فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۱٬۳۶۱ تا ۱۱٬۳۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از معیارهای سنجش ارزش و دوام ادبیات داستانی، تناسب میان«کارکرد عنصر زبان» با کاربران آن، یعنی«شخصیت های داستانی» است. زبان با گزاره های برون زبانی و اجتماعی از جمله: جایگاه اجتماعی، سن، جنسیت، تحصیلات، محیط، شغل و سلسله مراتب قدرت کاربران رابطه ی تنگاتنگی دارد.آثار هدایت بخش جدایی ناپذیر از تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران است. نگاه اجمالی به مجموعه ی داستان های کوتاه وی نشان می دهد، آثار او با توجه به عنوان مقاله ی حاضر دارای ظرفیت تأمل و بررسی بیش تر است. این مقاله، به اجمال با تکیه بر گزاره های برون زبانی و اجتماعی به واکاوی در شبکه ی ارتباطی میان کارکرد عنصر زبان با شخصیت پردازی در داستان های کوتاه صادق هدایت می پردازد.پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از روش تحلیل محتوا به شیوه ی کتابخانه ای بررسی شده است. به باو ر این پژوهش هدایت ضمن توجه و آگاهی از گزاره های برون زبانی مؤثر در شخصیت پردازی، در به کارگیری درست و بجا از آن ها نیز موفق بوده است.
تحلیل رساله عقل سرخ سهروردی براساس نقد کهن الگویی
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. در این مقاله «عقل سرخ »از دیدگاه نقد کهن الگویی بررسی شده و بر اساس کهن الگوهای سفرقهرمان، مرگ و تولد دوباره و پیر خردمند؛ و نمادهای کهن الگویی «نقد کهن الگویی» یکی از رویکرد های نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطوره ها و همچون: باز ،چاه، صحرا، کوه قاف، گوهرشب افروز، درخت طوبی، سیمرغ و چشمه زندگانی تحلیل شده است. اساس کهن الگویی این داستان بر کهن الگوی پیر خردمند و سفر قهرمان است و بقیه کهن الگوها و نمادها در ارتباط با آن ها معنا یافته اند. کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. در این مقاله «عقل سرخ »از دیدگاه نقد کهن الگویی بررسی شده و بر اساس کهن الگوهای سفرقهرمان، مرگ و تولد دوباره و پیر خردمند؛ و نمادهای کهن الگویی «نقد کهن الگویی» یکی از رویکرد های نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطوره ها و همچون: باز ،چاه، صحرا، کوه قاف، گوهرشب افروز، درخت طوبی، سیمرغ و چشمه زندگانی تحلیل شده است. اساس کهن الگویی این داستان بر کهن الگوی پیر خردمند و سفر قهرمان است و بقیه کهن الگوها و نمادها در ارتباط با آن ها معنا یافته اند.
تحلیل روانکاوانه از مرگِ «انسانِ کیهانی» در اساطیر
حوزههای تخصصی:
انسان کیهانی، اولین آفریده نیمه بشری است، با بذل تن و جان، جهان را از نیستی رهایی میبخشد. مرگ بزرگ مرد، که خلاصه و عصاره هستی است، آغاز آفرینشی دوباره است که با تجزیه عناصر وجود او آغاز می گردد. مرگ برای وی تنها تغییر هیأتی است برای ورود دوباره به جهان. گاه این ورود در قالب گیاه، جانور یا یکی از پدیده های طبیعت نظیر رود و کوه و آسمان صورت میگیرد و گاه حیات جاودانه ای است در قالب تمام هستی. در این مقاله به اساطیری که خاستگاه آفرینش جهان و انسان را «جسد انسان کیهانی» می دانند، پرداخته شده است. بررسی روانکاوانه این اساطیر نشان می دهد کهن الگوی بزرگ مرد، قدرت بالقوه مادرزاد و پیش آگاهانه ای است که در زمینه برقراری ارتباط فردی با سایر افراد و با نوع بشر از آن برخورداریم. در داستان آفرینش انسان، این الگوی اولیه بشر، گاه به اعماق تاریکی ها سقوط می کند و تجزیه می شود. سپس تکه ها جمع آوری می شوند تا به خاستگاه اصلی رهنمون گردند. یونگ این فرایند بالندگی را «تَفَرّد» می نامد. تلاشی که طی آن بشر سعی دارد از حالت پیشین (هویت باستانی) خارج شود و از کلیت و انتزاع به جزئیت و عینت دست یابد و در مقابل شخصیت گروهی، به شخصیت فردی برسد. در عین حال، قصد دارد، فارغ از قیود جنسیت یا طبقه اجتماعی، طبق اندیشه ای وحدت وجودی، برای نیل به مقصود نهایی که خدایی شدن یا یکی شدن با طبیعت است، گام بردارد.
