فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۹۳
47-68
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از این پژوهش طراحی الگوی خرد سازمانی مدیران مقطع ابتدایی بوده است. پژوهش به روش کیفی و با استفاده از تحلیل مضمون صورت گرفته است. برای انجام این پژوهش، ابتدا مقالات و پژوهش های صورت گرفته از سال 2000 تا 2022 میلادی بررسی و مطالعه شد. نمونه های مرتبط و هم راستا با خرد سازمانی مدیران 268 پژوهش بود که 28 پژوهش با روش CASP انتخاب شد. داده ها بر اساس روش تحلیل مضمون در نرم افزار ATLASTI تجزیه و تحلیل شد. به منظور سنجش اعتبار یافته های پژوهش از چهار معیار ضریب هولستی، ضریب پی اسکات، شاخص کاپای کوهن و آلفای کرپیندروف برای بررسی قابلیت اعتبار، قابلیت انتقال، قابلیت تأیید و اطمینان پذیری استفاده شد. پس از تحلیل و کدگذاری یافته ها، تعداد 37 مضمون پایه، 13 مضمون سازمان دهنده و 5 مضمون فراگیر شامل رهبری هوشمندانه، هوشمندی حرفه ای، اندیشه نظام مند، ذهنیت راهبردی و تفکر کیفیت گرا به دست آمد. از مؤلفه های به دست آمده نتیجه می گیریم که نظام آموزشی، برای دوام در عرصه رقابت در محیط پیوسته درحال تغییر و پویا و پیچیده، باید ذهنیت نظام مند و برنامه راهبردی داشته باشد و برای رویارویی با تهدیدها و فرصت هایی غیرقابل پیش بینی آماده شود.
Pragmatic Tasks for EFL Instruction: Explicitness, Time and Proficiency Effects in the Iranian Context
حوزههای تخصصی:
Despite the substantial significance of communicative goals in EFL, pragmatic aspects of instruction that are geared towards the learners’ appropriacy still remain less than adequately addressed. Such a niche offers potentials for and stimulates a proliferating body of research. This study aims at examining the effectiveness of explicit vs. implicit pragmatic instruction regarding language performance as output. For the purpose of the study, 120 (60 male and 60 female) EFL learners took part in this project. Error Recognition Tests (ERTs), Discourse Completion Tests (DCTs), role-play, and writing assessments were used for gauging pragmatic output. Two separate 3×2 mixed between-within-subjects factorial ANOVAs were conducted to examine the effects of instruction type, proficiency level, and time (treatment) on pragmatic acquisition. Findings significantly support (a) the overall benefit of pragmatic instruction, (b) the effect of both implicit and explicit instructions with explicit type being more highly influential, (c) the effect of proficiency, and (d) the interaction effect of proficiency and pragmatic instruction on pragmatic language L2 use. Findings bear implications for enriching teaching and learning contexts, deepening theoretical concerns, improving pedagogical practice, and implementing communicative syllabus design. Keywords:
A Comparative Study on the Effectiveness of Varieties of Tasks Manipulation on the Fluency and Accuracy of Iranian EFL Learners’ Oral Speech
حوزههای تخصصی:
Tasks are as useful devices for identifying learners’ needs and thus for designing specific purpose courses. Hence, the present study aimed at examining the viable effects of three varieties of task manipulation, i.e., oral reproduction, role-play, and group discussion, on the accuracy and fluency components of Iranian EFL learners’ oral speech. For the sake of homogeneity of the participants, 60 L1 Persian EFL students were selected through Oxford Placement Test (OPT) and divided into three 20-participant comparison groups: Oral Reproduction Group (ORG), Role-play Group (RPG), and Group Discussion Group (GDG). Each of the three comparison groups was treated just through a single task. ORG, RPG, and GDG were treated by oral reproduction, role-play, and group discussion tasks, respectively. The participants were pretested and posttested by the speaking part of Preliminary English Test (PET). The three groups were exposed to ten sessions of treatment, each of which lasted one hour and thirty minutes. The results of the study, obtained through ANOVA and Post Hoc analyses, revealed that the three types of task manipulation had significant influence on the fluency and accuracy of the participants’ speech. It was also revealed that GDG, treated through group discussion type of task manipulation, outperformed the other groups in terms of accuracy and fluency achievement. Tasks are hence recommended to be used in EFL teaching and testing contexts in that they are assumed to be effective tools to enhance the accuracy and fluency of English learners’ oral speech.
