مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
ارسطو
حوزه های تخصصی:
مفهوم «کمال» در اندیشه ارسطو به طور کلی با دو واژه «انرگیا» و «انتلخیا» بیان شده است که هر دو در انگلیسی به (Actuality) ترجمه شده است. ارسطو در بحث علم النفس برای تعریف نفس یکبار نفس را به صورت بدن طبیعی تعریف کرده است و در ادامه آن را به «کمال اول» تعریف کرده است و «کمال نخستین» را در برابر کمال نهایی یا ثانوی قرار داده است. او در تبیین کمال بودن نفس و چرایی «کمال نخستین» برای نفس از آنالوژی تناسب بهره می گیرد. پرسش این است چرا در تعریف نفس از صورت به کمال گذر کرده است؟ معنی کمال در تعریف نفس چیست؟ مراد از «اولی» بودن در «کمال» در تعریف نفس چیست؟ چرا ارسطو نفس را کمال نخستین معرفی کرده است؟ مؤلفه های کمال نخستین نسبت به کمال نهایی چیست؟ بهره ارسطو از آنالوژی ها در تعریف نفس چه بوده است؟ در این نوشتار با بیان آنالوژی ها در تعریف نفس در صدد تحلیل این مسئله و پاسخگویی به این پرسش ها هستیم.
محاکات در نقّاشی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «محاکات» مفهومی محوری در تصور ابن سینا در باب هنر دانسته می شود. حال این پرسش مطرح می شود که اگر ابن سینا نقّاشی را نیز نوعی محاکات می داند، چه ویژگی هایی برای این محاکات قائل است؟ در مقالة حاضر سعی شده تا با بررسی سخنان پراکنده ی ابن سینا دربارة نقّاشی به این پرسش پاسخ داده شود. در این مطالعه دیدگاه های زیبایی شناختی ابن سینا دربارة محاکات در نقّاشی ذیل سه موضوع کلّی دسته بندی می شود: چیستی محاکات در نقّاشی، لذّت از محاکات در نقّاشی و نقش معرفتیِ این محاکات. او ضمن تأکید بر محاکات در نقّاشی و شباهتش با شعر، آن را تقلیدِ بی کم و کاستی از الگو، وابسته به الگویِ بالفعل موجود و صرفاً برگرفته از صورتِ ظاهری الگو نمی داند. او لذّت از محاکات را ویژگی ای مختصّ انسان قلمداد می کند و آن را برتر از بسیاری لذّت های حسّی دیگر می داند. ابن سینا معتقد است محاکات در نقّاشی می تواند وسیله ای برای بیان معانی معقول به زبان محسوس به شکل رمزی باشد. تأثیرگذاریِ نقّاشی بر نفس مخاطب نه به واسطه ی انتقالِ گزاره ای صادق از لحاظ منطقی، بلکه با به شگفت آوردن و چه بسا حتی از طریق تأثیری سحرگونه رخ می دهد.
مطالعة تطبیقی روش شناسی فلسفی ارسطو و فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله، مطالعة تطبیقی روش فلسفی ارسطو و فارابی به منظورِ بررسی میزان وجوه تفاوت و تشابه در حل مسائل فلسفی است. روش تحقیق نظری است که با روش تحلیل محتوا و با رویکرد کیفی انجام گرفته است. ابزار جمع آوری اطلاعات مطالعة کتابخانه ای بوده است. برای یافتن وجوه تفاوت و تشابه، نخست توصیفی از روش ارسطو و فارابی در حل مسائل فلسفی ارائه شده؛ سپس ویژگی های روش فلسفی هر یک از این دو فیلسوف بیان شده است. در ادامه به بیان دشواری های روش فلسفی هر فیلسوف پرداخته شده است. به نظر می رسد که وجوه تشابه روش فلسفی بیشتر از وجوه تمایز بوده است؛ بنابراین، از جمع بندی این دو روش می توان ادعا کرد که فارابی در روش فلسفی خود از ارسطو الگو برداری کرده است. به نظر می رسد که فارابی با الهام از اندیشه های ارسطو و با آگاهی کامل از اندیشه های فلاسفة یونان و به خصوص ارسطو و با تأثیر پذیری مستقیم از او، ضمن پذیرش روش فلسفی اش، به تشریح اندیشه های این فیلسوف در قالب روش فلسفی خود پرداخته است؛ البتّه اختلاف هایی نیز با ارسطو دارد. روش فارابی اصول گرایانه، فراجناحی، سلسله مراتبی و نظام مند است. وی از روش عدم تعارض تقابلی و تکاملی و صلح جویانه بهره گرفته که موردِ علاقة ارسطو نبوده است.
