فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۴۱ تا ۱٬۹۶۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ارتقای سطح کیفیت زندگی بیماران، هدف اصلی مداخلات درمانی در بیماری های مزمن است که یکی از راه های حصول این امر در برخی موارد، کاستن از شدت علایم بیماری است. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط کیفیت زندگی و شدت علایم در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر (IBS یا Irritable bowel syndrome) انجام شده است.
مواد و روش ها: این مطالعه بر روی 225 نفر بیمار مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر مراجعه کننده به کلینیک سلامت گوارش مرکز تحقیقات روان تنی شهر اصفهان با روش نمونه گیری در دسترس و بهره گیری از ابزارهای IBS-QOL (Irritable bowel syndrome-quality of life-34) و IBS severity index (IBSSI) انجام شده است. اطلاعات توسط آمار توصیفی و ضریب همبستگی Pearson و با کمک نرم افزار SPSS نسخه 18 مورد آنالیز قرار گرفت.
یافته ها: از کل نمونه 225 نفری، 65 نفر (9/28 درصد) مرد و 160 نفر (1/71 درصد) زن بودند. میانگین سنی افراد 27/12 ± 61/38 و میانگین طول مدت ابتلا به بیماری 3/4 ± 14/5 سال بود. میانگین نمره کیفیت زندگی افراد مبتلا 74/20 ± 37/43 و میانگین نمره شدت علایم IBS
4/95 ± 9/238 به دست آمد. بین کیفیت زندگی افراد مبتلا به IBS با شدت علایم IBS رابطه همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت
(001/0 > P).
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این بررسی، بین کیفیت زندگی و شدت علایم سندرم روده تحریک پذیر ارتباط وجود دارد و با کاهش شدت علایم بیماری کیفیت زندگی بیمار افزایش می یابد.
رابطه سبک های مقابله ای با افسردگی پسران و دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های مقابله ای با افسردگی نوجوانان بود. به این منظور از بین دانش آموزان دبیرستانی شهر لردگان در سال تحصیلی 90-89 با استفاده از روش خوشه ای تعداد 341 دانش آموز (140 پسر و 141 دختر) انتخاب و در پژوهش شرکت داده شدند. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. شرکت کنندگان در این پژوهش به سؤالات پرسشنامه سبک های مقابله ای نوجوانان فرایدنبرگ و لویس، پرسشنامه افسردگی بک، و پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی مؤلفین مقاله، پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون معنادار بودن همبستگی و روش تحلیل رگرسیون تجزیه و تحلیل گردید. نتایج به دست آمده نشان داد که میزان افسردگی دختران بیشتر از پسران است. علاوه بر این، بین سبک مقابله مسأله محور با افسردگی در هر دو جنس و بین سبک مقابله هیجان محور با افسردگی دختران همبستگی منفی مشاهده گردید (001/0p <). بین سبک مقابله ناکارآمد با افسردگی شرکت کنندگان نیز همبستگی مثبت یافت گردید (001/0p <). این پژوهش نشان داد که سبک های مقابله ای مسأله محور، هیجان محور و ناکارآمد، توانایی پیش بینی معنادار افسردگی نوجوانان را دارند؛ در نتیجه استفاده از سبک های مقابله مسأله محور و هیجان محور با کاهش و استفاده از سبک مقابله ناکارآمد، با افزایش میزان افسردگی نوجوانان همراه است.
اثربخشی درمان گروهی تحلیل تبادلی بر رضایت زناشویی و پرخاشگری سوءمصرف کنندگان مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروه درمانی به شیوه تحلیل تبادلی بر افزایش رضایت زناشویی و کاهش پرخاشگری بیماران تحت درمان نگهدارنده متادون بود. در یک پژوهش نیمه تجربی از مردان متأهل تحت درمان در سه کلینیک شهر اصفهان (براساس نمونه گیری خوشه ای)، تعداد 39نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (19نفر) و گروه کنترل (20نفر) قرار داده شدند. گروه آزمایش 16 جلسه گروه درمانی دریافت کرده و در گروه کنترل، مداخله ای انجام نشد. ابزار استفاده شده در این پژوهش، پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ(السون و فاورز،1989) و فهرست تجدید نظرشده علائم روانی- فرم90 سؤالی(دروگاتیس،1980) بود (به نقل ازمارنات،1384)؛ که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. نتایج تحلیل کوواریانس حاکی از آن بود که میانگین نمرات پرخاشگری گروه آزمایش به طور معناداری نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری پیدا کرده است، ولی افزایش معناداری در نمرات رضایت زناشویی گروه آزمایش مشاهده نداشت. به طور کلی، گروه درمانی به شیوه تحلیل تبادلی همراه با درمان نگهدارنده متادون می تواند در افزایش کنترل پرخاشگری سوء مصرف کنندگان مواد مؤثر باشد، اما تأثیرمعناداری بر رضایت زناشویی آن ها ندارد.
