۱.
هدف مقاله حاضر بازخوانی و ارزیابی نقادانه کتاب «ریشه های الهیاتی مدرنیته» نوشته آلن گیلسپی است. اثر مزبور یکی از متون موفق اجتماعی - الهیاتی است. نویسنده، با موضعی خوش بینانه نسبت به مدرنیته ایده خویش را در کتاب می پروراند. دغدغه اصلی او اثبات نقش الهیات در شکل گیری مدرنیته است. ادعایی که جایگاهی در روایت عصر روشن گری ندارد. گیلسپی معتقد است نه تنها ضدیت با دین، اساس مدرنیته نیست بلکه مدرنیته خاستگاه دینی دارد و ظهور یافته در یک گفتگوی الهیاتی است. تعارض بر سر مسئله اراده خدا و انسان و جمع بین دوگانه جبر و اختیار، نزاع های بعدی فلسفی را در هر دوره ای شکل می دهد. از انقلاب نومینالیستی تا ابداع فردیت توسط پترارک، در پی آن تناقضات حل ناشدنی بین اراسموس و لوتر بر سر مسئله دنباله دار تناقض بین اراده خداوند و اراده انسان زمینه ای فراهم آورد تا دکارت معنایی سوبژکتیویته را پی ریزی کند که اساس مدرنیته و غرب کنونی را شکل داده است. گیلسپی شرور مدرن را انتقال صفات الهی به انسان یا سکولار شدن این صفات تحلیل کند بدین سان او از اختفاء سکولاریزاسیون سخن می گوید و مسئولیت فجایع جنگ های جهانی و دیگر شرور مدرن را به پای سکولار شدن صفات الهی و انتقال آن به انسان و نیروهای اجتماعی می نویسد.
۲.
مقاله حاضر مروری انتقادی بر کتاب دین پس از دین اثر واسرستروم بود که مضامین اصلی، رویکردهای روش شناختی و تأثیرات علمی آن بررسی شد. هدف اصلی این مقاله ارزیابی این بود که واسرستروم چگونه مشارکت های شولم، الیاده و کربن را در اندیشه دینی مدرن به ویژه تمرکز مشترک آن ها بر عرفان، نمادگرایی و مطالعه پدیدارشناختی دین به تصویر می کشد. پژوهش حاضر با استفاده از تحلیل محتوای مبتنی بر متن کتاب، به بررسی استفاده واسرستروم از مفهوم «دین پس از دین» و تعامل انتقادی او با تعهدات ایدئولوژیک و انتخاب های روش شناختی محققان پرداخت. یافتهها، نقاط قوت مهمی مانند بافت تاریخی جامع واسرستروم و رویکرد بین رشته ای را برجسته کرد، اما انتقادهای قابل توجه نیز مطرح شد، شامل ابهام در تعریف «دین پس از دین» که مرزهای بین معنویت شخصی، تحقیق دانشگاهی و تعهدات ایدئولوژیک را محو می کند و سؤالاتی را در مورد انسجام این مفهوم به عنوان یک مقوله تحلیلی ایجاد می کند. علاوهبراین، تأکید بیش ازحد بر عرفان اغلب بر تحلیل تاریخی انتقادی، به ویژه در آثار شولم، سایه می اندازد، و نقد ناکافی مفاهیم اخلاقی ایدئولوژی های سیاسی محققان، عمق تحلیل واسرستروم را محدود می کند. این بررسی بر نیاز به تعامل متوازن تر و دقیق تر با تعامل پیچیده بین عرفان، تاریخ و سیاست در مطالعات دینی مدرن تأکید می کند.
۳.
در دوران مدرن بعد از تضعیف عقلانیت نظری، تجربه دینی مرکز توجه بسیاری از فیلسوفان دین قرار گرفت. از جمله مباحثی که این فیلسوفان به آن علاقه وافری نشان دادند بحث از ماهیت تجربه دینی و اعتبار یا حجیت آن است. از باب مثال، شلایرماخر و اتو تجربه دینی را از مقوله احساسِ همراه با آگاهی دانستند و آلستون و سوین برن با بیان تشابه آن با تجربه حسی سعی در اعتباربخشی به آن داشتند. کتاب عناصر بنیادین فلسفه دین: تجربه دینی بعد از مروری اجمالی بر برخی دیدگاه ها در زمینه ماهیت تجربه دینی و تبیین رویکرد ادراکی در جهت اثبات اعتبار تجارب دینی و چالش های پیش روی آن، برآن است که مباحثی این چنین درباره تجربه دینی، مبتنی بر رویکردی معرفت محور در فلسفه دین است؛ رویکردی که با ایجاد محدودیت هایی در تعریف تجربه دینی و انحصار آن در تجاربی خاص، صرفا به دنبال کشف تطابق این تجارب با واقع می باشد. اما نویسنده لازم می بیند این رویکرد معرفت محور با رویکردی فهم محور تکمیل گردد؛ رویکرد فهم محور، گسترش فهم انسان دیندار را دارای جایگاه بسی مهم تر از کشف مطابقت با واقع می داند و بر آن است که فلسفه دین لازم است در جهت رشد فاعل شناسا و گسترش فهم او جهت داده شوند.
