مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
حکمت عملی
حوزه های تخصصی:
ادغام حیات منزلی انسان در هویت فردی و اجتماعی او از ویژگی های دوران جدید است که از نتایج آن سنجش حقوق خانواده با سنجه های حقوق مدنی است؛ در حالی که حکمای مسلمان جایگاهی ممتاز برای خانواده در نظر گرفته و برای اداره آن، اصول منحصر به خانواده و غیر از اصول حاکم بر زندگی فردی و اجتماعیِ انسان، لحاظ کرده اند. به کار بستن مدبّرانه این اصول شرط حکمت و اقتضای تکامل فردی و تعادل و توازن اجتماعی است. به نظر می رسد که درک صحیح جایگاه خانواده خصوصاً در هیأت تألیفی آن و شناسایی و پرداختن به حقوق و تکالیف مربوط به این مهم، بسیار اساسی تر از پرداختن به افراد و اعضای خانواده، مستقل از این هیأت تألیفی است. این مقاله به تحلیل جایگاه این بعد مهم حیات انسان با تأکید بیشتری بر آرای ابن سینا نظر می کند.
حکمت و حکیمان در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
حکمت موهبتی الهی است که خدای سبحان آن را به هر کسی که بخواهد اعطا می کند. حقیقت حکمت، معرفت متقن و برهانی و عمل صائب و درست است که اگر کسی از آن بهره مند شود، به خیر کثیر دست می یابد. از آنجایی که اعطای حکمت از سوی خداوند گزاف نیست، افرادی می توانند از آن برخوردار شوند که زمینه های آن را در خود فراهم نمایند. از این رو انسان هایی چون انبیا و اولیای الهی و کسانی که رهرو راه آنها باشند، این شایستگی دریافت حکمت را پیدا می کنند.
تحلیل وجوه معناشناختی، منطقی، معرفت شناختی و وجود شناختی نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نظریه ٔ اعتباریات، از جمله دیدگاه های بدیع و ابتکاری علامهٔ طباطبایی است که هنوز آن گونه که شایسته است، مورد تحلیل و موشکافی قرار نگرفته است. یکی از مهم ترین قدم ها در تبیین دیدگاه علامه در باب اعتباریات، توجه به تعدّد و تنوّع مفاهیم و مطالب مطروحه در آثار متعدد علامه طباطبایی است. فرض بنیادین این پژوهش، آن است که آنچه علامه طباطبایی در ذیل مبحث اعتباریات مطرح کرده اند، دربردارندهٔ مجموعه ای از دیدگاه ها و نظریه های خُردتر در حوزه های مختلف معناشناسی، منطق، معرفت شناسی و وجودشناسی است و تنها شامل برخی مسائل فلسفهٔ اخلاق یا مسئلهٔ تقسیم انواع ادراک به ادراکات اعتباری و حقیقی نمی شود. براین پایه، این مقاله می کوشد با بازخوانی و تحلیل بیانات علامه در این زمینه، به تفکیک ابعاد و ساحت های مختلف معناشناختی، منطقی، معرفت شناختی و وجودشناختی مبحث اعتباریات و دسته بندی مدعیات مرحوم علامه در هر یک از این حوزه ها پرداخته، قدمی در جهت تبیینی دقیق تر این نظریه و ابعاد متنوع آن بردارد.
کارکردهای حکمی – اخلاقی کتاب التوسل الی الترسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب التوسل الی الترسل مجموعه منشآت بهاءالدین محمد بن مؤید بغدادی است. محتوای اصلی این کتاب، سلطانیات و اخوانیات و مشتمل بر توصیه های حکمی و اخلاقی است و از آنجا که مخاطب اصلی آن حکام و کارگزاران است، بخش سیاست مدن از حکمت عملی در آن برجسته تر است. طرح و تبیین مضامین اخلاقی در سطح وسیع و همه جانبه، این کتاب را در ردة اندرزنامه های سیاسی قرار می دهد. این نوع اندرزنامه ها در نظام اخلاقی سیاسی- حکومتی قابل طرح و بررسی هستند. محور اصلی مباحث حکمی و اخلاقی کتاب، عدالت و انصاف است و از دیگر خصایص و ویژگی های اخلاقی حاکمان که مورد توجه و تاکید قرار گرفته است می توان به دوری از ظلم و ستم، رعیت پروری و شفقت بر زیردستان، احسان و نیکوکاری، تقوی و پرهیزکاری، اکتساب علم و دانش و تعقل و تفکر در امور اشاره کرد. نویسنده در بیان مضامین اخلاقی از امکاناتی که نثر فنی در اختیار او قرار می دهد به گونه ای مناسب بهره می گیرد. در این کتاب از آیات قرآن و احادیث برای تاکید و تحکیم کلام استفاده شده که موجب نزدیکی محتوای کتاب به حیطه اخلاق روایی گردیده است.
