مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
فلسفه سیاسی اسلامی
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر درصدد بررسی مقام و جایگاه تخیل در فلسفه سیاسی اسلامی با تاکید بر مهم ترین فیلسوف سیاسی جهان اسلام ابونصر فارابی است. عمده مورخان فلسفه، تاریخ فلسفه سیاسی را از منظر عقل و مباحث وابسته به آن طرح نموده اند و نسبت به جایگاه تخیل در فلسفه سیاسی غافل بوده اند. سرچشمه این بی توجهی به جایگاه تخیل را باید در اندیشه های بنیانگذاران فلسفه در یونان باستان جستجو کرد. در فلسفه یونانی، تخیل در مرتبه نازلی از سلسله مراتب قوای نفس قرار می گرفت و این تلقی از مجرای ترجمه آثار ارسطو به فلسفه اسلامی منتقل شد.فلاسفه اسلامی اما برای تبیین وحی و دیگر پدیده های معنوی از همان آغاز به تخیل متوسل شدند زیرا دریافتند نمی توان این پدیده ها را با رویکرد خردگرایانه به درستی توضیح داد. فارابی که موسس فلسفه در دوره اسلامی بود به ویژه در کتاب «اندیشه های اهل مدینه فاضله» کوشید با توسعه جایگاه تخیل، آن را با مباحث فلسفه سیاسی خویش پیوند دهد. نتیجه این تلاش فارابی گشودن راهی برای ورود تخیل به فلسفه سیاسی بود. اهمیت طرح فارابی بدین جهت است که بر جنبه هایی از حیات سیاسی انگشت نهاد که یونانیان از آن غافل بودند. برخی پژوهش های جدید اهمیت تاکید فارابی بر مقام تخیل در سیاست را تایید کرده اند.
بسط حکمت متعالیه در فلسفه سیاسی اسلامی معاصر
حوزه های تخصصی:
محور فلسفه متعالیه مفهوم اساسیِ وجود است و همین امر باعث شده است که گزاره های مرکب که تنها از صفات و عوارض و اختصاصات موضوع گزارش می دهند و اصل هستیِ موضوع و عوارض آن را به عنوان پیش فرض می پذیرند، خارج از قلمرو فلسفه متعالیه قرار بگیرند؛ در حالی که گزاره های فلسفه سیاسی نوعاً از نوع گزاره های مرکبند.
بنابر این، پرسشی اساسی برای هواداران حکمت متعالیه مطرح می شود که آیا قواعد وجودی فلسفه اسلامی در هر دو قلمرو فلسفه و فلسفه سیاسی جاری است یا اینکه فلسفه سیاسی راهی دیگر از فلسفه در رهیافت فلسفه اسلامی می پیماید؟ برای پاسخ به این پرسش، فیلسوفان مسلمان معاصر دو دیدگاه رقیب ارائه داده اند؛ مهدی حائری معتقد است که قواعد هستی شناسی فلسفه به رغم تفاوت فلسفه و فلسفه سیاسی، در هر دو قلمرو کاربرد دارند. اما سید محمدحسین طباطبائی معتقد است که قواعد هستی شناختی فلسفه را راهی در فلسفه سیاسی اسلامی نیست. مقاله حاضر بر آن است دو دیدگاه حاضر را مورد بررسی قرار دهد.
حکمت متعالیه و تدوین فلسفه سیاسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فلسفه سیاسی به عنوان دانشی مشتمل بر سه ضلع اصلی (تحلیلی، توصیفی و تجویزی) مجال آن را دارد که در چارچوب مبانی و ارزش ها و انسان شناسی اسلامی تدوین یابد و مقوله ای به نام «فلسفه سیاسی اسلامی» امکان ظهور دارد. حکمت متعالیه که مرحله تکامل یافته سنت فلسفه اسلا
بررسی تفسیر گالستون درباره فلسفه سیاسی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تفسیر میریام گالستون درباره فلسفه سیاسی فارابی میپردازد. گالستون با مقایسه مباحث چهار اثر اصلی فارابی (مدینه فاضله، سیاست مدنیه، تحصیل السعاده و فصول منتزعه) تلاش میکند به فهم تازه ای درباره فلسفه سیاسی فارابی دست یابد. نکته بدیع و متمایز تفسیر گالستون، توجه به مبانی ارسطویی فلسفه سیاسی فارابی است. اما غفلت از تمایز فلسفه افلاطونی و ارسطویی و همچنین تأثیرپذیری فلسفه سیاسی فارابی از آموزه های اسلامی، موجب شده نه تنها گالستون در اثبات مدعای خویش توفیق نداشته باشد، بلکه در نهایت رهیافت مشهور مفسّران فلسفه سیاسی اسلامی را تصدیق کند که فلسفه سیاسی فارابی، متأثر از فلسفه افلاطونی است. این مقاله با رویکرد تحلیلی و اسنادی به این موضوع میپردازد.