۴.
روضه المریدین اثری ست عرفانی به نثر که ابوجعفر بن یزدانیار همدانی(380 – 472) آن را به زبان عربی نوشته است.امروزه نسخه هایی خطی از این اثر در جهان وجود دارد و سوری و پورجوادی برای نخستین بار، این اثر را تصحیح و چاپ کرده اند. کتاب.روضه المریدین اثری ست مختصر و جامع که 44 باب دارد و به زبان ساده و روان نوشته شده است.سوال اصلی این است که روضه المریدین چه جایگاهی در منابع عرفانی دارد و ارج و اهمیت این منبع درچیست؟ این اثر قرابت و همسنخی با دیگر آثار عرفانی آن دوره دارد و مبانی عرفانی را ساده تبیین می کند.تقسیم مباحث به اقسام و انواع را از شگردهای بیانی آن می توان دانست. مصححان، کتاب را درسه بخش مقدمه،متن و یادداشت ها به همراه نمایه هایی عرضه کرده اند.ایشان در تصحیح متن، یازده نسخه در دست داشته که از هفت نسخه بهره برده اند. برخی پرسش ها و حتی تردیدها علی الخصوص در باره نویسنده وجود دارد. با این حال، اکنون که روضه المریدین به چاپ رسیده است،یقینا برخی سوال ها و پاسخ ها درباره اثر و صاحب آن را پژوهندگان طرح ، و با شناخت میراث دیگری از عرفان، این جریان را عمیق و غنی خواهند کرد.و مسلما در آینده درباره منزلت ابن یزدانیار و ارج روضه المریدین بیشتر بحث خواهد شد.
۵.
این مقاله کتاب گفتمان چپ در ایران را به شیوه ی انتقادی مورد تحلیل قرار می دهد، کتاب چهار فصل دارد که براساس تقدم، تأخر رویدادها و سلسله ای از روابط علت و معلولی چنین فصل بندی شده است: 1 بسترهای گفتمان چپ 2 نفوذ اندیشه های سوسیالیستی 3 برآمدن کمونیسم در ایران 4 ارانی و فصل جدید گفتمان چپ. این مقاله مفصل بندی گفتمان چپ در ایران را به اعتبار میزان به کارگیری عناصر گفتمانی در تحلیل تاریخ اجتماعی ایران معاصر مورد خوانش قرار داده و با طرح چهار پرسش شباهت ها و تفاوت های روش شناختی این کتاب را با انواع تاریخ نگاری های، مدرن، اجتماعی، سیاسی و تحلیل گفتمان می سنجد. نتیجه آن که تشتت روش شناختی کتاب انسجام متدولوژیک کتاب را تحت تأثیر قرار داده به طوری که متن کار گاهی از جنس تاریخ نگاری سنتی و گاهی مدرن است و با وجود آن که عنوان کتاب توقع مواجهه با یک پژوهش انتقادیِ گفتمانی را ایجاد می کند؛ گاه به تاریخ اجتماعی و گاه به تاریخ سیاسی پهلو می زند.
۶.
بررسی فاصله جهان عرب و غرب ، شناسایی عوامل انحطاط و یافتن راه های خروج از آن،از مهم ترین دغدغه های متفکران عرب است. جابری،متفکر برجسته دهه های هشتاد و نود قرن بیستم، پس از نگارش کتاب الخطاب العربی المعاصر (گفتمان معاصر عربی) ، به نقد عقل عربی پرداخت؛موضوعی بحث برانگیز در جهان عرب. این متن با خلاصه ای از پروژه جابری به تحلیل نقدهای اندیشمندان عرب درباره دیدگاه او در مورد تشیع و عرفان در تاریخ و فرهنگ اسلامی می پردازد. نقدها بر اساس محتوا،فرم و داده های پروژه جابری بررسی شده اند. پرسش اصلی این مقاله به موقعیت جابری در میان متفکران جهان عرب با توجه به رویکردهای کلامی است. در این راستا،به برخی از نقدها اشاره کرده و در باره آن ها به داوری خواهیم پرداخت.روش مطالعه ما تحلیلی-توصیفی است و نقدها را در سه سطح دسته بندی می کنیم:نخست،نقد نگرشی-روشی؛دوم،نقد داده های تاریخی؛و سوم،نقد ساختاری.