مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
ارسطو
حوزه های تخصصی:
در میان شیوه های مرسوم نقد ادبی در فرهنگ ایرانی اسلامی، نقد منطقی یکی از مهم ترین و دامنه دار ترین شیوه های نقد ادبی بوده است. بنیان گذار این شیوه، قدامه بن جعفر است که با نوشتن کتاب «نقدُ الشعر» خود باعث پیدایش بحث هایی درازدامن و پیچیده در حیطه فهم و تحلیل اثر ادبی شد. در واقع، با طرح این رویکرد، دو مساله مهم در نقد و ادب مسلمین به میان آمد: نخست بررسی میزان دخالت و تاثیر عقل در آفرینش و تحلیل اثر ادبی و دیگر میزان نفوذ و تاثیر فلسفه یونانی به ویژه ارسطو و بالاخص بوطیقا و رطوریقای او بر نقد و ادب مسلمین؛ قدامه با تاسیس یک سیستم نقادی خردمحور، برای نخستین بار به اصول و مؤلفه های نقادی نظم و انسجام بخشید و بر اساس موازین فلسفی و منطقی، ملاک هایی عام و استوار را پی انداخت. هدف این مقاله بازکرد دیدگاه های قدامه و تحلیل تاثیرات او بر فرهنگ و ادب ایرانی- اسلامی است.
ملاحظاتی دربارة مقالة «تعبیرهای ارسطو از اصل تناقض»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
«تعبیرهای ارسطو از اصل تناقض» عنوان مقاله ای است، به قلم مؤلّفین در مجلّه پژوهش های فلسفی ـ کلامی، شماره 31 و 32 که عهده دار بررسی نظر ارسطو درباره اصل امتناع تناقض می باشد. سه نتیجه اساسی در این مقاله أخذ شده است: 1) ارسطوتعبیر واحدی از این اصل ندارد، 2) ناهم سازگاری برخی دیدگاه های ارسطو در این زمینه، 3) گزاره نما بودن این اصل بنا به تقریر ارسطو. در این نوشته سعی بر این است تا از دو جهت ایده های مطرح شده دراین موضوعات به چالش کشیده شده و ناکافی بودن دلایل پشتیبان آن ایده ها را نشان دهم؛ الف) نشان دادن تفسیر به رأی های قطعات ارسطو که حکم مقدمات را در کل استدلال های آن مقاله ایفا می کنند و ب) استدلال علیه ایده های اصل مطرح شده در مقاله.
افلاطون و نظریه های دوگانه او درباره شعر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اگرچه پیشینه وجود ادبیات در زندگی بسیاری از جوامع کهن به دوره های پیش تاریخی برمی گردد، اما خاستگاه ظهور نقد ادبی -به عنوان دانشی که به تحلیل ماهیت وجودی شعر و ادبیات می پردازد- بی تردید ریشه در یونان باستان دارد و در این میان، نقش افلاطون به عنوان یکی از پیشگامان این فن، غیرقابل انکار است. نظریه های افلاطون درباره شعر را می توان به دو بخش نظریه های «الهامی» و «تقلیدی» طبقه بندی کرد؛ او در نخستین نظرگاه -در رسایل ایون و فایدروس- شعر را نتیجه جذبه و جنون و الهامی ناخودآگاه از خدایان شعر (موزها) دانسته، به ستایش مقام شاعران می پردازد و در دومین منظر -در جمهور و قوانین- با چرخشی آشکار، شعر را نتیجه تقلید شاعر از طبیعت مخلوق ( تقلید تقلید) و دو درجه پایین تر از حقیقت مثالی می داند و از لحاظ اخلاقی نیز آن را برانگیزاننده احساسات پست و زایل کننده وقار عقلانی دانسته، به شدت آن را مورد انتقاد قرار می دهد. بعدها ارسطو در فن شعر خود این انتقادات افلاطون از شعر را پاسخ می دهد.در این جستار، نظریه های دوگانه افلاطون درباره شعر، مورد بررسی قرار گرفته، در خاتمه به دفاع ارسطو از شعر نیز پرداخته خواهد شد.
