فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰٬۱۶۱ تا ۱۰٬۱۸۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر مثنوی مولانا با ترجمه های انجام شده، یکی از شاخص ترین متن های زبان وادبیات فارسی است که بیشترین نظریه های ادبی جدید را در خود پذیرا می باشد. یکی از این نظریه ها، موضوع بینامتنیت است. این اثر گرانسنگ فارسی همچنان که با آثاری چون کلیله و دمنه، اسرارنامه، منطق الطیر، معارف، مقالات شمس و...ارتباط و پیوستگی متنی دارد، با دیگر آثار مولانا از جمله فیه مافیه و غ زلیات شمس نی ز دارای پیوند های بینامتنی می باشد مولوی با توجّه به انس عمیقش با قرآن و نیز به سبب سابقه اشتغال خانوادگی اش به حرفه وعظ در آثار خود از قرآن کریم و قصه های مربوط به پیامبران بسیار بهره برده است لذا مقاله حاضر به بررسی مناسبات بینامتنی شخصیت های قرآنی مشترک دیوان شمس و مثنوی به ویژه قصّه ابراهیم (ع) از منظر بیش متنیت ژنت می پ ردازد و منظور از ای ن رابطه بیش متنی، هرگونه ارتباطی است که متن ب (بیش متن/مثنوی) را به متن الف(پیش متن/غزلیات شمس)متّصل می کند. در این مقاله ضمن بیان تفاوت های ساختاری دو اثر غزلیات شمس و مثنوی، قصّه ابراهیم علیه السلام در این دو اثر از منظر بینامتنیت با روش تحلیلی- توصیفی مورد بررسی قرار می گیرد تا با نشان دادن شباهت ها و تفاوت های بینامتنی ، به خوانشهای نو و متفاوت مولوی از آن قصّه دست یابیم و از این رهگذر به تبیین تدبّر عمیق مولوی در قرآن و سازوکار ذهن و زبان خلّاق او در بیان مفاهیم پویای عرفانی توجّه نماییم
تحلیل ساختار روایی، نقد متن و بازخوانی داستان «پیرچنگی» براساس روایت شناسی بلاغی
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، ساختار روایی براساس روایت شناسی بلاغی و بازخوانی نقد و تفسیر شده است. مولوی در پیرنگ داستان از داستان ضمنی و روایت بهره گرفته و سعی در بازسازی نمادین اندیشه و آرای خود دارد. «پیر رامشگرِ چن گی» هسته اصلی داستان را تشکیل می دهد. مهم ترین تنش و ناپایداری که در متن روایت وجود دارد، حول وضعیت پیرمرد رامشگر می گردد و هسته مرکزی تئوری و ایده شاعر را تشکیل می دهد. ساختار این داستان را می توان براساس نظریه های روایت شناسی، عناصر داستان و پلات یا پیرنگ مطالعه کرد. وجود «انسجام متن»، زمینه اصلی چنین مطالعاتی است. این فرضیه چارچوب و سرفصل های به خصوصی دارد که در پیکره و متن پژوهش، تک تک آنها بررسی و تبیین شده است. شاعر، آگاهانه این گونه ساختار روایی را برگزیده تا به وسیله شخصیت ها و اتفاقات داستان، خیزاب ها و وقوع پدیده های پیش بینی ناپذیر در مسیر داستان و عوامل دیگر، مفاهیم خاصی را القا کند. شاعر (راوی) با این ترفند، هم مخاطب را در اختیار دارد و هم منطق و استدلال خود را. در این مقاله، تحلیل محتوایی شیوه بررسی اشعار است که با استفاده از آن و تجزیه و تحلیل داده های متن، به ابعاد گوناگون سؤال های طرح شده پاسخ داده شده است.