تحلیل تراژدی های شاهنامه فردوسی بر پایه افسانه مضمون ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو تراژدی را به اجزایی شش گانه تقسیم کرده است و افسانة مضمون (پی رنگ) از اهمّ آن هاست که پی رنگ تراژدی های شاهنامة فردوسی هم گونی جالب توجّهی با آن دارد. این پژوهش با هدف تبیین پی رنگ تراژدی های شاهنامة فردوسی بر پایة دیدگاه ارسطو با روی کردی توصیفی - تحلیلی انجام شده و نشان داده است که پی رنگ تراژدی های شاهنامه غالباً با عنصر پی رنگ ارسطویی و اجزای آن: بازشناخت، دگرگونی و واقعة دردانگیز هم خوانی دارد، چنان که روابط علّی و معلولی رخ دادهای تراژدی ها، وجود بازشناخت و دگرگونی در آن ها و واقعة دردانگیز سرنوشت قهرمان، خواننده را به خواندن چندین بارة تراژدی های شاهنامه ترغیب می کند. بنابراین، راز ماندگاری و جذابیت تراژدی های شاهنامة فردوسی ریشه در پی رنگِ محکم و استوار آن ها دارد که با الگوی ارسطو تا حدود زیادی منطبق است، اگر چه روی کرد ناهم گونی پی رنگ تراژدی های شاهنامة فردوسی با الگوی پی رنگِ ارسطویی در بخشی از ساختار روایی مانند پیش گویی آغاز آن ها و غلبة سرنوشت و تقدیر فرجامین در این تراژدی ها وجود دارد.
معانی دوگانه ضرورت نزد ابن سینا: پاسخ به اشکالی مشهور در قیاس موجهات ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان مسائل موردبحث ارسطو در دانش منطق، قیاس موجهات جایگاه ویژه ای دارد و از عصر باستان تا دوران معاصر محل مناقشه بوده است؛ ازجمله مباحث بسیار پرمناقشه در ذیل قیاس موجهات، نتیجه حاصل از قیاسی است که جهت صغرای آن اطلاق و جهت کبرای آن ضرورت باشد. درحالی که ارسطو جهت نتیجه این قیاس را ضرورت می داند، برخی پسینیان او این نتیجه را رد کرده اند. فرض مدافعان ارسطو مبتنی بر پذیرش همگونی حدود قیاس است و به طور خاص با استناد به نظریه حمل پذیرها در جدل، روشن می شود مثال های نقض ارائه شده با نظر به شروط ارسطو برای حمل پذیرها، قابل پذیرش نیست؛ ولی این نگرش مستلزم آن است که ضرورت کتاب قیاس و برهان متفاوت از هم باشد و نسبت میان این دو کتاب مبهم بماند. این مقاله پس از شرح مسئله نزد ارسطو و راه حل شارحان او، با تمرکز بر آثار ابن سینا نشان می دهد در سنت منطق اسلامی، با طرح تمایز میان قضایای ضروری ذاتی و ضروری وصفی، راه حلی متفاوت از شارحان ارسطو برای دفع این اشکال طرح شده است. راه حلی که می تواند نسبت میان ضرورت در کتاب قیاس و برهان را نیز تبیین کند و مانع از مبهم ماندن نسبت میان این دو کتاب شود.
