فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶٬۸۸۱ تا ۲۶٬۹۰۰ مورد از کل ۳۵٬۵۳۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از نگرانی های شدید خانواده ها، انتخاب مسیر شغلی و هدایت تحصیلی فرزندان نوجوان است. پژوهش های فراوانی به بررسی تحول شغلی در گروه های گوناگون پرداخته اند، ولی پژوهشی که به مدل یابی تحول شغلی در نوجوانان پرداخته باشد، تاکنون انجام نشده است. پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل علی از رابطه میان چشم انداز زمان آینده و خودنظم جویی بلندمدت بر تحول شغلی با توجه به نقش واسطه ای نگرش به مدرسه در فرزندان نوجوان خانواده های شهر سنندج انجام شد. روش پژوهش، همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. از میان جامعه دانش آموزان نوجوان مقطع متوسطه اول شهر سنندج تعداد 284 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی انتخاب و به ابزارهای خودگزارشی چشم انداز زمان آینده (2008) Husman & Shell، خودنظم جویی نوجوانان Dias, Castillo & Moilanen, (2014)، نسخه تجدیدنظر شده مقیاس ارزیابی نگرش به مدرسه McCoach & Siegle (2003) و نسخه استرالیایی سیاهه کوتاه تحول شغلی Creed & Patton (2004) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری به وسیله نرم افزار AMOS و SPSS انجام گرفت. یافته های این پژوهش نشان داد که تحول شغلی با اطلاع از تراز چشم انداز زمان آینده و نگرش به مدرسه پیش بینی شد؛ خودنظم جویی بر نگرش به مدرسه و تحول شغلی به طور مستقیم تأثیری نداشتند؛ نگرش به مدرسه تأثیر علی و مستقیمی بر تحول شغلی نداشت. همچنین چشم انداز زمان و خودنظم جویی با میانجیگری نگرش به مدرسه اثر غیرمستقیم بر تحول شغلی نداشت. یافته های این پژوهش مؤید تأثیر معنی دار چشم انداز زمان آینده بر تحول شغلی فرزندان نوجوان خانواده های شهر سنندج است.
پیش بینی درد ذهنی (روان شناختی) بر اساس سرمایه روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا: نقش میانجیگری حمایت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵ (پیاپی ۹) مجموعه مقالات کووید- ۱۹
229 - 245
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین پیش بینی درد ذهنی (روان شناختی) بر اساس سرمایه روان شناختی در افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا با نقش میانجیگری حمایت اجتماعی ادراک شده بود. روش پژوهش: طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری افراد دارای تجربه سوگ خویشاوندان نزدیک (پدر، مادر، فرزند، خواهر، برادر) ناشی از ویروس کرونا در سال 1400 شهر تهران بود که با استناد به نظر هویت و کرامر (2004) 432 نفر به صورت هدفمند انتخاب و به مقیاس درد ذهنی توسط اورباخ و میکلینسر (2003)، پرسشنامه سرمایه روان شناختی لاتنز و همکاران (2007) و مقیاس حمایت اجتماعی ادراک شده زیمت و همکاران (1988) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر و معادلات ساختاری و با به کارگیری نرم افزارهای spss, Amoss تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج ضرایب همبستگی نشان داد که بین سرمایه روان شناختی (38/0 = r، 01/0 p <) و مؤلفه های آن (خودکارآمدی، امیدواری، تاب آوری و خوش بینی) با حمایت اجتماعی ادراک شده رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد (01/0 p <)؛ در حالی که بین سرمایه روان شناختی (27/0- = r، 01/0 p <) و مؤلفه های آن (خودکارآمدی، امیدواری، تاب آوری و خوش بینی) با درد ذهنی (روان شناختی) رابطه منفی و معنی دار وجود دارد (01/0 p <). بین حمایت اجتماعی ادراک شده (36/0- = r، 01/0 p <) و مؤلفه های آنبا درد ذهنی (روان شناختی) نیز رابطه منفی و معنی دار وجود دارد (01/0 p<). همچنین ضرایب مسیر مستقیم سرمایه روان شناختی (15/0- =ß، 01/0 p<) به درد ذهنی (روان شناختی) افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا منفی و معنی دار است. ضریب مسیر مستقیم حمایت اجتماعی ادراک شده به عنوان متغیر میانجی به درد ذهنی (روان شناختی) افراد دارای تجربه سوگ ناشی از کرونا نیز منفی و معنی دار است (20/0- =ß، 01/0 p<).
