مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
امکان
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۵
133 - 154
حوزه های تخصصی:
نواندیشی دینی، که ویژگی دوره معاصر است،با مدرنیته همزاد است؛ داعیان بسیار یافته، به گونه ای که هریک از آنها، آنچنان مفهوم نواندیشی را بر خویش منطبق می کنند که عرصه را برای حضور دیگران در دایره نواندیشی دینی، تنگ می نمایند. این امر، هر معیار و ملاکی را برای ارزیابی جریان های نواندیش دینی به چالش می کشد. بدان سبب که تلاش های علمی برای تفکیک جریان ها در سه حوزه ضرورت، امکان و رویکرد نظری صورت نپذیرفته است. چگونگی جداسازی مفهومی گونه های متنوع نواندیشی دینی پرسشی است که این مقاله در پی پاسخگویی به آن است. (سؤال) به نظر می رسد با صورت بندی جریان های نواندیشی دینی در حوزه های پیش گفته، بتوان به پرسش یادشده پاسخ داد. (فرضیه) بنابراین، غرضْ مفهوم سازی سازه های تعدد نواندیشی دینی با توانایی در قابلیت سنجش و مقایسه است. (هدف) درنتیجه، مقاله حاضر بر آن است، مسائل اصلی هریک از جریان های نواندیشی دینی - از جمله مسئله رابطه میان دین و مدرنیته - را شناسایی کند و آنها را پیرامون نقطه عزیمت شان در سه مفهوم ضرورت، امکان و رویکرد نظری بازتولید نماید. (روش) این مقاله با رد نگاه درونی و بیرونیِ مصداق نگر و تنها با تأکید بر مفهوم سازی می کوشد طیف بندی خاصی از جریان های نواندیش دینی عرضه کند. (یافته)
تحلیلی بر امکان استقبالی از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
522 - 503
حوزه های تخصصی:
ابن سینا امکان استقبالی را به معنای نفی هر گونه ضرورتی در زمان آینده می داند. وی شرط عدم وجود شیء در زمان حال را در این نوع از امکان شرط نادرستی می داند. در این پژوهش پس از ارائه صورت بندی فرمال از معانی امکان (عام، خاص، اخص و استقبالی) و نشان دادن وجود ابهام در معنای امکان اخص در کتاب شفا، به این مسئله خواهیم پرداخت که آیا شرط عدم «ضرورت به شرط محمول» در تعریف امکان استقبالی، که پس از ابن سینا به این تعریف افزوده شده است، شرط درستی است. دو تحلیل از امکان استقبالی ارائه خواهد شد و نشان خواهیم داد که اولاً این شرط برای اولین بار توسط سبزواری مطرح نشده است، بلکه پیش از وی قطب الدین رازی آن را ارائه داده است. ثانیاً این شرط با سیستم موجهاتی ابن سینا سازگار نیست.
انحصار جهت قضایا در ضرورت و امکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بحثهای ژرف و دقیق منطق، بحث «جهت» در قضایاست. در کتب متداول منطق، جهت را از ضرورت و امتناع و امکان آغاز میکنند و به دائمه، ازلیه، فعلیه، وقتیه و... بسط میدهند. برخی منطقدانان تا بیست و هشت جهت ذکر کرده اند. اما کانت امکان (عام) و امتناع، وجود (فعلیت یا بالفعل) و عدم، ضرورت و امکان (خاص) را جهات قضایا دانسته و به غیر آنها نپرداخته است. ما در این مقاله میخواهیم بگوییم بر اساس مبنایی که در معرفت شناسی برگزیده ایم، جهت قضایا منحصر است در ضرورت و امکان، زیرا قضیه یا موجبه است با جهت ضرورت یا سالبه است باز هم با جهت ضرورت؛ از اولی با عنوان «ضرورت» و از دومی با عنوان «امتناع» تعبیر میکنند. در واقع ساختار ایجاب و سلب متفاوت است وگرنه ضرورت در هر دو یکی است. جهت امکان هم مربوط میشود به تردید ذهن در چگونگی ارتباط محمول با موضوع که اگر در تحلیل و بدست آوردن محمول از موضوع دقیق نشده یا در آنچه بدست آورده دستکاری کرده باشد، دچار احتمال میشود.
