مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۱۵٬۵۲۱ تا ۱۱۵٬۵۴۰ مورد از کل ۵۲۴٬۶۸۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
The dissolution of the Western-dominated Postwar Order, and the Eurocentric myths that sustain it, presents a unique opportunity to ponder an old question posed by every new generation: How can philosophy, which Islamic and ancient Greek learning traditions have long defined as the pursuit of “wisdom,” resume its millennial civilizing role? This paper looks beyond passing political events to reconsider why philosophy was viewed in this role. As different as al-Fārābī, Ibn Sīnā, Ibn Khaldūn, Mullā Ṣadrā, Hegel and Heidegger are from each other, they all approached the question of civilization philosophically by way of the fundamental question of beingness (mawjūdiyya) and existence (wujūd). Moreover, they strove for “completeness” of thinking with the “practical,” where, however, they resisted the temptation to reduce man to his practical or biological functions. Given the magnitude of the present challenges we all face, no dialogue across cultural boundaries can ignore the caution with which philosophical tradition has laid out the terms of this completeness in being.
Investigating Foreign Language Enjoyment and Public Speaking Class Anxiety in the EFL Class: A Mixed Methods Study(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Teaching Language Skills (JTLS), Volume ۳۹, Issue ۱, Spring ۲۰۲۰
115 - 152
حوزههای تخصصی:
Foreign language enjoyment and speaking anxiety in the classroom are two potential emotion-inducing factors for foreign language learning. This sequential mixed methods study investigated whether and to what extent Iranian EFL students experienced foreign language enjoyment and public speaking anxiety in their English classrooms, and how they characterize the sources of the enjoyment and speaking anxiety in such a context. To these ends, 128 learners of English as a foreign language (EFL) from several English language institutes, selected based on convenience sampling, took part in this research. They completed Dewaele and MacIntyre’s (2014b) Foreign Language Enjoyment and Yaikhong and Usaha’s (2012) Public Speaking Class Anxiety questionnaires, and write down about an episode in which they had experienced enjoyment and speaking anxiety in the EFL classroom. Quantitative and qualitative statistical data analyses were applied to examine foreign language enjoyment and public speaking class anxiety. Descriptive data analysis showed that the learners had a medium-to-high foreign language degree of enjoyment and a low level of public speaking anxiety. Besides, they reported more enjoyment than public speaking anxiety in class. Further qualitative data analysis revealed 12 sub-themes and four main themes of Teacher, Learning, Class Activities, and Class Atmosphere in explaining their enjoyment, as well as eight sub-themes and four main themes of Exam Phobia, Reaction/Feedback, Personal Failure, and Lack of Self-Confidence for speaking anxiety. The findings provide implications for language teachers and policymakers to gain better insights into factors underlying enjoyment and speaking anxiety in the field of foreign language learning.
جامعه شناسی ادبی آثار فریبا وفی (با تکیه بر زمینه های طلاق عاطفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۱
237-261
حوزههای تخصصی:
یکی از بحران های اجتماعی که به شکل پنهانی پایه های خانواده معاصر را تهدید می کند، طلاق عاطفی است. فقر عاطفی در روابط زناشویی کارکردهای خانواده را در تأمین سلامت روانی اعضا مختل ساخته و در نتیجه سلامت جامعه را نیز با خطر مواجه می سازد. شماری از آثار داستانی در کنار بازتاب وقایع اجتماعی به پدیده طلاق عاطفی نیز توجه کرده اند. مقاله حاضر با رویکرد تفسیری و ادغام مقوله های مستخرج از آثار، دو داستان خانواده محور را براساس طلاق عاطفی و با توجه به ویژگی های ادبی، زبانی و جامعه شناختی بررسی کرده است. داستان های منتخب عبارت است از پرنده من و رؤیای تبت (از فریبا وفی). خانواده محور بودن داستان ها، استقبال از آثار و کسب جوایز متعدد از دلایل انتخاب این آثار است. طلاق عاطفی در سطح ادبی با توجه به عناصر داستانی (موضوع، درون مایه، شخصیت، گفتگو، فضا و کشمکش) بررسی و تحلیل شده است. در سطح زبانی بار معنایی جمله ها و در سطح جامعه شناختی علل و نتایج طلاق عاطفی شناسایی و بررسی شده است. بررسی ها نشان می دهد که سطح پایین ارتباطات کلامی و عاطفی، نبود همدلی، احساس تنهایی و کوتاهی شوهر در تعهدات خانوادگی عوامل اصلی در بروز طلاق عاطفی است و پنهان سازی، سازگاری، ترک خانه و تمایل به جنس مخالف راهکارهای شخصیت های زن در مقابله با این پدیده است.