تاثیر درمانی آموزش چندرسانه ای فرزندپروری به مادران دارای کودک مبتلا به اختلال بی اعتنایی مقابله ای در مشهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تعامل والدین در بهداشت روانی کودکان موثر است. سبک فرزندپروری، مجموعه نگرشهای ایجادکنندهی جو هیجانی برای بروز رفتارهای والدین با کودک است. پژوهش حاضر به منظور تعیین اثر آموزش چندرسانهای فرزندپروری به والدین در درمان کودکان مبتلا به اختلال بیاعتنایی مقابلهای (ODD) انجام شده است.
روشکار: در این مطالعهی کارآزمایی 45 نفر از مادران دارای کودکان 10-3 سالهی مبتلا به ODD در مشهد در سال 1389وارد مطالعه و به طور تصادفی ساده به سه گروه تقسیم شدند. به گروه اول آموزش رو در رو (PMT) و به گروه دوم، مطالب آموزشی در قالب نرمافزاری به صورت آموزش چندرسانهای (M-PMT) ارایه شد. گروه سوم، گروه شاهد (در نوبت درمان) بودند. ارزیابی با آزمون کانرز و ارزیابی فرزندپروری بامریند، قبل و بعد از زمان مداخله سنجیده شد. دادهها توسط نرمافزار SPSSنسخهی 16 و آزمونهای آنووا، کروسکالوالیس، آزمون تی زوجی و منویتنی تحلیل شدند.
یافتهها: روش M-PMT بر بهبود مشکلات سلوک (03/0=P)، یادگیری (04/0=P)، بیشفعالی (01/0=P)، رفتار تکانهای (02/0=P) و اضطراب (01/0=P) کودکان موثر بود، ولی در مشکلات جسمی-روانی (2/0=P) تفاوت معنیداری مشاهده نشد. بهبود مشکلات سلوک در گروه M-PMT و PMT اختلاف معنیداری نداشت (1/0=P). در بهبود رفتارهای تکانهای و اضطراب M-PMT موثرتر از PMT بود (به ترتیب 009/0=P و 02/0=P) ولی میزان کاهش بیشفعالی در گروهPMT بهتر بود (03/0=P).
نتیجهگیری: شیوهی نوین آموزش به روش چندرسانهای بر بهبود مشکلات یادگیری، بیشفعالی، رفتار تکانهای و اضطراب کودکان موثر بود، البته در رفتارهای تکانهای و اضطراب روش چندرسانهای و در بیشفعالی روش آموزش رو در روی والدین، پاسخ بهتری داشت.
سیستم های مغزی- رفتاری، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سیستم های مغزی- رفتاری تأثیر زیادی بر شخصیت و رفتار انسان دارند. سیستم بازداری رفتاری با رفتارهای اجتناب و کناره گیری مرتبط است؛ در حالی که سیستم فعال ساز رفتاری با رفتار روی آورد در ارتباط می باشد. بیش فعالی و کم کنشی هر یک از این سیستم ها می تواند دامنه وسیعی از اختلالات را تبیین کند. پژوهش حاضر به منظور بررسی رابطه بین فعالیت سیستم های مغزی- رفتاری، باورهای فراشناختی و راهبردهای کنترل فکر فراشناختی در بیماران مبتلا به وسواسی- اجباری انجام گرفت.