بررسی امکان و تحقق اخلاق الله از منظر عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از منظر عارفان مسلمان و برخی علمای علم اخلاق، قرب اختیاری به خداوند ماهیتی جز تخلق به اخلاق الله ندارد. در این تصویر، ابتدایی ترین پرسش ها این خواهد بود که آیا اساساً می توان خداوند را دارای اخلاق و متصف به صفات اخلاقی دانست؟ و آیا اساساً می توان همان اخلاق حاکم بر مناسبات انسانی را به خداوند نیز نسبت داد؟ این پژوهش با رجوع به قواعد کلی متخّذ از نصوص دینی و با عنایت به تحلیل های عرفانی صورت گرفته از آن و نیز بررسی تعاریف لغوی و اصطلاحی اخلاق در مناسبات انسانی، به امکان سنجی ثبوت اخلاق برای خداوند پرداخته است که با مواجهه ای اجتهادی و رویکرد استنادی، اصطیادی و استنباطی با قواعد، آیات و احادیث ناظر به موضوع و نیز تعریف واژه اخلاق، به این سؤال پاسخ داده است. با استناد به اصول هستی شناختی ای چون «ثبوت و تحقق اصل و منبع هر خیر و کمالی در نزد خداوند»، خُلق نیکو در میان آدمیان، منبع و مستند وجودی ای جز اسماء الله نخواهد داشت. احادیث ناظر به این موضوع که مستند ادعای عارفان گشته، بر فرض ضعف سند، بر اساس همین قواعد کلی تأیید می گردد. این در حالی است که واژه «اخلاق»، به لحاظ لغوی و نیز به لحاظ اصطلاحی، متمکن از تحمل انتساب اخلاق به خداوند است؛ به شرط آنکه با نقب زدن به روح معنا در هر یک از قیود توضیحی تعاریف، ساحت خداوند را از محدودیت های متبادر به ذهن به دلیل انصرافات حاصل از غلبه استعمال تعاریف در اخلاق حاکم بر مناسبات انسانی، پیراسته کنیم.
بررسی و نقد دیدگاه حائری یزدی درباره کاربرد معنای صدرایی «امکان» در تبیین برهان صدیقین سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۵)
17 - 28
حوزه های تخصصی:
«برهان صدیقین»، برهانی است که در آن بدون نیاز به واسطه، ذات واجب الوجود اثبات میشود. این عنوان را نخستین بار ابن سینا برای تقریر جدیدِ برهانی که پیشتر فارابی اقامه کرده بود، برگزید. برهان صدیقین بهترین و موجزترین برهان فلسفی و عقلی برای اثبات وجود خداست. در این برهان از خود «وجود» به «واجب الوجود» استدلال میشود، بگونه یی که هیچیک از افعال الهی از قبیل حرکت، حدوث و ... حد وسط قرار نمیگیرند. حائری یزدی براساس تبیین معنای «امکان» در فلسفه» مشاء و حکمت متعالیه، برای رفع اشکالات مطرح شده درباره این برهان تلاش نموده و با توجه به تحلیل دقیق معنای امکان، معتقد است از طریق آن میتوان واجب الوجود را اثبات کرد؛ بهمین دلیل تمسک به محال بودن دور و تسلسل ضرورتی ندارد. مقاله» حاضر با روش تحلیلی تطبیقی و با توجه به معیارهای معتبر نزد ملاصدرا در صدق برهان صدیقین، به تحلیل و بررسی تقریر حائری یزدی پرداخته و نشان داده که دیدگاه او خالی از اشکال نیست.
