۱.
نویسنده کتاب بازاندیشی عدالت اجتماعی نظریه خود را «ارزش اخلاقی فراگیر و خودبسنده عدالت» نامگذاری کرده که دارای سه رکن مفهومی، ارزشی و موضوعی است. بخش عمده ای از کتاب صرفاً به گزارش نظریات مختلف عدالت پرداخته است بدون آنکه برای مخاطبانی که به دنبال نظریه ای از عدالت اجتماعی مستند به اسلام هستند، آورده چندانی داشته باشد. نویسنده اجرای شریعت را به تنهایی برای تحقق عدالت اجتماعی کافی نمی داند و مجموعه ای از علوم انسانی اسلامی را در کنار فقه و شریعت برای تبیین و اجرای عدالت ضروری می داند. در نگاه وی عدالت ارزشی در کنار سایر ارزش ها است درحالی که این تلقی از عدالت نمی تواند مبنای تنظیمات اجتماعی قرار بگیرد چرا که نیازمند معیاری برای سنجش آن در مقابل سایر ارزش ها هستیم. مسائلی از عدالت اجتماعی که نویسنده درصدد پاسخ به آن هاست بیش از آنکه مسائلی «اجتماعی» باشد، مسائلی «نظری» و «ذهنی» است که عمدتاً در مجامع علمی با آن سروکار دارند. درواقع این نظریه فارغ از جامعه و تاریخ خاص مطرح شده و لذا اتصاف آن به «اجتماعی» بودن دچار تردید جدی شده است. بااین حال این کتاب به لحاظ آموزشی می تواند قابل استفاده باشد و خواننده را ضمن فراگیری اصطلاحات و مکاتب عدالت، با چالش های نظری و مرزبندی های ماهوی میان نظریات آشنا سازد.
۲.
شناسائی جوامع و ریشه تاریخی رفتارهای قدرت مسئله مهمی است که از سوی دانشمندان علوم انسانی مورد توجه قرار دارد. خلدون حسن النقیب جامعه شناس سیاسی کویتی تلاش می کند با الهام گرفتن از رویکرد فرنان برودل به تاریخ، ساختار تاریخی نسبت جامعه و دولت را در کشورهای خلیج فارس و شبه جزیره عربستان دریابد. این پژوهش قصد دارد تا کتاب النقیب تحت عنوان جامعه و دولت در خلیج فارس و شبه جزیره عربستان را معرفی و نقد کند. النقیب در ابتدا با پرداختن به جغرافیای منطقه مفهوم «وضعیت طبیعی حیات اقتصادی» را پیش کشیده و بر مبنای آن از «چرخه نخبگان قبیله ای» سخن می گوید که در هم افزایی رویکردهای بازرگانی و قبیله ای ساختار تاریخی تحولات را در منطقه به ما می شناساند. با ظهور استعمار، وضعیت طبیعی و چرخه نخبگان قبیله ای متوقف شده و نخبگان قبیله ای هم پیمان با مستعمران شکل نهایی کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس را از رهگذر معاهدات پیاپی رقم می زنند. پس از پیدایش نفت، دولت رانتیر در این کشورها به دولت تسلطی گذر می کند که ویژگی های متمایزی دارد. در پایان معرفی این اثر، انتقاداتی شامل جبرگرایی، نابسندگی اسناد و برخورداری از نگاه ایدئولوژیک نیز بر این اثر وارد دانسته شده است.
۳.
