فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۲۱ تا ۱٬۹۴۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر بازی درمانی کوتاه مدت ساختاری بر کنترل علایم اختلال نقص توجه-بیش فعالی[1] (ADHD)در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی پیش دبستانی انجام گرفته است.روش پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون بوده است. جامعه آماری شامل کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی که به مرکز درمانی بزرگمهر مراجعه کرده بودند با استفاده از نمونه گیری دردسترس 30 کودک به طور تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند.ابزارهای مورد استفاده،آزمون CSI-4 (اسپیرافکین و گادو، 1984)، فرم والد-معلم و مقیاس ADHD rating scale IV فرم والدین می باشد. داده های بدست آمده از دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس تک متغیره و آزمون من ویتنی یو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.نتایج نشان داد که بر اساس ارزیابی فرم والد-معلم، بازی درمانی کوتاه مدت ساختاری، باعث کاهش معنادار علایم نقص توجه و بیش فعالی در آزمودنی های گروه آزمایش، نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون شده است(P<0.001).
سیستم های مغزی- رفتاری، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سیستم های مغزی- رفتاری تأثیر زیادی بر شخصیت و رفتار انسان دارند. سیستم بازداری رفتاری با رفتارهای اجتناب و کناره گیری مرتبط است؛ در حالی که سیستم فعال ساز رفتاری با رفتار روی آورد در ارتباط می باشد. بیش فعالی و کم کنشی هر یک از این سیستم ها می تواند دامنه وسیعی از اختلالات را تبیین کند. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین فعالیت سیستم های مغزی- رفتاری، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر فراشناختی در بیماران مبتلا به وسواسی- اجباری انجام گرفت.
روش: در این پژوهش که از نوع مطالعات همبستگی بود، 80 بیمار مرد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری با روش نمونه گیری در دسترس از بین مراجعه کنندگان به مراکز روان پزشکی 22 بهمن و ابن سینای شهر مشهد در شش ماهه اول سال 1391 انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسشنامه های وسواسی- اجباری مادزلی، شخصیت گری ویلسون، باورهای فراشناخت- 30 سؤالی و راهبردهای کنترل فکر را تکمیل نمودند. داده های پژوهش از طریق روش همبستگی و رگرسیون چندگانه گام به گام تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: باور نیاز به کنترل افکار و راهبرد تنبیه خود، بیشترین همبستگی را با سیستم بازداری رفتاری داشتند. خودآگاهی شناختی، باورهای مثبت درباره ی نگرانی و باورهای مربوط به کنترل ناپذیری و خطر؛ راهبردهای تنبیه خود و نگرانی؛ و سیستم بازداری رفتاری قوی ترین پیش بینی کننده های علائم وسواس بودند.
نتیجه گیری: بین باورهای فراشناختی، راهبردهای کنترل فکر و سیستم های مغزی- رفتاری در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری ارتباط معناداری وجود دارد. آشنایی با سطوح فراشناختی و انتخاب راهبردهای کنترل فکر مناسب در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، می تواند چارچوب ارتباط این اختلال را با سیستم های مغزی- رفتاری مشخص تر سازد.
رابطه سبک های مقابله ای با افسردگی پسران و دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های مقابله ای با افسردگی نوجوانان بود. به این منظور از بین دانش آموزان دبیرستانی شهر لردگان در سال تحصیلی 90-89 با استفاده از روش خوشه ای تعداد 341 دانش آموز (140 پسر و 141 دختر) انتخاب و در پژوهش شرکت داده شدند. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان در این پژوهش به سؤالات پرسشنامه سبک های مقابله ای نوجوانان فرایدنبرگ و لویس، پرسشنامه افسردگی بک، و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی مؤلفین مقاله، پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون معنادار بودن همبستگی و روش تحلیل رگرسیون تجزیه و تحلیل گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که میزان افسردگی دختران بیشتر از پسران است. علاوه بر این، بین سبک مقابله مسأله محور با افسردگی در هر دو جنس و بین سبک مقابله هیجان محور با افسردگی دختران همبستگی منفی مشاهده گردید (001/0p <). بین سبک مقابله ناکارآمد با افسردگی شرکت کنندگان نیز همبستگی مثبت یافت گردید (001/0p <). این پژوهش نشان داد که سبک های مقابله ای مسأله محور، هیجان محور و ناکارآمد، توانایی پیش بینی معنادار افسردگی نوجوانان را دارند؛ در نتیجه استفاده از سبک های مقابله مسأله محور و هیجان محور با کاهش و استفاده از سبک مقابله ناکارآمد، با افزایش میزان افسردگی نوجوانان همراه است.