تاثیر یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یادگیری مغز محور یک الگوی جدید و هیجان انگیز است که در دو دهه اخیر به دلیل چالش های موجود در فرآیند آموزش و یادگیری در کلاس درس، توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی انجام گردید. روش کار: این مطالعه با روش، نیمه آزمایشی با مراحل پیش آزمون و پس آزمون و گروه های آزمایش و کنترل انجام شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی مدارس دولتی شهر بابلسر در سال تحصیلی 1403-1402 که به روش تصادفی ساده، تعداد 40 نفر در دو گروه آزمایش (15نفر) و گروه کنترل (15نفر) گمارش شدند. ابزار اندازه گیری، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بوفارد و همکاران (1995)،خودکارآمدی تحصیلی جینک و مورگان(1999) و درگیری تحصیلی زرنگ (۱۳۹۱) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های توصیفی مانند میانگین، انحراف معیار و آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته: یافته ها نشان داد که تمام آزمون های چند متغیره حاکی از معنی داری واریانس عامل تعامل گروه و عامل مکرر است، مقدار اثر پیلایی برابر با 74/0 است که (F2,37=52.62 P<.01) با توجه به اندازه اثر 74/0 مشخص شد که جلسات یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی تاثیر دارد. نتیجه گیری: یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی یکی از شیوه ها و روش های مؤثر در افزایش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی است.
طراحی و ارزیابی هستی شناسی مشاغل مرتبط با کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
251 - 263
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی و ارزیابی یک هستی شناسی جامع برای مشاغل مرتبط با کودکان انجام شد. با توجه به نقش حیاتی این حوزه در توسعه مهارت های شناختی، هیجانی و اجتماعی کودکان، نیاز به چارچوبی استاندارد برای شناسایی و تحلیل این مشاغل احساس می شد. این پژوهش تلاش دارد تا با بررسی بازار کار و تحلیل نیازهای مهارتی، مدلی جامع برای دسته بندی مشاغل، مهارت ها و سرفصل های آموزشی مرتبط با کودکان ارائه دهد. روش: این پژوهش از روش تحلیل محتوا و ارزیابی خبرگان بهره برده است. داده های مورد نیاز از تحلیل آگهی های شغلی در پلتفرم های کاریابی و بررسی قوانین و مقررات استخدامی گردآوری شد. سپس، یک پنل خبرگی شامل پنج متخصص در حوزه های علوم تربیتی، روانشناسی کودک، آموزش و بازار کار تشکیل شد تا صحت و دقت داده های استخراج شده را ارزیابی کند. برای تحلیل داده ها از روش های آماری شامل میانگین، انحراف معیار و ضریب توافق کندال استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که ۱۹ شغل کلیدی در حوزه کودکان شناسایی شدند که مهارت های مورد نیاز آن ها در ۹ دسته اصلی طبقه بندی شدند. بررسی نظر خبرگان نشان داد که مهارت های بازی سازی و تحلیل رفتار کودک بالاترین میزان توافق را داشته اند، در حالی که مهارت مدیریت کلاس با کمترین میزان توافق مواجه بوده است. در حوزه سرفصل های آموزشی، مدیریت هیجانات کودکان و طراحی بازی های آموزشی بالاترین تأیید را دریافت کردند، در حالی که نظریه های روانشناسی کودک کمترین میزان پذیرش را داشتند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بر اهمیت طراحی استانداردهای مشخص برای مشاغل مرتبط با کودکان تأکید دارند. به روزرسانی مستمر مدل های هستی شناسی مشاغل، توسعه دوره های آموزشی تخصصی و تدوین استانداردهای آموزشی برای مهارت های کلیدی از جمله پیشنهادات این پژوهش است. نتایج این تحقیق می تواند مبنای تصمیم گیری برای سیاست گذاران آموزشی و کارفرمایان در حوزه کودک باشد تا مسیرهای شغلی را به طور شفاف تر تعریف کرده و نیازهای مهارتی را بهینه سازی کنند.
بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی در جامعه ی ایرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی در جامعه ی ایرانی انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی افراد جامعه ی ایران در سال 1403 که اطلاعات مقدماتی در زمینه ی کامپیوتر و هوش مصنوعی داشتند بود که بالای 20 سال سن داشتند و از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 340 نفر (137مرد، 203 زن) انتخاب شدند. داده ها از طریق مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی، پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی جمع آوری شدند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی چهار عامل آگاهی ، استفاده ، ارزیابی و اخلاق را برای مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی تأیید کرد. نتایج ضرایب همبستگی پیرسون برای بررسی روایی همزمان (همگرا و واگرا) مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی نشان داد که بین خرده مقیاس های، مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی و خرده مقیاس پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و خرده مقیاس پذیرش هوش مصنوعی در فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی مثبت معنادار و با خرده مقیاس ترس از هوش مصنوعی در فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی منفی معنادار وجود دارد. همسانی درونی خرده مقیاس های، مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی بر حسب آلفای کرونباخ با ضرایب همبستگی 72/0 تا 82/0 مورد تأیید قرار گرفت. بنابراین براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی برای سنجش این سازه در نمونه ای از جامعه ی ایرانی از ویژگی های روانسنجی مناسبی برخوردار است و می تواند ابزاری مفید برای پژوهشگران در زمینه ی پژوهش های مرتبط با دانش استفاده از هوش مصنوعی باشد.