روش: در این پژوهش که از نوع مطالعات همبستگی بود، 80 بیمار مرد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری با روش نمونه گیری در دسترس از بین مراجعه کنندگان به مراکز روان پزشکی 22 بهمن و ابن سینای شهر مشهد در شش ماهه اول سال 1391 انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسشنامه های وسواسی- اجباری مادزلی، شخصیت گری ویلسون، باورهای فراشناخت- 30 سؤالی و راهبردهای کنترل فکر را تکمیل نمودند. داده های پژوهش از طریق روش همبستگی و رگرسیون چندگانه گام به گام تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: باور نیاز به کنترل افکار و راهبرد تنبیه خود، بیشترین همبستگی را با سیستم بازداری رفتاری داشتند. خودآگاهی شناختی، باورهای مثبت درباره ی نگرانی و باورهای مربوط به کنترل ناپذیری و خطر؛ راهبردهای تنبیه خود و نگرانی؛ و سیستم بازداری رفتاری قوی ترین پیش بینی کننده های علائم وسواس بودند.
نتیجه گیری: بین باورهای فراشناختی، راهبردهای کنترل فکر و سیستم های مغزی- رفتاری در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری ارتباط معناداری وجود دارد. آشنایی با سطوح فراشناختی و انتخاب راهبردهای کنترل فکر مناسب در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری، می تواند چارچوب ارتباط این اختلال را با سیستم های مغزی- رفتاری مشخص تر سازد.
نورون های آینه ای و نقش آن درتقلید و نظریه ی ذهن در کودکان طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یافته های جدید علمی از کشف گروهی از نورون ها در قسمت پیش حرکتی قشر خاکستری مغز خبر می دهند. این نورون ها، نورون های آینه ای نام دارند. متخصصان برای اولین بار درحدود دهه ی 1990 سیستم نورون های آینه ای را در میمون ها در دانشگاه پارما کشف کردند. نورون های آینه ای در مغزمسئول درک اعمال و مقاصد دیگرانند. سیستم نورون های آینه ای یک نقش مهم در درک اعمال دیگران داشته و ممکن است توانایی ضروری برای انسان ها در یادگیری از طریق مشاهده و تقلید باشد. پژوهش های نوروفیزیولوژی زیادی اثبات کرده اندکه این نورون ها در مغز کودکان طیف اتیسم به طور جدی آسیب دیده اند که پیامد آن به صورت نقص در رفتارهای تقلیدی و نظریه ی ذهن آشکار می شود. مقاله حاضر با بررسی نورون های آینه ای در پی توضیح و تبیین کارکردهای آنها در تقلید و نظریه ی ذهن کودکان طیف اتیسم می باشد. یافته های این پژوهش می تواند در آموزش کودکان طیف اتیسم موثر باشد.
شناخت اجتماعی در کودکان و نوجوانان نشانگان داون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت اجتماعی به چگونگی درک کودکان از دیدگاه، احساس، اندیشه ها، نیت ها و انگیزش های خود و دیگران و اینکه درباره روابط اجتماعی چطور فکر می کنند، اشاره دارد. فرایند های شناخت اجتماعی، فرد را در پیش بینی رفتار دیگران، کنترل خود و در نتیجه تنظیم تعامل اجتماعی توانا می سازد. ازسوی دیگر، پژوهش ها نشان داده است، کارکرد کودکان و نوجوانان نشانگان داون در پاسخگویی به تکالیف نظریه ذهن به عنوان آخرین روند پژوهشی درباره تحول شناخت اجتماعی، ضعیف تر از همسالان عادی است، این درحالی است که در سال های اخیر با گسترش تعریف کم توانی ذهنی در زمینه ی""کفایت اجتماعی ""و""مهارت های بین فردی""، هدف از آموزش این کودکان و نوجوانان، آماده نمودن آن ها برای انجام فعالیت های روزمره ی زندگی ، پذیرش مسؤولیت های فردی و اجتماعی و آموزش حرفه ای خاص متناسب با توانایی، استعداد و علاقه آن ها درنظر گرفته شده است. با این حال موفقیت کودکان و نوجوانان نشانگان داون، بدون دارا بودن توانایی های شناخت اجتماعی بعید به نظر می رسد. این مقاله تلاش دارد تا ضمن تبیین مفهوم شناخت اجتماعی و بررسی کارکردهای آن، به مرور پژوهش های صورت گرفته در حوزه شناخت اجتماعی کودکان و نوجوانان نشانگان داون پرداخته و در نهایت برخی از مهم ترین عوامل موثر در رشد شناخت اجتماعی این گروه از کودکان و نوجوانان را شناسایی و معرفی نماید.