بررسی تفسیر باترورث دربارة فلسفة سیاسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر نخستین نوشتاری است که به بررسی تفسیر چارلز باترورث دربارة فلسفة سیاسی اسلامی میپردازد. دغدغة اصلی باترورث فهم و تفسیر فلسفة سیاسی اسلامی بر اساس رهیافت تفسیری است، رهیافتی که به اصالت فلسفة سیاسی اسلامی اعتقاد دارد. با این حال، تفسیر دوگانة باترورث از فلسفة سیاسی اسلامی و به ویژه درک ناقص از فلسفة سیاسی اسلامی معاصر باعث شده است که وی نتواند خود را از رهیافت تاریخی، که اعتقادی به اصالت فلسفة سیاسی اسلامی ندارد، خارج سازد.
مؤلفه های فهم فلسفة سیاسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
دغدغه اصلی مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که فلسفه سیاسی اسلامی را چگونه می توان فهمید. نگارنده مقاله مدعی است، فهم دقیق فلسفه سیاسی اسلامی در ارتباط با فهم درست سه مؤلفه «فلسفه سقراطی»، «آموزه های اسلامی» و «فلسفه سیاسی» است. تفسیرهای موجود و متناقض فلسفه سیاسی اسلامی ناشی از فهم نادرست و ناهماهنگ سه مؤلفه مزبور است. مقاله حاضر با تفسیر الهی از فلسفه سقراطی و نقد تفسیر الحادی از آن؛ تبیین متعالی از آموزه های اسلامی در مقابل آموزه های صرفاً آسمانی و زمینی؛ و تفکیک حقیقت جویی فلسفه سیاسی از واقعیت نگری تئوری سیاسی، به فهم نوینی از ماهیت فلسفه سیاسی اسلامی دست می یابد که زمینه را برای پژوهش های بعدی فراهم می سازد.
شبکه مفهومی فلسفه سیاسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«فلسفة سیاسی» یا «فلسفة سیاست» نوعی خاص از تعقل، تفکر، بحث، و استدلال نظام مند در مورد مفاهیم، موضوعات و پدیده های سیاسی است که با افزوده شدن قید اسلام یا اسلامی به آن، دارای ابعاد و تعریف های پیچیده و متفاوتی می شود، و حتی قرار گرفتن اسلام در کنار این مفاهیم، خود نیازمند تبیین، توجیه و اثبات است. لذا این مقاله به بررسی ابعاد مختلف فلسفه سیاسی پس از افزوده شدن قید اسلام یا اسلامی به آن می پردازد. در این راستا در مجموع سه اصطلاح اصلی، شش اصطلاح میانی و دوازده اصطلاح فرعی بررسی و هریک از آنها به طور خاص تعریف شده اند و در نتیجه از «شبکه مفهومی فلسفة سیاسی اسلامی» سخن به میان آمده است. بنابراین هدف مقاله حاضر، ارائه چشم اندازی از واژة فلسفة سیاسی و هم خانواده های آن، و هدف اصلی تر، ارائه تصویر و تعاریف روشن تری از شبکه مفهومی فلسفه سیاسی اسلامی و تعریف هر کدام از اصطلاحات این شبکه مفهومی بوده است.
مقام نبی و فیلسوف در اندیشه سیاسی صدرالمتألهین(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مناسبات نبی و فیلسوف در فلسفه سیاسی اسلامی همواره موضوع بحث و گفتگو بوده است. این مسئله به ویژه در پاره ای از آثار فیلسوفان مسلمان به گونه ای مناقشه آمیز فهم شده است. برای مثال برخی از برتری فیلسوف بر نبی در فلسفه سیاسی فارابی سخن به میان آورده اند. در عین حال این مسئله در فلسفه دیگر متفکران مسلمان از جمله فلسفه متعالیه صدرالمتألهین شیرازی نیز جای بحث دارد. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که جایگاه نبی در مقایسه با فیلسوف در فلسفه ملاصدرا چگونه تقریر شده است؟ مدعا این است که با توجه به آثار ملاصدرا، جایگاه نبی در این فلسفه برخلاف آنچه در مباحث برخی فیلسوفان مسلمان آمده است، فارغ از هر گونه ابهامی مطرح و در آن ضمن تبیین جایگاه فیلسوف، بر برتری نبی بر فیلسوف حکم شده است. روش تحقیق در مقاله منطق درونی و توصیف و تحلیل متن است. تمرکز نوشته حاضر بر مبحث تمایزات و اوصاف نبی از فیلسوف و جایگاه هر یک در اندیشه و فلسفه سیاسی صدرالمتألهین است. شاید بتوان گفت یکی از نتایج بحث این است که به منازعه و چالش برتری فیلسوف بر نبی در فلسفه سیاسی اسلامی خاتمه می دهد.
