالب که عموماً بر عوامل اقتصادی در بروز تعارض بین زوجین تاکید دارد، این عوامل فرهنگی و ارزشی و غیر اقتصادی هستند که بر تعارض زوجین در جامعه امروز تاثیرگذاری معنی دار و بیشتری دارند.
عدالت و قانون در اندیشه تجددگرایان متقدم در ایرانِ عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
149 - 182
حوزه های تخصصی:
در اندیشه قانون خواهی ایرانیانِ عصر قاجار، یکی از مفاهیمی که در کنار قانون به آن توجه شده بود «عدالت» است. قانون در معنای جدید آن نسبت وثیقی با عدالت داشت و این موضوعی نبود که از دید تجددگرایان ایرانی آن دوره پنهان بماند. این پژوهش با بهره گیری از روش هرمنوتیک قصدگرای اسکینر به دنبال پاسخ به این پرسش است که در اندیشه تجددگرایان ایرانی عصر قاجار چه نسبت ها و برداشت هایی میان قانون و عدالت وجود دارد؟ بر این مبنا «زمینه» فکری آن ها «تجدد»، «انگیزه» ایشان «قانون» و «نیت» شان «عدالت» بود. در این میان در دو مورد نخست همسانی میانِ آن ها زیاد بود اما در «نیت» عدالت دیدگاه هایِ مختلفی وجود داشت. ملکم و طالبوف به «قانون به مثابه عدالت» توجه داشته و نیز دیدگاهِ «نهادی» به عدالت داشتند. مستشارالدوله از یک سو به «برابری و قانون» و از سوی دیگر به «هماوردی شرع و قانون» و عدالت توجه داشت و آخوندزاده را می توان متنقد اصلی هرگونه نسبت میان «هماوردی قانون و شرع» و عدالت دانست، چرا که دیدگاه او نسبت به عدالت و قانون تنها بر مبنای نگاه مدرن و لیبرالیستی آن بود.
نقد و ارزیابی کتاب موج دوم تجدد آمرانه در ایران
حوزه های تخصصی:
این مقاله به ارزیابی انتقادی از کتاب موج دوم تجدد آمرانه در ایران اثر سعید لیلاز پرداخته است. این اثر یک کتاب علمی و نتیجه پژوهش و تتبع نویسنده واز معدود کتاب های تاریخ معاصر اقتصادی است که به تحلیل برنامه های اقتصادی قبل از انقلاب اسلامی می پردازد . از نظر شکلی صفحه آرایی کتاب ساده، حجم چهار فصلی آن نسبتا زیاد و فصل چهارم آن تکرار مطالب سه فصل قبل می نماید . از نظر محتوی در مجموع کتاب در تحلیل برنامه های سوم تا پنجم موفق عمل کرده و مطالب خوبی را برای دانش پژوهان در این زمینه فراهم ساخته است اما در کنار آمار و ارقام کلان اقتصادی کمتر به زندگی مردم توجه کرده است .همچنین وضعیت دستگاه حاکمه و فساد فراگیر در آن و نیز استبداد رژیم و سرکوب مخالفان و فضای بسته سیاسی و امنیتی کردن فضای دانشگاهها و برخورد با روشنفکران ، اختناق ساواک و نیز وابستگی و بلکه نوکری شاه برای امریکایی ها ، برقراری رابطه دوستانه با اسرائیل و نیز مقابله آشکار با روحانیت و اعتقادات مذهبی مردم و ترویج بی بند و باری و امثال آن که همه در به بن بست رسیدن ساختار سیاسی و نظام حاکم موثر بوده اند برای اثبات فرضیه محقق که اجرای برنامه های اقتصادی به شیوه آمرانه موجب به بن بست رسیدن سیاسی رژیم شده است کنار گذاشته شده اندواز این جهت می تواند کاستی هایی متوجه کتاب باشد
بنیادها و ظرفیت های هویت اسلامی و هویت تجددی در گفتمان جهانی شدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۳ زمستان ۱۳۹۱ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
