فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
تفسیر گران سنگ «تسنیم» نوشته آیت الله جوادی آملی، از جمله تفاسیر اجتهادی قرآن است که به پیروی از شیوه علّامه طباطبایی در «المیزان» از روش تفسیر قرآن به قرآن بهره گرفته است. هم چنین تفسیر «مفاتیح الغیب» فخر رازی نیز، جزء تفاسیر طراز اوّل قرآن در میان اهل سنت شمرده می شود که حضور قابل توجهی در تفسیر تسنیم دارد. این دو تفسیر در دو منظومه فکری متفاوت سامان یافته اند؛ اما نسبتاً از شیوه ها و اسلوب های مشترکی برخوردارند. به همین دلیل، در جای جای تفسیر تسنیم، مواجهه های مختلف آیت الله جوادی آملی با آرا و نظرات فخر رازی مشاهده می شود. این پژوهش با تکیه بر منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی شکل گرفته تا نقدهای نویسنده تسنیم بر فخر رازی را به همراه انتقاد عملکرد تفسیر تسنیم بر مفاتیح الغیب مورد بررسی قرار دهد. یافته ها نشانگر آن است که نقد مؤلف تسنیم بر مفاتیح الغیب به شیوه نقد بر مبنای خانواده آیات، نقد بر مبنای میزان توجه به تفسیر قرآن به قرآن، نقد بر مبنای میزان پایبندی به ظواهر متن، نقد بر مبنای میزان دقت در واژگان قرآنی، نقد بر مبنای میزان توجه به سیاق، نقد بر مبنای میزان دقت در کاربرد روایات تفسیری و نقد بر مبنای تدبّر و نهایتاً توجه به آثار و نتایج یک رأی تفسیری است. همچنین در بخش تحلیل انتقادی عملکرد تفسیر تسنیم، نقد دیدگاه تفسیری بر اصل اولی، نقد بر مبنای دانش نحو، نقد برداشت تفسیری و نقد دیدگاه تفسیری بر پایه جبر، بیان شده است.
تفسیر آیه اکمال، با رویکرد نقد «تابشی از قرآن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۰
۵۸-۳۳
حوزههای تخصصی:
سلفی گران ایرانی یا قرآنیون با شعار بازگشت به قرآن، باورهایی از امامیه که برگرفته از قرآن کریم، سنت و عقل است را انکار نموده اند. نمونه بارز آن، انکار ارتباط آیه 3 سوره مائده با امامت امیرمؤمنان علی(ع) است که نگارنده تفسیر «تابشی از قرآن»، بر خلاف دیدگاه مجموع دانشمندان شیعه، مقصود از روز را برهه ای از زمان و منظور از یأس را ناامیدی یهود و نصارا نسبت به اسلامِ گسترش یافته، می پندارد و هر گونه پیوستگی آیه اکمال را با امامت، انکار می کند. مقاله پیش رو، با روش توصیفی تحلیلی، تلاش دارد ضمن ارائه تفسیر آیه اکمال، تفسیر «تابشی از قرآن» را نقد نماید. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که روش تفسیری قرآن بسندگی و خروج از مبنای تفسیری، از جمله کاستی های تفسیر یادشده است. از سوی دیگر از جهت محتوا، ادعای نگارنده پیرامون سیاق آیه اکمال، زمان نزول آیه، مقصود از «الیوم»، مراد از یأس کافران و چگونگی اکمال دین و رضایت الهی، قابل خدشه است و نتیجه آن که ارتباط وثیق آیه اکمال با امامت امیرمؤمنان(ع) مدلل و دیدگاه مقابل نقادی شده است.
چرایی واگرایی امام سجاد(ع) از قیام توابین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه تاریخ اسلام سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
۵۲-۲۷
حوزههای تخصصی:
توابین، از قیام های شیعی بود که به هدف خون خواهی سید الشهداء و احقاق حق اهل بیت انجام گرفت. امام سجاد7 سخنی در تأیید یا رد آن قیام نگفته است. بررسی نگرش حضرت به این قیام در شناخت مکتب تشیع مهم است. تفکیک سه مقوله همراهی، تأیید و رضایت در شناخت موضع حضرت در این باره ضروری است. این مقاله با واکاوی دو فرضیه رضایت و عدم رضایت حضرت (با فرض مخالفت با اصل قیام یا عدم شایستگی توابین) به دنبال پاسخ به این سؤال است که چرا ایشان سخنی در تأیید یا رد این قیام ابراز نداشته اند؟ پژوهش حاضر با استفاده از منابع معتبر تاریخی و روش توصیفی-تحلیلی به بررسی اهداف، رهبران، نیروی انسانی و راهبرد نظامی قیام توابین پرداخته است. در این راستا با واکاوی سیره و کلام امام حول محورهای جهاد، تقیه و رویکردهای سیاسی و دینی حضرت، عوامل محتمل در اتخاذ رویه سکوت توسط حضرت را مورد بررسی قرار داده و تقویت روحیه سیاسی شیعیان و نیز تغییر اولویت خط امامت از رهبری سیاسی به «مرجعیت دینی» را مهم ترین عامل اتخاذ رویه سکوت در قبال قیام های شیعی می داند.