بررسی فراهنجارها در رباعیات بیدل دهلوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
آشنایی زدایی، برجسته سازی یا هنجارگریزی، انحراف از شکل طبیعی زبان و قواعد حاکم بر آن است. از تاثیرگذارترین روش های پدید آمدن سبک تازه در شعر و از مولفه های مهم، برای آرایش کلام و غنای ادبی است .زیرا زبان معیار را دگرگون و صورت های زبانی را برجسته می کند.هرقدر فراهنجارها بدیع تر باشند کلام مقبولیت بیشتر یافته و سبک شاعر شخصی تر خواهد بود.از آن جا که یکی از خصایص سبک هندی آفرینش مضامین تازه و خیال انگیز است بیدل دهلوی به عنوان یکی از شاعران این سبک با بیشترین هنجارستیزی های هنری و خلاقانه به سبک شخصی دست یافته است. رباعیات بیدل سرشار از تخیلات و بدیع گویی و ابتکارات ادبی است.گرایش و تمایل به استفاده از ترکیبات تازه، مضمون های بدیع وتصاویرخیالی هنرمندانه، بیدل را برآن می دارد که از نرم های طبیعی زبان پا را فراتر نهاده و با ساختار شکنی های خود تصاویر ادبی شگرفی ایجاد نماید.در این مقاله هنجارگریزی های رباعیات بیدل در هشت محور واژگانی، نحوی، آوایی، سبکی، معنایی، گویشی، باستانی و نوشتاری بررسی شده اند، گرچه با انواع هنجارگریزی در رباعیات بیدل مواجهیم اما برجسته ترین ویژگی سبکی بیدل ، در رباعیات مربوط به هنجارگریزی نحوی،معنایی ،واژگانی و سبکی است.که با ساخت وابسته های خاص عددی،ترکیبات نوین،تصاویرخیالی و اصطلاحات کوچه و بازار خودنمایی می کنند.
بازتاب باورهای عامه دو قوم «گوکلان» و «یُموت» در رمان آتش بدونِ دود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از حوزه های مطالعات فرهنگ و ادبیات عامه، باورها و اعتقاداتِ اقوام است. قوم ترکمن یکی از اقوام ایرانی است که دارای باورها و عقاید گوناگونی اند. باورهای عامه رایج در بین ترکمن ها از افکار، عقاید، آرمان ها، احساسات، عواطف و سبک زندگی آن ها نشئت گرفته است. از آنجایی که برخی از عقاید و اندیشه های عامه آموزنده و درخور تأمل هستند، در این پژوهش نگارندگان کوشش می کنند ضمن معرفی طوایف مختلف ترکمن ها، برخی از باورهای رایج در بین دو قوم از ترکمن ها (گوکلان و یُموت) را که در رمان آتش بدونِ دود نادر ابراهیمی منعکس شده است، ابتدا به شیوه کتابخانه ای مورد بررسی قرار دهند و سپس، به روش تحلیلی توصیفی به نگارش درآورند. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که باورهای عامه دو قوم مذکور در 4 دسته شامل: 1. باورهای فلسفی و اساطیری، 2. باورهای مربوط به زندگی و مراحل آن، 3. باورهای طبی و درمان عامه، 4. گاه شماری و هواشناسی عامه قرار می گیرد که برخی از این باورها در تعالیم دینی ریشه دارد. برخی از این باورها از فرهنگ ایرانی ناشی می شود که غیر از ترکمن ها در بین سایر اقوام نیز دیده می شود. دسته ای از باورها به دلیل اینکه از سبک زندگی ترکمن ها سرچشمه می گیرد، مختص فرهنگ این قوم است و بعضی دیگر نیز باورهایی بی پایه و غیرواقعی هستند که از خرافات ناشی می شوند.
اثربخشی درمان ریتم اجتماعی و میان فردی بر بدتنظیمی هیجان در سوءمصرف کنندگان مت آمفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۸
217-236
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان ریتم اجتماعی و میان فردی بر کاهش بدتنظیمی هیجان در افراد دارای سوءمصرف مت آمفتامین انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این تحقیق شامل همه افراد دارای سوءمصرف مت آمفتامین مراجعه کننده به کلینیک های شهر تهران بود. از میان آن ها، تعداد 33 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (17 نفر) و کنترل (16 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 12 جلسه درمان ریتم اجتماعی و میان فردی که توسط فرانک (2007) طراحی شده است، را دریافت کرد، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از مقیاس دشواری در تنظیم هیجان مورد ارزیابی قرار گرفتند و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان ریتم اجتماعی و میان فردی باعث کاهش معنادار دشواری در تنظیم هیجان شد. نتیجه گیری: درمان ریتم اجتماعی و میان فردی می تواند به عنوان یک مداخله جدید برای کاهش احتمال لغزش و عود از طریق بهبود تنظیم هیجان در افراد وابسته به مواد در نظر گرفته شود .