مقاله حاضر به نقد کتاب جامعه شناسی ادبیات نوشته آلن سوئینگوود و دیانا لارنسون می پردازد. کتاب یادشده دومین اثر با عنوان جامعه شناسی ادبیات است که پس از ربع قرن به عنوان کتاب درسی دانشگاهی از سوی سازمان سمت به طبع رسیده است. کتاب ترجمه ای نیکو و ظاهری جذاب دارد. اشکال اصلی قدیمی بودن آن است. بر اساس توافقی ناگفته در حوزه ادبیات دانشگاهی ترجمه آثار قدیمی تلویحاً به معنای آن است که نویسنده نظریه پردازی گران قدر یا شارحی قابل اتکاست. کتاب حاضر، نوشته شده به سال 1970، در هیچ یک از این دو رسته نمی گنجد. به علاوه، میان نویسندگان کتاب و مترجم فارسی در شناسایی منزلت اثر وفاق وجود ندارد. نویسندگانْ کتاب را پیشنهادی برای مطالعه و تحقیق و مقدمه ای بر رشته ای می دانند که هنوز دانش منسجمی از آن در ادبیات انگلیسی زبان نیست.مترجم آن را اثری سترگ می داند که همانندی ندارد. حال آن که، گلچین نظری و خلاصه تاریخی کتاب از دو منظر محل اشکال اند. نخست، هر دو بخش به نحوی با رویکرد ضدپوزیتیویستی کتاب در تضادند: چه در منطق گزینش نظریه پردازان و وقایع و چه در صورت بندی و ارائه مطالب. دوم، خلاصه نظری و روشی، نابسنده است. در مجموع، با توجه به در دسترس بودن مجموعه غنی از مقالات و کتب متفکران جامعه شناسی ادبیات، جامعه شناسی فرهنگی، نقد ادبی، و فیلسوفان میان رشته ای کتاب مذکور برای تدریس چندان بسنده نمی نماید.
۴.
ژانر خلقیات نویسی به عنوان یکی از گونه های ویژه نوشتارهای اجتماعی، در پی بررسی و فهرست برداری از خصلت های اخلاقی و رفتاری ایرانیان است. آثار متعددی در ذیل این ژانر نوشته شده است. ما در این پژوهش برای بررسی و نقد بازنمایی رفتارهای اخلاقی ایرانیان، کتاب جامعه شناسی خودمانی؛ چرا درمانده ایم؟ اثر حسن نراقی را انتخاب کرده و با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی بر اساس الگوی تئون ون دایک نقد کرده ایم. نتایج پژوهش نشان داد نراقی در این اثر، بسیاری از استراتژی های ایدئولوژیک را برای به تصویر کشیدن رفتارهای اخلاقی ایرانیان مورد استفاده قرار داده است. گفتمانی که نراقی در پرتو آن ایرانیان را نقد می کند، گفتمان خودانتقادی است. او بیش از آن که به بررسی و توصیف رفتارهای ایرانیان بپردازد در حال ساخت این رفتارها است. بر اساس بازنمایی نراقی، رفتارهای اخلاقیِ ناپسند ایرانیان، چهارده برابر بیشتر از رفتارهای اخلاقیِ پسندیده آن ها است. آثار ژانر خلقیات نویسی در نهایت ادعا می کنند ایرانیان ذاتاً غیراخلاقی عمل می کنند و در مقابل، غربی ها ذاتاً مردمانی اخلاق مدار هستند. بنابراین آثار این ژانر را باید نقد کرد؛ چرا که با بازنمایی غیرواقعی از ما ایرانیان، می توانند پیامدهای هویتی منفی برای جامعه به دنبال بیاورند.
۵.