نقش واسطه ای هوش هیجانی در مدل مفهومی رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه و فرسودگی شغلی در پرستاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای هوش هیجانی در رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و فرسودگی شغلی در پرستاران بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه پرستاران زن و مرد در دو بیمارستان شریعت رضوی و شهید چمران شهر تهران در سال 1398 بود که با روش سرشماری 186 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش (MBI)، پرسشنامه هوش هیجانی برادبری-گریوز و فرم کوتاه شده طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (SQ-SF) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و روش تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS و LISREL استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون همبستگی نشان از وجود رابطه معنی دار بین پنج طرحواره ناسازگار اولیه با هوش هیجانی و فرسودگی شغلی بود و همچنین رابطه هوش هیجانی با فرسودگی شغلی تایید شد (05/0>p). آزمون مدل پژوهش نشان داد سه طرحواره بریدگی و طرد، خودمختاری و عملکرد مختل و گوش به زنگی بیش از حد هم به طور مستقیم و هم با میانجی گری هوش هیجانی بر فرسودگی شغلی تاثیر دارند. طرحواره محدودیت های مختل به طور مستقیم بر فرسودگی شغلی موثر است و طرحواره دیگر جهت مندی اثر مستقیم یا غیر مستقیم بر فرسودگی شغلی ندارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که در فرسودگی شغلی، چهار طرحواره ناسازگار اولیه (طرحواره بریدگی و طرد، خودمختاری و عملکرد مختل، گوش به زنگی بیش از حد و محدودیت های مختل) و هوش هیجانی نقش دارند بنابراین روانشناسان و مشاوران می توانند به نقش این عوامل در پیشگیری و کاهش فرسودگی شغلی توجه ویژه ای نمایند.
مدل عضویت گروهی با تحلیل تمییز برای دانش آموزان دارای رفتارهای پرخطر بر اساس شاخص های خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
115 - 132
حوزههای تخصصی:
با توجه به حساسیت دوران نوجوانی و امکان بروز رفتارهای پرخطر در این دوران، پژوهش حاضر با هدف تعیین مدل عضویت گروهی با تحلیل تمییز برای دانش آموزان دارای رفتارهای پرخطر بر اساس شاخص های خانوادگی در دانش آموزان مقطع متوسطه صورت گرفته است. در این پژوهش از طرح همبستگی برای تفکیک گروه ها استفاده شده و رابطه میان متغیرها بر اساس هدف پژوهش تحلیل گردیده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان دوره متوسطه سال تحصیلی 97-98 شهر شیراز می باشد. آزمودنی ها شامل 106 دانش آموز (70 پسر و 36 دختر) بوده و ابزارها شامل مقیاس رفتارهای پرخطر نوجوانان ایرانی، مقیاس شیوه های فرزندپروری بامریند، تاب آوری خانواده سیکسبی و مقیاس سبک زندگی سهرابی بوده است. برای تحلیل آماری از روش تحلیل افتراقی استفاده شد. یافته ها نشان داد که معادله تحلیل افتراقی دارای قدرت تفکیک دانش آموزان عادی از دانش آموزان دارای رفتار پر خطر بر اساس متغیرهای خانوادگی (سبک های فرزندپروری والدین، تاب آوری خانواده و سبک زندگی) بوده است.
خلاقیت و رگه های شخصیت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ب ا هدف تبیین خلاقیت براساس رگه های شخصیتی، 289 دانشجو (121 دختر و 168 پسر) با مِیانگین سنی 24 سال از سه دانشکده هنر (98 نفر)، تربیت بدنی (93 نفر) و فنی مهندسی (98 نفر)، با روش نمونه برداری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های خلاقیت تورنس (1966) و رگه های پنجگانه شخصیتی (کاستا و مک کری، 1992) پاسخ دادند. نتایج نشان دادند در هر سه گروه خلاقیت با نورزگرایی همبستگی منفی و با رگه های گشودگی، برونگردی و وظیفه شناسی همبستگی مثبت داشت. رابطه مثبت رگه مقبولیت و خلاقیت نیز تنها در گروه تربیت بدنی، معنادار به دست آمد. مقایسه همبستگیه ا در هر سه گروه با استفاده از آزمون Z انتقال فیشر تنها بین خلاقیت و مقبولیت در دو گروه تربیت بدنی و هنر معنادار بود. نتایج رگرسیون گ ام به گام نیز نشان داد که در گروه هنر، رگه های وظیفه شناسی، برونگردی و گشودگی 34 درصد در گروه تربیت بدنی مقبولیت، وظیفه شناس ی و برونگردی 38 درصد و در گروه فنی مهندسی، وظیفه شناسی و برونگردی 28 درصد واریانس نمره های خلاقیت را پیش بینی می کنند. به نظر می رسد با توجه به رشته های تحصیلی مختلف، رگه های شخصیتی قادر به پیش بینی سطوح متفاوتی از خلاقیت در دانشجویان هستند.
