مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۵.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
آموزش والدین
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین میزان تاثیر آموزش منظم به والدین دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان فلاورجان بر روابط متقابل و پیشرفت تحصیلی آنان بوده است. روش تحقیق تجربی انتخاب شد. جامعه آماری، والدین دانش آموزان مقطع متوسطه شهر فلاورجان در سال تحصیلی 87 ـ 86 بودند. 60 نفر از والدین به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 30 نفر) جایگزین گردیدند. متغیر مستقل آموزش منظم به والدین بود که برای 7 جلسه تدوین و اجرا شد. ابزار سنجش، پرسشنامه سنجش خانواده و پرسشنامه مقیاس ارزیابی انطباق پذیری و همبستگی خانواده بود. برای ارزیابی پیشرفت تحصیلی از معدل دانش آموزان قبل و بعد از اجرای متغیر مستقل استفاده گردید. فرضیه های تحقیق عبارت بود از: 1ـ آموزش منظم به اولیا بر روابط متقابل آنها تاثیر دارد. 2ـ آموزش منظم به والدین بر ابعاد روابط خانوادگی تاثیر دارد. 3ـ آموزش منظم به والدین بر همبستگی و انطباق پذیری خانواده تاثیر دارد. 4ـ آموزش منظم به والدین بر پیشرفت تحصیلی آنان تاثیر دارد. برای تجزیه و تحلیل داده ها در سطح توصیفی از آماره های فراوانی، میانگین و انحراف معیار و در سطح استنباطی از روش کواریانس (ANCOVA) استفاده گردید. یافته های حاصل نشان داد که آموزش منظم به والدین در سطح (05/0>P) بر روابط متقابل و خرده مقیاس های روابط خانوادگی، انطباق پذیری و همبستگی خانواده و پیشرفت تحصیلی فرزندان تاثیر مثبت داشته است.
اثر آموزش والدین بر مبنای برنامه فرزندپروری مثبت (3P)بر سلامت روان شناختی مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای (ODD)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش والدین براساس برنامه فرزندپروری مثبت (P3) بر سلامت روان شناختی مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای طراحی و اجرا شد. این مطالعه از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بوده و جامعه مورد مطالعه آن را مادران دانش آموزان پسر 7 تا 10 ساله دبستان های پسرانه شهرستان نهاوند تشکیل می دهند.نمونه گیری در دو مرحله انجام شد و 30 نفر از مادران کودکانی که براساس فهرست رفتاری کودک (CBCL) و فرم گزارش معلم (TRF)، مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای (ODD) تشخیص داده شده بودند، انتخاب شده و سلامت روانی آن ها با استفاده از پرسشنامه 28 سؤالی سلامت روانی (28GHQ-) مورد ارزیابی قرار گرفت.
در نهایت 20 نفر از مادرانی که در پرسشنامه سلامت روان نمره ای برابر یا بالاتر از نقطه برش (23) گرفتند، انتخاب و به دو گروه آزمایش (10n=) و گواه (10n=) تقسیم شدند. سپس برنامه آموزش فرزندپروری مثبت به مدت 2 ماه در 8 جلسه آموزشی 120 دقیقه ای برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد. سلامت روانی مادران دو گروه بلافاصله پس از پایان جلسات آموزش والدین، دوباره مورد ارزیابی قرار گرفت. در نهایت داده های به دست آمده توسط آزمون U من ویتنی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که نمره کلی سلامت روانی و نیز نمره زیرمقیاس های نشانه های جسمانی، اضطراب و بی خوابی و افسردگی مادران گروه آزمایش پس از پایان جلسات آموزش برنامه فرزندپروری مثبت، با توجه به تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون، کاهش یافته (05/0P<) ولی در تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون زیرمقیاس نارساکنش وری اجتماعی تفاوت معنا داری را نشان نداد (15/0P=). این نتایج بیان می کنند که آموزش برنامه فـرزندپـروری مثبت، سلامت روان شناختی مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای را افزایش می دهد. با توجه به این که شدت و ضعف مشکلات روانی ـ عاطفی مادران نقش مستقیمی در میزان و نحوه بروز مشکلات رفتاری ـ هیجانی کودکان دارد، لذا با انجام مداخلات این چنینی که ارتقاء سلامت روانی والدین را موجب می شود، می توان گام های مثبت و استواری در جهت رفع و یا تخفیف مشکلات رفتاری کودکان برداشت.
