مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
امکان
حوزه های تخصصی:
اشتراک معنوی امکان
حوزه های تخصصی:
امکان از مفاهیم کلیدی فلسفه اسلامی است و پژوهش در باب آن به هر میزانی که باشد، به گسترش معرفت فلسفی یاری می رساند. با التفات به این نکته، نوشتار کنونی بر آن است که درباره یکی از مباحث مهم امکان که در واقع اصلا به آن پرداخته نشده است، تحقیق کند. مساله ما «اشتراک لفظی یا معنوی» امکان است. مراد از این که متفکران ما اساساً به آن نپرداخته اند، این است که در لوازم و توابع مساله، غور نکرده اند و به این بسنده کرده اند که امکان را مشترک لفظی بدانند. در این مقاله اشتراک معنوی امکان اثبات شده است. دلایل متعددی بر این مطلب عرضه شده است؛ صحت تقسیم امکان، وحدت معنای نقیص آن و استقرای امکانات از جمله دلایلی است که بر اشتراک معنوی امکان آورده شده است. سرانجام با دو تحلیل دقیق اثبا شده است که امکان هر گونه که باشد متعلق به وجود است.
ادوارد جاناتان لو و امکان [پذیری] مابعدالطبیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از ستیز چندین دهه ای اثبت گرایی منطقی و فلسفه تحلیلی با مابعدالطبیعه، اینک شاهد روی آوری شماری از فیلسوفان تحلیلی به مابعدالطبیعه هستیم که نه تنها آن را ممکن، بلکه گریزناپذیر می دانند. ادروارد جاناتان لو در یک طرح گسترده آکادمیک، در کتابی که یادآور فلسفه انتقادی کانت در رویارویی با مابعدالطبیعه است، کوشیده تا ضمن نشان دادن امکان پذیری و حتی گریزناپذیری مابعدالطبیعه، خود، مابعدالطبیعه ای ناکانتی و واقع گرا عرضه کند. او بر این باور است که، در تمایزی روشن میان مابعدالطبیعه و علوم تجربی، وظیفه مابعدالطبیعه نه بیان اینکه چه چیزی وجود دارد، بلکه بیان این امر است که چه چیزی می تواند وجود داشته باشد. او موضوع مابعدالطبیعه را «امکان ها» و موضوع علوم تجربی را «فعلیت ها» می داند. او به دفاع از مابعدالطبیعه چونان فعالیتی عقلی، با نقش محوری برای فلسفه ورزی و با تقدمی در برابر علوم تجربی می پردازد، به گونه ای که مابعدالطبیعه و امکان مابعدالطبیعی موضوعاتِ ویژه علوم، همواره بر هر گونه نظریه پردازی علمی مقدمند. یافته های مابعدالطبیعه بنیاد علوم تجربی، بیانگر امکان های وجود، و یاری رسان به تشخیص مقولات وجود و روابط میان این مقولات هستند. لو در طرح گسترده چندین ساله خود، با موفقیتی روزافزون، کوشیده است «امکان [پذیری] مابعدالطبیعه» را از «امکان [پذیری] مابعدالطبیعی» استنتاج کند، به عرضه دستگاه مابعدالطبیعی خاص خود، چونان یک رشته خودآیین و گزیرناپذیر، بپردازد، و با آن برخی از مسائل فلسفه را حل کند.
