مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
سازگاری هیجانی
حوزه های تخصصی:
زمینه: سبک زندگی ارتقا دهندة سلامت یک مدل چندبعدی از اعمال خودآغازگر و ادراکاتی است که به حفظ و افزایش سطح رفاه، خودشکوفایی و رضامندی فرد کمک می کند. هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون روان سنجی نسخة تجدید نظر شدة دوم نیمرخ سبک زندگی ارتقا دهندة سلامت (HPLP-II؛ والکر، اسچریست و چندر، 1995) در بین گروهی از دانشجویان ایرانی انجام شد. روش: در مطالعه همبستگی حاضر 324 دانشجوی کارشناسی (130 پسر و 194 دختر) به HPLP-II و مقیاس سازگاری هیجانی (EAM؛ رابیو، آگادا، هانتنگاس و هرناندز، 2007) پاسخ دادند. به منظور تعیین روایی عاملی HPLP-II از روش آماری تحلیل عاملی تأییدی و به منظور بررسی همسانی درونی HPLP-II از ضرایب آلفای کرونباخ استفاده شد. همچنین، به منظور مطالعه روایی سازة HPLP-II، ضریب همبستگی بین مقیاس های سبک زندگی ارتقا دهندة سلامت با سازگاری هیجانی گزارش شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تاییدی HPLP-II نشان داد که در نمونة دانشجویان ایرانی ساختار چندبعدی HPLP-II شامل پنج زیرمقیاس مسئولیت پذیری برای سلامت، فعالیت جسمانی، تغذیه، تعالی معنوی، روابط بین فردی و مدیریت استرس، با داده ها برازش مطلوبی داشت. نتایج مربوط به همبستگی بین عوامل چندگانة نیمرخ سبک زندگی با سازگاری هیجانی به طور تجربی از روایی سازة HPLP-II حمایت کرد. مقادیر ضرایب همسانی درونی زیرمقیاس های HPLP-II بین 56/0 تا 80/0 به دست آمد. نتیجه گیری: در مجموع، نتایج مطالعة حاضر نشان داد که HPLP-II برای سنجش مفهوم سبک زندگی ارتقادهندة سلامت در دانشجویان ایرانی ابزاری روا و پایا است.
تأثیر آموزش هوش اخلاقی به شیوه قصه گویی بر سازگاری تحصیلی، اجتماعی و هیجانی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲
54 - 37
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر آموزش هوش اخلاقی به شیوه قصه گویی بر سازگاری تحصیلی، اجتماعی و هیجانی دانش آموزان به انجام رسیده است. روش: این پژوهش یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون– پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پسر پایه ششم ابتدایی ناحیه 4 شهر اهواز در سال تحصیلی 97- 1396 بود که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای یک مدرسه ابتدایی از بین تمام مدارس ابتدایی ناحیه 4 شهر اهواز به صورت تصادفی انتخاب شد و در مرحله بعد، 40 نفر به صورت تصادفی انتخاب گردید و به صورت تصادفی در دو گروه (20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه گواه) جایگزین شدند. مداخله آموزش هوش اخلاقی به شیوه قصه گویی برای گروه آزمایش اجرا شد، درحالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت ننمود. پس از اتمام جلسات، پس آزمون روی دو گروه آزمایش و گواه انجام شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه های سازگاری تحصیلی بیکر و سریاک، سازگاری اجتماعی بل و سازگاری هیجانی رابیو و همکاران بود. برای دست یابی به نتایج، از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار Spss نسخه 22 استفاده شد. یافته ها: پیش از مداخله، میان میانگین نمرات سازگاری تحصیلی، اجتماعی و هیجانی، دو گروه تفاوت معناداری دیده نشد؛ پس از مداخله میان میانگین دو گروه در سازگاری تحصیلی، اجتماعی و هیجانی تفاوت معناداری دیده شد به گونه ای که میانگین نمرات گروه آزمایش از نمرات گروه گواه بیش تر بود. نتایج نشان داد که آموزش هوش اخلاقی به شیوه قصه گویی می تواند موجب بهبود سازگاری تحصیلی، اجتماعی و هیجانی دانش آموزان شود.