استکمال نفسانی از طریق نظر و عمل، از منظر حکما و عرفای اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأمل نظری و اندیشه ورزی از دیرباز نزد حکیمان همچون کمال ویژه نوع انسانی محسوبمی شد و به این جهت فیلسوفانی چون ارسطو و ابن سینا اندیشه ورزی را بالاترین فعالیت سعادت بخش برای آدمی می دانستند. در مقابل، اشراقیون و عارفان در جهان اسلامی، حکمت نظری را جز از جهت مقدّماتی و برای حصول مکارم و فضایل اخلاقی وقعی نمی نهادند و به اصطلاح حکمت عملی را تنها شاخصة لازم برای نیل به سعادت عملی می دانستند.
بررسی نظریه های ارائه شده از سوی فیلسوفان اسلامی جهت توجیه استکمال نفس آدمی از طریق دانش و علوم نظری، موضوع بحث این مقاله است. عمده ترین نظریه توجیهی در این زمینه، نظریة اتّحاد عاقل و معقول است که به عنوان یک میراث از حکمت نوافلاطونی، توسّط ملاصدرا احیاء شده است که با ملاحظة نظریة وجود ذهنی به عنوان یک نظریة تکمیلی می تواند به عنوان مبنای نظریة استکمال نفسانی محسوب شود. با این حال، در متن مقاله نشان داده خواهد شد که بیانات صدر المتألهین نیز در این باب منقّح نبوده و در معرض انتقادات جدّی قرار دارد و سرانجام نیز با بازسازی مدل صدرایی نظریه عرفا و حکمت متعالیه بطور چشمگیری به یکدیگر نزدیک خواهد شد.
ابن خلدون و تقسیم بندی ارسطویی علوم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تأسیس علم طبیعی تجربی عمران با مبانی ارسطویی حاکم بر طبقه بندی علوم در قرون وسطا با دشواری هایی همراه بود. این دشواری ها با توجه به تاریخی بودن علم العمران، مربوط به بی مقداری ارزش علمی تاریخ در نظر قدما و به ویژه ارسطو بود و از سوی دیگر، این طبقه بندی به مسئلة دقت، ضرورت و برهانی بودن این علم نظر داشت. ابن خلدون در امتداد سنت علمی اسلامی سه راه پیش روی داشت: 1. درج علم عمران ذیل حکمت نظری، 2. جای دادن آن در حکمت عملی، یا 3. برون روی از تقسیم بندی ارسطویی و باز کردن مسیر برای گونه ای جدید از علم انسانی و در عین حال طبیعی و تجربی. راه حل ابن خلدون گزینة سوم بود. هرچند او طبقه بندی جامعی از علوم ارائه نمی کند، علم عمران را نه زیرمجموعة حکمت عملی قرار می دهد و نه در مجموعة حکمت نظری. در این مقاله نشان خواهیم داد که تأسیس علمی با موضوع و مادة عمران، نمی توانست در قالب تقسیم بندی رایج ارسطویی صورت گیرد؛ چرا که از سویی نوعی خروج از جنبة هنجاری علوم عملی و از سوی دیگر، واجد گرایشی انسانی به علوم طبیعی است.