مقایسه کارکردهای اجرایی بین سوء مصرف کنندگان هروئین، تحت درمان با متادون و هنجار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: استفاده مزمن از مواد مخدر با طیف گسترده ای از نواقص شناختی شامل دامنه توجه، شاهد بازداری، برنامه ریزی، تصمیم گیری و حافظه همراه است. در این راستا، هدف از این پژوهش، مقایسه کارکردهای اجرایی در مصرف کنندگان هروئین، متادون و گروه هنجار بود.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع پس رویدادی است. روش نمونه گیری دو گروه متادون و هروئین به صورت هدفمند بود و گروه شاهد به صورت تصادفی انتخاب شدند. جامعه آماری این پژوهش شامل مصرف کنندگان متادون و هروئین در شهر اصفهان در سال 1391 بود که به مراکز درمانی، نگهداری (کمپ) و کلینیک های روان پزشکی و ترک اعتیاد شهر اصفهان مراجعه می نمودند. در نهایت 75 نفر در سه گروه متادون (25 نفر)، هرویین (25 نفر) و گروه شاهد (25 نفر) با توجه به معیارهای وابستگی به مواد DSM-IV-TR (Diagnostic and statistical manual of mental disorders) انتخاب شدند و بر اساس آزمون های نروسایکولوژی برج لندن و Stroop مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج تحلیل واریانس نشان داد که عملکرد افراد گروه هنجار نسبت به دو گروه مصرف کننده هروئین و متادون در دو آزمون برج لندن و استرپ تفاوت معنی دار داشت (05/0 ≥ P)، اما دو گروه دیگر تفاوت معنی داری نداشتند.
نتیجه گیری: مصرف متادون و هروئین موجب تغییر ساختار و عملکرد نواحی مغزی به خصوص قشر فرونتال و پره فرونتال می شود و در نتیجه باعث نقص در کارکردهای نروسایکولوژی (عملکردهای اجرایی) این نواحی می گردد. با الهام از این یافته ها می توان برنامه های توان بخشی تخصصی برای آماده سازی این افراد جهت ورود دوباره به زندگی فردی، شغلی و اجتماعی طراحی نمود.
تناسب عملکرد و آموزش تکنسین های اورژانس پیش بیمارستانی در برخورد با بیماران ترومایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف: مراقبت های پیش بیمارستانی در مورد بیماران اورژانس تروما از ویژگی های خاصی برخوردار است و اقدامات تشخیصی و درمانی که قبل از رسیدن این بیماران به بیمارستان انجام می شود، نقش بسزایی در کاهش مرگ و میر و بهبود پیامد آنها دارد. مطالعه حاضر به ارزیابی صحت عملکرد تکنسین های اورژانس پیش بیمارستانی تهران در برخورد با بیماران ترومایی پرداخت.
روش ها: در مطالعه ای مقطعی از شهریور 1389 تا شهریور 1390 در جامعه بیماران ترومایی منتقل شده توسط اورژانس پیش بیمارستانی تهران به بیمارستان امام حسین(ع)، 500 بیمار به روش نمونه گیری مقطعی انتخاب شدند. پژوهش با بررسی برگ مأموریت، مصاحبه با تکنسین پیش بیمارستانی و معاینه بیمار برای تعیین اقدامات لازم و انجام شده قبل از ورود به اورژانس به وسیله چک لیست انجام شد. داده ها با آزمون های T زوجی و مجذور کای در قالب نرم افزار آماری SPSS 18 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: متوسط فاصله زمانی تماس با اورژانس پیش بیمارستانی تا رسیدن آنها به محل حادثه 71/7±48/9 دقیقه (حداقل 1 و حداکثر 100) و متوسط فاصله زمانی انتقال بیمار از محل حادثه تا بیمارستان 53/18±99/35 دقیقه (حداقل 5 و حداکثر 137) بود.
اقدام نامطلوب تکنیسین ها در مورد بی حرکت سازی فقرات گردنی (3/10%)، بی حرکت سازی ستون فقرات (6/16%)، بی حرکت سازی شکستگی اندام (14%)، رگ گیری (9/9%) و کنترل خونریزی (6/33%) مشاهده شد.