Developing spiritual citizenship curriculum model in the second secondary school(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۱ , ۲۰۲۵
140 - 168
حوزههای تخصصی:
In recent years, many educational systems have paid attention to spiritual citizenship education as one of the most fundamental methods of educating responsible citizens. The purpose of the current research was to provide a model of the curriculum of the spiritual citizen in the second secondary school. To serve that end, a qualitative approach and Grounded theory method were used. The participants were selected based on purposive sampling (snowball) method. Data were collected through semi-structured interviews with 21 professors and experts including 12 males and 9 females, aged between 41 and 62, hoding PhD degree with 6 - 25 years of experience, who had valuable experiences and research related to the research topic. The collected data were analyzed in the three main stages of open, axial and selective coding. Interview data analysis revealed five main categories which affect spiritual citizen model; namely, causal factors, underling factors, intervening factors, strategies, and advantages. The findings suggest that the proper implementation of spiritual citizenship education can lead to development of responsible, informed, and accountable citizens in society.
واکاوی پدیدارشناسانه چگونگی تاثیر شهروند معنوی بر استفاده از فضای مجازی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، واکاوی پدیدارشناسانه چگونگی تاثیر شهروند معنوی بر استفاده از فضای مجازی بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد روش نمونه گیری هدفمند از نوع ملاک محور بود. ابزار گردآوری اطلاعات استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند بود. داده ها با مصاحبه از 17 نفر از معلمان مدارس متوسطه تهران جمع آوری گردید. روش تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل مضمون صورت گرفت.جهت تامین اعتبار تحقیق، معیارهای لینکن و گوبا مورد استفاده قرار گرفت.تحلیل حاصل از مصاحبه ها حاکی1 مضمون فراگیر 3 مضمون سازمان دهنده سطح اول و 11 مضمون سازمان دهنده سطح دوم و 23 مضمون پایه بود. و با بهره گیری از نرم افزار ماکس کیدای 16 اقدام به تحلیل گردید.نتایج پژوهش حاکی از آن بود که واکنش شهروند معنوی در استفاده از فضای مجازی شامل مواردی چون حل تعارضات مدرنیته و مذهب،حفظ هویت مذهبی در فضای پرتلاطم مجازی، پرهیز از گناه در فضای مجازی،ترویج اخلاقیات حسنه در فضای مجازی،عدم آُسیب پذیری در برابر مسائل منفی اخلاقی مجازی، نهادینه شدن افکار مثبت در برابر بعد منفی فضای مجازی، آگاهی سازی و آگاهی بخشی در فضای مجازی، تغذیه ذهنی سالم در فضای مجازی،رژیم ذهنی سالم در فضای مجازی، توجه به یادگیری عمیق در فضای مجازی،کنکاش دانش و تمیز بین دانش دروغین و واقعی، رعایت اخلاق کاربری در فضای مجازی، تفکر انتقادی در فضای مجازی،خودآگاهی و خودباوری در فضای مجازی، آگاهی از ارزش ها و ضد ارزش های در فضای مجازی،استفاده از نکات مثبت فضای مجازی و طرد نکات منفی آن، ساخت بازی های معنوی در فضای مجازی،یادگیری سواد رسانه ای، فرهنگ سازی در فضای مجازی،خودکنترلی در فضای مجازی،فیلترسازی در فضای مجازی،رعایت اعتدال در استفاده از فضای مجازی، شالوده فکری مستحکم در فضای مجازی و خود مراقبتی و دگرمراقبتی خردورزانه می شود.