نظم اجتماعی در آراء ابن خلدون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علم عمران ابن خلدون، نوعی اندیشه اجتماعی است. گاهی هم از سنخ دیگر نظریات جامعه شناسی مدرن درک می شود. با این حال، اگر پاسخ نظریات جامعه شناسی مدرن به مسئله نظم اجتماعی مطلوب را در نظر بگیریم، آنگاه به تفاوت ماهوی پاسخ ابن خلدون به مسئله نظم اجتماعی نسبت به جامعه شناسان مدرن پی خواهیم برد. این مقاله ابتدا نشان داده است که نظریات جامعه شناسی مدرن، به دلیل اینکه تمامی مبادی دینی یا متافیزیکی را کنار می گذارند، ماهیت سکولار دارند. با بررسی منطق علم عمران و جایگاه آن در تمدن اسلامی، پاسخ آن به مسئله نظم اجتماعی را با پاسخ نظریات جامعه شناسی به این مسئله مقایسه کرده است. در نهایت، به این نتیجه رهنمون شده است که هرچند ابن خلدون، عقل را همچون جامعه شناسان مدرنی مانند کنت، تجربی- تاریخی می پندارد و از این رو، علم عمران او از حکمت عملی فیلسوفان مسلمان متمایز می شود، اما هستی شناسی و انسان شناسی او مانع از این می شود که علم عمران، نوعی از نظریات جامعه شناسی مدرن تلقی شود.
بررسی جایگاه نبی در حکمت عملی از نگاه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام پیامبرشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
حکمت عملی بدون شک یکی از مهم ترین دغدغه های فلسفی فارابی است. نتیجه واحدی که از آثار متعدد وی درباره حکمت عملی به دست می آید، تأکید بر نقش أنبیا در این عرصه است. شخص نبی با ورود به این عرصه و دست اندازی به ابعاد حکمت عملی، در استکمال و غنای آن می کوشد. پرسشی که در این مقاله به دنبال پاسخ آن هستیم، این است که نبی چه جایگاهی در حکمت عملی داشته و چگونه در جنبه های مختلف آن نقش آفرینی می کند. به طور کلی دو جنبه در حکمت عملی قابل تصور است: 1. بیان حکمت عملی 2. اجرای حکمت عملی. از منظر فارابی، حکمت عملی زمانی به سعادت می انجامد که در هر دو جنبه آن با موفقیت عمل شود. اهمیت این دو جنبه حکمت عملی و نقش کلیدی آن ها در سعادت افراد جامعه اقتضا می کند که کامل ترین افراد اجتماع به آن ها بپردازند. به همین دلیل، شخص نبی که در عالی ترین مرتبه انسانی قرار دارد این امور را به عهده می گیرد و با استعانت از وحی در آن ها نقش آفرینی می کند. در گام نخست او به بیان حکمت عملی می پردازد و فضایل و راه های رسیدن به آن را در قالب دین بیان می کند. در گام بعد، با به دست گرفتن رهبری اجتماع، حکمت عملی را اجرا می کند و آن را در جامعه می گسترد.
نسبت حکمت متعالیه با فلسفه سیاسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در برخی مکتوبات مربوط به اندیشه سیاسی اسلامی، به ویژه در مکتوبات حوزه های علمیه، شاهد تداول و رواج ترکیب های «حکمت سیاسی متعالیه»، «سیاست متعالیه» و مانند آن هستیم که نمایانگر توجه به حکمت متعالیه و فلسفه صدرایی در فضای تفکر و دانش سیاسی است. نگارنده معتقد است برقراری نسبت میان حکمت متعالیه و عرصه سیاست، با برخی سوءتفسیرها همراه است. مقاله حاضر در گام نخست می کوشد تفسیر ناصواب از این ارتباط را با ذکر نمونه هایی آشکار سازد و در گام دوم تقریرهایی از ظرفیت حکمت متعالیه برای ایفای نقش در حریم سیاست عرضه کند. در این نوشتار روشن می شود که، برخلاف تصور عدّه ای، بین اصول فلسفی و رهاوردهای حکمت متعالیه در حکمت نظری و مباحث هستی شناختی و مباحث دانشی و فلسفیِ حوزه سیاست رابطه تولیدی و زایندگی وجود ندارد و نمی توان از این رهاوردهای فلسفی نتایج سیاسی گرفت و فلسفه سیاسی اسلامی را تطبیق این اصول فلسفی بر مسائل سیاسی دانست.
