فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۴۱ تا ۱٬۱۶۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ شماره ۵ (پیاپی ۹۸)
۱۶۸-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در رابطه بین پریشانی روان شناختی با افکار خودکشی در زنان دارای تجربه شکست عشقی انجام شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش حاضر متشکل از تمامی زنان دارای تجربه شکست عشقی در سطح شهر تهران در سال 1402 بود که از بین آنها 250 نفر با روش نمونه گیری هدفمند از طریق فراخوان اینترنتی در کاربران شبکه های اجتماعی انتخاب شدند. داده ها به وسیله پرسشنامه گرایش به ایده پردازی خودکشی بک و همکاران (1979، BSSI)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لوی بوند و لوی بوند (1995، DASS) و ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ تنظیم شناختی هیجان گراس و جان (2003،CERQ ) جمع آوری گردید. داده های به دست آمده از طریق آزمون ضریب همبستگی و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد بین پریشانی روان شناختی و مؤلفه های آن با افکار خودکشی همبستگی مثبت و معنادارای وجود دارد (۰۱/0>P). همچنین نتایج حاکی از تأیید نقش واسطه ای راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در ارتباط بین پریشانی روان شناختی با افکار خودکشی در زنان دارای تجربه شکست عشقی بود (۰۱/0>P). مدل اصلاح شده نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود. بنابراین، می توان با ارائه مداخلات و آموزش های به موقع و مناسب در راستای تقویت مهارت هیجانی-شناختی و کاهش پریشانی روان شناختی در زنان دارای تجربه شکست عشقی از پیامدهای افکار خودکشی در این افراد کاست.
اثربخشی درمان ذهنی سازی بر دشواری در تنظیم هیجان و خودمهارگری در نوجوانان با پرخاشگری بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۹۹)
۲۵۰-۲۴۱
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان ذهنی سازی بر دشواری در تنظیم هیجان و خودمهارگری در نوجوانان با پرخاشگری بالا بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل نوجوانان دختر و پسر سنین 12 تا 18 سال مراجعه کننده به مرکز مشاوره تکامل شهر رشت در نیمه اول سال 1402 بود که با روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر براساس معیارهای ورود انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15) و کنترل (15) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان ذهنی سازی را طی 20 جلسه آموزشی 75 دقیقه ای به صورت هفته ای یک جلسه دریافت کردند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (AQ،1992)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رومر (DERS، 2004) و مقیاس خودمهارگری تانجنی و همکاران (SCQ، 2004) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش واریانس اندازه گیری مکرر صورت گرفت. نتایج نشان داد اثربخشی درمان ذهنی سازی بر متغیرهای دشواری در تنظیم هیجان و خودمهارگری معنادار است (05/0>p). و این تأثیر در مرحله پیگیری ماندگار بود (05/0>p). بنابراین نتیجه گیری می شود مداخله درمان ذهنی سازی می تواند بر کاهش دشواری در تنظیم هیجان و افزایش خودمهارگری نوجوانان دارای پرخاشگری بالا مؤثر باشد.
Effectiveness of Philosophy for Children on their Loneliness(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Loneliness is a distressing experience and has destroying psychological consequences for children. This paper explored the effectiveness of instructing philosophy for children on children’s loneliness after controlling the role of the social-emotional learning. This study adopted a quasi-experimental method. The statistical population included sixth grade primary school male students of Urmia (N=50) chosen by cluster random sampling method and then randomly assigned to the experimental (N=25) and Control (N=25) groups. The experimental group participated in 12 sessions of philosophy for children instruction while the control group did not receive any special instruction. Children loneliness questionnaire by Asher and Wheeler (1985) and the Social-Emotional Learning scale of Coryn et al. (2009) were administrated. The results of this study showed the same patterns as Westerns studies. After controlling the role of covariates variables (the pre-test and social-emotional learning) on loneliness by ANCOVA test, instructing philosophy for children has a significant effect on loneliness. Moreover, after instructing philosophy for children, the experimental group showed lower levels of loneliness than the control group (P<0.001). Although there were two covariate variables, pre-test, and social-emotional learning, instructing philosophy for children had an effect on loneliness, accordingly these findings highlight the importance of philosophy for children in mitigating children’s loneliness. This findings may be helpful for school psychologists in schools.