مطالعه تطبیقی رئالیسم جادویی در آثار ساعدی و مارکز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۴۲
155 - 174
حوزههای تخصصی:
در این مقاله بر آن بوده ایم که عناصر رئالیسم جادویی را در آثار غلامحسین ساعدی و گابریل گارسیا مارکز بررسی نموده و شیوه بکارگیری این عناصر را در آثار این دو نویسنده به صورت تطبیقی بررسی نماییم. ساعدی یکی از مشاهیر ادبیات معاصر ایران در زمینع داستان نویسی می باشد. گابریل گارسیا مارکز نیز شخصی است که اسم او با رئالیسم جادویی گره خورده است و پیشگام این نوع ادبی محسوب می شود. این دو نویسنده در بکارگیری عناصر این سبک آثار مشابهی از خود به جا گذاشته اند، هر دو را می توان در نوشته هایشان کابوس زده، تلخ و مرگ اندیش یافت، به همان اندازه هم می توان آن دو را طنزاندیش و پوچ گرا دید.
زمانمندی روایت در مثنوی تمثیلی جلال و جمال نزل آبادی بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زمان در روایت یکی از مباحث مهم و مؤلفه های اساسی در آفرینش داستان است که در دهه های اخیر مورد توجه روایت شناسان مختلف قرار گرفته است. با بررسی زمان می توان به اهمیّت یک رویداد در نظر نویسنده برای دستیابی به هدفش پی برده، از این میان، نقش ژرار ژنت، ساختارگرای فرانسوی، در تکوین نظریه ی زمان روایی به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه های پیشبرد روایت داستانی، بسیار قابل توجه است. ژنت نظریه ی زمان در روایت خود را در سه محور نظم، تداوم و بسامد مطرح می کند. مثنوی تمثیلی جلال و جمال نزل آبادی، شاعر ناشناخته ی قرن نهم، از محور زمان به خوبی استفاده کرده است و از تحلیل زمانی این داستان تمثیلی این نتیجه به دست می آید که نویسنده، گاهی توالی خطی زمان را برهم می زند تا متن را دچار آشفتگی زمانی کند و با یک فلاش بک به عقب بر می گردد و گاهی گوشه چشمی به آینده می اندازد و دوباره به متن اصلی برمی گردد. نویسنده به طور کل روند شتاب مثبت و بسامد مفرد را برای ایجاد ایحاز در متن به کار برده است.
تحلیل و مقایسه پیرنگ خسرو و شیرین نظامی و یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از محوری ترین عناصر داستان که طرح کلّی داستان بر اساس آن شکل می گیرد، پیرنگ است. در شناخت عناصر داستان، شناسایی عوامل مؤثّر بر انسجام پیرنگ و انطباق آن با عناصر داستانی اجتناب ناپذیر است. حیاتی ترین وجه پیرنگ، تحلیل شبکه علّی و معلولی در طول محور عمودی داستان است؛ به هر میزان که این شبکه در بافت داستان نفوذ داشته و پیشبرد داستان را بر عهده داشته باشد، طرح داستان از انسجام بیشتری برخوردار است. در پژوهش حاضر، با تحلیل دو متن داستانی خسرو و شیرین نظامی و یوسف و زلیخای جامی- که متأثّر از آن است-، پس از انطباق عناصر پیش برنده طرح داستان مشخّص گردید که پیرنگ داستان یوسف و زلیخا به علّت وجود شبکه گسترده علّی و معلولی و بسامد زیاد حوادث و اعمال داستانی از انسجام بیشتری برخوردار است، درحالی که متن داستانی خسرو و شیرین به دلایل: حجم زیاد عنصر گفتگو، تعدّد اتّفاقات تصادفی، وجود حوادث به دور از واقعیّت که عنصر حقیقت مانندی داستان را به پایین ترین سطح کشانده است، تعداد زیاد ابیات حاشیه ای که با متن داستان بی ارتباط است، عدم وجود حالت تعلیق در متن داستان و... دارای پیرنگ گسسته ای است.