الگوی بهینۀ توسعۀ فضاهای آموزشِ عالی از منظر ارگونومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۵
77 - 94
حوزههای تخصصی:
امروزه، توجه به مباحث ارگونومی در نظام های آموزشی به اولویتی مهم تبدیل شده است چراکه اعتقاد بر این است که این حوزه بر کیفیت نظام آموزشی تأثیر می گذارد. پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی بهینه توسعه فضاهای آموزشِ عالی از منظر ارگونومی تدوین شده است. روش پژوهش کیفی است و از نظریه داده بنیاد برای طرح یک چارچوب تحلیلی انتزاعی استفاده می کند. نمونه آماری پژوهش شامل 25 استاد باسابقه می شود که، براساس نمونه گیری غیراحتمالی و نمونه گیری هدفمند (نظری)، دو نوع آن را با نام های حداکثر تنوع (ناهمگون) و گلوله برفی انتخاب کرده ایم. شایان ذکر است که نمونه آماری هم در دانشگاه حضور دارد و هم درخصوص موضوع پژوهش از اطلاعاتی نسبتاً جامع برخوردار است. همچنین اطلاعات جمع آوری شده را به وسیله نرم افزار ATLAS.tiTM تحلیل کرده ایم. براساس نتایج، آموزشِ عالی نیازمند بازنگری کلی در حوزه ارگونومی، به مثابه عاملی مهم و تأثیرگذار بر کیفیت آموزشی، است.
واکاوی چالش های موجود و پیش روی دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه؛ مطالعه پدیدارشناسانه
منبع:
تجارب معلمی و مطالعات کارورزی دوره ۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳
19 - 33
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: برنامه درسی نقش مهمی در بهبود شرایط آموزشی موجود و دستیابی به وضعیت مطلوب دارد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر تحلیل پدیدارشناسانه چالش های موجود و پیش روی دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه بود. روش ها : این پژوهش با استفاده از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. جامعه پژوهش حاضر شامل دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه می شد که 84 نفر بودند. نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه کیفی نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده ها بعد از مصاحبه با 13 نفر به اشباع رسید. جهت تحلیل داده ها از روش کلایزی استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها منجر به شناسایی ده مقوله اصلی اصلاح نگرش ها، توسعه دانش محتوایی و تخصصی، آشنایی با سرآمدان علمی و پژوهشی، تجهیزات آموزشی، کاربینی و کارورزی، کنترل هیجانات و عواطف، آشنایی با ابزارهای آموزشی، تعامل با خانواده ها، توجه به تفاوت های فردی و تعامل بین رشته ای شد. علاوه بر این، بیست و یک زیرمقوله برای این مقوله های اصلی استخراج شد که نقش تعیین کننده ای در کیفیت آموزش دارند. نتیجه گیری: شرایطی که امکان دستیابی به حداکثر شایستگی های لازم برای دانشجومعلمان رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه را فراهم کند، از اولویت های برنامه درسی این رشته است. پیشنهادهای برگرفته از این مطالعه بر اهمیت بازنگری برنامه درسی و توجه به چالش های موجود به منظور غنی سازی برنامه درسی رشته آموزش دانش آموزان با نیازهای ویژه تاکید ویژه ای دارد.
بازشناسی مفهوم استعداد از دیدگاه متخصصان علوم رفتاری در نظام آموزشی ایران: یک مدل مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش کیفی با هدف تبیین مفهوم استعداد از دیدگاه متخصصان علوم رفتاری در بافت نظام آموزشی ایران انجام شد. با اتخاذ رویکرد سازاگرایانه و بهره گیری از روش نظریه داده بنیاد، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با متخصصان حوزه استعدادپروری گردآوری و با استفاده از نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که مفهوم استعداد در مرکز این مطالعه، دارای ماهیتی چندبعدی و پویاست که در تعامل میان عوامل ذاتی و محیطی شکل می گیرد. تحلیل داده ها منجر به استخراج چهار مؤلفه کلیدی شد که همگی در خدمت تبیین چیستی استعداد قرار دارند. ماهیت استعداد (هسته مرکزی پژوهش) شامل: ابعاد زیستی (توانمندی های ذاتی و وابسته به هوش) و ابعاد اجتماعی (تأثیرپذیری از محیط و جهت گیری آینده نگر)؛ همچنین ویژگی های افراد بااستعداد به عنوان شاخص های تشخیصی مفهوم، عوامل مرتبط (شناختی، هیجانی، زیستی و بافتی) به عنوان بسترهای شکل دهنده و روش های شناسایی به عنوان ابزارهای عملیاتی سازی مفهوم. مطالعه حاضر با ارائه مدلی یکپارچه نشان می دهد که درک جامع از استعداد، مستلزم توجه همزمان به ابعاد ذاتی (ژنتیک و هوش) و ابعاد اکتسابی (محیط و آموزش) است. این یافته ها می تواند مبنایی برای توسعه چارچوب های نظری و طراحی برنامه های عملی در نظام آموزشی ایران فراهم آورد.