Gender (In)equality in Mandated English Language Textbooks in Iran: Teachers’ Perceptions and Implications(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
EFL textbooks play a challenging role in underpinning or imposing certain ideological values, such as gender-related values on students. Thus, this inquiry examined Iranian high school teachers’ perceptions of the issue in mandated EFL textbooks (Vision series). This study adopted an exploratory descriptive method with a qualitative approach to collect and interpret the data. The population comprised all members of the Iranian high school EFL teachers’ channel from whom, thirty teachers were selected through a volunteer sampling method. As the study concurred with the COVID-19 pandemic, a researcher-made semi-structured interview was administered via WhatsApp and Telegram, and then, the responses were analyzed and interpreted using thematic analysis via the Nvivo 12 software. The data analysis showed that most teachers believed in the unequal representation of male and female characters in the series. Moreover, it was held that gender representation has educational effects on students' learning motivation, desire, and educational goals through the creation of gender stereotype roles. The findings revealed the permanence of male dominance in the textbooks and highlighted the must for the stakeholders to address gender inequalities as one of the most crucial sociocultural concerns of Iranian EFL educational textbooks.
اثربخشی روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر اضطراب و کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳ (پیاپی ۷۱)
36 - 51
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر اضطراب و کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو انجام شد.روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به بیماری پوستی ویتیلیگو مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بیماری های پوستی و سالک اصفهان بود که در این میان تعداد ۲۰ نفر با روش نمونه گیری دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل (۱۰ نفر برای هر گروه) جایگزین شدند. هر دو گروه پرسشنامه های اضطراب بک (۱۹۸۸) و درماتولوژی کیفیت زندگی (۲۰۰۴) را به عنوان پیش آزمون تکمیل کردند و پس از اتمام دوره هشت جلسه ای روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی (هفته ای یک جلسه ۹۰ دقیقه ای به مدت هشت هفته) مجدداً پس آزمون و یک ماه بعد پیگیری برای گروه کنترل و آزمایش اجرا شد. داده های گردآوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزارSPSS. ۲۳ مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.یافته ها: براساس یافته های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مشخص شد که روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی میانگین نمرات اضطراب را کاهش و کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو را افزایش داد.نتیجه گیری: با توجه به اینکه روان درمانی مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر اضطراب و کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو تأثیر دارد، لذا آموزش این رویکرد درمانی به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر برای کاهش اضطراب و بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به ویتیلیگو توصیه می شود.
ارائه مدل روابط ذهن آگاهی، شخصیت تاریک و شایستگی تحصیلی بر نشخوار ذهنی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی و رابطه معلم و دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دف پژوهش حاضر، ارائه مدل روابط ذهن آگاهی، شخصیت تاریک و شایستگی تحصیلی بر نشخوار ذهنی با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان بود جامعه آماری این پژوهش، شامل دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر شیراز بودند که از این تعداد،۳۸۲ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه های استاندارد تعامل معلم با دانش آموزان مورای و زوویچ (2010)، خودکارآمدی تحصیلی جینگر و مورگان(1999)، مثلث تاریک شخصیت جانسون و وبستر(2010)، نشخوار ذهنی هوکسما و مارو(1991)، ذهن آگاهی فرایبورگ فرم کوتاه قاسمی جوبنه و همکاران(1394)، شایستگی تحصیلی دیپرنا و الیوت (1999) بودند، داده های جمع آوری شده به روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بیشترین اثر مستقیم مربوط به شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۲۵/۰) و کمترین اثر مستقیم مربوط به ذهن آگاهی بر خودکارآمدی(۱۷/۰) و ذهن آگاهی بر نشخوار فکری(۱۷/۰-)، شایستگی تحصیلی بر خودکارآمدی تحصیلی(۱۷/۰) و تعامل معلم با دانش آموزان بر خودکارآمدی تحصیلی (۱۷/۰) است علاوه بر این بیشترین اثرغیرمستقیم مربوط به تاثیر شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۰۴/۰)، شایستگی تحصیلی بر خودکارآمدی(۰۴/۰) و شایستگی تحصیلی بر نشخوار فکری (۰۴/۰-) و کمترین اثر غیرمستقیم مربوط به تاثیر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری (۰۳/۰-) و تعامل معلم با دانش آموزان بر نشخوار فکری (۰۳/۰-) می باشد در نهایت بیشترین اثرکل مربوط به تاثیر شخصیت تاریک بر نشخوار فکری(۲۹/۰) و کمترین اثر کل مربوط به تاثیر تعامل معلم با دانش آموزان بر نشخوار فکری(۰۳/۰-) است.