تحلیل نقش های نشانه ای هویت فردی تصویرگرمولف در کتاب های تصویری پست مدرن (رمان گرافیکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر سه رمان گرافیکی پسامدرنیستی از سه تصویرگرمولف مطرح ، با مدل نشانه شناسانه ی «امبرتو اکو» مورد تحلیل قرار گرفته؛ هدف، یافتن نشانه هایی است که تصویرگرمولف از آن ها به عنوان ابزاری برای بیان بینش ها و دیدگاه های فردی خویش بهره می برد. نشانه هایی که وابسته است به بستر فکری-فرهنگی شکل گرفته در آن و روابط ایجاد شده میان صور بیانی و صور محتوایی که به تعبیر اکو نقش های نشانه ای نام دارد؛ در این نقطه، علاوه بر سخنگو، نقش سخنگیر در خوانش روایت و تفسیر آن اهمیت دارد. نقش نشانه ای مفهومی است که اکو با طرح آن ناپایداری نشانه و امکان شکل گیری نقش های نشانه ای جدید تحت شرایط متفاوت و در نتیجه زایایی نشانه را بیان کرد. سوال در باب حضور و وجود است؛ آیا تصویرگرمولف، یگانه راوی اثر، از نقش های نشانه ای، برای بیان استفاده می کند، تا تمام آنچه که می خواهد، بنمایاند و در ورای آن به حضور و وجودی جاودانه دست یابد؟ با توجه به مدل اکو و بررسی های انجام شده، تصویرگران مولف با درک از خود، هستی و رابطه ی خود با دیگری، با اشتراک گذاری دیدگاه های فردی شان در رسانه ای به نام رمان گرافیکی پسامدرنیستی، مخاطبان را به دیدن جهان از زاویه دید خویش دعوت می نمایند و نتیجه گیری را به مخاطب وامی گذارند. واژگان کلیدی: پسامدرنیسم- تصویرگری تالیفی- صورت بیان- صورت محتوا-نقش نشانه ای- هویت.
تحلیلی بر نقیضه پردازی در بازآفرینی روایت اساطیری و حماسی یوشتِ فریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های بیست و سی شمسی، سنگینی بار شکست، رنج از مرور گذشته و احساس دلهره از تصوّر آینده، نویسندگان روشن فکر ایرانی را به انواع گریز ها فرا می خواند. نویسنده نسل شکست می کوشد با داستان های تمثیلی و با پناه بردن به روایت های اساطیری، خوانندگان خود را تسلّی دهد. در این دوره، افسانه به دلیل غرابت و ابهام آن، موردتوجّه نویسندگان قرار می گیرد و اساطیر هم برای بازآفرینی شخصیّت و روحیه فروکوفته جامعه، بازروایت و حتّا بازسازی می شود. احسان طبری، از نویسندگان معاصر ایرانی است که غور او در عالم فلسفه و اشتغالش به کنش های سیاسی، سایه بر آفرینش های ادبی او افکنده و موجب شده است که آثارش کم تر از منظر نظریه های ادبی تحلیل شود. او که به لحاظ فلسفی تعلّق به نحله رئالیسم دارد، در آثار داستانیش هم راه با نشان دادن واقعیت، از طنز نیز بهره برده است. این گرایش به طنز، معلول فضای بسته سیاسی در عصر پهلوی است و همین عامل، نحوه بیان داستان های او را نیز تمثیلی می سازد. هرجا که طنز به اثر ادبی تزریق می شود، می توان حضور نقیضه گویی و نقیضه اندیشی را نیز پیش بینی کرد. نقیضه را می توان شگردی در میان انواع شیوه های طنزپردازی پرخاش گرانه دانست که در گونه های متنوّع ادبی نمایان می شود. در این مقاله برآنیم که جلوه های نقیضه را در داستان «یوشت فریان» اثر طبری، بررسی کنیم. «یوشت فریان» داستانی افسانه ای است که در کتاب سفر جادواثر احسان طبری آمده است. در این اثر، نویسنده با آشنایی زدایی از مفاهیم اسطوره ای، به نقیضه سازی روی آورده است. هدف نگارندگان در این مقاله آن است که نشان دهند نقیضه در اثر نویسنده چگونه خودنمایی کرده است. از آن جا که این داستان ظرفیّت های متنوّعی برای خوانش در اختیار قرار می دهد، پس از تعریف نقیضه و ویژگی های آن، به شیوة تحلیلی، جای گاه این داستان در نظریه های ادبی چون ساختارگرایی، ساخت شکنی و هم چنین منطق گفت وگویی بررسی می شود.