واکاوی آیات مالکیت خداوند و نقش مؤثر آنها در تقویت باورهای مؤمنان
منبع:
مطالعات فرهنگی قرآن سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
۲۱۴-۱۹۱
حوزههای تخصصی:
واکاوی در آیات الهی نشان می دهد خداوند مالک هستی است و بر همه چیز سلطه دارد و این تسلط حقیقی و تکوینی خویش را به طور اعتباری و قراردادی، به انسان ها نیز سپرده است. این نوشتار به شیوه تحلیل محتوا و روش کتابخانه ای در صدد آن است که با بهره از آیات دال بر مالکیت پروردگار ثابت کند که نه تنها خداوند مالک آسمان ها و زمین است، بلکه در مملوک خویش نفوذ دارد و آنها را تدبیر می کند؛ همچنین خداوند این مالکیت را به گونه ای اعتباری به انسان ها تفویض کرده و آدمی باید از این مالکیت اعتباری جهت ارتقای وجودی خویش بهره ببرد. حال با حصول این اعتقاد اگر انسان ها مستکبرانه از این مالکیت سوء استفاده کنند، از مکر خداوند غافل شده اند؛ هرچند درک مالک حقیقی بودن پروردگار برای همگان میسر نیست و ظهور این عقیده ظرف متناسب خویش را می طلبد؛ از این روست که مستکبران از مکر الهی غافل بوده و موحدان فرصت را غنیمت شمرده اند و با دارایی خویش، خیر را به سوی خود روانه می سازند. باور به اینکه انسان ها تنها کارگزار حق تعالی هستند و سرمایه شان از اوست، از بروز صفات رذیله جلوگیری می کند و ثمرات اعتقادی آن در جامعه و روابط میان مؤمنان ظاهر می شود. این پژوهش در تلاش است با استفاده از آیات الهی، مالکیت حقیقی خداوند و در ادامه، مالکیت اعتباری انسان ها را به اثبات برساند و به تأثیر این نگاه در عمل ایمان آورندگان بپردازد.
کشف استدلالی ساختار سوره ذاریات با روی کرد جامع
حوزههای تخصصی:
نگرش ساختاری به سوره های قرآن افقی جدید در درک معانی عمیق در سوره ها می گشاید و روش های نوینی در عرصه قرآن پژوهی ارائه می دهد. مطالعه حاضر تلاشی برای تحلیل ساختار سوره ذاریات با استفاده از روشی جامع است و تحلیلی مستدل از ساختار سوره ذاریات ارائه می کند. در این پژوهش از روی کرد توصیفی تحلیلی استفاده شده است. این مطالعه شامل سه مرحله کلی است: شناسایی پیوستگی آیات و سیاق بندی آن ها، تعیین عنوان مناسب با توجه به سیاق، و کشف فصل سوره از طریق ترکیب عنوان سیاق ها. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سوره ذاریات از سه سیاق و یک فصل تشکیل شده است. سیاق اول سوره شامل دو موضوع است که به اثبات حقانیت روز جزا و مثال هایی از روزی رسانی خداوند می پردازد. سیاق دوم شامل چهار موضوع است که به ضرورت معاد از طریق اثبات یگانگی خداوند در روزی رسانی، ذکر کفران نعمت قوم های طغیانگر و عواقب آن، و هشدار پیامبر در رابطه با پرهیز از شرک می پردازد. سیاق پایانی نیز شامل سه موضوع است که به هشدار به منکران دین و معرفی عبادت به عنوان هدف مخلوقات و با ارزش ترین روزی آن ها می پردازد. بدین ترتیب جهت گیری محتوایی سوره شناسایی شده است. در مجموع، محور سوره ذاریات اثبات ضرورت تحقق معاد از طریق اثبات یگانگی خداوند در روزی دهی به مخلوقات و هشدار به منکران دین الهی (توحید، معاد و نبوت) است.