رمزپردازی در روش شناسی فلسفی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متافیزیک سینوی نظام به هم پیوسته ای است که اجزاء آن در یک نسبت کلی با یکدیگر قرار می گیرند و در یک فرآیند چند سویه از جانب دیگر اجزا معنا می یابند و به آن ها معنا می دهند. این فرآیند معنایابی و معنابخشی مستلزم فرض نگارش و خوانش تفسیری ابن سیناست و رمزپردازی به عنوان مبنایی برای چنین نگارش و خوانشی لحاظ می شود؛ ازاین رو کلیت متافیزیک سینوی که شاید بتوان آن را «متافیزیک رمزی» نامید، متأثر از باطنی گری اسلامی، خوانش های نوافلاطونی از ارسطو و فلسفه فارابی، نوعی روش شناسی رمز محور را بنیاد می نهد که بر مبنای آن کل نظام فلسفی ابن سینا از متون منطقی تا الهیات و متون تمثیلی عرفانی را به عنوان یک نظام پیوسته معنا می بخشد؛ بر این مبنا تمثیل پردازی های ابن سینا، در ادامه و مسیر متون منطقی اوست و متون منطقی او نیز ذیل چنین رموزی معنا می یابند؛ هرچند رمزپردازی یکی فربه تر و دیگری تنک تر باشد. این رمزپردازی را می توان به عنوان بخشی از جریان گذار ابن سینا از سنت ارسطویی و وجهی از تشخص روش شناسی سینوی دانست.
نفس الامر نزد ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۳
123 - 146
حوزه های تخصصی:
مسأله اصلی این جستار آن است که: «نفس الامر» و مطابَق صدق نزد ارسطو به چه معنا است؟ در پاسخ به این مسأله نخست قوی ترین نسخه «نفس الامر» اندیشمندان برجسته مسلمان، یعنی «نفس الامر» به معنای خود واقع و ظرف ثبوت اشیای مربوطه، را در ارسطو ریشه یابی می کنیم. سپس در بررسی «نفس الامر» ارسطو به روش عقلی و به گونه ای نظام مند آثار او را تحلیل می کنیم و به استخراج دیدگاه او و نقد آن می پردازیم. هم چنین، از آن جا که یکی از مشکل های بسیار اساسی در تفسیر «نفس الامر» بحث امور عدمی است، در بررسی دیدگاه ارسطو بدان توجه ویژه ای خواهیم کرد. مثلاً پاسخ او به معمای عدم را به وسیله قاعده فرعیه به چالش خواهیم کشید و به تعارض آمیزی مفاد قاعده سالبه به انتفای موضوع در آثار او اشاره خواهیم کرد. در ادامه به معنای عام «نفس الامر»، که می تواند صدق ساز امور عدمی را نیز تبیین کند، خواهیم پرداخت: «نفس الامر»، یا یک معنای عام وجود نزد ارسطو، یعنی متعلق های صدق – چه متعلق هل بسیط و چه متعلق هل مرکب – که گاه ایجابی اند و گاه سلبی. پس از تقویت همین معنای نفس الامر و اشاره به مشکل صدق ساز سلبی، در پایان خواهیم دید که دیدگاه ارسطو، با وجود مزایای خاص خود، در مورد «نفس الامر» برخی امور عدمی و «نفس الامر» امور ماهوی با دشواری هایی روبه رو است.
استدلال جدلی ارسطو در نفی متحرک بذاته و دیدگاه های ابن سینا و ابن رشد درباره آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و یکم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
177 - 196
حوزه های تخصصی:
ارسطو کوشیده است با قیاسی غیرمستقیم ثابت کند که متحرک بذاته وجود ندارد. بدین منظور، وی ابتدا جسمی را فرض می کند که اولاً و بالذات، متحرک است. سپس متذکر می شود که جسم متحرک اجزایی دارد و در گام بعد، نتیجه می گیرد که اگر جزیی از این متحرک بذاته ساکن شود، کل آن ساکن می شود. پس از ارسطو، مناقشه هایی بر سر این استدلال درگرفت؛ به طوری که بسیاری از اندیشه ورزان اشکالاتی به آن وارد کردند و عده ای نیز از آن دفاع کردند. ابن سینا و ابن رشد نیز که از زمره شارحان آثار ارسطو بودند، در صدد برآمدند تا اشکالات استدلال یادشده را به حداقل برسانند. در این پژوهش دیدگاه های این دو فیلسوف درباره استدلال ارسطو واکاوی می شود و بر مبنای نظام ارسطویی و همچنین معیارهای عقلی، قوت و ضعف هر یک آزموده می شود. از رهگذر این بررسی دانسته می شود که این دو فیلسوف درعین حال که در پی آن اند که دیدگاه مخالف این استدلال را بررسند و پاسخی درخور به آن بدهند، نظراتشان تفاوت هایی با هم دارد. به طور خلاصه باید گفت ابن سینا ابتدا سعی می کند این استدلال را بازسازی کند؛ اما پس از اینکه اشکالات واردشده بر آن را نقل می کند، ضعف هایش را می پذیرد و بر پذیرش بی قیدوشرط آن پافشاری نمی کند. از طرف دیگر، ابن رشد نه تنها مفهوم متحرک بذاته را رد نمی کند، بلکه با تطبیق آن بر متحرک اول، نظریه ای جدید را مطرح می کند.