جایگاه عقل نظری و عملی در سعادت از دیدگاه ملاصدرا و ارزیابی قرآنی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن اخلاق و تربیت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
اندیشمندانی که سعادتِ قصوای انسان را در کمال نهایی عقل نظری جستجو می کنند، راه وصول به آن را نیز تقویت همین قوه و فعلیت بخشیدن به مراتب مختلف آن می دانند. ملاصدرا در بسیاری از مباحث خود همین راه را طی می کند؛ اما در برخی موارد، گامی فراتر نهاده و سعادت نهایی انسان را قرب الهی معرفی می نماید. هدف این پژوهش بازخوانی آثار ایشان با رویکرد قرآنی است. بر اساس یافته های این پژوهش تعاریفی که وی از عقل نظری و عقل عملی ارائه می کند، جامع همه شئون عقلی و فطری نیست؛ بلکه فقط حیثیت ادراکی امور فطری را شامل می شود، ضمن آنکه ملاصدرا غایت عقل نظری را سعادت حقیقی، و غایت عقل عملی را سعادت وهمی و خیالی معرفی می کند؛ بر همین اساس در نگرش و نگارش وی، علم حصولی و مباحث حکمت نظری جایگاهی بسیار رفیع تر از اعمال، اخلاق و حکمت عملی دارند. اما در قرآن کریم، شئون عقل عملی و مباحث حکمت عملی به ویژه اخلاق و اعمال بیش از عقل نظری و حکمت نظری مورد عنایت قرار گرفته اند. در این مقاله به روش تحلیلی و با استفاده از داده های برآمده از منابع کتابخانه ای به بازخوانی اندیشه صدرا و ارزیابی قرآنی آن پرداخته ایم.
اقتصاد اسلامی: حکمت نظری یا حکمت عملی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاصله گرفتن علم اقتصاد متعارف از حکمت عملی و تمرکز بر حکمت نظری موجب گسست اخلاق از عقلانیت و همچنین غلبه عقلانیت ابزاری در نظریه های اقتصادی شده است. تصمیم در مورد تعلق اقتصاد اسلامی به حکمت نظری یا عملی می تواند نتایج قابل توجهی در زمینه تبیین رابطه بین اخلاق و عقلانیت در نظریات اقتصاد اسلامی و همچنین تعریف مفهوم عقلانیت اقتصادی داشته باشد. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی به بررسی تعلق اقتصاد اسلامی به حکمت نظری یا عملی و نتایج آن در حوزه عقلانیت اقتصادی و رابطه آن با اخلاق می پردازیم. بر اساس یافته های تحقیق،غلبه سوبژکتیویسم دکارت و هیوم در حوزه معرفت شناسی و اخلاق دوران مدرن ، باعث کنارگذاشتن نگاه ارسطویی به علم و عمل گردید. تغییر در تحلیل نسبت علم و عمل موجب تغییر در تعریف علم اقتصاد و گسترش رویکرد عقلانیت ابزاری در اقتصاد نئوکلاسیکی شد. بنا به فرضیه مقاله، با توجه به پیشینه مفهوم حکمت و عقل در سنت فلسفه اسلامی، اقتصاد اسلامی با توجه به ماهیت اخلاقی اش بهتر است مفهومی از عقلانیت(عقل عملی) را مبنا قرار دهد که مبتنی بر حکمت عملی ارسطو باشد. در این نوع عقل عملی، عقلانیت به پیگیری مطلوبیت یا منفعت شخصی تقلیل نمی یابد، بلکه به معنای تحقق فضایل در جهت سعادت انسان است. این برداشت از عقلانیت مستلزم توجه به ارزش های اخلاقی بوده و به عقل ابزاری تقلیل نمی یابد.
