فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱۸٬۲۳۳ مورد.
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۱)
97 - 109
حوزههای تخصصی:
هدف: سینما به بازنمایی واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میپردازد. تحلیل گفتمان بارویکرد لاکلا وموفه نیز واقعیتهای زبانی را با توجه به مؤلفه هایی همچون ایدئولوژی، اجتماع، فرهنگ و سیاست بازنمایی میکند. بازنمایی معلولیت در رسانه از این حیث حائز اهمیت است که رسانه در ایجاد نگرش و تغییر نگرش به معلولیت نقش مهمی ایفا میکند. هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد عناصر اجتماعی معلولیت چگونه در فیلم میم مثل مادر تقویت یا بازتولید شده است و چه نظام معنایی پیرامون معلولیت در این فیلم شکل گرفته است. روش: فیلم میم مثل مادر در دوسطح متنی و نمایشی با ابزارهای مفهومی و روش شناختی لاکلا و موفه مورد بررسی قرار گرفت. سپس داده های کامل فیلم با استفاده از مولفه های گفتمانی مطرحشده در نظریه آنها مورد توصیف وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: در این پژوهش به سه مفصل بندی و سه نظم گفتمانی دست یافته شد. مفصل بندی شخصیت مادر حول دال مرکزی مادران گی، شخصیت پدر حول دال مرکزی خودمحوری و شخصیت فرد معلول حول دال مرکزی آگاهی از ناتوانی است. نظم گفتمانی عقلانی، عاطفی، خشونت بار سه نظم گفتمان مسلط در این فیلم بوده است. بحث و نتیجه گیری: گفتمان عاطفی در این فیلم در مورد معلولیت برجسته سازی شده، نظم گفتمانی عقلا نیت طرد و نظم گفتمانی خشونت بار به حاشیه رانده شده است
بررسی هندسه مفهوم عاملیت انسان در دیدگاه جان دیویی و پیامدهای تربیتی آن
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۳۹)
60 - 68
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی مفهوم عاملیت انسان در فلسفه جان دیویی و پیامد های تربیتی آن می پردازد. دیویی انسان را موجودی پویا و خلاق می داند که از طریق تعامل مستمر با محیط به رشد و تکامل می رسد. وی با رد دوگانه انگاری های سنتی، بر یگانگی ذهن و بدن و پیوند نزدیک انسان با محیط اجتماعی و طبیعی تأکید می کند. این مقاله با رویکرد کیفی و تحلیل فلسفی، ابعاد عاملیت انسان را در اندیشه دیویی تحلیل کرده و آن را به عنوان قابلیتی اکتسابی و پویا معرفی می کند که در فرایند تجربه و یادگیری شکل می گیرد. در فلسفه دیویی، مفهوم رشد به عنوان افزایش ظرفیت تعامل هوشمندانه با محیط و بازسازی تجربیات، جایگاه محوری دارد و با مفاهیمی همچون دموکراسی، که بستری برای مشارکت اجتماعی و یادگیری خلاق فراهم می آورد، پیوندی تنگاتنگ دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که عاملیت انسان در نگاه دیویی، پیش نیاز تحقق رشد فردی و اجتماعی بوده و در جوامع دموکراتیک، به شکل گیری شهروندانی آگاه و مسئول می انجامد. این یافته ها، چارچوبی کاربردی برای بازاندیشی در نظام های آموزشی فراهم می آورد.کلمات کلیدی: جان دیویی، عاملیت انسان، رشد، تجربه، دموکراسی.
آسیب شناسی سامانه های آموزش ضمن خدمت مجازی فرهنگیان در جهت بهبود و ارتقای مهارت های حرفه ای تدریس دبیران مطالعات اجتماعی (نمونه موردی: شهرستان های حوزه جنوب استان ایلام)
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: آموزش و بهسازی مداوم معلمان به عنوان قلب تپنده نظام آموزش و پرورش در قالب ارائه دوره های آموزشی ضمن خدمت مجازی را می توان در راستای به روز شدن، بهبود و ارتقای حرفه ای و شغلی معلمان در دنیای مجازی و الکترونیکی دانست. هدف این پژوهش، بررسی آسیب شناسی سامانه های آموزش ضمن خدمت مجازی ارائه شده سامانه جامع مدیریت یادگیری و آموزش فرهنگیان (LTMS)، سامانه مدیریت یادگیری رایادرس (rayadars) و سامانه مدارس یادگیرنده مرآت (meraat) در جهت بهبود و ارتقای مهارتهای حرفه ای تدریس از دیدگاه دبیران درس مطالعات اجتماعی متوسطه اول و دوم در شهرستان های حوزه جنوب (آبدانان، دره شهر، بدره و دهلران) در استان ایلام در سال تحصیلی ۱۴۰۳/۱۴۰۲ بود. روش: این پژوهش جزء تحقیقات کاربردی و به شیوه توصیفی - پیمایشی بود و برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته، استفاده شد و حجم جامعه ۲۵ نفر بوده حجم نمونه با استفاده از جدول کرجسی و مورگان تعداد ۲۴ نفر(۱۲ مرد و ۱۲ زن) با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. یافته ها: مشخص شد، طولانی بودن برگزاری و ثبت نمره در برخی از سامانه ها، نبود تناسب استاندارد برخی از سؤالات آزمون ها، نبود نظارت و امنیت لازم و کافی برای شرکت هر کاربر به صورت خود واقعی، نداشتن تعامل دوسویه و فعال کاربر با مدرسان دوره ها، تاکید بیش از حد بر ارزیابی کمی و نمره نهایی، قطع و وصل شدن و سرعت پایین اینترنت و مشکلات پرداخت آنلاین هزینه ثبت نام در برخی از سامانه ها از مهمترین آسیب ها بودند. نتایج: در کنار آسیب شناسی، سامانه های مذکور در زمینه های هدف گذاری، محتوا و راهبردهای یاددهی - یادگیری، عملکرد نسبتاً مطلوبی داشتند و باعث شناخت بیشتر دبیران از مهارتهای حرفه ای تدریس نظیر: طرح درس، تعیین هدف های آموزشی، سنجش و ارزشیابی، آشنایی با روشهای و الگوهای خلاقانه و متنوع تدریس مجازی، ارتباط و مدیریت کلاس درس و ارائه انواع تکالیف مهارت محور شدند.