تدوین مدلی علّی بهزیستی ذهنی بر پایه تاب آوری تحصیلی و نقش واسطه ای تعامل معلم دانش آموز، سازگاری هیجانی و ادراک از جو مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین مدل علّی بهزیستی ذهنی بر پایه تاب آوری تحصیلی و نقش واسطه ای تعامل معلم دانش آموز، سازگاری هیجانی و ادراک از جو مدرسه است. بهزیستی ذهنی به عنوان یکی از شاخص های مهم کیفیت زندگی مطرح شده است و متغیرهای زیادی از قبیل متغیرهای زیستی، اجتماعی، شخصیتی، شغلی و... در میزان بهزیستی ذهنی افراد نقش دارند. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل همه دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر ارومیه بود و شرکت کنندگان 350 نفر بودند که با روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و به پرسش نامه های سازه های موجود در مدل پاسخ دادند. برای برازش مدل از روش حداقل مربعات جزئی (نسل دوم مدل های ساختاری) استفاده شد.از یافته های قابل توجه پژوهش حاضر می توان به تأثیر مستقیم تاب آوری بر تعامل معلم -دانش آموز، سازگاری هیجانی و ادراک از جو مدرسه و همچنین تأثیر مستقیم سازگاری هیجانی و تعامل معلم -دانش آموز بر بهزیستی ذهنی اشاره کرد. در مجموع مدل اصلاح شده پژوهش حاضر توانست 30 درصد از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین کند که این امر نشان دهنده اهمیت متغیرهای موجود در مدل است.
بررسی مدل میانجیگرانه ی بهزیستی روانشناختی در ارتباط بین هوش موفق و سازگاری هیجانی با خودتنظیمی یادگیری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان دارای خودتنظیمی تحصیلی یادگیرندگانی سخت کوش و مبتکر هستند و در برخورد با مسائل و مشکلات به سادگی دست از تلاش برنمی دارند، آنان یادگیری را فرایندی فعال قلمداد می کنند که در جریان آن می بایست مقداری از مسئولیت آن را بپذیرند و در صورت مواجهه با مشکلات می کوشند بفهمند برای حل آن به چه چیزی نیاز دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تدوین مدل خودتنظیمی یادگیری بر اساس هوش موفق و سازگاری هیجانی با نقش واسطه ای بهزیستی روانشناختی می باشد. مواد و روش ها: روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش حاضر دانش آموزان دختر و پسر مقطع متوسطه دوم تهران بودند که 456 نفر از آنها به صورت خوشه ای چند مرحله ای انتخاب گردید و از آنها خواسته شد که پرسشنامه های خودتنظیمی یادگیری(SRQ-A)؛ پرسشنامه هوش موفق، پرسشنامه بهزیستی روانشناختی و مقیاس سازگاری هیجانی(EAM) را تکمیل نمایند. نتایج به دست آمده با استفاده از نرم افزار AMOS و روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که سازگاری هیجانی و هوش موفق با میانجیگری بهزیستی روانشناختی به صورت مثبت و معنی دار (01/0>p) خودتنظیمی یادگیری را پیش بینی می نمایند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان مطرح کرد که هر چقدر هوش موفق و سازگاری هیجانی بالاتر باشد به صورت مستقیم و میانجیگری بهزیستی روانشناختی روی ارتقاء خودتنظیمی یادگیری اثر مثبت و معنی داری دارندبه همین خاطر والدین و مسئولین آموزشی جهت تقویت خودتنظیمی تحصیلی باید محیط های غنی برای تقویت این سه مولفه فراهم نمایند.
مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازگاری اجتماعی، سازگاری هیجانی و سازگاری تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی نوروفیدبک و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازگاری اجتماعی، هیجانی، تحصیلی دانش آموزان انجام پذیرفت. روش بررسی: در این پژوهش جامعه آماری دربرگیرنده 108 نفر از دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی شهر مشهد که در سال تحصیلی 1399-1400در شهر مشهد مشغول به تحصیل بودند. با توجه به جامعه آماری و با توجه به محدودیت های ناشی از شیوع کرونا در این پژوهش از نمونه گیری در دسترس استفاده گردید. حجم نمونه با توجه به معیارهای ورود و خروج، تعداد 45 نفر انتخاب و به صورت تصادفی، در سه گروه آزمایش نوروفیدبک، آزمایش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و گروه کنترل قرارگرفتند. ابتدا با استفاده از روش های آمارتوصیفی مانند میانگین و انحراف معیار، داده ها توصیف و سپس برای بررسی مقایسه ای اثربخشی نوروفیدبک و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر سازگاری اجتماعی، هیجانی، تحصیلی دانش آموزان(پرسشنامه سازگاری سینها و سینگ)، با استفاده از روش های آمار استنباطی(تحلیل کواریانس چند متغیره گام به گام) فرضیه ها مورد سنجش قرار گرفت. یافته ها: طبق نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری استفاده از تمرینات نوروفیدبک و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به صورت معناداری باعث افزایش سازگاری هیجانی، اجتماعی و تحصیلی دانش آموزان می گردد . با این حال بین اثربخشی روش نوروفیدبک و روش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر فاکتورهای سازگاری دانش آموزان تفاوت معنی داری وجود ندارد.