The role of psychological factors in predicting consensual divorce and presenting a model of related factorsin Zanjan(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present study was conducted to determine the role of psychological factors in predicting consensual divorce and a model based on the related factors was presented. 120 people were selected by available sampling method and questionnaires of five major factors of short form personality , Minnesota personality trainee, early nasal schemas and divorced inclination scale were completed by them. Data were analyzed Pearson tests, stepwise regression and independent t-test were utilized. The results showed that neuroticism had a significant positive relationship with the desire for consensual divorce and hysteria personality disorder had a significant negative relationship with the desire for consensual divorce. The desire for divorce was not significantly related to the defect and failure schema but had a significant positive relationship with other early maladaptive schemas. (P <0.05) Stepwise regression showed that 0.34 variance related to consensual divorce based on entitlement variables (β = 0.40, t = 4.32), their neuroticism (β = 0.30, T = 3.27, hysteria (β = -0.29, t = 3.07) and paranoia (β = 0.28, t = 2.90) are predicted. Therefore, it can be concluded that identifying personality traits, personality disorders and maladaptive patterns in premarital counseling can be effective in preventing consensual divorce.
مقایسه اثربخشی بسته آموزشی روان شناختی پیشگیری از مصرف مواد و درمان شناختی-رفتاری بر نگرش نسبت به مصرف مواد در دانش آموزان مستعد مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال شانزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۵
۷۴-۴۹
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی بسته آموزشی روان شناختی پیشگیری از مصرف مواد و درمان شناختی-رفتاری بر نگرش نسبت به مصرف مواد در دانش آموزان مستعد مصرف مواد انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. از میان دانش آموزان پسر مستعد مصرف مواد مقطع متوسطه دوم شهر اصفهان در سال 1398، 45 دانش آموز به روش روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و در سه گروه 15 نفره گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه نگرش نسبت به مصرف مواد بود. گروه آزمایش اول تحت 8 جلسه آموزش روان شناختی پیشگیری مصرف مواد و گروه آزمایش دوم تحت 8 جلسه درمان شناختی-رفتاری قرار گرفتند و گروه گواه هیچ گونه درمانی دریافت نکرد. داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که اثر هر دو روش در اصلاح نگرش به مواد در دانش آموزان مستعد مصرف مواد معنادار بود و آموزش روان شناختی پیشگیری از مصرف مواد در اصلاح نگرش به مواد در مرحله پیگیری اثربخش تر از درمان شناختی-رفتاری بود. نتیجه گیری: متخصصان می توانند به منظور اصلاح نگرش دانش آموزان مستعد نسبت به مصرف مواد از بسته آموزشی روان شناختی پیشگیری از مصرف مواد بهره گیرند.
مقایسه مداخلات ذهن آگاهی و بازتوانی شناختی بر کاهش ولع مصرف و بدتنظیمی هیجانی در سوء مصرف کنندگان مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
205-230
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر مقایسه درمان ذهن آگاهی و بازتوانی شناختی بر ولع مصرف و بدتنظیمی هیجانی در مصرف کنندگان مواد شهر تهران بود. روش: این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش سوء مصرف کنندگان مواد مراجعه کننده به کلینیک های تخصصی درمان سوءمصرف مواد در شهر تهران بود. تعداد 47 نفر از میان این جامعه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه ذهن آگاهی=16 نفر و گروه بازتوانی شناختی=15 نفر) و یک گروه کنترل (16 نفر) به عنوان نمونه مطالعه گمارده شدند. یک گروه آزمایش 8 جلسه درمان ذهن آگاهی و گروه دیگر آزمایش 12 جلسه بازتوانی شناختی را دریافت کردند. گروه ها با مقیاس ولع مصرف و مقیاس دشواری در تنظیم عواطف مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مختلط تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بیانگر آن بود که ذهن آگاهی و بازتوانی شناختی بدتنظیمی هیجانی و ولع مصرف را در دو گروه آزمایش به طور معنا داری کاهش دادند و ذهن آگاهی درکاهش ولع مصرف اثربخشی بالاتری داشت. نتیجه گیری: درمان مبتنی بر ذهن آگاهی و بازتوانی شناختی با کاهش وسوسه مصرف و دشواری در تنظیم هیجان می توانند مداخلات درمانی مناسبی جهت بهبودی افراد وابسته به مواد باشند.
اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر بهبود عملکرد حافظه (رمز نویسی، حافظه عددی)، سرعت مطالعه و درک مطلب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر بهبود عملکرد حافظه (رمزنویسی، حافظه عددی)، سرعت مطالعه و درک مطلب انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، پیگیری همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه افراد 40-20 ساله شهر اصفهان در شش ماهه اول سال 1398 بوده اند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 48 نفر از بین این افراد انتخاب و در دو گروه آزمایش (24 نفر) و کنترل (24 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. برنامه آموزشی راهبردهای شناختی و فراشناختی طی 20 جلسه ی 2 ساعته به صورت گروهی بر روی گروه آزمایش اجرا شد؛ و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. ابزار گردآوری داده ها شامل آزمون محقق ساخته سرعت مطالعه و درک مطلب، و دو خرده آزمون حافظه عددی (فراخنای ارقام) و رمزنویسی از پرسشنامه استاندارد هوش وکسلر بزرگسالان بود. به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که بین گروه ها در دو زیر مقیاس رمزنویسی و حافظه عددی و متغیرهای سرعت مطالعه و درک مطلب تفاوت معناداری وجود دارد. بنابراین می توان گفت که، آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر بهبود عملکرد رمزنویسی، حافظه عددی، سرعت مطالعه و درک مطالعه افراد دارای اثربخشی قابل توجهی بود؛ لذا می توان از راهبردهای نامبرده جهت افزایش قابلیت حافظه و درک مطالعه افراد در مراکز آموزشی و تحصیلی استفاده کرد.
رابطه دشواری در تنظیم هیجان و سبکهای والدگری مادران، با نشانه های رفتار مخرب فرزندان شان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
143 - 160
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی دشواری در تنظیم هیجان مادران و نشانه های رفتار مخرب فرزندان با واسطه ی سبکهای والدگری مادران (شامل: فرزندپروری مثبت، عدم ثبات در قواعد رفتاری با فرزند، و ضعف در نظارت و راهنمایی) انجام پذیرفت. روش: این پژوهش توصیفی همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مادران دانش آموز پسر مقطع ابتدایی در شهرستان شیراز بود. 4 مدرسه ابتدایی پسرانه دولتی به روش خوشه ای مرحله ای تصادفی انتخاب گردید. این مدارس مجموعا 54 کلاس داشتند. از هر کلاس 4 تا 5 نفر به تصادف انتخاب شد و ابزارهای پژوهش شامل مقیاس دشواری های تنظیم هیجانی، پرسشنامه فرزندپروری آلاباما فرم کوتاه، و سیاهه علائم مرضی کودک فرم والدین به صورت بسته های پستی به دانش آموزان داده شد تا پرسشنامه ها را به مادران خود بدهند. در مجموع 234 پرسشنامه جهت بررسی در تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. به منظور ارزیابی مدلهای مفروض از روش معادلات ساختاری نرم افزار SPSSوAMOS استفاده گردید. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد دشواری تنظیم هیجانی در مادران هم به صورت مستقیم و هم به واسطه عدم ثبات رفتاری، ضعف در نظارت و راهنمایی و روشهای فرزندپروری مثبت مادران، رفتارهای مخرب فرزندان را پیش بینی می کند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج مدلسازی معادلات ساختاری، سبک های والد گری مادران نقش واسطه ای سهمی بین دشواری تنظیم هیجانی مادران و رفتارهای مخرب فرزندان دارد. تدوین برنامه هایی به منظور افزایش مهارت تنظیم هیجانی مادران، و سبکهای فرزندپروری می تواند باعث کاهش رفتارهای مخرب در فرزندان شود.
مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازگاری اجتماعی، سازگاری هیجانی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازگاری اجتماعی، هیجانی، تحصیلی دانش آموزان انجام پذیرفت. روش بررسی: در این پژوهش جامعه آماری دربرگیرنده 108 نفر از دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی شهر مشهد که در سال تحصیلی 1399-1400در شهر مشهد مشغول به تحصیل بودند. با توجه به جامعه آماری و با توجه به محدودیت های ناشی از شیوع کرونا در این پژوهش از نمونه گیری در دسترس استفاده گردید. حجم نمونه با توجه به معیارهای ورود و خروج، تعداد 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی، در سه گروه آزمایش نوروفیدبک، آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه کنترل قرارگرفتند. ابتدا با استفاده از روش های آمارتوصیفی مانند میانگین و انحراف معیار، داده ها توصیف و سپس برای بررسی مقایسه ای اثربخشی نوروفیدبک و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازگاری اجتماعی، هیجانی، تحصیلی دانش آموزان(پرسشنامه سازگاری سینها و سینگ)، با استفاده از روش های آمار استنباطی(تحلیل کواریانس چند متغیره گام به گام) فرضیه ها مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: طبق نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری استفاده از تمرینات نوروفیدبک و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به صورت معناداری باعث افزایش سازگاری هیجانی، اجتماعی و تحصیلی دانش آموزان می گردد . با این حال بین اثربخشی روش نوروفیدبک و روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر فاکتورهای سازگاری دانش آموزان تفاوت معنی داری وجود ندارد.
نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و رفتار سکوت کلاسی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و رفتار سکوت کلاسی دانش آموزان دختر پایه ششم شهرستان شهرکرد بود. روش پژوهش حاضر همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم شهرستان شهرکرد در سال تحصیلی 1401-1400 به تعداد 4800 نفر بود که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای 320 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار گرداوری داده ها شامل رفتار سکوت کلاسی بهنام فر و همکاران (CSBQ) (1394)، ویژگی های شخصیتی کاستا و مک کری (NEO_PI) (1998) و خودکارآمدی تحصیلی جینگز و مورگان (MJSENS) (1999) بود. برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS 25 وAMOS 25 استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که مدل از برازش مطلوبی برخوردار است ویژگی های شخصیتی به جز باوجدان بودن بر رفتار سکوت کلاسی اثر علی و مستقیم دارند (01/0>P). . همچنین گشودگی نسبت به تجربه، توافق پذیری و باوجدان بودن از طریق خودکارآمدی تحصیلی اثر علی و غیرمستقیم بر رفتار سکوت کلاسی دارد (01/0>P). بنابراین توجه به ویژگی های شخصیتی و خودکارآمدی تحصیلی در جهت کاهش رفتار سکوت کلاسی و افزایش مشارکت کلاسی دانش آموزان از اهمیت بالایی برخوردار است.
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی و تاب آوری زوجین جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: زوجین جوان به دلیل نداشتن تجریه و تاب آوری در تعارضات زناشویی، بیشتر در معرض دلزدگی زناشویی و در نتیجه تمایل به طلاق هستند. این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر دلزدگی زناشویی و تاب آوری زوجین جوان انجام شد. روش پژوهش: از روش تحقیق نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. از جامعه آماری زوجین جوان مراجعه کننده به مراکز مشاوره خانواده منطقه 1 شهر تهران 30 زوج (30 مرد و 30 زن) با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش دلزدگی زناشوئی (پاینز، 1996)، تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) بود. یافته های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 23 و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار بر کاهش دلزدگی زناشویی و افزایش تاب آوری زوجین جوان تاثیر معنی دار و پایداری دارد (001/0 p<). نتیجه گیری: بنابراین به منظور بهبود دلزدگی زناشویی و تاب آوری زوجین جوان پیشنهاد می شود از رویکرد زوج درمانی هیجان مدار استفاده شود.