بررسی تطبیقی اشعار سهراب سپهری و سن ژون پرس با نگاهی به عرفان شرق دور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهراب سپهری و سن ژون پرس، دو شاعر بزرگ در ادبیات فارسی و فرانسه هستند که ساختار شعر، عرفان، طبیعت گرایی و مضامین مشترک در آثارشان به حدی است که بررسی تطبیقی اشعار این دو را میسر می سازد. سپهری و پرس، هر دو با دوری جستن از فضای شهر، به عرفان شرقی و طبیعت برای آرام ساختن روح خود پناه برده اند؛ عرفانی که گاه در شعر یکی به عرفان اسلامی و ایرانی و در شعر دیگری به فلسفه اسپینوزایی نزدیک شده است.آنچه در شعر هر دو شاعر آشکارا قابل درک است، فاصله گرفتن دو شاعر از جامعه، حوادث و رخدادهای اجتماعی و سیاسی آن است. در این مقاله با بررسی اشعار سپهری و پرس، از دو منظر مکتب فرانسوی و نیز مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، نشان می دهیم که دو شاعر که هریک تأثیری ژرف بر شعر سرزمین خود گذاشته اند، با فاصله گرفتن از دنیای مدرن، در تکاپوی ساخت دنیایی در ژرفای طبیعت هستند.
بررسی تطبیقی جلوه های پایداری در شعر ملک الشّعرای بهار و امل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادب پایداری معمولاً به آثار ادبی ای اطلاق می شود که تحت تأثیر شرایطی چون اختناق و استبداد داخلی، نبود آزادی های فردی و اجتماعی، قانون گریزی و قانون ستیزی و مبارزه با بیداد داخلی یا تجاوز بیرونی پدید می آید. ملّت ایران و مصر از کهن ترین اعصار، تا عصر مشروطه ایران و عصر نهضت معاصر عربی، به سبب پیشینه درخشان پایداری در برابر ستم داخلی، تهاجم خارجی و هجمه های فرهنگی، دارای آثاری زرّین در ادب پایداری اند. ادب پایداری در عصر مشروطه، جلوه ای ویژه پیدا می کند و شاعرانی چون میرزاده عشقی، عارف قزوینی، سیداشرف الدین گیلانی، فرّخی یزدی و بهار، بیش ترین فعّالیت را در این زمینه انجام می دهند، همچنان که نهضت معاصر مصری- عربی، با شعرایی چون حافظ ابراهیم، معروف الرّصافی، محمد مهدی الجواهری، محمود درویش، ابراهیم طوقان و امل دنقل گره می خورد. ملک الشعرای بهار و امل دنقل از شاعران سیاسی و روشنفکر آزادی خواه ایران و مصر هستند که با سلاح فرهنگی علی رغم گزینش متفاوت از زبان، به مبارزه و افشاگری علیه استبداد داخلی و استعمارگران خارجی پرداخته اند. در این مقاله برآنیم که مطابق نقد آمریکایی با مقایسه تطبیقی آثار این دو شاعر، دریچه ای رو به سوی شناخت ادب پایداری در عصر مشروطه ایران و عصر نهضت عربی بگشاییم.
Les défis de la traduction des éléments stylistiques, sémantiques et culturels : le cas de Poirier(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La traduction littéraire en tant qu’un moyen permettant à des œuvres littéraires d’entrer dans une autre langue, doit être considérée comme un domaine pluridimensionnel, ayant des liens directs avec des notions textuelles telles la sémantique et la stylistique et non-textuelles comme la culture. Dans ce processus, sans aucun doute, le goût, la créativité, l'expérience, la culture et la connaissance langagière et métalangagière du traducteur sont en jeu afin de recréer le texte littéraire dans la langue cible. Goli Taraghi, écrivain femme iranienne est connue pour son style rythmique et son langage plein d’expressions imagées ; la culture de l’Iran trouve également son reflet dans les œuvres de cet écrivain. Ainsi, dans le présent article, on étudiera les éléments sémantiques, stylistiques et culturels s’avérant problématiques dans la traduction de la nouvelle Poirier écrite par Goli Taraghi afin d’expliciter l’approche adoptée par le traducteur pour arriver à recréer le sens.