تحلیل تمثیل در حکایات روضه خلد مجد خوافی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
روضه خلد مجد خوافی که به تقلید از گلستان سعدی در هجده باب نگاشته شده است مشتمل بر حکایات کوتاه، نغز، عبرت آموز، تعلیمی و تمثیلی می باشد. هدف این پژوهش بررسی حکایات روضه خلد از نظر تمثیل است. در این بررسی ابتدا به تحلیل تمثیل در حکایات روضه خلد پرداخته شده است و سپس شخصیت های تمثیلی در این حکایات مشخص شده اند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی است. با توجه به بررسی تمثیل در حکایات روضه خلد به این نتیجه دست یافته ایم که نویسنده در بعضی از حکایت ها، از تمثیل برای تأیید و مشخص نمودن مطالب خود بهره برده است که این امر موجب تأثیرگذاری بیشتر بر مفاهیم و مطالب آن شده است و اغلب آن ها را با استفاده از تمثیل های کوتاه بیان می نماید.
قراءه أسلوبیه فی قصیده "کلمات سبارتاکوس الأخیره" لأمل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هشتم بهار ۱۳۹۵ شماره ۲۹
37 - 61
حوزههای تخصصی:
قصیده «کلمات سبارتاکوس الأخیره» قصیده لأمل دنقل أیقونه الرفض فی الشعر العربی، أنشدها فی رفض استفتاء أجراه عبدالناصر . إنه استعمل فی قصیدته الشخصیات التاریخیه والأساطیر وهکذا جمع بین الماضی والحال لیقدم ما یجوش فی صدره من المشاعر والهواجس بشکل فنی ایحائی وهذا من أبرز سمات شعر أمیر شعراء الرفض فکثیراً ما استعملها فی دیوانه لتجسید مشاعره وأحاسیسه. نمط القصیده نمط البسیط وهو الذی تتألف وحده ایقاعه من تفعیله واحده تکرر علی امتداد البیت والقصیده. نجد الأبیات کلها تلتزم تکرار وحده الایقاع واحده هی تفعیله مستفعلن وهی وحده ایقاع بحر رجز ولکن الشاعر لم یلتزم تکرارها عدداً محدداً من المرات فی کل بیت.
مظاهر الحداثه فی شعر دنقل(شعریه العنونه والجمع بین الماضی والحال مثالا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال هشتم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۳۲
29 - 45
حوزههای تخصصی:
لقد حظی العنوان فی اطروحات السیمیائیین باهتمام خاص وهو نص وباقی المقاطع ما هی الاّ تفریعات نصیه تنبع من العنوان الاُم، والعلاقه بین هذا الدفق التفریعی والعنوان لیست علاقه اعتباطیه، علاقه انتماء دلائلی. العنوان تجمیع مکثف لدلالات النص، فتأتی تلک المقاطع تمطیطاً للعنوان وتقلیبا له فی صوره مختلفه والإهتمام بالتراث من أهم ما یلجأ إلیه الشاعر لتجسید رؤیته الشعریه، إنّه یزرع الحاضر فی أرض الماضی الخصبه المعطاه لأنّه التراث منجم طاقات ایحائیه لا ینفد عطاءه. فی هذا المقال تطرقنا إلی الدور السیمیائی للعنوان وتقنیه توظیف التراث فی شعر أمل دنقل لتبیین العلاقه بین العنوان والنص، ودور هذه الاستراتیجیه الأدبیه کخلیه حیه فی کشف عما فی باطن النص لنبیّن دور التراث فی الایحاء بمشاعر الشاعر وخوالجه النفسیه.