رابطه قوه و امکان در Θ3(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو در Θ3 در مقابل مگاریان که قائل بودند پیش از فعل قوه وجود ندارد و تنها زمانی که چیزی در حال فعلیت است «قادر» است، قوه را از فعل متمایز می کند و چهار استدلال در اثبات وجود قوه می آورد. ارسطو همچنین صراحتاً قوه را با امکان مربوط می سازد. حال در اینجا این سئوال پیش می آید که ارسطو چگونه از قوه به امکان عبور کرده است؟ در این مقاله سعی شده است رابطه قوه و امکان توضیح داده شود. تحلیل حرکت، ارسطو را به قوه می رساند و امکان، مفهوم ملازم قوه است. ارسطو ابتدا قوه را مستقل از امکان توضیح می دهد و در نهایت توضیح دیگری از قوه بر اساس مفهومی که ملازم با آن است، یعنی امکان، ارائه می دهد. عبارات او در Θ3 و Θ4 می تواند این گونه تفسیر شود که ارسطو فهمی زمانی از ضرورت، امکان و امتناع دارد. در مقابل در اینجا این گونه استدلال شده که تفسیر زمانی از جهات سه گانه نمی تواند درست باشد و ارسطو تنها تعابیری زمانی از آنها داشته است، بدون آنکه لزوماً بخواهد آنها را به زمان تحویل دهد. علت تعابیر زمانی ارسطو از جهات می تواند این باشد که امکان در اینجا در ارتباط با قوه و حرکت طرح شده است.
تقسیم موجود به واجب و ممکن، ابتکار فلسفی فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ابن سینا در ارائه نظریات وجودشناسانة خود از دو واژة وجوب و امکان که ابتکار فارابی بودند، بسیار مدد می گیرد، دو واژه ای که سبقة کمرنگی در آراء فلاسفة پیش از فارابی و ابن سینا دارد و جسته و گریخته می توان ردپایی از آنها را نزد فلاسفة یونان باستان یافت، این ردپا در ارسطو پررنگ تر می شود، اما به شکل منطقی مطرح می شود نه فلسفی و در باب قضایا به آنها پرداخته می شود و به موجودات عینی و وجود سرایت نمی کند. با ابتکار فارابی و ابن سینا در به کارگیری نظریة وجوب و امکان فلسفی و تقسیم موجود به واجب و ممکن، فلسفة هستی شناسی مشایی، شکلی متمایز به خود می گیرد و وجود خدا و عالم و مسئلة خلقت که تا پیش از این مطرح نبود، بهتر تبیین می شود.
گزاره ماهوی نزد ابن سینا و جهت سور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا با آن که به تمایز میان «جهت حمل» و «جهت سور» تصریح کرده است، در عمل، تنها به جهت حمل و تقسیمات آن پرداخته و از جهت سور و اهمیت آن در فلسفه اسلامی غافل مانده است. یکی از کاربردهای جهت سور، حمل نوع بر جنس است. به نظر ابن سینا، در گزاره «حیوان انسان است» اگر نظر به افراد حیوان باشد، جهت گزاره جهت ضرورت یا امتناع خواهد بود، اما اگر نظر به حقیقت و ماهیت حیوان باشد، جهت آن امکان است. گزاره دال بر امکان حمل نوع بر جنس (مانند «حیوان انسان است به امکان») گزاره ای است که در منطق قدیم نامی برای آن وضع نشده است و از این رو، آن را «گزاره ماهوی» می نامیم. گزاره ماهوی در قالب هیچ یک از تقسیم بندی های رایج منطق قدیم نمی گنجد؛ زیرا این گزاره نه شخصیه است، نه طبیعیه، نه مهمله و نه محصوره، چنان که نه حمل اولی است و نه حمل شایع. راز بیرون ماندن گزاره ماهوی از تقسیم بندی های رایج این است که این تقسیم بندی ها تنها برای گزاره های مطلقه و گزاره های موجهه به «جهت حمل» هستند در حالی که گزاره ماهوی را اصولا نمی توان جهت حمل دانست، بلکه باید آن را «جهت سور» به شمار آورد.