بررسی و تحلیل انواع برجسته و پرکاربرد آیرونی در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیرونی یکی از اصطلاحات پیچیده و مهم در بلاغت، فلسفه و نقد ادبی است. متون فارسی نیز از ظرفیت های فراوان این صنعت بلاغی ذیل عنوان هایی چون طنز، تهکّم، مجاز به علاقه ضدیت، استعاره عنادیه و... بهره برده است. دراین میان، یکی از بنیادهای بلاغی مثنوی معنوی، مهارت و هنرمندی مولانا در به کارگیری طنز و انواع گوناگون آن است . مهارت خاص مولانا در مخاطب شناسی و اهتمام به تبیین و تعلیم مفاهیم عالی دینی، عرفانی و اخلاقی سبب شد تا او شیوه بیان غیرمستقیم طنز را به دلیل کارایی ، جذابیت و ضریب تأثیر بیشتر برگزیند. همین امر به طرز کم نظیری زمینه را برای نمود انواع مختلف آیرونی در سراسر مثنوی، خصوصاً دفتر پنجم ، فراهم آورده است که آیرونی کلامی، موقعیتی، وضعی، نمایشی، و... از آن جمله اند. در این پژوهش، مثنویمولوی ازمنظر آیرونیک به شیوه توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای بررسی و مشخص شد که آیرونی نمایشی به دلیل ماهیت تمثیلی و روایی مثنویجایگاه ویژه ای در این کتاب دارد.
بررسی چند روایت از نبرد ایرانیان با دیوهای مازندران در متون پهلوانی پس از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از داستان های مشهور شاهنامهرفتن رستم به مازندران برای رهایی کاووس و سپاهیانش است که با کشته شدن دیو سپید، رهایی کاووس از بند او و واگذاری مازندران به اولاد پایان می یابد. این داستان، که به «هفت خان رستم» نیز اشتهار دارد، نفوذ بسیاری در شماری از منظومه های پهلوانی، طومارهای نقالی و روایت های شفاهی/مردمی شاهنامهداشته است. اثرپذیری این دسته آثار از روایت نبرد رستم با دیوان مازندران به دوگونه است: نخست، در بسیاری از این متون، روایات گوناگونی از رفتن رستم به مازندران و نبرد او با دیو سپید آمده یا اشاره های بسیاری بدان شده است. دوم، در برخی متون حماسی ایران، خواه منظوم و خواه منثور، شماری دیوان و پتیارگان از نژاد دیو سپید حضور دارند که هریک از آنها، پس از آگاهی از نژاد خود و چگونگی کشته شدن آن دیو، به کین خواهی از رستم یا یکی از پهلوانان خاندان او می پردازند، اما در همه این داستان ها ناکام می مانند و در نبرد با پهلوان کشته می شوند. اگرچه این دسته روایات در بیشتر متون منثور عامیانه ایران به اختصار آمده است، اما در شماری از متون، مانند شبرنگ نامه، شهریارنامهو برزونامه جدیدبا تفصیل بیشتری بیان شده است. در این مقاله، نخست به بررسی این دسته روایات در متون منظوم پهلوانی پس از شاهنامهمی پردازیم. سپس، مضامین مشترک این داستان ها یا موارد اختلاف آنها را با روایت شاهنامهبررسی می کنیم.