روش شناسی فارابی در تدبیر منزل و تأثیر آن در سبک زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مبانی معرفتی و زمینه های غیرمعرفتی، شیوه ی شکل گیری و روش شناسی بنیادین نظریه ها و اندیشه های اندیشمندان را بازگو می کنند. فارابی نخستین حکیم مسلمانی است که به بحث تدبیر منزل اشاره و به پیروی از ارسطو مباحث منزل را مقدمه ی مباحث سیاست مطرح کرده است، ولی در آثارش مستقیم به جزئیات و مبانی معرفتی و روشی تدبیر منزل نپرداخته است. هدف این نوشتار، تبیین روش شناسی معرفتی فارابی در تدبیر منزل است و به این پرسش پاسخ می دهد که حکمت منزلی فارابی بر مبنای چه روش شناسی معرفتی استوار است؟ حکمت منزلی فارابی با مبانی و روش های معرفتی مانند نمودگرایی، بودگرایی، غایت گرایی، مدنیت گرایی، عقل گرایی، فطرت گرایی، حس گرایی، دین مداری، وحدت گرایی و سعادت محوری روش شناسی بنیادینی را مطرح می کند که تأمین کننده ی سعادت زندگی دنیوی و اخروی است. همچنین این روش شناسی، در حوزه ی هنجارها، باید و نبایدهای عقلی و در عرصه ی روابط و رفتارهای خانوادگی رویکرد میانه روی، برترین خواهی، محبت ورزی و عدالت ورزی را برای تدبیر منزل و اصلاح سبک زندگی معرفی می کند. این نوشتار، به روش تحلیلی- توصیفی، روش شناسی معرفتی فارابی در تدبیر منزل را بررسی و به تأثیر آن در سبک زندگی اشاره می کند.
بازاندیشی نسبت نظر و عمل در کار معمار، با تکیه بر خوانش گادامر از آراء ارسطو درباره «حکمت عملی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۲
۱۳۳-۱۵۷
حوزه های تخصصی:
این تحقیق از طریقی دیگر به پرسش متداول حوزه آموزش معماری، یعنی مسئله عدم انسجام و مسئله وابسته آن یعنی شکاف میان نظر و عمل در معماری می پردازد و تأمل فلسفی درباره مفاهیم و پیش فرض های این مسئله را وجهه همت خود قرار می دهد. بازخوانی معنای عمل و نسبت آن با نظر در آراء ارسطو معنای دیگری از «عمل» را آشکار می کند که وجوه آن در معرفتی به نام فرونسیس یا حکمت عملی به نیکویی گشوده شده است. با استفاده از تحلیل گادامر از مفهوم فرونسیس، اهمیت آن در فهم نسبت میان امر کلی و امر جزئی، و به تبع آن، میان نظر و عمل روشن تر می شود. فهم عمل به مثابه امری که موقوف به سنجش و تصمیم است، معنای عمل به مثابه کاربست نظریه را در پیش فرض های ما تصحیح می کند، و موقعیت های جزئی ای را که ما به عنوان معمار با آن درگیریم و ناگزیر از سنجش و تصمیم هستیم، به عنوان نقطه کانونی جستجوی «نسبت نظر و عمل» به دید می آورد. فهم عمیق موقعیت های دینامیک تصمیم و عمل در معماری، روشن می کند که باید معنای نظر، معنای عمل و نسبت میان آن ها را به گونه دیگری بفهمیم. اگر بر معنای رایج عمل و نظر و الگوی کاربست نظریه در عمل پافشاری کنیم، فاصله میان نظر و عمل طی ناشدنی خواهد بود. اما اگر دیالکتیکی را که میان نظر و عمل، و میان جزء و کل در موقعیت سنجش و تصمیم رخ می دهد عمیقاً درک کنیم، در واقع بر شکاف نظر و عمل غلبه کرده ایم.
اندیشه غالب بر نوشته های تاریخی دوره سلجوقی در ایران: کلام اشعری و حکمت عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از ویژگی های تاریخنگاری دوره سلجوقی، جمع میان کلام اشعری و حکمت عملی ایرانیان پیش از اسلام است. از سویی احیای اندیشه سیاسی ایرانشهری و تبیین آن به عنوان الگوی عملی سلاطین در دوره سلجوقی در کتاب های سیر الملوک و متون تاریخی تجلی یافت. از سوی دیگر نفوذ کلام اشعری در ایران با آغاز وزارت نظام الملک، به اوج رسید و نوشته اغلب مورخان این دوره را متأثر نمود. مقاله حاضر در صدد پاسخگویی به این مسائل است که چگونه و چرا دو اندیشه اشعری و حکمت عملی ایرانیان در تاریخ نگری مورخان این دوره ظاهر شد، آیا زمینه حضور و جمع میان دو تفکر نشان از تعادل و توازن دارد یا استحاله و یا غلبه یکی بر دیگری؟ تحقیق حاضر نشان خواهد داد، تاریخ نگری مورخان دوره سلجوقی، تجلی گاه برخی دیدگاههای مشترک دو تفکر بود. در برخی موارد دیگر مورخان این دوره موجد تحولی در اندیشه های ایرانیان پیش از اسلام و اسلامی کردن آن بودند و در مواردی فارغ از دیدگاه های اشعریان، برای تبیین جایگاه مستقل پادشاهان، از حکمت عملی ایرانیان سود جستند.