ساخت و اعتباریابی یک محتوای آموزشی انگیزش-محور با هدف افزایش رفتار صرفه جویی برق؛ یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رفتار صرفه جویی برق یکی از راهکارهای مهم در کاهش مصرف برق است. هدف از این پژوهش، ساخت و اعتباریابی یک محتوای آموزشی برای آموزش رفتار صرفه جویی برق بود.
روش: روش مورد استفاده در این پژوهش، تحلیل مضامین و انطباق یافته ها با یک مدل بومی بود. برای این منظور در گام اول از مقالات منتشرشده در تارنماهای علمی در بین سال های 2010 تا 2020 مرتبط با رفتار صرفه جویی برق استفاده شد. نمونه مورد بررسی شامل 103 مقاله بود. در گام دوم یافته های حاصل از بررسی مقالات با ارکان مدل پیشنهادی عبدی ورمزان و همکاران (1399 و 1401) ترکیب و شبکه مضامین مشتمل بر یافته های گام اول و مدل مذکور ترسیم گردید. در گام سوم، یک محتوای آموزشی با پوشش مضامین استخراج شده و ارکان مدل پیشنهادی عبدی ورمزان و همکاران (1399 و 1401) تهیه گردید. در گام چهارم برای سنجش روایی محتوا از نظر 28 نفر از متخصصان حوزه های مرتبط استفاده شد. در گام پنجم، محتوای آموزشی از طریق مصاحبه با 6 نفر از صاحب نظران در حوزه آموزش و روان شناسی اجتماعی مورد بررسی مجدد قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش شامل استخراج ۴۲۲ مفهوم پایه بود که در قالب 17 مضمون سازمان دهنده طبقه بندی شده و همگی مضمون فراگیر رفتار صرفه جویی برق را تشکیل می دادند. محتوای آموزشی در 8 جلسه 90 دقیقه ای تدوین و اعتبار سنجی گردید و اعتبار آن مورد تائید خبرگان قرار گرفت.
نتیجه گیری: این برنامه می تواند به عنوان یک منبع جامع و ابزاری کارآمد در آموزش رفتار صرفه جویی برق مورد استفاده نهادها و متولیان امر باشد.
The Effectiveness of Family Therapy Training on Depression and Mental Health of Adolescents with High-Risk Behaviors(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: To investigate the effect of family therapy education in promoting mental health and reducing depression in adolescents with high-risk behaviors.
Methods: The present study was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. It included all teenage girls in the second year of high school with high-risk behaviors in Ardabil province. In this study, 30 eligible patients were selected and invited purposefully. The researchers randomly divided the participants into two family therapy training groups (15 people) and a control group (15 people). The experimental group was taught the methods and techniques of family therapy education strategies for eight 90-minute sessions. In contrast, during this period, the control group received no psychological training on the mental health and resilience scale. The data were compared using multivariate and univariate analysis of variance. All statistical analyses were performed in SPSS software version 26.
Results: Compared to the control group, the experimental group was able to reduce the depression score and increase the mental health score at the level of P<0.001 with the intervention of family therapy training. The most significant effect size (η=0.543) is related to mental health, which shows that 54% of the variance of the mental health variable between the experimental and control groups is due to the independent variable (family therapy training).
Conclusion: The results showed that family therapy training increases mental health and reduces depression in adolescents with high-risk behaviors. Therefore, family therapy training is recommended for adolescents with high-risk behaviors to increase mental health, reduce depression and improve their quality of life.