Investigating ESP Instructors’ Knowledge of Assessment Literacy Components and Instructional Practices in the Iranian Academic Context(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
11-34
حوزههای تخصصی:
In the Iranian academic setting, the current investigation aimed to identify the assessment literacy (AL) components that experienced and novice English for Specific Purposes (ESP) teachers with and without TEFL (teaching English as a foreign language) backgrounds comprehended. We designed an explanatory sequential mixed-methods study, and selected 100 PhD male and female ESP educators from various branches of Islamic Azad University via criterion sampling in order to complete the teacher assessment literacy scale (TALS). The standard deviation as well as mean of the TALS were computed. The mean scores of the TEFL/non-TEFL and novice/experienced teachers on the seven TALS components were then independently compared using two multivariate analyses of variances (MANOVA). After administering the scale to 100 ESP teachers and analyzing the results, 20 of the instructors were chosen via convenience sampling for observation during the study's qualitative phase. Afterwards, the qualitative information was collected through the use of the observation notes. Employing axial/open coding and content analysis of themes, all of the notes were classified and examined. The results showed that in terms of knowledge of assessment literacy components, instructors with TEFL backgrounds understand much better than teachers without TEFL backgrounds. Similarly, the means of all TALS components were greater for inexperienced teachers than for experienced ones. Furthermore, the results of the qualitative phase demonstrated that the novice TEFL teachers performed AL components more effectively than their non-TEFL counterparts as well as the experienced TEFL/non-TEFL instructors.
ارائه مدل استقرار رایانش ابری به منظور توسعه آموزش عالی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه، با هدف استقرار رایانش ابری به منظور توسعه آموزش عالی در دانشگاه علوم پزشکی مازندران همراه با ارائه مدل انجام شد. پژوهش حاضر از نوع آمیخته (کیفی- کمی) با طرح اکتشافی است. در بخش کیفی، استادان دانشگاه های علوم پزشکی به روش نمونه گیری هدفمند (تعداد 10 نفر) انتخاب شدند. جمع-آوری داده های کیفی از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و به روش تحلیل محتوای کیفی تحلیل شدند. در بخش کمی، 276 نفر از استادان دانشگاه و مدعوین دانشگاه علوم پزشکی مازندران (به تعداد 975 نفر) با استفاده از فرمول کوکران محاسبه و با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته بود که روایی صوری و محتوایی آن تأیید شد و ضریب آلفای کرونباخ آن بیش از 7/0 بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. در بخش کیفی، 5 مؤلفه رایانش ابری اعم از «برنامه ریزی»، «انتخاب مدل»، «انتخات فروشنده خدمات»، «قرارداد سطح خدمات» و «بهینه سازی» و 3 مؤلفه اصلی توسعه آموزش عالی «عوامل درون سازمانی»، «عوامل برون سازمانی» و «عوامل زیر ساختی» شناسایی شدند. بخش کمی نشان داد که در میان ابعاد و مؤلفه های این دو متغیر، بالاترین ضریب به « انتخاب مدل» با ضریب مسیر 0.866 مربوط می شود که میزان R2 آن نیز برابر 749/0 است.
ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس: یک نظریه داده بنیاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
108 - 133
حوزههای تخصصی:
ارتباط، موضوعی کلیدی در کلاس درس است. ارتباط غیرکلامی نیز از مسایل با اهمیت در زمینه روان شناسی تربیتی است. بنابراین بررسی فرآیند و عوامل تشکیل دهنده و اثر گذار و پیامدهای ارتباط غیرکلامی معلمان موضوع با اهمیتی است. هدف این مقاله بررسی فرآیند و ادراک معلمان از رفتارهای غیرکلامی شان در کلاس درس بر اساس نظریه داده بنیاد بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه معلمان زن مقطع متوسطه دوم شهر مشهد که در سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰3 مشغول به فعالیت بودند را تشکیل می داد که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، مورد بررسی قرار گرفتند. پژوهشگران برای دستیابی به کثرت مفاهیم به تجزیه و تحلیل پیشینه نیز پرداختند. تجزیه و تحلیل اطلاعات براساس روش کدگذاری باز، کدگذاری محوری و گزینشی، انجام شد. یافته ها نشان داد که عوامل اثرگذار، الگوهای ارتباط غیرکلامی، اشکال ارتباط غیرکلامی، کارکرد ارتباط غیرکلامی، میزان مداخله در ارتباط غیرکلامی، عدم آگاهی معلمان و نحوه مداخله معلمان در گفتار دانش آموزان می باشد. راهبرد، لزوم برگزاری دوره آموزش رفتارهای غیرکلامی است. پیامدهای ارتباط غیرکلامی از نظر معلمان و هم از نظر دانش آموزان مدنظر است. شرایط مداخله گر، شخصیت شناسی معلمان و مخاطب شناسی دانش آموزان و شرایط زمینه ای، اهمیت بحث، دو بعد رفتارهای غیرکلامی و روش های آموزش رفتارهای غیرکلامی است. نتایج این پژوهش، می تواند در تدوین ابزارهای شناسایی رفتارهای غیرکلامی و تدوین پروتکل های مداخله ای به منظور بهبود این پیامدها مفید باشد.