ارسطو و موضوع متافیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۵۵)
179 - 205
حوزه های تخصصی:
بنا بر برخی تفاسیر، متافیزیک ارسطو اثری منسجم و یکپارچه نیست و موضوع واحدی را دنبال نمی کند؛ به عبارت دیگر، در هر دو یا سه کتاب، یک موضوع به عنوان موضوع متافیزیک معرفی می شود؛ مثلاً ارسطو در کتاب چهارم، از تعبیر بدیع «موجود بما هو موجود» و در کتاب هفتم از «اوسیا» به عنوان موضوع این دانش یاد می کند. در این مقاله سعی بر این است که منظور ارسطو را از این تعابیر و نیز ارتباط آن ها را با یکدیگر و نیز با سایر مفاهیم دیگری که نقش اساسی در متافیزیک ارسطو ایفا می کنند؛ نظیر مفهوم ذات و صورت روشن کند تا بدین ترتیب مشخص شود آیا می توان تفسیر بدیلی ارائه کرد که نشان دهد ارسطو توانسته است دانشی نو را با موضوعی جدید و واحد در این کتاب پی ریزی کند و به دشواری های کتاب بتا به عنوان نقشه راه این کتاب پاسخ بگوید. این مقاله با تمرکز بر کتاب های اول، سوم، چهارم و هفتم متافیزیک سعی در بررسی موارد فوق و در مواضعی نشان دادن نوآوری های ارسطو و نیز برخی وجوه افتراق فلسفه وی از فلسفه افلاطون دارد.
قیاس "از وضع" از ارسطو تا فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۷۵)
159 - 179
حوزه های تخصصی:
ارسطو در تحلیل پیشین، اگرچه توضیح تفصیلی در باب قیاس های «از وضع» را وعده داده بود، اما در هیچ یک از آثاری که از او باقی مانده به چنین کاری اقدام نکرد. پس از ارسطو، شاگردان و پیروان او با نگاه به کتاب جدل انواع مختلفی از این نوع استدلال را معرفی کردند؛ اسکندر در شرح خود بر تحلیل پیشین ارسطو، آگاهانه سعی کرد تا اثبات ناپذیرهای رواقی را در ذیل قیاس «از وضع» ارسطو قرار دهد و بدین ترتیب چهارچوبی برای منطق گزاره های ارسطویی فراهم آورد؛ این تلاش اسکندر با پذیرش ضمنی مشاییان مختلف در دوره های بعد مواجه شد. فارابی ملهم از مشاییان، اگرچه قیاس «از وضع» ارسطو را در چهارچوبی مشایی دریافت، اما به برخی از آموزه های ارسطو در خصوص قیاس «از وضع» - به ویژه شرط توافق در جدل - پای بند ماند و بدون اشار ه خاصی، اصطلاح «قیاس وضعی» را در سه معنای مختلف به کار برد. با این همه، دریافت فارابی از قیاس های شرطی به مثابه یکی از انواع قیاس های «از وضع» - بیش از اسکندر -مشابهت های بسیاری را با دیدگاه جالینوس نشان می دهد.