اثربخشی آموزش برنامه فرزندپروری مثبت بر خوداثرمندی والدینی مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوداثرمندی والدینی اشاره به باورها یا قضاوت های یک والد از توانمندی هایش جهت نظم دهی و اجرای یک سری از تکالیف مربوط به والد گری با کودک را دارد. احساس خـود اثـرمندی ضعیف در والدین می تواند مقدمه ای بر بد رفتاری با کودک و تاثیرات سوء بر رشد اجتماعی، هیجانی و شناختی کودک باشد و نیز می تواند عملکرد و سازگاری روان-شناختی والدین را تحت تاثیر قرار دهد. این مطالعه با هدف اثر بخشی آموزش برنامه فرزند-پروری مثبت بر خود اثرمندی والدینی مادران صورت گرفته است. این پژوهش از نوع تجربی و به صورت پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل است.
نمونه پژوهش شامل 24 نفر از مادران دختران 7 تا 9 ساله شهر بردسکن در سال تحصیلی 89-88 است که به صورت تصادفی و همتاسازی شده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفته اند. اعضای گروه آزمایش به مدت 8 هفته، هر هفته یک جلسه، به مدت 2 ساعت در جلسات برنامه فرزند-پروری مثبت شرکت کرده در حالی که گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای گرد آوری داده ها شامل پرسشنامه خود اثرمندی والدینی و پرسشنامه توانایی ها و مشکلات بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری t مستقل و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته-های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که میانگین نمرات در دو گروه، بعد از برنامه آموزش، دارای تفاوت معنا داری در سطح 05/0P< است. به طور کلی می توان گفت که برنامه فرزند پروری مثبت توانسته است از طریق تقویت رفتار های مثبت کودکان به وسیله مادر، الگو سازی والد گری مناسب، تلفیق سطح دانش و توانایی مادران، ایجاد تعاملات موثر والد-کودک و فراهم آوردن حمایت اجتماعی، سطح خود اثرمندی والدینی مادران را ارتقاء بخشد.
بررسی اثربخشی آموزش والدین با رویکرد آدلری بر سبک های مقابله ای مادران کودکان مبتلا به نافرمانی مقابله ای و کاهش نشانه های اختلال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر به منظور بررسی اثر بخشی آموزش والدین با رویکرد آدلری برسبک های مقابله ای مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای و کاهش نشانه های این اختلال، اجرا شد. به این منظور 30 نفر از مادران مراجعه کننده به بخش روان پزشکی (بخش اختلالات رفتاری ) بیمارستان بوعلی سینای همدان که مایل به شرکت در برنامه آموزشی بودند، در دو گروه آزمایشی و کنترل به شیوه تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه برنامه آموزش والدین با رویکرد آدلری را دریافت کرد. و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکرد.طرح پژوهش، از نوع نیمه آزمایشی با مدل پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار پژوهش دو پرسشنامه آشنباخ(1991) و پرسشنامه سبک های مقابله ای کارور (1989 ) بود. که برای تشخیص نافرمانی مقابله ای در کودکان و بررسی سبک های مقابله ای مادرانشان از آن ها استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل استفاده شد. نتایج بیان کننده اثربخشی آموزش والدین با رویکرد آدلری بر سبک های مقابله ای مادران کودکان دارای (ODD)یا اختلال نافرمانی مقابله ای کاهش نشانه های اختلال (ODD) بود. فرضیه های پژوهش درباره تغییر سبک های مقابله ای و کاهش نشانه های اختلال (ODD) با 95% اطمینان تأیید شد.