اثبات وجود خدا در تفکر دنس اسکوتوس و تأثیر ابن سینا بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
در این نوشتار، افکار و آراء دنس اسکوتوس درباره اثبات وجود خدا بررسی و تبیین می شود و تاثیر افکار ابن سینا بر آن از زاویه ای واقع بینانه و مستند روشن می گردد. اسکوتوس در بحث از اثبات وجود خدا، به لحاظ پیش انگاره ها یا مقدمات و مبانی و حتی به لحاظ ساختار استدلال کاملاً تحت تاثیر ابن سینا قرار دارد. اسکوتوس به تبع ابن سینا برهان ارسطویی محرک اول را در اثبات وجود خدا نامعتبر می داند. او استدلال خود را با «موجود به طور کلی» آغاز می کند، مفهوم موجود را مشترک معنوی می داند، امکان را به معنای امکان خاص لحاظ می کند، خدا را علت فاعلی به معنای حقیقی و معطی الوجود و به مثابه علت تامه، موجده و مبقیه می داند، و در استدلال خود از برهان وسط و طرف استفاده می کند. گذشته از موارد تاثیرپذیری اسکوتوس از ابن سینا شباهت ها و تفاوت هایی نیز میان آراء این دو متفکر وجود دارد. نتیجه استدلال های هر دو متفکر، خدایی است با ویژگی های یکسان به لحاظ فلسفی، اما متفاوت به لحاظ دینی. در شیوه استدلال بر وجود خدا نیز ابن سینا و اسکوتوس همانند یک دیگرند، جز این که در فلسفه ابن سینا با این شیوه علت فاعلی اول اثبات می شود، اما در تفکر اسکوتوس با همین شیوه تفوق سه وجهی خدا به صورت یک جا اثبات می شود.
برخی از دلالت های تربیتی در رسائل اخوان الصفا (قرن چهارم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جستار تلاش شده است از رهگذر پژوهشی بنیادی ‐ تاریخی، با پیروی از روش پژوهشی توصیفی ‐ تحلیلی، و با استناد مستقیم به رسائل اخوان الصفا، پاره ای از دلالت های تربیتی آنها برگرفته و پیش رو نهاده شود. از این پژوهش نیک برمی آید که اخوان الصفا، فراوان به تعلیم و تربیت پرداخته اند و از دلالت های تربیتی ره یافته در رسائل آنان می توان به مؤلفه های تربیتی مهمی چون: چیستی، امکان، ضرورت، هدف ها، اصول، عوامل، مراحل، روش ها و... تربیت از نگاه آنان پی برد و اثبات کرد که سخنان فرو کاهنده برخی از غربیان ناآگاه یا غرض ورز درباره تربیت در اسلام، تا چه پایه نارواست.
مقدمه ای بر امکان و وجوب فلسفی تحقق دانش مدیریت اسلامی نقدی بر روش شنا سی مدرن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برای اثبات امکان و وجوب تحقق دانش مدیریت اسلامی، راه های متخلفی وجود دارد. از جملة متقن ترین آنها تکیه بر آموزه های فلسفی است. این مقاله می کوشد با طرح بحث از امکان و وجوب در قلمرو فلسفة مدیریت به بررسی مدیریت اسلامی بپردازد. بدین منظور در بخش نخست به بررسی امکان تحقق دانش مدیریت اسلامی در دو مقام اثبات و ثبوت پرداخته شده و در بخش دوم از رهگذر نقد روش شناسی اثبات گرا و گذر از منظومة معرفتی آن، مبتنی بر رئالیسم انتقادی، از وجوب تحقق دانش مدیریت اسلامی بحث شده است. در پایان مبتنی بر مبانی حکمت صدرایی، ضمن نقد رئالیسم انتقادی، از ظرفیت های حکمت متعالیه برای پی ریزی بینان روش شناختی دانش مدیریت اسلامی به میان آمده است.