رابطه سبک های مقابله ای با افسردگی پسران و دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های مقابله ای با افسردگی نوجوانان بود. به این منظور از بین دانش آموزان دبیرستانی شهر لردگان در سال تحصیلی 90-89 با استفاده از روش خوشه ای تعداد 341 دانش آموز (140 پسر و 141 دختر) انتخاب و در پژوهش شرکت داده شدند. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان در این پژوهش به سؤالات پرسشنامه سبک های مقابله ای نوجوانان فرایدنبرگ و لویس، پرسشنامه افسردگی بک، و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی مؤلفین مقاله، پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون معنادار بودن همبستگی و روش تحلیل رگرسیون تجزیه و تحلیل گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که میزان افسردگی دختران بیشتر از پسران است. علاوه بر این، بین سبک مقابله مسأله محور با افسردگی در هر دو جنس و بین سبک مقابله هیجان محور با افسردگی دختران همبستگی منفی مشاهده گردید (001/0p <). بین سبک مقابله ناکارآمد با افسردگی شرکت کنندگان نیز همبستگی مثبت یافت گردید (001/0p <). این پژوهش نشان داد که سبک های مقابله ای مسأله محور، هیجان محور و ناکارآمد، توانایی پیش بینی معنادار افسردگی نوجوانان را دارند؛ در نتیجه استفاده از سبک های مقابله مسأله محور و هیجان محور با کاهش و استفاده از سبک مقابله ناکارآمد، با افزایش میزان افسردگی نوجوانان همراه است.
بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی به مادران بر کاهش رفتارهای پرخطر فرزندان معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش مهارت های ارتباطی به مادران بر کاهش رفتارهای پرخطر فرزندان پسرمعتاد انجام شد. روش پژوهش نیمه تجربی بود و از طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش متشکِّل بود از کلیه مادران دارای فرزند معتاد پسرمراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد آفرینش شهر کرج که فرزندان آنها تحت درمان با متادون بودند. نمونه شامل 40 نفر از مادران دارای فرزند معتاد بود (20 نفر گروه آزمایش و 20 نفر گروه کنترل)که به روش نمونه گیری از جامعه در دسترس با جایگزینی تصادفی انتخاب شدند. گروه آزمایش در 8 جلسه مشاوره گروهی مبتنی بر آموزش مهارت های ارتباطی شرکت کردند، در حالی که گروه کنترل تحت هیچ مداخله ای قرارنگرفت. ابزار پژوهش«پرسشنامه رفتارهای پرخطر زاده محمدی و احمد آبادی، 1388» بود که فرزندان هر دو گروه در مرحله پیش آزمون و پس آزمون،آن را تکمیل کردند. برای تحلیل نتایج از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش مهارت-های ارتباطی به مادران به طور معناداری رفتارهای پرخطر فرزندان آنهاکاهش داده بود(01/0 P
فراوانی اختلال وسواسی-جبری در دوره های قبل از ازدواج، بارداری و پس از زایمان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:اختلال وسواسی-جبرییکی از ناتوانکنندهترین اختلالات اضطرابی است. با توجه به افزایش سطح اضطراب درچرخهی باروری زنان، این مطالعه با هدف بررسی فراوانیاختلال وسواسی-جبریدر دورههای قبل از ازدواج، بارداری و پس از زایمان در زنان مراجعهکننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهر مشهد در سال 1391 انجام شد.
روشکار: این مطالعهی توصیفی-مقایسهای بر روی 900 زنمراجعهکننده به مراکز بهداشتی-درمانی شهر مشهد در سال 1391 (500 نفرقبل از ازدواج، 200 نفر باردار و200نفر در دورهی پس از زایمان) واجد شرایط پژوهش، بر اساس نمونهگیری چندمرحلهای انجام شد. دادهها با پرسشنامههایاختلال وسواسی-جبری مادزلی وییل-براون و افسردگی ادینبورگ گردآوری و با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی، توسط نرمافزار SPSS تحلیل گردید.