نقش شانس در سعادت آدمی با نظر به دیدگاه جولیا آناس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وارد کردن شانس به حوزه اخلاق به این معناست کهعواملی خارج از کنترل شخص در سعادت مندی او دخیل و دارای تأثیر اند. از آن جا که ارسطو نیل به سعادت را به داشتن فضایل و بهره مندی از خواسته های بیرونی منوط کرده و «خوش بخت بودن طبیعی انسان ها» را نیز مسیله ای اخلاقی انگاشته است، به نظر می رسد به نوعی شانس محیطی و نهادینه را به سعادت آدمی راه داده است، اما با این همه، شانس را در ارزیابی مسیولیت و شأن اخلاقی فرد مؤثر ندانسته است. از همین رو، جولیا آناس - فیلسوف نوارسطویی معاصر - ارسطو را مرتکب امر متناقض نمای «شانس اخلاقی محیطی و نهادینه» می داند. در این مقاله ضمن بررسی چگونگی ورود شانس به حوزه اخلاق از سوی ارسطو، به مرور دیدگاه جولیا آناس در این زمینه می پردازیم. آناس با گزینش رویکردی متزلزل، در نهایت، به این نتیجه می رسد که نمی توان به قطعیتی میان آراء رواقیون و ارسطو در باب این موضوع دست یافت. بنابراین، آناس با چشم پوشی نکردن از رأی رواقیون مبنی بر این که «سعادت مندی انسان به طورکلی مبرا از شانس است» مسیولیت انسان و شأن اخلاقی او را نادیده نمی انگارد و از این رو مرتکب شانس اخلاقی نمی شود. | naqme.parvan@gmail.com ** استاد گروه فلسفه و کلام دانشگاه قم | moh_javadi@yahoo.com
حکمت عملی از نظر آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
255 - 277
حوزه های تخصصی:
آکویناس بر این باور بود که طبیعت انسان مشتمل بر غایاتی ذاتی است که از نظمی پیروی می کنند که وی آن را قانون طبیعی می نامید. از نظر وی هم عقل نظری و هم عقل عملی دارای مبادی بدیهی ای هستند که بی نیاز از اثبات هستند. برخی در عقل عملی آکویناس میان دو زمینه اکتشافی و توجیهی تمایز قایل شده اند؛ زمینه اکتشافی سیندرسیس و زمینه توجیهی عاقبت اندیشی است. آکویناس بر این باور است که سیندرسیس غایت را برای فضایل اخلاقی تعیین می کند. غایتی که از طریق سیندرسیس به ادراک ما در می آید غایتی کلی است که میان شخص دارای فضایل و شخص مبتلا به رذایل مشترک است. آکویناس متناظر با دو نوع عاقبت اندیشی دو نقش برای آن قایل است، عاقبت اندیشی عام غایت قریب را تعیین می کند و عاقبت اندشی خاص انتخاب ابزار را انجام می دهد؛ سیندرسیس نیز غایت نهایی را تعیین می کند. آکویناس در خصوص معرفت به غایت از ارسطو جدا می شود چرا که ارسطو تعیین غایت را وظیفه فضایل اخلاقی می داند، در حالیکه نزد آکویناس فضایل اخلاقی صرفاً به غایت نهایی ای که از سوی سیندرسیس تعیین شده است، متمایل اند. وی با بدیهی دانستن اصل اول عقل عملی و هم ارز دانستن آن با اصل عدم تناقض، عقل عملی را در زمینه اکتشافی مرتبط با جزء علمی نفس و در زمینه توجیهی مرتبط با جزء محاسبه گر آن می داند. این در حالی است که ارسطو به وضوح در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس عقل عملی را مرتبط با جزء محاسبه گر می داند و نه جزء علمی.