معیاری برای تمایز مواد ثلاث منطقی از وجوب و امکان فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چهار نظریه برای بحث در باب لزوم تمایز یا عدم تمایز مواد ثلاث در منطق و فلسفه مطرح شده که برخی اساسا هرگونه تمایزی را برای مواد ثلاث انکار، و برخی دیگر حیطه های کاربرد مواد ثلاث را تعیین می کنند. گروه سوم نیز این تمایز را لازم دانسته، معیاری پیشنهاد می کنند. این مقاله درصدد است که با طرح نظریه پنجم، برای حل دو مسئله راهی بجوید: نخست آنکه چرا باید میان مواد ثلاث در منطق و وجوب و امکان در فلسفه تمایزی قایل شد؟ دوم آنکه معیار این تمایز در منطق و فلسفه چیست؟ در پاسخ به مسئله نخست آمده است که بر برهان های مابعدالطبیعی مانند برهان وجودی، وجوب و امکان و صدیقین اشکال های مهمی ازجمله اشکال های هیوم و کانت وارد شده است. راه رهایی از این اشکال ها تمایز مواد ثلاث منطقی از وجوب و امکان فلسفی است. در پاسخ به مسئله دوم اثبات شده است که معیار مواد ثلاث در منطق بدین صورت است که هر قضیه ای که محمول آن ذات یا یکی از ذاتیات یا یکی از لوازم ذات موضوع آن باشد، واجب است. هر قضیه ای که محمول آن نقیض ذات یا نقیض یکی از ذاتیات یا نقیض یکی از لوازم ذات موضوع آن باشد، ممتنع است؛ و هر قضیه ای که محمول آن امری غیر از ذات و نقیض ذات و غیر از یکی از ذاتیات و نقیض یکی از ذاتیات باشد یا غیر از یکی از لوازم ذات و نقیض یکی از لوازم ذات موضوع باشد، ممکن است؛ اما معیار وجوب و امکان در فلسفه، بی نیازی از علت برای وجوب، و نیازمندی به علت برای امکان دانسته شده است. ازآنجاکه تحلیل فلاسفه از علیت متفاوت است، در این بحث تحلیل ابن سینا و صدرالمتألهین در باب این معیار تمایز بررسی شده است.
جهان های ممکن انضمامی و نقد آن از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ظهور مفهوم جهان های ممکن در فلسفه ی تحلیلی معاصر و تأثیر فراوان آن در غلبه بر تشکیک تجربه گرایی جدید مبنی بر نفی منطق وجهی، به مباحث فراوانی پیرامون ماهیت این مفهوم منجر شده است. عده ای از فلاسفه جهان های ممکن را اموری انتزاعی و چونان وضعیت ممکن امورِ همین جهان واقعی قلمداد کرده اند. در مقابل، برخی دیگر از فلاسفه که چهره ی برجسته ی آن ها دیوید لویس است با اتخاذ روی کردی که از آن تعبیر به نام گرایی تقلیلی می شود، تمامی جهان های ممکن را بالفعل می پندارند. بر این اساس، جهان های انضمامیِ دیگری غیر از جهانِ بالفعل وجود دارند و مفاهیمِ وجهی با استناد به مفاهیم غیروجهی تبیین می شود. در این مقاله، پس از طرح نظریه ی لویس، به برخی از انتقادات مطرح شده به نظریه ی او اشاره می شود. سپس با استناد به قول حکمای مسلمان نشان داده می شود که چگونه مفاهیم وجهی را از واقعیت عینی می توان استنتاج کرد و برای تبیین مفاهیم وجهی، نیاز به فرض جهان های کثیرِ انضمامی نیست.