157 - 181
با وجود تفاسیر متنوع از جهانی شدن، می توان این مفهوم را در مسیر تحولات ادواری تجدد، درک کرد. جهانی شدن در چالش با هویت های فرهنگی در صدد تعلیق و بازتعریف آنها در سیر تک خطی تاریخ غربی است. این مقاله در پی آن است که با بررسی ابعاد اصلی انقلاب اسلامی ایران به عنوان پدیده ای که در سیر هویت یابی دینی ایرانیان به وقوع پیوست، به قابلیت هایی از انقلاب اسلامی و گفتمان هویتی برساخته آن اشاره کند که در عصر جهانی شدن آن را از تناقض های درونیِ جهانی شدن، برای ساخت تمدنی غایت مند برکنار می دارد. بدین منظور ابعاد مختلف پارادایم های هویت اسلامی و هویت تجددی مقایسه شده و قابلیت های این دو گفتمان برای رقم زدن دوره ای جدید از سرنوشت بشر نشان داده می شود. ابتدا هستی شناسی مادی و سکولار غربی در برابر نگاه توحیدی انقلاب اسلامی بررسی می شود؛ سپس معرفت شناسی غربی جدا از وحی که در بن بست نسبیّت گرفتار شده در برابر معرفت شناسی متصل به وحی و سنت اجتهادی شیعه قرار می گیرد. در غایت شناسی، قابلیت های چشم انداز تاریخی شیعه که در گفتمان مهدویت تبلور می یابد، در مقابل انواع بن بست های ادواری تجددی ارزیابی می شود. در نهایت انسان شناسی غربی (اومانسیم) مورد توجه قرار گرفته و پاسخ هویت اسلامی به این مسئله که آیا انسان میزان همه چیز است، تبیین می شود. البته در این حوزه ها تداوم پیش فرض های تجددی که در گفتمان جهانی شدن به صورت تطوریافته ای متبلور شده اند، نشان داده شده است.
سنت و تجدد در اندیشه شادمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۸ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
3 - 22
ظهور عقلانیت جدید و برآمدنِ تمدنِ از آنِ خود کننده ی آن، از تأثیرگذارترین پدیده های تاریخ بشری است. متعاقباً برخورد این تمدن با عالَم تاریخی ما نیز مهم ترین مسأله معاصر ماست. متفکران ایرانی از پیش از انقلاب مشروطه تاکنون هر یک از نظرگاه خود به مسأله «سنت و تجدد» اندیشیده و صورت بندی خاص خود را ارائه داده اند. این متفکران در طیفی وسیع، که از مخالفان سنت و مدافعان تجدد تا مدافعان سنت و مخالفان تجدد و نیز «وحدت اندیشان» را شامل می شود، قرار می گیرند. یکی از پیشگامانِ روشنفکرانِ مخالف با تقلیدِ تمام از غرب و مدافع احیای هویت ملی، سیدفخرالدین شادمان است. وی پیش از روشنفکران مهم دهه ی چهل شمسی، نظیر جلال آل احمد و علی شریعتی، ضمن فهم اجتناب ناپذیری مدرنیته و هشدار نسبت به انفعال و رویگردانی از آن، به نقد تجددگراییِ مطلق (به تعبیر نسل بعدی: غرب زدگی) می پردازد و از ضرورت حفظ هویت ملی و سرمایه های تاریخی ایران سخن می گوید. همین فضلِ تقدم اوست که پژوهش بر اندیشه او را ضروری می سازد. این مقاله درصدد است تا برپایه ی برداشتی اسپریگنزی از اندیشه سیاسی و نگاهی اسکینری به «مسأله روش»، با تحلیل مهم ترین آثار شادمان، به سؤال چگونگی مواجهه شادمان با مدرنیته بپردازد و درک وی از مشکله «سنت و تجدد» را تبیین کند و سپس به ارزیابی انتقادی آن بپردازد و بصیرت های نهفته در آن و نیز محدودیت هایش را آشکار سازد.
