مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
شعر فارسی و عربی
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگیهای اصلی شعر فارسی، تخلص شعری است. این موضوع دستکم تا پایان عصر مشروطه، دغدغه ذهنی بخش گستردهای از شاعران محیطهای فارسیزبان در مشرق زمین بوده و از طریق شعر فارسی در میان دیگر ملل مسلمان نیز رواج یافته است. تخلص، بدان گونه که در میان ایرانیان گسترش داشته، در میان عرب شهرت نیافته است و با نام لقب شعری در نزد آنان شناخته شده و از این راه بر میراث شعری شاعران عربی تاثیر گذاشته است. مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی به مقایسه نامهای شعری شاعران فارسی زبان و عرب ذیل «تخلص و القاب شاعرانه» در شعر فارسی و عربی پرداخته ، ویژگیهای آن را در دو فرهنگ بررسی کرده است. سوال اصلی پژوهش این است که «نام های شعری شاعران فارسی زبان و عرب از لحاظ نوع نام، جایگاه و اهمیت آن تا چه حدی با یکدیگر شباهت و تفاوت دارند؟» نتیجه پژوهش نشان داد تخلص به دلیل گسترش شگفتانگیز آن در شعر فارسی، در شعر عربی نیز تاثیر گذاشته است. در کنار عوامل موثر، در گزینش نام های شعری اعم از تخلص، لقب و نام مستعار، گاه عوامل بیرونی مانند حوادث، ممدوحان، ولی نعمتان و اوضاع اقلیمی جامعه و گاه عوامل درونی مانند عقاید باطنی شعرا موثر بودهاند.
بررسی تطبیقی آموزه های دینی در شعر ابی العتاهیه و ناصر خسرو قبادیانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از بنیادی ترین مسائل جوامع بشری مسأله ی تربیت صحیح وارائه ی برنامه های آموزشی به افراد آن است تا زمینه های سیاست های توسعه ی همه جانبه ی جوامع متوقف نشود. امروزه روند ارتقا و انتشار فرهنگ دینی در کشورهای اسلامی به شدت متأثر از فرهنگ بیگانه است و دین که یکی از الزامات حیات انسانی است به بهانه ی تجدد در آستانه ی اضمحلال است، پس در جامعه ی اسلامی باید منابع دینی از جمله قرآن کریم ، کتب روایی و آثاری از این دست به شدت مورد اهتمام مجریان و متصدیان فرهنگی جوامع قرار گیرند. از دیرباز آموزه ها و تعالیم ارزش بخش قرآنی و روایی با نوآوری های خاص شاعران و نویسندگان به قلمرو ادبیات دینی راه یافته و از قدرت تعلیمی والایی جهت ارائه ی الگوهای سبک زندگی اسلامی برخورداراست. یکی از این شعرای بزرگ ابی العتاهیه شاعر عصر عباسی است که در سرایش اشعار خردورزانه از تبحری خاص برخوردار است . ناصر خسرو شاعر و سفرنامه نویس عهد غزنوی نیز در سرودن این گونه اشعار از مهارتی بی بدیل بهره می برده است. هدف ما در این پژوهش تحلیلی- توصیفی بررسی ارزنده ترین و متعالی ترین اصول اخلاق اسلامی در آیینه ی شعر ابی العتاهیه و ناصر خسرو قبادیانی است.