بررسی مقایسه ای موضوع و محتوای شعر مشروطه ایران و شعر جدیدیه تاجیکستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوران مشروطه از اعصار مهم ایران ازنظر تحول محتوای شعری است؛ چراکه دیگر نه مدیحه سرایی و شعر عرفانی، بلکه اشعار اجتماعی سیاسی با مضامین متعالی چون آزادی، وطن و... رواج داشت. تشابه عصر جدید تاجیکستان با این عصر، زمینه تعامل شعر مشروطه ایران و شعر نو این کشور را فراهم کرد. پژوهش حاضر، که به روش تحلیلی تطبیقی انجام شده است، درجهت بیان چگونگی این تعامل با هدف مقایسه تطبیقی موضوع و محتوای شعر مشروطه ایران و شعر جدیدیه تاجیکستان به بررسی وجوه اشتراک فراوان شعر این دو کشور در عصرهای پیش گفته پرداخته و درنهایت به سه دسته شاعران «حب وطنی، انقلابی و مرثیه سرا» در شاعران این دوره ها قائل شده است. ادیب الممالک فراهانی و ایرج میرزا درمیان شاعران مشروطه ایران و «فطرت» درمیان شاعران جدیدیه تاجیک ازجمله شاعران حب وطنی، و نسیم شمال و مؤمن قناعت ازجمله شاعران مرثیه سرا هستند و مابقی ذیل دسته شاعران انقلابی قرار گرفته اند. پس از تحلیل محتوایی و تطبیقی اشعار آنها، چنین دریافت شد که ازمیان مضامین پررنگ شعر مشروطه ایران، موضوع «وطن» نخستین و پرکاربردترین محتوای مشترک شعر این دو کشور است که جایگزین موضوع عشق شده است. این موضوع در اکثر اشعار شاعران ایران و تاجیکستان، بیش از بیان حب وطن به طور مطلق، به ترغیب مخاطبان به قیام علیه ظلم و تشویق به انقلاب سروده شده و در بعضی موارد صرفاً مرثیه است. آزادی، تعلیم و تربیت جدید، ادبیات کارگری و نکوهش جهل و توصیه به علم اندوزی مضامین مشترک بعدی هستند؛ ضمن اینکه شواهدی درباب توجه به حقوق بشر، زنان و مسئله برابری با مردان نیز استخراج شده که در مورد اخیر (نکوهش جهل و توصیه به علم اندوزی) می گنجد.
پیوند ویرایش با سه عنصر ترجمه در نظریّة نایدا (موردپژوهی در ترجمة قرآن کریم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یوجین نایدا (Eugene Nida) از پیشگامان عرصة ترجمه و زبانشناسی است که در نظریة ترجمة خود در کتاب به سوی علم ترجمه، عناصری را در فرایند ترجمه ذکر کرده است که عبارتند از: «اضافه، حذف و تغییر». این مقوله ها را می توان با فرایند ویرایش در سه سطح ساختاری، محتوایی و فنّی سنجید. در این مقاله، نخست شباهت عناصر مذکور در نظریة ترجمة نایدا با انواع ویرایش ذکر می شود و آنگاه این عناصر مشابه در ترجمه های قرآن کریم به عنوان یک متن بررسی، و بر این نکته تأکید می شود که ترجمه های قرآن نیز انواع ویرایش را برمی تابند؛ بنابراین، مقالة حاضر دو هدف را دنبال می کند: اوّل اینکه عناصر ویرایش و عناصر ترجمه در نظریة نایدا با یکدیگر شباهت و اشتراک دارند. دوم آنکه عناصر مذکور در ترجمه های قرآن قابل اجراست. برای انجام این پژوهش، به روش تحلیل علمی، عن اصر نظ ریّة نایدا و پیوند آن با انواع وی رایش در س ه ح وزة 1. اضافة ترجمه ای و ویرایشی، 2. حذف ترجمه ای و ویرایشی و 3. تغییر ترجمه ای و ویرایشی و در پایان، در ترجمه های قرآن بررسی شده است و با ذکر شواهد، برخی از نقص های ویرایشی در ترجمه های قرآن کریم نشان داده شده است که خود، ضرورت همکاری مترجم و ویراستار را تأیید می کند، به گونه ای که مترجمان باید برای تبیین بهتر آیات، یا خود دست به ویرایش بزنند و یا با ویراستار در ارتباط باشند و با ویرایش ترجمه های خود بر کیفیّت آن ها بیفزایند.