بررسی تطبیقی اندیشه های نقدی قدامه بن جعفر، ارسطو و افلاطون (عنوان عربی: دراسة مقارنة بین آراء نقدیة لقدامة بن جعفر، أرسطو و أفلاطون)
حوزه های تخصصی:
سیر نقد یونانیان، شکوفایی علمی عظیمی را میان منتقدان عرب عصر عباسیان به سبب شیوع کارهای ترجمه و نقل تمامی آثار عملی باقیمانده از آثار یونانیان که محفوظ مانده بودند، به ویژه کتاب شعر و سخنوری، موجب شد. کمترین شکی وجود ندارد که اعراب این دو کتاب را می شناختند و از محتویات آنها ــ که آرا و نظریات ارسطو را درباب شعر یونانی و سخنوری یونانی دربر می گرفت ــ آگاهی داشتند. به نظر می رسد که ادبیات عرب به خصوص در دوره عباسیان، تحت تاثیر یونانیان، به ویژه در فلسفه و منطق، باعث ایجاد بعضی جهت گیری های فکری در زندگی عقلی اعراب شد، که در شکوفایی علم کلام نزد اعراب و نیز پیدایش فلسفه اسلامی سهیم بود. بر همین اساس، به طور حتم، عرصه ادبیات عرب در محاصره تاثیر فرهنگی ای قرار داشت که در محیط های فکر عربی و اسلامی رواج یافته بود و آن فرهنگی بود که تنها به آثار فکری عربی یا اسلامی اکتفا نمی کرد، بلکه تمامی آنچه اعراب از آثار یونانیان و دیگران به دست آورده بودند را دربر می گرفت و این گونه بود که ادبیات عرب توانست حیات فکری جدیدی را به تصویر بکشد. قدامه بن جعفر یکی از منتقدان برجسته عصر عباسی اول است که در افکار نقادانه خود از اندیشه های ارسطو، افلاطون و نیز نقادان دیگر عصر خویش بهره برده است. در مقاله حاضر، اندیشه های مهمی که باعث شد بسیاری از علمای بزرگ بلاغت بعد از وی از او تبعیت کنند، بررسی می شود.چکیده عربی:إن العصر العباسی عرف بعصر الترجمات حیث شهد هذا العصر ترجمة کتب نقدیة من الیونانیة إلی العربیة إلی جانب الترجمات فی باقی العلوم؛ وکان للترجمات النقدیة سیما کتابی الشعر والخطابة أثر عظیم علی الانفتاح النقدی بین النقاد العرب فی ذلک العصر. ولا شک أن العرب کان یعرف هذین الکتابین الذی یضمان آراء أرسطو حول الشعر الیونانی وخطابتها کما أن العرب کانوا علی علم بمضامین الکتابین. ویبدو أن أدباء العرب اتجهوا اتجاهات خاصة فی حیاتهم العقلیة بعد تأثرهم بالیونانیین فی العصر العباسی وکانت لهذه الاتجاهات نتیجة إیجابیة فی تطور علم الکلام وظهور الفلسفة الإسلامیة.یعتبر قدامة بن جعفر أحد المنتقدین الکبار فی العصر العباسی الأول وتأثر فی عقائده النقدیة بآراء أرسطو، وأفلاطون، وباقی النقاد الذین عاصروه. یدرس هذا المقال بعض آراء قدامة الرئیسة التی أدت إلی تقفی أثره من قبل العلماء الذین جاؤوا بعده.