بررسی تطبیقی مضامین مدح علوی در اشعار «سنایی غزنوی» و «حیص بیص»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«سنایی» و «حیص بیص»، از جمله شاعران مدح علوی در ادبیّات فارسی و عربی قرن ششم هجری هستند؛ در مدایح علوی این دو شاعر، همسان اندیشی ها و درون مایه های یکسانی دیده می شود که با توجّه به ارتباط تاریخی بین دو شاعر، دلیلی بر تعاملات و مبادلات ادبی آن هاست. پژوهش حاضر بر اساس تجربة ادبیّات تطبیقی اسلامی و با دو روش تاریخی و توصیفی - تحلیلی، به بررسی تطبیقی مضامین مدح علوی در دیوان دو شاعر می پردازد. مهم ترین یافته های این مقاله نشان می دهد که مضامینی مانند امامت علی (ع)، شجاعت، علم، سخاوت و بخشندگی، عدالت، تقوا، شهادت طلبی، کرامات حضرت و مقام و منزلت والای ایشان، از جمله مضامین مشترک مدایح علوی در دیوان دو شاعر است. حیص بیص در ترسیم این فضایل و بیان این مضامین، تحت تأثیر سنایی بوده و همان مضامین را به صورت مستقیم در اشعار مدحی خود منعکس کرده است. شاعر عرب، با تأثیرپذیری از سبک بیان سنایی، همانند او با استفاده از آیات و احادیث و پرهیز از اغراق و آرایش های لفظی، به ترسیم فضایل علی (ع) پرداخته است. البتّه ابیات مدحی سنایی بیشتر و گسترده تر بوده و آگاهی وی از احادیث مرتبط با مناقب حضرت، بیشتر است؛ زیرا سنایی در برخی موارد مانند اشاره به احادیث مرتبط با پیوند امام علی (ع) و حضرت محمّد (ص)، به ذکر جزئیات بیشتری می پردازد. همچنین علی (ع) در شعر هر دو شاعر، به عنوان نماد علم و شجاعت و عدالت معرّفی شده است.
جامعه پذیری جنسیّت و جدال زیرساخت های زبانی مردانه و زنانه در شعر فارسی و عربی (بر اساس دیدگاه نقدی عبدالله غذامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
27 - 60
حوزه های تخصصی:
ادبیات از دیرباز مانند دیگر فعالیت های فکری و معنوی انسان هدف و منظوری اجتماعی و فرهنگی داشته است. لذا به موازات تحوّلات جامعه، دست خوش دگرگونی گشته و آینه تمام نمای جامعه خویش بوده است. با مروری بر ادبیات ملل، می توان نحوه تأثیرپذیری آن را از مقوله های جنسیت، زبان و فرهنگ مشاهده کرد. وجود تشابه و نقاط مشترک فراوان بین شعر فارسی و عربی، ضرورت تطبیق دیدگاه نقدیِ غذامی را بین دو ادبیات ایجاب کرده است. این پژوهش، که با روش توصیفی و تحلیلی صورت گرفته است، در تلاش است تا نقاط مشترک بین دو ادب را از زاویه دیگر بازگو کند. نتیجه اینکه، شعر عربی و فارسی از همان ابتدا عرصه جدال زیرساخت های زبانی مذکر و مؤنث بوده است. در دوره کلاسیک، زبان مذکر و نرینه محور حاکم است و اگر معدود زنانی پای در عرصه شعر و شاعری گذاشتند، به ناچار و به اجبار فرهنگ و گفتمان شعری رایج آن زمان، زبانی مردانه داشتند. در دوران معاصر و با ارتباط شرق با غرب، آشنایی با جنبش های آن و در نتیجه آزادی عمل بیشتر، بستر مناسب برای آگاهی زنان از وضع خویش فراهم آمد و در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی نقش پررنگ تری داشتند. با ورود زنان به عرصه شعر، زبان شعری در هر دو ادب، آن فخامت و مردانگی دوران کلاسیک خود را از دست داد و با پذیرش ویژگی های زبانی زنانه، دچار نرمی، لطافت و انعطاف پذیری بیشتری شد. نازک الملائکه و فروغ فرخزاد، از پایه گذران زیرساخت های زبانی زنانه در شعر بودند و با آگاهی کامل به ابراز احساسات زنانه در شعر می پرداختند.