تحلیل توتم خرس در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توتمیسم که اعتقاد به تقدّس حیوان یا گاه گیاهی خاص است، یکی از باورهای اقوام ابتدایی است که می توان رگه هایی از آن را در بین ایرانیان نیز یافت. در این میان یکی از منابع کهن و معتبر ایرانی که می توان با کمک آن اطّلاعات بسیاری دربارة فرهنگ، دین، آداب و رسوم، اعتقادات، باورها و بسیاری از ویژگی های دیگر ایرانیان و سایر اقوام در آن یافت، شاهنامه فردوسی است. برای به دست آوردن این اطّلاعات باید پوسته و روساخت شاهنامه را شکافت و ژرفای آن را کاوید و بازنمود. ما در این جستار، پس از بررسی ریشه شناسانه نام آرش، تیرانداز معروف ایرانی و پیشنهاد معنای خرس برای این نام و همچنین با بررسی نژاد کسانی که در شاهنامه نام آنها آرش است، پی بردیم که این نام در اصل پارتی است و بخش دوم واژه سیاوش نیز با آن در ارتباط است. سپس برپایه نظریّات اسمی در توتمیسم به این انگاره رسیدیم که خرسمی توانسته است توتم پارت ها باشد و ریشه پنداشتنخرس در بندهش به عنوان یکی از بیست و پنج گونه مردمان را باید در این باور پارتی جست وجو کرد.
بررسی داستان گیله مرد با تکیه بر عوامل نمایشی شدن داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صحنه نمایشی، به عنوان زیرمجموعة عنصر تداوم، در بررسی زمان روایی یک اثر، بررسی می شود. در صحنة نمایشی، سخن بر سر این است که چگونه نویسنده در گزارش داستان، واسطه گری ابزارروایی را از میان بر می دارد به گونه ای که حوادث داستانی در برابر دیدگان مخاطب به نمایش درمی آید و او حائلی میان خود و وقایع احساس نمی کند و خود را درگیر وقایع و ناظر مستقیم حوادث می بیند. از آنجا که داستان «گیله مرد» همواره به عنوان اثری نمایشی معرّفی می شود، در این پژوهش کوشیده ایم تا عوامل نمایشی ساز را در این داستان بررسی کنیم. اغلب صاحب نظران، گزارش مستقیم «دیالوگ» ها را تنها ابزارنمایشی شدن داستان می دانند. این جستار درصدد نشان دادن این مسئله است که چگونه بزرگ علوی با شرح مبسوط داستان و پرداختن به جزئیّات، ارائة توصیفات جاندار از طبیعت، به کاربردن وجوه استمراری در توصیفات و کم رنگ کردن حضور راوی در داستان، موفّق به خلق داستانی نمایشی شده است. برای این منظور عوامل نمایشی شدن داستان را شرح داده ایم و سپس این عوامل را در داستان «گیله مرد» بررسی نموده ایم.
بررسی تطبیقی ساخت موضوعیِ رباعیات اصیل خیام با برخی رباعیات منسوب به وی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی اصالت متون مختلف ادب فارسی با استفاده از الگوهای علمی و چارچوب های مشخص، می تواند از طرفی، معیاری واحد برای داوری دربارة اصالت این متون به دست دهد، و از طرف دیگر، بسیاری از این متون را که هنوز اصالتشان مورد تردید است از بلاتکلیفی خارج کند. رباعیات خیام از جملة آثاری است که علی رغم پژوهش های فراوانی که دربارة آن انجام شده است، هنوز بر سر آن اختلاف بسیاری وجود دارد و تعداد رباعیات اصیل این شاعر هم چنان نامشخص است. از این رو، در مقالة حاضر کوشیدیم تا با به کارگیری الگویی زبان شناختی، و با استفاده از روشی توصیفی-تحلیلی و آماری به بررسی و مقایسة 20 رباعی اصیل و 20 رباعی منسوب به خیام از منظر ساخت موضوعی بپردازیم، و پس از تجزیه و تحلیل داده ها دریافتیم که ویژگی رباعیات اصیل خیام سادگی بیش تر و استفادة کم تر از ساخت های پیچیده است، در حالی که رباعیات منسوب گرایش بیش تری به پیچیده گویی و استفاده از ساخت های نشان دار دارند. بدین ترتیب، با توجه به تفاوت قابل توجه دو پیکره از منظر ساخت موضوعی، به این نتیجه رسیدیم که رباعیات منسوبی که در مقالة حاضر بررسی شده اند، دست کم از این منظر، متعلق به خیام نیستند.