تأثیر آموزش روش تربیتی مبتنی بر حل مسئله بر روش فرزندپروری و رفتارهای خشمگینانه والدین
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که خشم در برخی از موارد نتیجه ناتوانی افراد در اتخاذ راه حل مناسب برای مشکلات روزمره خانوادگی است، آموزش مهارت های حل مسئله و به کارگیری آن در تربیت فرزندان می تواند از بروز رفتارهای پرخاشگرانه والدین پیشگیری کند. هدف مطالعه حاضر ارزیابی اثربخشی آموزش روش تربیتی مبتنی بر حل مسئله بر تغییر روش تربیتی والدین و کاهش خشم آنها نسبت به فرزندان است. در این مطالعه والدین 29 کودک به صورت داوطلبانه در کارگاه های آموزش والدین شرکت کردند. در این کارگاه ها والدین در زمینه استفاده از روش حل مسئله و تغییر روش تربیتی خود در مواجهه با رفتارهای چالش برانگیز کودکان و واکنش مناسب نسبت به آنها آموزش دیدند. کارگاه ها به مدت 9 جلسه دو ساعته و یک روز در هفته برگزار می شدند. ابزارهای پژوهش حاضر پرسشنامه ارزیابی روش تربیتی والدین و پرسشنامه ارزیابی میزان خشم والدین بوده است. نتایج نشان داد که آموزش روش حل مسئله به والدین در بهبود سبک تربیتی و کاهش رفتارهای خشم آلود آنها نسبت به فرزندان موثر بوده است.
ارتقاء تعامل والدین و فرزندان با استفاده از آموزش روش های نوین فرزند پروری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانواده اولین و مهم ترین نظام ارتباطی برای کودکان به شمار می رود و استفاده از شیوه های مناسب حل مسئله در این محیط می تواند تاثیر قابل توجهی بر رشد روانی و اجتماعی کودکان داشته باشد. این پژوهش، با هدف بررسی اثربخشی آموزش حل مسئله به والدین بر شیوه های تربیتی و تعاملی آنها با فرزندان شان انجام شده است. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی است. گروه نمونه شامل 28 نفر از مادران دانش آموزان پیش دبستانی و دبستانی مدارس غیر انتفاعی شهر تهران بوده است که با روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شده بودند. مادران در کارگاه های آموزش تربیت فرزندان با روش حل مسئله شرکت کردند که هفته ای یک بار در 9 جلسه 2 ساعته برگزار شدند. قبل از شروع و بعد از اتمام هر کارگاه، والدین پرسش نامه روش های تربیتی والدین و سیاهه رابطه والد- کودک را تکمیل کردند. یافته های حاصل از تحلیل اندازه گیری های مکرر نشان داد شرکت در کارگاه آموزش روش تربیتی مبتنی بر حل مسئله به افزایش میانگین روش تعامل بر اساس حل مساله و کاهش میانگین روش تنبیه و توبیخ در پرسش نامه روش های تربیتی والدین منجر شده است. داده های حاصل از سیاهه رابطه والد- کودک نیز نشانگر افزایش میانگین ایجاد محدودیت می باشد. آموزش مهارت حل مسئله به والدین می تواند باعث افزایش به کارگیری سبک تربیتی مبتنی بر حل مسئله و کنترل کودکان به وسیله والدین از راه ایجاد قانونمندی در خانواده شود.
اثربخشی برنامه آشنایی والدین با فرایند تحول نوجوانی میانی بر سبک های فرزندپروری و ارتباط والد- کودک
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نوجوانی یک دوره مهم در تحول انسان است و مطالعات متعددی درباره این دوره انجام شده است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر برنامه آموزش والدین در زمینه آشنایی با تحول نوجوانی میانی بر شیوه های فرزندپروری والدین و ارتباط والد- فرزند بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی است. گروه نمونه به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و شامل 50 نفر از مادران دانش آموزان مدارس غیرانتفاعی شهر تهران بود. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس شیوه های فرزندپروری بامریند (1991) و سیاهه رابطه والد- کودک (1994) بودند.
یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل واریانس با طرح اندازه گیری مکرر نشان داد که برنامه آموزشی حاضر تأثیر معناداری را بر ارتباط والد-کودک نداشته (p>0.05)، ولی در مقیاس شیوه های فرزندپروری بامریند، نیمرخ کلی سبک های فرزندپروری بعد از برنامه آموزشی حاضر تغییر معناداری را نشان داد (p<0.05) و برنامه مذکور منجر به تغییر سبک های فرزندپروری شد. با بررسی خرده مقیاس ها، مشخص شد که خرده مقیاس سهل گیرانه تفاوت معناداری را نشان داده است، یعنی آموزش والدین در ارتباط با تحول نوجوانی منجر به افزایش میزان استفاده والدین از شیوه فرزندپروری سهل گیرانه شده است.
نتیجه گیری: برنامه آموزشی حاضر بر ارتباط والد-کودک تأثیر معنادار نداشته و برنامه حاضر دارای اندازه اثر ضعیفی بوده است که نشانگر اثر ضعیف این برنامه بر رابطه والد- فرزند است. نتایج حاصل از نیمرخ سبک های فرزندپروری بعد از برنامه آموزشی نشانگر ایجاد تغییرات است، به این معنا که برنامه حاضر منجر به تغییر سبک های فرزندپروری در شرکت کنندگان شده است. همچنین محدودیت ها و پیشنهادهای پژوهشی نیز در ادامه مطرح شده اند.
تاثیربرنامه آموزشی مادران مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر رفتارهای یادگیری فرزندان چهار تا شش سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین تأثیر آموزش مادر مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر رفتارهای یادگیری فرزندان چهار تا شش سال اجرا شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون و جامعه ی آماری پژوهش را مادران کودکان چهار تا شش سال تشکیل دادند. از میان جامعه آماری مورد اشاره، پنجاه مادر به صورت داوطلبانه انتخاب و به شیوه تصادفی ساده به دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) گمارده شدند. برنامه آموزشی والدین مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک طی شش جلسه به مادران گروه آزمایش ارائه گردید. ابزار سنجش پرسشنامه رفتارهای یادگیری پیش دبستان (مک درموت و همکاران، 2002) بود و داده های حاصل از اجرای پژوهش از طریق تحلیل کواریانس چند متغیری (MANCOVA) تحلیل گردید. نتایج نشان داد که آموزش والدین مبتنی بر نظریه ذهنیت هوش دویک بر انگیزه شایستگی و رفتارهای یادگیری کلی دارای تأثیر معناداری است (05/0>p)،اما بر توجه / پشتکار و نگرش نسبت به یادگیریدر کودکان 4 تا 6 سال دارای تاثیر معناداری نیست (05/0p>).
تأثیرگذاری آموزش مادران در زمینه مشکلات غذاخوردن کودک بر مشکلات خوردن و تنیدگی مادر - کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مداخلات مشکلات غذاخوردن، باید مؤلّفه های مربوط به مادر و کودک را در نظر گرفت. یکی از این مؤلّفه ها تنیدگی مادر و کودک است. هدف مطالعه حاضر، بررسی تأثیر آموزش مادران در زمینه مشکلات غذاخوردن کودک بر درمان این مشکلات و کاهش تنیدگی مادر - کودکان مورد مطالعه است. 34 مادر که کودکانشان مشکلات خوردن داشتند با روش غیراحتمالی در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند (16 نفر گروه آزمایش و 18 نفر گروه کنترل). در این مطالعه شبه آزمایشی، آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل در سه مرحله پیش آزمون (قبل از مداخله)، پس آزمون (پس از تمام شدن جلسات آموزشی) و پیگیری (22 روز پس از تمام شدن جلسات آموزشی) از طریق پرسشنامه تنیدگی والدین (PSI) و مشکلات غذاخوردن ارزیابی شدند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش مادران در زمینه مشکلات خوردن، مشکل غذاخوردن کودکان گروه آزمایش را در پس آزمون (004/0=p) و پیگیری (001/0=p) به طور معناداری کاهش می دهد (004/0=p). همچنین این آموزش، تنیدگی کلّی (001/0=p)، تنیدگی مؤلّفه والد (001/0=p) و مؤلّفه کودک (05/0=p) را در پس آزمون به طور معناداری کاهش می دهد. همچنین این آموزش، تنیدگی کلّی (001/0=p)، تنیدگی مؤلّفه والد (001/0=p) و مؤلّفه کودک (05/0=p) را در مرحله پیگیری 22 روزه نیز کاهش می دهد. بنابراین آموزش در زمینه مشکلات خوردن از میزان این مشکلات و همچنین تنیدگی مادر و کودک می کاهد. درباره مشکلات غذاخوردن، مؤلّفه مادر و کودک اهمّیت فراوانی دارد و یابد به این مؤلّفه ها توجّه کرد.