تحلیل صفات الاهی از دیدگاه صدرا و توماس آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی الهیات بالمعنی الاخص صفات واجب
توحید خداوند متعال و تحلیل اسما و صفات الاهی همواره مورد توجه متکلمان، فیلسوفان و عرفا بوده است و با توجه به اینکه از سویی، اسماء و صفاتی گوناگون به خداوند متعال اسناد یافته و از دیگر سو، بر وحدت و بساطتش تأکید شده است، این سؤالات مطرح میشود که آیا کثرت اسما و صفات الاهی یک کثرت واقعی است؟ و در فرض واقعی بودن کثرت، آیا اسناد آن ها به خداوند متعال یک اسناد حقیقی است؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا با وحدت و بساطت خداوند سازگار و جمع شدنی است؟ در پاسخ به سؤالات فوق، نظر توماس اکوییناس در مقایسه با نظر صدرالمتألهین مورد تحلیل و بررسی قرارگرفته و در نتیجه، اثبات شده است که صرفاً با مبانی فکری و فلسفی صدرالمتألهین میتوان به سؤالات فوق، پاسخی دقیق و فلسفی داد
نیاز به تحول فلسفی در پارادایم های علوم معاصر و پیشنهاد نظریه ی فلسفیِ امر وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با پیش رفت علوم در قرون اخیر، مسایلی در علم مطرح شده است که نیاز به انقلاب در ساختارهای فلسفی علوم را گوشزد می کند. در این جا به عنوانِ جای نشینی برای زیربنای فلسفیِ علوم، نظریه ی فلسفی «امر وجودی» پیشنهاد می شود که با الهام گرفتن از استعاره ی انسان متفکر و بر اساس دیدگاه حکمت متعالیه طراحی گردیده است. این نظریه ایجاد را جای نشین وجود می کند و با مخروطی دیدن نظام آفرینش، خلقت را عملی در ذات خداوند می داند که یک سویه است و از وحدت رو به کثرت دارد. این نظریه پدیده های عالم را «عمل آفرینش» دانسته، مفهوم موجود را حاصل دخالتِ ذهن انسان می انگارد. هم چنین دیدگاه کلی - جزیی را جای نشین دیدگاه کل – جز می کند. از دستاوردهای این نظریه، اتحاد بین اشیا مادی با یک دیگر و با قوانین حاکم بر آن ها و توصیف هماهنگ مفاهیمی چون کمیت، زمان، پیوستگی و ... است.
پرسش های اساسی رابطه اخلاق و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در صورت مشتمل بودن فعل اخلاقی بر ابعاد مثبت و منفی، از پیوند اخلاق و سیاست، گریزی نیست. توصیه های مثبت و منفی اخلاقی، برای سیاست، در عمل، از اجتناب ناپذیری پیوند مزبور حکایت می کند. اما به نظر می رسد منظور مدافعان جدایی اخلاق و سیاست، پیوند وجه مثبت و مطلق ارزش های اخلاقی با افعال اقتضایی سیاست باشد. شاید این پاسخ، حالتی از موجه نمایی را در صورت، حفظ کند، اما در برابر سؤال اساسی علل و عوامل شکاف میان افعال اختیاری (اخلاقی و سیاسی) و سطوح مختلف حیات فردی و اجتماعی و پایایی این شکاف، بی پاسخ می ماند. بهترین پاسخ به سؤال رابطه اخلاق و سیاست، مشابه دانستن این دو در یک سطح (اختیاری بودن) و دفاع از حیات یکپارچه انسانی و متفاوت دیدن آنها در سطحی دیگر، هدف فی نفسه اخلاق و ارزش های متعالی، به رغم توجه به ضرورت هستی شناختی و غایت شناختی آن (تقدّم ارزشی) و مشروط و وسیله بودن افعال سیاسی یا قدرت (تقدّم رتبی) است. از میان گونه شناسی قدرت، اگر فعل مشروط سیاسی یا قدرت، به طور عمده بر مدار اقناع و نفوذ باشد، گرایش آن به اخلاق، در مقایسه با زمانی که بر مدار زور، تهدید و اغوا دایر باشد، بیشتر است. اطمینان از جهات اخلاقی سیاست نیز در گرو نقد فعّال و نظارت مستمر نهادهای مدنی، به ویژه اخلاقی و دینی در جامعه است.