جایگاه باستان گرایی و نمادهای اسطوره ای در برجسته سازی (شعر و نگارگری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
118 - 134
حوزه های تخصصی:
شعر و نگارگری از هنرهایی هستند که با بیان و تصویرگری توانایی بالایی در انتقال مفاهیم دارند. در این میان کاربرد روش هایی چون برجسته سازی نقش مهمی پررنگ کردن قدرت انتقال فرهنگ و نمادهای فرهنگی دارند. در برجسته سازی در لغت به معنای پیش زمینه، جای برجسته و آشکار به کار رفته و در اصطلاح به عدول و انحراف هنری از هنجار متعارف زبان گفته می شود. یکی از اشکال آشنایی زدایی برجسته سازی است و آن زمانی تحقق می یابد که هنجارگریزی بیانگر مفهومی باشد؛ یعنی نقش بپذیرد. از دید فرمالیست های روس، هنجارگریزی یا فراهنجاری یکی از روش های تأثیرگذار برجسته سازی ادبی در شعر هست. پژوهش حاضر بر آن است تا با شیوه ای توصیفی - تحلیلی به جایگاه باستان گرایی و نمادهای اسطوره ای در برجسته سازی (شعر و نگارگری) بپردازد. یافته های پژوهش نش ان می ده د که باستان گرای ی و نماده ای اسطوره ای در برجسته سازی های زبانی و معنایی همچون تکرار واج، تکرار کلمه، تکرار عبارت، تشخیص، کنایه، استعاره، تشبیه و حس آمیزی و... دستخوش عادت زدایی شده اند و موجب ات برجسته سازی در شعر را فراهم نموده اند. در نگارگری نیز نمادهای باستان گرایی و اسطوره ای با برجسته سازی جلوه بیشتری یافته اند. اهداف پژوهش: بازشناسی جایگاه باستان گرایی و نمادهای اسطوره ای در برجسته سازی شعر و نگارگری. بررسی برجسته سازی با عناصر تصویرساز و خیال انگیز در شعر فارسی و عرب. سؤالات پژوهش: باستان گرایی و نمادهای اسط وره ای چه جایگاهی در برجسته س ازی شعر و نگارگری دارند؟ باستان گرایی و نمادهای اسطوره ای تا چه اندازه و چگونه توانسته اند موجبات برجسته سازی سخن را فراهم آورند؟
بررسی تطبیقی علل توقّف حبسیه سرایی بر اساس مؤلّفه های متنی اشعار فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۴
65 - 88
حوزه های تخصصی:
سرایش شاعران در زندان و بیان شکواهای تلخ از زمانه از سویی و ستیز ادبی با جور حاکمان از سویی دیگر در دیباچه حبسیه-سرایی جای می گیرد که خود از گونه های کمیاب ادبیّات غنایی در ادب فارسی و عربی برشمرده می شود. بررسی حبسیات شاعران ایرانی و عرب نشان از این دارد که این نوع ادبی با گذشت زمان، تغییر مشهودی در ساختار و محتوا نداشته و این فرض ایجاد می شود که توقّف رشد ادبی داشته است. در این مقاله تلاش شده است با انتخاب چهار حبسیه برجسته فارسی و عربی که در بازه های زمانی متفاوت سروده شده است، نخست مؤلّفه های مشترک این نوع، تعیین و سپس علل و عوامل توقّف رشد آن به شیوه توصیفی – تحلیلی بررسی گردد. پژوهش حاضر با نگاهی به گزینش متن از دو دوره متفاوت تاریخی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد بینامتنیّت، خوانش برابر، الگوی تاریخی مشابه از مؤلّفه های ایستایی این نوع ادبی است. به علاوه چهار علّت که موجبات توقّف رشد ادبی حبسیات را فراهم کرده بازیابی شده است.