نیازسنجی آموزشی برنامه های آموزش خانواده برای اولیاء دانش آموزان ناحیه یک تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی نیازهای آموزشی اولیاء شرکت کننده در برنامه های آموزش خانواده آموزش و پرورش ناحیه یک تبریز انجام شد. روش پژوهش از نظر اجرا روش توصیفی، پیمایشی و از نظر نتایج یک تحقیق کاربردی است. جامعه آماری مورد مطالعه شامل والدین کلیه دانش آموزان که در سال تحصیلی92-91 در این ناحیه مشغول به تحصیل بودند. برای انجام تحقیق، تعداد 382 نفر والدین به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از سه پرسش نامه محقق ساخته به ترتیب (پرسش نامه والدین دانش آموزان ابتدایی 59 سؤال بسته پاسخ و یک سؤال باز پاسخ)، (پرسش نامه والدین دانش آموزان راهنمایی 55 سؤال بسته پاسخ و یک سؤال باز پاسخ) و (پرسش نامه والدین دانش آموزان متوسطه 62 سؤال بسته پاسخ و یک سؤال باز پاسخ) در یک مقیاس لیکرت 5 درجه ای (خیلی کم- کم- متوسط- زیاد و خیلی زیاد) استفاده شد. روایی صوری و محتوایی ابزار توسط پنج نفر از اساتید دانشگاه های تهران و تبریز تأیید و پایایی آن ها از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب 980/0، 871/0 و 976/0 محاسبه شده است. برای رسیدن به اهداف تحقیق 5 سؤال پژوهشی در نظر گرفته شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی (فراوانی، درصد و میانگین) و آمار استنباطی (آزمونt مستقل، واریانس یک راهه(Anova)) در نرم افزار spss استفاده گردید. نتایج به دست آمده از یافته های پژوهش نشان می دهد که نیازهای بعد اخلاقی- مذهبی مهم ترین نیاز آموزشی اولیاء در برنامه های آموزش خانواده هستند. ابعاد اجتماعی- فرهنگی، روان شناختی- تحصیلی، مسائل نوپدید و مسائل جسمی- بهداشتی در اولویت های بعدی نیازهای آموزشی والدین قرار دارند. سایر یافته های پژوهش نشان داد که میان نیازهای آموزشی والدین و متغیرهایی هم چون جنسیت، سن، میزان تحصیلات، رشته تحصیلی و شغل اولیاء تفاوت معنی داری وجود ندارد.