مشائیان و نظریه مثل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عالم عین از منظر افلاطون به دو دسته تقسیم می شود:?. عالم مثل، ?. عالم محسوسات. ارائه نظریه مثل از سوی افلاطون مبتنی بر همین مبنا بوده است. به طور قطع می توان گفت افلاطون با ارائه این نظریه درصدد بود که به گمان خود بتواند پیدایی عالم محسوسات را با نظر به ناپایداری آن و قابل شناخت نبودن یقینی آن توجیه کند.
نقادی های ارائه شده علیه نظریه مثل عمدتا از سوی فلاسفه مشاست. ارسطو شاگرد و هم عصر افلاطون در مواجهه با این نظریه معتقد است: «قائل شدن به این نظریه نتایج غیرمنطقی در پی خواهد داشت.»
ابن سینا نیز با ارائه ارزیابی منفی از این نظریه، «آن را محصول دوره خامی اندیشه یونانی دانسته است و برای آن پشتوانه ای برهانی قائل نیست». نگارنده درصدد است که با توجه به جایگاه نظریه مثل در اندیشه افلاطون، ضمن تقریر و ترسیم ناکارآمدی آن نزد ارسطو و ابن سینا در تبیین نظام پیدایی عالم، با گریز به براهین موید دیدگاه مثل، نشان دهد که نقدهای ارسطو و به ویژه ابن سینا تا چه اندازه موجه اند
نسبت اخلاق و سیاست در اندیشه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اخلاق و سیاست از شاخه های حکمت عملی و در پی تامین سعادت انسان هستند. سعادت مفهوم محوری اخلاق ارسطوست. او در اخلاق به دنبال مطلوبی است که فی نفسه مطلوب باشد، نه آنکه به دلیل چیز دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پی «خیر اعلا» است، که همان سعادت است. جامعه هم باید در پی خیر اعلا باشد، حصول سعادت های فردی از راه سعادت های اجتماع امکان پذیر است و نیز بالعکس. فلسفه اخلاق درباره خصال فردی انسان هاست به این اعتبار که در جامعه زندگی می کنند، فلسفه سیاست هم درباره زندگی، رفتار و کردار اجتماعی انسان هاست. در نوشتار حاضر، سعی بر آن است تا تبیینی برای نسبت میان اخلاق و سیاست بیابیم.
«مکان» و «خلاء» از دیدگاه ابوعلی سینا و ابوالبرکات بغدادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان فضایی است که جسم در آن قرار می گیرد و خلاء حالتی است که این فضا از هر گونه ماده فیزیکی خالی می شود. امروزه این دو مفهوم تقریبا بدیهی انگاشته می شوند، اگرچه در دانش جدید نیز این همانی قطعی میان دو مفهوم مکان و فضا وجود ندارد، اولی به جسم برمی گردد و دومی به محیط آن. به طور کلی دو تلقی از مکان وجود داشته است مکان به عنوان سطح خارجی جسم و مکان به عنوان ابعاد سه گانه فضایی که جسم در آن واقع می شود. ارسطو مکان را سطح داخلی جسم حاوی و یا سطح خارجی جسم محوی دانسته است. ابن سینا درصدد اثبات این نظر است که مکان هیولا، صورت بعد یا خلاء نیست، بنابراین نهایت سطح یاد شده است. او برای تثبیت این مفهوم، با انواع دلایل به رد خلاء اقدام می کند.
ابوالبرکات بغدادی می گوید که به همان دلایلی که مکان می تواند سطح باشد حجم نیز می تواند باشد، بنابراین مکان همه حجمی است که جسم در آن واقع می شود. به نظر می رسد در این میان ابن سینا و ابوالبرکات هر یک نماینده یکی از دو تلقی از مکان هستند در مورد خلاء نیز که ابن سینا آن را ناممکن می شمارد ابوالبرکات به تفصیل نظر او را رد می کند و درصدد اثبات امکان خلاء است.