نسبت حکمت متعالیه با فلسفه سیاسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در برخی مکتوبات مربوط به اندیشه سیاسی اسلامی، به ویژه در مکتوبات حوزه های علمیه، شاهد تداول و رواج ترکیب های «حکمت سیاسی متعالیه»، «سیاست متعالیه» و مانند آن هستیم که نمایانگر توجه به حکمت متعالیه و فلسفه صدرایی در فضای تفکر و دانش سیاسی است. نگارنده معتقد است برقراری نسبت میان حکمت متعالیه و عرصه سیاست، با برخی سوءتفسیرها همراه است. مقاله حاضر در گام نخست می کوشد تفسیر ناصواب از این ارتباط را با ذکر نمونه هایی آشکار سازد و در گام دوم تقریرهایی از ظرفیت حکمت متعالیه برای ایفای نقش در حریم سیاست عرضه کند. در این نوشتار روشن می شود که، برخلاف تصور عدّه ای، بین اصول فلسفی و رهاوردهای حکمت متعالیه در حکمت نظری و مباحث هستی شناختی و مباحث دانشی و فلسفیِ حوزه سیاست رابطه تولیدی و زایندگی وجود ندارد و نمی توان از این رهاوردهای فلسفی نتایج سیاسی گرفت و فلسفه سیاسی اسلامی را تطبیق این اصول فلسفی بر مسائل سیاسی دانست.
صلح جهانی: مقایسه ای بین مبنای کانتی و دیدگاهی اسلامی
حوزه های تخصصی:
مقصود از «صلح جهانی» وضعیتی است که در آن همة افراد، گروه ها و ملّت ها با حفظ کرامت انسانی خود از زندگیِ همراه با عدالت، امنیت، مدارا و همکاری به عنوان یک «حق» برخوردارند؛ و در تعیین سرنوشت خویش و در راستای حفظ این وضعیت در جهان فعالانه مشارکت می کنند. ایمانوئل کانت، به عنوان پدر لیبرالیسم، از بنیانگذاران تجدد و یکی از مؤثرترین فیلسوفان دوران مدرن محسوب می شود. نظریة نظام مند صلح کانت بر فلسفة اخلاق و فلسفة عمومی وی تکیه می زند. این در حالی است که نظریات صلح در اندیشة سیاسی اسلامی، در دو بُعد فلسفة سیاسی و فقه سیاسی، انسجام چندانی ندارد. در عین حال، به شکل کلی می توان گفت تشابه نظریة صلح در اسلام با نظریة صلح کانت، صوری، و تفاوت های آن ها بنیادین است
ظرفیت های فلسفه اسلامی برای علوم مدرن؛ مطالعه موردی: بحث «دوستی» در فلسفه اسلامی و روان درمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر خلاف این باور نادرست که تفکر مدرن و نتایج آن برای زندگی بشری، بر مبنای گسستی سراسری از تفکر پیشامدرن پدید آمده است، دستاوردهای حوزه های مختلف معرفت بشری در عصر حاضر نشان از آن دارد که بازخوانی انتقادی میراث فلسفه کلاسیک به اکتشافات شگفتی حتی در حوزه های علمیِ کاملا مدرن رهنمون شده است. پرسش آن است که آیا تنها فلسفه کلاسیک غرب چنین ظرفیتی را برای بازشکوفایی داراست؟ و آیا میراث فلسفه اسلامی از چنین ظرفیتی برای بهره برداری در جامعه معاصر خودمان تهی است؟ پژوهش حاضر با تامل بر یک مطالعه موردی و بررسی مقوله «دوستی» در رشته علمیِ مدرن «روان درمانی» و نحوه احیای مجدد آن در دنیانی معاصر –بر خلاف آموزه های فلسفی مدرن- ظرفیت های همین مقوله در چارچوب میراث فلسفه اسلامی را نیز مورد واکاوی قرار می دهد و نشان می دهد که امکان رویکردی مشابه به گنجینه فکری اسلامی نیز در جامعه معاصر اسلامی وجود دارد
مدارای سیاسی در چارچوب های کلان فلسفه سیاسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیستم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۷۹
29 - 52
حوزه های تخصصی:
متفکران اجتماعی در طول تاریخ همواره به دنبال کشف عناصری بوده اند که بتوانند کشمکش های موجود در جوامع انسانی را به حداقل رسانند و آن را به صورتی بهینه مدیریت کنند. فیلسوفان سیاسی اسلامی با اتکا به بررسی های موشکافانه خود درباره نفس انسانی، نهادینه شدن عناصر سعه صدر، تحمل و مدارا را در تعاملات اجتماعی، از عوامل اصلی کاهش و کنترل سطح برخورد و منازعه در میان گروه ها، اصناف و افراد اجتماع می دانند. این پژوهش در پاسخ به این پرسش که «از منظر فلسفه سیاسی اسلامی، عنصر مدارای سیاسی چگونه و بر اساس چه راهبردهایی می تواند تعاملات میان دولت و ملت و همچنین افراد، احزاب، گروه ها و سازمانی های رسمی و غیررسمی را به نحو بهینه مدیریت کند و از بروز برخوردهای خشن و قهرآمیز جلوگیری نماید؟» می کوشد با روش توصیفی - تحلیلی و با تجزیه و تحلیل دیدگاه های فیلسوفان سیاسی اسلامی، تصویری دقیق از جایگاه و نقش این عنصر در مهندسی سیاسی - اجتماعی ارائه کند. هدف مقاله، اثبات این مسئله است که مدارای سیاسی در فلسفه سیاسی اسلامی، از عوامل اصلی تحقق مدینه فاضله و مدیریت بهینه سیاسی و اجتماعی بوده، همین امر فیلسوفان سیاسی اسلامی را واداشته است تا هم نخبگان و مدیران جامعه و هم توده های مردم را به در پیش گرفتن مسیر مدارا در روابط متقابل خود فراخوانند و به همین دلیل، راهبردهایی چون تقویت مبانی عقیدتی و اخلاقی، نهادینه سازی عقلانیت در روابط اجتماعی و... را برای تثبیت و تعمیق عناصر تحمل و مدارا در مناسبات و تعاملات اجتماعی ارائه کنند
بررسی ماهیت اقتدارگرایی در فلسفه سیاسی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقتدارگرایی، یکی از گونه های جدید حکومت است که از رژیم های دیکتاتوری کلاسیک تمایز دارد. این مقاله با هدف نشان دادن جامعیت نظریه فیلسوفان کلاسیک مسلمان در تقسیم بندی حکومت ها، از روش توصیفی و تحلیلی استفاده کرده، تا ماهیت اقتدارگرایی را در فلسفه سیاسی اسلامی بررسی کند. زمینه ایجاد اقتدارگرایی، روش و هدف اقتدارگرایی، اموری هستند که براساس منابع کلاسیک فلسفه سیاسی اسلامی بررسی شده اند. فرضیه این مقاله آن است که «مدینه تغلّب» که از گونه های مدینه جاهله است، با اقتدارگرایی انطباق دارد. بنابراین برای تحلیل ماهیت اقتدارگرایی در فلسفه سیاسی اسلامی، باید «مدینه تغلّب» را بازخوانی کرد.
فلسفه سیاسی و بسط تفکر توحیدی در صنعت تمدن اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
جامعنگری فیلسوفان سیاسی اسلامی موجب اهتمام ایشان به طراحی نظام های کلان در حوزه نرم افزار و ترسیم نظام های کاربردی در ساحت سخت افزار تمدنی است. نکته پر اهمیت در این میان آن است که در فلسفه سیاسی اسلامی، نظام های اجتماعی، ارتباطی سیستمی و هم افزا با یکدیگر داشته؛ بگونه ای که خلل در یکی از نظام ها موجب اختلال در سایر نظام ها و مانع نیل به مقصود خواهد شد. از این جهت، در طراحی نظام های کلان و کاربردی به ترکیب دانش و بینش بصورت ترکیب اتحادی و نه انضمامی توجه وافر شده است. بر این اساس، تراوش نظام های کلان و کاربردی در اندیشه فیلسوفان و متفکران اسلامی ارتباطی قریب با مبانی تفکر اسلامی داشته و توحید، اساسی ترین مبنا در طراحی چنین نظام هایی است. این مقاله در صدد تبیین ماهیت صنعت در حوزه تمدن اسلامی بر اساس متون فلسفه سیاسی و ظرفیت صنعت برای بسط تفکر توحیدمحور به عنوان پایه ای ترین ارزش در فلسفه سیاسی و حوزه تمدن اسلامی است.
