فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
ارزشیابی یکی از ارکان اساسی و جدایی ناپذیر نظام تعلیم و تربیت در جهان می باشد و نقش مهمی در سنجش میزان کارآیی و اثربخشی فعالیت های آموزشی ایفا می کند. این فرآیند، با فراهم آوردن بازخوردهای مستمر و دقیق، امکان بهبود مستمر کیفیت آموزش و یادگیری را فراهم می سازد. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و تطبیقی، بر اساس مدل چهار مرحله ای بردی، که شامل توصیف، تفسیر، کنار هم قرار دادن و مقایسه است، به بررسی تطبیقی فرآیند ارزشیابی دانش آموزان مقطع ابتدایی در ایران و چهار نظام برجسته آموزش و پرورش جهان (ایالات متحده آمریکا، انگلستان، سوئیس و ژاپن) می پردازد. داده ها به روش اسنادی و با بهره گیری از منابع متنوعی همچون کتب، مقالات علمی، گزارش های بین المللی و اسناد دولتی گردآوری شده اند و تحلیل آنها با استفاده از روش تحلیل محتوای تجمیعی انجام شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که نظام ارزشیابی دانش آموزان ابتدایی در ایران، مشابه چهار نظام برتر جهانی، بر مبنای روش های توصیفی و تحلیلی استوار است؛ اما اجرای این روش ها و مهارت های معلمان در این زمینه نیازمند بازنگری و بهبود مستمر است. یافته ها تأکید می کنند که هیچ روش ارزشیابی به تنهایی نمی تواند به عنوان مؤثرترین روش معرفی شود و برای همسویی خروجی های نظام آموزشی با نیازهای جامعه و پرورش نسلی کارآمد، لازم است آموزش های معلمان بر پایه رویکردهای فرآیندی تقویت شده و اهداف کاربردی در جهت ارتقای مهارت ها و نگرش های دانش آموزان تدوین گردد. این رویکردها می توانند زمینه ساز تحول در نظام ارزشیابی و ارتقای کیفیت یادگیری در دوره ابتدایی باشند و به تحقق اهداف کلان آموزش و پرورش کمک کنند.
تبیین نقش سواد هوش مصنوعی در تقویت مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجو معلمان با میانجیگری درگیری رفتاری و تعامل همتایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشرفت سریع و گسترده فناوری هوش مصنوعی در قرن 21، باعث ظهور مفهوم سواد هوش مصنوعی شده است. مطالعه حاضر با هدف تبیین نقش سواد هوش مصنوعی در تقویت مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجومعلمان با میانجیگری درگیری رفتاری و تعامل همتایان و با روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجومعلمان دختر و پسر دانشگاه فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری به تعداد 2003 نفر بودند که از میان آنها بر اساس جدول کرجسی و مورگان 322 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از چهار پرسشنامه سواد هوش مصنوعی (وانگ و همکاران، 2023)، درگیری رفتاری (لو و همکاران، 2024)، تعامل همتایان (هوانگ و همکاران، 2018) و مهارت های تفکر مرتبه بالاتر (هوانگ و همکاران، 2018) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها با استفاده از نسبت روایی محتوا (CVR) و شاخص روایی محتوا (CVI) و روایی همگرا و واگرای پرسشنامه ها به ترتیب با استفاده از میانگین واریانس استخراج شده (AVE) و آزمون فورنل و لارکر بررسی و تأیید شد. پایایی پرسشنامه ها نیز با آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی بررسی و همه مقادیر بالای 70/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSSو Amos انجام شدتجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار Amos انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد سواد هوش مصنوعی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم (از طریق درگیری رفتاری و تعامل همتایان) بر مهارت های تفکر مرتبه بالاتر دانشجومعلمان تأثیر مثبت و معنادار دارد. بر این اساس، برنامه ریزی جدی و سرمایه گذاری مناسب به منظور توسعه سواد هوش مصنوعی در همه دانشجومعلمان امری مهم و ضروری به نظر می رسد.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر روش تدریس معکوس و آموزش مبتنی بر روش تدریس مشارکتی بر بهزیستی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش، مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر روش تدریس معکوس و روش تدریس مشارکتی بر بهزیستی تحصیلی در درس شیمی یک دانش آموزان دختر پایه دهم (دوره دوم متوسطه) بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه (پایه دهم) شهر تهران بود که با روش نمونه گیری در دسترس، 90 نفر از آنان بر اساس معیارهای ورود انتخاب و به روش تصادفی ساده در سه گروه مساوی آزمایش و گواه قرار گرفتند. دانش آموزان گروه آزمایش اول تحت آموزش تدریس به شیوه معکوس در 8 جلسه 75 دقیقه ای و دانش آموزان گروه آزمایش دوم تحت آموزش به شیوه تدریس مشارکتی در 8 جلسه 75 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه بهزیستی تحصیلی تومنین- سوینی و همکاران (2012) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته انجام شد. نتایج نشان دهنده این بود که آموزش مبتنی بر روش تدریس معکوس و آموزش مبتنی بر روش تدریس مشارکتی بر بهزیستی تحصیلی دانش آموزان در مرحله پس آزمون و پیگیری اثر معنادار داشته اند (001/0 P<). اما تفاوت معناداری بین اثربخشی دو گروه وجود نداشته است (05/0<p) بر این اساس، برای افزایش میزان بهزیستی تحصیلی دانش آموزان می توان از آموزش مبتنی بر روش تدریس معکوس و آموزش مبتنی بر روش تدریس مشارکتی به عنوان مداخلات اثربخش استفاده کرد.