حریم خصوصی از منظر اندیشه امام خمینی و منشور حقوق شهروندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۶ ویژه نامه ۱۴۰۳ شماره ۵
75 - 92
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: حریم خصوصی از موضوعات مهم حقوق شهروندی است که همواره محل بحث و نظر بوده است. هدف مقاله حاضر بررسی حریم خصوصی از منظر اندیشه امام خمینی و منشور حقوق شهروندی است.مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متن، صداقت و امانت داری رعایت شده است.یافته ها: در اندیشه امام خمینی(ره) مصادیق متعددی از حریم خصوصی شامل «ممنوعیت ورود به مغازه ها و محل کار و منازل افراد بدون اذن صاحب خانه برای جلب یا به نام کشف جرم و ارتکاب»، «ممنوعیت شنود تلفن»، «گوش دادن به نوار ضبط صوت دیگران به نام کشف جرم»، «جایز نبودن تجسس از گناهان غیر و دنبال اسرار مردم بودن»، «عدم فاش ساختن اسرار مردم» مورد تأکید قرار گرفته است. از دیدگاه امام خمینی «تجسس در صورتی جایز است که برای کشف توطئه ها و مقابله با گروه های مخالف نظام جمهوری اسلامی باشد که قصد براندازی نظام و ترور شخصیت ها را دارند و باید با دستور دادستان باشد». در منشور حقوق شهروندی نیز مصادیق متعددی از حریم خصوصی مانند ممنوعیت تفتیش عقاید، حفظ و حراست از اطلاعات خصوصی شهروندان، عدم بازرسی و نرساندن نامه ها و ممنوعیت استراق سمع تلفن ها ذکر شده است.نتیجه : مصادیق حریم خصوصی در منشور حقوق شهروندی تکرار مصادیق حریم خصوصی در قانون اساسی است ضمن اینکه حسب قانون نبودن برای آن ضمانت اجرایی نیز در نظر گرفته نشده است.
هم زیستی داوری و حقوق رقابت در حقوق آمریکا و اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۶ ویژه نامه ۱۴۰۳ شماره ۵
443 - 460
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: داوری مرزی بین آزادی قرارداد و نقش دادگاه در حفظ منافع عمومی ایجاد می کند. بر همین اساس، هدف مقاله حاضر بررسی هم زیستی داوری و حقوق رقابت در حقوق آمریکا و اروپا است.مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.یافته ها: دولت ها به طور سنتی و از زمان ایجاد حقوق رقابت رویکردی منفی نسبت به داوری دعاوی این حوزه از مقررات داشته اند. در دعاوی رقابتی، منافع عمومی و خصوصی در هم آمیخته می شود و شاید این تصور وجود داشته باشد که داور به دلیل اینکه مأموریت خود را از طرفین اختلاف می گیرد، بیشتر به منافع خصوصی توجه دارد تا منافع عمومی و منع داوری دعاوی حقوق رقابت بازتاب دهنده این نگرانی دولت ها است.نتیجه: به نظر می رسد می توان از تعارض ظاهری حقوق رقابت و داوری گذر کرد و امکان هم زیستی این دو حوزه را توجیه کرد. علاوه بر تأثیر نظریه تکثرگرایی قضایی که انحصار دولت در اعمال قواعد نظم عمومی را رد می کند، در تعامل داوری و حقوق رقابت با گسترش دعاوی خصوصی برای مطالبه خسارت ناشی از رویه های ضد رقابتی در نظام های حقوقی مختلف نیز امکان هم زیستی داوری و حقوق رقابت آشکارتر می شود.
بررسی تطبیقی قانون گمرکی با قانون الحاق کنوانسیون تجدید نظر شده کیوتو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۶ ویژه نامه ۱۴۰۳ شماره ۵
617 - 634
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: جمهوری اسلامی ایران در سال 1389 به کنوانسیون تجدید نظرشده کیوتو مصوب شورای همکاری گمرکی ملحق و طی قانون الحاق به کنوانسیون مذکور، پیوست کلی کنوانسیون را هم به تصویب رسانیده است. همزمان با این قانون، قانون جدیدگمرکی ایران نیز در سال 1390 شمسی مراحل تصویب و ابلاغ جهت اجرا را طی کرده است. هدف مقاله حاضر بررسی موارد تطبیق و عدم تطبیق قانون گمرکی با قانون الحاق به کنوانسیون تجدیدنظر شده کیوتو است.
مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد بر اساس مقررات کنوانسیون که در قانون الحاق نیز درج شده است، دولت جمهوری اسلامی ایران متعهد به درج مقررات پیوست کلی کنوانسیون در قانون گمرکی کشور بوده است.
نتیجه: با توجه به اینکه در حال حاضر هم مقررات پیوست کلی کنوانسیون، قانون محسوب می گردد و از طرف دیگر برخلاف تعهد تطبیق قانون ملی کشور در حوزه گمرک و نحوه انجام تشریفات گمرکی، اقدامی جهت اصلاح لایحه تصویب قانون گمرکی که مراحل تصویب در مجلس شورای اسلامی را می گذراند، انجام نشده است و بدون اعمال مقررات مذکور به تصویب رسیده و درحال اجرا می باشد، کشور دارای دو قانون هم موضوع است که در مواردی قابلیت تطبیق داشته و در موارد متعددی نیز مطابقت ندارد.