موقعیت عدم شناسی در دانش مابعدالطبیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸۵
93 - 109
حوزه های تخصصی:
فلسفه اولی یا مابعدالطبیعه بنیادی ترین دانش است. نیاز همه دانش ها به مابعدالطبیعه نه فقط در سلسله طولی دانش هاست، که مفاهیم آن نیز به دانش ها وارد شده است و آن ها را از درون به خود وابسته کرده است. اصلی ترین مفاهیم مابعدالطبیعه سه مفهوم است: وجود و عدم و ماهیت (= هستی و نیستی و چیستی= بود و نبود و نمود). نمی توان بحثی از مباحث مابعدالطبیعه را بدون حضور صریح یا ضمنی این سه مفهوم تصور یا تصدیق کرد. عموماً فلسفه ها وجود و ماهیت را بیشتر کانون توجه قرار داده اند، بی آنکه به عدم توجه نکرده باشند. ازاین رو، عدم و بحث های ناظر به آن بیشتر به صورتِ استطرادی در کتاب های فلسفی مطرح شده اند. در این نوشتار می کوشیم نشان دهیم که سهم عدم در به سامان رسیدن دانش مابعدالطبیعه و مباحث آن تا چه اندازه است. پس از نشان دادن موقعیت شناخت عدم در مباحث معرفت شناسی، خداشناسی و جهان شناسی، طرح یک مابعدالطبیعه درباره عدم پیشنهاد می شود که مابعدالطبیعه وجودی و ماهوی را کامل می کند. نتیجه این پژوهش ضرورت شناخت عدم و احکام آن به دلیلِ حضور وسیع آن در مباحث مابعدالطبیعه و به تبعِ آن در سایر علوم است.
نظریه تشابه ضرورت یا تکثر معانی امر ضروری در متافیزیک دلتا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۲
89 - 105
حوزه های تخصصی:
در متافیزیک دلتا پنج تعریف برای امر ضروری بیان شده است که فهم نسبت این تعاریف با یکدیگر، نقش مهمی در رهیافت ما به ضرورت در فلسفه ارسطو ایفا می کند. نحوه اشتراک معانی گوناگون «ضروری» یادآور معانی متفاوت موجود در متافیزیک گاما است که ارسطو در آنجا با بیان مثال های «طبی» و «سالم،» به مقوله تشابه نسبت یا تشابه حمل می پردازد؛ به نحوی که طبیعت واحد و مشخصی همچون «بودن» هست که تمامی مصادیق و معانی موجود با آن طبیعت نسبتی دارند. پژوهش حاضر به دنبال آن است که چگونه انحای گوناگون کاربرد ضرورت، بیانگر طبیعت واحدی برای آن است و بنابراین، نمی توان ضرورت را مشترک لفظی محض (نامرتبط) در آثار ارسطو دانست. در میان پنج معنای بیان شده از «ضروری» در متافیزیک دلتا، معنای چهارم، معنای اصلی ضرورت است که درواقع تعریف امر «ضروری» برمبنای ممکن است. نسبت معانی دیگر ضروری به این معنای پایه، از جنس مشترکات لفظی خاص یا در نسبت با ( pros hen ) یک چیز و مبدأ هستند. تعاریف چندگانه «ضروری» دالّ بر تشابه میان آنها است، نه اشتراک لفظی یا معنوی در تعاریف. تقسیم «ضروری» به معانی گوناگون، تقسیم جنس به انواع مختلف آن نیست. نظریه تشابه یا آنالوژی ضرورت مستلزم فهم از تعریف و ماهیت ضرورت به نحو خاصی در هریک از موارد استعمال واژه است. نسبتی که هرکدام از معانی با معنای اصلی برقرار می کند، تعیین کننده درجه و مرتبه متافیزیکی ضرورت در آن معنا است. معانی دیگر ضروری نزد ارسطو به موجب این معنا و براساس نسبت منطقی تشابه، ضروری نامیده می شوند.
نگاهی انتقادی به استدلال برخی فیلسوفان مسلمان معاصر در باب قاعده «کل حادث زمانی مسبوق بقوه و ماده تحملها» با تأکید بر آرای ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
121 - 146
حوزه های تخصصی:
قاعده «کل حادث مسبوق بقوه و ماده تحملها»، از قواعد با اهمیت فلسفی است که نتایج عدیده ای در فلسفه به بار می آورد؛ از جمله اثبات هیولی یا اثبات دیدگاه علامه طباطبایی در باب حرکت و موجود سه اشکوبه ای که تصویر می کنند. این قاعده از دیرباز مورد اشاره ارسطو قرار گرفته است و ابن سینا برای آن استدلال تام و مستحکمی را به همراه مقدمات و مؤخراتی اقامه می کند؛ اما به تدریج استدلال ابن سینا در آثار فلاسفه بعدی، به فراموشی سپرده شده و مقدمات و مؤخرات آن، جای خود استدلال را گرفته اند. این مطلب سبب شده است بعضی از فیلسوفان معاصر، ابن سینا را به شکل مستقیم یا غیر مستقیم، متهم به مغالطه اشتراک لفظی و غفلت از تفکیک میان امکان ماهوی و امکان استعدادی کنند. مقاله پیش رو در صدد بیان استدلال اصلی ابن سینا و نشان دادن جایگاه صحیح مقدمات و مؤخرات آن در عبارات خود ابن سیناست؛ همچنین روشن خواهد شد که فیلسوفان معاصر که در صدد جایگزین کردن استدلالی دیگر به جای استدلال مشهور شده اند، نتوانسته اند استدلال قابل قبولی ارائه کنند.