اثربخشی آموزش والدین و مدیریت رفتار بر سلامت عمومی مادران کودکان دارای اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش والدین و مداخله مدیریت رفتار بر سلامت عمومی مادران کودکان دارای اتیسم تحت درمان دارویی بوده است. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش شامل مادران دارای فرزند اتیسم مراجعه کننده به مرکز درمانی انستیتو روانپژشکی شهر تهران بوده است که به روش نمونه گیری در دسترس، یک گروه 20 نفری از مادران ِ کودکان دارای اتیسم انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل(هر گروه 10 نفر) جایگزین شدند سپس برنامه آموزش والدین و مدیریت رفتار در طی10 جلسه دو ساعته در گروه آزمایش به اجرا در آمد، گروه کنترل هیچ گونه مداخله مشابه ای دریافت نکرد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش گروهی به شیوه برنامه آموزش والدین و مدیریت رفتار بر مولفه های نشانه های اضطراب، افسردگی و کارکرد اجتماعی موثر بوده است(05/0>P)، اما تاثیر معناداری بر مولفه نشانه های جسمانی نداشته است(05/0<P). یافته های پژوهش حاضر تلویحات مهمی برای روان درمانگران دارد. این یافته ها مورد بحث قرار گرفتند. واژه های کلیدی: آموزش والدین، سلامت عمومی، اتیسم
آموزش حل مسئله خانواده محور به والدین و تأثیرآن بر ادراک کودک از والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آموزش حل مسئله خانواده محور به والدین و تعیین اثربخشی آن بر ادراک کودک - والد انجام شد. طرح پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون - پیگیری با گروه گواه بود. تعداد 120 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و با انتساب تصادفی به دو گروه آزمایشی (60 نفر) و گواه (60 نفر) تقسیم شدند، ابتدا والدین گروه آزمایشی 10 جلسه در کارگاه تربیت کودک / نوجوان اندیشمند شرکت کردند سپس گروه آزمایشی به مدت سه ماه تحت برنامه حل مسئله خانواده محور مورد آموزش قرار گرفتند، برای جمع آوری اطلاعات از نسخه ادراک کودک از والدین (گرولنیک، ریان و دسی، 1997) فرم کودکان استفاده شد. یافته ها طبق گزارش کودکان در سه مرحله پیش آزمون- پس آزمون (فاصله سه ماهه) و پیگیری (فاصله یک ماهه) نشان داد، در گروه آزمایشی، بین نمرات پیش آزمون- پس آزمون در زیرمقیاس های ادراک کودک - والد تفاوت معناداری وجود داشت اما بین نمرات پس آزمون - پیگیری در زیرمقیاس های ادراک کودک - والد تفاوت معنادار نبود. بر این اساس می توان نتیجه گیری کرد که آموزش حل مسئله خانواده محور به والدین بر ادراک کودک - والد اثربخش بود و ادراک کودک - والد را بهبود بخشیده است.
اثربخشی آموزش والدین مبتنی بر نظریه دلبستگی بر افزایش کیفیت مراقبت مادران کودکان مضطرب پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال نهم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۳۶
407-426
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی بسته روش آموزش والدین مبتنی بر نظریه دلبستگی بر افزایش کیفیت مراقبت مادران دارای کودکان مضطرب پیش دبستانی بود. برای شناخت اثربخشی این بسته 278 نفر از مادران کودکان 2 تا 6 سال از 6 مهدکودک شهر تهران که به روش نمونه-برداری خوشه ای در دسترس انتخاب شده بودند، مقیاس اضطراب کودکان پیش دبستانی را تکمیل کردند. با توجه به نمره افراد در این مقیاس و در نظر گرفتن دیگر ملاک های خروج و ورود به پژوهش در نهایت 61 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شده و 30 نفر در گروه آزمایش و 31 نفر در گروه مقایسه قرار گرفتند. بسته آموزش والدین مبتنی بر نظریه دلبستگی در طول 8 جلسه گروهی هفتگی (8 تا 12 نفر در هر گروه) در مهدکودک-ها به مادران گروه آزمایش ارایه شد. پس از پایان جلسات آموزشی و 3 ماه پس از آن مقیاس کیفیت مراقبتی مادر به وسیله دو گروه تکمیل شد. نتایج نشان داد که بسته آموزش والدین حساس بودن، پاسخ دهی و هم چنین دسترس-پذیری هیجانی مادران گروه آزمایش را افزایش و تعارض و سردرگمی آن ها را کاهش داده است و هم چنین پیگیری نتایج نشان داد که این تغییرات در طول 3 ماه ثبات داشته است. بر مبنای یافته-ها، بسته آموزش والدین می تواند در موقعیت های بالینی برای افزایش کیفیت مراقبت مادران و ارتقای روابط مادر کودک مورد استفاده قرار گرفته و مفید باشد.