نتیجه گیری: تکنسین های پیش بیمارستانی در برقراری راه وریدی، بی حرکت سازی فقرات گردنی، بی حرکت سازی ستون فقرات، بی حرکت سازی شکستگی اندام و کنترل خونریزی دارای تشخیص و عملکرد مناسب و در مورد تشخیص و اقدام برای اکسیژن رسانی و خروج جسم خارجی ضعف دارند.
اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر اضطراب امتحان و عزّت نفس دانش آموزان پسر سوم راهنمایی شهرستان قدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر اثربخشی راهبردهای شناختی و فراشناختی بر اضطراب امتحان و عزّت نفس دانش آموزان پسر پایه سوم راهنمایی بررسی شد. روش پژوهش از نوع آزمایشی، و طرح پژوهش پیش آزمون _ پس آزمون دو گروهی بود. جامعه آماری 2610 دانش آموز پسر سال سوم راهنمایی شهرستان قدس، در سال تحصیلی 91-1390، بودند که از میان آن ها 60 نفر در قالب دو گروه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، آزمون اضطراب امتحان عبدالقاسمی (TAI) و عزّت نفس کوپر اسمیت بود. ابتدا از هر دو گروه پیش آزمون اضطراب امتحان و عزّت نفس گرفته شد، سپس برای گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه 50 دقیقه ای آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی انجام شد و پس از اتمام جلسات آموزش، از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. داده های حاصل از اجرای پیش آزمون و پس آزمون، با استفاده از آزمون تی مستقل تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد، آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر کاهش اضطراب امتحان(001/0 P<) و افزایش عزّت نفس(05/0 P<) دانش آموزان مؤثر بوده است .
مقایسه هوش هیجانی، سبک دلبستگی و عزت نفس در افراد معتاد و غیر معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: فرآیندهای تحول مانند هوش هیجانی، سبک دلبستگی و عزت نفس نقش اساسی در سلامت روانشناختی افراد ایفا میکنند و یکی از عوامل زمینهساز اعتیاد میباشند. هدف پژوهش حاضر بررسی هوش هیجانی، سبک دلبستگی و عزت نفس در مردان معتاد و بهنجار بود.
روش: بر اساس ملاکهای ورود، شیوه نمونهگیری در دسترس و مصاحبه نیمه ساختار یافته بر مبنای DSM IV ، 50 نفر از مردان معتاد انتخاب و پس از همتاسازی با 50 نفر از مردان غیرمعتاد توسط مقیاس رگه فراخلقی (TMMS)، پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسالان (AAS) و سیاهه عزت نفس کوپراسمیت مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: نتایج نشانداد که در سبک دلبستگی ایمن میانگین نمرات گروه غیرمعتاد بیشتر از گروه معتاد است، درحالیکه در سبک ناایمن اجتنابی و سبک اضطرابی دوسوگرا مردان معتاد به طور معناداری بالاتر از مردان غیر معتاد هستند. در هر سه مولفه توجه، تمایز و بازسازی خلق از هوش هیجانی، افراد معتاد در مقایسه با گروه غیرمعتاد نمرات پایینتری کسب نمودند. همچنین در همه مؤلفههای عزت نفس نیز گروه غیرمعتاد نمرات بالاتری در مقایسه با افراد معتاد کسب نمودند.