طبقه بندی ارزش های اخلاقی در مسائل کلان؛ تحلیل فلسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
از مهم ترین مسائل در ساخت تمدن نوین اسلامی، تعیین اولویت میانِ سیاست ها و اقدامات کلانی است که باید در فرایند تأسیس و تکامل این تمدن مراعات شود و دیدگاه های مختلفی در پاسخ به این مسئله وجود دارد. پیچیدگی این مسئله باتوجه به ماهیت ارزشی تمدن نوین اسلامی دوچندان است؛ زیرا کسی که مثلاً اقتصاد یا امنیت را در یک زمان خاص یا به صورت مطلق در اولویت قرار می دهد، آن را از حیث اخلاقی نیز در اولویت می داند؛ اما آیا اخلاق می تواند اولویت امری را در چنین سطحی تعیین کند؟ اگر می تواند، با کدام معیار؟ این مقاله از طریق روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر مبانی فلسفه اسلامی، امکان طبقه بندی افعال و برنامه های کلان براساس اخلاق را تبیین می کند؛ معیار ثبوتیِ طبقه بندی اخلاقی سیاست های کلان را تحلیل می کند؛ و درآخر چهار معیار اثباتی برای تشخیص اولویت سیاست های کلان براساس معیارهای اخلاقی ارائه می دهد.
فارابى، فیلسوف تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۰ بهار و تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱
29 - 50
حوزه های تخصصی:
با آن که در ذهن و زمان فارابی، فلسفه ی تربیت حیات و هویت مستقل و بازشناخته ای ندارد، با ریزکاوی در آثار او می توان به شماری از مفاهیمی که امروزه در فلسفه ی تعلیم و تربیت مطرح است پی برد و دریافت که فارابی پس از جابر بن حیان و کندی، سومین فیلسوف تربیت در جهان اسلام است که پاره ای از دیدگاه های تربیتی او به یادگار مانده است. در جستار پیش رو تلاش شده است از رهگذر پژوهشی بنیادی- تاریخی و با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، اندیشه های تربیتی فارابی واکاوی شود تا معلوم گردد وی تعلیم و تربیت را چه سان تعریف کرده است و درباره ی امکان و ضرورت تربیت چه گفته است و اهداف و اصول و عوامل تربیت از نگاه او کدام است و وی نسبت به برنامه ی درسی و ساحت های تربیت و روش های تربیتی چه دیدگاهی داشته است
راسل و موجهات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
205 - 230
حوزه های تخصصی:
امروزه منطق موجهات یکی از حوزه های مهم منطق است ولی در ابتدای ظهور منطق جدید، به این شاخه منطقی توجه چندانی وجود نداشت و حتی پایه گذاران منطق جدید ازجمله راسل موضعی ضد موجهاتی داشتند. یکی از عواملی که راسل را به اتخاذ چنین موضعی سوق داد این اعتقاد بود که منطق، تابع ارزشی و مصداقی است و این چیزی است که ورود موجهات آن را از میان برمی دارد.البته راسل در طی دوره طولانی کار فلسفی خود، مواضع متعدد و متنوعی در مقابل موجهات اخذ کرده است. او از آغاز موضع ضدموجهاتی نداشت. ابتدا ضرورت را وصف رابطه استلزامی می دانست و بعد از مدتی آن را مفهومی اولیه، پایه و غیرقابل تعریف معرفی کرد. سپس در برخی آثارش، به پیروی از مور، ضرورت را نوعی اولویت منطقی گزاره دانست ولی درنهایت موضعی ضدموجهاتی اخذ کرد و تلاش کرد مفاهیم موجهاتی را کاملا کنار بگذارد. او گفت این مفاهیم، ویژگی تابع های گزاره ای هستند نه ویژگی گزاره ها. راسل درجریان تبیین مفاهیم موجهاتی و توضیح تفاوت امکان و وجود (که هر دو را ویژگی تابع های گزاره ای اعلام می کند) از منطق مرتبه دوم استفاده کرده است ولی حتی با این کار هم او قادر نیست با تبیین خود، مفاهیم موجهاتی را یکسره از زبان و منطق بیرون کند.