تحلیل اسطوره ای رمان درد سیاوش با نگاه به تأثیر کودتای 28 مرداد1332 در بازتاب اسطوره ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره ها در طول تاریخ، هم از حوادث سیاسی - اجتماعی تأثیر می پذیرند و هم بر آنها تأثیر می نهند. در تاریخ معاصر ایران، کودتای 28 مرداد 1332 یکی از اصلی ترین حوادث تأثیرگذار بر ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بود که موجب شد نویسندگان حوزه ادبیات و داستان نویسی به اسطوره ها گرایش یابند؛ اسطوره هایی که بازتاب دهنده ناخودآگاه جمعی مردم ایران در سال های بعد از کودتاهستند. رمان درد سیاوش اثر اسماعیل فصیح یکی از شاخص ترین داستان هایی است که نمایانگر جریان اسطوره گرایی در آن سال ها است. مقاله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و چارچوب نظری نقد اسطوره ای، به تحلیل ادبیت اسطوره ای و چگونگی بازتاب اسطوره در این اثر می پردازد. این پژوهش نشان می دهد که نویسنده رمان با توجه به نوع شخصیت و تیپ فکری اش و همچنین متناسب با موقعیت خاص زمانی، به بازآفرینی شخصیت ها، روایات و فضاهای اسطوره ای کهن با تکیه بر روایت اسطوره ای داستان سیاوش از شاهنامه دست زده است. هدف وی از انتخاب زمان مرگ سیاوش، قهرمان داستان، در 28 مرداد 1332 این بوده است که هم او را با مصدق همانند کند و هم با ارجاع به اسطوره سیاوش، قهرمان کشی ایرانی ها را نشان دهد؛ به عبارتی دیگر، فضای داستان را وسعت بخشد و آن را با کل تاریخ ایران مطابقت دهد.
تقابل کانتی- هگلی در نقد و نظریه های داستان و رمان در ایران (1312- 1348)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غالب نشریه های بین سال های نخستین دهه بیست تا سال های پایانی دهه چهل، به نوعی به حزب توده ایران و جریان چپ وابسته است. بنابراین نظرات نویسندگان این مقالات، از راه زیباشناسی مارکسیستی با زیباشناسی هگل در ارتباط است که مفهوم و فکر فلسفی را برتر از فرم هنری و غایت هنر را حرکت به سمت فلسفه و تولید فکر می داند. در ایران نیز منتقدانی چون فاطمه سیاح، طبری، و غیره، رمان را تنها در قالب رئالیسم متعهد پذیرفته اند. از سال های نخستین دهه چهل، منتقدانی چون ابوالحسن نجفی و هوشنگ گلشیری برای نخستین بار فرم هنری و تکنیک رمان نویسی را در اولویت قرار دادند. در این پژوهش آرای منتقدانی چون فاطمه سیاح، احسان طبری، ابوالحسن نجفی و هوشنگ گلشیری، بر اساس نظریات کانت و هگل تحلیل کرده ایم که تأثیر فلسفه نظریه های ادبی غربی بر منتقدان ایرانی به وضوح قابل مشاهده است. سیاح و طبری در نقدهایشان به آرای هگل و هگلی ها نزدیک شده اند و نجفی و گلشیری، فرمالیستی را نمایندگی می کنند که ریشه در اندیشه های کانت دارد.