یافتهها:فراوانی اختلال وسواسی-جبری در زنان در دورههای قبل از ازدواج 4 درصد، بارداری 18.5 درصد و پس از زایمان 24 درصد بود و سه گروه با هم اختلافمعنیداری داشتند(000/0=P). در سه گروه، میانگین نمرهی استاندارد شده (صفر تا 100) اختلال وسواسی-جبری در 4 حیطه شامل شک و تردید، بازبینی، کندیو شست و شو به ترتیب 1.0، 61.70، 44.3 و 40.9 بود. میانگین نمرهی شدت اختلال در گروه قبل از ازدواج 7.1±15.9، بارداری 4.5±20.6 و پس از زایمان 5.1±20.9 به دست آمد و تفاوت، معنیدار بود(0.007=P).
نتیجهگیری: زنان در دوران بارداری و پس از زایمان در معرض خطر ابتلا به اختلال وسواسی-جبریهستند که این امر توجه مسئولین بهداشتی کشور به سلامت روان مادران در دوران بارداری و پس از زایمان را میطلبد.
ارزیابی کارایی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت نشانه های افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر همراه با اختلال هیجانی همایند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی کارایی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش نشانه های آسیب شناختی افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر دارای یک اختلال هیجانی همایند بود. سه نفر زن مبتلا به اختلال هیجانی اضطراب فراگیر همراه با یک اختلال هیجانی همایند دیگر از طریق مصاحبه تشخیصی و مصاحبه بالینی ساختار یافته براساس معیارهای تشخیصی DSM-IV برای محور یک به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. بیماران پس از احراز شرایط درمان، وارد فرآیند درمان شدند. در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهمزمان استفاده شد. کارآیی پروتکل درمان فراتشخیصی یکپارچه در طی در سه مرحله مداخله (خط پایه، درمان 12 جلسه ای و پیگیری 6 هفته ای) با استفاده از پرسشنامه نگرانی ایالت پنسیلوانیا (PSWQ)، نسخه چهارم پرسشنامه اختلال اضطراب فراگیر (GAD-Q-V)، مقیاس های عاطفه مثبت و عاطفه منفی (PANAS)، مقیاس سازگاری شغلی و اجتماعی (WSAS) و سنجه های اختصاصی اختلال همایند بیماران مورد بررسی قرار گرفت. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI) و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. نتایج نشان دادند که تاثیر در مان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت آماج های درمان (نگرانی، عاطفه منفی، نشانه های اختلال اضطراب فراگیر و اختلال هیجانی همایند و آسیب عملکرد) بیماران هم از نظر آماری در سطح (05/0>p) و هم از نظر بالینی معنادار است. روش درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش شدت نشانه های بیماران مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر دارای یک اختلال هیجانی همایند از کارآیی لازم برخوردار است.
اثربخشی رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کاهش نشانه های نوسان خلقی و رفتارهای خودکشی گرایانه در اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رفتاردرمانی دیالکتیکی یکی از درمان های شناختی- رفتاری، مبتنی بر مهارت آموزی است که در پژوهش حاضر سعی شده است تا اثربخشی این نوع درمان در بهبود بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی مورد بررسی قرار گیرد.
این پژوهش در چارچوب طرح تجربی تک موردی با استفاده از طرح خطوط چندگانه پلکانی طی 20 جلسه بر روی دو بیمار و با دوره پیگیری یک ماهه صورت گرفت. داده ها از طریق آزمون بالینی میلون 3، پرسشنامه افسردگی بک و مقیاس انگاره پردازی خودکشی ماخ جمع آوری شد.
تحلیل داده ها نشان دادکه مداخله به عمل آمده تغییرات معنادار و قابل توجهی در نشانه-های نوسان خلقی و رفتارهای خودکشی گرایانه بیماران مرزی ایجاد کرده است. نتایج این پژوهش نشان داد، رفتاردرمانی دیالکتیکی می تواند در درمان بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی موثر باشد. به طوری که درمان موجب تغییرات معنادار در نشانه های دو بیمار شد و بهره-های درمانی تا دوره پیگیری ادامه یافتند.