تبیین الگوی چندسطحی پیامدهای مربیگری سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی تأثیر مربیگری سازمانی بر بدبینی و عملکردشغلی با یک رویکرد چندسطحی پرداخته است. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارکنان شرکت های پتروشیمی در منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر بوده است. از طریق فرومول حجم نمونه در جوامع محدود تعداد 245 نفر به صورت تصادفی طبقه ای از 18 شرکت انتخاب شده است و پرسشنامه بین این تعداد کارکنان توزیع شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Smart PLS و بخش تحلیل چند سطحی از نرم افزار HLM استفاده شده است. یافته ها: نتایج پژوهش در سطح فردی نشان داد که بدبینی بر عملکرد شغلی تأثیر منفی و معنی داری دارد. نتایج تحلیل چندسطحی نشان داد که مربیگری در سطح سازمانی بر بدبینی در سطح فردی تأثیر منفی و معنادار و بر عملکرد شغلی تأثیر مثبت و معنی داری دارد. همچنین در این پژوهش نقش تعدیل کنندگی چند سطحی مربیگری سازمانی در رابطه بین بدبینی و عملکردشغلی مورد تایید قرار گرفت. نتیجه گیری: به نظر می رسد که مربیگری سازمانی و تقویت آن در سازمان باعث کاهش بدبینی سازمانی شده و عملکرد شغلی کارمندان را بهبود می بخشد.
نقش متغیرهای محیطی بر شکل گیری استقرارهای دوره باکون زاگرس مرتفع (استان چهارمحال وبختیاری)
حوزههای تخصصی:
در مطالعه چگونگی چیدمان استقرارها در یک منطقه، نقش محیط و بسترهای آن در یک چشم انداز جغرافیایی مورد توجه است. در مدل استقرار، بیشترین توجه به جغرافیای طبیعی و ارتباط انسان ها با مکان یابی و زندگی در منطقه جغرافیایی معطوف شده است. در این پژوهش از منابع باستان شناسی و جغرافیایی برای تحلیل الگوی استقرار جوامع باکون زاگرس مرتفع استفاده خواهد شد. بنابراین پرسش های پژوهش عبارتنداز: کدام عوامل بر ماهیت و نوع الگوهای مکان گزینی در محوطه های باکون زاگرس مرتفع مؤثر بوده اند؟ تأثیر این عوامل برروی تعداد محوطه ها چگونه است؟بر این اساس ابتدا با توجه به ماهیت کاربردی موضوع و مؤلفه های مورد بررسی روش پژوهش، نگارندگان بعد از طراحی نظری موضوع که شامل بررسی مبانی نظری و بازدید از محوطه ها بود، به مطالعه اسناد و مدارک حاصل از بررسی ها و کاوش های باستان شناختی خواهند پرداخت. درمجموع در این محدوده، 106 محوطه مربوط به دوره باکون شناسایی شد. از متغیرهای مهم و اساسی در ارزیابی و مطالعه استقرارها چندین متغیر مانند ارتفاع از سطح دریا، دوری یا نزدیکی محوطه ها به مسیرهای ارتباطی و منابع آبی، امکان دسترسی به زمین های زراعی، نوع پوشش گیاهی، شیب و جهت شیب به عنوان متغیرهای مستقل و مساحت محوطه های دوره باکون به عنوان متغیرهای مستقل و مساحت محوطه های دوره باکون به عنوان متغیر وابسته درنظر گرفته شده است. در ضریب همبستگی، رابطه متغیرها بین 1+ تا 1- است؛ هرچه رابطه متغیرها به 1+ نزدیک تر باشد نشان از همبستگی بالا، و هرچه به صفر نزدیک تر شود، همبستگی کمتر است و اگر منفی باشد، نتیجه آن برعکس است. نتایج نشان می دهد فاصله محوطه ها تا منابع آب، جاده ها و نوع کاربری اراضی بیش از سایر عوامل با پراکنش محوطه های باستانی در منطقه زاگرس مرتفع تأثیر گذاشته اند.
