فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۸۱ تا ۲٬۲۰۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی هوش موسیقایی در رابطه بین هوش موفق با خردمندی در نوازندگان پیانو بود.
روش: مطالعه حاضر از نوع همبستگی بود. جامعه آماری در این پژوهش شامل نوازندگان پیانو شهر اراک در سال 1402 بود. حجم نمونه بر اساس مدل کلاین (2023) و با روش نمونه گیری در دسترس (شیوه آنلاین) 300 نفر انتخاب شد. ابزار گردآوری داده های پژوهش شامل مقیاس کوتاه شده خردمندی سن دیگو توماس و همکاران (2022)، پرسشنامه هوش موفق گریگورنکو و استرنبرگ (2002) و پرسشنامه هوش های چندگانه گاردنر (1983) بود. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 انجام گرفت.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که اثرات مستقیم هوش موفق و هوش موسیقایی بر خردمندی معنادار بود. همچنین نتایج نشان داد که هوش موسیقایی در رابطه بین هوش موفق با خردمندی نقش میانجی و معنادار دارد. همچنین مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (071/0=RMSEA و 05/0>p) و 90 درصد خردمندی به وسیله هوش موفق با نقش میانجی خردمندی تبیین می شود.
نتیجه گیری: بنابراین خردمندی نوازندگان پیانو می تواند، متأثر از هوش موفق و هوش موسیقایی آنان باشد. لذا نتیجه گیری می شود که هوش موسیقایی شامل جنبه های تحلیلی، آفریننده، عملی و مبتنی بر خردمندی است و این ویژگی های شناختی سطح بالاتر هم برای آهنگسازی و هم برای اجرای موسیقی کاربرد دارند و می توانند برای درک و دانش موسیقایی در نوازندگان پیانو نیز کاربرد داشته باشند.
مقایسه اثربخشی بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی و برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر بر مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
251 - 266
حوزههای تخصصی:
زمینه: توجه به رشد کودکان در ابعاد مختلف اجتماعی و اقدامات پیشگیرانه از بروز مشکلات رفتاری در سنین اولیه از اهمیت زیادی برخوردار است. ازاین رو شناسایی برنامه های مداخله ای هدفمند و مؤثر در این زمینه کمک کننده خواهد بود. تاکنون از روش های مختلفی برای کاهش مشکلات رفتاری کودکان استفاده شده است، اما در مورد مقایسه اثربخشی بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی و برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر بر مشکلات رفتاری کودکان شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی و برنامه آموزش مهارت های اجتماعی والکر بر مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی کودکان دوره پیش دبستانی شهر کرمان بود که از میان آن ها نمونه ای 60 نفری به صورت در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه قرار گرفتند. یکی از گروه های آزمایش از طریق بسته آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی (10 جلسه) و گروه آزمایش دیگر از طریق برنامه آموزشی والکر (1983) تحت 11 جلسه آموزش قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1990) بود. تحلیل داده های پژوهش با روش تحلیل کواریانس تک متغیری و چند متغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-24 انجام شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس در پژوهش حاضر نشان داد هر دو روش مداخله در کاهش مشکلات رفتاری مؤثر بودند، اما اثربخشی آموزش مهارت های اجتماعی مبتنی بر نمایش عروسکی در مشکلات درونی سازی و بیش فعالی نسبت به روش والکر بیشتر بود (0/05 >P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد استفاده از روش های مداخله ای مبتنی بر نمایش عروسکی در بهبود مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی نسبت به روش هایی که صرفاً جنبه ذهنی دارند؛ مؤثرتر هستند، لذا مربیان پیش دبستانی و روانشناسان کودک می توانند از روش مذکور در جهت کاهش مشکلات رفتاری کودکان از آن استفاده کنند.
تاثیر آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر خوش بینی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
209 - 184
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت های مثبت اندیشی بر خوش بینی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان ابتدایی شهر اردبیل انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری 3 ماهه بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دوره دوم ابتدایی (4945 نفر) شهر اردبیل در سال تحصیلی 1402-1403 بودند که از میان آنها با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه 30 نفره (30 نفر گروه آزمایش و 30 نفر گروه گواه) به صورت تصادفی جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های خوش بینی تحصیلی اسچنن موران و همکاران (2013) و اشتیاق تحصیلی وانگ و همکاران (2011) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS.24 استفاده شد. یافته ها نشان داد که آموزش مهارت های مثبت اندیشی منجر به افزایش خوش بینی تحصیلی در دانش آموزان ابتدایی شود (01/0>p)؛ همچنین آموزش مثبت اندیشی در ارتقای اشتیاق تحصیلی دانش آموزان ابتدایی موثر بود و نتایج این تاثیر در بازه زمانی 3 ماهه نیز پایدار بود (01/0>p). باتوجه به نتایج مطالعه حاضر، آموزش مهارت مثبت اندیشی می تواند به عنوان یک برنامه پیشگیرانه برای دانش آموزانی که در زمینه تحصیلی و هیجانی دچار مشکل و نقص هستند یا در قالب یک برنامه مداخله ای برای کاهش آسیب در کودکان و نوجوانان، به ویژه توسط درمانگران و مشاوران مدنظر قرار گیرد.