ارتباط بین کمال گرایی و اضطراب اجتماعی با توجه به نقش واسطه ای عزت نفس در میان دانش آموزان پایه سوم دبیرستان های شهر شیراز
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی ارتباط بین کمال گرایی و اضطراب اجتماعی با توجه به نقش واسطه ای عزت نفس در میان نوجوانان پایه سوم دبیرستان بود. بدین منظور از بین دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم دبیرستان در نواحی چهارگانه آموزش وپرورش شیراز در سال تحصیلی91-90 نمونه ای به تعداد 222 نفر (115 دختر و 107 پسر) به شیوه ی نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، انتخاب شدند و با استفاده از مقیاس های اضطراب اجتماعی جرابک (1996)، عزت نفس روزنبرگ (1965) و مقیاس چندبعدی کمال گرایی هویت و فلت (1991)، مورد آزمون قرار گرفتند. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل رگرسیون چندگانه هم زمان و از روش بار اُن و کنی (1986)، ارزیابی شدند. نتایج یافته ها حاکی از آن بود که کمال گرایی جامعه مدار پیش بینی کننده مثبت و معنی دار اضطراب اجتماعی می باشد. کمال گرایی جامعه مدار پیش بینی کننده منفی و کمال گرایی خودمدار پیش بینی کننده مثبت عزت نفس می باشد و عزت نفس نقش واسطه ای در ارتباط کمال گرایی جامعه مدار و اضطراب اجتماعی ایفا می کند.
پیامدهای روان شناختی درد مزمن: با تاکید بر افکار خودکشی گرا و مداخلات روان شناختی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
خطر افکار و اقدام به خودکشی، به خصوص زمانی شدت می یابد که با وجود مراجعات مکرر و درمان های متعدد پزشکی درد همچنان به قوت خود باقی است و بیمار یاد گرفته که این درد متفاوت از سایر دردها است. در نهایت تنها دو راه حل در برابر این موقعیت وجود دارد. اول، تسلیم شدن در برابر درد و درماندگی آموخته شده و دوم، خاتمه دادن به زندگی به دور از لذت و همراه درد. اهمیت توجه به افکار و اقدام به خودکشی در بین بیماران مبتلا به دردهای مزمن زمانی روشن تر می شود اگر بدانید که در امریکا خودکشی، دومین علت مرگ و میر در بین بیماران مزمن است. در مطالعات بسیاری به نقش برجسته درد توانگاه و تسلیم شدن در برابر درد به عنوان یک سرنوشت و اقدام به خودکشی در بیماران مزمن تاکید شده است. با توجه به اهمیت زندگی انسانها برای جوامع پزشکی، روان پزشکی و روان شناسی در اولویت اول و حفظ سلامت جسمی و روانی در اولویت دوم، باید گفت که تمام تلاش های جامعه خدمات بهداشتی در جهت حفظ سلامت افراد بشر است. اما باید توجه داشت که با وجود تلاش زیاد و هم دلانه جامعه پزشکی در درمان بیماران مبتلا به درد مزمن ممکن است که در وسط فرایند درمان، بیمار تحمل و ظرفیت لازم را برای ادامه زندگی همراه با درد مزمن را نداشته باشد و اقدام به خودکشی نماید و تمام تلاش جامعه پزشکی و زحمات خود بیمار و هزینه های هنگفت متحمل شده برای درمان یک باره به هدر رود. در این مقاله کوشش شده است ضمن بررسی رابطه بیماری های مزمن با افکار و اقدام خودکشی به ابعاد روان شناختی، اجتماعی و فرهنگی آن پرداخته شود.
بررسی ارتباط بین استرس های یکساله اخیر و اقدام به خودکشی در شهرستان فلاورجان سالهای 91-1390(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: انسان در طول زندگی دچار بحرانها و مشکلات زیادی میشود و گاه به دلیل فشارهای مختلف از خودکشی برای رهایی و نجات خود استفاده می کند. خودکشی در بین همه طبقات مختلف جمعیتی رخ میدهد. برخی متغیرهای جمعیتی و اجتماعی موثر در اقدام به خودکشی عبارتند از : سن، جنس ، وضعیت تاهل، اشتغال ، مشکلات اقتصادی ، مشکلات ارتباطی و احساسی، اختلالات روانی و بیماری جمسی.