ارزیابی نقش میانجی یکپارچگی حسی در رابطه بین مهارت های شناختی و توانایی برقراری ارتباط بین فردی کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال طیف اُُتیسم به عنوان نوعی از اختلال عصبی تحولی معرفی می شود که مشخصه های اصلی آن وجود رفتارهای تکراری، علائق محدود و آسیب در تعامل اجتماعی و بین فردی است که این اختلالات می تواند تحت تأثیر عوامل حسی و شناختی قرار گیرد. پژوهش حاضر باهدف ارزیابی نقش میانجی یکپارچگی حسی در رابطه بین مهارت های شناختی و توانایی برقراری ارتباط بین فردی کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُُتیسم انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری این پژوهش شامل کودکان 5 تا 12 سال با اختلال طیف اُُتیسم در سال 1402 می باشند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی تعداد 200 کودک با اختلال طیف اُُتیسم از شهرهای شیراز، رشت، شهریار و کاشان انتخاب شدند و والدین و معلمان آنها به پرسشنامه گارس ) 1994 (، پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف فرم والدین و پرسشنامه پردازش حسی پارهام و همکاران ) 2007 ( پاسخ دادند. به منظور تجزیه وتحلیل اطلاعات از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار لیزرل نسخه 10.20 بهره برده شد. یافته ها: برای الگوی پژوهش مقادیر شاخص های نیکویی برازش شامل شاخص مجذور خی ) 2 (، شاخص مجذور خی بر درجه آزادی، شاخص برازش مقایسه ای، شاخص نیکویی برازش، شاخص نیکویی برازش انطباقی و خطای ریشه مجذور میانگین تقریب به ترتیب برابر با 33 / 157 ، 25 / 2، 98 / 0، 96 / 0، 98 / 0 و 034 / 0 به دست آمد که ارزش عددی مقادیر شاخص های نیکویی برازش الگوی اصلاح شده نشان می دهد که برازش الگوی پیشنهادی با داده ها قابل قبول است. نتایج نشان داد به میزان 75 / 0 از ضریب ساختاری توانایی در برقراری ارتباط بین فردی کودکان با اختلال طیف اُُتیسم به صورت غیرمستقیم توسط مهارت های شناختی و با نقش میانجی یکپارچگی حسی تبیین شده است. همچنین، از بین متغیرهای موجود در مدل تحلیل شده، متغیرهای برونزا بازداری، انتقال توجه، کنترل هیجانی، برنامه ریزی، سازمان دهی مواد، نظارت، حافظه کاری، آغازگری و همچنین یکپارچگی حسی بر متغیر ملاک یعنی توانایی برقراری ارتباط بین فردی دارای اثر معنادار هستند ) 96 / T<1 ( و به ترتیب 33 / y=0/29 ،y=0/12 ،y=0/29 ،y=0/15 ،y=0/17 ،y=0/22 ،y=0/24 ،y=0 و 14 / y= 0 از ضریب مسیر توانایی در برقراری ارتباط بین فردی را به صورت مستقیم تبیین می کنند. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج می توان چنین نتیجه گیری کرد که توانایی برقراری ارتباط بین فردی در کودکان با اختلال طیف اُُتیسم به صورت مستقیم توسط مهارت های شناختی و با نقش میانجی یکپارچگی حسی تبیین می شود و می توان درجهت بهبود توانایی برقراری ارتباط بین فردی به نقش بااهمیت یکپارچگی حسی توجه کرد. به عبارتی، متغیر یکپارچگی حسی با تأثیرپذیری مثبت از مهارت های شناختی می تواند باعث بهبود توانایی در برقراری ارتباط بین فردی در کودکان باشد؛ زیرا افرادی که اطلاعات حسی را به خوبی پردازش می کنند، توانایی بیشتری برای شناسایی نشانه های غیرکلامی )مانند حالت چهره، تُُن صدا یا زبان بدن( دارند.