پرورش هویت سیاسی دانش آموزان: نقش گفتمان مشورتی در آموزش های مدرسه ای
حوزههای تخصصی:
در دنیای در حال تحول اجتماعی و فرهنگی امروز، شتاب تحولات به ویژه در چند دهه اخیر، بیانگر گذر جامعه به مرحله ای نوین از نظر ساختاری و فرهنگی است. در این راستا، موضوع تفاوت های نسلی، فاصله گیری روزافزون میان نسل ها، و لزوم پرورش تفکر سیاسی و فهم سیاسی در نسل نوجوان و جوان، به ویژه در زمینه مشارکت سیاسی آنان، به عنوان مقوله ای حیاتی برای تبیین آینده کشور مطرح می شود. در حالی که جامعه شناسان سیاسی نگرش ها را به عنوان ارزیابی های ارزشی از یک پدیده، چه مثبت و چه منفی، و پاسخ های از پیش شکل گرفته به آن، به صورت موافق یا مخالف تعریف کرده اند، مطالعات تجربی و نظری موجود نشان دهنده ناکامی در هم افزایی هنجارهای سیاسی در خانواده، جامعه و مدرسه است. این امر به ویژه در زمینه سیاسی شدن نامطلوب نوجوانان، خود را به صورت عدم هماهنگی و ناسازگاری میان ارزش های آموخته شده در نهادهای مختلف اجتماعی و نهاد آموزشی نشان می دهد. پژوهش حاضر به دنبال بررسی و تبیین فرآیند پرورش و رشد سیاسی دانش آموزان از طریق استقرار گفتمان مشورتی سیاسی در نظام آموزشی مدارس است. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی و مبتنی بر جمع آوری داده ها به شیوه کتابخانه ای است. یافته ها ناشن داد که آموزش و تربیت سیاسی، با تقویت هویت سیاسی دانش آموزان و به واسطه تغییر وضعیت کنونی به سمت وضعیت مطلوب و با نگاهی کل نگر و آینده پژوهانه، نه تنها موجب شکل دهی به مشارکت سیاسی سازنده خواهد شد، بلکه بستر لازم را برای حضور فعالانه و آگاهانه این نسل در عرصه های اجتماعی و سیاسی فراهم می آورد. از آنجا که یکی از اهداف بنیادین نظام جمهوری اسلامی ایران، تربیت افراد انقلابی و آشنا به دنیای سیاست است، پیشنهاد می شود در طرح تحول نظام آموزشی، با طراحی زیرساخت های مناسب برای اجرای روش های گفتگومحور و گفتمان مذاکره، مهارت های سیاسی دانش آموزان تقویت شده و توانایی درک صحیح دیدگاه ها و نقطه نظرهای صاحب نظران در فضای کلاس درس و رسانه به طور مؤثر نهادینه گردد.
پیش بینی خودکارآمدی تحصیلی بر اساس مهارت حل مسئله و ادراک از جو مدرسه در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش باهدف پیش بینی خودکارآمدی تحصیلی بر اساس مهارت حل مسئله و ادراک از جو مدرسه در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول انجام شد. روش شناسی پژوهش: پژوهش توصیفی-مقطعی و از نوع همبستگی بود. تمامی دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در مقطع متوسطه اول مدارس دولتی شهر اصفهان در سال 1402 جمعیت آماری این پژوهش را تشکیل دادند، که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای تعداد 150 انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه خودکارآمدی تحصیلی، پرسش نامه حل مسئله و پرسش نامه ادراک جو مدرسه بود. برای تحلیل داده ها از آزمون آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین حل مسئله با خودکارآمدی تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود داشت و 18 درصد از واریانس مربوط به خودکارآمدی تحصیلی به وسیله اعتماد به حل مسئله، اعتماد به خود و کنترل شخصی تبیین شد. همچنین، بین متغیرهای ادراک جو مدرسه با خودکارآمدی تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و 17 درصد از واریانس مربوط به خودکارآمدی تحصیلی از طریق روابط دانش آموز- دانش آموز، روابط دانش آموز- کارکنان، تأکید آموزشی و ارزش ها و باورهای مشترک تبیین شد. نتیجه گیری: از این نتایج چنین استنباط می شود که با تمرکز شیوه های آموزشی و پرورشی بر حل مسئله و ادراک جو مدرسه می توان امکان رشد و بهبود خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان را فراهم ساخت.