مواد و روش ها: پژوهش توصیفی – تحلیلی، جامعه آماری پژوهش را همه افراد اقدام کننده به خودکشی که در طی یکسال نمونه گیری به اورژانس بیمارستان امام خمینی (ره) فلاورجان مراجعه کرده بودند، تشکیل می دادند. روش نمونه گیری سرشماری و حجم نمونه 466 نفر بود. روش جمع آوری اطلاعات پرسشنامه که از طریق مصاحبه با نمونه ها تکمیل گردید. داده های خام از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها : در این پژوهش بین سن (026/0 = P)، سطح تحصیلات ( 0 = P) ، جنس (05/0 > P) ، تاهل (037/0 = P) ، استرس های اقتصادی ( 001/0 = P) ، استرس های شغلی (0 = P) ، استرس های جنسی و ازدواج (0 = P) با اقدام به خودکشی ارتباط معنی دار گزارش شد.
بحث و نتیجه گیری: مشکلات ارتباطی و احساسی بخصوص در زنان و استرس های اقتصادی و شغلی در گروه مردان در اقدام به خودکشی در این شهرستان بیشترین نقش را داشته اند و با توجه به ناگهانی بودن اقدام به خودکشی و گروه سنی در معرض خطر(24-15 سال) مشخص می گردد که عدم بلوغ روانی و نداشتن مهارت های حل مشکل و ارتباطی بویژه در این سنین می تواند در اقدام به خودکشی نقش داشته باشد.
بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی-رفتاری در کاهش پرخاشگری مبتلایان به ضربه سر(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف پژوهش حاضربررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری در کاهش پرخاشگری افراد مبتلا به ضربه سر بود.
طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه شامل 16 نفر از مبتلایان به ضربه سر شهرستان مشهد که با روش نمونه گیری داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. شرکت کنندگان به شیوه تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول درمان شناختی-رفتاری را دریافت و گروه دوم رواندرمانی دریافت نکردند. هر دو گروه در سه مرحله زمانی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه مورد سنجش قرار گرفتند. مقیاس پرخاشگری باس و پری ابزار سنجش بود. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر بو.د.
نتایج نشان داد که گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل از نظر میزان کاهش پرخاشگری تفاوت معنی داری داشتند.
اثر آموزش گروهی تکنیک آموزش توجه بر اضطراب، توجه معطوف به خود و فرانگرانی های نوجوانان دارای اضطراب اجتماعی
حوزههای تخصصی:
مطالعه ی حاضر با هدف بررسی اثر تکنیک آموزش توجه بر اضطراب، توجه معطوف به خود و فراشناخت ها در نوجوانان دارای اضطراب اجتماعی انجام شد. از بین 200 شرکت کننده، 34 شرکت کننده با توجه به نمره ای که در پرسشنامه ی اضطراب اجتماعی، افسردگی بک و مصاحبه ی ساختار یافته بر اساس DSM-IV-TR کسب کردند، غربال شده و در نهایت 16 شرکت کننده با نمره ی بالا در مقیاس توجه معطوف به خود، پرسشنامه ی فراشناخت و پس از ارائه ی مطلبی در مقابل دو بزرگسال (غربال دوم)، انتخاب شدند. شرکت کننده ها به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه تکنیک آموزش توجه دریافت کرد. بعد از جلسه ی چهارم، جلسه ی هشتم و 1 ماه بعد از آموزش هر دو گروه به مقیاس توجه معطوف به خود، پرسشنامه ی فراشناخت، مقیاس سندرم شناختی- توجهی و پرسشنامه ی اضطراب اجتماعی پاسخ دادند. طبق نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، گروه آزمایش کاهش معناداری در توجه معطوف به خود، باورهای فراشناختی مثبت و منفی، نظارت شناختی، سندرم شناختی- توجهی و اضطراب اجتماعی نشان دادند. بر اساس نتایج این مطالعه، اضطراب می تواند از طریق دستکاری توجه بدون به کارگیری تکنیک های شناختی- رفتاری به طور دیرپایی اصلاح شود؛ با این حال تصمیم گیری قطعی مطالعات بیشتری را می طلبد.