پیش بینی جهت گیری دینی چرخشی دانشجویان بر پایه الگوی ارتباطات خانواده با نقش میانجیگر کمال گرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی جهت گیری دینی چرخشی دانشجویان بر اساس الگوی ارتباطات خانواده نقش و میانجیگر کمال گرایی با روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه فرهنگیان شهر تهران در سال 1401 تشکیل دادند که از میان آن ها 388 نفر به صورت نمونه گیری سهمیه ایانتخاب شدند و به پرسشنامه های جهت گیری دینی چرخشی، کمال گرایی و پرسش نامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی خانواده پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات، از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد و داده ها توسط نرم افزار spss نسخه 24 و AMOS تحلیل شدند. نتایج مدل سازی حاکی از برازش مناسب مدل پژوهش بود. همچنین نتایج نشان داد که الگوی ارتباطات خانواده هم به صورت مستقیم و هم با میانجیگری کمال گرایی بر جهت گیری دینی چرخشی دانشجویان تأثیر دارند. بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت افراد با سبک ارتباطی گفت و شنودوهمنوایی،از مسیر کمال گرایی،تاثیرات مثبت و منفی و با معنا بر انواع جهت گیری های دینی چرخشی دارند.پیشنهادمی شود که به نقش میانجی کمال گرایی در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و جهت گیری دینی چرخشی توجه شود و درمانگران این مؤلفه را در کاربست درمانی و الگوهای تربیتی خود بگنجانند.
اثربخشی درمان ترمیم شناخت بر بهبود نقایص شناختی بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس
حوزههای تخصصی:
هدف:نقایص شناختی به عنوان یکی از ویژگی های بیماری مالتیپل اسکلروزیس شناخته شده که مستقیماً با نتایج عملکردی و اجتماعی این اختلال ارتباط دارد. هدف درمان توان بخشی شناختی بهبود نقایص و نتایج مرتبط با آن است. هدف این مطالعه اثربخشی درمان ترمیم شناخت بر بهبود نقایص شناختی بیماران مبتلابه مولتیپل اسکلروزیس در دو گروه از بیماران مبتلابه مالتیپل اسکلروزیس، بیماران با نقص شناختی کم و نقص شناختی متوسط بود. مواد و روش ها: تعداد 30 بیمار بستری با تشخیص بیماری مالتیپل اسکلروزیس انتخاب شدند و بر اساس مصاحبه بالینی و نمره کسب شده در آزمون ارزیابی شناختی مونترآل به دو گروه با نقص شناختی کم و نقص شناختی متوسط تقسیم شدند. سپس پیش و پس از درمان با استفاده از آزمون کلاسیک استروپ (سنجش توجه انتخابی و انعطاف پذیری شناختی)، آزمون عملکرد مداوم (سنجش توجه پایدار) و ان بک (حافظه کاری) ارزیابی شد. هر دو گروه درمان توان بخشی شناختی با روش شولبرگ و ماتیر (2001) را دریافت کردند. این برنامه بازتوانی در درمان بیماران مبتلابه مالتیپل اسکلروزیس بر توانایی های شناختی حافظه و عناصر آن، توجه و ابعاد توجه و عملکرد اجرایی تمرکز دارد. برنامه توان بخشی فوق برای اجرای فردی یا گروهی تدارک دیده شده است و هدف آن ترمیم نقایص و مهارت های شناختی از طریق تمرین و آموزش است. تعداد جلسات این برنامه، 16 جلسه است که دستورالعمل هر جلسه کاملاً مشخص و معین است. هر یک از جلسات به طور میانگین بین 30 تا 45 دقیقه زمان می برند. یافته ها: یافته ها نشان می دهد بازتوانی شناختی در هر دو گروه در سطح پس آزمون به طور معناداری(05/0>P) باعث بهبود عملکرد شناختی در حیطه های توجه پایدار و حافظه کاری شده است. در مقایسه عملکرد بین دو گروه تنها در زمینه توجه پایدار تفاوت معنادار(05/0>P) مشاهده شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان گفت درمان توان بخشی شناختی عملکرد بیماران را در توجه انتخابی، توجه مداوم و حافظه فعال بهبود می بخشد. علاوه بر این، ازنظر میزان اثربخشی توان بخشی شناختی بین دو گروه با نقایص شناختی کم و متوسط یافته ها بیانگر پیشرفت بیشتر گروه با نقایص شناختی شدیدتر در حیطه عملکرد شناختی توجه پایدار هستند و ازنظر میزان پیشرفت در عملکرد توجه انتخابی و حافظه کاری تفاوتی مشاهده نشد.