فلسفه و اقتباس سینمایی؛ بررسی مصادیق سینمایی تمثیل غار افلاطون
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
139 - 178
حوزههای تخصصی:
سینما همواره در جست وجوی کشف منابع جدید و متنوع جهت اقتباس و خلق فیلم به عنوان محصول نهایی اش است. از دیگر سو، فلسفه نیز بیش تر به عنوان چارچوبی برای تبیین و نقد و توصیف و تشریح و ارزش داوری فیلم های سینمایی به کار گرفته شده است؛ حوزه ای فرا دست سینما که به پژوهش گران اجازه می دهد به میانجی فیلم بیندیشند و فلسفه بورزند. این مقاله امّا قصد دارد مسیر برعکسی را نشان دهد که در خلال آن سینماگران و به ویژه فیلم نامه نویسان یکی از مشهورترین تمثیل ها و حکایاتِ فلسفه را به عنوان دست مایه ای برای آفرینش پیرنگ داستانی مورد استفاده قرار داده اند. سخن از این که افلاطون در «تمثیل غار» آینده را پیش بینی کرده و سینما را درهزاره های پیشین به تصویر کشیده است، نیست. پرسش اصلی این پژوهش این است که در نمونه فیلم های منتخب نسبت و وابستگی بین منبع اصلی اقتباس با عناصر دراماتیک و ساختاری فیلم نامه های مذکور چیست؟ مقاله با روشی تطبیقی، با بررسی متون فیلم نامه ها و به واسطۀ اشارات و تلمیحات انجام شده در دیالوگ ها یا پیرنگ فیلم نامه، به آشکار ساختن چگونگی فرایند اقتباس از یکی از مشهورترین حکایات و تمثیلات فلسفی جهان در سینما می پردازد و بر آن است که با بررسی نمونه هایی از جریان های سینمایی متفاوت، یعنی طیفی متشکل از «جریان اصلی سینمای هالیوود» و کارگردانی چون پیتر ویر گرفته تا «سینمای هنری اروپا» و فیلم سازی چون برناردو برتولوچی و از خلال تفسیر محتوای متون فیلم نامه ها، به تحلیل و توصیف این شیوه از اقتباس پرداخته، آن را به عنوان راهی برای دیگر اقتباس ها در سینمای ایران ارایه دهد.
بررسی سازوکار نظریه لحظه قطعی هنری کارتیه برسون با تأکید بر تأثیر سوررئالیسم بر نگاه هنری او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی سازوکار «لحظه قطعی» هنری کارتیه برسون بر پایه دو المان «آنیت» و «مواجهه تصادفی» می پردازد. این دو المان دو مفهوم سوررئالیستی بوده که اولی بیان می دارد راه اکتشاف برای هنرمند از طریق ارتباط با ناخودآگاه او میسر می شود و دومی مطرح می کند که مواجهات روزمره انسان با پیرامونش بی معنی و اتفاقی نبوده، بلکه بر اساس خواست و نیاز درونی هر کس روی می دهد و به موجب آن اشیا اطراف هر فرد می توانند سطحی از اکشتاف و یا آشکارسازی را برای او به همراه داشته باشند. این تحقیق، پژوهشی کیفی بوده و با رویکرد تحلیلی-توصیفی بر اساس گردآوری کتابخانه ای اطلاعات تلاش کرده با بررسی مؤلفه های «هندسه» و«اصول گشتالت» در کنار «آنیت» و «مواجهه تصادفی» سازوکار این شیوه عکاسی را به طور واضح تبیین کند. نتیجه این تحقیق نشان می دهد لحظه قطعی برخلاف برخی تفاسیر نامفهوم پیرامون آن شکلی از کاربرد سوررئالیسم در عکاسی مبتنی بر ساختاری هندسی و هدفمند در راستای ارتباط میان ناخودآگاه و درونیات عکاس با جهان پیرامون و مواجهات او می باشد که عالی ترین سطح آن در هماهنگی میان هندسه و شکلی از تجلی درونیات عکاس در جهان بیرون روی خواهد داد.