اثربخشی مداخله تعدیل غذا خوردن هیجانی روی اصلاح غذا خوردن هیجانی و مدیریت وزن ز نان چاق و دارای اضافه وزن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مشخص کردن کارآمدی مداخله تعدیل غذا خوردن هیجانی روی اصلاح غذا خوردن هیجانی و مدیریت وزن زنان چاق و دارای اضافه وزن صورت گرفته است.
روش: با استفاده از نمونهگیری در دسترس، از میان زنان داوطلب واجد معیارهای ورود-خروج به پژوهش، 22 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه (آزمایش و کنترل) جایگزین شدند، کلیه آزمودنیها قبل و بعد از مداخله تعدیل غذا خوردن هیجانی به گویههای پرسشنامه غذا خوردن هیجانی پاسخ دادند و مشخصات تنسنجی آنها نیز اندازهگیری شد.
یافتهها: تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نسخه 16ام نرم افزار آماری SPSS و با استفاده از آزمون t مستقل، نشان داد مداخله تعدیل غذا خوردن هیجانی به طور معنادار باعث اصلاح الگوهای غذا خوردن هیجانی (خشم، اضطراب و افسردگی) و کاهش وزن در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شده است (05/0> p).
نتیجهگیری: این مداخله باعث کاهش وزن و اصلاح غذا خوردن هیجانی به واسطه تنظیم هیجانها، اصلاح باورهای مخرب غذا خوردن و بازسازی شناختی در میان افراد دارای غذا خوردن هیجانی شده است.
نقش تاب آوری در ارتباط تنظیم هیجان شناختی و کیفیت دوستی دو گروه از دانشجویان سیگاری و غیرسیگاری دانشگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سیگار رایج ترین ماده اعتیادآور است که دوستی نامناسب و تنظیم منفی هیجانات با در نظر گرفتن نقش تاب آوری، احتمال مصرف این ماده را بالا می برد. هدف این پژوهش بررسی نقش تاب آوری در ارتباط تنظیم هیجان شناختی و کیفیت دوستی دو گروه از دانشجویان سیگاری و غیرسیگاری می باشد. پژوهش حاضر از نوع همبستگی و علی-مقایسه ای است. در این پژوهش 200 نفر از دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی ت هران به روش نمونه گیری خوشه ای چن دمرحله ای انت خاب و پرسشنامه های تنظیم هیجان شناختی، کیفیت دوستی و تاب آوری را تکمیل نمودند. یافته های پژوهش با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون های t مستقل، همبستگی پیرسون، همبستگی پاره ای و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که میانگین تاب آوری و راهبردهای تنظیم هیجان در دو گروه سیگاری و غیرسیگاری دارای تفاوت آماری معنی داری می باشد. همچنین بین راهبردهای مثبت تنظیم هیجان و کیفیت دوستی با کنترل تأثیر تاب آوری رابطه مثبت و بین راهبردهای منفی تنظیم هیجان و کیفیت دوستی با کنترل تأثیر تاب آوری رابطه منفی معنی دار وجود دارد. بحث و با توجه به نتایج می توان گفت که افراد سیگاری از راهبردهای مثبت تنظیم هیجان و همچنین تاب آوری کمتری نسبت به گروه مشابه غیرسیگاری برخوردارند. همچنین تاب آوری شرط لازم و نه کافی در ارتباط بین تنظیم هیجان و کیفیت دوستی است.
نورون های آینه ای و نقش آن درتقلید و نظریه ی ذهن در کودکان طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یافته های جدید علمی از کشف گروهی از نورون ها در قسمت پیش حرکتی قشر خاکستری مغز خبر می دهند. این نورون ها، نورون های آینه ای نام دارند. متخصصان برای اولین بار درحدود دهه ی 1990 سیستم نورون های آینه ای را در میمون ها در دانشگاه پارما کشف کردند. نورون های آینه ای در مغزمسئول درک اعمال و مقاصد دیگرانند. سیستم نورون های آینه ای یک نقش مهم در درک اعمال دیگران داشته و ممکن است توانایی ضروری برای انسان ها در یادگیری از طریق مشاهده و تقلید باشد. پژوهش های نوروفیزیولوژی زیادی اثبات کرده اندکه این نورون ها در مغز کودکان طیف اتیسم به طور جدی آسیب دیده اند که پیامد آن به صورت نقص در رفتارهای تقلیدی و نظریه ی ذهن آشکار می شود. مقاله حاضر با بررسی نورون های آینه ای در پی توضیح و تبیین کارکردهای آنها در تقلید و نظریه ی ذهن کودکان طیف اتیسم می باشد. یافته های این پژوهش می تواند در آموزش کودکان طیف اتیسم موثر باشد.