سیمای دو همسایه در آیینه تاریخ: مروری انتقادی بر جایگاه و روایت تاریخ عثمانی در آموزش رسمی تاریخ در ایران
حوزه های تخصصی:
پیشینه اشتراکات و پیوندهای فرهنگی ایران و آسیای صغیر به روزگار کهن می رسد. رفت و آمد پیوسته مردمان دو سرزمین و دادوستد اندیشه و فرهنگ بر بستر تجارت روندی طبیعی در روزگاری بود که هنوز مرزهای مدرن و موانع جدید شکل نگرفته بود. این تعاملات فکری و فرهنگی در دوره صفوی و تحت تأثیر برآمدن این دولت شیعی در برابر دولت سنی عثمانی تا اندازه ای به محاق رفت. اما حضور و فعالیت ایرانیان در آسیای صغیر متوقف نشد و مهاجرت و پناهندگی طیفی از هنرمندان و اهل ادب ایرانی به عثمانی و گرایش سلاطین عثمانی به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی پیوندهای دیرینه را در میانه ی منازعات سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک حفظ کرد. ایران و عثمانی در اوج اختلافات مذهبی و کمابیش همزمان با منازعاتی مشابه در اروپا، چند سال زودتر از اروپاییان به مصالحه و دیپلماسی روی آوردند و معاهده ذهاب(1049/1639) راه را برای تداوم مناسبات دو دولت بر بستر گفتگو و دیپلماسی هموار کرد. این معاهده بنیانی فراهم آورد تا پس از سقوط صفویه و بالا گرفتن اختلافات، بار دیگر نادرشاه به زبانی دیگر آن را در مذاکرات نجف احیا کند و در دوره قاجاریه نیز دو دولت در برابر تهدیدی که از جانب استعمار غربی و روس متوجه شان بود به هم نزدیک شوند. در دوره قاجاریه و به تناسب روند شتابناک نوسازی غرب گرا در عثمانی، نمایندگانی از هیئت حاکمه چون امیرکبیر و سپهسالار و هم طیفی از روشنفکران منتقد ایرانی که استانبول را پناهی برای انتشار اندیشه های اصلاح خواهانه خود یافتند، در جهت أخذ یک الگوی اصلاح و نوسازی متناسب و پیشنهاد آن به دولت ایران گام برداشتند. پژوهش حاضر بر محور این پرسش نگارش یافته است که جایگاه عثمانی شناسی و ترکیه شناسی در متون درسی تاریخ چگونه است؟ بررسی متون درسی تاریخ در سطح مدارس و دانشگاه حاکی از آن است که این موضوع در کتب تاریخ مدارس، عمدتاً به برخی مسائل سیاسی و رویارویی های نظامی بر محور دوره صفویه و یا قاجاریه فروکاسته شده است. وانگهی، تعریف این «شناخت» در رشته دانشگاهی تاریخ هم وضعیت مطلوبی را نشان نمی دهد. کمیت و کیفیت ارائه این شناخت در رشته تاریخ حکایت از آن دارد که شناخت از تاریخ عثمانی و ترکیه جدید هنوز بر محوری سنتی و بر مدار نگرشی ارائه شده است که رویکرد علمی و روشمند بر آن حاکم نیست. در حالی که مناسبات دو دولت افزون بر بعد سیاسی و نظامی، دارای بعد پررنگ فرهنگی و فکری است، اما در آموزش تاریخ عملاً این بعد نادیده گرفته شده است. این در حالی است که مطالعه تجربه تاریخی دو کشور ایران و ترکیه و مشخصاً تجربه گذار آنان به تجدد، می تواند الگوی مناسبی برای فهم بهتر سرشت تحولات معاصر این دو بستر و مقوله تجدد در جهان اسلام پیش رو نهد. فروکاستن مناسبات ایران و عثمانی به مسائل سیاسی و نظامی و تقلیل تجربه تجدد در دو کشور به افراد- همچون رضاشاه و آتاترک- حکایت از عدم شناخت چیستی تحولات عثمانی و ترکیه جدید دارد که همچنان در ایران گرفتار خوانشی سطحی است