تحلیل شبهه تأثیر پذیری قرآن از فرهنگ زمانه از منظر مفسران با تاکید بر موضوع هفت آسمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیر تطبیقی سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
78 - 99
حوزههای تخصصی:
شبهه تأثیرپذیری قرآن از اشخاص و فرهنگ زمانه، قدمتی به درازای عصر نزول آن دارد، در پاره ای از آیات قرآن تصریح گردیده که رسول خدا متهم می شد به این که قرآن محصول ارتباط و تعامل وی با افراد خاصی است و نه وحی الهی و آسمانی. وحیانی بودن الفاظ قرآن کریم از یک سو و بهره گیری از مؤلفه های فرهنگ زمانه در بسیاری از آیات آن از سوی دیگر، همچنین طرح این شبهه از سوی محافل روشنفکری به جهت کم ارزش جلوه دادن قرآن کریم از سوی سوم، ضرورت تبیین و تحلیل شبهه تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ عصر نزول را در ابعاد مختلف دوچندان می نماید. مسئله اصلی پژوهش حاضر بررسی انگاره و اقوال مفسران فریقین در باب شبهه یادشده است. در کنار دو دیدگاه اثبات و نفی کلیِ تأثیرپذیری و عدم تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ عصر نزول، می توان از دیدگاه سومی سخن به میان آورد که بر این باور است قرآن، فرهنگ عصر نزول را غربالگری کرد و هر آنچه را در تناسب با آموزه های الهی بود، تأیید و تثبیت کرد و بر آنچه خارج از مدار دین تعریف می شد، خط بطلان کشید یا به تدریج آن را اصلاح نمود. برخی از نتایج پژوهش حاضر عبارت است از: 1. مُستظهَر نبودن ادعای تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه از سوی مفسران اهل سنت به هیچ گونه دلیل عقلی و نقلی؛ 2. عدم صحت ادعای تطبیق آسمان های هفت گانه بر هیئت بطلمیوسی؛ زیرا قرآن هیچ گاه فلک هشتم و نهم هیئت بطلمیوسی را در عِداد آسمان ها به شمار نیاورده است. روش گردآوری داده ها در این پژوهش، کتابخانه ای است. نوشتار حاضر به روش توصیفی، تحلیلی و با استمداد از رهیافت درون دینی به نقد و تحلیل اقوال پاره ای از مفسران مبنی بر تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ زمانه مبادرت ورزیده است.کلید واژه ها: فرهنگ زمانه، شبهه تاثیرپذیری، قرآن، هفت آسمان، مفسران فریقین
ارزیابی نظریات رایج تفسیری پیرامون ارتباط شرط و جزا در آیه سوم سوره نساء؛ با تأکید بر انسجام، نظم شبکه ای و فرا عصری بودن متن
منبع:
تفسیرپژوهی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
41 - 75
حوزههای تخصصی:
آیه سوم سوره نساء تنها آیه ای از قرآن است که چندهمسری را مجاز می داند. مشکلی که در فهم این آیه وجود دارد، این است که ابتدای آیه، درباره یتیمان و ادامه آن مربوط به جواز چندهمسری است و این دو موضوع با هم ناسازگارند. به عنوان یک ایراد کلی بر فهم مفسران می توان گفت: در نظریات رایج تفسیری شیعه و سنی و همچنین نظریات جدیدی که گستره جواز چندهمسری را محدود به ازدواج با مادران یتیمان می دانند، این آیه به گونه ای فهمیده شده است که در حکم به دست آمده برای چندهمسری، شرطِ «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى» نادیده گرفته شده است. در این مقاله، با در نظر گرفتن قرآن به عنوان یک متن منسجم و دارای نظم شبکه ای و با تمرکز بر ارتباط مضمونی و مفهومی آیات 3 و 127 سوره نساء، برای این آیات ترجمه و تفسیری ارائه شده است که هم ناهماهنگی ابتدا و ادامه آیه سوم را برطرف می کند و هم دامنه جواز چندهمسری را بسیار محدود می سازد. اگر بپذیریم که ابتدا آیه 127 و سپس آیه 3 نازل شده است و زنانی که در آیه 3 درباره آنان حکمی داده شده، همان زنانی هستند که در آیه 127 معرفی شده اند، حکم چندهمسری در قرآن، فقط منحصر به ازدواج یک مرد با مادرِ یتیمانی می شود که آن مرد از قبل سرپرستی امور مالی آن کودکان یتیم را بر عهده گرفته باشد؛ مادرانی که توانایی مدیریت امور مالی کودکان یتیم خود را نداشته و مسئولیت امور مالی فرزندانشان را به آن مرد سپرده اند.