بررسی رابطه کمال گرایی و سازگاری هیجانی با نقش واسطه باورهای انگیزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۱ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۸۴)
412-427
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه کمال گرایی و سازگاری هیجانی با نقش واسطه باورهای انگیزشی در دانش آموزان دبیرستانی است. بدین منظور نمونهای به حجم 341 نفر از دانش آموزان دبیرستانی متشکل از 141پسر و200 دختر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و بهوسیله پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری پینتریچ و دیگروت(1999)، کمالگرایی فراست(1990) و پرسشنامه سازگاری سینها و سینک(1993) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های با استفاده از روش تحلیل مسیر تحلیل شد. نتایج نشان داد که ابعاد نظم و استانداردهای شخصی و شک و نگرانی هم به صورت مستقیم و هم باواسطه اضطراب امتحان، سازگاری هیجانی را پیش بینی می کنند.درمجموع نتایج نشان داد اثر کمال گرایی بر سازگاری هیجانی از مسیر اضطراب امتحان می گذرد. بر اساس یافته ها میتوان بیان نمود برای افزایش سازگاری هیجانی بایستی با مداخلاتی سطح اضطراب امتحان دانش آموزان را کاهش داد.
اثر بخشی آموزش روان درمانی مثبت گرا بر کنترل فکر و سازگاری هیجانی دانش آموزان دختر 15- 17 ساله بهبود یافته از پاندمیک کرونا (COVID-19)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مداخلات روان پزشکی در هنگام شیوع بیماری های عفونی با میزان مر گ و میر بالا، ضروری است؛ لذا هدف ازانجام پژوهش حاضر تعیین اثر بخشی آموزش روان در مانی مثبت گرا برکنترل فکروسازگاری هیجانی دانش آموزان دختر 15-17 ساله بهبود یافته ازنخستین اوج پاندمیک کرونا) (COVID-19درشهرستان زابل می باشد. روش پژوهش: پژوهش حاضر یک پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر متوسطه دوم شهر ستان زابل بود و با استفاده ازروش نمونه گیری خوشه ای چند مر حله ای32نفردانش آموز بهبود یافته از نخستین اوج پاندمیک کرونا انتخاب ودر دو گروه آزمایش (16نفر)وگروه کنترل (16نفر)جایگزین تصادفی وگمارده شدند. پیش آزمون در تمام گروه ها اجرا وآموزشهای روان درمانی مثبتگراطی ده جلسه آموزش مجازی به افراد گروه آزمایش ارائه شد. پس آزمون از همه گروه ها به عمل آمد. در پیش آزمون وپس آزمون پرسشنامه های کنترل فکر ولز ودیویس ((TCQ، سازگاری هیجانی رابیو و همکاران (EAM) اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس یک راهه تک متغیری و آزمون تحلیل کوواریانس یک راهه چندمتغیری یا مانکووا استفاده شد. یافته ها: به طور کلی نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که آموزش روان درمانی مثبت گرا بر افزایش کنترل فکر دانش آموزان دختر 15-17 ساله بهبود یافته از نخستین اوج پاندمیک کرونا تأثیر نداشت. این آموزش برسازگاری هیجانی دانش آموزان تأثیر داشت. سازگاری هیجانی آزمودنی ها که باروش روان درمانی مثبت گرا آموزش دیدنددر مقایسه با گروه گواه به طور معناداری بهبود یافت. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که روان درمانی مثبت گرا می تواند باعث ارتقای کنترل فکر و سازگاری هیجانی دانش آموزان شود فلذا پیشنهاد می شود از آن در مشاوره و درمان استفاده گردد.