مداخلات شناختی- رفتاری در آموزش مدیریت خشم به مادران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال هفتم شهریور ۱۳۹۷ شماره ۶ (پیاپی ۲۷)
131-148
حوزه های تخصصی:
خشم و چگونگی بیان آن یکی از مشکلات اساسی است که بر سلامت روانی خانواده ها و فرزندان آنان تأثیر گذار است. عواملی نظیر تعامل منفی والد-کودک و روابط خانوادگی منفی، تمایل به پاسخ های همراه با خشم و پرخاشگری را در موقعیت های مختلف تربیت کودک افزایش می دهد. ابراز نامناسب خشم باعث مشکلات متعددی در نظام خانواده، مدرسه و جامعه می شود. یافته های پژوهش های مختلف حاکی از آن است که آموزش مدیریت خشم به مادران می تواند در کنترل، تعدیل و تنظیم خشم در ارتباط با کودکان موثر باشد. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی کارآیی برنامه مداخله ای شناختی-رفتاری مدیریت خشم بر مادران اجرا شده است. این مطالعه در زمره پژوهش های شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون تک گروهی است. گروه نمونه شامل 22 مادر بوده است که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در هفت جلسه دو ساعته در کارگاه های آموزش والدین شرکت کردند. ابرازهای پژوهش شامل پرسشنامه بیان خشم حالت - صفت اسپیلبرگر (1999) و پرسشنامه ارزیابی خشم (شکوهی و زمانی، 1386) بوده است. به طور کلی، یافته ها بیانگر آن است که آموزش مدیریت خشم مبتنی بر رویکرد شناختی- رفتاری بر کاهش خشم مادران تأثیرگذار بوده است. در پایان، بحث و نتیجه گیری و محدودیت ها و پیشنهادهایی برای پژوهش های آینده ارائه شده است.
اثربخشی آموزش مدیریت خشم بر ابراز و مهار خشم والدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پ ژوهش با هدف کاهش خشم والدین، براساس آموزش مدیریت خشم انجام شد. بیست و یک والد (13 پدر با میانگین سنی 37 سال و هشت مادر با میانگی ن سنی 36 سال) در 7 جلسه کارگاه مدیریت خشم شرکت کردند. سیاه ه حالت رگه خشم (اسپیلبرگر، 1999) و پرسشنامه ارزیابی خشم والدینی (شک وهی یکتا و زمانی، 1387) قبل و بعد از آموزش انجام ش د. نتایج اندازه گیریهای مکرر نشان دادند که آم وزش مدیریت خش م، شدت خش م را در موقع یتهای فراخوان خشم و رگه خش م به گون ه ای مع نادار ک اهش و مه ار خشم درون ی را افزایش داد، اما اب راز خشم بیرونی و درونی و مهار خشم بیرون ی تغییر معناداری نداشت. نتایج براساس اثربخشی مداخله های شناختی رفتاری مورد بحث قرار گرفت.
اثربخشی آموزش مدیریت رفتار بر تنیدگی والدینی مادران کودکان درخودمانده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی برنامة آموزش مدیریت رفتاری والدین درکاهش تنیدگی والدینی مادران کودکان درخودمانده بود. براساس یک طرح شبه تجربی، 30 مادر کودک درخودمانده انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه قرار داده شدند. گروه ها از نظر سن و جنس کودک، و سن و تحصیلات مادر همتا شدند. پرسشنامة تنیدگی والدینی (آبیدین، 1990) در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری به دو گروه داده شد.‘گروه آزمایش، به مدت شش هفته (هر هفته یک جلسة دو ساعته) در جلسه های آموزش والدین شرکت کردند و گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. یافته های تحلیل واریانس با استفاده از اندازه های مکرر نشان دادند که این برنامه برکاهش تنیدگی والدینی اثر دارد و به افزایش توانایی مقابله با تنیدگی والدینی منجر می شود. استلزام های بالینی برای پیشگیری و درمان تنیدگی والدینی در مادران کودکان درخودمانده مورد بحث قرار گرفتند.