بررسی مراتب ارزش اخلاقی افعال کفار بر اساس نظریه قُرب الهی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۳)
119 - 140
حوزههای تخصصی:
در نظریه قُرب الهی، ارزش اخلاقی متوقف بر حُسن فعلی و حُسن فاعلی (نیّت قُرب الهی) است و ایمان به خداوند و لوازم آن حد نصاب ارزش اخلاقی بیان شده است، اما آیا افعالِ کفار و مشرکین که دارای این حد نصاب نیست، خالی از ارزش اخلاقی است؟ هدف این پژوهش، بررسی ارزش اخلاقی افعال کفار و مشرکین - بر اساس نظریه قُرب الهی - با روش توصیفی۔ تحلیلی و استفاده از ادله عقلی و نقلی است. نتیجه تحقیق این که در افعال کفار گاهی باور کفرآلود و شرک آلود دخیل است و همچنین گاهی کافر یا مشرک، جاهلِ قاصر است و گاه مقصّر. در صورت قاصر بودن، افعالی که با قصد اخلاقی و بدون دخالت باور کفرآلود باشد، دارای مراتبی از ارزش است و اقتضاء وارد کردن فرد به مراتب پایین بهشت را دارد. همچنین افعال جاهل مقصّر بدون دخالت نیّتِ کفر مراتبی از ارزش نسبی را داراست و هرچند مقتضی ورود به بهشت نیست، اما موجب تخفیف عذاب می شود. عمل با دخالت کفر نیز نه تنها ارزشی مثبتی ندارد، بلکه موجب بُعد و عذاب است.
تحلیل گفتمان سوره یوسف (ع) با تأکید بر واژه تأویل بر اساس الگوی نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
321 - 340
حوزههای تخصصی:
تحلیل مفاهیم قرآنی راهی به درک صحیح آیات قرآن است، در پژوهش حاضر با توجه به بسامد تکرار واژه تأویل در سوره یوسف، با روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی این واژه بر پایه رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف پرداخته شده تا با توجه به ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و ارزشی، با خوانشی روشمند به دریافت تازه ای از مفهوم تأویل در سوره یوسف دست یابیم. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که دالّ مرکزی گفتمان تأویل در سوره یوسف، تعلیم علم تأویل احادیث (وقایع و حوادث) است که خود زمینه ساز گفتمان ولایت الهی است. علم تأویل حضرت یوسف (ع) هم از حیث گستره و شمول وقایع و هم از حیث مرجع الهی آن، عامل توفّق و برتری ایشان بر سایر معبران و تغییر دهنده نظام ارزشی موجود است؛ چنان که این امر سبب بر هم زدن مناسبات قدرت در جامعه هدف شد؛ تا آنجا که یوسف (ع) توانست پس از تأویل رؤیای پادشاه مصر، به کنش ها جهت داده و گروه مقابل را برای اجرای طرح استراتژیک چهارده ساله با خود همراه کند. این اقدامات در سطح بالاتر زمینه لازم را برای ترسیم نظام دوگانه اصلی فراهم کرد. با دو گانه سازی من (صاحب علم الهی تأویل احادیث) و آنها که به الله ایمان ندارند و به آخرت کافرند، دو نوع نگاه به هستی مطرح می شود. نگاهی که عالم را متعلق به ربّی می داند که مرجع اصلی همه کنش هاست، در مقابلِ نگاهی که به این امور بی اعتقاد است. این تفکیک پارادایمی زمینه را برای باز تولید یک نظام ارزشی تازه فراهم می کند.