مدل یابی روابط ساختاری دوسوگرایی خود و علائم اختلال وسواس فکری-عملی: نقش میانجی تحمل ناپذیری عدم اطمینان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
173 - 196
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی نقش میانجی تحمل ناپذیری عدم اطمینان در رابطه بین دوسوگرایی خود و شدت علائم وسواسی-اجباری در یک نمونه آنالوگ انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش شامل بزرگ سالان بالای ۱۸ سال بود که از میان آن ها ۷۱۸ نفر با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. شرکت کنندگان، مقیاس های دوسوگرایی خود (بار و کیریوس، ۲۰۰۷)، تحمل ناپذیری عدم اطمینان ۱۲ موردی (کارلتون و همکاران، ۲۰۰۷) و پرسشنامه وسواسی اجباری ییل-براون (گودمن و همکاران، ۱۹۸۹) را تکمیل کردند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای Amos-۲۴ و SPSS-۲۷ استفاده شد. یافته ها: بررسی داده های پژوهش نشان داد که بین دوسوگرایی خود و شدت علائم وسواسی-اجباری رابطه ای مثبت و معنادار (۰۱/۰P<) و بین تحمل ناپذیری عدم اطمینان و دوسوگرایی خود و همچنین شدت علائم وسواسی-اجباری رابطه ای منفی و معنادار وجود دارد (۰۱/۰P<). همچنین، تحمل ناپذیری عدم اطمینان رابطه بین دوسوگرایی خود و شدت علائم وسواسی-اجباری را میانجی گری کرد (۰۱/۰P<). نتیجه گیری: بررسی یافته ها نشان داد که سطوح بالای دوسوگرایی خود با کاهش تحمل ناپذیری عدم اطمینان، سبب افزایش شدت علایم وسواسی- جبری می شود. به این صورت که سطوح بالای دوسوگرایی خود، با متمرکز کردن توجه بر خود و کاستن از توجه به محیط، سبب کاهش تحمل ناپذیری عدم اطمینان و در نتیجه ظهور علایم وسواسی می شود. بر این اساس، می توان نشانه های وسواسی را تلاش فرد جهت حل دوسوگرایی در مورد خود دانست.
اثربخشی هنر درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب و تنظیم هیجان پرستاران زن دارای علائم اضطرابی شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
38 - 48
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی هنر درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجان و اضطراب پرستاران زن دارای علائم اضطرابی شهر اهواز انجام گرفت. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه پرستاران دارای علائم اضطرابی بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپوراهواز در سال 99- 1400 بودند که به شکل نمونه گیری در دسترس 24 آزمودنی که نمره اضطراب بین 16 تا 25 داشته اند انتخاب و در دو گروه 12 نفره گواه و آزمایش گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها، از مقیاس اضطراب بک (BAI) و دشواری در تنظیم هیجان گراتس و روئمر (DERS) استفاده شد. هر دو گروه قبل، بعد و در پیگیری دو ماهه مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. داده های گردآوری شده با روش تحلیل کوواریانس چند متغیره و نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. با توجه به اثربخشی هنر درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش اضطراب و تنظیم هیجان پیشنهاد می شود تا این درمان برای پرستاران زن مضطرب به همراه سایر روش های درمانی اجرا شود.
Comparing the effectiveness of acceptance and commitment therapy and schema therapy on alexithymia of divorced women referring to welfare organization(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Divorce is one of the stressful experiences of the family that can lead to conflict and incompatibility between couples. The aim of this research was to Comparing the effectiveness of acceptance, commitment therapy and schema therapy on alexithymia of divorced women referring to welfare.Methods: The method of this research was semi-experimental with a pre- post-test design and a control group. The statistical population consisted of all women who referred to welfare organization of Tabriz in the second half of 2022-2023, from which 60 people were randomly assigned to two experimental groups and one control group (20 people in each group). Before and after acceptance and commitment therapy and schema therapy interventions, questionnaire Toronto alexithymia (TAS-20) by Taylor et al. (1997) were used to collect data, and multivariate analysis of covariance (MANCOVA) test was used for hypothese analysis.Results: The results of the analysis of covariance showed that the significance level in all comparisons was less than 0.05, except for the difficulty in identifying emotions, that both interventions were effective on the variable of alexithymia and its two components (p<0.05).Conclusion: According to the results of the present study, there was a difference between the effectiveness of acceptance and commitment therapy and schema therapy in all dependent variable components, except difficulty identifying emotions, and the effectiveness of acceptance and commitment therapy was more than schema therapy.