بررسی تطبیقی مضامین مدح علوی در اشعار «سنایی غزنوی» و «حیص بیص»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«سنایی» و «حیص بیص»، از جمله شاعران مدح علوی در ادبیّات فارسی و عربی قرن ششم هجری هستند؛ در مدایح علوی این دو شاعر، همسان اندیشی ها و درون مایه های یکسانی دیده می شود که با توجّه به ارتباط تاریخی بین دو شاعر، دلیلی بر تعاملات و مبادلات ادبی آن هاست. پژوهش حاضر بر اساس تجربة ادبیّات تطبیقی اسلامی و با دو روش تاریخی و توصیفی - تحلیلی، به بررسی تطبیقی مضامین مدح علوی در دیوان دو شاعر می پردازد. مهم ترین یافته های این مقاله نشان می دهد که مضامینی مانند امامت علی (ع)، شجاعت، علم، سخاوت و بخشندگی، عدالت، تقوا، شهادت طلبی، کرامات حضرت و مقام و منزلت والای ایشان، از جمله مضامین مشترک مدایح علوی در دیوان دو شاعر است. حیص بیص در ترسیم این فضایل و بیان این مضامین، تحت تأثیر سنایی بوده و همان مضامین را به صورت مستقیم در اشعار مدحی خود منعکس کرده است. شاعر عرب، با تأثیرپذیری از سبک بیان سنایی، همانند او با استفاده از آیات و احادیث و پرهیز از اغراق و آرایش های لفظی، به ترسیم فضایل علی (ع) پرداخته است. البتّه ابیات مدحی سنایی بیشتر و گسترده تر بوده و آگاهی وی از احادیث مرتبط با مناقب حضرت، بیشتر است؛ زیرا سنایی در برخی موارد مانند اشاره به احادیث مرتبط با پیوند امام علی (ع) و حضرت محمّد (ص)، به ذکر جزئیات بیشتری می پردازد. همچنین علی (ع) در شعر هر دو شاعر، به عنوان نماد علم و شجاعت و عدالت معرّفی شده است.
بررسی داستان سیاوش بر اساس نظریة «آلوده انگاری» ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان سیاوش از جمله داستان های تراژیک شاهنامه است که افزون بر قابلیت ها و ظرفیت های گوناگونی که برای نقد و بررسی دارد، برخی از پیام های اصلی حماسة ملی و اسطوره های ایرانی مانند: نبرد میان خیر و شر، ایران و انیران، مبارزه با پلیدی ها و پلشتی های روح انسانی و... در آن جریان دارد. یکی از نظریه هایی که با نگاه روانکاوانه به تحلیل آثار ادبی می پردازد و برای تحلیل این داستان مناسب به نظر می رسد، نظریة آلوده انگاری ژولیا کریستوا از منتقدان پساساختارگراست که بر اساس آن شاعر یا نویسنده، پلید ی ها و پلشتی های روح انسانی را از طریق متن برون فکنی می کند. ماجرای عشق آلودة سودابه، گذر سیاوش ازآتش برای اثبات بی گناهی و مرگ اندوهبار او در توران زمین، از نمودهای آشکار و آلوده انگارانه این داستان است که زمینه را برای استفاده از این رویکرد فراهم می سازد. از این رو، این مقاله در صدد است با توجه به وجود رانه ها و افزونه های آلوده در این داستان که در جریان عشق سودابه، در نهایت با همراهی عواملی دیگر مرگ اندوهبار او را رقم می زند، آن را تحلیل کند و به این پرسش پاسخ دهد که کاربرد این نظریه تا چه اندازه در این داستان مؤثر و کارآمد است؟ و با کاربست این نظریه، آیا به تحلیلی تازه می توان دست یافت یا خیر؟ برآیند مطالعه نشان می دهد: این بررسی با تبیین نظریة آلوده انگاری کریستوا و تحلیل داستان سیاوش از این منظر، سازگاری دارد و امکان خوانشی نوین از آن و به تبع آن قضاوتی دیگرگون از فردوسی، سراینده داستان را، برای خوانندگان فراهم می سازد.