الهیات برنامه درسی: نظرورزی امکان یک دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه برآمده از پرسشی محوری پیرامون حوزه مطالعات برنامه درسی است؛ آیا می توان این حوزه را به گونه ای الهیاتی مطالعه کرد؟ به عبارت دیگر آیا می توان حوزه ای تحت عنوان الهیات برنامه درسی را که به مطالعه الهیاتی دانش این رشته بپردازد، ممکن دانست؟ در این مقاله این امکان در قالب جستاری نظرورزانه، با نگاهی نسبتاً انتقادی به تاریخ سکولار حوزه مطالعات برنامه درسی و همچنین مطالعات نظری معاصر رشته، موردبررسی قرار گرفت. ضمن اینکه استدلال های تاریخی و امکان سنجی های نظری بر اساس برخی فرضیه ها در پیوند با برخی مصادیق مرتبط با چرخش های الهیاتی معاصر نیز تبیین شد. نتایج نشان می دهند می توان ادعاهایی را در مورد حوزه مطالعات برنامه درسی به منظور آغاز راهی جدید برای مطالعات الهیاتی رشته مطرح کرد. این در حالی است که به نظر می رسد بسیاری از مباحث اساسی و جریان ساز در رشته مطالعات برنامه درسی با ایده های الهیاتی صاحب نظران آن گره خورده است و در وضع موجود نیز این پیوند در مطالعات نظری معاصر رشته به وضوح دیده می شود. همچنین به لحاظ نظری این امکان وجود دارد تا میان پیش فرض های الهیاتی و مباحث حوزه مطالعات برنامه درسی پیوندی به منظور نظرورزی و نظریه پردازی الهیاتی برقرار کرد. این مطلب را، هم پیش فرض های عام در مورد الهیات برنامه درسی، هم پیش فرض های خاص در مورد الهیات اسلامی برنامه درسی تأیید می کنند. البته این مطالعه هنوز در ابتدای راه معرفی این قلمرو پژوهشی در ایران است و نیازمند تعمیق و تدقیق در مطالعات آتی است.
تکوین «مطلق» در ایدئالیسمِ آلمانی و نسبتِ آن با مسئله آزادی در ایدئالیسمِ مطلقِ هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۹
101 - 124
حوزه های تخصصی:
آزادی در فلسفه هگل برحسبِ قدرتِ تعین بخشیِ سوبژکتیویته و با ضابطه «در دیگری نزدِ خود بودن» تعریف می شود. آزاد کسی است که در اندیشه و عمل، به تمامی، مطابق با اندیشه مطلق حرکت کند. اندیشه ای مطلق است که از تناهیِ خویش رها شده است، به طوری که با هستی یگانه گشته است. آزادی یعنی ارتقا به موقفِ «مطلق» و انطباق با «مطلق». به این ترتیب، آزادی با مفهومِ این همانی گره می خورد. آزاد کسی است که در این همانی با «مطلق» به سر می برد یا ذیلِ «مطلق» مندرج می شود. بنابراین، فردِ تکینِ انسانی ازآن جهت که فردی تکین است آزاد نیست، بلکه تاآنجاکه فردی کلی (سوبژکتیویته مطلق) است آزاد است. شلینگ این تلقی از مطلق را صرفاً «منفی» می نامد زیرا، در این تلقی، «مطلق» این همانی - در - تفاوتِ اندیشه و هستی است که ذیلِ اندیشه مطلق تعریف شده است. هستی، امرِ ثبوتی و، برحسبِ اندیشه، امرِ منفی، تبیین می شود یا حوزه امکان ذیلِ حوزه ضرورت مندرج می شود. شلینگ، درمقابل، تأکید می کند که امکان بر ضرورت تقدم دارد، همان طور که نزدِ کانت آزادی بر شناخت و اندیشه شناختی تقدم دارد. لذا آزادی را مبنای اندیشه قرار می دهد و نه اندیشه را مبنای آزادی. به علاوه، آزادی را در نسبت با امرِ الهی درک می کند. در این مقاله، نخست سیر تکوینِ «مطلقِ» هگلی را برحسبِ تاریخچه آن در ایدئالیسمِ آلمانی توضیح می دهیم. سپس «مطلقِ» هگلی و پیامدهای آن برای آزادی را شرح می دهیم. پس ازآن، انتقاد شلینگ از «مطلقِ» هگلی را بیان می کنیم و، نهایتاً، دورنمایی از الگویی غیرِهگلی برای آزادی ترسیم می کنیم.