نتیجهگیری: . همبستههای روانشناختی هوش هیجانی، سبک دلبستگی بزرگسالی و عزت نفس از عوامل مهم خطرساز بروز پدیده اعتیاد به مواد مخدر است و تلویحات کاربردی فراوانی در زمینه مداخلات پیشگیرانه و درمان رفتارهای سوء مصرف دارد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی براصلاح ارزیابی های ثانویه کنترل ودرمان مبتنی بر اصلاح مسئولیت پذیری افراطی در بیماران مبتلا به اختلال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر اصلاح ارزیابی های ثانویه کنترل و مقایسه آن با درمان مبتنی بر اصلاح مسئولیت پذیری افراطی در درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی بود. روش: روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی بود و در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. گروه های آزمایشی شامل دو گروه درمان مبتنی بر اصلاح ارزیابی های ثانویه کنترل (12 نفر) و درمان مبتنی بر اصلاح مسئولیت پذیری افراطی (15 نفر) بود. هر دو گروه ده جلسه دو ساعته درمان را به صورت گروهی، یک بار در هفته دریافت کردند. 13 بیمار نیز در گروه کنترل (لیست انتظار) بودند. مقیاس وسواس فکری و عملی ییل براون،پرسشنامه باورهای وسواسی و پرسشنامه افسردگی بک برای سنجش شدت وسواس، باورهای وسواسی و افسردگی استفاده شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندگانه در نرم افزار spss تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که طبق نمره مقیاس وسواس فکری- عملی ییل براون، پرسشنامه باورهای وسواسی و پرسشنامه افسردگی بک، همدرمان مبتنی بر اصلاح ارزیابی های ثانویه کنترل و همدرمان مبتنی بر اصلاح مسئولیت پذیری افراطی نسبت به حالت لیست انتظار به طور معناداری مؤثرتر بودند و درمان مبتنی بر اصلاح ارزیابی های ثانویه کنترل به طور معنادار مؤثرتر از درمان مبتنی بر اصلاح مسئولیت پذیری افراطی بود. این برتری در پیگیری یک ماهه نیز تداوم داشت. نتیجه گیری: برحسب یافته های حاصل از پژوهش حاضر، درمان مبتنی بر اصلاح ارزیابی های ثانویه کنترل، نسبت به درمان مبتنی بر اصلاح مسئولیت پذیری افراطی، در درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری و عملی مؤثرتر می باشد.
پیش بینی نشانه های اضطراب اجتماعی (ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژی) براساس طرحواره های ناسازگار اولیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی نشانه های اضطراب اجتماعی (ترس، اجتناب، ناراحتی فیزیولوژیک) با استفاده از طرحواره های ناسازگار اولیه بود. نمونه پژوهش شامل 200 دانشجوی دانشگاه ایلام بودند که به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت-کنندگان پرسشنامه فرم کوتاه طرحواره یانگ (YSQ-SF) و سیاهه اضطراب اجتماعی (SPIN) را تکمیل نمودند. نتایج بیانگر رابطه معنادار طرحواره های ناسازگار اولیه و علائم ترس، اجتناب و ناراحتی فیزیولوژی ک بود. طرحواره ان زوای اجتماعی/ بیگان گی ب ه طرز معناداری هر سه علامت را پیش بینی کرد. به علاوه، بخشی از واریانس های هر نشانه توسط طرحواره های خاصی به صورت معنی داری پیش بینی ش د. اگر چه بخشی از نتایج به دست آمده با یافت ه های ت حقیقات دیگر هماهنگ می باشد، اما در مورد نتایج باید با احتیاط برخورد شود و پژوهش های بین- فرهنگی و درون- فرهنگی می تواند به تدقیق یافته ها کمک نماید.
طول مدت مصرف متامفتامین (شیشه) و اختلالات توجه پایدار در سوءمصرف کنندگان متامفتامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر برای مطالعه رابطه بین طول مدت سوءمصرف متامفتامین و اختلالات توجه پایدار صورت گرفت. روش: گروه نمونه شامل200 نفر (زن و مرد) به روش تصادفی در دسترس از میان سوءمصرف کنندکان20 تا 40 ساله شیشه که تحت درمان اقامتی بودند، انتخاب شدند. از آزمون عملکرد پیوسته برای ارزیابی عملکرد توجه پایدار و برای اندازه گیری طول مدت مصرف از پرسشنامه جمعیت شناختی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نتایج و عملکرد آزمودنی ها در توجه و طول مدت مصرف شیشه رابطه منفی وجود دارد. آزمودنی ها با مدت مصرف طولانی تر خطای ارایه پاسخ بیشتر، زمان واکنش طولانی تر و پاسخ صحیح کمتری داشتند. نتیجه گیری: از یافته ها می توان نتیجه گرفت، سوءمصرف شیشه منجر به آسیب های مغزی و نقایص توجه می شود که می تواند نتایج درمانی نامطلوب را در پی داشته باشد. لذا به کارگیری روش های توانبخشی عملکردهای شناختی می تواند کارآیی درمان را افزایش دهد.