رابطه نفس و بدن از دیدگاه ارسطو و ابن سینا با تأکید بر نفس نباتی و حیوانی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
115 - 138
حوزه های تخصصی:
بر اساس تفسیر رایج، تفاوت اصلی ابن سینا با ارسطو بر سر چیستی و حقیقت نفس ناطقه انسانی است؛ اما درباره نفس نباتی و حیوانی میان این دو اختلاف نظر آشکاری وجود ندارد؛ چه اینکه هر دو، نفس نباتی و حیوانی را از سنخ صورت منطبع در ماده می دانند. ما در این نوشتار می کوشیم تا با توجه به مبانی متافیزیکی ایشان و تفسیر خاصی که هر یک از این دو فیلسوف از رابطه ماده و صورت ارایه می دهند، نشان دهیم، حتی درباره رابطه نفس نباتی و حیوانی با بدن نیز میان این دو اختلاف نظر آشکاری وجود دارد. ارسطو صورت - و به تبع آن - نفس را نه جوهر به معنای شیء، بلکه اصل یا ساختاری می داند که بر اساس آن ماده به عنوان یک شیء خاص مد نظر است. به همین دلیل در تحلیل ارسطو از حقیقت موجود زنده، با دو جوهر به منزله دو شیء روبه رو نیستیم؛ بلکه موجود زنده جوهر واحدی است که دارای قابلیت یا ظرفیت خاصی است که به واسطه آن مبدأ اعمال حیاتی می شود. دقیقاً بر همین اساس است که بسیاری از ارسطوپژوهان معاصر دیدگاه عرض گرایانه درباره نفس را بر دیدگاه جوهر انگارانه ترجیح می دهند؛ درحالی که در فلسفه ابن سینا صورت و ماده دو جوهر به معنای دو شیءاند که با هم ترکیب شده اند. به عبارت دیگر، در فلسفه ابن سینا در تحلیل موجود زنده - اعم از نبات، حیوان و انسان - به نوعی دوگانگی میان نفس و بدن می رسیم؛ هرچند این دوگانگی الزاماً به معنای تجرد و مفارقت نفس نباتی و حیوانی از بدن نیست.
بررسی برهان درجات کمال بر اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
293 - 316
حوزه های تخصصی:
اثبات وجود خدا، همواره از مهم ترین دغدغه های فکری بشر بوده است. از این رو، در طول تاریخ اندیشه های دینی، اقامه برهان های مختلف برای اثبات وجود خداوند و نیز سنجش میزان اعتبار هر کدام از این برهان ها؛ از مسائل اساسی اندیشمندان بوده اند. یکی از این برهان ها که بیشتر در فلسفه غرب و در آثار توماس آکوئیناس عرضه شد، برهان درجات کمال است که البته به دلیل سوءفهم هایی که در ادراک آن صورت گرفته، مورد نقدهای بی رحمانه ای نیز بوده و از همین رو، دراللهیات فلسفی غرب چندان به آن توجه نشده است. این برهان در فلسفه و کلام اسلامی نیز ناشناخته مانده یا بی اعتبار تلقی شده است. در این مقاله، ضمن معرفی برهان درجات کمال و بیان پیشینه آن، به برخی انتقادها از این برهان پاسخ خواهیم داد و نیز ضمن مقایسه اجمالی آن با تقریر صدرایی از قاعده امکان اشرف در فلسفه اسلامی، تلاش کرده ایم بر پایه مبانی حکمت صدرایی، تقریر تازه ای از این برهان ارائه دهیم.
جایگاه علم النفس از منظر ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
29 - 43
حوزه های تخصصی:
بر اساس تصور رایج از نفس شناسی ارسطویی، جایگاه علم النفس در طبیعیات است. نظریه دیگری نیز می گوید نفس شناسی ارسطویی دارای دو بخش عمده است به طوری که بخشی باید در طبیعیات و بخش دیگر در الهیات مطالعه گردد. در این مقاله با چند دلیل نشان داده خواهد شد که بر اساس مبانی علم شناختی خود ارسطو، علم الهی جایگاه مناسبتری برای علم النفس ارسطویی است. این دلایل می گویند که از نظر ارسطو، علم الهی علم به جوهر، علت شناسی و شناخت موجودات مجرد است. از طرفی نفس هم جوهر صوری و به خودی خود مجرد است. به علاوه عباراتی از ارسطو هم موید همین نظریه است. در فلسفه ابن سینا هم با وجود آنکه خود ابن سینا مباحث مربوط به نفس را ضمن طبیعیات آورده است نشان داده خواهد شد که از نظر او جایگاه مناسب بحث از علم النفس در طبیعیات نیست و علم دیگری باید متکفل بحث از نفس باشد.