اثربخشی درمان کوتاه مدت راه حل محور بر کیفیت ارتباط والد فرزندی، سازگاری هیجانی و سبک های حل تعارض مادران دختران درگیر شکست عاطفی
منبع:
پژوهش های کاربردی در مشاوره سال پنجم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۷
105 - 127
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف بررسی اثربخشی درمان کوتاه مدت راه حل محور بر کیفیت ارتباط والد فرزندی، سازگاری هیجانی و سبک های حل تعارض مادران دختران درگیر شکست عاطفی شکل گرفت. این پژوهش از انواع مطالعات نیمه تجربی می باشد که آزمودنی ها به شیوه در دسترس از تمامی مادران دارای دختر درگیر شکست عاطفی که شامل 30 نفر بودند بصورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت برنامه مداخله ای کوتاه مدت راه حل محور قرار گرفت و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. قبل و پس از برنامه مداخله ای هر دو گروه پرسشنامه کیفیت رابطه والد فرزندی، سبک تعارض و سازگاری هیجانی را تکمیل کردند. با توجه به یافته های این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که درمان کوتاه مدت راه حل محور توانسته بر کیفیت ارتباط والد فرزندی، سازگاری هیجانی و سبکهای حل تعارض مؤثر واقع شود و به عنوان یک گزینه مداخله ای موثر مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی شیوع با و بدون همبودی اختلال های هیجانی- رفتاری در کودکان ۶ تا ۸ سال: نقش واکنش مادر به هیجانات منفی کودک
حوزه های تخصصی:
مقدمه: در سال های نخست تحصیل، جدا شدن از والدین، تقاضاهای تحصیلی و اجتماعی می توانند برای کودکان فشارزا باشد و زمینه را برای ایجاد یا تشدید برخی از اختلال های روانی مهیا سازد. به همین خاطر بررسی شیوع اختلال های هیجانی- رفتاری و عوامل مرتبط با آن در این سال ها مهم است. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی شیوع با و بدون همبودی اختلال های هیجانی- رفتاری در کودکان ۶ تا ۸ سال و پیش بینی شدت این اختلال ها از روی واکنش مادر به هیجانات منفی کودک بود. روش: روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بود. جامعه شامل تمامی دانش آموزان پایه اول و دوم دبستان شهر ملایر در سال تحصیلی ۱۳۹۸-۱۳۹۷ بود، که با روش نمونه گیری خوشه ای، ۴۵۴ نفر انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از چک لیست رفتاری کودک (۲۰۰۲) و پرسشنامه واکنش به هیجانات منفی کودک (۱۹۹۰) استفاده شد. با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۲ و رگرسیون خطی مدل گام به گام داده ها تحلیل شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که شیوع خالص اختلال های هیجانی و رفتاری ۸/۶ درصد و شیوع همبود آن ۷/۳ درصد بود. علاوه بر این، واکنش های مادر به هیجانات منفی کودک می توانست شدت مشکلات هیجانی- رفتاری کودکان را پیش بینی نماید (۰/۰۰۱=P). نتیجه گیری: در کودکان ۶ تا ۸ سال، همبودی اختلال های هیجانی و رفتاری بالا بوده و واکنش های حمایتی یا غیرحمایتی مادر به هیجانات منفی کودک در آن نقش دارد، بنابراین پیشنهاد می شود روانشناسان و روانپزشکان کودک در مصاحبه های تشخیصی و راهکارهای درمانی به این یافته ها توجه ویژه ای داشته باشند.
مدل یابی ساختاری رابطه سازگاری هیجانی و ذهن آگاهی با میانجگری تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
83 - 98
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس شایع ترین بیماری سیستم اعصاب مرکزی است که باعث از کارافتادگی و ناتوانی بسیاری از بیماران می شود. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سازگاری هیجانی و ذهن آگاهی با میانجگری تنظیم شناختی هیجان در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش: روش این پژوهش توصیفی و طرح پژوهش از نوع طرح های همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی افراد مبتلا به بیماری ام.اس در شهر تهران در سال 1401 تشکیل دادند. برای این منظور به انجمن ام.اس ایران مراجعه و 300 بیمار به وسیله نمونه گیری داوطلبانه و در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های سازگاری هیجانی (رابیو و همکاران، 2007)، ذهن آگاهی (کارداسیوتو و همکاران، 2008) و تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) استفاده شد.
یافته ها: نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان داد ابعاد ذهن آگاهی (آگاهی متمرکز بر لحظه حاضر و پذیرش) به عنوان متغیرهای برونزای پژوهش بر ابعاد سازگاری هیجانی (فقدان نظم بخشی انگیختگی های هیجانی و فیزیولوژیک، ناامیدی و تفکر آرزومندانه) هم دارای اثر مستقیم و هم اثر غیرمستقیم است (001/0>P).
نتیجه گیری: آنچه از یافته های حاضر می توان نتیجه گرفت، اهمیت دادن به آموزش مهارت های ذهن آگاهی در بیماران مبتلا به ام .اس و بهبود مهارت های شناختی در تنظیم هیجانی است. باتوجه به استرس ادراک شده توسط این افراد، هرچه قدر فرد بر آرزوها و افکار مخرب متمرکز شود و تمرکز خود را بر زمان حال از دست دهد و نتواند بیماری خود را بپذیرد، بدون شک سیر و روند بیماری سریع تر خواهد بود.