پیش بینی دلردگی زناشویی براساس انواع طرحواره های عشق و جهت گیری اهداف زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۲
90 - 108
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه پیش بینی فرسودگی زناشویی براساس انواع طرحواره های عشق و جهت گیری اهداف زناشویی بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه افرادی که در سال 1398 برای حل مشکلات زناشویی به مراکز مشاوره شهر همدان مراجعه کرده بودند. نمونه این پژوهش شامل 210 نفر بود که به صورت نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز، پرسشنامه طرحواره عشق و پرسشنامه جهت گیری اهداف زناشویی کانزاس بود. تحلیل داده ها نشان داد بین فرسودگی زناشویی با جهت گیری اهداف زناشویی و طرحواره عشق ایمن رابطه منفی و بین فرسودگی زناشویی با طرحواره عشق کناره گیر، بی ثبات و غیرجدی رابطه مثبت وجود داشت. همچنین نتایج داده ها حاکی بود که بین جهت گیری اهداف زناشویی با طرحواره های عشق کناره گیر، بی ثبات و غیرجدی رابطه منفی و بین جهت گیری اهداف زناشویی با طرحواره عشق ایمن رابطه مثبت وجود داشت. بنابراین نتایج این پژوهش حاکی است که طرحواره های عشق و جهت گیری اهداف زناشویی بر زندگی زناشویی زوجین مؤثر است، پس استفاده از این نتایج می تواند برای پیشگیری و درمان فرسودگی زناشویی مفید باشد.
مقایسه اثربخشی رفتار درمانی مواجهه و بازداری از پاسخ (ERP) با درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCBT) بر نشانگان وسواس فکری - عملی و افسردگی در زنان مبتلا به اختلال وسواس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره بیستم زمستان (اسفند) ۱۴۰۰ شماره ۱۰۸
۲۲۸۴-۲۲۶۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش های مختلفی به بررسی اثربخشی درمان مواجهه و بازداری از پاسخ بر نشانگان وسواس فکری – عملی و افسردگی پرداخته اند اما کمتر پژوهشی این رویکرد را در یک کارآزمایی رقابتی با روش های دیگری مانند درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCBT) مورد بررسی قرار داده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی دو روش درمان شناختی – رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مواجهه و بازداری از پاسخ بر نشانگان وسواس فکری – عملی و نشانگان همبود افسردگی در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی انجام شد. روش: روش: طرح پژوهش حاضر کاربردی بوده و روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش 1 و 2 و گروه گواه بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمامی زنان در گروه سنی 20 تا 45 ساله مراجعه کننده به مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره آمنه و رایین در تهران در سال 1396 بود که از میان آن ها تعداد 36 نفر از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب و در سه گروه آزمایش اول با روش شناختی – رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (12 نفر)، آزمایش دوم با روش مواجهه و بازداری از پاسخ (12 نفر) و گروه گواه (12 نفر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه وسواس فکری – عملی ییل براون (گودمن، 1986) و پرسشنامه افسردگی بک 2 (بک، 1979) بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر توسط نرم افزار SPSS-21 انجام گرفت. یافته ها: در مرحله پس آزمون هر دو مداخله به صورت معناداری بر نشانگان وسواس و افسردگی تأثیر داشته است (0/05 <p). در مرحله پیگیری نیز دو مداخله به صورت معناداری موجب کاهش نشانگان وسواس و افسردگی شد اما درمان شناختی - رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCBT) تأثیر بیشتری داشت. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که درمان شناختی – رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مواجهه و بازداری از پاسخ می تواند در کاهش میزان نشانگان وسواس و افسردگی زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری – عملی مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر فشار مراقبتی و خودانتقادی مادران دارای کودک کم توان ذهنی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره نهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
۱۴۰-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: درصد قابل توجهی از خانواده های ایرانی دارای کودک کم توان ذهنی با مشکلات متعددی مانند اختلالات خواب، بی قراری، اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی، پرخاشگری، خودجرحی، و اختلالات شخصیت مواجه هستند. در این راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر فشار مراقبتی و خودانتقادی مادران دارای کودک کم توان ذهنی خفیف انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه این پژوهش شامل تمامی مادران دارای فرزند کم توان ذهنی مشغول به تحصیل در مدارس استثنایی شهرستان قائم شهر در سال تحصیلی 1398-1397 بودند که از بین آنها 30 مادر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به روش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر یک 15 نفر) جای دهی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش تحت روان درمانی مثبت گرا در 8 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ابزار گردآوری داده ها شامل سیاهه فشار مراقبتی چندبعدی (نواک و گاست، 1989) و مقیاس سطوح خودانتقادی (تامسون و زاروف، 2004) بود. داده ها توسط نسخه 22 نرم افزار SPSS و با استفاده از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر آمیخته تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد روان درمانی مثبت گرا بر کاهش ابعاد فشار مراقبتی (0/001>P، (25/791=F2,24) و کاهش ابعاد خودانتقادی (0/001>P، (29/465=F2,27) در مادران دارای کودک کم توان ذهنی مؤثر است. در مرحله پیگیری در همه متغیرها غیر از خودانتقادی مقایسه ای، ثبات درمان وجود داشت. نتیجه گیری: مداخله مثبت گرا با گسترش دیدگاه فردی مادران دارای کودک کم توان ذهنی نسبت به موضوعات مختلف مانند عواطف منفی، هیجانات ناخوشایند و خود مختاری، به تغییر نگرش آنها و در نتیجه تقویت هیجانات مثبت در آنها کمک کرد که در نتیجه موجب کاهش فشار مراقبتی و خودانتقادی در آنها شد.