رابطه بین سبک های دلبستگی ناایمن و نوموفوبیا در دانشجویان بزرگسال نوظهور: نقش واسطه ای کمال گرایی منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی ناایمن و نوموفوبیا در دانشجویان بزرگسال نوظهور با نقش واسطه ای کمال گرایی منفی بود. روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی و از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه های تهران در سال تحصیلی 1402 – 1403 تشکیل دادند که از بین آنها به صورت در دسترس 417 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسش نامه دلبستگی بزرگسالان – تجدیدنظرشده (RAAS) (1990)، پرسش نامه نوموفوبیا (NMP-Q) (2015) و پرسش نامه چندبعدی کمال گرایی فراست (FMPS) (1990) بود. روش تحلیل این پژوهش، تحلیل مدل معادلات ساختاری بود. مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. یافته ها نشان داد که اثر مستقیم سبک های دلبستگی ناایمن بر نوموفوبیا مثبت و معنادار بود (001/0 P =) و اثر مستقیم دلبستگی های ناایمن بر کمال گرایی منفی نیز مثبت و معنادار بود (001/0 P =). همچنین اثر غیرمستقیم سبک های دلبستگی با میانجی گری کمال گرایی منفی بر نوموفوبیا نیز مثبت و معنادار بود (008/0= P). این یافته ها نشان می دهد که کمال گرایی منفی نقش واسطه ای معناداری در رابطه دلبستگی های ناایمن و نوموفوبیا در دانشجویان بزرگسال نوظهور دارد.
طراحی و اعتباریابی الگوی یادگیری مشارکتی به منظور پرورش مهارت های رهبری در کودکان دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرور ادبیات نشان می دهد توسعه مهارت های رهبری دانش آموزان از طریق رویکردهای فعال یاددهی-یادگیری نظیر یادگیری مشارکتی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه آمیخته قصد دارد چگونگی پرورش مهارت های رهبری دانش آموزان در محیط یادگیری مشارکتی را مورد واکاوی قرار دهد. ابتدا 39 سند علمی بر اساس روش سندلوسکی و باروسو بررسی شده و داده ها با استفاده از نرم افزار اطلس تی کدگذاری شده است. به منظور توسعه داده ها از گروه های کانونی استفاده شده و الگوی به دست آمده از دو مطالعه کیفی از طریق تحلیل عاملی تأییدی ارزیابی شده است. نتایج مدل معادلات ساختاری و نرم افزار لیزرل نشان داد الگو از برازش لازم برخوردار است. یافته ها نشان داد وابستگی درونی مثبت و متقابل به عنوان یکی از عناصر یادگیری مشارکتی مهارت گوش دادن، احترام به دیگران، همکاری، ارتباط، مقبولیت و همدلی را تقویت می کنند. مسئولیت پذیری به عنوان دومین عنصر، مهارت اعتمادبه نفس، عزت نفس، رعایت حقوق دیگران را بهبود می بخشد. مهارت بین فردی در توسعه مهارت های تعاملی و ارتباطی نقش دارد و مهارت حل مسئله، حل تعارض، هدایت و هوشیاری گروهی را در دانش آموزان توسعه می دهد. همچنین تعامل به عنوان چهارمین عنصر مهارت برقراری ارتباط و حل مسئله را بهبود می بخشد. نتایج می تواند ضمن افزایش تمایل معلمان به استفاده از رویکرد یادگیری مشارکتی، سیاست گذاران آموزشی را ترغیب کند تا محتوای درسی را با تمرکز بر این رویکرد تنظیم کنند و در طراحی سرفصل دوره های آموزش معلمان این رویکرد را موردتوجه قرار دهند.
Development and Effectiveness of a Family Mediation Intervention Model on Self-Esteem, Negative Mood, and Social Anxiety in Children of Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to develop and evaluate the effectiveness of a family mediation intervention model on self-esteem, negative mood, and social anxiety in children of divorce. Methods: The method of this study was quasi-experimental, employing a pre-test and post-test design. The statistical population consisted of all children of divorced parents in Alborz Province, who had legal cases filed in the judiciary of this province. The research sample included 30 children, randomly assigned to two experimental groups (15 in each group), selected through convenience sampling. The children completed the Spence Children’s Anxiety Scale (SCAS) and the Maria Kovacs Children’s Depression Inventory (CDI). Findings: The results of multivariate covariance analysis (Wilks' Lambda = 0.45, F = 9.46, P < 0.001) indicated that the family mediation intervention model, based on co-parenting, was effective in reducing negative mood (F = 7.03, P < 0.01), negative self-esteem (F = 15.87, P < 0.01), and social anxiety (F = 7.07, P < 0.01). Conclusion: Based on the results of the present study, the family mediation training program, grounded in co-parenting, can be considered a useful educational method alongside other support programs for children of divorce.