تحلیل مطلوبیت رویکرد خوشه ای در توسعه شهری دانش بنیان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰
205 - 222
حوزههای تخصصی:
توسعه شهری دانش بنیان را می توان فرم، رهیافت و پارادایم جدیدی برای پایداری شهرها و توسعه در دوره ی دانش دانست که هدف نهایی آن ایجاد شهر دانش است. در این الگوی توسعه، تقویت اعتماد و مشارکت ذینفعان برای حرکت به سوی توسعه شهری دانش بنیان اهمیت بسزایی دارد. از سویی، با توجه به این که خوشه های دانش بنیان (شامل مکان های دانش و تکنوپل) بر این فرض استوارند که همجواری فعالیت های دانش بنیان و نوآورانه، موجب استحکام زنجیره ارزش و تعامل دانشگران و نوآوران و تسهیل به اشتراک گذاری دانش و تجربه و هم افزایی توانمندی برای توسعه خود و شهر می شود، لازم است پیش از انجام اقدامات مبتنی بر رویکرد خوشه ای، مطلوبیت این رویکرد برای توسعه شهری دانش بنیان اصفهان مورد آزمون قرار گیرد. این پژوهش برآنست تا با تحلیل شبکه های ارتباط، اعتماد و مشارکت ذینفعان کلیدی توسعه شهری دانش بنیان اصفهان به عنوان زمینه ساز انتقال و تبادل دانش، مطلوبیت رویکرد خوشه ای در توسعه شهری دانش بنیان اصفهان را به آزمون بگذارد. پژوهش حاضر با رویکردی کمی و هدف عملیاتیِ توصیفی- اکتشافی و در چارچوب مطالعه موردی انجام شده است. و از روش تحلیل شبکه اجتماعی و شاخص QAP استفاده شده است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که افزایش ارتباط بین ذینفعان منجر به افزایش چشم گیر و قابل توجه مشارکت یا افزایش قابل توجه اعتماد بین آنها نمی شود. در واقع، در صورت وجود پیوند ارتباط بین دو ذینفع، احتمال اعتماد و همچنین مشارکت بین این دو ذینفع، کمتر از ۵۰ درصد است. بنابر این، تولید دانش بنیان لزوما نیازمند وجود مکان های خاص فناورانه مانند پارک های علم و فناوری نیست بلکه می تواند در فضاهای عمومی شهر و مکان های غیررسمی نیز اتفاق بیفتد. در واقع، دانش لازم برای توسعه شهری را نباید به معنای محدود فناورانه تلقی نمود و فضایی خاص در شهر را به آن اختصاص داد.
بررسی تأثیر سبک رهبری اصیل بر جو نوآورانه سازمانی از طریق توانمندسازی کارکنان در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت منابع انسانی پایدار سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
179 - 199
حوزههای تخصصی:
رهبری اصیل به عنوان الگویی از رفتار رهبری معرفی می شود که ظرفیت های روانشناختی و جو اخلاقی مثبت گرایی را ارتقاء می دهد تا بتواندحس مثبت به کار در افراد ایجاد کرده وازاین طریق بهره وری سازمان را ارتقاء دهد.در این میان رهبری اصیل بر متغیرهایی در سازمان تأثیرگذار می باشدکه هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر سبک رهبری اصیل بر جو نوآورانه سازمانی از طریق توانمندسازی کارکنان در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان بود. روش پژوهش از نوع پیمایشی انجام شده در سال تحصیلی 1395-1396 است. جامعه آماری پژوهش کارمندان ستادی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به تعداد 1980 نفر بود.نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام پذیرفت وتعداد نمونه طبق جدول مورگان 377نفر بود که نهایتا348 پرسش نامه موردتجزیه و تحلیل قرار گرفت. جهت جمع آوری اطلاعات از سه پرسش نامه استاندارد رهبری اصیل وولومبا وهمکاران(2008)،توانمندسازی اسپریتزر و میشرا (1997)و جو نوآورانه سازمانی سیگل و کایمر(1978) استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار پی ال اس (PLS 3.2) استفاده شد. یافته ها حاکی ازآن بودکه توانمندسازی کارکنان، نقش میانجی جزئی را در ارتباط بین سبک رهبری اصیل و جو نوآورانه سازمانی ایفا می کند و فرضیه پژوهش تأیید می شود.یعنی سبک رهبری اصیل از طریق توانمندسازی کارکنان بر جو نوآورانه سازمانی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان تأثیر دارد. مدیران سازمان ها با اتخاذ سبک رهبری اصیل می توانند در توانمندسازی کارکنان نقش داشته و ازطریق توانمندسازی،جو نوآورانه ای در راستای تحقق اهداف سازمان و کسب مزیت رقابتی ایجاد نمایند.