اثر بخشی آموزش والدین با رویکرد آدلری بر کاهش احساس گناه و بهزیستی روان شناختی کودکان افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۸ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۷۱
60-79
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف از این پژوهش تعیین اثر بخشی آموزش والدین با رویکرد آدلری بر کاهش احساس گناه و بهزیستی روان شناختی کودکان افسرده بود. روش : این مطالعه از نظر روش شناسی جزء طرح های شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش را همه والدین دانش آموزان کلاس ششم ابتدایی دبستان های شهر کامیاران تشکیل دادند که در سال تحصیلی 97-96 مشغول به تحصیل بودند. از این جامعه با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای ابتدا دو دبستان پسرانه و دخترانه انتخاب و سپس تعداد 60 نفر از والدین دانش آموزان افسرده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. به گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش با رویکرد آدلری ارائه شد. فرزندان والدین شرکت کننده در هر دو گروه، در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پرسشنامه های بهزیستی روان شناختی ریف (2002) و احساس گناه آیزنک (2007) را تکمیل کردند. داده ها نیز با روش تحلیل واریانس آمیخته تحلیل شدند. یافته ها : یافته ها نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون و پیگیری احساس گناه دانش آموزان گروه آزمایش، کاهش و بهزیستی روان شناختی آنها افزایش معناداری داشته است. نتیجه گیری: بنابراین، آموزش والدین با رویکرد آدلری بر کاهش احساس گناه و بهزیستی روان شناختی کودکان افسرده اثربخش بوده است .
مقایسه تأثیر مداخله مبتنی بر بهبود رابطه والد - کودک و آموزش مدیریت والدین بر مشکلات تغذیه ای کودکان 3 تا 6 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تغذیه مناسب در تحول مغزی و شناختی، عاطفی، و اجتماعی کودکان نقش بسیار مهمی دارد. مشکلات خوردن در کودکان پیش دبستانی و دبستانی مسئله ای شایع بوده و درمان آن ضروری است. از این رو پژوهش حاضر با هدف مقایسه برنامه آموزش والدین و درمان رابطه والد و کودک بر کاهش مشکلات خوردن کودکان 3-6 سال انجام گرفت. روش: این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه است. نمونه مورد مطالعه 75 نفر از مادران کودکان دارای مشکلات تغذیه ای 3 تا 6 ساله شهر تبریز در سال 95 بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه شامل 2 گروه آزمایش و 1 گروه گواه قرار جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه رفتار خوردن کودکان (وارل، گاتری، ساندرسون و راپورت، 2001) استفاده شد. مداخله آموزش مدیریت والدین در 6 جلسه 90 دقیقه ای و مداخله بهبود رابطه والد - کودک در 10 جلسه 2 ساعته انجام شد. پیگیری نتایج نیز یک ماه بعد از انجام مداخله ها انجام شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس آمیخته با عامل درون گروهی (پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری) و بین گروهی (درمان رابطه والد کودک و آموزش مدیریت والدین) با نرم افزار spss 20 استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین سه گروه از نظر مشکلات خوردن تفاوت معنی دار وجود دارد. هر دو مداخله، مشکلات خوردن را کاهش دادند، اما برنامه آموزش والدین اثربخشی بیشتری در کاهش هر دو مؤلفه مشکلات خوردن یعنی گرایش به غذا (عامل درون گروهی ، 0/001 = p ، 818/84= F و بین گروهی 0/001 = p ، 31/32= F ) و اجتناب از غذا (عامل درون گروهی 0/001 = p ، 1237/56= F ، عامل بین گروهی 0/001 = p ، 47/86= F ) داشت. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزش مدیریت والدین با افزایش دانش و مهارت والدگری والدین و آموزش راهکار های رفتاری به آنها، رفتار های معیوب بین مادر و کودک را اصلاح کرده و از این طریق به بهبود مشکلات خوردن منجر شده است. درمان رابطه والد -کودک نیز با ایجاد رابطه دلبستگی ایمن و برآوردن نیازهای هیجانی باعث بهبود مشکلات خوردن شده است.