اثربخشی برنامه های آموزش بازداری پاسخ و حافظه فعال بر بهبود مهارت های اجتماعی کودکان با اختلال کاستی توجه و بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر برنامه های آموزش بازداری پاسخ و حافظه فعال بر بهبود مهارت های اجتماعی کودکان با اختلال کاستی توجه و بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان 7- 11 ساله شهر تهران بوده که به بیمارستان توان بخشی رفیده مراجعه و تشخیص روان پزشکی دریافت کرده اند. تعداد 16 آزمودنی به شیوه هدفمند انتخاب شده و به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه جای گرفتند. به منظور ارزیابی نشانه های اختلال کاستی توجه و بیش فعالی از مقیاس درجه بندی والدین کانرز(1978)، برای بررسی مهارت های اجتماعی از نظام درجه بندی مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت فرم والدین(1990) و برای ارزیابی هوش آن ها از آزمون ریون (1938،1947) استفاده شد.آزمودنی های گروه آزمایشی طی 24 جلسه (هر جلسه 60 دقیقه) برنامهآموزش بازداری پاسخ محقق ساخته و برنامه آموزش حافظه فعال را دریافت کردند و آزمودنی های گروه گواه هیچ گونه آموزشی ندیدند. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس یک راهه نشان داد که بین میانگین نمرات گروه آزمایشی و گواه در مهارت های اجتماعی تفاوت معناداری وجود دارد (01/0P<). می توان چنین نتیجه گیری کرد که برنامه های آموزش بازداری پاسخ و حافظه فعال در افزایش مهارت های اجتماعی آزمودنی های گروه آزمایشی تأثیر جالب توجهی داشته است.
مقایسة کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی پسران فلج مغزی فعال و غیرفعال شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر، مقایسه کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی پسران فلج مغزی 13 تا 18 ساله فعال و غیر فعال شهر تهران بود. به این منظور، از بین 150 نفر دانش آموز فلج مغزی مقاطع راهنمایی و دبیرستان، 28 نفر به شکل تصادفی انتخاب و بر اساس پرسشنامه فعالیت بدنی در دو گروه فعال (14 نفر) و غیرفعال (14 نفر) طبقه بندی شدند. از پرسشنامه غربالگری کودکان، شامل 10 خرده مقیاس بهزیستی جسمی، بهزیستی روانی، احساسات و خلق و خو، خودپنداره، خودمختاری، روابط با والدین و خانه، حمایت اجتماعی و همسالان، محیط مدرسه، پذیرش اجتماعی و منابع مالی برای آزمون فرضیات استفاده شد، روایی و پایایی این ابزار مورد تأیید قرار گرفت (85/0p=). برای تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل واریانس چند متغیره استفاده شد. آزمون فرضیه های تحقیق نشان داد، پسران فلج مغزی فعال از کیفیت زندگی مرتبط با سلامتی بهتری برخوردارند (05/0P<). در سطح خرده مقیاس ها نیز افراد فعال در بهزیستی بدنی، احساسات و خلق وخو، بهزیستی روانی، منابع مالی و حمایت اجتماعی و همسالان از پسران فلج مغزی غیر فعال برتر بوده (05/0P<)، اما تفاوت معنی داری بین دو گروه در خرده مقیاسهای خود پنداره، خود مختاری، پذیرش اجتماعی، محیط مدرسه، و روابط با والدین و خانه مشاهده نشد (05/0P>). نتایج تحقیق حاضر نشان داد، دیدگاه مثبت کودکان فعال نسبت به خود ناشی از فعالیت بدنی مستمر بوده است.
بررسی تأثیر آموزش نوروفیدبک بر کاهش اضطراب(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش نوروفیدبک بر کاهش اضطراب در مراجعه کنندگان به کلینیک مشاوره و خدمات روان شناسی در شهر اصفهان بود.
مواد و روش ها: تعداد 18 نفر از مراجعه کنندگان مرد با میانگین سنی 44/34 بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند و قبل و بعد از اجرای پژوهش با آزمون اضطراب کتل (1958) بررسی شدند. معیار انتخاب افراد عبارت از نمره اضطراب بالای 35 در مقیاس بود. تعداد جلسات نوروفیدبک 15 جلسه نیم ساعته بود.