در این نوشتار، موقعیت انسان شناسی در رابطه با علم و فناوری مورد پرسش قرار گرفته شده است. مایکل فیشر از نظریه پردازان حوزه انسان شناسی به صورت عام و انسان شناسی علم و فناوری به صورت خاص، انسان شناسی علم و فناوری را در چهار تبارشناسی مورد بحث قرار داده است. وی ضرورت مبرم توجه به این حوزه را فراتر از ادعاهای کلی چون؛ از خودبیگانگی بازار و نقدهای روشنفکرانه به مدرنیته تحت عنوان فناوری زدگی، بیان می کند. این محقق انسان شناسی، در تحلیل های خود در مورد ظهور جهان سیاسی علم فناورانه قرن بیست و یکم، از ایران به عنوان یکی از فعالان در عرصه علم فناورانه با اقتضائات خود نام می برد. اشاره به عناوین مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی علم و فناوری در ایران، طرح موضوعات و میدان های پژوهش مدرن برای انسان شناسان ایرانی در راستای فهم عمیق تأثیرات این مراکز صنعت و نوآوری بر جامعه و جهان اهمیت دارد. ترجمه این آثار فیشر در دوره اخیر، با وجود نثر دشوار و جمله بندی های طولانی نیاز مبرم این شاخه از انسان شناسی در ایران هست. آثار فیشر به لحاظ هم جمله بندی و هم استفاده از اصطلاحات تخصصی علوم پایه و فنی نیاز به مترجمانی از حوزه انسان شناسی علم و فناوری یا تیم های تخصصی متشکل از انسان شناس و فعالان حوزه فنی و علوم پایه به صورت مشارکتی دارد.
۶.
هدف پژوهش حاضر واکاوی انتقادی کتاب خانواده در نگرش اسلام و روان شناسی نوشته ی محمد رضا سالاری فر که در سال 1384چاپ گردیده و تا سال 1401 به چاپ بیست و دوم رسیده است. روش شناسی پژوهش تلفیقی از دو روش کاوش گری فلسفی انتقادی و نقادی آموزشی بوده، به منظور تحلیل اطلاعات از تحلیل محتوای کیفی استفاده گردید. براساس یافته ها، نقاط قوت کتاب شامل جامعیت صوری، صفحه آرایی و کیفیت خوب چاپ ،صحافی، قطع کتاب مناسب ،متنی روان و رسا، رعایت قواعد عمومی نگارش، معرفی اجمالی فصول در ابتدای کتاب ، توجه به دو منظر مهم نگرش اسلام و روان شناسی در مبحث خانواده وارجاع های مستند بود. کاستی های اثر نیز تکمیل طرح روی جلد، عدم تعیین اهداف هر فصل، نداشتن جمع بندی فصول، مشخص نبودن ارتباط فصول با یکدیگر، پاراگرافهای طولانی، عدم استفاده از منابع جدید، هم سطح سازی مفاهیم اسلام و روان شناسی، عدم پرداخت به مکاتب مرتبط روان شناسی، توجه نکردن به ابعاد دیگر در مساله خانواده و عدم پوشش سرفصل های مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری می باشد.
۷.
نوشتار پیش رو به تبارشناسی حقوق اساسی در ایران از تکوین تا زمان معاصر پرداخته و تلاش می کند تحولات تاریخی و معرفتی این شاخه از حقوق را در دوره های مختلف و در نسبت با یکدیگر مورد بازخوانی قرار دهد. مسئله اصلی متن فهم گفتار غالب و مسلط حقوق اساسی در ایرانِ کنونی و بررسی تبارشناسانه تسلط آن از رهگذر تحلیل متون اصلی و اندیشه های اندیشمندان این حوزه با تأکید بر خصیصه کانونی این گفتار یعنی انتزاعیت است. انتخاب متون اندیشه های مذکور در این مقاله به جهت پیگیری وجوه تکوین غلبه گفتار انتزاعیت در حقوق اساسی یران است. آنچه در واکاوی متون اثرگذار دانش مذکور مشهود است بی نسبتی با موقف تاریخی خود و در نتیجه به حاشیه رفتن پیوند میان تاریخ و حقوق اساسی است. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه می توان با نگاه تبارشناسانه ی تاریخی به تکوین و تطور حقوق اساسی در ایران، ارتباط میان اندیشه ها و رویکردهای گونه گون در بسط گفتار مذکور در این حوزه را تحلیل نمود. بر همین مبنا سعی شده تطور حقوق اساسی با توجه به فهمِ از آن و نیز مفهوم کانونی اش در هفت خوانش متفاوت اما مکمل مورد واکاوی قرار گیرد.