بازتاب کهن الگوی مادر در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها پندارهای مشابه ملل مختلفند؛ نوعی تصویر ذهنی جهان شمول که می توان بر اساس آن شخصیت و فردیت شاعران را ارزیابی کرد. یکی از مهم ترین کهن الگوها, مادر است که در مظاهر ویژه ای جلوه می کند. فروغ فرخزاد توانسته است هردو سوی مثبت و منفی این کهن الگو را در اثر هنری خود نمایان سازد. هدف اصلی این پژوهش تبیین روند کسب فردیت با ردیابی بازتاب کهن الگوی مادر در شعر فروغ فرخزاد است. در این پژوهش با روش تحلیلی و توصیفی و از طریق نقد اسطوره گرا به واکاوی عناصر و مظاهر کهن الگوی مادر درشعر فروغ فرخزاد پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد مظاهر کهن الگوی مادر در شعرهای دورة دوم شاعری او بازتاب گسترده ای دارد و به اشکال مختلف از جمله: همذات پنداری، مادرزمینی و ادغام با بزرگ بانو، مرگ و فنا، بازگشت و بقا و تداوم، نمود یافته است.
مضامین شاخص ادبیّات پایداری در بخش حماسی شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات پایداری، گونه ای مهم و تاثیرگذار از انواع ادبی در ایران است که در طول تاریخ این کشور، نقش مؤثری را در بیان و القای مفاهیم مقاومتی، ایفا نموده است. شاهنامة فردوسی به عنوان پلی برای آشنایی با ریشه های کهن این گونة ادبی در آثار کلاسیک فارسی، به سبب برخورداری از روح حماسه و منش پهلوانی، بیانگر رابطه ای معنادار میان حماسه های خود و مضامین ادبیّات پایداری است که با استناد به روش تحلیل محتوا، این مضامین در بخش میانی شاهنامه، دربردارندة مضامینی چون: دعوت به اتّحاد و همدلی، میهن دوستی، ظلم ستیزی، بیان جنایت و بیداد گری، هشدار و... می باشد که شامل مضامین شاخص و کلی ادبیّات پایداری در میان آثار مقاومتی تمامی ملّت هاست که با تطبیق این مضامین در بخش یاد شده و ارائة شاهد مثال های مرتبط با موضوع، بی شک شاهنامة فردوسی از نخستین و کامل ترین منابع مقاومتی ایرانیان در حوزة ادبیّات پایداری است.
ویژگی های اقلیمی در داستان نویسی آذربایجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی بهار ۱۳۹۶ شماره ۱۹۶
77-103
حوزههای تخصصی:
در حوزه داستان نویسی اقلیمی و روستایی اذربایجان تا انقلاب اسلامی که محدوده زمانی این پژوهش است، غلامحسین ساعدی، صمد بهرنگی، بهروز دهقان و ناصر شاهین پر اقلیمی نویسان این حوزه هستند. توجه به باورها و سنت های بومی، بازافرینی وقایع تاریخی منطقه، اقتباس از حماسه ها، قصه ها و افسانه های عامیانه بومی، تک نگاری ها و ثبت اداب و رسوم منطقه اذربایجان، نام گذاری های ترکی و بومی شخصیت های داستانی، تمرکز بر نشان دادن و برجسته کردن فقر معیشتی و فرهنگی روستاییان و برانگیختن کینه انقلابی مخاطب، از جمله مسایل و ویژگی های مشترک اقلیمی در داستان های اقلیمی-نویسان اذربایجان است. وجود این ویژگی های مشترک در داستان ها، حاکی از ان است که حوزه داستان نویسی اقلیمی اذربایجان در کنار سایر حوزه ها از هویت مستقل و متمایزی برخوردار است. نگارنده در این مقاله می کوشد ضمن نقد برخی نظرات پیشین درباره داستان نویسی اقلیمی اذربایجان، به معرفی داستان های اقلیمی این حوزه از منظری توصیفی انتقادی بپردازد و نشان دهد که ویژگی های شاخص اقلیمی اذربایجان چیست که ان را از سایر اقلیم ها متمایز کرده است.