بنیادهای هستی شناختی حکومت دینی (بر اساس نظام حکمت صدرایی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسأله اصلی تحقیق حاضر این است که بنیادهای هستی شناختی صدرایی چه نقش و تأثیری در تحلیل حکومت دینی، به عنوان یکی از مباحث مهم فلسفه سیاسی اسلامی دارند؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا با استفاده از روش توصیفی به چهار مسأله مهم از مبانی هستی شناختی صدرایی پرداخته ایم و سپس از روش توصیفی تحلیلی، نقش آن مبانی در تبیین و تشریح حکومت دینی از نگاه صدرا را بررسی کرده ایم. یافته های این پژوهش نشان می دهد اصولی چون ذومراتب بودن هستی، غایت مندی نظام هستی، تضاد و تزاحم در عالم ماده و همچنین حرکت جوهری و تغییر تدریجی در عالم ماده، تأثیری مستقیم بر مباحث فلسفه سیاسی صدرایی از جمله مسأله حکومت دینی دارد. بر اساس این مبانی، می توان تصویری تشکیکی و ذومراتب از حکومت دینی ترسیم کرد که از حکومت انبیا تا حکومت عالمان و مجتهدان را شامل می شود.
سنجش سازگاری «عدالت اجتماعی» و «توسعه»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، سنجش سازگاری «عدالت اجتماعی» و «توسعه» با بهره گیری از نصوص دینی و آرای متفکران اسلامی است. ناظر به پرسش اصلی که «آیا عدالت در نگاه اسلام با رشد و توسعه تزاحم دارد؟» این فرضیه مطرح می شد که عدالت در اسلام، اولاً و بالذات همه جانبه است؛ ثانیاً و بالعرض نه تنها مانع رشد و توسعه نیست، بلکه عامل محرک آن نیز هست. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی در پی آن است که با استناد به حقوق فطری مطرح شده در متون اسلامی، عدالت اجتماعی را به مثابه موتور محرک رقابت های سیاسی، فرهنگی، علمی و اقتصادی، و پیشران رشد و توسعه تبیین کند. نظام عدالت در اسلام، یک «سازه» است، نه یک «ناسازه». این نظام مفاهیم درعین حال که واجد انسجام هستند، با نظام «بازار آزاد» نیز سازگاری دارند. جامعیت مذکور مانع از آن می شود که اسلام در برابر نظام بازار آزاد، صامت و ساکت باشد. این مقاله، تقارن و مقارنه ی چنین جامعیتی را با مفهوم «کمال» به بحث خواهد گذاشت.
نقد و بررسی کتاب «فلسفه سیاسی اسلامی در غرب»(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب «فلسفه سیاسی اسلامی در غرب» نوشته محسن رضوانی (منتشر شده در سال 1393) اولین کتاب به زبان فارسی است که گزارشی غنی از تحقیقات معاصر شرق شناسان و محققین غربی تاریخ اندیشه سیاسی جهان اسلام درباره فارابی و فلسفه سیاسی اسلامی ارائه می دهد. مقاله حاضر در ضمن بررسی انتقادی با ارائه شواهدی نشان می دهد که این کتاب به لحاظ روش پژوهش به نوعی دوگانگی در منطق صورت بندی و به لحاظ چارچوب نظری به خوانشی غیرسیاسی از فلسفه سیاسی دچار است که تقسیم بندی مؤلف از مطالعات فلسفه سیاسی اسلامی در غرب در چهار رهیافت تاریخی/ تفسیری/ انتقادی/ توصیفی را دچار مشکل می کند. در انتها با بررسی بخش خاتمه کتاب چنین جمع بندی می شود که دفاع از اعتبار فلسفه اسلامی در برابر هجمه شرق شناسی وجه زیرین آرایش دهنده نظم صوری و محتوایی کتاب است که متأسفانه مورد تصریح مؤلف قرار نگرفته و خوانش مؤلف از دیدگاه های لئو اشتراوس، تقسیم بندی رهیافتها و ارزیابی وی از ارزش مطالعات فلسفه سیاسی در غرب را عمیقاً تحت تأثیر خود قرار داده است.