مبانی و روش شهید مطهری در تبیین رابطه علّی بین اعمال انسان و آثار دنیوی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
183 - 200
حوزههای تخصصی:
در متون اسلامی با حجم زیادی از آیات و روایاتی روبه رو هستیم که به بیان آثار دنیوی اعمال انسان پرداخته است. شهید مطهری از روش های مختلفی برای توضیح حلقه های میانی بین یک عمل و اثر ذکر شده برای آن، استفاد کرده اند. به عنوان نمونه ایشان در مورد ارتباط تقوا با آثاری مثل تشخیص حق از باطل، سلامتی روحی و جسمی و حل مشکلات بیان می کنندکه علّیّت تقوا برای این آثار، علّیّت قریب نیست و حداقل یکی دو واسطه در میان است. «پذیرش اصل علّیّت، همدوشی علل معنوی و علل مادی، عدم استثناء اصل علّیّت، متأثّرشدن پدیده های مادّی از چند علّت، شرایط اثرگذاری علل معنوی، مقدّم شدن عوامل معنوی بر عوامل مادّی و توجه به علل قریب و بعید» از مبانی شهید مطهری در تبیین رابطه علّی و معلولی بین اعمال انسان و آثار دنیوی آنها است. با بررسی این دسته از متون دینی به روش شهید مطهری، می توان زاویه دید جامعه دینی نسبت به این متون را اصلاح کرد و جلوی افراط و تفریط ها را در زمینه ی جمع بین عوامل مادّی و معنوی گرفت. به همین منظور با استفاده از روش کتابخانه ای به گردآوری اطلاعات پرداخته شده و سپس آن اطلاعات با روش توصیفی- تحلیلی مورد ارزیابی قرار گرفته است. همچنین با بررسی موردی تقوا و آثار آن، مشخص می شود که با بهره مندی از این مبانی و روش به دست آمده، می توان به تبیین و تفصیل روابط علّی ذکر شده در دیگر آیات و روایات پرداخت.
اثر نقل به معنا بر علاج تعارض ادله(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های اصولی سال ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
161 - 174
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث کلیدی در علوم حدیث، بحث نقل به معنا است. با توجه به این که نقل به معنا (مشروط به انتقال کامل معنای متعارف) جایز بوده و بسیاری از احادیث معصومان: عملاً نقل به معنا شده اند و در مواقع شک نیز، اصل عملی برای احراز الفاظ معصومان: وجود ندارد، ناگزیریم که به اثرات نقل به معنا بر استنباط حکم شرعی اثر بپردازیم و مهم ترین مدخل تأثیرات آن بر استنباط حکم شرعی، تأثیراتی است که بر گزاره های اصولی تحمیل می کند. پیش از این به برخی از اثرات وقوع نقل به معنا پرداخته شده ولی ناظر به مباحث علم اصول نبوده است و حتی تأثیراتی که بر تعارض روایت دارد نیز با نگاه اصولی بیان نشده است. از این رو، به هدف تصحیح روش و اصول استنباط، به این سؤال پرداختیم که نقل به معنا در احادیث چه اثراتی بر مباحث علم اصول با تمرکز بر مبحث علاج تعارض، می گذارد. برای پاسخ به این سؤال از روش تحلیلی-توصیفی با اتّکاء به منابع کتاب خانه ای بهره جسته ایم و حاصل آن شد که بسیاری از بحث هایی که ذیل مبحث تعارض ادله مطرح می شود نیازمند بازنگری اند؛ بحث هایی مثل تعارض اظهر و ظاهر(اعم از تعارض عام و مطلق و تعارض منطوق و مفهوم)، تعارض استصحابین، تعارض دو روایتی که راویِ یکی از آن دو افقه است.
ارزیابی دیدگاه های روبرتو توتولی درباره حضرت شعیب(ع) در قرآن
حوزههای تخصصی:
حضرت شعیب (ع) یکی از انبیایی بود که مردم را به زبان عربی انذار می کرد. قرآن داستان این پیامبر(ص) را تمام و کمال به تصویر کشیده است. این مسئله، برای خاورشناسانی مانند روبرتو توتولی (Roberto Tottoli) مهم بوده و وی را بر آن داشته تا انتقاداتی را نسبت به این داستان مطرح کند. با توجه به ابتنای این انتقادات بر پیش فرض های غیراسلامی و تکیه آن بر منابع یهودی- مسیحی، نوشتار حاضر بر آن شد این انتقادات را با روش توصیفی تحلیلی، تبیین و سپس نقد نماید. دیدگاه های توتولی درباره حضرت شعیب(ع) عبارتند از: وجود تناقض در آیات مرتبط با داستان شعیب(ع)، تفاوت تبیین مفسران درباره جزئیات این داستان، اختلاف مفسران درباره محل تبلیغ وی (ایکه)، اقتباس بخشی از داستان (ملاقات حضرت شعیب با حضرت موسی) از کتاب مقدس و معرفی مکه به عنوان مکان دفن حضرت شعیب(ع) در آثار اسلامی. دیدگاه-های فوق، به این نحو نقد می شوند: قرآن صراحتاً وجود هر گونه تناقض در آیاتش را نفی کرده است و روایات هم بر آن صحه می گذارند؛ تفاوت تبیین مفسران درباره معنای «ایکه»، دلیلی بر غیرواقعی بودن اصل داستان نیست؛ خصوصاً این که با اندکی تأمل، تبیین درست در این باره قابل شناسایی است. ابعاد بیشتری که قرآن از زندگی و نبوت حضرت شعیب(ع) بیان کرده است، موافقت آن با کتاب مقدس را کاملاً نفی می کند. روایاتی وجود دارند که مکان دفن آن حضرت را سرزمین فلسطین می دانند که از جهت اعتبار و نیز موافقت با عقاید خاورشناسان موجه ترند.