بررسی و تحلیل تمثیل «آب حیات» (با نگاهی به غزلیات حافظ)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل را می توان متنی با مفاهیم متنوع تعریف کرد که مفاهیم آن با معنای تحت اللفظیش تفاوت دارند. «آب حیات» یا آب زندگانی از دیرباز، یکی از تمثیل های معروف و رایج در فرهنگ و ادبیات فارسی است که در ذهن و زبان بزرگان شعر و ادب، در مفاهیم گوناگونی تجلی یافته است. بررسی منشأ و اساس این تمثیل و استخراج مفاهیم گوناگون آن، هدف این جستار است؛ بدین منظور دیوان حافظ به عنوان منبع اصلی، انتخاب شد تا با شاهد مثال هایی از غزلیات وی، تنوع مفاهیم در این تمثیل باز نموده شود. حاصل این پژوهش نشان داد که حافظ به منظور آرایش کلام و تقویت معانی، 25 بار، ترکیب «آب حیات» و مترادف های آن را به کار برده است و در آن کاربردها، با استفاده از استدلال های خیالی، مفاهیمی چون «می»، «لب و دهان یار»، «قدرت بیان شاعر و شعر او»، «حالات عرفانی و واردات غیبی»، «شاهد» و «هوای منزل یار» را اراده کرده است.
روایت «ما» و «دیگران» در شعری از الیاس علومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشته حاضر به بررسی شعری از الیاس علوی، شاعر معاصر و فارسی زبان افغانستان می پردازد.
ردیابی مضامین لُغَز شمعِ منوچهری در شعر عرب و شعر فارسی (از آغاز تا پایان قرن هفتم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصیدة لُغَز شمعِ منوچهری دامغانی در بین ادب دوستان و محققّان ادب فارسی بسیار معروف است. آشنایی منوچهری با ادبیات عرب باعث شده است تا وی مانند دیگر اشعار خود، در سرودن این قصیده، از مضامینی بهره بگیرد که شعرای عرب در توصیف شمع به کار برده اند و بدین صورت واسطة انتقال مضامین شعری لغز شمع از ادبیات عرب به ادبیات فارسی باشد. در این مقاله، با توجه به شباهت هایی که در لغز شمع منوچهری و شاعران عرب زبان پیش از او و معاصرانش یافت شده است، درصدد پاسخ گویی به این سؤال هستیم که منوچهری در لغز شمع خود به چه میزان از ادبیات عرب، تأثیر پذیرفته و بر شعرای پس از خود تا پایان قرن هفتم، چه تأثیری گذاشته است. شاعرانی چون عثمان مختاری و معزّی از جمله معروف ترین شاعرانی هستند که به پیروی از منوچهری لغز شمع سروده اند.
بررسی تطبیقی کهن الگویی آنیما در شعر عبدالوهاب البیاتی و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با تأکید بر ماهیت جهانی و سرشت بینارشته ای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و با کاربست نقد کهن الگویی به بررسی خاستگاه کهن الگویی مشترک در اشعار دو شاعر معاصر ایران و عرب؛ اخوان ثالث و عبدالوهاب البیاتی پرداخته و نشان می دهد که چگونه ادبیات ملل مختلفی چون ایران و عراق در عین تفاوت های زبانی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی به جهت برخورداری از شالوده های مشترک کهن الگویی «از وحدتی اندام وار و انسجامی یگانه» برخوردارند و چگونه اندیشه های آدمیان در بنیاد به یک سرچشمه می رسد. به منظور ارائه نمونه عملی؛ مقاله با تمرکز بر کهن الگویی آنیما با رویکردی تحلیلی تطبیقی و روشی استقرایی، جلوه ها و نمودهای مشترک آنیما که به صورت ناخودآگاه در آفرینش این دو اثر ادبی مؤثر بوده اند را مورد واکاوی قرار داده و برخی بن مایه های موجود دو متن را به پیش نمونه یا همان ژرف ساخت کهن الگویی آن تأویل می کند. هدف این پژوهش نه تنها ارائه تحلیلی روانکاوانه که ساخت شکنی دو شاهکار ادبی معاصر ایران و عرب با دیدی تحلیلی تطبیقی و نیز نشان دادن ظرفیت های نقد کهن الگویی در مطالعات سنجشی و تطبیقی و همگرایی نقد ادبی و ادبیات تطبیقی می باشد. برآیندی که از این بررسی به عمل آمده، نشان می دهد با وجود برخورداری هر دو متن از شالوده های کهن الگویی مشترک، شعر البیاتی از بن مایه های کهن الگویی عمیق تری بهره مند است.