ابن سینا و گودل:«عدم برهان بر امتناع» یا «برهان بر عدم امتناع»؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق منطق فرامنطق تصمیم پذیری (گودل و...)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی منطق کلیات
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
گودل امکان فرضیه تعمیم یافته پیوستار را از رهگذر برهان بر عدم امتناعِ آن ثابت می کند؛ این در حالی است که بر پایه سخن ابن سینا در بند ما قبل آخرِ اشارات، عدم برهان بر امتناعِ چیزی برای اثبات امکان آن بسنده است. اکنون شایسته است بپرسیم که آیا کار گودل بیهوده است، یا سخن ابن سینا نادرست؟ پاسخ این جستار گزینه سوم است: هیچ کدام. «امکان» در فلسفه اسلامی دست کم هشت معنا دارد:1 امکان عام؛ 2 امکان خاص؛ 3 امکان اخص؛ 4 امکان استقبالی؛ 5 امکان استعدادی؛ 6 امکان وقوعی؛ 7 امکان فقری؛ 8 احتمال. در سخن ابن سینا امکان به معنای احتمال است که امری ذهنی، انفسی، و سوبژکتیو است، و از این رو به چیزی بیش از عدم برهان بر امتناع نیاز ندارد؛ امّا امکان در کلام گودل امری عینی، آفاقی، و اُبژکتیو است که نیازمند برهان بر عدم امتناع است. بنابراین، نه کار گودل بیهوده است و نه سخن ابن سینا نادرست.
برهان صدیقین در آثار اهل عرفان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
برهان صدیقین با این ویژگی که از واقعیتی خاص مثل حرکت و حدوث استفاده نمی کند، پس از بوعلی به عنوان یکی از برجسته ترین براهین مورد توجه قرار گرفت و در آثار فلسفی و عرفانی جهان اسلام محل بحث و گفت وگو قرار گرفت.
اهل عرفان ضمن نقد برهانی که بوعلی مطرح کرد، براهینی را با ویژگی برهان صدیقین اقامه کردند. این مقاله کار سلبی و ایجابی آنان را تا قرن دهم دنبال کرده، مورد بررسی قرار می دهد.
خاستگاه و امکان محبت به دشمن؛ بررسی و نقد نظریه آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شواهد تاریخی مبنی بر توجیه فقرات ناظر به محبت اناجیل از یک سو، و جنگ های عادلانه از سوی دیگر، جایگاه نظریة محبت به دشمن در میان مسیحیان را در معرض تردید جدی قرار داده است. وجود چنین عقیده ای در ادیان و فرهنگ های کهن، در میان یهودیان و یونانیان، ازجمله مباحثه بین سقراط و اتوفرون در کتاب «محاوره اوتوفرون» افلاطون، نشان از اهمیت آن به مثابه رام کننده دل هاست. این مقاله به بررسی نظریة محبت به دشمن آگوستین می پردازد که بر این اصل استوار است که خداوند با فرمان به محبت، از ما می طلبد که نگرش باطنی صائب انتخاب و روحی مهرورز داشته باشیم. ازاین رو، این آموزه به تدریج تبلوری مبالغه آمیز پیرامون شخصیت و شریعت مسیح یافته است. این مقاله به روش تحلیلی انتقادی، به بررسی دیدگاه خاستگاه و امکان نظریه آگوستین در باب محبت به دشمن و نقد و بررسی می پردازد.
جعل بسیط ماهیت در اندیشه میرداماد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیدگاه میرداماد دربارة مجعول بالذّات، نظریة جعل بسیط ماهیت است. مطابق با توصیف وی، چون شیء ممکن (ماهیت) در حدّ ذات خود محتاج به علّت است، پس آنچه در فرآیند جعل، حقیقی و بالفعل می شود همانا خود و ذات ممکن الوجود است؛ نه اموری بیرون از ذات چون وجود یا اتّصاف. فهم منسجم و دقیق این دیدگاه، در گرو التفات به اصطلاح «وجود» و «ماهیت» و نیز دو ویژگی تقدیر و حقیقت ماهیت در اندیشة میرداماد است. به باور میرداماد، فرآیند جعل چیزی جز سیر ماهیت از مقام تقدیر به مقام حقیقت و تقرّر نیست؛ و در تحقّق ماهیت، هیچ چیزی بر آن افزوده نمی شود. پس از فعلیّت ماهیت، وجود به مثابة معنای انتزاعی محض از خود ماهیت متقرّر انتزاع می شود و اتّصاف ماهیت به موجودیّت، مفاد جعل ترکیبی است. از آن جا که میرداماد در مقدّمات استدلال خود بر جعل ماهیت، از عینیّت معنای سلبی امکان با ماهیت متقرّر بهره برده، جعل ماهیت در اندیشة وی ملازم با اصالت ماهیت مصطلح در حکمت متعالیه نیست.