ارزیابی مسئولیت مدیران شرکت های سهامی با توجه به اصل مسئولیت محدود با تکیه بر قانون و فقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
199 - 214
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مسئولیت مدیران شرکت های سهامی با توجه به اصل مسئولیت محدود از موضوعات مهمی است که محل بحث و اختلاف نظر است. بر همین اساس، هدف مقاله حاضر، ارزیابی مسئولیت مدیران شرکت های سهامی با توجه به اصل مسئولیت محدود با تکیه بر قانون و فقه است. مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است. ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است. یافته ها: یافته ها نشان داد، نظام حقوقی ایران برای شرکت های تجاری و از جمله شرکت سهامی، شخصیتی مستقل از شخصیت مدیران به رسمیت شناخته است. این امر به قاعده استقلال شخصیت حقوقی شرکت تجاری معروف و مبتنی براصل مسئولیت محدود است. براساس قاعده مورد اشاره شرکت(شخص حقوقی) می تواند دارای حق و تکلیف شده و آنها را به مورد اجرا گذرد؛ اما این به معنی رفع مسئولیت مدیران شرکت های سهامی نیست. نتیجه: نتیجه اینکه چنانچه مدیران شرکت های سهامی تحت شرایطی باعث ورود ضرر به اشخاص ثالث شوند، علی رغم اصل مسئولیت محدود، دارای مسئولیت در این زمینه هستند. قاعده منع سوء استفاده از حق و لاضرر و قاعده منع تقلب از مهمترین قواعدی هستند که استثنائات مسئولیت مدیران در پرتو اصل مسئولیت محدود هستند. بر این اساس چنانچه مدیران شرکت سهامی از موقعیت انحصاری خود سوءاستفاده کرده باشد و اینکه سوءاستفاده از شرکت، سبب ورود خسارت به ثالث شده باشد، داری مسئولیت است و این مطابق قاعده لاضرر در فقه است.
A Critical Analysis of Muḥammad Rātib Nabulsī's Scientific Exegesis of Verse 37 of Surah al-Raḥmān(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه معارف قرآنی (آفاق دین) سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۹
83 - 110
حوزههای تخصصی:
Nabulsī, a contemporary āuranic scholar, is a follower of the scientific interpretation school. Among the verses he has interpreted is verse 37 of Surah al-Raḥmān, which he associates with a cosmic phenomenon. In his view, this verse describes the explosion of a star, resulting in the formation of a reddish nebula resembling a rose. The image published by NASA of the "Cat's Eye Nebula," which Nabulsī believes resembles a flower, is his only evidence for this claim. The present study, using a descriptive-analytical method and a critical approach, aims to find Nabulsī's interpretation inconsistent with the apparent meaning and context of the verse; and also, examines the compatibility of such an interpretation with the verse and evaluates its validity. The results indicated that Nabulsī's interpretation is not inconsistent with the context of the verses and is not supported by scientific data in the field of astronomy. Recent, clearer images from NASA of the Cat's Eye Nebula reveal that the previous image was inaccurate, and this nebula is neither red nor rose-like. Furthermore, his interpretation lacks literary and linguistic support, and the etymological research conducted in this study confirms this claim. An analysis of Nabulsī's interpretation within the framework of conceptual metaphor theory also reveals that he neglected the source and target domains of this metaphor, leading to errors. Additionally, when examined from the perspective of the Quranic language, Nabulsī's interpretation faces significant challenges that cannot be justified.
جستاری در وجوه افتراق عقل و عشق از دیدگاه حکیم ملاهادی سبزواری
منبع:
آموزه های حکمت اسلامی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
103 - 128
حوزههای تخصصی:
تاکید قرآن کریم و روایات بر عقل و نپرداختن به واژه «عشق» با وجود کاربرد زیاد آن میان اقشار مختلف، مؤلف را به بررسی وجوه افتراق عقل و عشق واداشت. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی–تحلیلی، به واکاوی نظریات حکیم سبزواری می پردازد. وی با اینکه فیلسوف نامداری است؛ اما در بیان عقل و عشق از جاده انصاف خارج نشده است. عاقلانه نوشته و عاشقانه سروده است. طریق عقل را هموار و طریق عشق را دشوار دانسته و بر این باور است که عقل، اهل تمییز و عشق، اهل توحید است. عقل، مُلک فنون و عشق مُلک جنون است؛ ازاین جهت، عشق را عاشق کش و جان پرور، یغماگر و خون خوار و آذرِ آتشین خو، و عقل را هستی طلب، ناصح، آزرم، نرم خو و رنجور می داند. گاهی عشق را جامع اوصاف متضاد دانسته است. هرچند رتبه عشق را برتر می داند؛ ولی از بیان عظمت عقل منور غافل نبوده است. مراد از عقلی که به اوصاف نکوهشی متصف کرده است، عقل مشوب است؛ از این رو، بر خلاف عده ای که عقل را سامری و عشق را موسوی دانسته اند، عشق را خضر و عقل منور را موسی می داند. هرچند مراد آن ها نیز باید عقل مشوب، جزئی و مشوش به اوهام و خیال باشد. طبق یافته های پژوهش، عقل و عشق با هم افتراقاتی دارند که این تحقیق به تبیین تفاوت ماهوی، وصفی و رتبی آن ها پرداخته است.