بررسی تطبیقی واقعه تصویر بیدل دهلوی با تصویر دوریان گری اسکار وایلد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی یکی از شاخه های جدید مطالعات ادبی است که به مقایسه و تأثیر و تأثّر احتمالی آثار ادبی مشابه در زبان های مختلف می پردازد. از آثار ادبی که تا کنون از این منظر بررسی نشده، واقعه تصویر بیدل و تصویر دوریان گری اسکار وایلد می باشد. بیدل و اسکار وایلد هرچند با فاصله زیاد زمانی و مکانی زندگی می کردند، ولی آثار داستانی شان شباهت های زیادی باهم دارند و از جهاتی قابل انطباق با یکدیگر هستند، لذا نگارندگان مقاله حاضر، سعی کرده اند داستان های مزبور را از این دیدگاه بررسی نمایند. در این راستا، بعد از نگاهی اجمالی به مباحث ادبیات تطبیقی، خلاصه ای از دو داستان را ذکر کرده، سپس مختصری به ویژگی های شخصیتی، عاطفی و... دو نویسنده پرداخته ایم، و وجوه اشتراک و افتراق دو داستان را مورد بررسی قرار داده، و سرانجام نتیجه گرفته ایم که بیدل و اسکار وایلد، علی رغم اینکه از نظر مشرب فکری و...، اختلافات زیادی داشته اند، داستان هایشان ژرف ساختی مشابه دارد و با توجه به اینکه از زمان حیات بیدل تا مدت های طولانی، انگلیسی ها در هند حضور داشته اند، احتمال می رود که اسکار وایلد از طریق آنها به واقعه تصویر بیدل دسترسی یافته، و تحت تأثیرآن، تصویر دوریان گری را خلق کرده است.
شعرسپید آ یینی
حوزههای تخصصی:
در جریان شعر نو و اتفاقات ادبی بعد از انقلاب نیما ،شاعران زیادی،انواع ادبی تازه ای را،با مضامین اجتماعی و سیاسی آمیختند و در این حوزه دست به تجربه زدند. اما تعداد انگشت شماری،بنا به دلایلی،به موضوعات مذهبی و دینی پرداختند. آن چه در این پژوهش مورد توجه است ،پیشینه ی شعر سپید آیینی و معرفی آثاری است که بعد از انقلاب و تحت تاثیر آموزه های عاشورایی و مفاهیم ارزشمند آن ،توانستند جریان تازه ای را، به شعر معاصر تزریق کنند. این جریان امروز، به عنوان رویکردی قابل اهمیّت در بین شاعران ،در حال تجربه اندوزی است.هدف از این تحقیق نقش شاعران جریان ساز پیش از انقلاب،در تقویت بنای این نوع ادبی و بررسی مؤلفه های شعر سپید،در شعر شاعران نوگرا و میزان موفقیت آن،به عنوان یک نوع ادبی با محتوایی آیینی ، می باشد.
نماد رنگ و حس آمیزی آن در تصویرسازی های اخوان ثالث
حوزههای تخصصی:
یکی از زمینه هایی که در آثار ادبی به ویژه شعر از ارزش پایگاهی شایسته برخوردار است و آفرینش های ادبی بر پایه ی آن پدید می آیند حس آمیزی و تخیل با رنگ در تصاویر شعری است «رنگ»، به عنوان برجسته ترین عنصر در حوزه محسوسات، از دیرباز تا کنون مورد توجَه انسان بوده و همواره روح و روان آدمی را مسحور قدرت خود کرده است. و یکی از عناصری است که کارکرد بسیار برجسته و در همه زمان ها و نزد همه ی ملت ها جایگاهی درخور و شایسته دارد، در هر فرهنگی برخی از رنگ ها گویای نگرش ها و بازگوکننده احساس ها و عواطف و آرزوهای درونی مردمان است، نمود این مسأله را در رنگ پرچم ها و نشانه های ملی هر کشور می توان یافت و امروزه رنگ مهمترین عنصر در بروز خلاقیت های هنری و بهره وری محسوب می شود. رنگ مایه ی آرامش و هسته ی آرایش جهان است. شاعران نیز در سروده های خویش، عاطفه و احساس خود را با رنگ به تصویر می کشند و برجسته ترین جنبه ی تصویر در شعر عنصر رنگ است پیوندی که شاعر در میان اشیاء و پدیده های پیرامون پدید می آورد یا به کشف آنها دست می زند گاه بر پایه ی رنگ است.