ایهام تعارض در تعریف ارسطو از زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تبیین و تعریفی که ارسطو از زمان عرضه می کند، دو جنبه را می توان یافت که علی الظاهر متعارض به نظر می رسند. وی، از طرفی، زمان را به «عدد حرکت از حیث پیش و پس» تعریف می کند و «عدد» در هیچ کدام از آثار او متصل دانسته نشده است. از طرف دیگر، به دلیل ارتباط زمان با حرکت، آن را متصل می داند، چون حرکت متصل است. بدین ترتیب، به نظر می آید که او زمان را هم منفصل دانسته است و هم متصل. در نوشتار حاضر سعی شده است که، ضمن بررسی راه حل های پیشنهادی شارحان، با الهام گرفتن از خود ارسطو، راه حل کامل تری برای این تعارض ارائه گردد و از تعریف او رفع ابهام شود.
حاصل آنچه از این بررسی به دست می آید این است که اولا، عدد مورد نظر در تعریف ارسطو نه، به اصطلاح، عدد عاد (مثلا 2 و 3) بلکه عدد معدود (مثلا 2 متر، 3 ساعت) است و ثانیا، با دخالت نفس به عنوان فاعل شناسا در تشخیص پیش و پس حرکت است که زمان حالت مقداری و عددی پیدا می کند. تاکید بر نقش عنصر فاعل شناسا را می توان پیام جدید این مقاله در رفع ایهام تعارض در تعریف ارسطو از زمان دانست.
تفاوت رویکرد ارسطو و ابن سینا در اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه رویکرد ارسطو و ابن سینا در مسأله اثبات وجود خدا، تا اندازه زیادی روشنگر تفاوت مبنایی اندیشه مشایی ارسطویی و سینوی و همچنین، راه متفاوتی است که در جهان اسلام نسبت به مغرب زمین، در مسأله اثبات وجود خدا طی شده است. ارسطو در کتاب فیلوسوفیاس، به دو برهان «درجات کمال» و «غایت شناختی» اشاره کرده است، ولی استدلال اصلی او بر اثبات وجود خداوند، برهان حرکت است که در کتاب لاندای مابعدالطبیعه و همچنین، کتاب طبیعیات به تفصیل به آن پرداخته است. هر سه برهان فوق، رویکرد جهان شناختی داشته، در دسته براهین پسینی قرار می گیرند. برای ابن سینا پذیرش این که ارسطو می خواسته از امور طبیعی، مانند حرکت عالم، وجود خدا را اثبات کند، بسیار سخت است. بر اساس همین تفکر، همه تلاش ابن سینا در اثبات وجود خدا بر این امر متمرکز شده است که از برهان های جهان شناختی در اثبات خدا استفاده ننماید. ابن سینا از برهان وسط و طرف و امکان و وجوب در چندین کتاب خود استفاده کرده، آخرین تقریر خود از برهان امکان و وجوب را «صدّیقین» می داند. برهان او وجودشناختی و در عین حال پیشینی است
مثل افلاطون از منظر ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه مثل در واقع ترسیم کننده زیر بنای ساختار فلسفه و متافیزیک افلاطون است. با اطمینان می توان گفت که افلاطون با ارایه این نظریه در صدد این بود که بتواند پیدایی عالم محسوسات را با نظر به ناپایداری آن و قابل شناخت نبودن یقینی آن توجیه کند. ارسطو در مواجهه با این نظریه معتقد است که قائل شدن به آن نتایج غیرمنطقی در پی خواهد داشت. ابن سینا نیز ضمن ارزیابی منفی از آن٬ آن را فاقد پشتوانه ای برهانی می داند. نگارنده در صدد آن است که ضمن ترسیم ساختار کلی این نظریه در اندیشه افلاطون و تبیین رویکرد ارسطو و ابن سینا نسبت به این نظریه٬ نشان دهد که چرا این نظریه در مواجهه با نقادی های ارسطو و ابن سینا قادر به تبیین نظام پیدایی عالم- در کنار عالم مثل- نمی باشد.