شاه برهان؛ پشتوانة موجهات دئودوروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دئودوروس از منطق دانان به نام مگاری است. تعاریف خاص او از مفاهیم موجه (ضرورت، امتناع، و امکان) تعاریفی زمانی و متناسب با موضع دترمینیستی اوست. از میان تعاریف موجهاتی دئودوروس، آن چه بیش از همه مورد بحث قرار گرفته تعریف امکان است. دئودوروس می گوید ممکن آن چیزی است که هست یا خواهد بود به عبارت دیگر هیچ ممکنی نیست که هرگز محقق نشود. این تعریف با درک شهودی از امکان هم خوانی ندارد لذا او برای پشتیبانی از مفهوم موردنظر خود از امکان، استدلالی ارائه کرده است معروف به شاه برهان. در دوران معاصر برخی تلاش کرده اند با استفاده از منطق جدید این برهان را بازسازی کنند. در این جا درصدد ارائه بیانی روشن از این استدلال و بررسی دو مورد از مشهورترین این بازسازی ها (پرایور و رشر) هستیم.
دشواری های ابن سینا در پذیرش یا انکار معاد جسمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در مورد معاد جسمانی در آثار مختلف خود دو موضع کاملاً متفاوت داشته است. وی گاهی، پس از اثبات عقلانی معاد روحانی، می گوید معاد جسمانی را بر اساس قول پیامبر (ص) می پذیرد و گاهی، با نقد دلایل کسانی که به معاد جسم یا جسم و روح قائل اند، تنها معاد نفوس را می پذیرد. در هر دو موضع، وی با مشکل خاصی مواجه است. ابن سینا هنگامی می تواند به جسمانیت معاد از طریق پیامبر معتقد باشد که امکان آن را نشان داده باشد، در حالی که وی امکان معاد جسمانی را مطرح نکرده است. پس از ابن سینا، برخی از متکلمان و حکیمان، پیش از بیان دلیل نقلی بر اثبات معاد جسمانی، امکان آن را نشان داده اند. دشواری دیگر ابن سینا هنگامی است که معاد جسمانی را، که مورد تأیید نصوص قرآنی و روایی است، انکار می کند. وی برای حل این مسئله می گوید پیامبر (ص)، برای رعایت حال مخاطبان عام، که توانایی درک معانی عقلی و سعادت و شقاوت حقیقی را ندارند، باید با بیان لذات و عقوبت های ملموس آن ها را به نیکوکاری ترغیب کند و از بدکاری و نافرمانی بترساند. ابن سینا با طرح نظریه تمثیل، به عنوان روشی خاص برای آموزش حقایق دینی به مردم، ظواهر آیات قرآنی و روایی را اشاراتی برای تفهیم معانی بلند قرآنی به مردم دانسته است. به این ترتیب، ورای معانی ظاهری این گونه آیات، معنایی باطنی و عقلی وجود دارد که باید با تأویل به آن ها دست یافت. پس از ابن سینا، برخی از اهل کلام و حکمت، با غیرقابل تأویل دانستن این گونه آیات، این راه حل را مردود اعلام کرده اند.