تمایز امکان و احتمال از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۴
275 - 300
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در کتاب شفا میان مفهوم احتمال و امکان تمایز گذاشته و با بیان سه رویکرد این دو مفهوم را از یکدیگر متمایز کرده گرچه بررسی های انجام شده نشان می دهد وی به صورت مستقل به مسئله احتمال نپرداخته است. این پژوهش به دنبال بررسی تمایز میان امکان و احتمال با توجه به آثار ابن سینا است. نتایج نشان می دهد که تمایز هایی که ابن سینا میان امکان و احتمال بر شمرده هر کدام ریشه تاریخی خاص خود را دارد. ذهنی بودن احتمال و عینی بودن امکان گرچه نظر اکثر منطق دانان است اما نمی تواند تمایز دقیقی میان امکان و احتمال ترسیم کند. تمایز دوم در واقع تمایز میان امکان استقبالی و احتمال وقوع امری در آینده است که گویای تمایز میان امکان استقبالی ابن سینا و امکان استقبالی فارابی است. تمایز سوم نیز به نظر خلط واژه احتمال و امکان خاص است که ریشه در ترجمه آثار ارسطو دارد.
جهت عقد الوضع در منطق موجهات از دیدگاه فارابی و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
177 - 201
حوزه های تخصصی:
بنابر ادعای فخر رازی و طوسی، جهت عقد الوضع در نگاه فارابی امکان و در نگاه ابن سینا فعلیت است. آنها پس از این انتساب، دیدگاه فارابی را نادرست و دیدگاه ابن سینا را تایید میکنند. اگرچه فارابی اشاره مستقیمی به جهت عقد الوضع ندارد ولی از مجموع عبارات او عقدالوضع به لفظ مفرد کلّی در ناحیه موضوعِ قضایای محصوره تعریف میشود. درواقع، در این نگاه عقدالوضع، خود، به یک قضیه حملیه جهت پذیر تحلیل می شود. از طرفی با بررسی متون ابن سینا روشن میشود او تعیین جهت عقدالوضع را منوط به تحلیل جهت قضیه میداند، اما نهایتا دو جهت امکان و فعلیت را به عقدالوضع نسبت میدهد و نه فقط فعلیت را. بنابراین، ادعای دو شارح بزرگ ابن سینا در فعلی دانستن جهت عقدالوضع نزد ابن سینا، صحیح نیست. در این مقاله نشان میدهیم اولا فارابی و ابن سینا هر دو از جهت امکانی سخن گفته اند و ثانیا نقد فخر و طوسی به جهت امکان در عقدالوضع مطابق با نگاه خود ابن سینا صحیح نیست.
تحلیل جایگاه مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران در جامعه شناسی آکادمیک ایران (دهه های 1330 و 1340)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از جایگاه مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی که در دهه 1340 ذیل دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شروع به کار کرد، در جامعه شناسی آکادمیک ایران پرسشی بنیادین است؛ چرا که در اکثر بررسی های صورت گرفته درباره مؤسسه، جامعه شناسی به مثابه علمی وارداتی و بی نسبت با زمینه اجتماعی ایران ترسیم شده است. از سوی دیگر در پاسخ به این پرسش نه تنها می توان جریان های جامعه شناسی ایران را از هم تمییز داد، بلکه می شود ریشه ها و علامت های ناتوانی و رنجوری علوم اجتماعی ایران معاصر را نیز شناخت. در این مقاله به روش تاریخ انتقادی و مطالعه اسنادی نشان می دهیم تحلیل این جایگاه، جز از مجرای فهم میدان اجتماعی که مؤسسه در درون آن شکل گرفته امکان پذیر نیست. در این راستا بیشتر تحلیلگران به تاریخ نگاری جامعه شناسی آکادمیک در ایران و آن هم بی نسبت با مواد و مصالح این تاریخ پرداخته اند؛ چرا که آن چنان که نشان خواهیم داد، اینان بیشتر به امکان یا امتناع علوم اجتماعی در ایران می پردازند و نه جامعه شناسی آکادمیک ایران. مؤسسه آکادمیک مطالعات و تحقیقات اجتماعی از دل پرسش ها و ضرورت های اجتماعی ایران برآمده و گام هایی که در راه تولد جامعه شناسی در ایران برداشته در پی پاسخ به همین پرسش ها و ضرورت ها بوده است. تحقیق ما نشان می دهد دیدن عوامل خارجی به تنهایی نمی تواند بازگوکننده حقایق تاریخی جامعه ایران معاصر باشد. .