بررسی نقش میانجی جو سازمانی مدارس در رابطه بین خودکارآمدی معلم و تدریس اثربخش در آموزگاران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
98 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی جو سازمانی مدارس در رابطه بین خودکارآمدی معلم و تدریس اثربخش در آموزگاران بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری آن تمامی معلمان مدارس استثنایی استان اردبیل و شهر تبریز در سال 1402 بود که از بین آن ها 280 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند؛ سپس به پرسش نامه های تدریس اثربخش آموزگاران محمودی و همکاران (1398)، خودکارآمدی معلم اسچان - موران و هوی (2001) و جو سازمانی هالپین و کرافت (1963) پاسخ دادند. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 24، Amose نسخه 20 و با آزمون معادلات ساختاری انجام شد. یافته ها: نتایج نشان که مدل ساختاری پژوهش از برازش مناسب برخوردار است. جو سازمانی مدارس و خودکارآمدی معلم با تدریس اثربخش ارتباط مثبت و معناداری دارد (01/0P<) و خودکارآمدی معلم، به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق جو سازمانی مدارس بر تدریس اثربخش آموزگاران مؤثر است. نتیجه گیری: ارتقاء هرچه بیشتر تدریس اثربخش معلمان مدارس استثنایی و ارتقاء اگاهی آنان نسبت به خودکارآمدی معلم و جو سازمانی مدارس و برگزاری دوره های مبتنی بر آموزش خودکارآمدی معلم و جو سازمانی مدارس جهت بهبود تدریس اثربخش آموزگاران مفید به نظر می رسد.
تحلیل ارتباطات چندگانه میان هیجانات سازنده و مهارت های تدریس دبیران ریاضی با ادراکات ایشان از درگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
64 - 77
حوزههای تخصصی:
موضوع دیدگاه ها و مهارت های تدریس معلمان ریاضی، یکی از زمینه های پژوهشی مهم در میان متخصصان آموزش ریاضیات است. هدف این پژوهش بررسی ابعاد تاثیرات نگرش های معلمان نسبت به یادگیری ریاضیات و اقدامات ایشان برای ایجاد هیجانات سازنده در کلاس های درس با ادراکات ایشان از مشارکت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است. روش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی و جامعه آماری آن را دبیران ریاضی در دوره اول و دوم متوسطه تشکیل داده اند که تعداد 261 نفر از آنها به روش «در دسترس» و از طریق ارسال پرسشنامه الکترونیکی انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها یک پرسشنامه محقق ساخته طراحی شد که مهارت های تدریس اثربخش معلمان ریاضی را در سه مؤلفه «مرور پیش نیازها و بیان اهداف»، «اجرای کاوشگرهای یادگیری» و «اشتیاق و شوخ طبعی» اندازه گیری می کرد. بخش دوم و سوم این پرسشنامه به ترتیب با هدف سنجش دیدگاه های ریاضیاتی و اقدامات معلمان ریاضی برای ایجاد هیجانات سازنده و نیز ادراکات ایشان از مشارکت تحصیلی دانش آموزان طراحی شد. مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که ابزار تحقیق از روایی محتوایی و روایی سازه برخوردار می باشد. یافته ها نشان داد که نگرش های سازنده معلمان ریاضی در مورد یادگیری ریاضیات و نیز تلاش های ایشان برای ایجاد هیجانات سازنده در دانش آموزان می تواند با تلاش های بیشتر ایشان برای «مرور پیش نیازها و بیان اهداف»، «اجرای کاوشگرهای یادگیری» و «اشتیاق و شوخ طبعی» در کلاس ارتباط معنادار دارد. در عین حال، معلوم شد که افزایش نمره شوخ طبعی با کاهش خفیف معنادار در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی همراه است.