شناسایی معیارهای جذب اعضای هیئت علمی با تأکید بر دانشگاه کارآفرین (مورد مطالعه: دانشگاه خلیج فارس بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت منابع انسانی پایدار سال دوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
261 - 237
حوزههای تخصصی:
اعضای هیئت علمی، به عنوان مهم ترین عنصر سازنده دانشگاه ها و متخصص در رشته های خود، موقعیت خوبی برای سهیم شدن در فعالیت های نوآورانه دارند و می توانند در فعالیت های کارآفرینانه مشارکت گسترده ای داشته باشند. هدف این پژوهش شناسایی معیار های جذب اعضای هیئت علمی با تأکید بر دانشگاه کارآفرین می باشد. این پژوهش از نظر فلسفی تفسیری، از نظر هدف، پژوهشی کاربردی، دارای رویکرد استقرایی و افق زمانی مقطعی است. همچنین، از نظر روش انجام پژوهش، از نوع پژوهش های کیفی با ماهیت اکتشافی است. مشارکت کنندگان این پژوهش 20 نفر از اعضای هیئت علمی بوده اند که برای انتخاب آنها، از نمونه گیری هدفمند استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش، مصاحبه بوده و برای تجزیه و تحلیل داده ها از رویکرد تحلیل تم استفاده شده است. پژوهش حاضر، برای اولین بار است که در دانشگاه صورت گرفته و چنین پژوهشی، حتی به صورت مفهومی هم پیش از این، انجام نشده است. یافته های پژوهش نشان می دهند که در جذب هیئت علمی باید به شایستگی هایی در دانش (مانند: تجربه در صنعت، تشخیص فرصت های کارآفرینی، شناخت صنایع، دانش کارآفرینی، دانش تخصصی رشته)، در مهارت (مانند: مهارت ارتباطی، فناوری نو، مساله یابی، زبان انگلیسی، روش های نوین تدریس، تصمیم گیری)، در توانایی (مانند : پژوهش های نوآورانه، شبکه سازی، توانایی های علمی، تفکر تحلیلی، انجام کارهای بین المللی، کارتیمی، فعالیت های فناورانه، تقویت انگیزه در دانشجو، دغدغه مند بودن و مسئولیت اجتماعی) و ویژگی های شخصی (مانند: ذهن خلاق، سازگاری و انعطاف پذیری، ارتباط مناسب با دانشجو، تجربه پذیر، مسئولیت پذیری، ریسک پذیر، روحیه کارآفرینی، جدیت و پشتکار، اخلاق مدار، قدرت بیان و تعامل اجتماعی بالا)، توجه شود.
بازتاب ادبیات شاعرانه ایرانی در انیمیشن ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز ایرانیان احساسات خود را در قالبی منظوم به کلام یا نوشتار درمی آوردند و بیان شاعرانه را شیواتر و تأثیرگذارتر می پنداشتند. آثار به جا مانده از این پندار، مملو از مضامین گوناگونی؛ ازجمله پند و اندرز، طنز، عاشقانه، تاریخی، اجتماعی و غیره است. ادبیات شاعرانه ایرانی همچنان بدیع و تازه می نماید و گذر تاریخی نتوانسته است آن را به فراموشی بسپارد. این ادبیات، به عنوان خصلتی فرهنگی و ملی، هم اکنون ابعادی فراملی یافته و مورد توجه هنرمندان، ادیبان و روشنفکران سطوح بین المللی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدفی کاربردی، ضمن درک ضرورت و اهمیت نگاهداشت این داشته فرهنگی، پس از مرور ویژگی های منحصربه فرد انیمیشن، در تلاش است تا پیوند میان ادبیات شاعرانه ایرانی و این هنر را مورد مداقه و بررسی قرار دهد. در این مقاله، ابتدا ادبیات و آرایه های تشکیل دهنده آن، مانند تشخیص، استعاره، نماد و غیره تعریف شده اند و سپس، طبق مبانی نظری سینما و انیمیشن، با انتخاب هدفمند از موارد مطلوب، نمونه هایی با عنوان «زال و سیمرغ»، «رستم و اسفندیار»، «دیوار و آب»، «در امواج سند»، «اگر بهار نیاید» و «هفت شهر» از انیمیشن های شاعرانه برگرفته شده از شعر کهن و نو مورد تحلیل قرار گرفته اند. مسئله اصلی این پژوهش، چگونگی استفاده از ادبیات شاعرانه در شیوه بیانی و ساختاری انیمیشن است. روش پژوهش کیفی، با رویکردی توصیفی و فرمالیسیتی، بر اساس منابع کتابخانه ای و آرشیوهای صوتی و تصویری بوده است.
جایگاه ترجمه در روابط فرهنگی ایران و ترکیه
منبع:
علوم خبری سال نهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
213 - 256
حوزههای تخصصی:
ترجمه ابزاری است برای برقراری ارتباط بین فرهنگ های مختلف و مترجمان نیز نقش مهمی را در کسب شناخت صحیح از فرهنگ و ادبیات یک کشور ایفا می کنند. در حقیقت، این ترجمه است که باعث می شود فاصله بین ملت ها و فرهنگ های مختلف کاهش یابد. با گردآوری داده های مربوط به آثار ترجمه شده از زبان ترکی (ترکیه) به فارسی میزان شناخت این دو ملت و فرهنگ از یکدیگر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهد که اکثر آثار ترجمه شده به حوزه ادبی محدود شده است و ادبیات فارسی رویکردی محافظه کارانه در پیش گرفته است. نتایج همچنین نشان می دهد که نویسندگان ترک سرشناس دیگری نیز وجود دارند که هنوز برای ایرانیان ناشناخته هستند و مترجمان بایستی بیش از این به ترجمه آثار و شناساندن آنها به ایرانیان بپردازند.