پیش بینی افکار خودکشی بر اساس سیستم های مغزی رفتاری با نقش میانجی تنظیم هیجان در بیماران افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ شماره ۱۲ (پیاپی ۱۰۵)
۱۸۶-۱۷۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی افکار خودکشی بر اساس سیستم های مغزی رفتاری با نقش میانجی تنظیم هیجان در بیماران افسرده انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از تمامی زنان دارای افسردگی مراجعه کننده به کلینیک های روان شناختی شهر تهران در سال 1401 بود که از بین آنها 320 نفر با روش نمونه گیری غیرتصادفی و در دسترس انتخاب شدند. به منظور سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه های افسردگی بک و همکاران (1996،BDI-II )، افکار خودکشی بک و همکاران (1979، BSSI)، مقیاس سیستم های مغزی رفتاری کارور و وایت (1994 BIS/BAS,) و ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ تنظیم شناختی هیجان گراس و جان (2003،CERQ ) استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین سیستم فعال ساز رفتاری و تنظیم هیجان با افکار خودکشی رابطه منفی و معناداری وجود دارد (۰۱/0>P). بین سیستم بازداری رفتاری و تنظیم هیجان با افکار خودکشی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (۰۱/0>P). نتایج دیگر حاکی از تأیید نقش میانجی تنظیم هیجان در ارتباط بین سیستم های مغزی رفتاری با افکار خودکشی در بیماران افسرده بود (۰۱/0>P). همچنین نتایج نشان داد مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود. بنابراین، ضروری است در برنامه ها و مداخلات روان شناسی به بررسی تنظیم هیجان و سیستم های مغزی رفتاری در جلوگیری از افکار خودکشی توجه شود.
اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر بهزیستی روان شناختی بر بهبود مثبت اندیشی و رضامندی زوجیت در زنان نابارور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی برنامه آموزشی مبتنی بر بهزیستی روانشناختی بر بهبود مثبت اندیشی و رضامندی زوجیت در زنان نابارور بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان نابارور گیرنده تخمک اهدایی مراجعه کننده و تحت درمان در مرکز درمان ناباروری مام شهر تهران در سال 1402 بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگذاری شدند. همه آنها قبل از اجرای مداخله پرسشنامه شناخت مثبت خودکار اینگرام و همکاران (1988، APAC) و رضامندی همسران افروز (1390، AMSS) را تکمیل کردند. پس از آن گروه آزمایش مداخله برنامه آموزشی مبتنی بر بهزیستی روانشناختی را در 8 جلسه 90 دقیقه و هفته ای یک بار دریافت کردند. داده های پژوهش به روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین پیش آزمون و پس آزمون در بین گروه ها تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p). همچنین نتایج نشان داد در متغیرهای مثبت اندیشی و رضامندی زوجیت بین دو گروه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p). بر این اساس می توان گفت استفاده از برنامه آموزشی مبتنی بر بهزیستی روانشناختی می تواند در افزایش مثبت اندیشی و رضامندی زوجیت در زنان نابارور موثر باشد.
رابطه علی سرشت و منش با نشانه های درونی و بیرونی سازی شده نوجوانان با نقش میانجی تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
395 - 418
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه سرشت و منش با نشانه های درونی سازی شده و بیرونی سازی شده نوجوانان با میانجی گری تنظیم شناختی هیجان بود. این پژوهش همبستگی و جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر و پسر مقطع دوم متوسطه شهرستان اندیمشک بود. نمونه شامل 326 نفر (165 دختر و 161 پسر) بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خودسنجی نوجوانان (Achenbach et al.)، پرسشنامه شخصیتی سرشت و منش (Cloninger et al.) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (et al. Garnefski) استفاده شد. نتایج نشان داد که برای هر دو مسیر غیرمستقیم اثر سرشت و منش بر نشانه های درونی سازی شده از طریق تنظیم هیجان مثبت و منفی مورد تایید قرارگرفت. همچنین، دو مسیر غیرمستقیم اثر سرشت و منش بر نشانه های بیرونی سازی شده از طریق تنظیم هیجان مثبت و منفی مورد تأیید قرار گرفت. براساس یافته های به دست آمده از این پژوهش می توان گفت که راهبردهای مثبت و منفی تنظیم شناختی هیجان با اثرگذاری بر ابعاد سرشت و منش شخصیت، موجب بروز و یا تدوام مشکلات رفتاری درونی و بیرونی سازی شده نوجوانان می شود.