تدوین مولفه ها و عناصر و تعیین اعتبار الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی دانش آموزان در مدارس البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
171 - 191
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: استعدادیابی و هدایت تحصیلی به عنوان یکی از ارکان اساسی در توسعه استعدادها و انتخاب مسیر شغلی و تحصیلی دانش آموزان، نیازمند الگوهای جامع و علمی است. هدف از پژوهش حاضر تدوین مولفه ها و عناصر و تعیین اعتبار الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی دانش آموزان در مدارس البرز بود. روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر با روش کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل صاحب نظران و متخصصان مشاوره، راهنمایی شغلی و هدایت تحصیلی بود که از میان آن ها 12 نفر به روش نمونه گیری نظری برای مصاحبه عمیق انتخاب شدند. مصاحبه ها تا اشباع نظری ادامه یافت. برای اعتبارسنجی الگوی پیشنهادی، 14 متخصص به صورت نمونه گیری هدفمند مشارکت داشتند. ابزار پژوهش شامل مصاحبه با متخصصان و مشاوران مدارس بود. جهت بررسی روایی محتوایی الگوی پیشنهادی، از شاخص روایی محتوایی(CVI) و مناسبت کلی(S-CVI) استفاده شد. یافته ها: شاخص روایی محتوایی(CVI) نشان دهنده جامعیت قضاوت های مربوط به روایی یا قابلیت مدل، یا ابزار نهایی می باشد. از آنجایی که حداقل مقدار قابل قبول برای CVI برابر با 79/0 است، نتایج نشان می هد که این عدد برای تمام معیارهای الگو بالای 79/0 است و لذا می توان نتیجه گرفت که الگوی پیشنهادی از روایی محتوایی مناسبی برخورد است. بحث و نتیجه گیری: با توجه نتایج، الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی می تواند به دانش آموزان امکان طراحی و راهبردی کردن آینده شغلی و تحصیلی خود را بدهد و به آنها اعتماد به نفس و امید بیشتری برای دستیابی به اهداف خود ببخشد.
مدل یابی سلامت معنوی بر اساس جهت گیری مذهبی و امید به زندگی با میانجیگری تحمل ناراحتی و نقش تعدیلگر جنسیت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش مدل یابی سلامت معنوی بر اساس جهت گیری مذهبی و امید به زندگی با میانجیگری تحمل ناراحتی و نقش تعدیلگر جنسیت در دانشجویان بود. این پژوهش با پارادایم اثبات گرایی، رویکرد استقرایی، استراتژی پیمایشی، و روش توصیفی- همبستگی و از نوع کاربردی است که داده های آن بصورت میدانی در مقطع زمانی (1403-1404) گردآوری شد. جامعه آماری شامل 4000 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با توجه به جنسیت(مرد و زن)، مقطع تحصیلی(کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) و رشته تحصیلی (علوم انسانی، علوم پایه، فنی و مهندسی)، حجم نمونه به تناسب جمعیت بر اساس جدول مورگان 352 نفر برآورد و انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسشنامه های سلامت معنوی الیسون (1982)، امید به زندگی اشنایدر (۱۹۹۱)، جهت گیری مذهبی آلپورت (1950)، و تحمل ناراحتی سیمونز (۲۰۰۵)، که پایایی آنها بر اساس آلفای کرونباخ به ترتیب 0. 9، 0. 72، 0. 73، 89/0، می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها، شامل آمار توصیفی و در بخش استنباطی از مدلسازی معادلات ساختاری و نرم افزارSmart pls4 استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد مقدارt برای اثر مستقیم و غیر مستقیم کوچکتر از (1.96=t) است. بنابراین فرضیه های پژوهش مبنی بر این که متغیر جنسیت تفاوت معناداری در اثر مستقیم جهت گیری مذهبی و امید به زندگی بر سلامت معنوی دانشجویان ایفا می کند، و متغیر جنسیت تفاوت معناداری در اثر غیرمستقیم جهت گیری مذهبی و امید به زندگی بر سلامت معنوی دانشجویان با میانجیگری تحمل ناراحتی ایفا می کند، با اطمینان95% رد می شود. ارزش عددیSRMR در هر دو گروه کمتر از0.08 و NFI نزدیک به 1 و مدل از برازش مناسبی برخوردار است. بنابراین نتیجه گیری می شود متغیر جنسیت نقش تعدیلگر ندارد و تفاوت معناداری در خصوص تاثیرگذاری آیتم های روانشناسی فوق وجود ندارد.
آموزه های آیات و احادیث در قطعات انوری
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: سابقه بهره گیری سخنوران پارسی از قرآن و حدیث به نیمه قرن سوم هجری می رسد. دوره ای که شعر در خدمت تبلیغ دینی قرار می گیرد و بستری برای ترویج اخلاق و اندکی بعد جلوه گاه عرفان و تصوف می شود. در این دوره استفاده از قرآن و حدیث به عنوان خاستگاه این مفاهیم در شعر و ادب پارسی گسترش می یابد. انوری در سده ششم هجری می زیست و در آثارش علاوه بر علوم متداول زمان خود از آیات و احادیث و قصص و تمثیلات استفاده می کرد.در این پژوهش کوشیده ایم، شیوه ها و شگردهای انوری را در استفاده ازآموزه های قرآن و حدیث در قطعاتش نشان دهیم .روش ها:داده های این پژوهش با شیوه کتابخانه ای به دست آمده و با روش کیفی توصیف شده است.یافته ها: در این بررسی این نتیجه حاصل شد که انوری در بهره گیری از آیات و احادیث اولاً اعتدال دارد، ثانیاً از آیات واحادیث هم برای تقویت مفاهیم و هم برای مزین کردن سخن خود استفاده کرده است. نتیجه گیری: با وجود اشراف انوری بر علوم قرآن وحدیث بهره مندی او از آیات قرآن کریم در قطعاتش بیش از احادیث است. اقتباس بیشترین نمود وتضمین کمترین نمود را در قطعات وی دارد.همچنین انوری با استفاده از آموزه های قرآن وحدیث علاوه بر تشبیه و توصیف ممدوح، نابسامانی های جامعه را در قالب طنز به تصویر کشیده است. آفرینش مضامین نو وخیال انگیز از لابه لای آیات و احادیث نیز در خور تأمل است.