کارکرد بینامتنیت در پویانمایی براساس نظریه ژرار ژنت (مطالعه موردی: بر پویانمایی سریالی ریک و مورتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
31 - 56
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، بینامتنیت نه تنها در ادبیات؛ که به عنوان رویکردی در نقد و مطالعات تطبیقی آثار هنری کاربرد زیادی یافته است. نظریه بینامتنیت ژرار ژنت به عنوان زیرمجموعه ای از فرامتنیت؛ راجع ارتباط هر متن(اثر هنری) و برگرفتگی آن از متون(آثار) پیش از خود و خوانش این ارتباط است. این پژوهش بر آنست تا به این سوال پاسخ دهد که چگونه می توان با رویکرد بینامتنی به خوانش آثار هنری (از جمله انیمیشن) دست زد. بدین منظور از روش گردآوری اطلاعات اسنادی و شیوه کار توصیفی و تحلیلی بهره برده شده است. برای پاسخگویی به سؤال تحقیق، ابتدا نظریه بینامتنیت و تفاوت های نظریه پردازان نسل اول و نسل دوم آن مرور شد. در ادامه، الگوی خوانش انیمیشن باتوجه به اجزای ساختاری یک انیمیشن پیشنهاد شد. مطابق با همین الگو، اجزای مختلف چند اپیزود انتخابی از یک انیمشن سریالی (ریک و مورتی) به عنوان نمونه موردی بررسی شد. ابعاد متفاوت این انیمیشن با توجه به پیش متن ها و عوامل فرامتنی)مولفی، اجتماعی و فرهنگی( مورد بررسی قرارگرفت. نتایج به دست آمده از بررسی انیمیشن ریک و مورتی حاکی از وجود بینامتن های قوی بین این اثر با پیش متن های گذشته (فیلم های قبلی همچون مردان ایکس، مرد چمنزن، مرد آهنی، پارک ژوراسیک و…) است. نتایج همچنین نشانگر آن است که نویسنده این انیمیشن توانسته با ترکیب پیش متن های متعدد، ترکیب نو با ارجاعات بیش متنی، پیرامتنی و فرامتنی خلق کند. همچنین، خوانش بافتاری اثر نشان از جایگذاری آگاهانه نشانه های معنایی نهیلیسم و خداناباوری در شخصیت پردازی و روایت های این اثر دارد. خوانش مولف اثر نیز حاکی از ارتباط موثر همکاران خالق اثر بر سبک ویژه او است.
تحلیل برزخ صعودی و رویدادهای آن با تاکید بر مبانی فلسفی صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۹۸
133 - 152
حوزههای تخصصی:
با نظر به اهمیت برزخ و رازآلودی رویدادهای متناسب با آن عالم، پردازش دقیق آن از منظر حِکمی اهمیت ویژه ای می یابد. با توضیح کاربست واژه برزخ در دو معنای صورت و عالَم و نیز تقسیم عالَم برزخ به متصل و منفصل و نزولی و صعودی ابهامات این موضوع تا چندی مرتفع می گردد؛ همچنان که تحلیل بدن مثالی انسان و نسبتش با نفس و بدن طبیعی در توصیف رویدادهای برزخی، نقشی اساسی ایفا می کند. از آنجا که روی آورد این پژوهش رویکردی توصیفی- تحلیلی نسبت به کلمات صدرالمتألهین بوده است، رویدادهایی در برزخ چون تکامل برزخی علمی و نیز تجسم اعمال با اصولی از حکمت صدرایی مورد بررسی قرار گرفته است. پرسش اصلی تحقیق این است که برزخ صعودی و رویدادهای آن با نظر به مبانی حکمت متعالیه چگونه تحلیل می شود. فرضیه پژوهش بر آن است که با مبانی چون جسمانیهالحدوث و روحانیهالبقاءب ودن نفس، ح رکت ج وهری و نیز اتحاد عاقل و معقول می توان به تحلیل برزخ صعودی پرداخت.