تاثیر درمان راه حل محور کوتاه مدت بر نگرش تزریق واکسن و اضطراب سلامت در زنان باردار در همه گیری کووید-۱۹(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
71 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بارداری با تغییرات جسمانی و هیجانی همراه است که شرایط خاص کووید-19 می تواند در بر سطح اضطراب سلامتی آن دامن بزند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان راه حل محور کوتاه مدت بر نگرش تزریق واکسن و اضطراب سلامت در زنان باردار در همه گیری کووید-۱۹ انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر شبه آزمایشی از نوع پیش و پس آزمون بود. نمونه آماری را 30 نفر از زنان باردار مراجعه کننده به مرکز خدمات جامع سلامت سیاهکل تشکیل دادند که به صورت هدفمند غیر تصادفی انتخاب و در دو گروه 15 نفره آزمایش و گواه به صورت تخصیص تصادفی جایدهی شده و به پرسشنامه های اضطراب سلامتی (سالکوسیکس و وارویک، 1989) و نگرش واکسن (رحمانیان و همکاران، 1399) به صورت داوطلبانه پاسخ دادند. گروه آزمایش، درمان راه حل محور کوتاه مدت (کار دشازر و همکاران، 2006 ) را در 5 جلسه دریافت کرد و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با تحلیل کوواریانس تحلیل شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد درمان راه حل محور کوتاه مدت بر نگرش تزریق واکسن و اضطراب سلامت در زنان باردار در همه گیری کووید-۱۹ اثر دارد (05/0>P).
نتیجه گیری: براساس نتایج به دست آمده می توان گفت در شرایط بحرانی با کاربست مداخله های راه حل محور و کوتاه مدت می توان نگرش ارتقاء سلامت از طریق تزریق واکسن کووید-19 را در زنان باردار افزایش داد و اضطراب سلامتی را در ایشان کاهش داد.
Identifying the Pattern of Job Coaching Skills on Supported Employment in Adults with Intellectual Disability: A Thematic Analysis Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Supported employment is a successful approach in the vocational rehabilitation of adults with intellectual disabilities, and is highly dependent on job coaching. Therefore, the current study was conducted to identify job coaching skills affecting supported employment in Adults with intellectual disability. Articles and dissertations were checked in ScienceDirect, Sagepub, Eric, Wiley, Springer, Pubmed, ProQuest, Noormags, Sid, Magiran, and Irandoc in the period 2005 to 2023; using a combination of expressions including “supported employment”, and “job coaching” and “intellectual disability” were reviewed. Hence, according to the inclusion and exclusion criteria, the results of 43 eligible studies were extracted and analyzed by the Attride-Storling method. Consequently,85 basic themes, 13 organizing themes, and 5 global themes were identified and the five-faceted model of job coaching model was designed. In other words, the factors affecting supported employment can be summarized as emotional skills, general skills, specialized skills, knowledge of culture and community, and business skills. The results of this study showed that the use of the supported employment approach can be effective when the aspects of job coaching are considered to reduce the unemployment of people with intellectual disabilities and help their economy.
اثربخشی آموزش های خطی و غیرخطی بر عوامل روانشناختی مرتبط با یادگیری: یک مطالعه مروری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پیشرفت های یادگیری در آموزش غیرخطی، رشد فراگیران را از طریق مراحل یادگیری و پیامدهای مهم در سازماندهی شیوه ها، دستورالعمل ها و بازخورد ها در نظر می گیرند. با این حال روش آموزش خطی روش مرسومی است که دارای مزایای متعدد دیگری است که از سال ها پیش مورد استفاده قرار گرفته است. هدف: این مطالعه در نظر دارد تا به مقایسه اثربخشی آموزش خطی و غیرخطی بر عوامل روانشناختی مرتبط با یادگیری بپردازد. روش: در این پژوهش با رجوع به پایگاه های اطلاعات علمی، مقالات پیرامون موضوع تحقیق از سال 2000 تا 2020 در داخل و خارج از ایران جستجو شد. در جستجوی اولیه براساس کلیدواژه های مدنظر پژوهش، تعداد 226 عنوان مطالعه جمع آوری گردید. بر اساس معیارهای ورود و خروج عناوین بررسی شدند و پس از حذف موارد تکراری و غیرمرتبط تعداد 17 مطالعه، به عنوان نمونه آماری برای تحلیل نهایی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها : با توجه به مطالعات موجود و بررسی آنها به نظر می رسد که باید تحقیقات بیشتری با رویکرد کیفی در این حوزه صورت پذیرد چراکه بسیاری از متغیرها در دنیای حقیقی کیفی هستند و غالباً به سختی می توان آنها را به صورت کمی ارزش گذاری کرد. همچنین نتایج نشان داد هر دو رویکرد تأثیر قابل قبولی بر عوامل روانشناختی مرتبط بر یادگیری دارند که اغلب مطالعات برتری نسبی را به روش آموزش غیرخطی داده بودند. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی هر دو رویکرد لازم است تا تحقیقات بعدی معطوف به یافتن سهم اثر هر یک از رویکردها بر عوامل روانشناختی مرتبط با یادگیری قرار گیرد.