Explaining the causal model of co-parenting based on parenting stress by moderating role of family leisure and humor(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to determine the mediating role of family leisure and humor in the relationship between parenting stress and co-parenting.
Methods: The present study population consisted of all parents living in Kermanshah in 2020, from which 300 people were selected to participate in the study using multi-stage cluster sampling. Research instruments included Parenting Stress Index-Short Form, Zabriski Family Leisure Activity Profile, Co-parenting Relationship Scale, and the Family Members’ Humor Scale. The research was descriptive and structural equation modeling was used to analyze the data.
Results: The results of data analysis showed that there is a significant direct relationship between parenting stress variables and co-parenting (P< 0.001; β = -0.43), parenting stress and family humor (P< 0.001; β= -0.34), parenting stress variables and family leisure (P< 0.001; β= -0.28), humor in the family and co-parenting (P< 0.001; β= 0.4). Also, the humor variable in the family could play a mediating role in the relationship between parenting stress and co-parenting (P< 0.002; β= 0.17).
Conclusion: Therefore, it can be said that humor and games in families can play an important role both in creating co-parenting and decreasing of the negative effect of parenting stress on co-parenting.
مقایسه اثربخشی درمان های شناختی-رفتاری و مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانه های افسردگی، افکار غیر منطقی، بازداری هیجانی و ارزشمندی در زندگی در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
404 - 414
حوزههای تخصصی:
پژوهش های اخیر نشان می دهد که اثر بخشی رویکردهای درمانی را نمی توان تنها برحسب نشانه های اختلال های روانی مورد سنجش قرار داد و با توجه به تحولاتی که در رویکردهای فراتشخیصی رخ داده است ، بهتر است کارآمدی رویکردهای درمانی بر ابعاد مختلف روان شناختی نیز مورد توجه قرار گیرد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان های شناختی- رفتاری و مبتنی بر پذیرش و تعهد بر نشانه های افسردگی ، افکار غیرمنطقی ، بازداری هیجانی و ارزش مندی زندگی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه افرادی بود که به کلینیک های روان شناسی منطقه 5 تهران مراجعه کردند. نمونه گیری به روش هدف مند و پس از مصاحبه پژوهشگر با شرکت کنندگان و احراز ملاک های تشخیصی افسردگی اساسی براساس DSM-5 به عمل آمد. درمجموع ، 60 نفر بیمار مبتلا به افسردگی اساسی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفره جای گذاری شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز (IBQ-40) ، سیاهه افسردگی بک (ویرایش دوم) ، پرسشنامه ارزش مندی زندگی و پرسشنامه بازداری هیجانی (ECQ) بود. یافته ها نشان داد که در بهبود نشانه های افسردگی و افکار غیرمنطقی ، درمان شناختی- رفتاری مؤثرتر بود؛ ولی در بهبود بازداری هیجانی و ارزش مندی زندگی ، درمان پذیرش/ تعهد اثربخش تر بود. می توان نتیجه گرفت که دو رویکرد درمانی شناختی- رفتاری و پذیرش و تعهد ابعاد متفاوتی از سلامت روانی را مورد هدف قرار می دهند و درمان پذیرش و تعهد حداقل در کوتاه مدت اثرات کمتری بر نشانه شناسی افسردگی و افکار غیرمنطقی بیماران مبتلا به اختلال افسردگی اساسی دارد.