بیلدونگ: ریشه ها، کارکردها و دلالت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
1 - 13
حوزههای تخصصی:
مفهوم بیلدونگ یکی از مفاهیم اصلی ای است که در بیش از سه قرن اخیر در فضای فکری و فرهنگیِ غرب تأثیرگذار بوده است. این مفهومْ هم ازحیث لغت شناختی و هم ازحیث کاربردش در عرصه های مختلف، دلالت های چندگانه و به شدت متنوع را دربرمی گیرد که همین امر نه تنها فهم، حتی ترجمه آن به زبان های غیرآلمانی (از انگلیسی و فرانسوی گرفته تا عربی و فارسی) را دشوار کرده است. پژوهش حاضر، پس از واکاویِ معنای این اصطلاح و تأثیر آن در حوزه های مختلف معرفتی و فرهنگی، منطقاً ابتدا به ریشه شناسیِ لغوی این اصطلاح و ماجرای پیدایشش در قرون وسطی و اشاعه اش در قرن هجدهم در آلمان خواهد پرداخت. در گام سوم، به موازاتِ این ریشه شناسیِ لغوی، تاریخچه ای از کاربرد آن در فضای فکری و فرهنگی آلمان ارائه خواهد شد تا بتوان به کمکِ آن، کارکردهای مختلف این اصطلاح را بررسی کرد. در گام چهارم، شبکه مفهومی ای از دلالت ها، تقارن ها و تقابل های این اصطلاح با سایر اصطلاح های مرتبط با آن ترسیم خواهد شد. تازه بر این اساس است که می توان در گام پنجم، به هدف اصلی این پژوهش، یعنی ارائه نوعی دسته بندی از معانی مختلف اصطلاح بیلدونگ دست یافت. این پژوهش، پس از دست یافتن به این هدف اصلیْ دو گام دیگر را نیز در مقام مؤخره ای اجمالی طی خواهد کرد و در گام هفتم و انتهایی، در عین اشاره به تعارض درونی و انسداد نهفته در مفهوم بیلدونگ، به برخی امکانات انتقادی این مفهوم اشاره خواهد شد و طرحی مقدماتی برای پژوهش های آینده ارائه خواهد شد.
فرضیه ربایی در منطق ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چارلز سندرس پیرس در کنار استنتاج های منطق ارسطویی به معرفی استنتاجی دیگر به نام «فرضیه ربایی» می پردازد که از ویژگی های آن می توان به «در قالب شکل دوم بودن»، «انتاج صغرا» و «تبیین علّی» اشاره کرد. وی تلاش می کند که در مبحث «اَپَگوگیِ» آنالوطیقای نخست ارسطو به منشأیی برای فرضیه ربایی دست یابد؛ ولی به باور فلورز، او راه را به خطا رفته و می بایست در آنالوطیقای دوم به دنبال چنین خاستگاهی بگردد. در این راستا فلورز مدعی می شود که دو مبحث «قیاس تبیینی» و «قوه شناختی یا تیزهوشی» در آنالوطیقای دوم ارسطو می توانند به عنوان منشأیی برای فرضیه ربایی معرفی شوند. اما در پایان با روشی توصیفی و تحلیلی نشان خواهیم داد که ادعای فلورز هم درست نبوده و نمی توان این دو مبحث را به طور کامل با ویژگی های فرضیه ربایی تطبیق داد و مبحثی در منطق ارسطو پیدا کرد که کاملاً با شاخصه های فرضیه ربایی پیرس همخوانی داشته باشد.
رویکرد تمثیلی در معرفت شناسی تکاملی: نقد و بررسی دیدگاه مایکل روس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
153-183
حوزههای تخصصی:
دو رویکرد اصلی در معرفت شناسی تکاملی وجود دارد: رویکرد تمثیلی یا اسپنسری، رویکرد تحت اللفظی یا داروینی. در رویکرد نخست تلاش برای نشان دادن این است که فرایند رشد فرهنگ و علم، شبیه به فرایند اصلی رشد جانداران در زیست شناسی و بر اساس انتخاب طبیعی است، در حالی که در رویکرد دوم تلاش برای نشان دادن این است که نه تنها رشد و تکامل فیزیکی حیوانات و انسانها، محصول و نتیجه انتخاب طبیعی است، بلکه رشد ساختارهای ذهنی آنها نیز محصولِ انتخاب طبیعی است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که آیا مدعا و استدلال های روس در رد رویکرد تمثیلی از قوّت کافی برخوردار است یا نه. اندیشمندان زیادی از این رویکرد حمایت کرده اند، از جمله کارل پوپر، توماس کوهن، استفن تولمین، دونالد کمبل و دیوید هال. روس بر این باور است که اگرچه میان رشد موجودات زنده و رشد معرفت بشری شباهت هایی وجود دارد، لکن تفاوت های قابل توجهی در پیشرفت و روند تصادفی میان آنها نیز وجود دارد که باعث می شود این رویکرد با شکست روبرو شود. ما در این نوشتار با مدعای روس مبنی بر ناکارآمد بودن معرفت شناسی تمثیلی موافقیم، اما بر این باوریم که استدلال های وی در نفی دیدگاه پاره ای از معتقدان به معرفت شناسی تمثیلی همچون کوهن و کمبل از قوت کافی برخوردار نیست.