کارکردها و چالش های گسترش حکمت عملی با تکیه بر آموز ه های فارابی و آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و سوم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۹۰)
79 - 97
حوزه های تخصصی:
حکمت عملی به عنوان علمی برهانی یکی از اقسام حکمت به معنای عام است که در تاریخ فلسفه اسلامی توجه چندانی بدان نشده است. با توجه کافی به کارکردها و اهمیت بُعد عملی فلسفه اسلامی و نیز پرداختن به حضور آن در زندگی روزمره می توان به علوم انسانی برآمده از حکمت اسلامی رهنمون شد. نیز با توجه به نقش این علم در فهم آموز ه های عملی دین و تأثیر آن در رساندن انسان به سعادت، انتظار می رود خیزشی گسترده برای احیا و توسعه این علم صورت گیرد. البته همواره موانع و چالش هایی در مسیر گسترش این علم وجود داشته است؛ همچون یکسانی آموز ه های این علم با احکام شریعت و کلام اسلامی، برآمدن آن از فلسفه یونان، برخی موانع سیاسی و اجتماعی و زمینه سازی برای مباحث شک برانگیز در آموز ه های عملی. با بررسی این موانع، ملاحظه می شود که این موانع هرگز نمی تواند توجیه مناسبی برای درحاشیه ماندن حکمت عملی در مجامع علمی و فلسفی مسلمانان باشد. در این مقاله، اهمیت حکمت عملی و برخی مسائل آن از دیدگاه حکیمان مسلمان به ویژه فارابی و آیت الله جوادی آملی بررسی می شود.
حکمت عملی در فلسفه سینوی؛ جایگاه، مبادی و علل کم رنگی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه اسلامی، حکمت عملی با وجود اهمیت آن، مانند حکمت نظری رشد لازم را پیدا نکرده است. نیاز امروز جامعه به مباحثی چون اخلاق و تدبیر منزل و سیاست، بررسی جایگاه حکمت عملی در اندیشه فلاسفه اسلامی را ضروری می سازد. ابن سینا به عنوان یکی از حکمای بزرگ اسلامی، در آثار مختلف خود، حکمت عملی را قسیم حکمت نظری و جزو فلسفه دانسته و به غایت حکمت عملی و رابطه آن با عقل نظری و همچنین مبادی حکمت عملی اشاره کرده است، ولی به جز چند رساله مختصر، اثر قابل توجهی از وی در این باره دیده نمی شود. علل اصلی این عدم رشد را می توان عدم قابلیت استنتاج حکمت عملی از حکمت نظری ارسطویی و پرداختن تفصیلی شریعت به مباحث مطرح شده در حکمت عملی و همچنین اهمیت ویژه فلسفه اولی نسبت به حکمت عملی در نزد ابن سینا دانست. ضمن اینکه با توجه به مبادی و روشی که ابن سینا برای حکمت عملی ترسیم می کند، حکمت سینوی این قابلیت را دارد که همچون حکمت نظری، در زمینه حکمت عملی به ویژه اخلاق هم توسعه داده شود.