فارابی در روایت سید جواد طباطبایی: سه تفسیر، سه استنتاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مهم ترین مشکل در مطالعه فلسفه سیاسی فارابی، درک ماهیت معماگونه اندیشه اوست که از ترکیب فلسفه سیاسی یونانی، اندیشه ایرانشهری و آموزه های اسلامی به وجود آمده و به راحتی در سه گانه مشهور مستشرقین یعنی فلسفه سیاسی یونانی، شریعت نامه های فقهی و اندرزنامه های ایرانشهری نمی گنجد. در پژوهش حاضر، چارچوب کلی روایت های ارائه شده درباره فارابی به سه مقام توصیف (پرسش های منبع یابی)، تفسیر (پرسش های هویت یابی) و استنتاج (پرسش های تمدنی) تقسیم شده است و با فرض اهمیت اساسی مقام دوم ادعا می گردد که مهم ترین مسئله در تفسیر و هویت یابی اندیشه فارابی مسئله «نحوه جمع عقل و وحی یا اسلام و فلسفه یونانی» نزد اوست. بر همین اساس ضمن نقد برخی گونه شناسی های ارائه شده در تفسیر اندیشه فارابی، گونه شناسی چهارگانه ای (فیلسوف نامسلمان/ متکلم نافیلسوف/ ملی گرای نامسلمان/ مؤسس فلسفه اسلامی) ارائه می گردد که سه نوع اول بر پایه امتناع فلسفی جمع عقل و دین و گونه آخر بر پایه امکان فلسفی جمع عقل و دین استوار است. در نهایت با ارزیابی نوشته های سید جواد طباطبایی بر پایه این دستگاه مفهومی مشخص می شود ما در آثار وی نه با یک فارابی که با سه فارابی مواجهیم و وی به فراخور زمینه و فضای بحث، یکی از سه تفسیر اول و سه استنتاج تمدنی متعارض (ظهور مقطعی عصر اومانیسم اسلامی/ زوال تدریجی اندیشه سیاسی در ایران/ مقاومت و حفظ ایران زمین در برابر تازی گری ایدئولوژیک) را درباره فارابی ارائه کرده است که در نهایت به کاهش اعتبار علمی و واسازی وحدت روایی وی انجامیده است.
خوانش های متناسب با فلسفه سیاسی فارابی در سیاست گذاری جنایی ایران
حوزه های تخصصی:
در دوران فترت کنونی که تجدد را نمی توان نادیده گرفت، شاید فلسفه بتواند ما را از گم شدن در برهوت بی خردی که به سرعت در جهان گسترش می یابد حفظ کند. مراد از فلسفه سیاسی اسلامی، نوعی از فلسفه سیاسی است که مبانی و ارکان آن بر محور توحید استوار گشته و پیش فرض ها و غایات آن با آموزه های اسلامی سازگار است. فارابی نخستین فیلسوفی است که تلاش کرد فلسفه سیاسی کلاسیک را با آموزه های اسلامی مرتبط تا آنجا که ممکن است هماهنگ نماید. ایشان با بازسازی حکومت نبی به زبان فلسفی، طرحی برای یک حکومت راستین و مدینه فاضله ارائه و می کوشد پیوندی میان تمدن اسلامی و تأملات عقلانی و فلسفی برقرار نماید. در ادوار مختلف سیاست گذاری جنایی در کشور با برداشت ها و تفاسیر متفاوت از مفاهیم حقوق و آزادی های فردی و اجتماعی، کرامت انسانی، عدالت ورزی، شایسته سالاری، نظارت همگانی (بر عملکرد حکمرانان) پاسخگویی، شفافیت، امنیت، برائت و مصونیت شهروندان مواجه بوده ایم که این امر محل چالش گسترده برنامه ریزان و مجریان نیز قرار گرفته است. محل مناقشه آنجاست که سیاست گذاری کرده ایم تا به افقی دست یابیم که نمی دانیم کجاست؟ از منظر فارابی، وظیفه نخست فیلسوف آن است که درد ها و کژی های جامعه را دریابد و برای آن درمان ارائه کند. از این حیث دستگاه فکری فارابی کمک می کند که از خشونت دوری کنیم و مبنا را بر عقلانیت بگذاریم. ازاین روی فلسفه اسلامی لازم است ادامه اجتماعی یابد.