ضرورت قابل توجه در مطالعه و آموزش تاریخ، یک پارادوکس تاریخی
حوزههای تخصصی:
هدف و پیشینه: این مقاله با هدف فهم و شناسایی تعارض میان تاریخ به مثابه امری عبرت آموز و واقع گرا یا تاریخ به مثابه پدیده ای نگارش شده توسط حاکمان و آغشته به تحریف با تاکید بر تاریخ ایران باستان انجام گرفت. پژوهشگر برای دستیابی به این هدف، از روش: کتابخانه ای – اسنادی استفاده کرد. بر این اساس ضرورت دید که واحد مراجعه خود را آثار ،کتب ،مقالات و اسناد تاریخی نگارش شده با موضوع ایران باستان را انتخاب کند. با توجه به گستردگی منابع و آثار، تصمیم گرفته شد تا بر مبنای حساسیت نظری، آثاری از چهار دوره عیلامیان، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان به عنوان نمونه نهایی گردآوری اطلاعات تعیین شود. برای ساماندهی یافته ها و تسریع و طبقه بندی دقیقتر و سریعتر اطلاعات از ابزار فیش برداری و یادداشت برداری استفاده شده است. یافته های: مطالعه نشان داد که با اینکه هر دو بعد بازشناسی تاریخ (عبرت آموز بودن و واقعی/ تحریف شده و آغشته به واقعیت ) وجود داشت. نتیجه گیری: مهم آنکه تاریخ مقدس فرض نشود و آنچه از تاریخ می آید هم تماما رخ نداده و هم تمام ساخته و پرداخته شده نیست، بلکه تاریخ و حوادث آن در ایران باستان واقعیتی است که به تبعیت از منافع حاکمان و اقتدارگرایان به تحریف ها و سوگیری هایی آغشته شده است که بخشی از آن عبرت آموز بوده است، اما جهت تمیز این بخش آن نیازمند مثلث سازی و رجوع منابع همسو و ناهمسو با عنوان تقابل منابع است. یادآوری و تذکر این موضوع یکی از ضرورت های قابل توجه در آموزش تاریخ است.
ترسیم چشم انداز تربیت صلح - محور در دوره دبستان به مدد گفت وگو (دیالوگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۶۴-۴۹
حوزههای تخصصی:
در مواجهه با مسائل خشونت بار دنیای کنونی که آرامش حیات بشری را به انقیاد کشیده، آموزش صلح به کودکان و تربیت صلح - محور امری حیاتی و ضروری است. از این منظر، «کودکی»، طلایی ترین فرصت دوران رشد برای آموزش صلح است. این پژوهش، با هدف بررسی مبانی فلسفی- تربیتی صلح آموزی به کودکان از طریق دیالوگ (گفت وگو) انجام گرفته است. به این منظور و با بهره گیری از تحلیل محتوای تأملی، تلاش شده تا انگاره هایی از تعلیم و تربیت صلح -محور با هدف کنش مندی کودکان از طریق دیالوگ بازشناسی شوند. مهم ترین یافته های این پژوهش عبارت اند از: دستیابی به صلح، نیازمند دیالوگ است. برای چنین هدفی، کودکان از ظرفیتی مناسب برای آموزش صلح برخوردارند. در واقع، آموزش و آگاهی بر اساس دیالوگ در دوره کودکی، بزرگ ترین گام در جهت ساختن دنیایی بهتر و مبتنی بر صلح و دوری از نفرت و دشمنی در میان افراد اجتماع است. از این رو، خانواده و مدرسه در حکم مهم ترین ارکان تعلیم و تربیت می توانند زمینه آموزشی مناسبی را برای برقراری صلح در کودکان فراهم کنند. همچنین گام برداشتن در جهت آموزش مهارت های نرم با هدف بازتنظیم و بازسازی نقش دیالوگ در روابط میان معلم و دانش آموزان، متربیان با یکدیگر، والدین و مربیان و برنامه درسی زمینه ساز دستیابی به صلح و تفاهم است.