سنجش مفهوم سرمایه اجتماعی در موفقیت مدارس: مطالعه ای بر اساس تجربه مدیران
منبع:
تجارب معلمی و مطالعات کارورزی دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
60 - 81
حوزههای تخصصی:
اهداف: سرمایه اجتماعی مدیران مدارس نقش کلیدی در موفقیت مدارس ایفا می کند. مدیرانی که دارای سطح بالایی از سرمایه اجتماعی هستند، از طریق ایجاد ارتباطات مؤثر با معلمان، دانش آموزان، والدین و جامعه محلی، محیط همکارانه و مشارکتی در مدرسه ایجاد می کنند.
روش ها : این پژوهش پدیدارنگارانه به مفهوم سازی سرمایه اجتماعی میان مدیران آموزشی در مدارس ابتدایی می پردازد. مشارکت کنندگان بالقوه تمامی مدیران آموزشی در مقطع ابتدایی در شهر سنندج بودند که 17 نفر از آنان به صورت هدفمند (ناهمگن) انتخاب و با استفاده از یک پروتکل مصاحبه نیمه ساختاریافته دعوت به مشارکت شدند.
یافته ها: بر اساس تجزیه وتحلیل داده ها، سلسله مراتبی از پنج طبقه برای راه های تجربه و درک سرمایه اجتماعی شناسایی شد تا این مفهوم را به سرمایه اجتماعی به عنوان مولد اعتماد، به عنوان شبکه همکارانه، به عنوان تعلق به فرهنگ سازمانی، به عنوان مشارکت در گفتمان علمی و به عنوان خلق اجتماع علمی توصیف کنند.
نتیجه گیری: چهار مؤلفه آگاهی یعنی چارچوب، ارتباط، هدف و نتیجه، ساختار سلسله مراتب را شکل می دهند. یافته های این پژوهش به سیاست گذاران آموزشی نشان می دهد که سرمایه اجتماعی به مدیران در مدارس چگونه است.
نقش کیفیت آموزش کارکنان در بلوغ همراستایی راهبردی فناوری اطلاعات در فدراسیون های ورزشی جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش کیفیت آموزش کارکنان در بلوغ همراستایی راهبردی فناوری اطلاعات در فدراسیون های ورزشی جمهوری اسلامی ایران انجام شد. بدین منظور داده ها در دو بخشی کیفی و کمی گردآوری گردید. نمونه گیری در بخش کیفی از میان صاحبنظران، مدیران ارشد فدراسیون ها و اساتید دانشگاه در رشته های مربوط به روش گلوله برفی انجام شد (12=n) و داده ها با استفاده از مصاحبه ساختاریافته گردآوری شد. برای تحلیل کیفی از روش تحلیل مضمون نرم افزار MaxQDA استفاده شد و تایید مفاهیم و مقوله های بدست آمده با استفاده از روش دلفی فازی انجام گردید. در بخش کمی، نمونه گیری از میان کارکنان فدراسیون های ورزشی و به روش تصادفی طبقه ای انجام شد (300=n) و داده ها با استفاده از پرسشنامه گردآوری شد. این پرسشنامه بر اساس شاخص های بدست آمده از مرحله کیفی تنظیم گردید و پایایی و روایی آن تایید شد. تجزیه و تحلیل داده های کمی توسط آزمون آماری همبستگی پیرسون و نرم افزار SPSS نسخه 21 انجام شد.یافته ها نشان داد 52 شاخص در 6 دسته بندی کلی شامل 1-ارتباطات، 2-شایستگی/ارزش، 3-مدیریت/ اختیار، 4-مشارکت، 5-حیطه عمل/معماری و 6-منابع انسانی/مهارت ها، بلوغ همراستایی راهبردی فناوری اطلاعات در فدراسیون های ورزشی ایران را تعیین می کند. همچنین یافته ها نشان داد که از میان 52 شاخص شناسایی شده، تعداد 15 شاخص همراستایی راهبردی با کیفیت آموزش کارکنان فدراسیون های ورزشی رابطه معناداری دارد. نتایج تحقیق حاضر تایید کرد که کیفیت آموزش می تواند بر شاخص های بلوغ همراستایی راهبردی فناوری اطلاعات در فدراسیون های ورزشی ایران اثرگذار باشد و کیفیت آموزش نیز با توسعه این شاخص ها مربوط است.