معرفت شناسی حسن و قبح از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع حسن و قبح اخلاقی از دیدگاه ابن سینا، اخیراً در مقالات برخی از محققان فلسفه اخلاق موردتوجه قرار گرفته و بحث های خوبی در این زمینه مطرح شده است. رویکرد عمده این پژوهش ها، اثبات نظریه «واقع گرایی اخلاقی» و توجیه نشانه های «ناواقع گرایی اخلاقی» در آراء ابن سینا است؛ یعنی موضوع حسن و قبح در ابن سینا، از جنبه وجودشناختی مورد پژوهش قرار گرفته و رابطه دیدگاه اخلاقی وی با نظریه «حسن و قبح ذاتی» بررسی شده است؛ اما بحث معرفت شناختی دراین باره، یعنی تحلیل ویژگی های معرفت اخلاقی و نحوه حصول آن از منظر ابن سینا، چندان موردتوجه نبوده است. بر اساس دیدگاه مشهور در بحث معرفت شناسیِ حسن و قبح، نظریه «حسن و قبح شرعی» به اشاعره و نظریه «حسن و قبح عقلی»، به معتزله و شیعه و عموم فلاسفه اسلامی استناد پیدا می کند؛ ولی درباره ابن سینا نشانه هایی خلاف این دیدگاه وجود دارد؛ زیرا ابن سینا گرچه با یک رویکرد معتزلی، معرفت اخلاقی را عقلی و برهانی می داند، اما همچون اشاعره، شریعت و آموزه های دینی را منبع معرفت یقینی در حکمت عملی و اخلاق تلقی می کند. شواهد متعددی وجود دارد که نشان می دهد دیدگاه اخلاقی ابن سینا از منظر معرفت شناختی، یک نظریه ترکیبی است.
فلسفه اخلاق استاد جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استاد جوادی آملی ماهیت گزاره های اخلاقی را اعتباری می داند. اعتبار یک فعل نفسانی است که انسان با توجه به واقعیت های موجود و غایات مطلوب، قبل از هر عملی عموماً و نیز قبل از عمل اخلاقی خصوصاً مرتکب می شود. نظریه اعتبار نظریه ای است در باب فلسفه عمل به طور عام و فلسفه اخلاق به طور خاص. به تصریح ایشان ماهیت گزاره های اخلاقی انشائی است که ابراز همان اعتبار است و گزاره های اخلاقی که صورت خبری دارند نیز در واقع انشائی هستند. اعتبارات در حوزه اخلاق، اعتبارات دل بخواهی و گزاف نیستند، بلکه بر در نظر گرفتن واقعیات و اهداف مشترک انسانی مبتنی اند. این نظریه را می توان از نظریات ناشناخت گرایی اخلاقی برشمرد که گزاره های اخلاقی را قابل صدق و کذب نمی دانند. بر خلاف بسیاری از ناشناخت گرایان، ایشان مطلق گرای اخلاقی است و معتقد است گزاره های اخلاقی با وجود غیرشناختی بودن برهان پذیرند و همان گونه که بدیهیاتی در حوزه نظر وجود دارد، بدیهیاتی نیز در حوزه عمل وجود دارد. این امر باعث می شود که برهان و بداهت، مختص قضایای خبری نباشند. غایت اخلاق تکامل فرد است که به تبع، تکامل جامعه را به همراه خواهد داشت. بنابراین گرچه حسن فعلی فواید خویش را دارد، تکامل به حسن فاعلی نیز نیاز دارد. تبلور حسن فاعلی در ملکه شدن فضایل است. ملکه شدن فضایل، بصیرت هایی را در قوه تشخیص به دنبال دارد. به نظر می رسد به لحاظ هنجاری می توان استاد جوادی آملی را فضیلت گرا نامید؛ اما این فضیلت گرایی با عمل به وظیفه و در نظر گرفتن نتایج عمل در شرایطِ مخصوص منافاتی ندارد، بلکه شخص فضیلت مند در تشخیص افعال نیک و نتایج افعال نیک، بصیرتی افزون خواهد داشت. اخلاق در حوزه تدین معنای متفاوتی خواهد داشت؛ زیرا اعتبارها بر واقعیت ها مبتنی اند، و وجود خدا و زندگی پس از مرگ، به عنوان واقعیت، اعتبارات خاص خود را برای اَعمال، طلب می کنند. همچنین اعتقاد به خدا و زندگی پس از مرگ، انگیزه اخلاقی را تشدید می کند و هدف زندگی اخلاقی را از زندگی دنیوی فراتر خواهد برد.