فضیلت در نگاه ارسطو و توماس آکوئیناس(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
یکی از بنیادیترین مفاهیم فلسفة اخلاق ارسطو، فضیلت است و شناخت این مفهوم، راه را برای شناخت و ارزیابی دستگاه اخلاقی او هموار میسازد. از سوی دیگر، قدیس توماس، بزرگ ترین پیرو ارسطو در قرون وسطا نیز ظاهراً با این مفهوم همچون ارسطو برخورد میکند؛ با این تفاوت که آن را افزون بر معنای پیشین، معنایی متعالی میبخشد. اکنون پرسش اساسی این است که فضیلت در نظام اخلاقی ارسطو چه جایگاهی دارد و آیا معنای فضیلت در دستگاه فکری توماس، دقیقاً همان معنای ارسطویی را دارد یا خیر؟ پس از دانستن اینکه ارسطو تعریفی انسانی، دنیایی و عقلانی از مفاهیم سعادت و خیر و فضیلت ارائه میدهد و توماس، با دشواریهایی میکوشد تا این مفاهیم را با دستگاه فلسفی - مسیحی خود سازگار کند، در این نوشتار خواهیم کوشید تا بدان پرسشها پاسخ دهیم. همچنین در پایان، کلام هر دو فیلسوف را به اختصار نقد و بررسی کرده ایم.
درآمدی به روش شناسی ارسطو در حل مسائل فلسفی
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی ویژگیهای «روش ارسطو برای حل مسائل فلسفی در مقایسه با روش سقراط و افلاطون میپردازد. برای پاسخ به این پرسش، نخست توصیفی از روش سقراط و روش افلاطون در حل مسائل فلسفی ارائه شده است و در ادامه، نقدهای ارسطو بر این روش ها بیان و سپس با تمرکز بر روش ارسطو, به ویژگیهای روش فلسفی او اشاره شده است. در ادامة مقاله، با تمرکز بر یکی از دشواریهای ناشی از روش دیالکتیک، روش ارسطو در حل دشواری به تفصیل تبیین شده است. پرسشی که او مطرح میسازند این است که بحث از مبادی برهان به یک علم یا به چند علم تعلق دارد؟ در مورد این مبادی دو گزینه در مقابل هم قرار گرفته اند: الف) «بحث از مبادی برهان به یک علم تعلق دارد؛ ب) «بحث از مبادی برهان به چند علم تعلق دارد. ارسطو تلاش میکند تا راه حلی برای دشواری بیابد. به نظر او، بررسی مبادی علوم و به ویژه اصل عدم تناقض ـ به منزلة بنیادیترین اصل در پژوهش ـ وظیفة یک علم است و آن علم نیست مگر فلسفة اولی؛ زیرا مبادی برای همة موجودات معتبرند، و افزون بر این، اصول پژوهش در هر علمی نیز به شمار میآید.
چرا چهار شکل؟ یا سه شکل یا شش شکل
حوزه های تخصصی:
بحث از قیاس اقترانی و به اصطلاح اشکال اربعه، همواره از مباحث پرجاذبه است. ارسطو قیاس های اقترانی را سه شکل در نظر گرفت، ولی جالینوس و یا پیش از او فرد دیگری، شکل چهارم را بر این مجموعه سه شکلی افزود. نویسنده در این مقاله تلاش کرده تا نشان دهد که یا باید به سه شکل ملتزم شد و از بعضی از لوازم آن مانند شرایط انتاج شکل اول دست شست، و یا به شش شکل پایبند بود و شکل پنجم و ششم را هم پذیرفت.