بررسی برخی از عوامل گرایش به شبکه های ماهواره های خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دسترسی سریع به ماهواره، باعث گسترش آن گردیده و علل و عوامل متعددی در گرایش افراد به آن موثرند. در پژوهش حاضر برخی از عوامل یاد شده مورد بررسی قرار گرفته است. روش: کلیه ی دانش آموزان دختر و پسر سوم دبیرستانی اهواز، جامعه ی آماری تحقیق حاضر را تشکیل داده بودند که از بین آن ها 190 نفر به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های هیجان خواهی سواری (1392)، هویت اجتماعی صفاری نیا و روشن (1389)، روابط خانوادگی سواری (1392) و پرسش نامه ی محقق ساخته ی گرایش به شبکه های ماهواره ای خارجی استفاده به عمل آمد. تحقیق حاضر از نوع همبستگی بوده و داده ها با کمک ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد بین هیجان خواهی، هویت اجتماعی و گرایش به شبکه های ماهواره های خارجی رابطه ی مثبت معنادار و بین روابط خانوادگی با متغیر یاد شده رابطه ی منفی معنادار وجود دارد. رگرسیون چند متغیره نشان داد که هیجان خواهی، هویت اجتماعی و روابط خانوادگی از عوامل پیش بین گرایش به شبکه های ماهواره ای خارجی به شمار می روند. نتیجه گیری: تحقیق حاضر برای پیشگیری از گرایش به شبکه های ماهواره ای خارجی، پیشنهاد می کند راهکارهای ابراز منطقی هیجان، ایجاد هویت مناسب و تقویت روابط خانوادگی مورد مطالعه قرار گیرد تا گرایش به شبکه های ماهواره ای خارجی کمتر شود.
رابطه اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی با کارکردهای اجرای: نقش واسطه ای دشواری های بین فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش ها و مدل های روان شناختی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۱
67 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی با کارکردهای اجرایی (حافظه فعال، بازداری پاسخ و انعطاف پذیری شناختی) با متغیر میانجی دشواری های بین فردی در دانش آموزان دبیرستان انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و ازلحاظ روش شناسی توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دبیرستان های پسرانه منطقه دو آموزش پرورش تهران بود. نمونه پژوهش حاضر شامل 300 دانش آموز پسر دبیرستانی بود که به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه اعتیاد به شبکه های اجتماعی مبتنی بر موبایل (1)؛ پرسشنامه کارکردهای اجرایی (2) و پرسشنامه مشکلات بین فردی (3). داده های جمع آوری شده توسط نرم افزارهای SPSS و Lisrel و با استفاده از روش مدل معادلات ساختاری تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد بین اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی و کارکردهای اجرایی (حافظه فعال، بازداری پاسخ و انعطاف پذیری شناختی) با متغیر میانجی دشواری های بین فردی رابطه معناداری وجود دارد (05/0 < P). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش که ارزیابی و تحلیل عوامل زمینه ساز و تداوم بخش در اعتیاد به اینترنت و اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی می باشد، لذا توسعه و ترویج فرهنگ استفاده از شبکه های اجتماعی و اینترنت سبب می شود تا بحران های هویتیکاهش یافته و محور های شخصیت شناسی همچون و همبستگی اجتماعی در دانش آموزان بهبود شایان داشته است و می توان ابعاد شناسایی شده در این پژوهش را چهارچوب توسعه استفاده از فنآوری های نوین ارتباطی میانند شبکه های اجتماعی دانست.