حکمت عملی از نظر آکویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
255 - 277
حوزه های تخصصی:
آکویناس بر این باور بود که طبیعت انسان مشتمل بر غایاتی ذاتی است که از نظمی پیروی می کنند که وی آن را قانون طبیعی می نامید. از نظر وی هم عقل نظری و هم عقل عملی دارای مبادی بدیهی ای هستند که بی نیاز از اثبات هستند. برخی در عقل عملی آکویناس میان دو زمینه اکتشافی و توجیهی تمایز قایل شده اند؛ زمینه اکتشافی سیندرسیس و زمینه توجیهی عاقبت اندیشی است. آکویناس بر این باور است که سیندرسیس غایت را برای فضایل اخلاقی تعیین می کند. غایتی که از طریق سیندرسیس به ادراک ما در می آید غایتی کلی است که میان شخص دارای فضایل و شخص مبتلا به رذایل مشترک است. آکویناس متناظر با دو نوع عاقبت اندیشی دو نقش برای آن قایل است، عاقبت اندیشی عام غایت قریب را تعیین می کند و عاقبت اندشی خاص انتخاب ابزار را انجام می دهد؛ سیندرسیس نیز غایت نهایی را تعیین می کند. آکویناس در خصوص معرفت به غایت از ارسطو جدا می شود چرا که ارسطو تعیین غایت را وظیفه فضایل اخلاقی می داند، در حالیکه نزد آکویناس فضایل اخلاقی صرفاً به غایت نهایی ای که از سوی سیندرسیس تعیین شده است، متمایل اند. وی با بدیهی دانستن اصل اول عقل عملی و هم ارز دانستن آن با اصل عدم تناقض، عقل عملی را در زمینه اکتشافی مرتبط با جزء علمی نفس و در زمینه توجیهی مرتبط با جزء محاسبه گر آن می داند. این در حالی است که ارسطو به وضوح در کتاب ششم اخلاق نیکوماخوس عقل عملی را مرتبط با جزء محاسبه گر می داند و نه جزء علمی.
مقایسه فرونسیس در اندیشه های هایدگر و ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فرونسیس از دو حیث هستی و ماهیت آن در اندیشه های هایدگر و ملاصدرا قابل مقایسه است. هایدگر از حیث هستی -شناختی قائل به برتری فرونسیس بر تمامی انحاء کشف و گشودگی دازاین همچون اپیستمه، تخنه و سوفیاست؛ اما ملاصدرا به تأسی از دیدگاه ارسطو، سوفیا را به عنوان امکان اصیل انسان معرفی و قائل به برتری سوفیا بر تمامی علوم و حتی فرونسیس شده است. از سویی دیگر ملاصدرا با اینکه صراحتاً از برتری سوفیا سخن می گوید اما در متن مباحث خویش به وحدت سوفیا و فرونسیس جهت وصول به سعادت قائل می شود. علاوه بر این، آراء دو فیلسوف در حوزه موضوع، فاعل، غایت و ماهیت فرونسیس قابل مقایسه است. ملاصدرا به تأسی از ارسطو موضوع فرونسیس را نفس انسانی و کمال آن دانسته است. در حالی که هایدگر موضوع آن را وجود دازاین می داند. این نحوه تفکر درباره موضوع؛ فاعل، غایت و ماهیت فرونسیس را تحت الشعاع قرار می دهد؛ بطوری که هایدگر فرونسیس را نحوه ای از وجود دازاین و ملاصدرا نحوه ای از معرفت می داند. با وجود این هر دو فیلسوف غایت فرونسیس را رسیدن انسان به وجود اصیل معرفی می کنند؛ این در حالی است که تعریف دو فیلسوف از وجود اصیل با توجه به مبانی متفاوتی که اتخاد کرده اند کاملاً متفاوت است. وجود اصیل در ملاصدرا با توجه به مبدأ و معاد، معنا و مفهوم می یابد حال آنکه در وجود اصیل هایدگری به هیج وجه به مبدأ و معاد توجه نشده و به جای آن اموری همچون خویشتن یابی، تیمارداشت و توجه به مرگ مورد توجه قرار گرفته است.