کیفیت زندگی زنان خیانت دیده و ناملایمات دوران کودکی؛ نقش واسطه ای حمایت های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: خیانت زناشویی یکی از چالش های مهم در روابط زوجین است که تأثیرات مخربی بر کیفیت زندگی افراد، به ویژه زنان خیانت دیده، دارد. هدف این پژوهش تدوین الگویی ساختاری برای بررسی تأثیر ناملایمات دوران کودکی و سبک های دلبستگی بر کیفیت زندگی زنان خیانت دیده، با نقش واسطه ای حمایت های اجتماعی بود. روش: این پژوهش از نوع کمی و طرح آن شبه آزمایشی با روش پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل ۳۰۰ زن خیانت دیده مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر تهران بود که از میان آن ها ۲۳۰ نفر با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های ناملایمات دوران کودکی، سبک های دلبستگی، حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی بود. داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و AMOS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که ناملایمات دوران کودکی به طور منفی و معناداری بر کیفیت زندگی زنان خیانت دیده تأثیر دارد (p<0. 01). همچنین، سبک های دلبستگی ناایمن (اجتنابی و اضطرابی) به طور معناداری با کاهش کیفیت زندگی در ارتباط بودند، درحالی که سبک دلبستگی ایمن تأثیر مثبتی بر کیفیت زندگی داشت (p<0. 01). حمایت اجتماعی به عنوان یک متغیر میانجی، اثرات منفی ناملایمات دوران کودکی و سبک های دلبستگی ناایمن بر کیفیت زندگی را کاهش داد و اثر مثبت سبک دلبستگی ایمن را تقویت کرد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که کیفیت زندگی زنان خیانت دیده تحت تأثیر تجربیات نامطلوب کودکی، سبک های دلبستگی و میزان حمایت اجتماعی قرار دارد. مداخلات روان شناختی برای بهبود کیفیت زندگی این زنان باید بر تقویت حمایت اجتماعی، اصلاح سبک های دلبستگی و کاهش تأثیرات منفی ناملایمات دوران کودکی متمرکز باشد. این پژوهش می تواند راهکارهای مؤثری برای مشاوران خانواده و سیاست گذاران در حوزه سلامت روان ارائه دهد.
بررسی اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر شایستگی هیجانی اجتماعی و تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر شایستگی هیجانی اجتماعی و تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت بود از تمامی دانش آموزان پسر ۱۵ - ۱۳ دوره متوسطه اول با اختلال رفتاری شهر بیرجند در سال تحصیلی ۱۴۰۲ - ۱۴۰۱ . از میان جامعه آماری تعداد ۲۸ دانش آموز با اختلال رفتاری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و همگی به شیوه تصادفی در قالب 2 گروه آزمایشی ) ۱۴ نفر ( و گواه ) ۱۴ نفر ( گمارش شدند. گروه آزمایشی به مدت ۸ جلسه ی ۱ ساعته تحت آموزش ایمن سازی در برابر استرس قرار گرفت. به منظور جمع آوری داده های پژوهش، از پرسشنامه تکانشگری بارات، پرسشنامه شایستگی هیجانی-اجتماعی دانش آموزان ژو و ای ) ۲۰۱۲ ( و اختلالات رفتاری راتر )مقیاس معلم( استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تجزیه وتحلیل یافته های پژوهش نشان داد که آموزش ایمن سازی در برابر استرس در بهبود شایستگی هیجانی اجتماعی وکاهش تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری مؤثر است ) ۰۱ / .)p>۰ نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان گفت: از جمله رویکرد آموزشی مفید در جهت بهبود شایستگی هیجانی اجتماعی و کاهش تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری، آموزش ایمن سازی در برابر استرس است.