بررسی تطبیقی نماد های طبیعت در شعر سهراب سپهری و سمیح قاسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۳
117 - 136
رمز و نماد گاهی در قالب الفاظ و کلمات پدیدار می شود و در این صورت واژگان در معنای فرا واقعی خود به کار می روند، برخی از این واژگان، عناصر طبیعت است بر این اساس می توان گفت؛ دادن جنبه های نمادین و تمثیلی به عناصری از طبیعت، هنری است که اگر هوشمندانه در شعر به کار رود دلالت های ضمنی و خلاقانه ای را ایجاد می کند. سهراب سپهری و سمیح قاسم دو شاعر از دو فرهنگ متفاوت ایرانی و عربی هستند که بررسی و تحقیق در شعرشان نشان می دهد که رمز و نماد در بیان مفاهیم، آموزه ها و افکارشان بسیار مورد توجه بوده است و طبیعت گرایی یکی از وجوه مشترک آنها به شمار می رود. یافته های این پژوهش که به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است بیان کننده آن است که سهراب به عنوان یک شاعر نوپرداز و رمانتیست در اشعار خود بسیاری از عناصر طبیعت را به تصویر کشیده است و سمیح قاسم به عنوان یکی از بزرگان رمزگرا در شعر معاصر عربی، برای بیان واقعیت جامعه و مشکلات اجتماعی به عناصری از طبیعت، خاصیت نمادین بخشیده است.
بررسی تطبیقی دعا و نیایش در اشعار نظامی گنجوی و جمیل صدقی الزهاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
185 - 211
حوزه های تخصصی:
در تارک ادب فارسی، شاعران و نویسندگان ایرانی و غیر ایرانی، با استناد به فرمایش پیامبر اکرم(ص) که فرمودند: «هر کاری با نام خدا آغاز نشود ابتر است»، از دیرباز سروده ها و نوشته های خود را با نام پروردگار جهان آغاز کرده اند و بزرگی و بخشندگی وی را ستوده، سر نیاز بر آستان او نهاده اند. در ادب عربی نیز شاعران قدیم و جدید به صورت جسته و گریخته در اشعار خود به دعا و نیایش با پروردگار هستی پرداخته اند. نظامی گنجوی یکی از بزرگ ترین شاعران ادب فارسی در آغاز مثنوی های خود، ابیات زیادی را به حمد و مناجات با خدا اختصاص داده است. جمیل صدقی الزهاوی شاعر عراقی نیز در لابه لای دیوان خود به صورت پراکنده به ذکر و یاد خدا پرداخته، اما در بخش پایانی دیوان قصیده ای را تنها به نیایش و مناجات با خدا اختصاص داده است. هدف این پژوهش آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، با توجه به ارزش معنوی دعا و نیایش ها در ادبیات از نظر محتوا و کیفیت، به بررسی تطبیقی دعا و نیایش و محتوا و مضمون آن ها در اشعار نظامی گنجوی و جمیل صدقی الزهاوی بپردازد.
گونه شناسی تطبیقی طردیه (نخجیرگانی) در شعر فارسی و عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی بهار ۱۴۰۲ شماره ۲۲۰
95-120
حوزه های تخصصی:
«طردیه» (نخجیرگانی) یکی از انواع شعر در ادبیات فارسی و عربی است. سابقه این نوع از شعر در ادبیات عربی به دوره جاهلی بازمی گردد، اما در دوره عباسی است که طردیه به عنوان یک نوع ادبی مستقل مطرح می شود. رواج این نوع ادبی در دوره عباسی تحت تأثیر رواج شکار و علاقه وافر خلفای عباسی و اشراف به این تفریح درباری مرسوم در ایران دوره ساسانی بوده است. این نوع ادبی به تبع شعر عربی در شعر فارسی نیز رواج می یابد و و به عنوان یکی از زیرگونه های قصیده مدحی مورد توجه بعضی از شاعران درباری، به ویژه شاعران دربار غزنوی، سلجوقی و گورکانیان هند قرار می گیرد. هدف مقاله حاضر بررسی ویژگی ها/ قراردادهای این نوع ادبی در شعر فارسی و عربی، بیان شباهت ها و تفاوت های آن در این دو زبان، تفاوت آن با «شعر شکار» و ارائه تعریفی جامع و مانع از آن است. برای این منظور به بررسی گونه شناسانه نمونه های این نوع ادبی در ادبیات فارسی و عربی پرداخته شده است.