تمایز فیلسوفان مسلمان (فارابی- ابن سینا) از ارسطو در بحث وجوب و امکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ارسطو وجوب و امکان را در منطق خود، با عنوان جهات قضایا مطرح می سازد و در فلسفه ی وی، مقصود از امکان، نوعی قوه است که برای خروج از حال بالقوه به بالفعل، نیاز به واجبی دارد که فعلیت محض است. تمایز میان وجود و ماهیت نزد ارسطو، در قلمرو منطق مطرح است و به حوزه ی متافیزیکِ وی وارد نمی شود و درنتیجه در نظام هستی شناسی اش، هیچ گونه تأثیری ندارد. فارابی تمایز میان وجود و ماهیت را به حوزه ی متافیزیک وارد کرد و درواقع، وی مُبدع تمایز میان واجب و ممکن بر مبنای تمایز مابعدالطبیعی میان وجود و ماهیت است. ابن سینا نیز نظریه ی تقسیم موجود به واجب و ممکن بر مبنای تمایز متافیزیکی میان وجود و ماهیت را از فارابی به ارث برده، آن را اساس نظام فلسفی خویش قرار داد؛ بنابراین واجب و ممکن به معنای مصطلح در فلسفه ی اسلامی، در فلسفه ی ارسطو سابقه نداشته است و واجبْ خالق نیست، همان طور که ممکنْ مخلوق به معنای مدنظرِ فارابی و ابن سینا نیست.
«ضرورت» و «امکان» سنجش دین داری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کثرت تحقیقات انجام شده با موضوع «سنجش دین داری» و تداوم روبه گسترش آن نشان می دهد که مسئله ای به نام ضرورت و امکانِ سنجش دین داری چندان موضوعیت ندارد؛ درعین حال، مانع از تردید افکنی در آنها و بازنگری در مقدمات بدیهی انگاشته شده اشان نبوده و نیست. بررسی تردیدها و وارسی مجددِ موضوع نشان داد که سنجش دین داری واجد «ضرورتی جامعه شناختی» است؛ درعین حال که ممکن است به کار مروّجان دینی و کارگزاران دولتی در حکومت های دینی نیز بیاید. «امکانِ» این سنجش نیز با وجود ویژگی های موضوعی و محدودیت های روشی و ابزاری، به کلی منتفی نیست؛ هرچند که انتظار از آن را با توجه به مقدورات جامعه شناسی باید تعدیل کرد. وارسیِ مسئله از منظر دینی نیز نشان داد که با وجود برخی حساسیت های دینی به تجسس در احوال دیگران، این کار با رعایت برخی شروط جایز و بلکه مفید و لازم است؛ بنابراین، می توان برخی مؤیدات دینی نیز برای آن پیدا کرد. «بررسی ضرورت و امکان سنجش دین داری»، در عین پاسخگویی به تردیدهای مطرح در این باب، کمک کرد تا انتظارات از نتایج حاصل از سنجش دین داری واقعی و متواضعانه شود.
خوانش ملاصدرا از برهان حدوث متکلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برهان حدوث متکلمان در اثبات وجود خدا مبتنی بر حدوث عالم (ماسوی الله) و درنتیجه وابستگی آن به مبدئی قدیم است. بدین گونه که مناط نیاز معلول به علت را حدوث آن قرار می دهند. اما حکما مناط نیاز به علت را امکان ماهوی و ملاصدرا آن را امکان فقری می دانند. در اندیشه صدرایی بر برهان حدوث، دو اشکال اساسی وارد است؛ اشکال اول، مبنایی است و بر دخالت دادن حدوث به عنوان مناط نیاز به علت وارد شده و اشکال دوم بر بنای استدلال اینکه حدوث عالم در سطح عوارض و اوصاف بیرونی آن است و متکلمین از سرایت آن به جوهر عالم ناتوان اند. ملاصدرا می کوشد به واسطه حرکت جوهری به نوعی حدوث را متوجه جوهر عالم بداند و برهان را تصحیح کند. این تکاپو گرچه قالب برهان حدوث را حفظ می کند؛ ولی محتوای آن را تغییر کلی می دهد و بیشتر به سمت برهان حرکت نزدیک می کند.