طراحی برنامه یادگیری مبتنی بر هوش مصنوعی و بررسی اثربخشی آن بر مهارت حل مسئله دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۷
115 - 143
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف طراحی برنامه یادگیری مبتنی بر هوش مصنوعی و بررسی اثربخشی آن بر مهارت حل مسئله دانش آموزان با اختلال یادگیری ریاضی صورت گرفت. ازنظر هدف، پژوهش حاضر ازجمله ی پژوهش های توسعه ای با ماهیت اکتشافی است و انجام آن به شیوه ی نیمه آزمایشی با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه ی آماری مطالعه، شامل کلیه دانش آموزان مشکوک به اختلال یادگیری ریاضی پایه های چهارم تا ششم ابتدایی شهرستان ماهیدشت استان کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 بود؛ که پس از غربالگری با استفاده از مقیاس برایانت و هامیل (2000) تعداد 20 نفر که امکان دسترسی به آموزش آنلاین را داشتند، انتخاب و در دو گروه 10 نفری (10 نفر گروه آزمایش و 10 نفر گروه کنترل) قرار داده شدند. قبل از اجرای برنامه، آزمون مهارت حل مسئله برای دانش آموزان به شکل پیش آزمون اجرا و سپس برنامه ی طراحی شده به مدت 6 هفته ی آموزشی اجرا گردید. در پایان پس آزمون برای هر دو گروه اجرا و نتایج بر اساس مقیاس استاندارد مهارت حل مسئله احدیانتو و همکاران (2020) مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که با به کارگیری هوش مصنوعی به شکل تلفیقی در برنامه ی آموزشی ریاضی، مهارت حل مسئله و خرده مهارت های مربوط به آن در دانش آموزان افزایش معناداری دارد.
طراحی الگوی توسعه و تعمیق جرأت ورزی دانشجویان؛ مورد مطالعه :دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۰
57 - 82
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: جرات ورزی یکی از شاخص های مهم شخصیت افراد محسوب می شود و این ویژگی در دانشجویان دانشگاه افسری پلیس به دلیل اینکه زیر بنای تعاملات درون سازمانی و برون سازمانی آینده افسران که به نوعی می تواند زمینه های اقتدار پلیس در جامعه را تشکیل دهد از اهمیت بسزایی برخوردار است که از همین رو هدف پژوهش نیز تدوین الگوی جراتمندی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی(ع) می باشد. روش: پژوهش حاضر به لحاظ رویکرد از نوع کیفی بوده و از نوع تحقیقات کاربردی می باشد. جمعیت مورد مطالعه در این پژوهش شامل روانشناسان، نخبگان و مدیران حوزه تعلیم و تربیت فراجا بوده اند. نمونه ها به روش هدفمند(غیرتصادفی) انتخاب شده و جمعیت نمونه از طریق مصاحبه درفرایند بررسی قرار گرفتند که تا اشباع نظری در داده ها مصاحبه ادامه یافت. یافته ها با مشارکت 15 نفر از فرماندهان و مدیران و خبرگان فراجا بدست آمد. در تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمونی کینگ و هاروکز برای تجزیه و تحلیل مصاحبه ها استفاده شده و اعتبار و روایی آن با استفاده از نظرات خبرگان مورد تایید قرار گرفت. یافته ها: مضامین احصا شده در مصاحبه های روانشناسان و نخبگان و مدیران فراجا حاکی از آن بود که دانشجویان دانشگاه افسری پلیس در پنج حوزه شامل: حوزه شخصیتی و روانشناختی، سازمانی، آموزشی، دینی و مذهبی، و حوزه تربیتی نیاز به داشتن ویژگی هایی هستند که آنان را در انجام درست مأموریت های کنونی و آینده شغلی یاری رسان است. این مضامین شامل 121 مضمون به عنوان مضامین پایه الگوی توسعه و تعمیق جرات ورزی دانشجویان بدست آمد. از مجموع مضامین، 11 مضمون به عنوان مضامین سازمان دهنده الگوی توسعه و تحمیق جرات ورزی دانشجویان احصاء شد. همچنین از مجموع مضامین احصاء شده 5 مضمون به عنوان مضامین فراگیر الگوی توسعه و تحمیق جرات ورزی دانشجویان استخراج گردید نتیجه گیری: نتایج پژوهش در بردارنده پنج مضمون فراگیر بعد شخصیتی- روانشناختی، بعد سازمانی، بعد تربیتی، بعد آموزشی و بعد دینی-مذهبی می باشد که نشانگر دستیابی به شاخص های علمی جدیدی در زمینه ارتقاء جراتمندی در دانشجویان افسری و تربیت پلیس امام حسن مجتبی(ع) می باشد.
واکاوی چالش های موجود و پیش روی دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه؛ مطالعه پدیدارشناسانه
منبع:
تجارب معلمی و مطالعات کارورزی دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳
19 - 33
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: برنامه درسی نقش مهمی در بهبود شرایط آموزشی موجود و دستیابی به وضعیت مطلوب دارد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر تحلیل پدیدارشناسانه چالش های موجود و پیش روی دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه بود. روش ها : این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. جامعه پژوهش حاضر شامل دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه می شد که 84 نفر بودند. نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه کیفی نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده ها بعد از مصاحبه با 13 نفر به اشباع رسید. جهت تحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها منجر به شناسایی ده مقوله اصلی اصلاح نگرش ها، توسعه دانش محتوایی و تخصصی، آشنایی با سرآمدان علمی و پژوهشی، تجهیزات آموزشی، کاربینی و کارورزی، کنترل هیجانات و عواطف، آشنایی با ابزارهای آموزشی، تعامل با خانواده ها، توجه به تفاوت های فردی و تعامل بین رشته ای شد. علاوه بر این، بیست و یک زیرمقوله برای این مقوله های اصلی استخراج شد که نقش تعیین کننده ای در کیفیت آموزش دارند. نتیجه گیری: شرایطی که امکان دستیابی به حداکثر شایستگی های لازم برای دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه را فراهم کند، از اولویت های برنامه درسی این رشته است. پیشنهادهای برگرفته از این مطالعه بر اهمیت بازنگری برنامه درسی و توجه به چالش های موجود به منظور غنی سازی برنامه درسی رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه تاکید ویژه ای دارد.