رویکرد اشراقى ابن سینا در هستى شناسى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر تلاش دارد تا برخلاف ذهنیت غالب درباره ابن سینا رویکرد نوینى از تفکرات وى را طرح کند و آن را به اثبات برساند. طبق این رویکرد، ابن سینا علاوه بر تفکر استدلالى از تفکر عرفانى و اشراقى نیز بهره مند است؛ امّا تفکر اشراقىِ وى در زیر تار و پود استدلال هاى تعلیمى و مکتب بحثى سینوى پنهان مانده است. گفتنى است که رسالت نوشتار حاضر واگشایى این تجربه حضورى و ذوقى است، تجربه اى که مى توان از آن تعبیر به «عرفان عقلى» کرد. بنابه این رویکرد، رساله هاى اشراقى ابن سینا و همین طور نمط هاى سه گانه اشارات وى ـ همگى ـ ساختار، رویکرد، و هدف واحدى دارند. افزون بر این، کلّیت فلسفه ابن سینا نیز داراى نظامى واحد و ساختارى یگانه است و رساله هاى اشراقى و نیز سه فصل پایانى اشارات، در حاشیه تفکر این فیلسوف قرار ندارند؛ بلکه در متن نظام فلسفى و تفکر او، همراه با دیگر مکتوبات وى، هدف واحدى را دنبال مىکنند. بر این اساس، هستى شناسى ابن سینا تفاوتى آشکار با هستى شناسى ارسطو دارد.
بررسى نظریه والزر درباره فلسفه سیاسى اسلامى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نخستین نوشتارى است که به بررسى نظریه ریچارد والزر درباره فلسفه سیاسى اسلامى مى پردازد. دغدغه اصلى والزر، فهم و تفسیر رابطه میان فلسفه سیاسى اسلامى با فلسفه سیاسى یونانى است. بنابر رهیافت والزر، همه مباحثى که فیلسوفان سیاسى اسلامى (یا به تعبیر وى فیلسوفان سیاسى عرب) تبیین کرده اند، برگرفته از مطالب فیلسوفان سیاسى یونانى است. حتى در صورت عدم یافتن منبع آن مباحث، مى توان فرض کرد که منبع اصلى یونانى، مفقود شده است. این نوع نگاه به فلسفه سیاسى اسلامى، متأثر از همان دیدگاه نادقیق است که فلسفه اسلامى را تقلیدى مى بیند و اساسا براى مسلمانان به لحاظ معرفتى، توانایى پرداختن به فلسفه و فلسفه سیاسى قایل نیست. بنابراین «منبع یابى یونانى»، «عدم تمایز فلسفه اسلامى و فلسفه عربى»، «ارسطوگرایى، افلاطون گرایى و نوافلاطون گرایى» و «تأثیرپذیرى از آموزه هاى یهودى و مسیحى»، عناوین برخى از مباحث والزرند که در این مقاله به بررسى آنها مى پردازیم.
سرمقاله:راز بداهت شکل اول قیاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
راز بداهت شکل اول قیاس چیست؟ ارسطو شکل اول را کامل و سایر اشکال را ناکامل میداند از اینرو سایر اشکال را بوسیله» شکل اول اثبات میکند. وی قیاسهای شکل اول را نیز بوسیله توضیح مفهوم «حمل شدن بر همه» و «حمل نشدن بر هیچ» تبیین کرده است. قیاس ارسطو باندازه» قیاس بوعلی صوری نیست (این امر را میتوان از نگرش آنها به موضوعاتی چون مقولا ت، مثال نقض، و شکل چهارم بدست آورد.) از اینرو در تبیین قیاس، معلم اول از سیاق حملی ـ A بر هر B تعلق میگریدـ ولی شیخ از سیاق ربطی ـ هر A ،B است ـ بهره برده است. در سیاق ربطی، شکل اول بدیهی بشمار رفته و قیاس مساوات باید به آن ارجاع گردد؛ ولی در سیاق حملی، آشکار میشود که شکل اول نیز مانند اصل مساوات مدیون تعدی نسبت است و لا زم نیست یکی به دیگری ارجاع گردد.