تحلیل قصه های پریان ایرانی بر اساس آرای بتلهایم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برونو بتلهایم، روانکاو و روان شناس اتریشی که اصول روان کاوی خود را از مکتب فروید آموخته بود، در معروف ترین اثر خود، کاربردهای افسون، به بررسی قصه های پریان پرداخته است. وی با توجه به رویکردهای روان کاوی فروید این نمونه داستان ها را تحلیل می کند و بر اهمیت قصه در رشد روانی کودک تأکید می ورزد. در این نوشتار برآنیم با توجه به آرای بتلهایم و فروید به تحلیل روان کاوانه هفت قصه پریان ایرانی بپردازیم.
نمونه های مورد مطالعه در این پژوهش هفت قصه پریان از چهار مجموعه اند: قصه های «احمد صیاد»، «باغ گل زرد»، و «خروسک چینی» از جلد اول قصه های ایرانی؛ «آقاحسنک»، و «هفت برادر و یک خواهر» از جلد دوم قصه های ایرانی؛ «شاهزاده و آهو» از سومین مجلد آن؛ و «ملک محمد و صنم گلعذار» از جامع الحکایات. نتیجهبررسی نشان می دهد که با توجه به شباهت ساختاری و محتوایی قصه های پریان در سراسر جهان، تحلیل های روان کاوانه برونو بتلهایم از قصه های پریان در کتاب کاربردهای افسون قابل تعمیم به قصه های پریان ایرانی نیز هست و اصول خوش بینی، لذت در برابر واقعیت، سحر و جادو، جایگزین سازی، برون افکنی، دگردیسی ، نظم دادن به آشفتگی، دستیابی به یکپارچگی و یگانه کردن طبیعت دوگانه، راه حل تعارض های ادیپی، دستیابی به استقلال، خیال پردازی و تلاش برای دستیابی به بلوغ کامل در قصه های ایرانی دیده می شود. این مقاله نمونه ای عملی از کاربرد نظریات بتلهایم برای تحلیل روان کاوانه قصه های ایرانی است. تحلیل این قصه ها سبب ادراک بالاتری از داستان ها می شود و همچنین در بررسی مراحل رشد کودکان از طریق قصه به کار می آید و زمینه های مطالعات تطبیقی ادبیات را نیز فراهم می آورد.
بررسی بوطیقای شعر تعلیمی در اشعار ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناصرخسرو از برجسته ترین شاعران شعر تعلیمی است که در اشعارش علاوه بر مضامین اخلاقی به اوصاف شعر و شاعر و مخاطب شعر پرداخته است و به نوعی صاحب نقد و فن شعر یا بوطیقاست. از ویژگی های برجسته بوطیقای او آن است که شعر را با حکمت و اندیشه های تعلیمی گره می زند و برای شاعر، شعر و مخاطب اوصافی را برمی شمارد که هر کدام به نوعی از منظومه فکری تعل یمی وی س رچشمه گرف ته است. با بررسی اشعار ناصرخسرو در می یابیم که شعرش با حکمت، خرد و مفاهیم تعلیمی گره خورده، در اشعارش به ترسیم و تعلیم این بوطیقا و فن شعر پرداخته است؛ یعنی هم خود شاعر در اشعارش به چنین دیدگاه و بوطیقایی معتقد است و هم برای خواننده این دیدگاه تعلیمی را توصیه می کند. نکاتی مانند رابطه کلام، خرد و اندیشه، کلام و حقیقت گویی، عجین بودن شعر با شریعت و حکمت، پرداختن به شعر زاهدانه، منسوب بودن شعر به جان و عالم غیب، لزوم مطابقت کلام با عمل، شاعر و سخن متعهدانه، شاعر و شعر دینی، انتقاد از شاعران درباری و شاعر و تازگی و نیکویی سخن از آن جمله است. او همچنین به دسته بندی و تف کیک مخ اطبان و خوانندگان می پردازد و برای خواننده آگاه، هشیار و اهل اندیشه جایگاه خاصی قائل است. این مقاله با در نظر گرفتن همه قصیده های ناصرخسرو انجام شده است.