مقایسه اثربخشی روش تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم [tDCS] و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش tDCS و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری افراد بالای 65 سال که با تشخیص آلزایمر خفیف در سال 1401 در شهر اردبیل به پزشک مغز و اعصاب به صورت سرپایی مراجعه کرده بودند که از بین این افراد،60 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. سپس روش tDCS به مدت 10 جلسه 20دقیقه ای روی یک گروه آزمایش و برنامه توانبخشی شناختی کوتاه مدت به تعداد 9 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش دوم اعمال شد و بر روی گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. پس آزمون با فاصله یک هفته اجرا شد و پیگیری یک ماه بعد از پس آزمون از هر سه گروه به عمل آمد. جهت جمع آوری اطلاعات از آزمون شناختی آدن بروک نسخه تجدید نظر شده استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که روش tDCS تاثیر معنی داری بر حافظه پیش گستر دارد (05/0>p). در مورد متغیر حافظه پس گستر، اگر چه روش توانبخشی شناختی کوتاه مدت در پس آزمون تاثیر معنی داری نداشته است ولی در بلندمدت تأثیر معنی دار داشته است (05/0>p). در مجموع می توان گفت روش های به کار گرفته شده در بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر تأثیر معناداری داشته اند. نتیجه گیری: از این رو می توان نتیجه گرفت که از هر دو روش می توان در جهت بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بهره جست.
تجربۀ زیسته استادان و دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان از اجرای طرح تدریس در سال آخر دانشجویی (1+3)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۱۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
125 - 152
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: در چارچوب مدیریت منابع انسانی آموزش وپرورش و به منظور جبران کمبود آموزگار مدارس ابتدایی، طرح "1+3" در دانشگاه فرهنگیان تصویب شد که براساس آن، دانشجومعلمان پس از گذراندن سه سال نخست تحصیل در مقطع کارشناسی، در سال چهارم هم زمان با ادامه تحصیل، به عنوان آموزگار در مدارس فعالیت می کنند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب دانشجومعلمان و استادان آنها انجام گرفت. روش ها : روش پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش تمامی دانشجومعلمان ورودی 1398 رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان خراسان جنوبی و استادان در سال تحصیلی 1401-1402 بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند شامل 7 نفر از استادان و 10 نفر از دانشجومعلمان انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از روش کلایزی (2002) و از نرم افزار مکس کیودا-11 استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل در قالب سه مضمون کلی چالش ها، فرصت ها و راهکارها تقسیم بندی شد. چالش ها در چهار مضمون تحصیلی، فردی، شغلی و سازمانی، فرصت ها در دو مضمون فردی و شغلی و راهکارها در سه مضمون فرعی سازمانی، فردی و تحصیلی قرار گرفتند. به نظر می رسد علی رغم تمامی مزایا و فواید غیر قابل انکاری که اجرای طرح مذکور به دنبال داشت، چالش ها و محدودیت های آن، بیشتر از فرصت های آن بود. نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش پیشنهاد می شود سیاست گذاران دانشگاه فرهنگیان نسبت به بررسی آسیب شناسانه و کارشناسی دقیق تر ابعاد این طرح اهتمام ورزیده و در این مهم، استفاده از دیدگاه و تجارب استادان و به ویژه دانشجومعلمان مذکور در این مسیر، مهم و ضروری است.
سکوت سازمانی در محیط های آموزشی
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
23 - 34
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف این تحقیق، بررسی سکوت سازمانی در محیط های آموزشی می باشد. روش شناسی پژوهش: روش این تحقیق توصیفی از نوع کتابخانه ای بود. با استفاده از دیتابیس های داخلی و خارجی، تحقیقات و مطالعاتی که در زمینه مورد مطالعه بود جستجو و مطالعه گردید. داده ها دسته بندی و کدگزاری گردید و نتایج در جداول محقق ساخته ثبت گردید. یافته ها: هدف اصلی مدرسه ایجاد و بهبود مستمر فرآیند یاددهی و یادگیری است . در این میان معلم ان مدرسه نقشی اساسی در رسیدن به این هدف و تحقق اثربخشی مدارس دارند لذا باید به رشد و افزایش خودآگاهی آنها در کنار دیگر عوامل توجهی خاص داشت . در ص ورتی ک ه ب ا توج ه ب ه وضعیت موجود، مشاهده برخی رفتارها در بین معلمان به عنوان س رمایه های اجتم اعی جامع ه مدرسه ، به عنوان مانع در نظر گرفته می شوند یکی از این رفتارها، پدیده سکوت سازمانی معلمان در محیط آموزشی است که می تواند مبتنی بر دلایل مختلف باشد. اگرقص د ب راین اس ت ک ه عملک رد شغلی دبیران توسعه یابد، ضروری است عوامل مؤثر برپیدایش سکوت معلمان شناسایی و رفع گ ردد. لذا با توجه به نقش غیر قابل انکار و مخرب سکوت سازمانی درمباحث مهمی چ ون تغیی ر و توس عه ، سلامت سازمان، انگیزش کارکنان و شیوع آن در سازمانهای امروزی پرداختن به چنین موض وعاتی بصورت حرفه ای ضروری به نظر می رسد. نتیجه گیری: سکوت سازمانی معلمان مانعی جدی برای بهبود عملکرد شغلی، توسعه آموزشی و سلامت سازمانی است. شناسایی و رفع عوامل مؤثر بر این پدیده برای تحقق اهداف مدرسه امری ضروری و حرفه ای تلقی می شود.