طراحی و بررسی اثربخشی بسته ی آموزشی تئوری انتخاب بر روی انگیزش و امید تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه: مطالعه موردی شهر کرمان
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
1 - 14
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: انگیزه و امید تحصیلی از عوامل موثر در موفقیت تحصیلی دانش آموزان به ویژه در مقطع متوسطه است. این پژوهش با هدف طراحی و ارزیابی بسته آموزشی ارتقای انگیزه و امید تحصیلی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر کرمان انجام شد.روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون دارای گروه کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه شامل کلیه دانش آموزان پسر دوره ی دوم دبیرستان ناحیه ی دو شهر کرمان بود (450=N). روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای در نظر گرفته شد و 60 شرکت کننده به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (30 نفر) و کنترل (30 نفر) تقسیم شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس انگیزش تحصیلی والرند و همکاران (۱۹۹۲) و مقیاس امید به تحصیل خرمائی و کمری (۱۳۹۶) استفاده شد. شرکت کنندگان گروه آزمایش طی 8 جلسه بسته ی آموزشی تئوری انتخاب را دریافت نمودند درحالیکه در گروه کنترل مداخله ای انجام نگرفت. در این مطالعه از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد و داده ها به کمک نرم افزار SPSS ورژن 23 مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.نتایج: نتایج این مطالعه نشان داد که بسته ی آموزشی تدوین شده بر اساس تئوری انتخاب بر انگیزش درونی و بی انگیزشی و امید تحصیلی در مرحله پس آزمون تأثیر داشت و موجب تداوم این تأثیر در مرحله پیگیری نیز شد. همچنین نتایج نشان داد که بسته ی آموزشی تدوین شده بر اساس تئوری انتخاب بر انگیزش بیرونی تاثیر نداشت (05/0<P).نتیجه گیری: نتایج این مطالعه بینشی از اثربخشی بسته آموزشی در ارتقای انگیزه و امید تحصیلی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر کرمان ارائه کرد. اجرای این بسته موجب افزایش چشمگیر انگیزه و امید تحصیلی دانش آموزان می شود.
چگونه توانستم اضطراب آزمون دانش آموزم را در پاسخ به سوالات کاهش دهم؟
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
42 - 50
حوزههای تخصصی:
تظاهرات اضطراب در رفتار کودکان به خصوص در موقعیت هایی چون امتحان، نقاشی کردن، بازی کردن، صحبت کردن در جمع، ماندن در مدرسه می توان مشاهده و سنجش کرد.اتفاقاً در سال تحصیلی اخیر خود من با چنین شرایطی در یکی از دانش آموزانم به نام (زهرا) مواجه شدم. او در صحبت کردن بین جمع به ویژه در هنگام پاسخگویی به سؤالات دچار اضطراب می شد. و در کل اصلاً آرام و قرار نداشت و در فعالیت های کلاسی نمی توانست پیش قدم شود.این عامل باعث شد که من این مشکل را پی گیری نمایم و تا حد امکان در رفع آن تلاش کنم. پس از بررسی دریافتم که یکی از مهم ترین علل اضطراب این دانش آموز وابستگی به خانواده و مخصوصاً پدر و نگرانی از عدم کسب نمره مطلوب در کلاس و مدرسه و سرزنش خانواده بودند که این امر باعث تشدید اضطراب (زهرا) شده بود که با ایجاد ارتباط با خانواده ی دانش آموز و صحبت کردن با آنان در زمینه ایجاد فضای آرام در خانواده، بهبود روابط والدین با کودک، شناخت شرایط و موقعیت های اضطراب زا و تلاش برای حذف آن و همچنین برقراری ارتباط صمیمی با دانش آموزم و صحبت های دوستانه و کمک از مشاوران با تجربه سعی نمودم که اضطراب و ترس را در او کاهش دهم و دانش آموزم را تا حدی به آرامش مطلوبی برسانم.از نظر روانپزشکی اضطراب را می توان چنین تعریف کرد: ناآرامی، هراس و ترس ناخوشایند یا احساس خطر قریب الوقوع که منبع آن قابل شناختن نیست.