مفهوم و استعاره نزد دریدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
79 - 94
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تفسیر و خوانشی از متن مهم دریدا درباره ی استعاره با عنوان «اسطوره شناسی سفید: استعاره در متن فلسفه» ارائه شده است. دریدا در این متن به مواجهه ی فلسفه با استعاره به منزله ی امری بیرونی نسبت به خود پرداخته و نتیجه گرفته است که فلسفه گرایش به درونی سازی هر امر بیرونی دارد. فلسفه با امر استعاری به عنوان چیزی برخورد کرده که باید بر آن تسلط پیدا کند. نتیجه این است که، وقتی در خود فلسفه استعاره را جستجو می کنیم، نه با خود استعاره، که با مفهوم استعاره مواجه می شویم. استعاره در متن فلسفه، استعاره ی فلسفی است. در نهایت دریدا از استعاره ی استعاره، حرکت بی پایان استعاره، و استعاره ی نامحدود به عنوان حقیقت استعاره سخن می گوید. دریدا در «اسطوره شناسی سفید: استعاره در متن فلسفه»، مقاله ای مستقل که در کتاب حواشی فلسفه منتشر شده است، به جایگاه ریشه ای استعاره در متون فلسفی می پردازد و بنابراین نسبتی اساسی را میان مفهوم به عنوان ابزار فلسفه و استعاره که ابزار ادبیات تلقی می شود برقرار می سازد. فلسفه با امر استعاری به عنوان چیزی برخورد کرده که باید بر آن تسلط پیدا کند. نتیجه این است که، وقتی در خود فلسفه استعاره را جستجو می کنیم، نه با خود استعاره، که با مفهوم استعاره مواجه می شویم. استعاره در متن فلسفه، استعاره ی فلسفی است. از نظر دریدا، استعاره، در تمام خصایص ذاتی اش، یک واژه ی فلسفی کلاسیک، یک مفهوم متافیزیکی، باقی می ماند.
جرح و تعدیل نظریه تعریف ارسطویی در منطق سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
173 - 187
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه ارسطو، تعریف منطقی اشیا، نخستین گام برای دست یابی به معرفت علمی و برهانی است و شناخت کامل اشیا تنها در سایه شناختن ذات آنها و تعریف حدی امکان پذیر است. ابن سینا هم که به پیروی از ارسطو، معرفت کامل اشیا را وابسته به شناخت ذات آنها می داند. او ضمن اعتراف به دشواری مطلق تعریف، بر اساس مشرب ذات گرایانه خود چنین اظهار می کند که حد و تعریف حقیقی باید بر ماهیت، حقیقت و کمال وجود ذاتی شیء محدود دلالت کند، به گونه ای که بیانگر همه ذاتیات آن باشد؛ اما انسان به شناخت ذاتیات اشیا و دست یابی به تعریف حقیقی آنها، قادر نیست. او ضمن بیان تفصیلی هر یک از انواع تعریف، با جرح و تعدیل در احکام تعریف ارسطویی در پی اصلاح و تکمیل نظریه حد ارسطویی است؛ و نوشتار حاضر به ذکر و بررسی آن می پردازد.