جوهر «حماسی» شاهنامه فردوسی و غیاب آن در دیگر متون منظوم پهلوانی از منظر زیباشناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶
15 - 30
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، تأملی زیباشناسانه و فلسفی در جوهر «حماسی» شاهنامه فردوسی در مقایسه با منظومه های پهلوانیِ پس از آن است. عمده مساعی فیلسوفان زیباشناس قرن نوزدهم (شیلر، هولدرلین، شلینگ، هگل و دیگران) مصروف برداشتن دوگانه کانتی «آزادی و طبیعت» یا «ذهن و عین» بود که به بخشی محوری از «مسئله مدرنیته» تبدیل شده بود. مواجهه این فیلسوفان با کانت، به طیفی وسیع از صورت بندی های مختلف تاریخی انجامید که می کوشید تاریخ روح را پیش از انشقاق آن به عین و ذهن روایت کند و در پی بازنمایی جوهر دورانی آغازی بود که با واژگانی همچون «هستی، ذات، مطلق، روح کلی، تمامیت، کلیت و انسجام» از آن یاد می شد که هگل آن را «دوران حماسی یا کلاسیک» نامید. در این مقاله، از منظر زیباشناسانه به شاهنامه فردوسی نگریسته و کوشیده ایم نشان دهیم فردوسی در زمانه خود که دوران متأخر سوبژکتیویته و ادیان ایجابی است چگونه توانسته است روح جهان حماسی را در فرم شعری خود احضار کند و به ذات شعرگونه آن نزدیک گردد؛ چیزی که در تمام متون پهلوانی پس از او غایب است. در اینجا بحث بر سر «امکانی» تاریخی است و مسئله به نبوغ شخصی فردوسی و پیش شرط هایی همچون مفهوم «ملیت» و «نمایش ادوار نخستین پیدایش تمدن» فروکاسته نشده است.
مقایسه دیدگاه ملاصدرا و ویلیام رو در باب اختیار خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
189 - 209
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا و ویلیام رو، از دو سنت فلسفیِ مختلف به مسئله «اختیار خداوند» پرداخته و به نتایج متفاوتی رسیده اند. هر دو فیلسوف توافق دارند که اراده خداوند بر خلق عالم، واجدِ ضرروتِ ازلی است. تفاوت در این است که ملاصدرا با تمسک به رویکرد سازگارگرایانه در باب اختیار، معتقد است همچنانکه در خصوص آدمی، ضرورتِ بالغیر اراده منافاتی با اختیار ندارد؛ در خصوص خداوند نیز ضرورتِ ازلیِ اراده منافاتی با اختیار او ندارد. در مقابل ویلیام رو، با تمسک به تلقّی آزادی گرایانه از اختیار، معتقد است ضرورتِ ازلیِ اراده جایی برای اختیار خداوند باقی نمی گذارد و قیاس میان ضرورت بالغیر، در خصوص انسان، و ضرورت ازلی در خصوص خداوند، مع الفارق است. در این مقاله با تحلیل استدلال های دو فیلسوف بدین نتیجه رسیدیم که در مجموع موضع ویلیام رو قابل دفاع تر است؛ زیرا اولا دیدگاه رو با شهودات زبانی-اخلاقیِ ما سازگار تر است؛ ثانیا وجوه معقولی برای تفکیکِ حکم ضرورت بالغیر و ضرورت ازلی، از حیث لزوم/عدمِ لزومِ جبر، وجود دارد.