ارائه مدل ساختاری کیفیت زندگی بر اساس استرس ادراک شده با نقش میانجی گری ویژگی های شخصیتی در زنان مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۱۴۰-۱۲۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: شواهد پژوهشی حاکی از آن است که زنان مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی از کیفیت زندگی مطلوبی برخوردار نیستند و عوامل متعددی را به عنوان پیش بینی کننده های این امر عنوان می کنند. در مورد نقش استرس ادراک شده و ویژگی های شخصیتی در کیفیت زندگی این زنان، خلاء پژوهشی وجود دارد، ازاین رو پرداختن به متغیرهای مذکور در قالب یک مدل ساختاری بر روی زنان مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی ضروری به نظر می رسد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، ارائه مدل ساختاری کیفیت زندگی بر اساس استرس ادراک شده با نقش میانجی گری ویژگی های شخصیتی در زنان مبتلا به سندروم پیش از قاعدگی بود. روش: روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان مراجعهکننده به کلینیک های مشاوره و خدمات روانشناختی، مراکز بهداشت و مطب های متخصصان زنان و زایمان با تشخیص ابتلا به سندروم پیش از قاعدگی در مناطق غرب شهر تهران در بازه زمانی دی ماه تا اسفندماه سال 1400 بود. از بین زنان جامعه آماری، با روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 419 نفر انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری اطلاعات در این پژوهش شامل پرسشنامه های سندروم پیش از قاعدگی (استاینر و همکاران، 2003)، استرس ادراک شده (کوهن و همکاران، 1983)، کیفیت زندگی (ویر و شربورن، 1992) و فرم کوتاه آزمون 5 عاملی نئو (کاستا و مک کری، 1992) بود. برای تحلیل داده های پژوهش از روش های همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSSV25 و AMOSV24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد رابطه روان رنجوری با استرس ادراک شده، مثبت و با کیفیت زندگی، منفی و معنی داری بود، اما سایر ویژگی های شخصیتی با مؤلفه های استرس ادراک شده، رابطه منفی و با مؤلفه های کیفیت زندگی، رابطه مثبت و معنی داری داشتند (01/0 >P). هم چنین اثر استرس ادراک شده بر کیفیت زندگی، منفی و معنادار بود (01/0 >P). علاوه بر این، از بین صفات شخصیتی، اثر ضریب مسیر بین وظیفه شناسی، توافق پذیری و برون گرایی بر کیفیت زندگی و روان رنجوری بر کیفیت زندگی منفی و معنی داری بود (01/0 >(P. افزون بر آن، ضریب مسیر غیرمستقیم بین استرس ادراک شده با کیفیت زندگی از طریق وظیفه شناسی، روان رنجوری و برون گرایی نیز منفی و معنادار بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش می توان گفت که مدل کیفیت زندگی زنان دارای سندروم پیش از قاعدگی از برازش مطلوبی برخوردار است، ازاین رو آگاهی متخصصان حوزه های روانشناسی، مشاوره و سلامت از این مدل می تواند در جهت ارتقای کیفیت زندگی این دسته زنان بسیار مؤثر و کمک کننده باشد.
اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر واکنش هیجانی و شرم درونی زنان خیانت دیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۱۵۸-۱۴۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: مرور نظام مند پژوهش ها نشان می دهد که بی وفایی و خیانت زناشویی بیشترین آسیب را به رابطه همسران وارد می کند و علاوه بر بروز تعارضات زناشویی، حتی می تواند رابطه را نابود کند، از این رو پژوهش در این زمینه حائز اهمیت است. با وجود مطالعات متعدد در مورد درمان خیانت زناشویی، در مورد بررسی اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر واکنش هیجانی و شرم درونی زنان خیانت دیده شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی طرحواره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر واکنش هیجانی و شرم درونی زنان خیانت دیده انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان خیانت دیده نیازمند دریافت خدمات مشاوره ای شهر بندرعباس در نیمه دوم سال 1401 بودند. از بین تمامی مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر بندرعباس 30 نفر از زنانی که به علت خیانت همسر به 10 مرکز مراجعه کرده بودند، به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های واکنش پذیری هیجانی (ناک و همکاران، 2008) و شرم درونی (کوک، 1993) استفاده شد. شرکت کنندگان گروه آزمایش تحت 10 جلسه طرحواره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اساس پروتکل ون وریسکویجک و همکاران (2015) را دریافت کردند. همچنین داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS-22 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد که طرحواره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر واکنش هیجانی و شرم درونی زنان خیانت دیده اثربخش بو (01/0 >P). هم چنین یافته ها نشان داد که این روش بیشترین تأثیر را بر شرم درونی داشته است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر می توان این گونه استدلال کرد که طرحواره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر واکنش هیجانی و شرم درونی زنان خیانت دیده اثربخش است و می توان از این مداخله درمانی به منظور تعدیل واکنش هیجانی و شرم درونی زنان خیانت دیده در مراکز مشاوره استفاده کرد.