چگونگی اطلاق اصل آسان باوری بر تجربه دینی، با تکیه بر نقش اصل سادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن، با تأسی از سی. دی. براد، اصل آسان باوری را بر تجربه دینی قابل اطلاق می داند. او ادعا می کند که طبق این اصل، تجربه دینی تجربه ای واقعی است، و در نتیجه می تواند به مثابه قرینه ای برای فرضیه خداباوری تلقی گردد و احتمال وجود خداوند را افزایش دهد. من در این مقاله استدلال خواهم کرد، بر خلاف ادعای ریچارد سوئینبرن، اصل آسان باوری نمی تواند بر تجربه دینی قابل اطلاق باشد. بدین منظور، ابتدا به تبیین دیدگاه سوئینبرن درباره اصل آسان باوری خواهیم پرداخت، سپس به بررسی نقد مطرح شده از جانب ویلیام رو خواهم پرداخت، که ادعا می کند به دلیل عدم تمایز میان تجربه دینی اصیل و موهوم، اصل آسان باوری بر تجربه دینی قابل اطلاق نیست. در ادامه به پاسخ های ارائه شده به رو خواهم پرداخت که ادعا می کنند تجربه دینی، همانند تجربه حسی، قابل ارزیابی است و در نتیجه اصل آسان باوری بر تجربه دینی قابل اطلاق است. در آخر نشان خواهم داد اطلاق این اصل بر تجربه دینی با مشکل جدی تری روبرو است، و با ارجاع به ابتنای اصل سادگی بر اصل آسان باوری استدلال خواهم کرد که به دلیل پیچیدگی متعلَق تجربه دینی (خداوند به مثابه امری نامتناهی)، اصل آسان باوری نمی تواند بر تجربه دینی اطلاق شود. از این رو برای حفظ ارزش معرفت شناسانه تجربه دینی، باید به توجیه دیگری توسل جست.
تأملی در معیارشناسی بی حس کردن اعضا در اجرای کیفرهای بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
173 - 187
حوزههای تخصصی:
کاوش در چرایی کیفر در دو حوزه زیرساخت ها (مبانی) و دستاوردها و پیامدها (اهداف مجازات) قابل بررسی است. در وضع هرگونه مجازات باید به اندازه اثربخشی آن در از میان بردن این ویژگی نابهنجار بزهکار و بازگرداندن اهلیت مجرم به وی توجه شود، زیرا تشفی خاطر، برقراری نظم عمومی، اجرای عدالت کیفری و بازپروری مجرم از اهداف اجرای مجازات است. باتوجه به این اهداف، اجرای مجازات در حدود (جز سرقت و محاربه) با تعذیب و رنج به مقدار متعارف همراه است و در ارتداد، انتخاب کیفر دردناک به حاکم واگذار شده است. قانون گذار در اجرای حد محاربه و سرقت، به دنبال اهدافی جز تحمیل درد و رنج است و آن پیشگیری از تکرار جرم و پندآموزی برای دیگران است، بنابراین دادرس می تواند کیفر را همراه با بی حسی اجرا کند. به دلیل وحدت مناط، اجرای مجازات تعزیری مانند مجازات حدی است. در قصاص، تماثل در مقدار جنایت و در تحمل درد به مقدار متعارف لازم است و رعایت همگونی در سایر اوصاف جنایت ضرورت ندارد، زیرا اولاً میزان درد قابل اندازه گیری نیست؛ ثانیاً آستانه تحمل درد در انسان ها متفاوت است؛ ثالثاً قصاص عضو ناسالم در برابر سالم مشروع است؛ رابعاً در مواردی که قصاص افزون بر جنایت می شود و یا هلاکت نفس جانی را به دنبال دارد، منتفی است. در ماده 444 قانون مجازات اسلامی جدید نیز، بی حسی مجرم از حقوق مجنی علیه اعلام شده است.