تدوین مولفه ها و عناصر و تعیین اعتبار الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی دانش آموزان در مدارس البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
171 - 191
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: استعدادیابی و هدایت تحصیلی به عنوان یکی از ارکان اساسی در توسعه استعدادها و انتخاب مسیر شغلی و تحصیلی دانش آموزان، نیازمند الگوهای جامع و علمی است. هدف از پژوهش حاضر تدوین مولفه ها و عناصر و تعیین اعتبار الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی دانش آموزان در مدارس البرز بود. روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر با روش کیفی و مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شد. جامعه آماری شامل صاحب نظران و متخصصان مشاوره، راهنمایی شغلی و هدایت تحصیلی بود که از میان آن ها 12 نفر به روش نمونه گیری نظری برای مصاحبه عمیق انتخاب شدند. مصاحبه ها تا اشباع نظری ادامه یافت. برای اعتبارسنجی الگوی پیشنهادی، 14 متخصص به صورت نمونه گیری هدفمند مشارکت داشتند. ابزار پژوهش شامل مصاحبه با متخصصان و مشاوران مدارس بود. جهت بررسی روایی محتوایی الگوی پیشنهادی، از شاخص روایی محتوایی(CVI) و مناسبت کلی(S-CVI) استفاده شد. یافته ها: شاخص روایی محتوایی(CVI) نشان دهنده جامعیت قضاوت های مربوط به روایی یا قابلیت مدل، یا ابزار نهایی می باشد. از آنجایی که حداقل مقدار قابل قبول برای CVI برابر با 79/0 است، نتایج نشان می هد که این عدد برای تمام معیارهای الگو بالای 79/0 است و لذا می توان نتیجه گرفت که الگوی پیشنهادی از روایی محتوایی مناسبی برخورد است. بحث و نتیجه گیری: با توجه نتایج، الگوی استعدادیابی و هدایت تحصیلی می تواند به دانش آموزان امکان طراحی و راهبردی کردن آینده شغلی و تحصیلی خود را بدهد و به آنها اعتماد به نفس و امید بیشتری برای دستیابی به اهداف خود ببخشد.
تجربۀ زیسته استادان و دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان از اجرای طرح تدریس در سال آخر دانشجویی (1+3)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه حرفه ای معلم سال ۱۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۵)
125 - 152
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: در چارچوب مدیریت منابع انسانی آموزش وپرورش و به منظور جبران کمبود آموزگار مدارس ابتدایی، طرح "1+3" در دانشگاه فرهنگیان تصویب شد که براساس آن، دانشجومعلمان پس از گذراندن سه سال نخست تحصیل در مقطع کارشناسی، در سال چهارم هم زمان با ادامه تحصیل، به عنوان آموزگار در مدارس فعالیت می کنند. پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب دانشجومعلمان و استادان آنها انجام گرفت. روش ها : روش پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه پژوهش تمامی دانشجومعلمان ورودی 1398 رشته آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان خراسان جنوبی و استادان در سال تحصیلی 1401-1402 بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند شامل 7 نفر از استادان و 10 نفر از دانشجومعلمان انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از روش کلایزی (2002) و از نرم افزار مکس کیودا-11 استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل در قالب سه مضمون کلی چالش ها، فرصت ها و راهکارها تقسیم بندی شد. چالش ها در چهار مضمون تحصیلی، فردی، شغلی و سازمانی، فرصت ها در دو مضمون فردی و شغلی و راهکارها در سه مضمون فرعی سازمانی، فردی و تحصیلی قرار گرفتند. به نظر می رسد علی رغم تمامی مزایا و فواید غیر قابل انکاری که اجرای طرح مذکور به دنبال داشت، چالش ها و محدودیت های آن، بیشتر از فرصت های آن بود. نتیجه گیری: بنابر یافته های پژوهش پیشنهاد می شود سیاست گذاران دانشگاه فرهنگیان نسبت به بررسی آسیب شناسانه و کارشناسی دقیق تر ابعاد این طرح اهتمام ورزیده و در این مهم، استفاده از دیدگاه و تجارب استادان و به ویژه دانشجومعلمان مذکور در این مسیر، مهم و ضروری است.
بررسی اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر شایستگی هیجانی اجتماعی و تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر شایستگی هیجانی اجتماعی و تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت بود از تمامی دانش آموزان پسر ۱۵ - ۱۳ دوره متوسطه اول با اختلال رفتاری شهر بیرجند در سال تحصیلی ۱۴۰۲ - ۱۴۰۱ . از میان جامعه آماری تعداد ۲۸ دانش آموز با اختلال رفتاری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و همگی به شیوه تصادفی در قالب 2 گروه آزمایشی ) ۱۴ نفر ( و گواه ) ۱۴ نفر ( گمارش شدند. گروه آزمایشی به مدت ۸ جلسه ی ۱ ساعته تحت آموزش ایمن سازی در برابر استرس قرار گرفت. به منظور جمع آوری داده های پژوهش، از پرسشنامه تکانشگری بارات، پرسشنامه شایستگی هیجانی-اجتماعی دانش آموزان ژو و ای ) ۲۰۱۲ ( و اختلالات رفتاری راتر )مقیاس معلم( استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تجزیه وتحلیل یافته های پژوهش نشان داد که آموزش ایمن سازی در برابر استرس در بهبود شایستگی هیجانی اجتماعی وکاهش تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری مؤثر است ) ۰۱ / .)p>۰ نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان گفت: از جمله رویکرد آموزشی مفید در جهت بهبود شایستگی هیجانی اجتماعی و کاهش تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری، آموزش ایمن سازی در برابر استرس است.