۸.
این مقاله به بررسی تطور کتب حقوق جزا در ایران از ابتدای قانونگذاری مدرن تا به امروز می پردازد. مسئله اصلی نحوه تاثیرگذاری بستر تاریخی و اجتماعی بر تحول اندیشه های حقوقی در کتب حقوق جزا بوده و بر این اساس ارائه تحلیلی کلی از سیر تطور کتب این رشته از علم حقوق را هدف گرفته است. بدین منظور این مقاله با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان و هرمنوتیک زمینه گرا در کنار هم، با تاکید بر بسترهای تاریخی و اجتماعی به بررسی این سنت نگارش این کتب و چهارچوب های آن در دوره پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که علیرغم تفاوت های ناشی از تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی در این دوران و با وجود تفاوت در سلایق نویسندگان این کتب، ساختار کلی حاکم بر این کتب در این دو دوره دچار تغییری بنیادین نگشته و سنت نگارش آنان تا به امروز امتداد یافته است.
۹.
گرچه تا آنجایی که افلاطون صورت نوشتاری گفتگو را برای آثار خود برگزیده است، به طور کلی آثارش در جایگاه منحصربفردی در تاریخ فلسفه قرار می گیرد، با این حال محاوره ضیافت در میان آثار او محاوره ای خاص است. در ضیافت ما با هفت خطابه درباب موضوع بحث مواجهیم که در آن هر سخنران باری از موضوع بحث سخن می گوید و موضوع را به سخنران بعدی تحویل می دهد. بدین ترتیب هر گفته ای درباب موضوع بحث، تا آنجا که در میانه گفته قبل و بعد از خود مطرح می شود، گفته ای ناتمام است و با ناتمامیت خود موضوع را همواره در میانه گفتگو مطرح و پژوهیدنی نگه می دارد. از این رو ادعای ما در مقاله پیش رو این است که اولا ضیافت نه اثری در میان آثار افلاطون، بلکه طرح افلاطون از گفتگو است و ثانیا به همین میزان که ضیافت را همچون طرح افلاطون از گفتگو درمی یابیم، گفتگو نه صرفا صورت نوشتاری افلاطون، بلکه طرح او از اندیشیدن است.
۱۰.
فارابی در رساله فلسفة افلاطون سعادت انسان را در گرو علمی معین و سیرهای معین میداند. او این علم را فلسفه یا علم به جوهر تکتک همه موجودات و آن سیره را سیاست یا پادشاهی معرفی میکند و در طی رساله به امکان و راههای دستیابی به این علم و سیره میپردازد. اشتراوس از یک سو مسئله اصلی این رساله را نسبت فلسفه با سیاست میداند و از سوی دیگر بهدلیل قول به پنهاننگاری فارابی، وحدت فلسفه و سیاست را که در رساله به آن تصریح شده ظاهری و صرفا پوششی برای پنهان نمودن باور اصلی یعنی تمایز حقیقی فلسفه و سیاست میداند. او در تفسیر خود تنها نسبت فلسفه با سیاست را اتخاذ روشهایی توسط فیلسوف برای درامان ماندن از خطراتی میداند که از جانب اجتماع او را تهدید میکند. دو گونه اشکال به خوانش اشتراوس از رساله فارابی عبارتند از: اول اشکالات مبناییِ مسلم انگاشتن پنهاننگاری فارابی و اساس قرار دادن آن برای تفسیرِ متن و دوم طرح برخی بدخوانیها از عبارات فارابی که از پیشفرض گرفتن تعارض فلسفه و دین و همچنین پنهاننگار بودن فارابی نشأت میگیرد. نتیجه اینکه در تفسیر اشتراوس دشواریهای ذاتی فلسفه منحل شده و به دشواریهای زندگی در اجتماع سیاسی تقلیل یافتهاند.