الگوی ساختاری کنترل شناختی و انعطاف ناپذیری روانشناختی با افسردگی نوجوانان نقش میانجی گر ذهنیت سازی عاطفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال افسردگی در نوجوانان یکی از شایعترین انواع اختلالات خلقی است که با همبودی بالا بیماریهای روانی، کیفیت زندگی، ریسک بالای خطر خودکشی و هزینههای بالای اجتماعی همراه است. از سوی دیگر ظرفیت ذهنیسازی و کنترل شناختی تعیین کنندههای مهمی در سازماندهی ظرفیت شناختی و هیجانی هستند که در حوزه پژوهشهای مرتبط با افسردگی در دوران نوجوانی مورد غفلت واقع شدهاند. این پژوهش با هدف الگوی ساختاری کنترل شناختی و انعطافناپذیری روانشناختی با افسردگی نوجوانان با نقش میانجی گر ذهنیت سازی عاطفی انجام شد. مواد روشها: این پژوهش ازنظر هدف بنیادی و ازنظر روش یک پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشآموزان مقطع متوسطه شهر تهران که در سال تحصیلی 1403-1402 مشغول به تحصیل میباشند تشکیل دادند. نمونه پژوهش 347 نفر از دانشآموزان شهر تهران بود که به روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند. برای جمعآوری دادههای از پرسشنامههای نشخوار فکری نولن و همکاران (1991)، انعطافناپذیری روانشناختی (رولفس و همکاران، 2016)، مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی زیگموند و اسنیت (1983)، ذهنیت سازی عاطفی (رینالدی و همکاران، 2021) و پرسشنامه کنترل شناختی گیبرس و همکاران (2018) استفاده شد. جهت ارزیابی الگوی پیشنهادی از الگویابی معادلات ساختاری و AMOS.24 و SPSS. 27 استفاده شد. یافتهها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین انعطافناپذیری روانشناختی با افسردگی رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد (05/0P< ). همچنین بین کنترل شناختی و ذهنیت سازی عاطفی با افسردگی رابطه منفی و معنیداری وجود دارد (05/0P). یافتهها حاکی از برازش مناسب الگوی پیشنهادی با دادههاست. نتایج مدلیابی معادله ساختاری نشان داد که در الگوی 45 درصد از واریانس ذهنیت سازی عاطفی توسط انعطافناپذیری روانشناختی، کنترل شناختی تبیین میشود. همچنین 59 درصد از واریانس افسردگی توسط انعطافناپذیری روانشناختی، کنترل شناختی و ذهنیت سازی عاطفی تبیین میشود. نتیجهگیری: با توجه به این یافتهها به درمانگران پیشنهاد میشود آموزش کنترل شناختی و ذهنیت سازی عاطفی را در جهت کاهش علائم افسردگی نوجوانان مورد توجه قرار دهند.
بررسی رابطه علی ذهنی سازی بر پریشانی روانشناختی: نقش میانجی حساسیت اضطرابی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به مشکلاتی که به واسطه پریشانی روانشناختی بروز و تشدید می یابد، شناسایی عوامل موثر بر پریشانی روانشناختی ضروری به نظر می رسد. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر برررسی رابطه علی بین ذهنی سازی با پریشانی روانشناختی و نقش میانجی حساسیت اضطرابی است. مواد و روشها: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و از نوع مطالعات مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویانی بود که در سال 1402-1403 در دانشگاه پیام نور تفت مشغول به تحصیل بودند که از بین آنها تعداد 301 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به تکمیل پرسش نامه ذهنی سازی، پریشانی روانشناختی و حساسیت اضطرابی پرداختند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos و SPSS در سطح معناداری 05/0 استفاده گردید. یافتهها: یافته های پژوهش نشان داد که ذهنی سازی تاثیر علی مستقیمی بر پریشانی روانشناختی داشته است، از سویی دیگر تاثیر علی حساسیت اضطرابی بر پریشانی روانشناختی نیز معنادار بود (01/0>p). همچنین حساسیت اضطرابی در ارتباط بین ذهنی سازی با پریشانی روانشناختی تاثیر علی غیرمستقیمی داشته است. در پایان نیز شاخص های برازش مدل حکایت از برازش مطلوب مدل پژوهش دارد. نتیجهگیری: از یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که ذهنی سازی به طور مستقیم نقش مهمی در تبیین پریشانی روانشناختی دارد، همچنین بخشی از تاثیر ذهنی سازی بر پریشانی روانشناختی به طور غیر مستقیم از طریق حساسیت اضطرابی اعمال می گردد