رابطه بین اخلاق حرفه ای آموزگاران با مهارت های اجتماعی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان های دوره اول شهر تهران سال 1403(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
284 - 296
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین اخلاق حرفه ای آموزگاران با مهارت های اجتماعی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان های دوره اول شهر تهران سال 1403 انجام شده است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی؛ از حیث نحوه ی گردآوری داده ها، توصیفی- همبستگی بوده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه معلمان و دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان های دوره اول شهر تهران در سال 1403 بود که با توجه به فرمول کوکران و نیز بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای تعداد 113 معلم و 196 دانش آموزان برای تکمیل پرسشنامه ها انتخاب شدند. در جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد: مهارت اجتماعی ماتسون (1983)؛ اشتیاق تحصیلی ویگا (2016) و اخلاق حرفه ای آرمیتو و همکاران (2011) استفاده شده است. روش تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس آمار استنباطی شامل آزمون ضریب همبستگی پیرسون، با کمک نرم افزار SPSS 23 بوده است. نتایج نشان داد که اخلاق حرفه ای معلمان بر مهارت اجتماعی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان اثر مثبت و معناداری دارد. نتایج ضرایب رگرسیونی نشان داد که از میان متغیرهای پیش بین شامل متغیر تعلق به اجتماع علمی با ضریب 0.215، خودکارایی با ضریب 0.314 و مسئولیت علمی با ضریب 0.353 اثر مثبت و معناداری در سطح خطای ۵ درصد بر مهارت اجتماعی دانش آموزان دارند. مبنی بر اینکه با افزایش تعلق به اجتماع علمی، خود کارایی و مسئولیت علمی میزان مهارت های اجتماعی در میان دانش آموزان نیز بیشتر می شود در حالی که متغیر مسئولیت اجتماعی با معناداری 0.464 اثر معناداری بر مهارت اجتماعی نداشته است. همچنین نتایج ضرایب رگرسیونی متغیرهای خودکارایی با ضریب 0.404 و مسئولیت علمی با ضریب 0.283 اثر مثبت و معناداری در سطح خطای ۵ درصد بر اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دارند. بدین ترتیب که با افزایش خود کارایی و مسئولیت علمی میزان اشتیاق تحصیلی در دانش آموزان نیز افزایش می یابد در حالی که متغیرهای مسئولیت اجتماعی با معناداری 0.746 و تعلق به اجتماع علمی با معناداری 0.567 اثر معناداری بر اشتیاق تحصیلی دانش آموزان نداشته است.
طراحی و اعتبار بخشی الگوی تدوین کتب درسی الکترونیکی در آموزش عالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فناوری های آموزشی در یادگیری دوره ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۷
145 - 185
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباربخشی الگوی تدوین کتب درسی الکترونیکی در آموزش عالی انجام شد. پژوهش حاضر به لحاظ هدف، هم کاربردی و هم توسعه ای است. ازلحاظ نحوه گردآوری داده ها آمیخته اکتشافی (کیفی و کمی)، ازنظر ماهیت و نوع مطالعه در بخش کیفی داده بنیاد و در بخش کمی پیمایش مقطعی است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل صاحب نظران و خبرگان حوزه برنامه درسی اعم از اساتید دانشگاه ها می باشند که با روش نمونه گیری هدفمند 20 نفر انتخاب شدند. انتخاب افراد تا مرحله اشباع ادامه داشت. ابزار گردآوری داده ها بررسی اسناد ملی و بین المللی مرتبط و همچنین مصاحبه اکتشافی نیمه ساختاریافته بود. درنهایت از روش داده بنیاد و کدگذاری برای طبقه بندی داده ها استفاده شد. در مورد اعتبار مطالعه علاوه بر مطالعه مبانی نظری از شیوه بررسی به وسیله اعضای پژوهش استفاده گردید. یافته ها بیانگر آن بود که مؤلفه های زیربنایی مناسب برنامه درسی کتب الکترونیکی شامل 19 مؤلفه روابط متوازن، ساختار رشد یافته، اثرات مخرب فراسیستم، مبانی پایه ای مؤثر، تعیین منابع موردنیاز، نیازسنجی مفهوم، عمقی نگری و همه جانبه نگری، تعیین نتایج معتبر، اجرای مؤثر، تنوع در روش، روش های اثربخش، ارزیابی صلاحیت طراح و مجری، هدفمند بودن، از بین بردن فاصله بخش های برنامه، ایجاد انگیزه مضاعف در نیروها، تصمیمات مدیریتی کارآمد و نگاه تخصصی مدیریت بودند؛ بنابراین کتب درسی الکترونیکی به عنوان یک مفهوم جدید در حوزه برنامه درسی می تواند نه به عنوان یک نظریه بلکه در حوزه آسیب شناسی نظریات و الگوهای به کار برده شده و نظریات و الگوهای که ازاین پس در حوزه برنامه درسی ارائه و اجرا می گردند مورداستفاده قرار گیرد. این مفهوم می تواند چارچوبی را برای اعتبارسنجی دیگر نظریات و الگوهای به کار برده شده در حوزه برنامه درسی (اعم از برنامه درسی به عنوان محتوا؛ با بهره مندی از یک یا دو بعد از ابعاد شناسایی شده در این پژوهش؛ و یا برنامه درسی به عنوان یک طرح کلی) ارائه دهد.