یافته ها: داده های پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از تحلیل کواریانس بررسی شدند. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش نوروفیدبک بر کاهش اضطراب مؤثر است (001/0> P). به عبارتی 70 درصد از تغییرات اضطراب آزمودنی ها به وسیله نوروفیدبک بوده است.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که نوروفیدبک توانست اضطراب شرکت کنندگان در پژوهش را به طور معنی داری کاهش دهد. بدین صورت که تغییرات دامنه برانگیختگی آزمودنی ها در نقاط FP1-T3 و هم چنین تقویت دامنه SMR در نقطه CZ موجب تغییرات معنی دار در سطح اضطراب آزمودنی های پژوهش گردید.
الگوی پیش بینی هراس اجتماعی بر پایه باورهای فراشناختی و توان حل مسأله اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلالات اضطرابی و مخصوصاً هراس اجتماعی از مهمترین اختلالاتی هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند. پژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط باورهای فراشناختی و توان حل مسأله اجتماعی با نشانگان اختلال هراس اجتماعی در دانشجویان انجام شده است. روش: تعداد 284 نفر از دانشجویان دانشگاه تبریز به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و علاوه بر اطلاعات دموگرافیک به پرسشنامه های باورهای فراشناختی، توان حل مسأله اجتماعی و هراس اجتماعی پاسخ دادند. تحلیل داده ها با روشهای آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین نمرات افراد در باورهای فراشناختی و توان حل مسأله اجتماعی با نشانگان اختلال هراس اجتماعی همبستگی معناداری وجود داشت، در این میان باور مثبت در مورد نگرانی، نیاز به کنترل فکر و توان حل مسأله اجتماعی نقش معناداری در پیشبینی نشانگان اختلال هراس اجتماعی داشتند، اما وقوف شناختی، اطمینان شناختی و کنترل ناپذیری نقش معناداری در پیشبینی نشانگان اختلال هراس اجتماعی نداشتند. نتیجه گیری: باورهای فراشناختی از عوامل مؤثر در سلامت روانی هستند و میتوان با تغییر فراشناخت هایی که شیوه ناسازگارانه تفکرات منفی را زیاد می کنند و یا باعث افزایش باورهای منفی عمومی می گردند به بهبود وضعیت سلامت روانی دانشجویان کمک کرد.
تاثیر گروه درمانی شناختی رفتاری به روش فرانظری بر میزان نشانه های افسردگی و دوز متادون مصرفی بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از تحقیق، بررسی تاثیر گروه درمانی شناختیرفتاری به روش فرانظری بر میزان نشانههای افسردگی و دوز متادون بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون (MMT) میباشد.
روشکار: این پژوهش کارآزمایی بالینی طی 6 ماه (پاییز و زمستان 1389) بر روی بیماران MMT کلینیک بیمارستان ابنسینای مشهد انجام شد. با نمونهگیری در دسترس، 12 بیمار انتخاب و تحت 15 جلسه رواندرمانی گروهی شناختی رفتاری به روش فرانظری قرار گرفتند. 12 بیمار نیز گروه شاهد را تشکیل دادند. معیارهای ورود به مطالعه داشتن سواد در حد خواندن و نوشتن، گذشت حداقل یک ماه از پایان دوره القای MMT، عدم ابتلا به اختلالات عمدهی روانپزشکی در محور یک به جز وابستگی به اپیوئیدها و عدم ابتلا به اختلال شخصیت مرزی بود. دوز متادون بر اساس گزارش درمانگاه و نشانههای افسردگی توسط آزمون فهرست بازبینی تجدیدنظرشدهی 90 نشانگانی در ابتدا و انتهای مطالعه سنجیده شد. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS نسخهی 16 و آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس یکسویه صورت پذیرفت.
یافتهها: تفاوت بین میانگین نمرات افسردگی آزمودنیها در دو گروه آزمون و شاهد پس از مهار تاثیر پیشآزمون، سن و مصرف متادون معنیدار (001/0>P) به میزان 57 درصد بود، ولی تفاوت معنیداری در میانگین دوز متادون مصرفی بین دو گروه در پسآزمون وجود نداشت (07/0=P).
نتیجهگیری: گروهدرمانی شناختیرفتاری به روش فرانظری میتواند در کاهش علایم افسردگی در بیماران تحت درمان نگهدارنده با متادون موثر باشد، لیکن در کوتاهمدت بر دوز متادون مصرفی ایشان تاثیر معنیداری ندارد.