مفهوم خدا در اثولوجیا با تأثیرپذیری از اندیشه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۶۹
119 - 136
حوزه های تخصصی:
چیستی و بحث مفهوم خدا از بحث های مهم خداشناسی فلسفی است. در تاریخ فلسفه خدا با وجود و علت و خیر و عقل تبیین شده است. وجود با فعل و علت بودن همراه است اثولوجیا در تبیین چیستی خدا در میمر پنجم، با وجود خدا آغاز می کند. اما از نور و روشنایی نیز برای تبیین بهتر خدا بهره گرفته است در تبیین وجود او، صفات دیگر ازجمله علت وجود بخش بودن و علت اندیشه نیز می آید. باتوجه به نسبتی که میان فعلیت و علت با وجود هست و باتوجه به اینکه خدا در اثولوجیا با بحث وجود مطرح شده مسئله ما این است آیا می توان گفت خدای اثولوجیا خدای وجودی و قابل بیان است و در این زمینه متأثر از نگاه ارسطویی است؟ برای بررسی این مسئله پرسش هایی مطرح می شود که وجود به چه معناست چه دلایلی برای اطلاق فعل و علت به وجود در مبحث خداوند در اثولوجیا است؟ نسبت وجود و فعلیت و علیت چگونه تبیین می شود؟آیا می توان نور را نیز وجودی تفسیر کرد و نورالانوار بودن را در راستای وجود بودن خداوند تلقی کرد؟ در اثولوجیا وجود و فعل و نور یکی هستند و همه به عنوان مبدأ و منشأ موجودات لحاظ شده اند خدای اثولوجیا وجودی است که جوهر نیست و فعلی است که صورت نیست و از این حیث با ارسطو متفاوت می شود؛ اما چون علت العلل است و با نظر به خود ایجاد می کند متأثر از ارسطو است. در ذیل بطور مفصل درباره آن بحث می کنیم.
نگرشی تطبیقی به مفهوم عدالت در فلسفه ى سیاسى افلاطون و ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی دوره دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
1 - 27
حوزه های تخصصی:
با توجه به جایگاه مفهوم سترگ عدالت، به عنوان یکی از مهم ترین و بنیادی ترین غایات و اهداف کلیه نظام های سیاسی و حقوقی و نظر به تأثیرپذیری عمیق فلاسفه سیاسی مسلمان از فیلسوفان یونانی، این نوشتار با روش توصیفی- تحلیل اِسنادی و نگرشی تطبیقی، پرسش خود را پیرامون معانی گسترده و نظریات دو فیلسوف شهیر یونان؛ یعنی افلاطون و ارسطو قرار داده و آن ها را به نقد می کشد. فرضیه مقاله حاضر آن است که در اندیشه افلاطون، عدالت در اصل ویژگی نفس فردی است که در جامعه انعکاس می یابد و هرکس باید به کار ویژه خویش مشغول باشد و از آن سرپیچی نکند. حکومت نیز شایسته خردمندان و حکیمان است و اما ارسطو، عدالت را اعطای حق به سزاوار آن می داند و آن را فضیلتی می داند که به موجب آن باید به هرکسی آنچه را که حق و استحقاق اوست داد. فضیلت هر چیز در حد وسط است و این حد نیز حدی طبیعی است و طبیعت، خود نابرابر تلقی می شود و عدالت دنباله همین نابرابری ها است. ارسطو به جای آن که مانند افلاطون از عدل تعریف کلى ارائه دهد، مى کوشد تا با دقت علمی بیشتری انواع آن را برشمارد و این ناشى از روش تجربى و استقرایی وى و پرهیز از کلى نگرى است.<br /> <br />
بررسی نظریه ساختارگرایی با تاکید بر مسئله وحدت اشیاء از جمله انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه : تبیین وحدت اشیاء از جمله انسان. روش : استفاده از تحلیل مفهومی و استدلال فلسفی جهت بررسی نظریه ساختارگرایی و خوانش کاسلیکی از صورت گرایی ارسطویی. یافته ها : در این مقاله نشان داده ام که برخلاف دیدگاه کاسلیکی اولا وحدت اشیاء از جمله انسان نیازمند هر دو فرض ارسطو (تقسیم ناپذیری و نیازمندی شیء به عامل واحد) است ثانیا صورت را نمی توان به ساختار فروکاهید. برای این کار ابتدا دیدگاه کاسلیکی را بیان کردیم که طبق آن اگر صورت را جزء اشیاء بدانیم و همچنان از دو فرض ارسطو پیروی کنیم همچنان با اشکال تسلسل روبرو خواهیم بود لذا به نظر وی ناچاریم که از دو فرض ارسطو دست برداریم. وی با این کار راه را برای نظریه ساختارگرایی باز می کند. ما نشان داده ایم که استدلال های کاسلیکی در جهت انکار این دو فرض قابل دفاع نیست. نتیجه گیری : نظریه ساختارگرایی به طور عام و دیدگاه کاسلیکی به طور خاص تفسیر درستی از صورت ارائه نمی کند.