تحلیل کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 1403-1402 از منظر مؤلفه های جهانی شدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین رشته ای در آموزش سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
31 - 50
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تحلیل کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم ابتدایی براساس مؤلفه های پدیده جهانی شدن انجام گرفت. روش مورداستفاده در پژوهش حاضر، تحلیل محتوا با روش ویلیام رومی بود؛ به این صورت که در مورد متن، هر پاراگراف به عنوان یک واحد تحلیل در نظر گرفته شد و در مورد پرسش ها و تصاویر نیز واحد تحلیل صرفاً یک سؤال یا یک تصویر بود. جامعه آماری کتاب مطالعات ششم ابتدایی در سال 1403-1402 بود و حجم نمونه و جامعه آماری یکسان بود. یافته ها نشان داد که در متن کتاب تحلیل شده بیشترین توجه به مؤلفه آموزش شهروندی (28 مورد) و کمترین میزان توجه به مؤلفه آموزش محیط زیست (5 مورد) است و در زمینه پرداختن به مؤلفه های جهانی شدن نیمه فعال (64/0) است. در بخش تصاویر، بیشترین توجه به مؤلفه آموزش شهروندی (17 مورد) و کمترین میزان توجه به مؤلفه آموزش محیط زیست (4 مورد) است و در زمینه پرداختن به مؤلفه های جهانی شدن نیمه فعال (75/0) است. در پرسش های کتاب تحلیل شده، بیشترین توجه به مؤلفه آموزش شهروندی (18 مورد) و کمترین میزان توجه به مؤلفه آموزش محیط زیست و آموزش سلامت (5 مورد) است و در زمینه پرداختن به مؤلفه های جهانی شدن نیمه فعال (62/0) است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که میزان پرداختن به مؤلفه های جهانی شدن در هر سه بخش متن، تصاویر و پرسش های کتاب مذکور در حد نسبتاً مطلوب و نیمه فعال است و میزان توجه به مؤلفه های تربیت شهروندی، در متن، تصاویر و پرسش ها به یک میزان نبوده، متفاوت است؛ درنهایت، به مؤلفان کتب درسی پیشنهاد می گردد به مؤلفه های جهانی شدن، به ویژه آموزش محیط زیست و آموزش سلامت در هر سه بخش متن، تصاویر و پرسش های کتاب مطالعات اجتماعی پایه ششم توجه بیشتری شود تا ضریب درگیری دانش آموزان با محتوای این کتاب به سطح مطلوب و فعال رسانده شود.
مدل فراگیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: آموزش فرا گیر به صورت آموزش و پرورشی که مبتنی بر اصول پذیرش و فرا گیری همه افراد باشد، تعریف می شود. ا ین پژو هش با هدف ارائه مدلی برای فرا گیرسازی ورزش آموز شی ا فراد با ناتوا نی در ا یران ان جام شد. روش: روش آمیخته ) کیفی و کمّّی( به صورت ا کتشافی متوالی برای اجرای این پژوهش مورد استفاده قرار گرفت. مشارکت کنندگان در پژوهش شامل متخصصان و خبرگان ورزش افراد با ناتوانی بودند و مصاحبه ها تا حصول اشباع نظری در بخش کیفی، 16 نفر و در بخش کمّّی نیز 10 نفر مورد استفاده قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها در بخش های کیفی و کمّّی، به ترتیب از مصاحبه نیمهساختاریافته و پرسشنامه تدوین شده مبتنی بر روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی) )AHP استفاده شد. یافته ها: تعداد 602 کُُد باز به دست آمد که بعد از ادغام کُُد های تکراری، 182 کُُد باز منحصر به فرد به عنوان گویه های مؤثر بر فرا گیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی و به ترتیب 6، 14 و 5 کُُد محوری نهایی در 3 سطح خُُرد، میانی و کلان گردآوری شد. نتیجه گیری: با توجه به نتایج و بعد از شناسایی عوامل مؤثر بر فرا گیرسازی ورزش آموزشی افراد با ناتوانی، نقش معلم و فرد با ناتوانی در بخش عوامل خُُرد، نقش مدیریت ورزش و مالی سازمان و مرکز ورزش در بخش عوامل میانی و نقش اقتصاد کلان کشور و جامعه در بخش عوامل کلان از اهمیت بالاتری برخوردار بودند.