تبیین روابط علی بین شیوه های والدگری مادران و مشکلات هیجانی فرزندان دختر بر اساس نقش میانجی گر دشواری های بین فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: والدگری به شیوه های اجتماعی سازی فرزندان از سوی مراقبان مربوط می شود که گاهی اوقات می تواند روابط والدین را به خصوص با فرزندان دختر به کشاکش بکشد؛ در نتیجه والدین و فرزندان با مشکلات عاطفی و اجتماعی مختلفی روبرو می شوند که لازم است برای حل آنها تصمیمات مناسبی اتخاذ کنند. پژوهش حاضر به بررسی و تبیین روابط علی بین شیوه های والدگری مادران و مشکلات هیجانی فرزندان دختر بر اساس نقش میانجی گر دشواری های بین فردی پرداخته است. روش: روش مطالعه حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را دختران مقطع متوسطه دوم شهر کرج در سال تحصیلی1400- 1399 به همراه مادران تشکیل دادند. در این پژوهش 256 دانش آموز دختر به همراه مادران خود شرکت داشتند که در مجموع 512 شرکت کننده این مجموع را تشکیل داده اند و بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های مقیاس دشواری های بین فردی (1996)، پرسشنامه سبک والدگری بامریند (1991)، و مقیاس افسردگی، اضطراب و تنیدگی لاوی بند و لاوی بند (1995) استفاده شد تحلیل داده ها با روش مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS انجام شد. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده سبک والدگری استبدادی و دشواری های بین فردی نقش مثبت و معناداری بر مشکلات هیجانی دارد (0/05>p ) و نقش میانجی گر دشواری های بین فردی نیز معنادار است (05/0>p ). نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت بین سبک تربیتی استبدادی و مشکلات هیجانی رابطه مثبت معنادار وجود دارد و دشواری های بین فردی نیز در این رابطه نقش میانجی گر دارند. بنابراین، توجه به نقش سبک های تربیتی والدین و ایجاد روابط مناسب والد کودک در پیشگیری از مشکلات هیجانی دارای اهمیت است.
مقایسه اثربخشی نقاشی درمانی، گل بازی، و روش تلفیقی بر تاب آوری کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: عدم بازداری رفتاری در کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی نحوه پاسخ دهی آنان را با مشکل مواجه می کند. این کودکان توانایی منتظر ماندن را ندارند، بدین سبب تاب آوری در آنان از اهمیت زیادی برخوردار است. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی نقاشی درمانی، گل بازی و روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم) بر تاب آوری کودکان نارسایی توجه/ فزون کنشی انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر آزمایشی از نوع تک آزمودنی با طرحABA بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 8 تا 11 سال با اختلال نارسایی توجه – فزون کنشی بود که در سال تحصیلی 1400- 1399 در مراکز درمانی شهر تهران خدمات دریافت می کردند. از بین آنها تعداد 6 کودک (سه پسر و سه دختر) بر اساس ملاک های ورود و خروج و به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه 2 نفری جای دهی شدند. مداخلات نقاشی درمانی، گل بازی، و روش تلفیقی (تلفیق دو روش نقاشی درمانی و گل بازی) برای هر کودک و مادر طبق برنامه بازی درمانی کودک محور با روی آورد لندرث و براتون (2006)، به صورت 2 جلسه (یک ساعته) در هفته و به مدت 2 ماه طی 8 هفته (16 جلسه) اجرا شد. ابزار پژوهش شامل مقیاس توانمندی های اجتماعی- هیجانی و تاب آوری (مرل، 2008) بود. تحلیل دیداری داده ها در دو سطح درون موقعیتی و بین موقعیتی بر اساس سه شاخص سطح یا طراز، روند و تغییرپذیری انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که مداخلات درمانی در دو گروه نقاشی درمانی و روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم) اثربخش بوده است. کارآمدترین روش در ارتقاء تاب آوری، روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم) بود (0/05P<). درصد بهبودی کلی گل بازی کمتر از مداخلات درمانی دیگر بوده و اثربخشی معناداری بر تاب آوری کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی نداشت (0/05P>). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که مداخلات نقاشی درمانی و روش تلفیقی (روش تلفیق هر دو روش نقاشی درمانی و گل بازی با هم) می تواند سبب افزایش تاب آوری کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شود. تبیین های لازم برای نتایج به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.