تبیین نقش نیرومندی من و جایگاه وضعیت اشتغال در گرایش به خودکشی زنان مطلقه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
230 - 250
حوزههای تخصصی:
هدف: خودکشی، یکی از بزرگ ترین معضلات در زمینه سلامت روان است. لذا هدف پژوهش حاضر، الگویابی ساختاری گرایش به خودکشی بر اساس نیرومندی من با نقش تعدیل گری وضعیت اشتغال در زنان مطلقه است. روش: پژوهش حاضر در رده پژوهش های کاربردی و از نوع همبستگی بر اساس مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) اصفهان در سال 1402 بود که ابتدا به روش نمونه گیری چندمرحله ای از میان مناطق پنجگانه، دو منطقه (2 و 3) انتخاب و تعداد 270 نفر بر اساس جدول مورگان و جریسی و حداقل کفایت افراد گروه نمونه (SMART PLS3) انتخاب گردید. لذا پس از خارج نمودن تعداد پرسشنامه های مخدوش در نهایت تعداد 250 پرسشنامه بررسی شد. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه سنجش افکار خودکشی (بک، 1961) و پرسشنامه سنجش نیرومندی من (استروم و همکاران،1997) بودند. یافته ها: نتایج نشان داد تأثیر نیرومندی من بر گرایش به خودکشی معنی دار است (001/0≥p، 455/0- β=). همچنین تأثیر نیرومندی من بر گرایش به خودکشی در زنان مطلقه خانه دار (001/0≥p، 637/0- β=) و زنان مطلقه شاغل (001/0≥p، 311/0- β=) معنادار به دست آمد. در راستای بررسی نقش تعدیل گر وضعیت اشتغال، ضرایب تأثیر نیرومندی من بر گرایش به خودکشی در گروه زنان خانه دار و شاغل بررسی شد و بر اساس میزان تفاوت این ضرایب (326/0) وضعیت اشتغال تقشی تعدیل گر دارد (001/0≥p). نتیجه گیری: با توجه به نقش تعدیل گر معنادار وضعیت اشتغال، می توان با اشتغال زایی مناسب برای زنان گرایش به خودکشی را در این قشر کاهش داد.
رابطه بین ادراک کیفیت دلبستگی و اضطراب اجتماعی نوجوانان: نقش واسطه ای بهزیستی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
71 - 85
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش بررسی رابطه ادراک کیفیت دلبستگی و اضطراب اجتماعی نوجوانان با نقش واسطه ای بهزیستی معنوی بود. روش پژوهش حاضر از نوع پژوهش های همبستگی است که در آن از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه نوجوانان در حال تحصیل در مقطع متوسطه مدارس استان مازندران، ایران در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه آماری در این پژوهش شامل 300 دانش آموز بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های دلبستگی به والدین و همسالان، بهزیستی معنوی و اضطراب اجتماعی نوجوانان را تکمیل نمودند نتایج تحلیل آماری، معادلات ساختاری، رابطه معنا دار اضطراب اجتماعی نوجوانان و کیفیت ادراک دلبستگی را با واسطه گری بهزیستی معنوی نشان داد. علاوه بر آن بین ادراک کیفیت دلبستگی و بهزیستی معنوی و بین بهزیستی معنوی و اضطراب اجتماعی نوجوانان رابطه معنادار وجود دارد. همچنین اثرمستقیم ادراک کیفیت دلبستگی بر اضطراب اجتماعی نوجوانان نیز مورد تائید قرار گرفت. با توجه به نتایج، پیشنهاد می شود متخصصان حوزه روان شناسی، در مداخلات درمانی اضطراب اجتماعی در نوجوانان به نقش متغیرهای تأثیرگذار از جمله ادراک کیفیت دلبستگی و بهزیستی معنوی توجه ویژه داشته باشند.