تحلیل اکتشافی- ساختاری نارسایی های تدوین برنامه های درسی آموزش زبان دوم بر اساس معیارهای پساروش: ارائه راهبرد مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
187 - 212
حوزههای تخصصی:
تغییرات پارادایمی و نظری در ابعاد گوناگون آموزش زبان دوم از رفع کامل نارسایی های رویکردهای سنتی آموزش عاجز مانده و حتی در برخی موارد مشکلات جدیدی را ایجاد کرده است. در این میان، تهیه، تدوین و اجرای برنامه درسی به عنوان شاکله و چارچوب آموزش، از این کاستی ها مستثنا نبوده است. در دو دهه گذشته اصولی تحت پساروش در آموزش زبان مطرح شده است که ظرفیت رفع نقایص پیشین را دارد. بر همین اساس، تحقیق حاضر با استخدام مبانی نظری پساروش و اتخاذ رویکردی تلفیقی، ضمن کشف پدیدارشناختی و اعتباربخشی عاملی تعقیبی نارسایی های تدوین برنامه درسی آموزش زبان در کشور، از خروجی آن برای تحلیل ساختاری و ارائه راهبرد مدیریت آموزشی مطلوب در ماتریس اثرات متقاطع و متوازن، استفاده کرده است. نتایج نشان داد که مطابق ارزش ایگن نارسایی ها در سه محور فرایندی، دانشی-معرفتی و رویکردی-سیاستی مشهود است ازجمله مهم ترین آن ها می توان به اتخاذ نگاه خطی و محصول محور به آموزش، ناروایی پسینی، محتوای تجویزی-قالبی اشاره کرد .
دانش محتوایی دانشجومعلمان دوره کارشناسی آموزش ابتدایی از احتمال: عاملی اساسی در تدریس کارآمد مفاهیم احتمالاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
170 - 147
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام مطالعه حاضر، بررسی درک دانشجومعلمان دوره کارشناسی آموزش ابتدایی از مفاهیم احتمال است. این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع زمینه یابی است. جامعه آماری، کلیه دانشجومعلمان دوره کارشناسی در رشته آموزش ابتداییِ پردیس های دانشگاه فرهنگیان استان مرکزی است که درس ریاضیات پایه را گذرانده اند. نمونه آماری شامل 137 دانشجومعلم است که به روش خوشه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، آزمونی محقق ساخته، شامل پنج مفهوم احتمالاتیِ فضای نمونه، احتمال وقوع یک پیشامد، عادلانه بودن، مقایسه احتمال ها و احتمال شرطی بود. روایی این آزمون توسط سه تن از اعضای هیأت علمی دانشگاه های شهر تهران و پایایی آن با روش آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. به منظور تحلیل و طبقه بندی پاسخ های ارائه شده، از مدل سولو استفاده شد. این مدل پاسخ های ارائه شده به سؤالات ریاضی را در پنج سطح پیش رونده پیش ساختاری، تک ساختاری، چندساختاری، رابطه ای و انتزاع تعمیم یافته، دسته بندی می کند. نتایج این مطالعه نشان داد که در هر پنج مفهومِ احتمالاتی، کمتر از نصف دانشجومعلمان موفق به ارائه پاسخی کامل در سطح رابطه ای شدند. همچنین، تحلیل داده ها بر حسب رشته تحصیلی مشارکت کنندگان در دوره دبیرستان، حاکی از عملکرد بهتر دانش آموختگان رشته های ریاضی و فیزیک و علوم تجربی و نیز عملکرد ضعیف تر دانش آموختگان رشته علوم انسانی است.
مدل نوسازی برنامه های درسی در نظام آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کیفی با هدف ارائه مدل نوسازی برنامه درسی در نظام آموزش عالی و با روش پژوهش نظام مند نظریه داده بنیاد انجام شده است. به این منظور با انجام مصاحبه باز با 23 نفر از متخصصان برنامه درسی داده ها گردآوری و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت گرفت. با استخراج بالغ بر 200 مفهوم اولیه از مصاحبه ها و نیز احصاء 117 مقوله ی فرعی و 22 مقوله ی اصلی، نتایج پژوهش در قالب مدل پارادایمی شامل بازنگری و نوسازی برنامه درسی به عنوان مقوله محوری؛ شرایط علی (نیازسنجی، تعهد، تخصص و استقلال عمل استادان و...)؛ راهبردها (آینده نگری، رصد دائمی ظرفیت محیطی، تعامل دانشگاه و صنعت و...)؛ شرایط زمینه ای و بسترهای نوسازی برنامه درسی (ارزش های حاکم در جامعه، کیفیت مدیریت در بازنگری دروس، همکاری ذی نفعان و...)؛ شرایط مداخله گر (، تجدید نظر در آئین نامه ها و...) و پیامدهای نوسازی برنامه های درسی (اثربخشی برنامه درسی و...) مطرح و در قالب مدل نهایی نوسازی برنامه درسی طراحی و تبیین شد. بنابراین فرایند نوسازی برنامه درسی باید بر سودمندی و کارآمدی برنامه درسی، غلبه کیفیت بر کمیت، تلفیق نظریه و عمل و آموزش مهارت های علمی و عملی، پویایی و انعطاف و تعامل سازنده با صنایع و در نتیجه انطباق دروس با نیازهای محیط بیرونی متمرکز باشد. برنامه های درسی از این رهگذر می توانند با حضور اثربخش و تحقق اهداف و مطلوبیت های خود قابلیت های لازم را در فراگیران ایجاد کرده و منجر به حضور موثر آنان در محیط بیرونی و به فعلیت رساندن آن قابلیت ها گردند و ضمن افزایش ظرفیت پاسخگویی به موفقیت در محیط بیرونی نایل شوند.