اثربخشی رواندرمانی مثبت نگر بر انعطاف پذیری شناختی، سرخوردگی زناشویی و رشد پس از آسیب در زنان مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
10 - 21
حوزههای تخصصی:
ابتلا به بیماری سرطان، بحرانی آسیب زا می باشد که تاثیر به سزایی در ابعاد گوناگون زندگی شخص دارد. بنابراین هدف این پژوهش بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبت نگر بر انعطاف پذیری شناختی، سرخوردگی زناشویی و رشد پس از آسیب در زنان مبتلا به سرطان در شهر مشهد بود.پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری زنان مبتلا به سرطان مراجعه کننده به بیمارستان امید و مراکز تخصصی مشهد در سال 1400 بود. از میان این افراد، 36 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل ( هر گروه شامل 18 نفر) جایگزین شدند. سپس روان درمانی مثبت نگر (به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای) روی گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل هیچگونه درمانی دریافت نکرد. هر دو گروه به پرسشنامه های انعطاف پذیری شناختی دنای و ونادروال (2010)، سرخوردگی زناشویی کایزر (1993) و رشد پس از آسیب تدسچی و کالهون (1996) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی با نرم افزار آماریSPSS نسخه 23 تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که مداخله رواندرمانی مثبت نگر بر افزایش انعطاف پذیری شناختی، افزایش رشد پس از آسیب و کاهش سرخوردگی زناشویی در زنان مبتلا به سرطان مؤثر بوده است (01/0 ≥p ).از آنجا که رواندرمانی مثبت نگر اثرات مطلوبی روی متغیرهای پژوهش پیش رو داشته است، بنابراین استفاده از آن به منظور روش درمانی موثر جهت حمایت از بیماران خاص سرطانی پیشنهاد می شود
تدوین بستۀ کمک آموزشی بازی های جنبشی حرکتی درس فارسی و میزان اثربخشی آن بر انگیزۀ یادگیری و هیجان تحصیلی پایۀ اول ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
129-152
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تدوین بسته کمک آموزشی بازی های جنبشی حرکتی درس فارسی و میزان اثربخشی آن بر انگیزه یادگیری و هیجان تحصیلی پایه اول انجام شد. روش پژوهش آمیخته از نوع کیفی کمّی بود. به منظور تدوین بسته آموزشی از روش کیفی تحلیل مضمون، با استفاده از ۱۵ صاحب نظر و ۵۲ مورد اسناد و مدارک بسته آموزشی ایجاد شد. درنهایت بسته آموزشی با سه مؤلفه اصلی یادگیری، درک و یادآوری و دقت و تمرکز ایجاد شد و روایی و پایایی بالای آن با استفاده از چک لیست تأیید شد. بخش کمّی پژوهش از طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده کرد. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ تشکیل دادند. در این پژوهش ۷۶ دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه آزمایش (۳۸ نفر) و کنترل (۳۸ نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. برای ارزیابی انگیزه یادگیری از چک لیست معلم ساخته و برای هیجان تحصیلی از پرسش نامه پکران (۲۰۰۲) استفاده شد. گروه آزمایش در ۱۸ جلسه ۴۵دقیقه ای در طول ۷ ماه بسته آموزشی را دریافت کردند؛ درحالی که گروه کنترل چنین مداخله ای را دریافت نکردند. طبق یافته های پژوهش انگیزه یادگیری و هیجان تحصیلی با استفاده از آزمون شاپیرو ویلک طی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دارای تفاوت معنادار است (۰٫۰۰۱). ازاین رو، بازی های جنبشی حرکتی به افزایش انگیزه یادگیری و هیجان تحصیلی درس فارسی منجر شده است.