رابطه ی بین منبع کنترل و خودپنداره با تنش ادراک شده بر مادران کودکان درخودمانده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطهی منبع کنترل و خودپنداره با تنش ادراک شده بر مادران کودکان درخودمانده، انجام گرفت.
روشکار: این پژوهش توصیفی همبستگی در سال 1390، بر روی 42 نفر از مادران کودکان درخودمانده که به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت داشتند و در مراکز اختلال درخودماندگی نور هدایت، آوا و تبسم شهرستان مشهد انجام شد. به منظور اندازهگیری منبع کنترل از مقیاس کنترل درونی-بیرونی راتر و برای اندازهگیری خودپنداره از مقیاس خودپندارهی بک و برای اندازهگیری تنش ادراک شده از مقیاس تنش ادراک شده استفاده شد.تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و با ضریب همبستگی پیرسون انجام شد.
یافتهها:بین منبع کنترل درونی با تنش ادراک شدهی مادران کودکان درخودمانده، رابطهی مستقیم و معنی دار وجود دارد (05/0P<) و بین منبع کنترل بیرونی و تنش ادراک شدهی مادران کودکان درخودمانده، رابطهی مستقیم و معنی دار وجود ندارد (05/0P>)، همچنین میان خودپنداره و تنش ادراک شدهی مادران کودکان درخودمانده نیز رابطهی مستقیم و معنی دار وجود دارد (05/0P<).
نتیجهگیری: منبع کنترل با خودپنداره و تنش ادراک شدهی مادران کودکان درخودمانده، رابطهی مستقیم و معنیداری دارد.
تاثیردرمان ترکیبی گاباپنتین بالیتیوم درنوجوانان مبتلابه اختلال دوقطبی دریک کارآزمایی بالینی دو سو کور تصادفی کنترل شده با دارونما(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:مطالعات درمان تکدارویی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی با شروع زودرس، رضایتبخش نبوده و مطالعات درمان ترکیبی، اندک است. گزارشاتی در مورد نقش گاباپنتین در درمان اختلال دوقطبی بزرگسالان وجود دارد. مطالعهی حاضر اثربخشی درمان ترکیبی گاباپانتین و لیتیوم را در نوجوانان مبتلا در مقایسه با دارونما بررسی کرده است.
روشکار: در این کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده با دارونما در سال 1387-1388 تعداد 31 بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی 17-10 ساله به صورت متوالی و تصادفی در دو گروه مداخلهی درمانی لیتیوم و گاباپانتین (16 نفر) و لیتیوم و دارونما (15 نفر) قرارگرفتند. مطالعه در طول 8 هفته انجام گرفت. دوز لیتیوم به تدریج تا سطح درمانی سرمی 1/1-8/0
میلیاکیوالان بر لیتر وگاباپانتین تا 400 میلیگرم افزایش یافت. پرسشنامههای مقیاس درجهبندی مانیای یانگ (YMRS)، افسردگی بک (BDI) واضطراب هامیلتون (HARS) هر 2 هفته یک بار تکمیل شده است. عوارض دارویی هر 2 هفته یک بار، سطح سرمی لیتیوم هفتگی و وزن بیماران در ابتدا وانتهای پژوهش بررسی گردید. در تحلیل آماری از آزمونهای تی و ANOVA استفاده شد.
یافتهها:دو گروه از نظر نمرهی YMRS، BDI و HARS، در سطح پایه تفاوتی نداشتند. تفاوت نمره تا هفتهی هشتم در هر دو گروه معنیدار بود (05/0P<) ولی میزان کاهش نمرهی پرسشنامه ها بین دو گروه معنیدار نبود.
نتیجهگیری: افزودن گاباپنتین به لیتیوم، تفاوت معنیداری بین دو گروه از نظر تاثیر بر کاهش علایم مانیا، افسردگی و اضطراب نسبت به دارونما ایجاد نکرد.