An analysis of professional learning standards in Iranian secondary schools (case study: Kurdistan province) based on Learning Forward(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۲, Issue ۱, Spring ۲۰۲۴
109 - 125
حوزههای تخصصی:
The purpose of this study was to analyze the professional learning standards in Iranian secondary schools (case study: Kurdistan province). This research is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of data collection method. The statistical population includes all schools in Kurdistan province, which consist of 101 schools. According to the Cochran formula, 12 schools were selected as the sample size through multi-stage cluster sampling. A researcher-made questionnaire was used to collect data. This 47-item questionnaire was designed by researchers to measure professional learning standards in schools in three main areas: conditions for the success of the professional learning program, processes of transforming the professional learning program, and comprehensive and accurate content. According to the research results, the subscale of equity and justice in the conditions for the success of the professional learning program is in a desirable state, while the collaborative culture is in the worst state. The drivers of educational equity are in the best desirable state, and the educational plans are in the worst state in the domain of the processes of transforming the professional learning program. Regarding the area of comprehensive and accurate content in schools, the curriculum, planning, and teaching are reported to be in the best desirable state, while the professional expertise of teachers is in the worst state. Finally, the results indicate that the average status of professional learning in schools is at a moderate level.
Evolving Towards Efficiency: A Narrative inquiry of a School Principal's Experiences in a High-poverty Environment(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۲, Issue ۳, Autumn ۲۰۲۴
37 - 50
حوزههای تخصصی:
This study aims to represent how a primary school principal evolved into an effective educational leadership, focusing on their personal and professional background along with the distinctive features of the school and local community. A qualitative approach and narrative inquiry method were used. Initially, in-depth and semi-structured interviews lasting 12 hours were conducted with the principal. Data analysis was performed using Lichman’s model (2013). To validate the narratives, in-depth and semi-structured interviews were conducted with five teachers who had worked under the principal's management and were selected through purposive (criterion-based) sampling. Additionally, self-reflection notes were prepared during the research process. The principal's journey towards efficiency was divided into four episodes: the character formation period, facing discrimination, conflicts and grief, building professional identity, and role modeling. According to the data analysis results, themes of encountering discrimination, economic poverty, and the local community's perception of disadvantaged schools were continuously repeated in the principal's narratives. Based on the narratives, three strategies - managing interactions, continuous professional development, and vision setting - played a crucial role in the principal's evolution towards efficiency. According to the findings, it is recommended that principals of high-poverty schools address teachers' educational deficiencies in the form of suggestions and gradually increase delegation of authority and trust in their measures to ensure improved performance quality. In addition, the principal, by requiring teachers to daily note the challenges and issues faced by students and to identify major and common challenges, aimed to prioritize these challenges and take necessary actions.
تأثیر بازی وارسازی دیجیتال بر بار شناختی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دارای سبک شناختی وابسته به زمینه: رویکرد ردیاب چشمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۳
37 - 64
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر جهت سنجش تأثیر بازی وارسازی دیجیتال بر کاهش بار شناختی بیرونی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دارای سبک شناختی وابسته به زمینه انجام گرفت. روش پژوهش شبه آزمایشی، تک آزمودنی با طرح A-B-A بود. جامعه کلیه دانشجویان کارشناسی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه بیرجند در سال 1401-1400، نمونه یک نفر و روش نمونه گیری غیراحتمالی هدفمند بود. ابزارها: آزمون گروهی اشکال نهفته (GEFT) که توسط اولتمن و همکاران سال 1971، پرسشنامه یک سؤالی بار شناختی بیرونی که توسط پاس و همکاران سال 1994 ساخته شد، آزمون محقق ساخته عملکرد تحصیلی و دستگاه ردیاب چشمی بود. پس از انجام آزمون گروهی اشکال نهفته و شناسایی نمونه، به آزمودنی آموزش گرامر زبان انگلیسی، در مرحله خط پایه با چندرسانه ای فاقد عناصر بازی، مرحله آزمایش با استفاده از بازی وارسازی دیجیتال و در مرحله بازگشت به خط پایه نیز، با چندرسانه ای فاقد عناصر بازی، داده شد. هر مرحله طی 8 جلسه اجرا شد و در هریک داده های ردیابی چشم جمع آوری شده، آزمون بار شناختی و پیش آزمون و پس آزمون از آزمودنی به عمل آمد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آمار توصیفی و استنباطی و تحلیل نمودار دیداری استفاده شد. یافته ها، نشان داد آموزش زبان انگلیسی با بازی وارسازی دیجیتال، بار شناختی بیرونی و عملکرد تحصیلی را افزایش داد. نتیجه گیری شد بازی وارسازی باعث ایجاد انگیزه و جلب توجه و درگیری فراگیر با محتوا گشته، بار شناختی بیرونی را افزایش داده و یادگیری حاصل شده و عملکرد تحصیلی افزایش یافته است.