مدل علّی بهزیستی تحصیلی براساس کمال گرایی چند بعدی بانقش میانجی درگیری تحصیلی در دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
85 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه رابطه بین بهزیستی تحصیلی با کمال گرایی چندبعدی با نقش واسطه ای درگیری تحصیلی انجام گردید. حجم نمونه 373 نفر بود که از جامعه آماری دختران نوجوانان مدارس متوسطه دوم شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. داده های پژوهش از طریق پرسشنامه های بهزیستی تحصیلی توسط تومینین سوینی و همکاران (2012)، مقیاس کمال گرایی چند بعدی فراست (1990) و پرسشنامه درگیری تحصیلی ریو (2013) جمع آوری شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که اثر استاندارد مسیر مستقیم کمال گرایی چندبعدی (β=-.330 , P< . 05) بر بهزیستی تحصیلی و اثر غیرمستقیم کمال گرایی چندبعدی (β=-.198, p<.05) با نقش میانجی درگیری تحصیلی بر بهزیستی تحصیلی معنی دار بود. طراحی دقیق تری از مدل بهزیستی تحصیلی نوآوری این پژوهش تلقی می گردد. نتیجه کلی پژوهش این بود که مدل آزمون شده، از برازش مناسب جهت تبیین بهزیستی تحصیلی بر اساس کمال گرایی چندبعدی با واسطه گری درگیری تحصیلی در دختران نوجوان برخوردار می باشد. پیشنهاد می گردد یافته های این پژوهش در طراحی و اجرای یک «برنامه آموزشی ارتقای درگیری تحصیلی متناسب با دوره پساکرونا مبتنی بر جهت دهی مثبت به کمال گرایی در دانش آموزان» با هدف افزایش بهزیستی تحصیلی مورد استفاده قرار گیرد.
پیش بینی قلدری دانش آموزان متوسطه: نقش خودکنترلی و فرصت های رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی قلدری دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر تبریز، براساس میزان خود کنترلی، فرصت ها و زمینه های منجر به رفتار قلدری انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی است. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان پسر دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 99-98 بودند. نمونه پژوهش شامل ۲۸۵ نفر از دانش آموزان بودند،که به روش غربالگری و نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای برگزیده شدند. جهت جمع آوری اطلاعات، مقیاس های قلدری مون و فیفتال آلارید، چک لیست محقق ساخته فرصت با اقتباس از مون و فیفتال آلارید و مقیاس خودکنترلی تاجنی، بامیستر و لوزیوبون مورد استفاده قرار گرفتند. از روش های همبستگی و تحلیل رگرسیون چند گانه جهت تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها نشان داد، با افزایش فرصت های فراهم شده توسط والدین و خودکنترلی، از میزان رفتارهای قلدری کاسته می شود. به علاوه با افزایش فرصت های فراهم شده در مدرسه و فرصت های فراهم شده توسط معلم، میزان رفتارهای قلدری افزایش می-یابد. افزون بر آن یافته ها نشان داد، خود کنترلی، فرصت های فراهم شده توسط والدین و مدرسه، پیش بینی کننده های معنادار قلدری هستند. نتایج حاصل از مطالعه نشان داد خودکنترلی و فرصت داشتن برای انجام رفتارهای قلدرانه، قلدری دانش آموزان را پیش بینی می کنند. لذا باید در جهت آگاه سازی معلمان و والدین از این متغیرها در جهت پیشگیری از قلدری، برنامه ریزی شود.
اثربخشی پارادوکس درمانی بر اضطراب و استحکام من مادران دارای نوزاد نارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی پارادوکس درمانی بر اضطراب و استحکام من مادران دارای نوزاد نارس انجام شد. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و پیگری یک و سه ماه بود. جامعه آماری این مطالعه مادران دارای نوزاد نارس مراجعه کننده به بیمارستان افضلی پور کرمان در سال ۱۴۰۲ بودند. 60 نفر از مادران به روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش (۳۰ نفر) و کنترل (۳۰ نفر) جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از مقیاس افسردگی اضطراب استرس-21 (DASS-21؛ لاویبوند و لاویبوند، 1995) و مقیاس استحکام من (ESS؛ بشارت، 1395) استفاده شد. پس از اجرای پیش آزمون گروه آزمایش در طی 4 جلسه تحت مداخله پارادوکس درمانی بشارت قرار گرفت؛ سپس از هر دو گروه پس آزمون و پیگیری در دو نوبت دریافت شد. تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر انجام شد. یافته ها نشان داد که نمره اضطراب در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل از پیش آزمون تا پیگیری کاهش معناداری داشته است (05/0>P)؛ اما در مقابل نمره استحکام من از پیش آزمون تا پیگیری افزایش معناداری نسبت به گروه کنترل داشته است (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که پارادوکس درمانی یک مداخله موثر بر کاهش اضطراب و افزایش استحکام من در مادران دارای نوزاد نارس بود.