پیش بینی ناتوانی کارکردی بر اساس سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت، پریشانی روانشناختی، سازگاری هیجانی با نقش میانجی اجتناب تجربه ای در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
78 - 86
حوزه های تخصصی:
درد مزمن از بیماری های مزمن با سرعت گسترش بالا در جهان است. می تواند علت یا معلول طیف گسترده ای از علایم روانشناختی بیماران باشد. هدف این پژوهش پیش بینی ناتوانی کارکردی براساس سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت، پریشانی روانشناختی، سازگاری هیجانی با نقش میانجی اجتناب تجربه ای در بیماران دچار درد مزمن است.پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی است، جامعه آماری آن شامل کلیه بیمارانی است که با تشخیص درد مزمن به مرکز روماتیسم ایران و بیمارستان فرهیختگان در نیمه اول سال 1401 مراجعه کردند. روش نمونه گیری هدفمند و با در نظر گرفتن ملاک های ورود و خروج 130 نفر انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های خود ناتوان سازی جونز و رودوالت، سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت والکر و همکاران، پریشانی روا نشناختی کسلر و همکاران، سازگاری هیجانی رابیو و همکاران، پذیرش و عمل باند و همکاران استفاده شده است. داده های جمع آوری شده در سطوح توصیفی و استنباطی و مدل پژوهش با استفاده از تکنیک تحلیل مسیر ارزیابی شد.رابطه معنی داری بین تمامی متغیرهای پیش بین و اجتناب تجربه ای با متغیر ناتوانی کارکردی برقرار است (0/05>p). همبستگی معنی داری بین متغیرهای مستقل پریشانی روان شناختی و سازگاری هیجانی با متغیر میانجی اجتناب تجربه ای مشاهده شد (0/05>p)، نقش میانجی اجتناب تجربه ای در رابطه بین سازگاری هیجانی و ناتوانی کارکردی تایید شد (0/05>p). نقش میانجی اجتناب تجربه ای در رابطه بین سبک زندگی ارتقادهنده سلامت و پریشانی روانشناختی با ناتوانی کارکردی تایید نشد (0/05<p). یافته های پژوهش همسو با مدل های پژوهش است. بر اساس یافته های به دست آمده می توان بیان کرد، ناتوانی کارکردی در طی زندگی با درد در بیماران ایجاد می گردد و به وسیله سایر متغیرهای روانشناختی مذکور می توان بر شدت ناتوانی تاثیر گذاشت.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنیت های طرحواره ای و درمان هیجان مدار بر سازگاری هیجانی زوج های تازه ازدواج کرده دارای تعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
92 - 117
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر ذهنیت های طرحواره ای و درمان هیجان مدار بر سازگاری هیجانی زوج های تازه ازدواج کرده متعارض بود.
روش : این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون _ پس آزمون چندگروهی با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش، شامل همه زوج های دارای تعارض زناشویی با کمتر از شش سال ازدواج بود که در شش ماهه اول سال 1398 به مراکز مشاوره خصوصی و دولتی در شهرستان آستارا مراجعه کرده بودند. نمونه گیری به صورت در دسترس و با جایگزینی تصادفی انجام گرفت و از میان متقاضیان مشاوره زوجی،30 زوج به روش نمونه گیری در دسترس و گمارش تصادفی در سه گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار به کاررفته در این پژوهش، مقیاس سازگاری هیجانی رابیو و همکاران (2007) بود. در این پژوهش، مداخلات گروهی ذهنیت های طرحواره ای طی 12 جلسه 90 دقیقه ای و درمان هیجان مدار(مدل محکم در آغوشم بگیر) 10 جلسه 120 دقیقه ای و در چارچوب پروتکل مدون، پس از اعلام علاقه مندی اعضا و کسب رضایت از آنها جهت شرکت در جلسات، مطابق برنامه تنظیمی، اجرا گردید و پس از گذشت 3 ماه از پایان مداخلات و انجام پیگیری، فرضیه ها با استفاده از کووا ریانس چندمتغیره با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد درمان مبتنی بر ذهنیت های طرحواره ای و درمان هیجان مدار به طور جداگانه، در مقایسه با گروه کنترل، مؤلفه های فقدان نظم بخشی (05/0> P) و فقدان امیدواری (01/0> P) را کاهش داده و در حالت کلی نیز سازگاری هیجانی را در همسران تازه ازدواج کرده به صورت پایدار افزایش می دهند و بین اثربخشی این دو شیوه مداخلاتی بر مؤلفه های سازگاری هیجانی تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتیجه گیری: می توان درمان مبتنی بر ذهنیت های طرحواره ای و درمان هیجان مدار (محکم در آغوشم بگیر) را برای بهبود سازگاری هیجانی زوج های دارای تعارض زناشویی به کار بست.