شناسایی ردپای تلفیق در فعالیت های تربیتی نومعلمان دوره ابتدایی؛ یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۳
65 - 92
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله حاضر شناسایی نحوه کاربرد تلفیق و شیوه های آن در فعالیت های تربیتی نومعلمان دوره ابتدایی است. این پژوش با رویکرد کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. شرکت کنندگان آن از میان دانش آموختگان رشته علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان مشهد بودند که 17 نفر از آنان به طور هدفمند انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختارمند و جهت تحلیل و اعتباریابی داده های پژوهش از روش هفت مرحله ای کلایزی و روش لینکلن و گوبا استفاده شد. در مجموع، سه بعد (تلفیق مواد درسی مختلف، تلفیق مواد درسی با محیط زندگی و تلفیق مواد درسی با بازی)، نه مضمون اصلی و 29 مضمون فرعی شناسایی شد. نتایج نشان داد که نومعلمان از طریق مدنظر قرار دادن ارتباطات عمودی و افقی، مواد درسی مختلف را با یکدیگر تلفیق می کنند. از طریق مرتبط ساختن آموزه های کلاس درس با زندگی روزمره نیز امکان ترکیب اهداف درسی با حقایق زندگی را فراهم آورده و از طرفی با محور قرار دادن بازی در تدریس، واحدهای یادگیری را به صورت ترکیبی ارائه می کنند تا تحقق مقاصد آموزشی را تسهیل کنند.
نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه بین الگوهای فرزندپروری و رفتارهای بازدارنده تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ تابستان ۱۴۰۳شماره ۲
155 - 169
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعه رفتارهایی که می توانند بازدارنده سبک زندگی سالم تحصیلی فراگیران باشند، همواره مورد علاقه و توجه پژوهشگران بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودکارآمدی در رابطه بین الگوهای فرزندپروری و رفتارهای بازدارنده تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. روش پژوهش: این مطالعه کمّی به روش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه دوم مدارس دولتی شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1402 بود؛ که 407 نفر با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای وارد مطالعه شدند و بوسیله پرسشنامه های شیوه های فرزندپروری (بامریند، 1973)، خودکارآمدی عمومی (شرر و همکاران، 1982)، مقیاس های فریبکاری تحصیلی (فارنسه و همکاران، 2011)، اهمال کاری تحصیلی (سواری،1391) و پرسشنامه پرخاشگری (ویلیامز و همکاران، 1996) مورد سنجش قرار گرفتند. تحلیل داده ها با روش معادلات ساختاری بوسیله نرم افزارهای SPSS نسخه 23 و AMOS نسخه 24 انجام شد. یافته ها: براساس نتایج این پژوهش، مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتایج نشان داد که الگوهای فرزندپروری هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم از طریق خودکارآمدی بر رفتارهای بازدارنده تحصیلی اثر معناداری دارد (05/0>P)؛ و این نقش با میانجی گری خودکارآمدی برجسته تر نیز می شود. نتیجه گیری: با توجه به ارتباط معنادار الگوهای فرزندپروری با رفتارهای بازدارنده تحصیلی و تأیید نقش میانجی خودکارآمدی، در این زمینه پیشنهاد می شود به منظور کاهش رفتارهای بازدارنده تحصیلی دردانش آموزان ضمن توجه به الگوهای فرزندپروری، بر افزایش خودکارآمدی دانش آموزان نیز تمرکز شود. در این زمینه آشنایی خانواده ها با نقش الگوهای فرزندپروری بر زندگی تحصیلی دانش آموزان و برگزاری جلسات آموزشی دارای اهمیت است.
شناسایی مهمترین مولفه های طراحی محیط تعاملی بر ارتقا میزان خلاقیت کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۶ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
261 - 274
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر شناسایی و اولویت بندی مهمترین مولفه های طراحی محیط تعاملی بر ارتقا خلاقیت کودکان بود.روش پژوهش: در این پژوهش که از نوع کاربردی و ازنظر روش انجام، توصیفی - پیمایشی است و روش انجام به صورت کیفی و کمی است. جامعه آماری در این پژوهش در بخش شناسایی شاخص های طراحی محیط تعاملی موثر بر خلاقیت از نخبگان موضوعی و اساتید دانشگاهی استفاده شده است. در بخش رتبه بندی نیز جامعه آماری پژوهش مریبان مهد کودک های شهر تهران بودند. نمونه گیری در این پژوهش در دو بخش نظرخواهی از کارشناسان و میدانی انجام شد، که 15 مؤلفه و 85 شاخص از طریق پرسشنامه محقق ساخته ای که بر اساس طیف پنج گزینه ای لیکرت تهیه شده، در سال1403 موردنظرسنجی قرارگرفته است. جامعه آماری در این پژوهش در بخش شناسایی شاخص های محیط تعاملی موثر بر خلاقیت از نخبگان موضوعی و اساتید دانشگاهی استفاده شده است. در بخش رتبه بندی نیز جامعه آماری پژوهش مربیان مهد کودک های منطقه یک شهر تهران بودند.که بر اساس فرمول کوکران نمونه آماری آن برابر با 165 نفر از مربیان مهدکودک ها می گردد. تجزیه وتحلیل داده ها پس از گرداوری اطلاعات حاصل از توزیع پرسشنامه ها و واردکردن آن ها در نرم افزار SPSS و Smart pls انجام پذیرفته است. یافته ها: بر این اساس از 85 شاخص اولیه شناسایی شده، 71 شاخص از دید نخبگان تایید و شناسایی شد که مبنای تجزیه و تحلیل در بخش کمی قرار گرفت.که پرسشنامه اصلی پژوهش بر اساس آن تدوین و در اختیار جامع آماری نمونه موردی بررسی قرار گرفت. در نهایت نتایج پژوهش نشان داد که مولفه های طراحی محیط تعاملی موثر بر ارتقا خلاقیت کودکان در 12 دسته طبقه بندی شده اند که به ترتیب اهمیت عبارت بودند از: سرزندگی و شادی، انعطاف پذیری، مشارکت، محیط بازی ، تنوع، فضا، مبلمان، آرامش بخشی، امنیت، رنگ، محیط طبیعی و پیچیدگی.بحث و نتیجه گیری: مهمترین مولفه های طراحی محیط تعاملی بر ارتقا خلاقیت کودکان می باشد که این مولفه با توجه به نتایج جامع آماری که مربیان ومدیران مهدکودک های منطقه یک شهر تهران بودند در 12 دسته طبقه بندی شده اند که به ترتیب اهمیت که به ترتیب عبارت بودند از: سرزندگی و شادی، انعطاف پذیری، مشارکت، محیط بازی ، تنوع، فضا، مبلمان، آرامش بخشی، امنیت، رنگ، محیط طبیعی و پیچیدگی
اثربخشی بازی آموزشی تعاملی بر مهارت ارتباطی و حل مسئله ریاضی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: درس ریاضی به دلیل نقش و اهمیت انکارناپذیرش چنانچه مورد توجه واقع نشود، ضعف های زیادی متوجه یادگیری دانش آموزان خواهد شد و دانش آموزانی که دارای ضعف در این رشته هستند، در ادامه تحصیل خود و مسائل مربوط به انتخاب رشته و همچنین حیطه کاری خود دچار مشکل خواهند شد. بر این اساس این مطالعه با هدف اثربخشی بازی آموزشی تعاملی بر مهارت ارتباطی و حل مسأله ریاضی دانش آموزان ابتدایی شهرکرمانشاه، انجام شده است. روش ها: روش این مطالعه از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ شیوه اجرا، جزء پژوهش های نیمه آزمایشی دارای طرح پیش آزمون- پس آزمون می باشد. جامعه این مطالعه، شامل کلیه دانش آموزان پایه اول دبستان شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود. روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی بود؛ بدین صورت که از میان مدارس شهرکرمانشاه، مدارس ابتدایی و از میان مدارس ابتدایی، یک مدرسه و از میان کلاس های ابتدایی، یک کلاس و از میان آنها، 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه 15نفره (آزمایش وکنترل) قرارگرفتند. به منظورگردآوری داده ها، از آزمون حل مسئله ریاضی و پرسشنامه مهارت های ارتباطی کودکان بارتون جی (1990) استفاده شد و روایی بر اساس روش روایی صوری و پایایی بر اساس آلفای کرونباخ 87% گزارش شده است. یافته ها: نتایج نشان داد، بازی آموزشی تعاملی بر مهارت ارتباطی و حل مسئله ریاضی دانش آموزان ابتدایی شهر کرمانشاه، اثربخش بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده، بازی آموزشی تعاملی، بر مهارت ارتباطی و حل مسئله ریاضی دانش آموزان ابتدایی شهرکرمانشاه مؤثر بود و بر همین اساس پیشنهاد می شود که از بازی های تعاملی در آموزش دانش آموزان استفاده شود.
رابطه مهارت های ارتباطی، سلامت روان و امید به زندگی با تاب آوری در دانشجو معلمان دوره ابتدایی دانشگاه فرهنگیان
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: کارآیی نظام های آموزشی متاثر از عملکرد معلمان است و معلمان برخوردار از ویژگی های روان شناختی مثبت، نقش تسهیل کننده در توسعه نظام آموزشی بازی می کنند. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه مهارت های ارتباطی، سلامت روان و امید به زندگی با تاب آوری در دانشجو-معلمان دختر دوره ابتدایی دانشگاه فرهنگیان بود.روش ها : پژوهش از نوع همبستگی و جامعه پژوهش شامل تمام دانشجو-معلمان مقطع کارشناسی پردیس نسیبه تهران در سال تحصیلی 1402-1403 بودند که از بین آن ها با استفاده از جدول مورگان و بر اساس روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی 327 نفر انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های تاب آوری تحصیلی (ساموئلز و وو، 2009)، سلامت روان (گلدبرگ، 1978)، مهارت های ارتباطی (جرابک، 2004) و امید به تحصیل (خرمایی و کمری، 1396) استفاده شد. داده ها از طریق نسخه 25 نرم افزار SPSS و ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تجزیه وتحلیل شدند.یافته ها: نتایج نشان داد متغیرهای مهارت ارتباطی، سلامت روان و امید به زندگی می توانند تاب آوری دانشجو-معلمان را پیش بینی کنند (05/0>p). نتیجه گیری: به طور کلی، نتایج نشانگر نقش مهارت ارتباطی، سلامت روان و امید به زندگی در پیش بینی تاب آوری دانشجو-معلمان بود و می توان از مطالب مطرح شده برای بهبود تاب آوری دانشجو-معلمان بهره گرفت.
اثربخشی درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی در افزایش توجه انتخابی و توجه مستمر دانش آموزان با اختلال خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ناتوانی های یادگیری یک اختلال عصبی- تحولی با منشأ زیستی بوده و مبنایی است برای نابهنجاری ها در سطح شناختی که با علایم رفتاری این اختلال از قبیل نارسایی در توجه ارتباط دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی در توجه انتخابی و توجه مداوم دانش آموزان با اختلال خواندن انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان پسر 7 تا 12 سال دارای اختلال خواندن است که به مراکز روان شناسی، مشاوره و مراکز درمانی روان پزشکی تهران در سال ۱۳۹۹-۱۴۰۰ مراجعه کردند. از جامعه آماری موردنظر تعداد 30 دانش آموز به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه کنترل قرار گرفتند. شرکت کنندگان در پژوهش آزمون رنگ واژه استروپ (بندر، 1983) و آزمون عملکرد پیوسته (رازولد و همکاران، 1965) را تکمیل کردند و آزمودنی های گروه آزمایش 8 جلسه (هفته ای یک جلسه) شیوه نامه درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی (آیرس، 1996) را دریافت کردند. در نهایت تحلیل داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر به وسیله نرم افزار spss26 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه دریافت کننده برنامه درمان مبتنی بر یکپارچگی حسی در متغیرهای وابسته این پژوهش نسبت به گروه کنترل نه تنها اثربخشی بیشتری را نشان داد ه اند (p<0.001) بلکه در طی زمان نیز این میزان اثرگذاری برای آنها حفظ شد که پایداری اثر مداخله را نشان می دهد (p<0.001). نتیجه گیری: نتایج نشان داد که این روش درمانی در بهبود توجه انتخابی و توجه مستمر به صورت پایدار در کودکان با اختلال خواندن مؤثر بوده است و برنامه ریزان و درمانگران می توانند استفاده از این روش درمانی را در دستورکار خود قرار دهند.
اثربخشی برنامه توان بخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۲)
۱۴۰-۱۲۹
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این پژوهش اثربخشی برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع کمی-کیفی یا آمیخته ترکیبی بود و در دو مرحله اعتباریابی درونی و اعتباریابی بیرونی اجرا شد. جهت اعتباریابی درونی 10نفر از متخصصان روان شناسی و درمانگران کودکان با نیازهای ویژه به پرسشنامه اعتباریابی پاسخ دادند و شاخص های CVI و CVR بررسی شد. جهت اعتباریابی بیرونی 20 دانش آموز اتیسم با عملکرد بالا که در سال تحصیلی 403-1402 در شهر مشهد درحال تحصیل بودند از مدارس اتیسم و مراکز مشاوره آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد به روش در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آزمودنی ها طی 20جلسه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیمرخ حسی دان فرم مدرسه استفاده شد. قبل و بعد از اجرای مداخله از آزمودنی ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و یک ماه پس از اتمام مداخله پیگیری انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانبخشی عصب شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود نیمرخ حسی کودکان اتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر؛ برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان اتیسم اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود در فرآیند توانبخشی و درمان اختلال اتیسم از این برنامه استفاده شود. هدف: هدف از انجام این پژوهش اثربخشی برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان با اختلال اتیسم بود. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع کمی-کیفی یا آمیخته ترکیبی بود و در دو مرحله اعتباریابی درونی و اعتباریابی بیرونی اجرا شد. جهت اعتباریابی درونی 10نفر از متخصصان روان شناسی و درمانگران کودکان با نیازهای ویژه به پرسشنامه اعتباریابی پاسخ دادند و شاخص های CVI و CVR بررسی شد. جهت اعتباریابی بیرونی 20 دانش آموز اتیسم با عملکرد بالا که در سال تحصیلی 403-1402 در شهر مشهد درحال تحصیل بودند از مدارس اتیسم و مراکز مشاوره آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد به روش در دسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. آزمودنی ها طی 20جلسه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نیمرخ حسی دان فرم مدرسه استفاده شد. قبل و بعد از اجرای مداخله از آزمودنی ها پیش آزمون و پس آزمون گرفته شد و یک ماه پس از اتمام مداخله پیگیری انجام شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه توانبخشی عصب شناختی همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای در سطح معناداری 001/0 موجب بهبود نیمرخ حسی کودکان اتیسم شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش حاضر؛ برنامه توانبخشی عصب شناختی مبتنی بر حس های پایه همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای بر نیمرخ حسی کودکان اتیسم اثربخش است. بنابراین پیشنهاد می شود در فرآیند توانبخشی و درمان اختلال اتیسم از این برنامه استفاده شود.